back to top
خانهدیدگاه هانیما حق پور: عیسی فرزند خوانده مریم

نیما حق پور: عیسی فرزند خوانده مریم

Haghgoo nimaبا توجه به اینکه زاده شدن نوزاد از والدین از سنن الهی می‌باشد و به استناد آیات قرآن از جمله 62 احزاب، 43 فاطر، 23 فتح و 30 روم سنن الهی لایتغیرند و در آنها تبدیل و تحویلی نیست و نیز فاقد استثناء غیرطبیعی، چرا که برآمده از اسماء و صفات مطلق حضرت باری می‌باشند و در آنها نوسان، تغییر و تبدیل و نیز تضاد، تناقض و تزاحم نیست، بلکه بر توحید است، پیش از این مطالبی در خصوص چالش تولد عیسی از نگارنده در بخش اول «پیرامون برخی آیات الهی و موضوعات دینی» منتشر گشته است. در آنجا تبیینی از داستان تولد عیسی در آیات 16 تا 21 سوره مریم ارائه نموده بودم که در این مجال قصدم بر اصلاح و تغییر آن است. نگاشته بودم: «آنگاه که مریم جهت یافتن حقیقت و هدایت بیشتر، از بستگانش فاصله می‌گیرد و به سوی دیاری می‌رود که مطلع فجری برایش باشد و طلوعی دیگر را تجربه کند و مطلوبش برآورده شود و متعالی‌تر شود… خداوند انسانی هدایت یافته را که گویی تجلی گاه روح الهی بوده را بسویش می فرستد. مریم پاکدامن مبنای ارتباطش را با او پناه خدای رحمان متذکر می‌شود و او اطمینان می‌دهد که فرستاده الهی است که آمده او را به امکان تربیت فرزندی پاک از ناحقی بشارت دهد. مریم می‌گوید چگونه من امکان تربیت چنین فرزندی را دارا باشم در حالی که هیچ بشری تعالی مرا درنیافته است و من نیز خواهان نبوده‌ام. پاسخ می‌شنود که در سنت خدا این امکان هست که اگر تو همسری مرا بپذیری و از من باردار شوی، به تنهایی بتوانی مسیحا نفسی تربیت کنی…»

در همان نوشتار مطلب دیگر نیز در خصوص موضوع مذکور نگاشته بودم: «خدای تعالی درباره قرآن در آیه 79 سوره واقعه می فرماید «لا یَمَسُّهُ إلّا الْمُطَهَّرُونَ» بدین مفهوم که جز پاکان هدایت قرآن را در نمی‌یابند، در آیه 120 آل‌عمران نیز می فرماید «إِنْ تَمْسَسْکُمْ حَسَنَهٌ تَسُؤْهُمْ» اگر حسنه ای شامل حال شما شود اندوهگین شوند، در آیات دیگر هم مس کردن را در بار معنایی نزدیک شدن و لمس کردن و شامل حال شدن و دریافتن بکار می‌برد که واجد بار معنایی معنوی و غیرمادی است هر چند که در برخی موارد قابل تعمیم به بار معنایی مادی هم می‌باشد. حال وقتی مریم می‌گوید «وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ» (آل عمران 47 و مریم 20)، مراد این است که هیچ بشری مرا درنیافته است، یعنی از نظر معنوی به من نزدیک نشده و لمس نکرده، چرا که اگر بار معنایی نزدیکی مادی مطمح نظر بود، سیاق آیات متضمن تناقض می‌گشت زیرا بشارت دهنده می‌گوید «لِأَهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیًّا» (مریم 19) آمده‌ام که ببخشم به تو فرزندی پاکیزه، و حال آنکه مریم در پاسخ می‌گوید «أنَّى یَکُونُ لی غُلَامٌ وَلَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ» چگونه برای من باشد فرزندی در حالی که بشری مرا مس ننموده، و تناقض اینجاست که بشارت دهنده مفهوماً سیاق زمان آینده بکار می‌برد و مریم سیاق ماضی نقلی، به عبارت دیگر؛ اگر مدعی شویم که مراد نزدیکی مادی بوده در واقع مدعی شده‌ایم که مریم نفهمیده که بشارت دهنده آمده که ببخشد، یعنی از زمان حال به بعد ببخشد، و پاسخی بدون ربط منطقی از لحاظ زمانی می‌دهد و می‌گوید که اینگونه نبوده است، یعنی از گذشته تا حال اینگونه نبوده است، و این عدم فهم، نسبت ناروایی است برای مریم برگزیده الهی که خدای تعالی در آیه 42 آل عمران در وصف او می‌گوید: «إنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفاکِ عَلَى نِساءِ الْعالَمینَ».»

