تحلیلی پیرامون اوضاع داخلی و چشم انداز آینده!
با انتصاب (*) مجددحسن روحانی معادلات داخلی در حاکمیت دچار تغییراتی شده است، به این معنا که جناح های داخلی حکومت چاره ای ندارند که خود را برای 4 سال آینده با دولت روحانی همسو کنند. البته این امر ساده ای برای رژیمی که توسط مافیاها اداره می شود نیست و بی جهت نیست که بعد از پایان انتخابات، خامنه ای در چند سخنرانی به روحانی هشدار داد و در مقابل روحانی غیر مستقیم سپاه پاسداران را مورد انتقاد قرار داد.
پس از انتخاب حسن روحانی به ریاستجمهوری کشمکشها شدت بیشتری و دعوای روحانی با رهبر بالا گرفته است. در برابر شعارهای روحانی با استفاده او از سوار شدن بر «رای مردم»، طرفداران رهبر شعار «حکومت الهی» سر می دهند یا در برابر گفته روحانی از «“دولت تفنگدار» طرفداران رهبر شعار «آخوند آمریکایی» سر می دهند، چالشها ی بالا گرفته بحدی است که به درگیری مستقیم لفظی میان فرمانده کل سپاه پاسداران و حسن روحانی هم کشیده شده است، حسن روحانی گفت اگر می خواهیم نهادهای مختلف در ایفای وظایف عمومی خود که بالاترین آنها پاسداری از انقلاب اسلامی است موفق باشند هیچکس نباید خود را جدا از دیگران بپندارد.
در مقابل حسن روحانی، علی خامنهای گفت : سپاه یک موجود سربهزیر کنارنشسته سرگرم کارهای اداری خود نیست، بلکه سپاه یک موجود آگاه، ناظر، بینا، هم متوجّه اطراف در کشور، هم متوجّه اطراف در سطح بینالمللی و در سطح منطقه است و یا سردار محمد علی جعفری در پاسخ به اظهارات حسن روحانی در بکار بردن اصطلاح «دولت با تفنگ» یکی از وظائف سه گانه سپاه را «خط نگاهداشتن دولت » عنوان کرد، دولتی که تحت مهار سپاه است.
خطبه خوانان نماز های جمعه خامنه ای در نقاط مختلف کشور سر بر آورده و هر کدام به نحوی روحانی را به دشمنی با نظام و قرآن متهم کردند، بعنوان نمونه علم الهدی در مشهد می گوید: بنده هم یکی از همون ترسوها هستم که قرآن می گوید این ترسوها می روند بهشت. آقای رییس جمهور می گویند این ترسوها بروند به جهنم . خوب این خلاف حرف قرآن است و در حمایت از علم الهدی در حاشیه مراسم افتتاح مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه ی علمیه در جمع خبرنگاران به سخنان جنجالی رئیس جمهور واکنش نشان دادند و حرف های روحانی را خلاف قرآن دانستند. همچنین است گفته های مصباح یزدی و سایر سینه چاکان خامنه ای از تریبونهای نمایش جمعه در شهرهای مختلف و بالا گرفتن بحران درونی رژیم برسر مراسم تحلیف روحانی و فضیحت عکس گرفتن با موگرینی و خطاب علم الهدا که ما به کجا داریم میریم؟ انقلاب و نظام مون و وضع ما به کجا باید بینجامد؟ یعنی از این بدتر هم واقعا ممکنه پیش بیاد؟ و … درچنین بازار مکاره ای بررسی وضعیت حاکم بر نظام ولایت فقیه را در چهار بخش زیر مورد توجه قرار می دهیم : وضعیت داخلی، شرایط خارجی، مقاومت مردم و چشم انداز آینده.
