این کمترین در سال ۱۳۶۸ بخاطر طرح همین اشکالات قانونی؛ فقهی و اخلاقی در انتخاب آقای خامنهای به رهبری، توسط دادگاه ویژه روحانیت به اتهام «توهین به رهبری»، «تحریک افکار علیه نظام»، «شایعهپراکنی» و «نشر اکاذیب» به پنج سال زندان و ۴۰ ضربه شلاق محکوم گردیدم.
اکنون مشخص شده است که همان زمان خود آقای خامنهای به خلاف بودن این انتخاب و نداشتن شرایط قانونی و فقهی خویش آگاه بوده و اذعان داشته است. بنابراین آنچه را که بنده در آن زمان مورد اشکال قرار دادم نه تنها توهین؛ شایعه و کذب نبود بلکه واقعیت انکارناپذیری بود که حتی اعضا حاضر در مجلس خبرگان بدان اقرار داشتند.
اما نکتهای که در این ویدئوی منتشر شده وجود دارد این است که آقای خامنهای با اقرار به فقیه نبودن خود و بیان نظر فقهای مجلس خبرگان در مورد عدم فقاهت و صاحبنظر بودنش، شرعاً حکم خویش را در مقابل فقها نافذ نمیداند و این رهبری «به ظاهر موقتی» را سوری قلمداد نموده و انتخاب خود را به دلیل نافذ و واجب الاطاعه نبودن حکم مقلد بر فقیه دارای اشکال فنی بر میشمرد. از این رو ایشان با بیان این اشکال فنی -با ظرافت- به ظاهر با انتخاب خویش به عنوان رهبر موقت مخالفت میکند به شرطی که حکمش بر حکم فقها نافذ و واجب الاطاعه باشد. امری که در تاریخ فقاهت شیعه سابقه نداشته است.
اکنون پس از گذشت ۲۸ سال از آن تاریخ معلوم گردیده که آقای هاشمی رفسنجانی با فریب «موقتی بودن این انتخاب تا برگزاری رفراندوم قانون اساسی» از مجلس خبرگان برای ایشان رای مثبت گرفته؛ و سپس دادسرای ویژه روحانیت به عنوان بازوی رهبر، روحانیون منتقد این انتخاب را با مشت آهنین حذف؛ ساکت یا منقاد کرده است تا حکم غیرفقیه مقلد را بر فقها نافذ و واجب الاطاعه نماید.
متاسفانه روحانیت اصیل دو بار توسط روحانیت سیاستباز به بدترین شکل سرکوب شدند: اول پس از کوران انقلاب ۵۷ که مردم دچار هیجانات انقلابیگری و نخبگان سیاسی که پیرو عوام شده بودند و به هشدارهای امثال مرحوم آیات زنجانی، قمی، طالقانی، شریعتمداری، روحانی ووو در مورد خطر حکومت آخوند هیچ توجهی نکردند انجام گردید؛ و دوم در سال ۶۸ و انتخاب آقای خامنهای به رهبری که صدای روحانیت بهدست روحانیت سیاستباز خفه شد. اکنون اگر شعار مردم به ستوه آمده از فقر و فساد و تبعیض «مرگ بر حکومت آخوندی» یا «آخوند باید گم بشه» گردیده نباید شگفتزده شد چرا که امروزه دیگر حقیقت در چشم مردم هویداست که اگر چه روحانیت مانند دیگر اقشار مردم میتواند اظهار نظرهای سیاسی خود را ابراز دارد اما جای آنها در مسجد و حوزههای دینی خویش است نه بر مسند حکومت بر دنیای مردمان.
وَ زُخْرُفاً وَ إِنْ کُلُّ ذلِکَ لَمَّا مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهُ عِنْدَ رَبِّکَ لِلْمُتَّقین. ( منبع کانال نویسنده )