اما پس از نگاشتن دو مطلب فوق، هنگامی که بر داستان تولد یحیی تأمل می‌نمودم، به امکان وجود شقّ دیگری دست یافتم و آن فرزند خواندگی عیسی بود. برای روشن‌ شدن موضوع و نیز پرهیز از تکرار، ابتدا حاصل تأملاتم بر داستان تولد یحیی را که در بخش دوم «پیرامون برخی آیات الهی و موضوعات دینی» منتشر گردیده است، نقل می‌نمایم: «زکریا می‌گوید: پروردگارم! ببخش مرا از جانب خود نسلهایی پاک (رَبِّ هَبْ لى مِن لَّدُنکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً) خدا او را به یحیی بشارت می‌دهد (أنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیَى) زکریا می‌گوید پروردگارم چگونه مرا فرزندی باشد در حالی که به پیری رسیده‌ام و زنم نازاست؟ (رَبِّ أنَّى یَکُونُ لى غُلامٌ وَقَدْ بَلَغَنِىَ الْکِبَرُ وَامْرَأتى عَاقِرٌ) خدا می‌گوید اینچنین خدا انجام می‌دهد هرآنچه می‌خواهد (کَذَلِکَ اللَّهُ یَفْعَلُ مَا یَشَآءُ). این خلاصه روایتی بود از داستان زکریا و یحیی در آیات 38 تا 40 آل‌عمران. اما در آیه 90 انبیاء آمده است: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُۥ وَوَهَبْنَا لَهُۥ یَحْیَى وأصْلَحْنَا لَهُۥ زَوْجَهُ»، درخواست او را پاسخ گفتیم و بخشیدیم به او یحیی را و اصلاح کردیم برایش همسرش را. اگر به ترتیب عبارات معطوف به هم در آیه 90 انبیاء دقت کنیم درمی‌یابیم که مراد از نازایی همسر زکریا نمی‌تواند ناتوانی در آبستنی و بدنیا آوردن فرزند بوده باشد، بلکه ناتوانی در تربیت و پرورش او در راستای هدایت الهی بوده است، چرا که عبارت «وأصْلَحْنَا لَهُۥ زَوْجَهُ» بعد از عبارت «ووَهَبْنَا لَهُۥ یَحْیَى» آمده و به آن معطوف گشته است، و حال آنکه بدیهی است که اگر مراد از نازایی؛ ناتوانی فیزیکی بود، با توجه به دقیق بودن متن قرآن، ابتدا باید همسر زکریا از لحاظ فرزندآوری اصلاح می‌گشت تا امکان آن بوجود می‌آمد، بنابراین اول باید عبارت «وأصْلَحْنَا لَهُۥ زَوْجَهُ» می‌آمد و بعد عبارت «وَوَهَبْنَا لَهُۥ یَحْیَى»، و حال آنکه در آیه بعکس آمده است، پس مراد این نبوده که زکریا و همسرش علی‌رغم کبر سن و نازایی، فرزندی را بدنیا آورده باشند. در این صورت دو فرض محل می‌یابد و آن اینکه یا زکریا و همسرش، قبل از این دعا و درخواست، دارای فرزندی بوده‌اند که البته به اصطلاح اهل نبوده است و بعد اهلیت می‌یابد و یحیی می‌شود و پس از او یا همزمان او، همسر زکریا نیز از لحاظ هدایت الهی اصلاح می‌گردد. فرض دوم اینکه؛ یحیی، بمثابه فرزند خوانده‌ای مستعد هدایت یافتگی‌ به زکریا بخشیده می‌شود و در این حین همسر زکریا نیز اصلاح می‌شود و یحیی در دامان زکریا و همسر اصلاح یافته‌اش پرورش می‌یابد و به استناد ادامه آیه 90 انبیاء، از این پس، هر سه در راستای خیر و خوبی و تعالی می‌کوشیدند (إِنَّهُمْ کَانُوا یُسَارِعُونَ فِى الْخَیْرَاتِ وَیَدْعُونَنَا رَغَبًا وَرَهَبًا وَکَانُوا لَنَا خَاشِعِینَ) و بدین صورت یحیی ادامه دهنده رسالت زکریا می‌گردد. این فرض فرزندخواندگی با آیه 7 سوره مریم تقویت می‌شود که می‌فرماید: «یَا زَکَرِیَّآ إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُۥ یَحْیَى لَمْ نَجْعَل لَّهُۥ مِن قَبْلُ سَمِیًّا». «اسم» در زبان عربی گویای «صفت» است بنابراین وقتی می‌فرماید «لَمْ نَجْعَل لَّهُۥ مِن قَبْلُ سَمِیًّا»، بدین معناست که تا قبل از یحیی کسی به صفت، مانند او، یحیی و زنده کننده نبوده است و از این رو نامش نیز «یحیی» گذارده می‌شود. حال آنکه؛ اگر یحیی بمثابه انسانی ذی اراده و محدود به ماهیت انسانی، هنوز متولد نشده بود و تا حدودی رشد نیافته بود و صیر تعالی یافتن او محرز و قابل پیش بینی نشده بود اطلاق «اسْمُهُۥ یَحْیَى» بر او صواب نبود چرا که در تعالی یافتن هر فردی از آحاد بشر، اراده خود او نیز نقش کلیدی دارد. (برای توضیحات بیشتر در خصوص نسبت اراده‌ انسانی با اراده الهی، و نسبت علم الهی به سرانجام بشر، رجوع کنید به مقالات «زمان، علم الهی، و نسبت اراده‌های الهی و انسانی» و «توحید، روابط قوا، ثنویتها و موازنه‌ها» از نگارنده)»