وضعیت داخلی :
اکنون بزرگترین چالش دولت روحانی در درون خود حکومت است ، این چالش با سپاه پاسداران است که خامنه ای را تحت سیطره ی خود دارد. در تاریخ دوم مرداد فرماندهان این نیروی نظامی با روحانی ملاقات کردند و ظاهرا نشان دادند که هر دو مایل به ادامه همکاری با هم هستند، اما همان روز اعلام شد که علی سعیدی نماینده خامنه ای در سپاه در مراسمی با حضور نمایندگان ولی فقیه در سپاه در شهرستانها صراحتا گفته است: مهم ترین چالش ما ریاست جمهوری است. به این ترتیب سعیدی پیام داد که به این سادگی نمی خواهد با روحانی به توافق دست یابد. از سوی دیگر محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت نیز گفت که اطلاعی از موضوعاتی که در ملاقات یاد شده مطرح شده ندارد. این قابل تامل است زیرا اگر این ملاقات شفاف و موفقیت آمیز بود دلیلی وجود نداشت که نوبخت پرده پوشی کند. از سوی دیگر روحانی هم می داند که با وجود سپاه دو مانع اساسی دارد : اول در سیاست خارجی و دوم در بهبود وضعیت اقتصادی. به عنوان مثال در بحران بانکها و موسسات اعتباری نمی توان نقش سپاه را نادیده گرفت. بانک مرکزی قدرت مقابله با این مراکز مالی را ندارد ، همچنین دولت توان کنترل قاچاق کالا را ندارد زیرا مافیای آن نیز در دست سپاه پاسداران است. در این میان خامنه ای از سپاه حمایت می کند و دست این مافیا را کاملا باز گذاشته است. بی جهت نیست که در واقع بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و وزارت صنعت و معدن در امور اقتصادی و تجاری از قدرت مناسبی برخوردار نیستند و برخی از مردم عادی متاسفانه نمی توانند درک کنند که در ایران ساختار قدرت قفل شده و دولت هیچکاره است. در حاکمیت ولی فقیه مطلقه، دولتها فقط در مواردی بسیار جزیی و کم اهمیت دارای قدرت هستند مثلا دولت روحانی در هفته های اخیر توانسته نخستین قسمت از فود بین المللی را در تهران با همکاری اسپانیا راه اندازی کند یا اینکه بعد از مجوز وزارت خزانه داری آمریکا، توانسته برای خرید چند هواپیما اقدام کند و چند حرکت دیگر در این سطح که همین اقدامات نیز غالبا مورد انتقاد رسانه های وابسته به خامنه ای و یا امامان جمعه و نمایندگان مجلس قرار می گیرد و حتی اجرایی شدن این اقدامات نیز تاثیری در بهبود وضعیت اقتصادی مردم ندارد.
از زاویه ای دیگر اگر به وضعیت داخل نگاه کنیم شرایط عمومی مردم است که متاسفانه روش های روانی و سرکوب و ایجاد ترس که رژیم در طول نزدیک به 40 سال اعمال کرده، مردم را در حالتی کاملا بی تفاوت قرار داده است. این ویژگی هم اکنون در اکثریت مردم رسوخ کرده است. اعتراضاتی جسته و گریخته وجود دارد که نشان میدهد نوعی پتانسیل اعتراضی در جامعه وجود دارد که ناشی از نارضایتی ها در زمینه های گوناگون است ، ولی همانطوری که گفتیم وجود نیروهای متعدد سرکوب و تمرکز آنها برای کور کردن هر نقطه تجمع و تشکل و حتی جلوگیری از تظاهرات مدنی ومسالمت آمیز موجب خفه کردن نیروی اعتراض و در نتیجه بروز بی تفاوتی شده است .
گر چه پتاسنیل اعتراضی در جامعه وجود دارد و در موقعیت های گوناگون نمایان گر میشود مثلا اصرار بخشی از دختران جوان برای رفتن به ورزشگاهها ، گر چه موضوعی عام نیست که گاهی بیش از اندازه به آن می پردازند و درصد کمی از دختران و زنان مشتاق رفتن به ورزشگاهها هستند یا درصد کمی از مردم نسبت به واکنش های روحانی در قبال سپاه حساس هستند و به آن امیدوارند.
مساله اصلی، بحران اقتصادی در داخل است که دولت نیز توان بهبود این بحران را ندارد. اگر هم هر دولت دیگری به قدرت می رسید و شروع به دادن رانت اقتصادی – مانند دولت احمدی نژاد – به مردم می کرد ، بعد از مدتی این طرح نیز با مشکل مواجه می گردید و دولت بعدی مجبور بود که طرح قبلی را لغو کند.
