این مقال پیرامون آیه 52 احزاب و پژوهشی درباره «مِن بعد» و «مِن قبل» در قرآن است. پیش از این، در خصوص آیات 50 و 52 احزاب در «بحث آزاد درباره معنای ملک یمین در قرآن» دیدگاه خود را تبیین نمودهام، اما حال بر آنم که با بررسی ترکیبهای «مِن بعد» و نیز «مِن قبل» در آیات قرآن، مدعای خود را اثبات نمایم. مدعی شده بودم که «مِن بَعد» در آیه 52 احزاب که خطاب به پیامبر میفرماید «لَّا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ»، بدین معنا نیست که ای پیامبر از زمان حال یا حال حاضر که این آیه بر تو نازل میشود دیگر ازدواج (با غیر ملک یمین(1)) بر تو مطلقاً حلال نیست، بلکه مفهوم آن این است که ای پیامبر، من بعدِ موارد مطرح شده و حیطه و گستره زنانی که پیش از این (در آیه 50 احزاب) ازدواج با آنها برای تو حلال دانسته شد، از حال که این آیه بر تو نازل میشود، دیگر ازدواج با زنان دیگر (غیر از آنها) برای تو حلال نیست. چرا که اگر در آیه 52 احزاب مطلقاً ازدواج با زنان غیر ملک یمین تحریم شده باشد، این آیه، آیه 50 احزاب را که با هم در یک گروه آیه قرار میگیرند و با هم نازل گشتهاند، نسخ مینماید و حال آنکه ناسخ و منسوخ در قرآن راه ندارد آنهم با فاصله کوتاه یکی دو آیه، که اگر چنین باشد دیگر صفات مطلق الهی از جمله علم و توانایی و حکمت مطلق حضرت باری، محلی از اعراب ندارد که حال آیهای نازل نماید و بعد آن را با آیه دیگری منسوخ گرداند. خدای؛ حق مطلق است و بنا بر ویژگیهای حق، (2) از حق جز حق صادر نمیشود و حقوق همه زمانی و همه مکانیاند و با یکدیگر نیز تضاد و تناقض و تزاحم ندارند، پس هر آیهای به مثابه یک حق، آیه حق دیگری را نسخ نمینماید. (3)
قبل از اینکه به سراغ بررسی «من بعد» (و نیز «من قبل») در سایر آیات قرآن بروم، در تعلیل این حکم قرآنی هم باید بگویم که از این رو آیه 52 احزاب نازل گشته که پیامبر در مدینه موقعیت ویژهای یافته بود و از آن پس هر که را طرف پیشنهاد ازدواج قرار میداد برای او و خاندانش اعتبار و موقعیت خاصی را رقم میزد و امکان سوء استفاده را (چه در صورت قبول و چه در صورت رد پیشنهاد) بوجود میآورد و این امر، مخاطرات را افزایش میداد. بدین جهت خواستگاری و اعلام پیشنهاد ازدواج از سوی پیامبر به زنانی غیر از ملک یمینهایش، (4) و به غیر از خویشانش که از خاندان خود او بودند و با او هجرت کرده بودند و زنانی که خود پیشنهاد ازدواج به پیامبر میدادند، تحریم گردید. (5) بنابراین «من بعد» در آیه 52 احزاب هرچند از لحاظ زمانی دو برهه قبل از نزول آیه و بعد از نزول آیه را از یکدیگر تفکیک و متمایز میکند، اما حکم برهه دوم که مبنی بر تحریم ازدواج پیامبر با زنان غیر ملک یمین است، ماوراء حیطه موارد مطروحه در آیه 50 احزاب است که ازدواج پیامبر با زنان خویشاوندش که با او هجرت کردهاند و نیز زنانی که خود پیشنهاد ازدواج به پیامبر میدهند را حلال دانسته است و در این صورت؛ آیه 52 ناسخ آیه 50 و نیز ناسخ هیچ آیه دیگری نیز نمیشود.
اما در قرآن، «مِن بعد» و نظایر آن (198 مورد) و نیز «مِن قبل» و نظایر آن (242 مورد) در چهار حالت آمدهاند (جمعاً 440 مورد (6)):
1ـ «مِن بَعدُ» 5 مورد (7) یا «مِن قَبلُ» 70 مورد (8)
2ـ «مِن بَعدِ» 127 مورد (9) یا «مِن قَبلِ» 151 مورد (10)
3ـ «بَعدَ» 62 مورد (11) یا «قَبلَ» 21 مورد (12)
4ـ «بَعدُ» 4 مورد (13) یا «قَبلُ» 2 مورد (14)
تفاوت حالت اول و دوم در این است که آیا «من بعد» یا «من قبل» در ترکیب اضافی قرار گرفتهاند یا نه، اگر اضافه شده باشند، مختوم به کسره میشوند و اگر اضافه نشده باشند مختوم به ضمه میباشند. به عبارت دیگر؛ اگر من بعد یا من قبل «واقعهای» مطرح شده باشند، مختوم به کسره میباشند و اگر نسبت به واقعهای مطرح نشده باشند، گویای من بعد یا من قبل زمان حال یا معاصر (از منظر گوینده) میباشند و مختوم به ضمه هستند. البته در مواردی، با اینکه ظاهراً در ترکیب اضافی قرار نگرفته و در نتیجه مرفوع هستند، اما مفهوماً به واقعهای محذوف در جمله اضافه شدهاند، بنابراین در اینگونه موارد هم نباید آنها را نسبت به زمان حال یا معاصر (از منظر گوینده) در نظر گرفت بلکه باید مِن قبل یا مِن بعدِ واقعهای که در ظاهر جمله محذوف است آنها را در نظر گرفت. به دو مثال توجه کنید:
«لایَسْتَوی مِنکُم مَّنْ أنفَقَ مِن قَبْلِ الْفَتْحِ وقاتَلَ اُولَئِکَ أعْظَمُ دَرَجَهً مِّنَ الَّذینَ أنفَقُوا مِن بَعْدُ وقاتَلُوا» (حدید ١٠). در این آیه با توجه به اینکه «الفتح» معرفه است و اشاره به فتح مکه دارد، و «من قبل» و «من بعد» هر دو نسبت به وقوع آن فتح محل یافتهاند و مفهوماً به آن اضافه شدهاند، اما «من بعد» مرفوع است چرا که «الفتح» به قرینه حذف شده است، پس وقتی که اعراب «من بعد» مرفوع است بدین معنا نیست که الزاماً مراد زمانهای بعد از زمان حال باشد، بلکه ممکن است مفهوم آن ناظر به زمانی نسبت به واقعهای در زمان دیگری باشد و نه زمان حال و در اینجا ناظر به زمان گذشته میباشد.