حال می‌پردازم به اصلاح و تغییر برداشت پیشین خود از چالش تولد عیسی؛ برداشت پیشینم صحیح نیست چرا که در چیدمان مفهومی عبارات مندرج در آیات 16 تا 21 مریم، عبارت «قالَتْ أنَّى یَکُونُ لى غُلامٌ ولَمْ یَمْسَسْنى بَشَرٌ ولَمْ أَکُ بَغِیًّا» را این چنین تلقی نموده بودم: «مریم می‌گوید چگونه من امکان تربیت چنین فرزندی را دارا باشم در حالی که هیچ بشری تعالی مرا درنیافته است و من نیز خواهان نبوده‌ام». عدم صحت به جهت معنای «بَغِیًّا» است که مفهوم آن را «خواهان بودن» تلقی نموده بودم. هر چند این بار معنایی در «بَغِیًّا» هست اما به استناد آیه 28 سوره مریم باید آن را به «بدکاره‌گی» و «هرزه‌گی» معنا نمود، چرا که «بَغِیًّا» در آیه 28 مریم معنایی جز این نمی‌تواند داشته باشد: «یَا اُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ أبُوکِ امْرَأ سَوْءٍ وما کانَتْ اُمُّکِ بَغِیًّا»، ای دختر هارون پدرت مرد بدی نبود و مادرت بدکاره نبود. حال اگر معنای «بَغِیًّا» در عبارت «قالَتْ أنَّى یَکُونُ لى غُلامٌ ولَمْ یَمْسَسْنى بَشَرٌ ولَمْ أَکُ بَغِیًّا»، بدکاره‌گی و هرزه‌گی باشد، معنای «ولَمْ یَمْسَسْنى بَشَرٌ» دیگر نمی‌تواند ناظر بر مفهوم معنوی و غیرمادی باشد، بلکه مراد مس‌ کردن مادی و فیزیکی می‌باشد، در این صورت؛ پاسخ مریم به فرستاده الهی (که در سیاق ماضی نقلی است) تنها در صورتی منطقی و متناسب است که آن رسول به مریم پیشنهاد پذیرفتن فرزندخواندگی عیسی را داده باشد چرا که فرستاده مفهوماً سیاق زمان آینده بکار می‌برد و می‌گوید: «لِأهَبَ لَکِ غُلَامًا زَکِیًّا» (مریم 19) آمده‌ام که ببخشم به تو فرزندی پاکیزه، و مریم پاسخ می‌دهد: «چگونه برای من باشد فرزندی در حالی که هیچ بشری به من نزدیک نشده و بدکاره هم نبوده‌ام»، یعنی چگونه بگویم که این فرزند من است در حالی که ازدواج نکرده‌ام؟! قطعاً مرا به بدکاره‌گی متهم می‌کنند و این عذابی بس بزرگ است! به همین دلیل است که مریم فرزند را برمی‌گیرد و به مکان دوری می‌برد: «فَحَمَلَتْهُ فَأنتَبَذَتْ بِهِ مَکانًا قَصیًّا»(مریم 22). «فَأنتَبَذَتْ» واجد بار معنایی کناره‌گیری و دوری گزیدن است، و در اینجا مریم از آنهایی که می‌شناسندش دوری می‌گزیند تا عیسی مسیحا نفسی شود و خود گویای حقانیت خود و مریم، در برابر قوم مریم شود: «فَأشَارَتْ إلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کانَ فِى الْمَهْدِ صَبِیًّا»(مریم 29)، (مریم در پاسخ اتهام قومش) به سوی عیسی اشاره نمود، گفتند چگونه سخن بگوییم با کسی که بوده است در گهواره کودکی، یعنی هنوز کودک است، دقت کنیم نمی‌گوید در گهواره است یا در گهواره می‌باشد، بلکه می‌گوید «کانَ»، بوده است «فِى الْمَهْدِ صَبِیًّا»، در گهواره کودکی، یعنی تو، ای مریم، باید در قبال این عمل پاسخگو باشی نه کودکی که تحت حمایت و قیمومیت توست و هنوز بالغ نشده است.