در اینکه دولت دوازدهم با این مسایل در داخل چه خواهد کرد یک واقعیت محرز می باشد، و آن این است که روحانی راه مماشات را در پیش گرفته تا هزینه ی کمتری متحمل شود. این احتمال نیز قوی است که اصولا روحانی با هشدارهای سپاه مواجه بوده و در ملاقات اخیرش با فرماندهان سپاه به توافقاتی دست یافته است زیرا محمد علی جعفری بعد از ملاقات اظهار تمایل نمود تا با روحانی کار کند. هر چند در حکومت ولایت فقیه هیچگاه ادعاها نمی تواند تضمین کننده باشد. روحانی از خطر سپاه واقف است و نمی خواهد بلایی که بر سر رفسنجانی آمد بر سر او نیز بیاید. بازداشت کوتاه «حسین فریدون» هشدار به شخص روحانی بود. حال باید دید که آیا روحانی در آینده دوباره در برابر سپاه خواهد ایستاد یا محتمل سکوت خواهد کرد؟
شرایط خارجی :
رژیم از اصلاح طلب تا به اصطلاح اصولگرا همه از تهدید خارجی بیش از هر چیز نگران هستند. مقامات رژیم بشدت از حمله ی احتمالی خارجی می ترسند به همین دلیل فرار به جلو و روزانه در سخنرانی ها و در بوقهای تبلیغاتی از قدرت خود می گویند، به سخنرانی های فرماندهان سپاه دقت کنید که نیروهای نظامی چه جنگ روانی در داخل و خارج راه انداخته اند. سپاه پاسداری که نمی تواند حتی نقاط در نظر گرفته شده ی خود را دقیق در معرض موشک هایش قرار دهد. پاسدار سید عبدالرحیم موسوی معاون سردار محمد باقری در ستاد کل نیروهای مسلح روز 4 مرداد سخنرانی کرد و گفت ما جواب ترقه را با موشک خواهیم داد! یا سرکرده بسیج سپاه پاسداران، غیب پرور در مشهد، پیش از خطبه نماز جمعه فریاد می کشد که این شعار مردم ما در نمازهای جمعه و راهپیماییهاست که : « وای اگر خامنهای اذن جهادم دهد ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد»
سید عبدالرحیم موسوی از کدام موشک حرف می زند؟ از کدام ترقه سخن می گوید؟! مسلم است که رژیم در دنیا تنهاست و جز سوریه که خودش دچار جنگ و بحران است هیچ دوست قابل اتکایی ندارد. از سوی دیگر وضعیت اقتصادی حکومت برای هزینه کردن برای یک جنگ جدید بسیار در تنگناست، از آن گذشته و مشکل اصلی رژیم نداشتن نیروی انسانی برای جنگ است. امروز دیگر زمان خمینی نیست که بتواند نوجوانان را با کلید بهشت به سمت مرگ بفرستد و مردم را تحت تاثیر قرار دهد. اما فرماندهان سپاه به باطل تصور می کنند که امروز هم جوانان مشتاق جنگیدن هستند به همین دلیل آنها ناچارأ در سخنرانی ها به عقب برمی گردنند و مرتب از جوانانی که آن دوره جنگیدند تمجید و تبلیغ می کنند،حرفهای عجیبی می زنند ، مثلا قاسم سلیمانی می گوید: در زمان جنگ، ما نوجوانانی داشتیم که با زمین حرف می زدند!
رژیم از تحریم های تازه و فشار دولت ترامپ نیز هراس دارد ، بر اساس یک خبر تایید نشده جواد ظریف در سفرش به آمریکا حامل پیامی برای ترامپ بوده است اما گویا با بی اعتنایی کاخ سفید مواجه شده است. به هر صورت رژیم توان وارد شدن به جنگ را ندارد. ناگفته نماند که دولت روحانی در صحنه سیاست خارجی هم دچار مشکل با سپاه و خامنه ای است. آنها بودند که باعث قطع روابط با عربستان شدند و اکنون نیز بعید نیست دوباره تحرکی از خود نشان دهند که روابط دولت با کشورهای همسایه تیره تر شود ، مانند تروریست هایی که به کویت فرستادند و اخیرا دولت کویت خبر و عکس آنها را منتشر کرد.
در واکنش به سیاستهای نسنجیده رژیم جمهوری اسلامی در آن طرف آبها رئیس جمهور امریکابا سر مستی رو در رو، هر روز ایران را تهدید و کشور را در معرض خطر جنگی جدی قرار می دهد. جنگ قدرت در سوریه ابعاد وسیعی پیدا کرده و طرفین جنگ برای تثبیت و گسترش نفوذ خود تلاش میکنند. اسرائیل نفوذ ایران را خطری برای خود میبیند و آمریکا را حساستر می کند. هر تحریک و اقدام حسابنشدهای میتواند به رویارویی جنگ جدی بینجامد. نشریه گلوبال ریسرچ (**) ادعا کرده است که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده امریکا از پنتاگون، وزارت دفاع این کشور خواسته است که خود را آماده جنگی جهانی کند به دنبال مصوبه سنای آمریکا در مورد افزایش تحریمها علیه ایران و افزایش تنش در روابط دیپلماتیک، در ایران نیز طرح یک فوریتی«مقابله با اقدامات ماجراجویانه و تروریستی آمریکا در منطقه» در مجلس در دستور کار خود قرار داده شده که در مقدمه و مؤخره شدیدالحن این مصوبه، آمریکا به «اقدامات تروریستی» در منطقه و سیاستهای خصمانه علیه جمهوری اسلامی متهم شده است.
مقاومت مردم:
آیا توده های مردم به نقطه ی انفجار می رسند و علیه این رژیم بر می خیزند؟ در پاسخ به این سئوال میتوان وجوه مختلفی ارزیابی نمود ، درست است که شرایط اقتصادی مردم بشدت وخیم گزارش می شود اما رژیم مردم را آن چنان آلوده یِ کسب پول از راههای غیر متعارف کرده و دست آنها را باز گذاشته، مثلا رباخواری کاملا آزاد است و رژیم نیز خود سهمی دارد، دهها دفتر بی هویت در تهران و شهرستانها به مردم نیازمند پول می دهند و ربا می گیرند. البته این دفاتر نیز وصل به مافیای قدرت هستند. گردش مالی مواد مخدر آنقدر زیاد است که میلیونها نفر می توانند با دلالی و پخش مواد زندگی خود را بگذرانند ، در همه جا اثر گرفتن رشوه مشهود است و بخش بزرگی از مردم از همین راه هم کسب درآمد و کار می کنند ، بخشی دیگر از مردمی که شرایط ظاهری آنها از نظر رفاهی مساعد نیست به کار خبر چینی و جاسوسی رو آورده و جیره ای دریافت می کنند. از طرف دیگر با مساله اعتصابات کارگران و حقوق عقب افتاده ی بخشی از آنها مواجه هستیم ، چندین تجمع اعتراضی از سوی آنها و سپرده گذاران موسسات مالی در شهرها برگزار شده اما این تحرکات به رژیم لطمه ای نمی زند زیرا بانک مرکزی وابسته به دولت است و هر زمان نیاز باشد اسکناس بدون پشتوانه چاپ می کند تا حقوق ها پرداخت شود و کاری هم به افزایش نقدینگی و تورم ندارند.
رژیم ریشه هرگونه ” آرمانگرایی ” را از خرداد 60 به بعد قطع کرد ، نسل کنونی اگثرأ به دنبال آرمان و آزادی سیاسی نیستند ، تلاش دیگر رژیم این بود که اعتراضات دانشجویی را که رنگ و بوی سیاسی داشت و می توانست تاثیر سیاسی داشته باشد را به وسیله عوامل مزدور و وابسته به خود هدایت کند و آنقدر پیش رفت که عملا پدیده ای به نام جنبش سیاسی دانشجویی وجود ندارد.
شرایط مانند سال 88 هم نیست، در آن دوره اعتراض به نتیجه انتخابات ایجاد انگیزه کرد و مخالفان رژیم هم وارد صحنه شدند و لطماتی به حکومت وارد کردند اما سرکوب ها بالا رفت و صداها خاموش شد. کروبی و موسوی هم نمی خواستند حکومت اسلامی را ساقط کنند. رژیم همیشه از «جریان سازی» هراس دارد زیرا گمان می کند ادامه این وضعیت و آزاد گذاشتن این دو نفر باعث بوجود آمدن یک «جریان» ضد حکومتی و برانداز خواهد شد. عوامل حکومت علنا می گویند که از شورش های طبقه پایین شهر می ترسند زیرا این شورش ها دیگر قابل کنترل نیست ، این نظریه در ظاهر درست است و طبقه پابرهنه ها وقتی وارد صحنه شوند و انگیزه مالی مطرح باشد می تواند کل حکومت را تهدید کند ولی باید به این نکته توجه نمود که طبقه پایین شهر انسجام ندارد که هماهنگ به خیابانها بیایند و رژیم را ساقط کنند، در ثانی اگر بخشی از این طبقه وارد مبارزه ی جدی شود با نیروهای سرکوبگر تار و مار خواهد شد مانند حوادث دهه 70 در اسلامشهر و قزوین و مشهد و غیره ، پس تجربه نشان می دهد که رژیم ولایت مطلقه فقیه راههای مقابله را عمل کرده و هر جایی که امنیت رژیم به خطر بیفتد با حربه های سرکوب و ایجاد ارعاب و ترس ( مثل تراژدی کهریزک) و یا به تطمیع و تحمیق میپردازد
چشم انداز آینده:
با وقایع و اتفاقات غیر قابل پیش بینی روزانه و گاهأ ساعتی یا لحظه ای در دنیای سیاسی امروز اتفاق می افتد، پیش بینی آینده دشوار است اما می توان برای آن چشم انداز از چند فاکت اصلی روی میز سیاسی روز استفاده نمود، فاکت یا واقعیت اول این که در یک نگاه کلی تا زمانی که سپاه و ولی فقیه از « انقلابیگری» حرف می زنند و نه از حکومتداری یا دیپلماسی ، رژیم قابل تغییر از درون نیست. خامنه ای گفته بود که من انقلابی هستم نه دیپلمات. یعنی تمام ارکان این حکومت روی همین انقلابیگری با تعریف خامنه ای استوار است. اگر تصور کنیم که این انقلابیگری کمرنگ شود و دولت بخواهد از راه سیاسی و دیپلماسی روز جایگاه خودش را تثبیت کند ، در این صورت سپاه پاسداران و دستگاه ترور و نهادهای امنیتی و بسیجی کارایی خود را از دست داده، بیکار خواهند شد و در واقع باید اساس کار یا قانون اساسی را عوض کنند و در مرحله نخست اصل اساسی آن یعنی اصل ولایت فقیه را کنار بگذارند، که در این صورت دیگر اثری از حکومت اسلامی و از ارکان سرکوب آن چیزی باقی نخواهد ماند و رژیم خود به خود ساقط می شود. پس مقامات حکومت به این راه حل نمی روند. در تمام این 39 سال و در هر دولتی دستگاه ترور فعال و فعالتر شده و هیچگاه تعطیل نشده است زیرا حکومت فقط به این دستگاه تکیه کرده است.
فاکت یا واقعیت موجود دوم چالشهای بغایت مهمی است که رژیم را گریبانگر کرده است، مهمترین این چالشها را میتوان بر دو محور اصلی ارزیابی و نتیجه گیری کرد. ابتدا وضعیت نا رضایتیهای سیاسی، اقتصادی مردم در داخل و انفجار و ترکیدن یکباره این خشم فرو خفته داخلی است، از قضا رژیم بخوبی این خطر و ظهور آن را در بالای سر خود احساس می کند و بهمین جهت تمامی توش و توان خود را در صحنه سیاسی داخلی در مقابله با این چالش یا خیزش مردم قرار داده است.
فاکت و واقعیت دیگر این واقعیت بسیار جدی و ملموس هجوم آشکار و بی پرده دنیای غرب و شرق در برابر دخالتهای صدور تروریسم و دخالتهای گستاخانه رژیم در سراسر منطقه است که در برابر این سیاستهای غلط ایرا ن، حال حاضر، امریکا جلودار این تهاجم و مواضع شده است که فعلآ بر روی مسئله تحریمها در حال چرخش است و مهمترین اثر این تحریم ها که آن را «سیاهچال تحریم» نام گزاری کرده اند دور می زند.خطرناکترین وجه این تحریم ها افراد، وزارتخانهها، نهادها، بانکهایی هستند که در ارتباط کاری با سپاه قرار دارند و به موجب قانون جدید التصویب امریکا یا دستور اجرایی شماره 13224 ایران باید تحریم شده و باید در لیست تحریمهای آمریکا با عنوان SDN LIST شناخته میشوند.
اصلیترین وجه تمایز این تحریم از تحریمهای پیشین را میتوان واردکردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به شمول ۶ قانون و فرمان اجرایی پیشین دانست. درواقع، با این کار سپاه پاسداران بدون وارد شدن به لیست گروههای تروریستی بهصورت رسمی، عملاً تحت تحریمهای گروهها و سازمانهای تروریستی قرار میگیرد.
استراتژی امریکا در قبال ایران در دوره پسابرجام فرقی بین اوباما و ترامپ وجود ندارد. آمریکاییها به سمت تشدید فشار و تحریم حرکت میکنند. برجام هم نتوانست این استراتژی را به هم بزند. طبق برجام تحریمها عملاً برداشته نمیشود، بلکه ساختاری از فشار و نظارت بر ایران طراحی میشود که برجام آن را قانونی میکند. برجام مکانیسم است برای نگهداشتن فشار های طراحیشده بر ایران. برخلاف آنچه در داخل ایران گفته میشود برجام برای گشایش نبود، غربیها آن را بهعنوانیک مکانیسم کنترل تسلیحات طراحی و ابزار فشار و وادارسازی ایران بهعنوان تهدیدی ساختاری طراحی و برای ادامه به آن مسیری که غربیها میخواهند پیش بردند.
این سیاست شکست سیاست «استراتژی تعامل» است. زیرا آن ها به دنبال تعامل با ایران نیستند. اگر استراتژی ایران تعامل در مسائل سیاسی باشد این تعامل ابتدا باید در سیاست داخلی جواب داشته باشد که فوقآ به عدم وجود آن اشاره شد. سیاست امریکا چیز خیلی پیچیدهای نیست باید آن استراتژی امریکا را بشناسیم.
تصویب طرح «قانون مقابله با دشمنان آمریکا» ، تا حد زیادی اثباتکننده این امر است که دو طیف اصلی سیاسی در آمریکا، علیرغم اختلافاتی که در مسائل مختلف با یکدیگر دارند، بر سر اصل و چگونگی لزوم مقابله با ایران اختلافی ندارند و عملاً بهنوعی اجماع تقریبی بر سر این موضوع دستیافتهاند.
از سوی دیگر به دنبال مصوبه سنای آمریکا در مورد افزایش تحریمها علیه ایران، همانگونه که در بالا اشاره شد مجلس شورای اسلامی نیز طرح یکفوریتی «مقابله با اقدامات ماجراجویانه و تروریستی آمریکا در منطقه» را در دستور کار خود قرار داد ه و با افزایش نیروهای خود در عراق و سوریه به امریکا چنگ ودندان نشان می دهد. نتیجه این که اگر روحانی همچنان در خط ولایت مطلقه خامنه ای عمل کند و استراتژیش همان منویات ولایت مطلقه خامنه ای باشدآیا ادامه جنگ های موجود منطقه به ایران سرازیر نخواهد شد؟
ادامه دارد
پا ورقی:
*خامنه ای در متن حکم تنفیذ آورده است: «اینجانب به پیروی از گزینش ملّت ایران و … حسن روحانی را به ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب میکنم». نصب روحانی از طرف خامنه ای دارای این معنی است که او میتواند او را عزل هم بکند
** Peter Koenig, Global Research, April 08, 2017, Trump May Just have Started World War III