اگر به آیات 50 تا 52 نجم نیز دقت کنیم: «وأنَّهُ أهْلَکَ عادًا الْأُولَى، وثَمُودَا فَمآ أبْقَى وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إنَّهُمْ کانُوا هُمْ أظْلَمَ وَأطْغَى». در اینجا با اینکه «من قبل» مرفوع است اما مفهوماً ناظر به زمانی نسبت به زمان حال نیست، بلکه ناظر به زمانی پیش از زمان حال است چرا که اولاً به استناد آیات دیگر از لحاظ زمانی ابتداء قوم نوح میزیستند بعد ثمود و بعد عاد (15) و ثانیاً بعد از «من قبلُ» میفرماید: «إِنَّهُمْ کَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى»، ظالمتر و طغیانگرتر نسبت به آن اقوام. بنابراین مراد پیش از زمان زیست آن اقوام بوده نه پیش از زمان حال.
حال با توجه به اینکه تفکیک حالاتی که توضیح آنها آمد از نظر ظاهری (و اعراب آنها)، از منظر «ظرف زمانی»، گویای تفکیک دلالت آنها نیست، اقدام به دستهبندی آیاتی مینمایم که در آنها «قبل» یا «من قبل» یا «بعد» یا «من بعد» مورد استفاده قرار گرفتهاند. مضافاً؛ این موارد مذکور در برخی آیات اصلاً گویای «ظرف زمانی» نمیباشند که متعاقباً به آنها نیز پرداخته میشود.
دسته 1 ـ آیات شامل ظرف زمانی وابسته با واقعهای در گذشته
دسته 2 ـ آیات شامل ظرف زمانی وابسته به واقعهای در آینده
دسته 3 ـ آیات شامل ظرف زمانی نسبت به زمان حال یا معاصر (از منظر گوینده)
دسته 4 ـ آیاتی که ظرف زمانی دلالت آنها محدود نیست، بلکه همه زمانی است.
دسته 5 ـ آیاتی که علاوه بر اینکه شامل ظرف زمانی میباشند، گویای «من قبل» یا «من بعد» مکانت یا حیطه یا حالت نیز میباشند. (در این دسته با توجه به اینکه ظرف زمانی وابسته به واقعهای در گذشته، یا آینده، یا نسبت به زمان حال یا معاصر باشد، یا همه زمانی باشد، تفکیکی انجام نمیدهیم و همه را یکپارچه در نظر میآوریم چرا که این دسته کلی مراد ما را برمیآورد، بنابراین از پیچیدگی و تطویل بیشتر پرهیز میشود.)
دسته 6 ـ آیاتی که علیرغم اینکه شامل «من بعد» و «من قبل» و امثالهم هستند، فاقد ظرف زمانی هستند، بلکه تنها گویای «من بعد» یا «من قبل» مکانت یا حیطه یا حالت میباشند.
چون تعداد آیات مشمول این دستهبندی بسیار میباشند و نیز با توجه به محدودیت بضاعت فهمی پژوهنده، برای هر دسته تنها به ذکر چند مورد بسنده مینمایم تا هم مثال آورده باشم و هم اطاله کلام نشود. البته نشانی آیات مشمول هر دسته در پینوشتها فهرست شدهاند. اما باید اذعان نمایم که به جهت تعداد بسیار موارد دستهبندی شده، و نیز بضاعت پژوهنده، محتمل است که در مواردی اشتباه رخ داده باشد. کوشش مینمایم مثالهایی که آورده میشود متنوع بوده و حتی المقدور شامل حالتهای ظاهری بیشتری اعم از «من بعدُ» و «من بعدِ» و «بعدَ» و «بعدُ» یا «من قبلُ» و «من قبلِ» و «قبلَ» و «قبلُ» باشد.
مثالهای دسته اول:
برای دسته اول که شامل آیاتی میشود که «من قبل» یا «من بعد» در آنها گویای ظرف زمانی وابسته به واقعهای در گذشته میباشد موارد زیر را مثال میآورم:
ـ مثال برای «مِن قَبلِ»: «کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلًّا لِّبَنی إِسْرَائیلَ إلَّا ما حَرَّمَ إسْرَائِیلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاهُ» (آلعمران ٩٣). ظرف زمانی در این آیه؛ من قبلِ انزال تورات است، و انزال تورات نسبت به مخاطبان قرآن، واقعهای واقع شده در گذشته است و ظرف زمانی مندرج در آیه به قبل آن واقعه اشاره دارد. (16)
ـ مثال برای «مِن قَبلُ»: «وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ کُلًّا هَدَیْنَا وَنُوحًا هَدَیْنَا مِن قَبْلُ» (انعام ٨۴). در این آیه مراد «من قبل» اسحاق و یعقوب است که واقعهای گذشته نسبت به زمان مخاطبان قرآن میباشد. (17)
ـ مثال برای «مِن بَعدِ»: «لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْرَاهِیمَ وَمَا أُنزِلَتِ التَّوْرَاهُ وَالْإِنجِیلُ إِلَّا مِن بَعْدِهِ» (آلعمران ۶۵) چرا درباره ابراهیم محاجه میکنند در حالی که تورات و انجیل پس از دوران او نازل شده است؟ این آیه مصداق ظرف زمانی نسبت به واقعهای در گذشته میباشد. (18)
ـ مثال برای «بَعدَ»: «إنَّ الَّذینَ کَفَرُوا بَعْدَ إیمانِهِمْ…» «آلعمران ٩٠) همانا کسانی که حقپوشی کردند پس از ایمان آوردنشان… (19)
ـ مثال برای «بَعدُ»: «ثُمَّ أَغْرَقْنَا بَعْدُ الْبَاقِینَ»(شعراء 120)، این آیه ناظر است به غرق شدن کسانی که دعوت نوح را اجابت نکردند.
مثالهای دسته دوم:
دسته دوم شامل آیاتی میباشد که گویای ظرف زمانی وابسته به واقعهای در آینده میباشند.
ـ مثال برای «قَبلَ»: «قالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أنْ آذَنَ لَکُمْ» (اعراف ١٢٣)، فرعون گفت آیا ایمان آوردهاید به او پیش از آنکه اذنتان دهم؟ بنابراین «قَبلَ» در این آیه گویای ظرف زمانی است نسبت به واقعهای که هنوز رخ نداده و البته ممکن است هیچ وقت رخ هم ندهد.(20)
ـ مثال برای «مِن قَبلِ»: «إلَّا الَّذِینَ تَابُوا مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُوا عَلَیْهِمْ» (مائده ٣۴)، در این آیه مجازاتهای مشمول محاربین با خدا و رسول را (21) در صورت اینکه پیش از دستیابی و مسلط شدن به آنها، توبه کنند مشمول مراتبی از عفو و بخشش قلمداد مینماید.(22)
ـ مثال برای «مِن قَبلُ»: «وَحَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِن قَبْلُ» (قصص 12). این آیه درباره تولد موسی است وقتی مادرش او را به آب سپرد. خدای میگوید از پیش آنکه دایگان بخواهند شیرش دهند، شیر آنها را بر او حرام کرده بود یعنی او سینههای آنها را نخواهد گرفت. (23)
ـ مثال برای «من بعدُ»: «فَإِن طَلَّقَهَا فَلَا تَحِلُّ لَهُ مِن بَعْدُ حَتَّى تَنکِحَ زَوْجًا غَیْرَهُ» (بقره ٢٣٠)، از آنجایی که حکم مندرج در این آیه عطف به ما سبق نمیشود و مواردی را مشمول میگردد که پس از آن وقوع مییابد، در نتیجه «من بعدُ» در آن گویای ظرف زمانی نسبت به واقعهای در آینده میباشد. (24)
ـ مثال برای «مِن بَعدِ»: «وَلَا أَن تَنکِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا» (احزاب ۵٣) با همسران پیامبر پس از او ازدواج نکنید. واضح است که این مورد هم ظرف زمانی است نسبت به آینده چون در زمان حیات پیامبر پیروانش را مخاطب قرار داده است.(25)
ـ مثال برای «بَعدَ»: «وَلَا تَنقُضُوا الْأَیْمَانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا» (نحل ٩١). سوگندها را پس از استوار کردنشان نشکنید.(26)
ـ مثال برای «بَعدُ»: «فَإذَا لَقِیتُمُ الَّذینَ کَفَروا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتَّى إذآ أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَإمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإمّا فِدآءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أوْزَارَها»(محمد 4). ترجمه معزی از آیه چنین است: «پس هر گاه رسیدید بدانان که کفر ورزیدند پس زدن گردنها تا گاهی که بخون آغشته سازیدشان پس استوار کنید بستن را سپس یا منّت نهادنی پس از این و یا فدیه گرفتنی تا بگذارد جنگ بارهای خود را»
مثالهای دسته سوم:
آیات دسته سوم شامل مواردی است که گویای ظرف زمانی نسبت به زمان حال یا معاصر (البته از منظر گوینده) میباشد.
ـ مثال برای «مِن قَبلُ»: «وَأنزَلَ التَّوْرَیهَ والْإنجیلَ مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنّاسِ» (آلعمران 3 و ۴)، در اینجا خداوند به مخاطبان قرآن میفرماید که تورات و انجیل را (27) پیش از نزول قرآن برای هدایت مردم نازل کرده است.(28)
ـ مثال برای «مِن قَبلِ»: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ» (بقره ٢١)، ای مردم بپرستید پروردگارتان که خلق کرد شما را و مردمان قبل از شما را.(29)
ـ مثال برای «قَبلُ»: به هنگامه غرق شدن، فرعون اظهار ایمان میکند و خدای تعالی پاسخ میدهد: «ألْآنَ وَقَدْ عَصَیْتَ قَبْلُ وَکُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ»(یونس 91)، حال ایمان آوردهای و مسلم شدهای؟! در حالی که پیشتر عصیان میکردی و از مفسدان بودی؟!(30)
ـ مثال برای «من بعدُ»: «والَّذینَ آمَنُوا مِن بَعْدُ وهاجَرُوا وجاهَدُوا مَعَکُمْ فَاُولَئِکَ مِنکُمْ» (انفال ٧۵)، در این آیه به کسانی که در صدر اسلام ایمان آورده و هجرت کرده و در راه خدا کوشش نموده بودند، و به کسانی که آنها را مأوا و مسکن داده بودند و یاریشان کرده بودند، خداوند میگوید کسانی که پس از این نیز ایمان آوردند و هجرت کردند و کوشش نمودند با شما، پس ایشان هم از شما هستند. بنابراین «من بعدُ» در این آیه گویای ظرف زمانی نسبت به زمان حال مخاطبان قرآن میباشد.
مثالهای دسته چهارم:
برای دسته چهارم که مربوط به آیاتی است که ظرف زمانی دلالت آنها محدود نیست، بلکه همه زمانی است و گویای سنن، نظامات و قوانین لایتغیر هستی، میتوان موارد زیر را مثال آورد:
ـ مثال برای «من قبلِ»: «ما أصابَ مِن مُّصیبَهٍ فِی الْأرْضِ ولا فِی أَنفُسِکُمْ إلَّا فِی کِتابٍ مِن قَبْلِ أن نَّبْرَأها» (حدید ٢٢) این آیه دلالت دارد به یکی از سنن و قوانین لایتغیر هستی که در آن هیچ مصیبت آفاقی یا انفسی به آدمی نمیرسد، مگر بر طبق نظام علّی و معلولی جاری در هستی که علم حضرت باری محیط بر آن میباشد.
ـ مثال برای «من قبلُ»: «سُنَّهَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ» (فتح ٢٣) این آیه را هم میتوان در دسته سوم قرار داد و هم در این دسته چرا که هم میتوان دلالت آن را محدود به پیش از زمان حال قلمداد کرد و همه چون سخن از سنت الله است همه زمانی.
ـ مثال برای «مِن بَعدُ»: «لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ» (روم 4)، «امر» برای خداست از پیش و از پس، حال چه از پیش و پس غلبه قومی بر قوم دیگر، یا از پیش و پس هر واقعه دیگر.
ـ مثال برای «مِن بَعدِ»: «الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ میثاقِهِ … اُولَئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» (بقره ٢7)، کسانی که بعد از میثاق بستن عهدشکنی کنند همواره زیانکننده هستند و این از سنن الهی است، و هم زمانی.(31)
ـ مثال برای «بَعدَ»: «یُحْیِی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (روم 19)، خدا همواره زمین را بعد از موتش احیا میکند.(32)
مثالهای دسته پنجم:
آیات این دسته آیاتی هستند که علاوه بر اینکه شامل ظرف زمانی میباشند، گویای «من قبل» یا «من بعد» مکانت یا حیطه یا حالت نیز میباشند.
ـ مثال برای «قَبلَ»: «وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَهِ قَبْلَ الْحَسَنَهِ» (رعد ۶). در این آیه حیطه بدیها و حیطه خوبیها مطمح نظر میباشد و مراد تنها تقدم از لحاظ زمانی نیست، بلکه از لحاظ تمایل به خوبی یا بدی نیز میباشد.(33)
ـ مثال برای «من قبلُ»: «وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ» (حجر ٢٧) این آیه آفرینش «جانّ» از آتش را مقدم بر آفریش انسان از خاک بیان میدارد، و البته این تقدم، «تقدم ذاتی» است. در تقدم ذاتی هرچند میتوان قائل به تقدم زمانی هم شد، اما به جهت اینکه بازه زمانی در آن میل به صفر میکند، در واقع همزمانی است و آنچه مطمح نظر است، تقدم در جنس وجودی است. البته در این آیه، زبان قرآن زبان صفات است نه جنس واقعی پدیدهها، بدین معنا که مراد؛ صفات آتش است که در «جانّ» متجلی میشود و نیز صفات خاک که در انسان نهاده شده است.(34)
ـ مثال برای «من قبلِ»: «تِلْکَ مِنْ أنبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إلَیْکَ مَا کُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ ولا قَوْمُکَ مِن قَبْلِ هَذَا» (هود ۴٩) در این آیه «هَذَا» تنها به زمان حاضر پیامبر و مخاطبان قرآن در صدر اسلام اشاره ندارد، بلکه حیطه هدایت قرآنی را که تا قبل از نزولش نسبت به پیامبر و قومش و نیز کلیه مخاطبانش در ادوار پسینی در حیطه «غیب» بوده دربرمیگیرد.(35)
ـ مثال برای «بَعدُ»: «قالَ اللَّهُ إنّى مُنَزِّلُها عَلَیْکُمْ فَمَن یَکْفُرْ بَعْدُ مِنکُمْ فَإنّى أعَذِّبُهُ عَذابًا لَّآ أُعَذِّبُهُۥٓ أحَدًا مِّنَ الْعَالَمِینَ» (مائده 115)، در آیه قبل از این آیه حضرت عیسی از پروردگار میخواهد که برایشان مائدهای از آسمان نازل نماید، و خداوند در این آیه پاسخ میدهد که آن مائده و رزق هدایت را فرومیفرستد اما تأکید مینماید هرکه پس از آگاهی از «حیطه هدایت» نسبت بدان حق پوشی کند و ناسپاسی نماید، تکویناً مستحق عذابی میشود که ناآگاهان مشمول آن نمیشوند چرا که «هر که صعودش بیشتر باشد سقوطش مخربتر». بنابراین در این آیه هرچند نسبت به موعد آگاهی یافتن ظرف زمانی وجود دارد، اما «حیطه هدایت یا رزق الهی» هم مشمول «بَعدُ» میگردد.(36)
ـ مثال برای «مِن بَعدِ»: «ما کانَ لِلنَّبِیِّ والَّذینَ آمَنُوا أن یَسْتَغْفِرُوا لِلْمُشْرِکینَ ولَوْ کانُوا أُولِی قُرْبَى مِن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمْ»(توبه 113)، این آیه نیز مانند آیه مثال قبل، هم شامل ظرف زمانی است نسبت به موعد آگاهی یافتن و هم نسبت به حیطه آگاهی از نظام و سنن لایتغیر هستی.(37)
ـ مثال برای «بَعدَ»: «سَیَجْعَلُ اللهُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرًا» (طلاق 7)، قرار میدهد خدا بعد از «حالت» سختی «حالت» آسانی را، و البته نسبت به زمان اتمام سختی و آغاز آسانی، «بَعدَ» گویای ظرف زمانی هم هست.(38)
ـ مثال برای «من بعدُ»: «لَّا یَحِلُّ لَکَ النِّسَاءُ مِن بَعْدُ» (احزاب 52). این آیه که دلیل اصلی طرح اندازی و انجام این پژوهش بوده است خود در این دسته از آیات قرار میگیرد که توضیحاتش در مدخل این مقال آمد.
مثالهای دسته ششم:
آیاتی که علیرغم اینکه شامل «من بعد» و «من قبل» و امثالهم هستند، فاقد ظرف زمانی هستند، بلکه تنها گویای «من بعد» یا «من قبل» مکانت یا حیطه یا حالت میباشند، در دسته ششم قرار میگیرند.
ـ مثال برای «قَبلَ»: «قُل لَّوْ کَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّکَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ کَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا» (کهف ١٠٩) ترجمه جناب معزی از این آیه این چنین است: «بگو اگر میشد دریا مدادی برای سخنان پروردگارم همانا پایان مییافت دریا پیش از آنکه پایان یابند سخنان پروردگارم و هر چند بیاریم همانند آن کمک را». اگر به معنا و مفهوم آیه توجه کنیم درمییابیم که این آیه گویای هیچ گونه «ظرف زمانی» نمیباشد بلکه تنها «حیطه کلمات پروردگار و گستره نامتناهی آن حیطه» را دربرمیگیرد. آیه 27 سوره لقمان نیز که شامل «مِن بَعدِ» میباشد، شبیه همین آیه است: «وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأرْضِ مِن شَجَرَهٍ أقْلَامٌ والْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَهُ أبْحُرٍ مّا نَفِدَتْ کَلِماتُ اللهِ».
ـ مثال برای «مِن قَبلِ»: «وإذا بَلَغَ الْأطفَالُ مِنکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنوا کَما اسْتَأذَنَ الَّذینَ مِن قَبْلِهِمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ واللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ»، در این آیه بر کودکانی که به سن بلوغ جسمانی میرسند مقرر میگردد که مانند سایر افرادی که در «حیطه» افراد بالغ قرار گرفتهاند و میباید در هر زمانی برای ورود به خلوت دیگران کسب اجازه نمایند، رفتار نموده و آنها نیز کسب اجازه نمایند، هرچند که پدر و مادر ایشان باشند. در اینجا «مِن قَبْلِهِمْ» مشمول افرادی است که پیش از اینکه اطفال به سن بلوغ برسند در زمره افراد بالغ قلمداد میگشتهاند، بنابراین گویای ظرف زمانی نیست، بلکه بیانگر «حیطه» و «دامنه شمول» میباشد.
ـ مثال برای «بَعدَ»: «تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ فَبِأىِّ حَدیثٍ بَعْدَ اللهِ وَ آیاتِه یُؤْمِنُونَ»(جاثیه 6)، واضح است که حیات زمانمند در خصوص خدای تعالی بلامحل است (39) و در نتیجه در این آیه نیز ظرف زمانی مطرح نیست، بلکه مراد از «حدیث بَعدَ الله»؛ بیرون از حیطه آن چیزهایی است که از جانب خدا صادر میشوند. آیات 160 آلعمران، 3 یونس، 2 و 41 فاطر، 44 شوری،23 جاثیه و 26 سوره نجم نیز که شامل «مِن بَعدِ» میباشند مفهوم بیرون از حیطه و دامنه شمول صادر شدهها از جانب خدا را گویا هستند.
ـ مثال برای «مِن بَعدِ»: «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِه» (مائده ۴١). این آیه دلالت بر تحریف کلام و استفاده از آن خارج از حیطه و جایگاه حقانیتش دارد، البته مراد از «کلام» منحصر در «سخن لفظی» نیست، بلکه هر گویایی را اعم از گویایی لفظی و گویایی ذاتی و تکوینی و … شامل میشود.
از دستهبندی شش گانه مذکور و مثالهای مطروحه میتوان گفت که دلالت موارد «من قبل»، «من بعد»، «قبل» و «بعد» در قرآن را نمیتوان صرفاً با توجه به اعراب آنها تشخیص داد بلکه حتماً باید محتوای مفهومی آیات را بررسی نمود و سپس در خصوص هر یک از آنها داوری نمود. البته اینکه تفاوتهای موارد مذکور در قرآن چیست که در چندین حالت از لحاظ ظاهری و اعراب بکار رفتهاند، خود پژوهشی مستقل میطلبد که از حوصله این مقال و پژوهنده آن در حال حاضر خارج است. اما در پایان، در مقام جمع بندی، باید بیان نمود که موارد «من بعد»، «من قبل»، «بعد» و «قبل» در قرآن، «قراردادی» نیستند، یعنی نسبت به امور واقع و شرایط محیطی و محاطی پدیدهها «انتزاعی» نیستند، بلکه پس از تحولات طبیعی یا تکوینی یا جوهری یا عرضی و امثالهم و تغییر شرایط و اوضاع محل مییابند و بکار میروند. به عبارت دیگر موارد مذکور حتماً وقوع واقعهای یا تغییر حالتی را میطلبند که بتوان آنها را بکار برد، بنابراین اگر دلالت آیه 52 احزاب، «من بعدِ» موارد مطروحه در آیه 50 احزاب نباشد، پس با توجه به وقوع کدام واقعه یا حالت محل یافته است؟
نیما حق پور ـ 6 آذر 96
www.t.me/pazeljahanbini
پی نوشتها :
1ـ به استناد عبارت «إلّا ما مَلَکَتْ یَمینُکَ» در آیه 52 احزاب: «لّا یَحِلُّ لَکَ لنِّسآءُ مِن بَعْدُ وَلا أن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أزْواجٍ وَلَوْ أعْجَبَکَ حُسْنُهُنَّ إلّا ما مَلَکَتْ یَمینُکَ».
2ـ رجوع کنید به مقاله «ویژگیهای قدرت، ویژگیهای حق» از نیما حق پور.
3ـ «در قرآن ناسخ و منسوخ راه ندارد، چرا که آیات آن در برههای محدود و در شرایط بستری معلوم بر پیامبر اسلام که خاتم النبیین است نازل شده، و آیات آن برآمده از علم و توانایی و دیگر صفات و اسماء مطلق الهی میباشد. آیه 106 سوره بقره که میفرماید: «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَهٍ أوْ نُنسِهَا نَأتِ بِخَیْرٍ مِّنْها أوْ مِثْلِها»، مشمول آیات قرآن نمیشود، بلکه آیات کتب پیشین الهی را دربرمیگیرد، چرا که در آیه قبل آن میفرماید: «مّا یَوَدُّ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَلا الْمُشْرِکینَ أن یُنَزَّلَ عَلَیْکُم مِّنْ خَیْرٍ مِّن رَّبِّکُمْ»، دوست نمیدارند حقپوشانی از اهل کتاب و نیز مشرکان که فرو فرستاد شود بر شما از خوبی از جانب پروردگارتان. چون میگوید «یُنَزَّلَ عَلَیْکُم»، پس مراد از «خیر»، قرآن است که بر پیامبر اسلام و گروندگان به او فرو فرستاده شده است. بنابراین این آیات قرآن است که یا آیات کتب پیشین الهی را منسوخ نموده یا به مانند آنها بر پیامبر اسلام نیز نازل شده است. لازم به ذکر است که مراد از نسخ در این آیه این نیست که آیه جدید، متضاد و متناقض و متعارض آیه پیشین باشد، بلکه در مرتبهای متعالیتر و عمیقتر و جهان شمولتر از آیه پیشین نازل شده است. مانند نسخ اتومبیلهای نسلهای پیشین با جایگزینی اتومبیلهای مدرن امروزی.» («پاسخ به دو پرسش پیرامون محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ» از نیما حق پور) بر این توضیح میافزایم که آیات الهی، از آیات کتب انبیاء پیشین تا آیات قرآن، نشانههای منصوص یا بیان گفتاری حقایق و سنن حاکم بر پدیدههای هستی و واقعیتهای مستمر تاریخی میباشند، نه خود آنها، بنابراین وقتی میگوییم آیهای از قرآن، آیهای از کتب پیشین را نسخ کرده، بدین معنا نیست که حقیقت پدیدهای یا سنتی در هستی نسخ شده است، بلکه بیان منصوص یا گفتاری آن روزآمد شده و بیان پیشین نسخ گردیده است. در مثالی هم که در خصوص نسخ اتومبیلهای نسلهای پیشین با جایگزینی اتومبیلهای مدرن امروزی آوردهام، حقایق و سنن مندرج در اتومبیلسازی نسخ نمیگردد بلکه با افزون شدن علم ما از حقایق و سنن هستی، فناوری پیشرفت کرده، نسل جدید جایگزین نسل پیشین میشود. و باز به عنوان توضیح بیشتر: «از ویژگیهای حق این است که «حجتش در خودش است» و بنابراین حجت کلام را باید در خودش جستجو کرد ولی نباید غافل شد که «کلام» (در معنای سخن)، بیان حقیقت یا واقعیت یک پدیده است و وجودش قائم به خودش نیست بلکه قائم به آن حقیقت یا واقعیت است، پس وقتی میگوییم که حجت کلام را باید در خودش جستجو کنیم بدین معنا است که حجتش را باید در پدیده متناظر آن جستجو کنیم و صدق آن را بسنجیم. کلام میتواند بیان حق باشد یا بیان ناحق. دقت کنیم که کلام به خودی خود «حق» نیست بلکه میتواند «تبیین» حق باشد و از این رو در زمره مقولات «حق» برشمرده گردد.» («پاسخ به نقد مقاله بنیصدر و عدم جواز گذار از ثبوت احکام اجتماعی قرآن» از نیما حق پور)
4ـ برای معنای ملک یمین رجوع کنید به مقاله «معنای ملک یمین در قرآن و پاسخ به چند ایراد و اتهام مرتبط» از نیما حق پور.
5ـ به استناد آیه 50 احزاب که متن آن و ترجمه روان و مفهومی آن چنین میباشد: «یا أیُّهَا النَّبىُّ إنّآ أحْلَلْنا لَکَ أزْوَجَکَ الَاتى ءَاتَیْتَ اُجُورَهُنَّ (ای پیامبر، از امروز، تنها ارتباط با همسرانی که اجورشان را پرداختهای برایت حلال است) وما مَلَکَتْ یَمینُکَ مِمّآ أفآءَ اللَّهُ عَلَیْکَ (و ازدواج تو با ملک یمینهایت که خدا نصیب تو کرده حلال است) وبَناتِ عَمِّکَ وبَناتِ عَمّاتِکَ وبَناتِ خالِکَ وبَناتِ خالاتِکَ الّاتى هاجَرْنَ مَعَکَ (و نیز ازدواج با دختران عمو، عمه، دایی و خالههایت که با تو هجرت کردهاند) وامْرَأهً مُّؤْمِنَهً إن وَهَبَتْ نَفْسَها لِلنَّبىِّ إنْ أرادَ النَّبىُّ أن یَسْتَنکِحَها (و نیز ازدواج با زنانی که میخواهند خود را به پیامبر خدا هبه کنند و خود پیشنهاد ازدواج میدهند و پیامبر نیز موافق باشد) خالِصَهً لَّکَ مِن دُونِ الْمُؤْمِنینَ (اما ای پیامبر این پیشنهاد آنها فقط برای تو، به اعتبار پیامبر خدا بودنت میباشد، و تو حق نداری از سرِ از خود گذشتگی و لطف به دیگری و بهبود امور مسلمین، به آنها بگویی به جای من با فلان شخص مؤمن ازدواج کن و او را در محذوریت قبول پیشنهاد خود قرار دهی، چرا که آنها فقط دل در گرو ازدواج با تو دارند و نه دیگر مؤمنان، پیشنهاد آنها فقط برای همسری پیامبر است و نه دیگری) قَدْ عَلِمْنا ما فَرَضْنا عَلَیْهِمْ فى أزْواجِهِمْ وما مَلَکَتْ أیْمانُهُمْ لِکَیْلا یَکونَ عَلَیْکَ حَرَجٌ (خداوند خود میداند که امور مؤمنان در ازواجشان و ملک یمینهایشان را چگونه مرتفع نماید که بر تو حرجی نباشد)»
6ـ المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، محمد فؤاد عبدالباقی، دفتر نشر نوید اسلام، چاپ ششم 1385
7ـ بقره 230، انفال 75، روم 4، احزاب 52 و حدید 10
8ـ بقره 25، ٨٩، 91، 108، آلعمران ۴، ١۶۴، نساء ٩۴، ١٣۶، ١۶۴، مائده 34، ۵٩، ٧٧، انعام 28، ٨۴، 158، اعراف ١٠١، ١۵۵، ١٧٣، انفال ٧١، توبه 30، ۴٨، ۵٠، ١٠٧، یونس ٧۴، هود 49، ٧٨، 109، یوسف ۶، ۶۴، ٧٧، ٨٠، ١٠٠، ابراهیم ٢٢، ۴۴، حجر 27، نحل ١١٨، مریم 7، ٩، ۶٧، طه ٩٠، 115، انبیاء ۵١، ٧۶، حج ٧٨، مؤمنون ٨٣، نمل ۶٨، قصص ١٢، 48، روم 4، ۴٢، احزاب ١۵، ٣٨، ۶٢، سبا 53، ۵۴، زمر ٨، غافر ٣۴، 67، 74، فصلت ۴٨، فتح ١۵، ١۶، 23، ذاریات ۴۶، طور ٢٨، نجم ۵٢، حدید ١۶، 22، جمعه ٢، تغابن ۵
9ـ بقره ٢7، ۵١، 52، 56، 64، 74، 75، 87، 92، 109، 133، 145، 159، 209، 211، 213، 246، 253 (2)، آلعمران 19، 61، ۶۵، 89، 94، 105، 152، 154، 160، 172، نساء 11، ١٢ (3)، 24، 115، 153، ١۶٣، مائده 39، ۴١، 43، 106، انعام 6، ۵۴، اعراف 69، 74، 100، 103، 129، 133، ١۴٨، 150، ١۵٣ (2)، 169، 173، هود ٧، توبه ١٢، 27، 113، 117، یونس 3، 14، 21، 74، ٧۵، یوسف 9، ٣۵، ۴٨، ۴٩، ١٠٠، رعد 25، ابراهیم 9، ١۴، نحل 41، ٩٢، 106، 110 (2)، 119 (2)، إسراء ١٧، 104، مریم ۵٩، طه ٨۵، انبیاء ١٠۵، حج ۵، مؤمنون ٣١، ۴٢، نور ۵، 33، 47، 55، 58، شعراء ٢٢٧، احزاب ۵٣، قصص 43، ۵٨، عنکبوت ۶٣، روم 3، 51، ۵۴ (2)، لقمان ٢٧، فاطر 2، ۴١، یس ٢٨، ص ٣۵، زمر ۶، غافر 5، 31، ٣۴، فصلت ۵٠، شورى ١۴ (2)، 16، 28، 44، جاثیه ١٧، 23، أحقاف ٣٠، محمد 25 و 32، فتح ٢۴، نجم ٢۶، حشر ١٠، صف ۶، بینه ۴
10ـ بقره 4، 21، 118، 183، 198، 214، 237، 254، 286، آلعمران 11، 93، 137، ١۴٣، 144، 183، 184، 186، نساء 26، 47، 60، 131، 162، مائده 5، 34، 57، 75، 102، انعام 6، 10، 34، 42، 148، 156، اعراف 38، ۵٣، 123، ١٢٩، انفال 52، 54، توبه 69 (2)، 70، یونس 13، 16، 39، 94، 102، هود 17، 116، یوسف 3، 109 (2)، رعد 6، 30، 32، 38، 42، ابراهیم 9، ٣١، حجر 10، نحل 26، 33، 35، 43، 63، اسراء 77، 107، کهف 109، طه ١١۴، 128، ١٣۴ (2)، انبیاء 6، 7، 24، 25، 34، 41، حج 42، 52، نور 34، 55، 58، 59، فرقان 20، نمل 42، قصص 46، 52، 53، 78، مریم 74، 98، عنکبوت 3، 18، 48، روم 9، ۴٣، 47، ۴٩ (2)، سجده 3، 26، احزاب ۴٩، سبا 44، 45، فاطر 4، 25، 44، یس 31، صافات 71، ص 3، 12، زمر 25،50، ۵۴، ۵۵، 65، غافر 5، 21، 78، 82، فصلت 25، 43، شورى 3، ۴٧، زخرف 21، 23، 45، دخان 17، 37، احقاف ۴، 12، 17، 18، محمد 10، ق 12، 36، ذاریات 52، قمر 9، الرحمن 56، 74، حدید ١٠، مجادله ٣، ۴، 5، حشر 9، 15، منافقون ١٠، ملک 18، حاقه 9، نوح ١
11ـ بقره 120، ١۶۴، 178، 181 و 259، نحل 65، 91 و ٩۴، آلعمران 8،80، 82، ٨۶، ٩٠، 100 و 106، نساء ١۶۵، مائده ١٢، 32، 94، 108، انعام 68، ٧١، اعراف 56، 85، 89، ١٨۵، انفال ۶، توبه 28، 66، ٧۴، 115، یونس ٣٢، هود ١٠، یوسف ۴۵، رعد ٣٧، نحل ٧٠، کهف ٧۶، انبیاء11، ۵٧، مؤمنون ١۵، نور ۵۵، 58، فرقان ٢٩، نمل ١١، قصص ٨٧، روم ١9 و24 و 50، سبا ٣٢، فاطر 9، ص ٨٨، شورى ۴١، جاثیه 5 و 6، حجرات ١١، حدید 17، طلاق ١ و 7، تحریم ۴، قلم ١٣، مرسلات 50، نازعات ٣٠
12ـ نساء ١۵٩، اعراف ١٢٣، هود 49، ۶٢، یوسف ٣٧، 76، رعد ۶، حجر ٢٧، اسراء ۵٨، طه ٧١، مریم ٢٣، طه ١٣٠، شعراء ۴٩، نمل ٣٨، 39،40، 46، ص ١۶، ق ٣٩، ذاریات ١۶، واقعه ۴۵
13ـ مائده ١١۵، شعراء ١٢٠، محمد ۴ و تین ٧
14ـ یونس ٩١، طور ٢۶
15ـ توبه 70 و ابراهیم 9 و حج 42 و غافر 31 و ق 12 و ص 12 و فرقان 38 و عنکبوت 38 و فصلت 13 و حاقه 4. اگر گفته شود در خصوص ترتیب زمانی زیست قوم نوح و ثمود و عاد، به این آیات نمیتوان استناد کرد چون در آیات 38 فرقان و 12 ق، در یکی «اصحاب الرس» را قبل از ثمود و در دیگری بعد از ثمود آورده است، باید گفت که این بدان معنا است که اصحاب الرس هم قبل از قوم ثمود میزیستهاند و هم بعد از ایشان و بازه زمانی زیست آنها وسیعتر بوده است.
16ـ سایر موارد: بقره 118، آلعمران 11، مائده 75، انعام 6، انفال 52، 54، توبه 70، رعد ۶، قصص 78، غافر 5، دخان 37، احقاف ۴، حشر 9، حاقه 9
17ـ سایر موارد: بقره ٨٩، توبه 30، هود ٧٨، طه ٩٠، انبیاء ۵١ و ٧۶، سبا ۵۴، غافر ٣۴، نجم50 تا ۵٢، ذاریات ۴۶
18ـ سایر موارد: بقره ۵١، 56، 64، 74، 87، 92، 100، 109، 133، 173، 246، آلعمران 152، نساء 115، ١۶٣، انعام 6، 133، اعراف 69، 74، 103، 129، ١۴٨، 150، 169، توبه ١٢، 117، یونس ١۴، 74، 75، یوسف 35، 48، 49، ١٠٠، ابراهیم 9، ١۴، نحل 41، ٩٢، 110، إسراء ١٧، 104، مریم ۵٩، طه ٨۵، مؤمنون ٣١، ۴٢، قصص 43، ۵٨، عنکبوت ۶٣، یس ٢٨، شعراء ٢٢٧، ص ٣۵، غافر 5، ٣١، 34، شورى ١۴، أحقاف ٣٠، محمد 25 و 32، فتح ٢۴، حشر ١٠، صف ۶
19ـ سایر موارد: اعراف ٨٩، انفال ۶، یوسف ۴۵، انبیاء ١١، 57، فرقان ٢٩، سبا ٣٢، نازعات ٣٠
20ـ سایر موارد: نساء ١۵٩، یوسف ٣٧، اسراء ۵٨، طه ٧١، طه ١٣٠، شعراء ۴٩، نمل ٣٨ تا 40، ص ١۶، ق ٣٩.
21ـ در خصوص معنا و مفهوم محاربه با خدا و رسول و فهم چیستی و چرایی مجازات محاربان، رجوع کنید به مقاله «مفهوم محاربه با خدا و فهم چرایی مجازات آن در قرآن» از نیما حق پور.
22ـ سایر موارد: بقره ٢٣٧ و ٢۵۴، آلعمران ١۴٣، نساء ۴٧، اعراف ۵٣ و ١٢٩، ابراهیم ٣١، طه ١١۴ و ١٣۴ (2)، نور ۵٨، روم ۴٣ و ۴٩ (2)، احزاب ۴٩، زمر۵۴ و ۵۵، شورى ۴٧، الرحمن 56 و 74، حدید ١٠، مجادله ٣ و ۴، منافقون ١٠، نوح ١
23ـ سایر موارد: انعام ١۵٨، مریم ٩، مریم ۶٧، زمر ٨، غافر ۶٧، فصلت ۴٨
24ـ برای اطلاع از بررسی این آیه در میان آیات طلاق رجوع نماید به مقاله «اثبات حق طلاق زنان در قرآن و توضیح معنای الطلاق مرتان» از نیما حق پور.
25ـ سایر موارد: بقره ٧۵، 211، آلعمران ١٧٢، نساء ١١، ١٢(3)، 24، مائده 43، ١٠۶، یوسف ٩، نور 47، ۵٨، روم ۵١
26ـ سایر موارد: بقره ١٨١، آلعمران ٨، انعام ۶٨، توبه ٢٨، نحل ٩۴، کهف ٧۶، مؤمنون ١۵، نور ۵٨، ص ٨٨، تحریم ۴، قلم ١٣
27ـ شماره گذاری آیه 3 آل عمران در میان عبارت «وَأنزَلَ التَّوْرَیهَ والْإنجیلَ (3) مِن قَبْلُ هُدًى لِّلنّاسِ» احتمال بشری بودن جمع آوری قرآن را تقویت مینماید که بنا به مقتضیات زمان جمع آوری و تدوین قرآن، دچار خطاها و عدم دقتهایی یا ملاحظاتی محافظهکارانه از جانب گردآوردندگان و ناظران ایشان گشته است. شماره گذاری آیات 2 و 3 سوره روم نیز اینچنین است: «غُلِبَتِ الرُّومُ (2) فِى أدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَیَغْلِبُونَ (3) فِى بِضْعِ سِنینَ».
28ـ سایر موارد: بقره ٢۵، بقره ٩١ و بقره ١٠٨، آلعمران ١۶۴، نساء ٩۴، ١٣۶ و ١۶۴، مائده ۵٩ و ٧٧، انعام ٢٨، اعراف ١٠١، ١۵۵ و ١٧٣، انفال ٧١، توبه ۴٨ و ۵٠ و ١٠٧، یونس ٧۴، هود ١٠٩، یوسف ۶، ۶۴ ، ٧٧، ٨٠ و ١٠٠، ابراهیم ٢٢ و ۴۴، نحل ١١٨، مریم ٧، طه ١١۵، حج ٧٨، مؤمنون ٨٣، نمل ۶٨، قصص ۴٨، روم 4 و ۴٢، احزاب ١۵، ٣٨ و ۶٢، سبا ۵٣، غافر ٧۴، فتح ١۵، ١۶ و 23، طور ٢٨، حدید ١۶، جمعه ٢ و تغابن ۵
29ـ سایر موارد: بقره 4، 21، 183، 198، 214، 286، آل عمران 137، 144، 183، 184، 186، نساء 26، 60، 131، 162، مائده 5، 57، 102، انعام 10، 34، 42، 148، 156، اعراف 38، توبه 69 (2)، یوسف 109 (2)، هود 17، 116، یونس 13، 39، 94، 102، رعد 6، 30، 32، 38، 42، طه 128، ابراهیم 9، حجر 10، نحل 26، 33، 35، 43، 63، اسراء 77، انبیاء 6، 7، 24، 25، 34، 41، حج 42، 52، نور 34، 55، فرقان 20، قصص 46، عنکبوت 3، 18، مریم 74، 98، روم 9، 47، سجده 3، 26، سبا 44، 45، فاطر 4، 25، 44، یس 31، صافات 71، ص 3، 12، زمر 25، 50، 65، غافر 21، 78، 82، فصلت 25، 43، شوری 3، زخرف 23، 45، دخان 17، احقاف 17، 18، محمد 10، ق 12، 36، ذاریات 52، قمر 9، حشر 15، مجادله 5، ملک 18
30ـ مورد دیگر: طور 26
31ـ سایر موارد: یونس ٢١، هود ٧، رعد 25، انبیاء ١٠۵، زمر ۶، شورى ٢٨
32ـ سابر موارد: بقره ١۶۴، 259، نساء ١۶۵، توبه ١١۵، یونس ٣٢، نحل 65، روم 24، 50، فاطر 9، شورى ۴١، جاثیه 5، حدید 17، طلاق ١
33ـ سایر موارد: سایر موارد: هود ۶٢، یوسف ٧۶، مریم ٢٣، نمل ۴۶، ذاریات ١۶، واقعه ۴۵
34ـ برای توضیحات بیشتر و بررسی صفات آتش و خاک نسبت به یکدیگر رجوع کنید به مقاله «ابلیس؛ آتش قدرت طلبی، شیطان؛ زاده روابط قوا» و نیز «پاسخ به پرسشهایی درباره مقاله ابلیس؛ آتش قدرت طلبی، شیطان…» از نیما حق پور.
35ـ سایر موارد: سایر موارد: یونس 16، یوسف 3، اسراء 107، نمل 42، قصص 52، 53، عنکبوت 48، زخرف 21، احقاف 12
36ـ مورد دیگر: تین 7
37ـ سایر موارد: بقره 52، 109، ١۴۵، 159، 209، 213، 253 (2) روم 3، ۵۴ (2)، آلعمران ١٩، ۶١، 89، 94، 105، 154، نساء ١۵٣، مائده ٣٩، انعام ۵۴، اعراف ١۵٣ (2)، توبه ٢٧، نحل ١٠۶،110، 119 (2)، حج ۵، نور ۵، ٣٣، 55، فصلت ۵٠، شورى 14، ١۶، جاثیه ١٧، بینه ۴
38ـ سایر موارد: بقره 120، ١٧٨، آلعمران ٨٠، 82، 86، 90، 100، 106، مائده 12، ٣٢، 108، مائده 94، انعام ٧١، اعراف 50، 56، 85، ١٨۵، توبه ۶۶، 74، هود ١٠، رعد ٣٧، نحل ٧٠، نور ۵۵، نمل ١١، قصص ٨٧، حجرات ١١
39ـ در خصوص اینکه «زمان؛ از صفات ذات الهی است» رجوع کنید به مقاله «زمان، علم خدا و نسبت ارادههای الهی و انسانی» از نیما حق پور، و نیز «مباحثهای پیرامون نسبت زمان با خدا و هستی».