در پایان، ضمن امیدواری به اینکه این بار به خطا نرفته باشم، توضیح زیر را نیز از بخش اول «پیرامون برخی آیات الهی و موضوعات دینی» نقل می‌نمایم تا پاسخ به این پرسش مقدر باشد که اگر این گونه است که می‌گویی، چرا قرآن این داستانها را اینگونه مختصر و پیچیده و به ظاهر پر ابهام روایت می‌کند؟ «به همان دلیلی که امروز اصالت دین خدا زیر خروارها خرافات و مجعولات منحرفانه مدفون شده است و سخن گفتن از آن، بنام همان دین، مهر ممنوع می‌خورد و هر که بخواهد از آیینه حقیقت دین زنگارزدایی نماید به بهانه توهین به مقدسات چماق تکفیر می‌خورد. از این روی خدای تعالی بیانی متعالی و البته پیچیده را اتخاذ می‌کند که هم بتواند پیامبر و پیروان فهیمش را به واقعیت حقیقی سرگذشت مریم و عیسی آگاه کند و هم آنها را از گزند تعصب دینی مسیحیان که عیسی را فرزند خدا می دانسته‌اند مصون بدارد تا دین الهی با مخاطرات بیشتری در تبلیغ مواجه نشود.»

در بخش دوم «پیرامون برخی آیات الهی و موضوعات دینی» نیز نگاشته‌ام: «سبک بیانی قصص قرآنی به این دلیل نیز سمبلیک است که کودکان و کم فهمان نیز بتوانند مخاطب آنها قرار گیرند. اگر ظاهر کلام ثقیل بود بسیاری از مخاطبان را از خود می‌راند و دیگر امکان اینکه فهم آنها را بتوان گام به گام به مراد و منظور خود نزدیک گرداند، وجود نداشت. هنگامی که مفاهیم از سطح قابل فهم عموم بالاتر رود، استفاده از زبان سمبلیک ضرورت می‌یابد، به ویژه آنگاه که مخاطب هم در دوره حاضر، و هم در ادوار آتی، آنهم در گستره جغرافیایی جهانی با فرهنگها و تواناییهای فهمی متفاوت مطمح نظر باشد. وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ.»

 

نیما حق پور ـ 5 دی 1396

nima.haghpoor@gmail.com

www.t.me/pazeljahanbini

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید