مقدمه: خرداد های ایران حامل حوادث سیاسی مهم هستند. نسل جوان که با جنبش از خرداد ماه 88 پای در صحنه سیاسی گذاشت شاید از رخدادهای خرداد 60 اطلاع کاملی نداشته باشد. این نوشته که تکمیل شده نوشته ای است که قبل از خرداد 88 تهیه شده بود را به نسل جوان تقدیم میکنم. امیدوارم به کار تجربه امروز آنها بیاید. ممکن است برخی از تاریخها یک روز اختلاف داشته باشند. اما آنچه مهم است سیر تحول حوادث و موضع گیریهای مختلف است که سعی شده است اهم انها درج شوند.
مسیر انقلاب ایران که از آغاز با دخالتهاى خمینى و روحانیان قدرت طلب در امور حکومتى از همان روز اول انقلاب انحراف یافته بود، در خرداد سال 60، چرخشى رادیکال بخود گرفت و جهتى کاملا خلاف جهت سازگار با اصول راهنماى انقلاب و هدفى ضد هدف آن پیدا کرد. حزب جمهورى اسلامى، بعد از شکست فاحش در انتخابات ریاست جمهورى که در آن، حسن حبیبى کاندیدایش کمتر از 4 درصد آراء را آورده بود، طرح کودتاى خزنده را ریخته و به اجرا گذاشته بود. این حزب با اینکه رجایى را توسط خمینى بعنوان نخست وزیر بر کشور تحمیل کرده بود، روز بروز در جامعه منزوىتر مىشد. اما خواستار تمامی قدرت بود. بنی صدر در نامه در خرداد ماه 1359 به خمینی نوشته بود بخدا اینهمه خشونت در خور یک حکومت فاشیستى نیست چه رسد به یک حکومت اسلامى دیروز که از سفر بازگشتم ۳۰ محکوم باعدام یا اعدام شدهاند و یا منتظر اعدام هستند. با این میزان خشونت جامعه همگرائى پیدا نمىکند و جو سنگینتر میشود. غالب محکومان بناحق محکوم میشوند.
تا خرداد 60، خمینى نه تنها علنی و مستقیم علیه بنىصدر موضع نگرفته بود، بلکه در اردیبهشت ماه، در حضور سران 8 کشور مسلمان، گفت: ریس جمهور ایران بر قلبها حکومت مىکند. او هنوز امیدوار بود بنىصدر سازش پنهانى با بوش و ریگان را بپذیرد و با سران حزب جمهورى، در استقرار استبداد، همدست شود. با آنکه بنی صدر از تمایل شدید او به استبداد روحانیت آشکار بود، اما هنوز بر تردید خود غلبه نکرده بود.
یاد آور میشود که خمینی سال 1360 را سال قانون نامیده بود. بنی صدر با کارهای خلاف قانون به جد مخالفت میکرد . او در میدان آزادی در روز عاشورا 28 آبانماه 1359 در میان جمعیت میلیونی از جمله چنین گفت :
در قانون اساسی ما مگر شکنجه حرام نشده است ممنوع نشده، در کجای دنیا در کدام دین و در کجای اسلام و کشور اسلامی و حکومت اسلامیش شش نوع زندان وجود دارد چرا اینها تعطیل نمی شوند؟ چرا باید هر کسی و هر نهادی یک زندان داشته باشد؟ اینها باید تعطیل شوند. جو اسلامی جو اعتماد است. اینهمه دستگاههای ترسناک و مخوف درست نکنید چرا هیئتی تشکیل نمی شود و به کار این زندانهای گوناکون نمی رسد. چرا در رژیم اسلامی انسان و جان او اینهمه بی منزلت شده است که بتوان مثل آب خوردن محکوم کرد و بدون اینکه کسی بفهمد کار او را تمام کرد. چه طور می شود که اشخاص را میگیرند زندان می برند و ماه ها جز فراموش شدگان می شوند؟ بس کنید این کارها را. دستکاه قضائی ما باید بیطرف باشد، مستقل باشد و نباید اجازه داد انواع و اقسام پیدا کند و ابزار قدرت سیاسی شود. اگر اینطور شد این همان است که حسین به خاطرش قیام کرد و شهید شد.
هنوز در کشور آزادى مطبوعات کاملاً از بین نرفته بود. احزاب مختلف روزنامههاى خود را داشتند و یا بطور زیرزمینى چاپ مىکردند. با اینکه در اسفند 59 و فروردین 60، براى چند روز، روزنامه میزان متعلق به نهضت آزادى را بستند، اما با تلاش بنىصدر و دیگران این روزنامه آزاد شد. تیراژ روزنامه انقلاب اسلامى به مرز پانصد هزار رسیده بود و این در تاریخ مطبوعات ایران سابقه نداشت و هنوز هم بعد از سی سال با وجود دو برابر شدن جمعیت این رکورد شکسته نشده است. جامعه در تب داغ بحث سیاسى بسر مىبرد.
دفاتر هماهنگى مردم با ریئس جمهور که در شهرهاى مختلف بطور خودجوش بوجود آمده بودند، محل مخالفت با استبداد روحانیت شده بودند . این دفاتر از مواضع سیاسى نظرى بنىصدر حمایت مىکردند. حزب توده و سازمان فدائیان اکثریت در کنار انجمنهاى اسلامى، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامى از مواضع حزب جمهورى اسلامى، دفاع مىکردند. بنىصدر را ناپلئون و پینوشه مىخواندند. در سفرهاى مختلف بنىصدر، به کمک بخشى از سپاه پاسداران علیه بنىصدر عمل مىکردند. اما در میان امواج عظیم مردم محو مىشدند. نهضت آزادى به رهبرى مرحوم بازرگان، جاما به رهبرى مرحوم سامى، جبهه ملى به رهبری مرحوم سنجابی، حزب ملت ایران به رهبری مرحوم فروهر، سازمان مجاهدین خلق، حزب رنجبران و شخصیتهاى مستقل در صف مخالفان استبداد روحانیت بودند. اما آزادیها روزبروز محدودتر مىشدند و در شهرهاى ایران تعداد زد و خوردها و درگیریها بالا گرفته بود. احزاب چپ دیگر مانند فدائیان اقلیت و پیکار با کل حاکمیت مخالفت میکردند.
آزادیهاى فردى نیز روزبروز محدودتر مىشدند اما کاملاً از بین نرفته بودند. با اینکه حکومت رجائى مردم ایران را به چند دسته تقسیم مىکرد: مکتبى و ضد مکتبى و مسلمان غیر مکتبى و بى تفاوت، حجاب و رنگ لباسها را حکومت هنوز موفق نشده بود بر جامعه تحمیل کند.
رژیم تا خرداد 60 با قانون اساسی اولیه اش قابل اصلاح بود. اما آقای خمینی همان قانون اساسی را هم در عمل رعایت نکرد و همانند ولی فقیه مطلقه رفتار میکرد. از اینجهت خرداد 60 در واقع پایان امید به اصلاح پذیری رژیم بود.
با توجه به این مقدمه بررسى کوتاه وقایع خرداد ماه 60 و تشریح چگونگى اجراى کودتا را مرور می کنیم.
18 اردیبهشت 1360 – بنىصدر اعلام مىکند : خطاب من به امام و مردم ایران است هر اندازه آزادى ضرر داشته باشد هزار یک استبداد ضرر ندارد. بدون آزادى، استقلال بدست نمىآید و بدون این دو اسلام بىمحتوى است.
25 اردیبهشت – بنىصدر برای خروج از بن بست سیاسی پیشنهاد مراجعه به مردم و رفراندوم را میکند. او مىگوید : اگر میزان راى مردم است، آیا حق دارم پیشنهاد کنم که این میزان اظهار بشود یا خیر؟
29 اردیبهشت – نهضت آزادى به پیشنهاد بنىصدر در مورد تشکیل جلسات بحث آزاد لبیک گفت. اما نسبت به اداره بحث آزاد توسط رادیو و تلویزیون ابراز نگرانى کرد.
1 خرداد ـ خاتمی نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان در پاسخ به بنی صدر برای رجوع بمردم مینویسد: در ورای قانون، امام امت هست که مشروعیت قانون و مقامات قانونی نیز مرهون رهبری اسلامی اوست. رهبری که درنفس گیرترین تنگناها با موضع گیری های قاطع خویش، انقلاب را به پیش رانده است و حضور او در صحنه، حتی به نیرومندترین قدرت های شیطانی روزگار که تمام تلاش خویش را مصروف در بند نگه داشتن ایران می کردند، اجازه نداده است که برای این مردم و این انقلاب «بن بست» ایجاد کنند؛ چرا نتواند با اتکا به پشتیبانی بی دریغ این مردم، مشکلات این چنانی را که پاره ای آن را «بن بست» به حساب می آروند، از سر راه بردارد؟! تا امام هست و قانون اساسی وجود دارد، بن بستی پیش روی ملت نیست. بن بست هنگامی به وجود می آید که پیوند میان امام و ملت را بگلسند و قانون را از اعتبار بیندازند.
1 خرداد – دکتر سنجابى، دبیرکل جبهه ملى، طى نامهاى به مهدوى کنى وزیر کشور، خواستار روشن شدن وضع فعالیت جبهه ملى شد. او خواستار آزاد شدن محل تشکیلات مرکزى جبهه ملى و روزنامه پیام جبهه ملى گشت.
2 خرداد – بنىصدر، بدنبال اعلام جرم علیه رجایى و نبوى راجع به نقض اصول قانون اساسى و اختلاس از اموال ایران، در نامهاى به نمایندگان مجلس مىنویسد: دولت حق حاکمیت ایران را مخدوش نمودهاست. چگونه دولت آقاى رجایى بخود جرأت مىدهد دم از قطع وابستگى و کوتاه کردن دست امپریالیسم بزند حال آنکه اجازه مىدهد با قانونى متفاوت از قانون ایران در مورد دعاوى حل و فصل نشده تصمیم گیرى نماید؟
در مجلس، طرحى مطرح شد که بنا بر آن، ریاست بانک مرکزى به پیشنهاد وزیر دارایى و تصویب نخست وزیر و تائید صلاحیت بوسیله مجلس و حکم وزیر دارایى منصوب شود. علیرضا نوبرى، از همکاران بنىصدر، مسئولیت بانک مرکزى را بعهده داشت. این طرح مانند طرحهای دیگر برای محدود کردن حیطه ریاست جمهوری صورت میگیرد.
بهشتى، «رئیس دیوانعالى کشور» در مصاحبهاى بدون نام بردن بنی صدر را تهدید میکند و اعلام کرد : بىشک باید در موقع خود، کسانى که شایعه شکنجه در زندانها را درست کردهاند، تحت تعقیب قضایى قرار گیرند.
3 خرداد – دکتر بهزادنیا سرپرست هلال احمر استعفاى خود را به رئیس جمهورى داد و نسبت به مصوبات مجلس و روش عمل دولت رجائى اعتراض کرد.
اعضاى دستگیر شده دفتر هماهنگى مردم و رئیس جمهور در تاریخ 28 اسفند 59 در ازنا بعنوان اعتراض به حکم غیابى دادگاه دست به اعتصاب غذا زدند.
4 خرداد – روزنامه انقلاب اسلامى نامه علیرضا نوبرى رئیس بانک مرکزى را که سه روز قبل از آزادى گروگانها به بهزاد نبوى نوشته و نسبت به عواقب سنگین بیانیه الجزایر هشدار داده بود، منتشر کرد.
5 خرداد – نوبرى در مصاحبه ای اعلام مىکند: بصداى بلند اعلام مىکنیم که اگر گناه ما ناهماهنگى با نوع جدید قرارداد وثوق الدوله است، ما بدین ناهماهنگى افتخار مىکنیم. باید به صراحت گفت که باصطلاح بیانه الجزایر به منافع اقتصادى این جمهورى لطمه شدیدى زده و حاکمیت ایران را مخدوش نمودهاست.
محمد خامنهاى نماینده مجلس مىگوید: من از رئیس جمهور مىخواهم رفراندم را بصورت وسوسههائى در دل مردم نیاندازد.
بخشهایی از روزنامه انقلاب اسلامی که برای استبدادیان قابل تحمل نبود.
رفسنجانى رئیس مجلس اعلام مىکند: دولت رجائى نسبت به اسلام و حاکمیت ملى وفادارترین دولت طول تاریخ ایران است.
6 خرداد – خمینی بدون اسم بردن از پیشنهاد رفراندوم توسط بنی صدر در سخنرانی خود میگوید: آقای رئیس جمهور حدودش در قانون اساسی هست، اگر یک قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت میکنم اگرهمه ملت هم موافق باشند، من مخالفت میکنم.
بنی صدر در نامه تندی به خمینی در باره سرنوشت جنگ مینویسد: با جوابى که هیات غیر متعهدها داده است و خبرگان خود را باینجا می فرستد، اینطور پیدا است که دشمن نیز به پیشنهاد غیر متعهدها گردن گذاشته است. بنابراین حداقل تمامیت ارضى کشور محفوظ میماند. باز قضیه گروگانها نشود، که این بار دیگر مسئله چند صد میلیون دلار نیست، مسئله بقاء کشور در میان است. … اجازه بفرمائید مردم خود تکلیف را معلوم کنند. در مقام شما است و مایه استحکام جمهورى اسلامى و حضور واقعى مردم در صحنه می شود اگر مردم بیایند راى بدهند و طبق نظر مردم وضیعت روشن بشود. وضیعت فعلى به هیچرو شبیه سال ۱۳۳۲ نیست و آن سابقه ذهنى که شما دارید، نباید موجب مقایسهاى بشود که از اساس بى بر و پایه است.
او در پایان نامه به خمینی می نویسد: اینجانب آمادهام تا دژخیمان این رژیم، مرا ببرند و بکشند اما نمیتوانم نسبت بهخطرى که موجودیت ایران و اسلام را تهدید میکند لاقید بمانم و با سکوت خود در این جنایت بزرگ شرکت کنم. بنابراین آمادهام تا از شنهاى داغ خوزستان به سلولهاى اوین نقل مکان کنم. آقاى قدوسى و لاجوردى دقیقه شمارى میکنند و دژخیمها دندانهاى خود را تیز میکنند.
7 خرداد – بهشتى اعلام مىکند: طرح مسئله رفراندم بمنظور تضعیف جمهورى اسلامى، تضعیف قانون اساسى، تضعیف مجلس و تضعیف دولت است.
خمینى در یک سخنرانى، مىگوید: مجلس بالاترین مقام است در این مملکت. مجلس اگر رأى داد و شوراى نگهبان هم آن را پذیرفت، هیچکس حق ندارد یک کلمه راجع به این بگوید. من نمىگویم رأى خودش را نگوید، رأى خودش را بگوید، اما اگر بخواهد فساد کند و به مردم بگوید که این شورا کذا و این مجلس کذا، این فساد است و مفسد است یک همچه آدمى تحت تعقیب مفسد فىالارض باید قرار بگیرد. بدینسان او حکم مفسد فی الارض را علیه بنی صدر صادر میکند البته بدون اینکه مستقیما نام او را بیاورد.
مردم شیراز با فریاد بنىصدر مقاومت مقاومت از بنىصدر استقبال مىکنند. بنىصدر در پاسخ به فریادهاى «استقامت استقامت مردم» شیراز مىگوید : مردم ایران پاسخ من به شعار «استقامت» شما اینست که من با تمام توان استقامت مىکنم. پاى حرفم مىایستم تا به نتیجه برسم. تا این شعارهایى که این ملت براى آن انقلاب کرد تحقق نیابد وظیفه من ادامه مبارزه است یقین دارم که شما هم با همین استقامت مىایستید چون استقامت من براى شماست و استقامت شما هم براى من.
و خطاب به رهبران حزب جمهورى اسلامى مىگوید : مرا از محاکمه نترسانید، این محاکمه خود انقلابى در تاریخ ایران است.
9 خرداد – احمد سلامتیان در مخالفت با لایحه بودجه اعلام مىکند: این بودجهنویسى براى کشورى است که قصد مبارزه علیه قدرتهاى اقتصادى و مالى جهانى را نداشته باشد.
9 خرداد – حسین نواب صفوى، مشاور ریاست جمهورى در سیاست خارجى، در سرمقالهاى تحت عنوان ایستادهایم، مىنویسد : ایران اسلامى و انقلاب اسلامى در مقطعى تاریخى بسر مىبرند. سرنوشت ایندو با سرنوشت جنگ تعیین مىشود. فرمانده کل قوا و رئیس جمهور دقیقاً به این حیث ، نمىتواند در برابر خطراتى که این هر دو را تهدید مىکند، سکوت اختیار کند. اما تقابل اجتماعى تقابلى که به جنگ داخلى منجر شود و لاجرم کار جنگ جنوب را به شکست بیانجامد، بهیچرو توجیه نمىپذیرد. مىماند به اینکه راه حل چیست؟ راه حل از مدتها پیش تعیین شدهاست: رجوع به مردم. هیچکس براى تعیین تکلیف قطعى، خصوصاً در اینباره، محقتر از مردم نیست.
حسین نواب که در 26 اسفند، سرمقاله دیگرى، در باره روابط پنهانى بهشتى با آمریکائیها، نوشته بود، چندی بعد از کودتا، که گناهی جز نوشتن و بیان حقایق نداشت تحت شکنجه جلادان قرار گرفت و بدست دژخیمان شهید شد.
9 خرداد – کارکنان شبکه دوم تلویزیون بمنظور اعتراض به عدم امنیت حرفهاى و عزل و نصبهاى بدون ضابطه چند ساعت دست از کار مىکشند.
10 خرداد – بنىصدر اعلام مىکند: جنگ که تمام شد برمىگردم همه مسائل را رسیدگى مىکنم. از نظر من که مسئول امور جنگ هستم، حفظ آزادیهاى اساسى مردم نه تنها صدمهاى به جنگ نمىزند بلکه کمک هم مىکند. آیا این آزادیهاى مردم حفظ مىشوند؟ و در پاسخ در باره استعفاى خودش گفت : درخت را اره مىکنند خودش نمىافتد.
منوچهر مسعودى مشاور حقوقى بنىصدر دستگیر مىشود. او را نیزچندی بعد از کودتا اعدام میکنند.
11 خرداد – چماقداران به محل دفتر هماهنگى در همدان حمله مىکنند و با فریاد مرگ بر بنىصدر درود بر بهشتى قصد قتل احمد سلامتیان نماینده مردم اصفهان را مىکنند. او در مقاله اش می نویسد: یک عده چماق بدست با فریاد مرگ با بنی صدر و درود بر بهشتی به من میگفتند که بگو درود بر بهشتی و من هر گز نخواهم گفت بازور درود بر بهشتی. بخدا قسم ذره ذره وجود من خواهد گفت مرگ بر استبداد.
فهرستی تحت عنوان مفسدین فی الارض جدید که به اعدام انقلابی محکوم شده اند بر سر دانشگاه تهران که در تصرف ستاد نماز جمعه، بسیج و دانشجویان خط امام بود زده شد که مشتمل بر چهارده نام بود. اسم اول تا روز سی ام خرداد خالی مانده بود و از آن روز بنام سید ابوالحسن بنی صدر مزین گردید. از این عده بسیاری از جمله منوچهر مسعودی به بهانه های واهی بدون محاکمه در حالیکه کوچکترین اقدام حشنوت آمیزی از آنها سر نزده بود بعدا از عزل غیر قانونی آقای بنی صدراعدام شدند.
12 خرداد – احمد سلامتیان در جلسه مجلس مىگوید: به خدا قسم ذره ذره وجود من خواهد گفت مرگ بر استبداد. او بعد از خروج از مجلس دوباره تهدید به مرگ شد و پاسدار خامنه ای به او تیراندازی میکند.
12 خرداد – دفتر ریاست جمهورى علیه معاون غیر قانونى وزارت خارجه اعلام جرم مىکند.
14 خرداد – حزب جمهورى اسلامى قصد دارد بسیج بزرگى را براى تظاهرات 15 خرداد فراهم کند. بنىصدر اعلام مىکند که کج اندیشان درصددند با طرح شعارهاى تحریک کننده عظمت این روز را خدشهدار کنند.
بنىصدر بارها نوشته بود که بنابر قانون قاضى نمىتواند عضو حزب باشد و از آنجا که بهشتى «رئیس دیوانعالى کشور» عضو و دبیرکل حزب جمهورى اسلامى است و در نصب او، قانون اساسى رعایت نشدهاست، مقامش غیر قانونى است. در 14 خرداد، بهشتى در پاسخ مىگوید: آقا اینها مال فرهنگ فرانسه و غرب است، بگذارید کنار، اینجا جمهورى اسلامى است.
14 خرداد – محمد جعفرى مدیر روزنامه انقلاب اسلامى که براى سخنرانى به یزد دعوت شده بود به دادسراى انقلاب اسلامى احضار مىشود.
15 خرداد – تلاش حزب جمهورى اسلامى در بسیج مردم براى شرکت در تظاهرات 15 خرداد، به شکست مىانجامد. مردم اقبال نکردند. شعارهاى تظاهر کنندگان عبارت بود از : مرگ بر ضد ولایت فقیه، خمینى بت شکن بت جدید را بشکن، بت پاریس را بشکن، حالا که رهبرت مصدق شده رأى ما را پس بده. احمد خمینى پیام پدرش را در آخر تظاهرات مىخواند.
تظاهرات مخالفان بنی صدر در 25 خرداد 60
بنى صدر به سیستان و بلوچستان سفر مىکند. اریک رولو، روزنامه نگار روزنامه فرانسوى لوموند، در این سفر او را همراهى مىکند . وقتى موج خود جوش مردم را دراستقبال بنى صدر، مىبیند، مىگوید: بعد از موضعگیریهاى خمینى، تظاهرات مردم یک «پله بیسیت» – رفراندومى که در آن، اکثریت نزدیک به تمامى به سیاستى و کسى رأى موافق مىدهند- براى بنىصدر است.
در این روز، بازرگان بیانیهاى صادر مىکند و هشدار مىدهد با این ترتیب رفتار با رئیس جمهورى، و داغ و درفش مذهبى مفسد فىالارض بمیان آوردن، کار بجائى خواهد رسید که پس فردا ببینیم، بعد از نیمه شب، دو نفر ژ3 بدست، کنار بسترمان آمده و آخرین مایتعلق، یعنى زن حلالمان را با خود ببرند!
16 خرداد – بنىصدر با خمینى ملاقات مىکند. در این ملاقات صحبت از وضعیت جنگ است و خمینى در پایان دیدار براى موفقیت بنىصدر دعا مىکند. وقتى او بر مى خیزد اطاق را ترک بگوید، احمد خمینى، در حضور پدرش، به بنىصدر مىگوید: شما یک عیب دارید و آن اینست که ول کن ماجرا نیستید. هى مىگوئید اینها با آمریکا ساختهاند. بنىصدر در پاسخ مىگوید: من حاضر با همکارى با کسانى که با آمریکا ساختهاند نیستم.
17 خرداد – بنىصدر به همدان مسافرت مىکند. خمینى نطق تهدیدآمیزى مىکند که کسى حق ندارد در باره مجلس و قوه قضائیه چیزى بگوید.
18 خرداد – دادستانى انقلاب روزنامه انقلاب اسلامى و میزان و چند روزنامه دیگر را توقیف مىکند.
18 خرداد – بنى صدر به کرمانشاه مىرود. آخرین تماسهاى خمینى و بنىصدراز طریق رضا پسندیده برادرزاده خمینى انجام مىپذیرند. پسندیده پیام زیر را از طرف خمینى تلفنى براى بنىصدر مىخواند:
من همواره کوشیدهام شما را در مقام ریاست جمهورى و فرماندهى کل قوا که خود من به شما تفویض کردهام ، حفظ کنم. اما خود شما مانع اینکار مىشوید. حالا هم مىخواهم شما را حفظ کنم، بشرط اینکه اطرافیان خود را دور کنید. این روزنامه شما را بباد داد. گروه هاى فاسد نهضت آزادی، جبهه ملی، مجاهدین خلق و …را طرد کنید. شما باید دولت را قبول کنید، شورایعالى قضائى را قبول کنید. مجلس و شوراى نگهبان را قبول کنید.
بنىصدر در پاسخ نامه زیر را به خمینى مىنویسد:
شما نمىخواهید قانون اساس اجرا گردد. در مسائل اساسى کشور طرز عمل شما چنان است که کشور را با خطر نابودى مواجه کرده است. شما یک رئیس جمهورى ضعیف، یک دولت ناتوان، یک مجلس مطیع، یک دستگاه قضائى وسیله تهدید و نابودى مخالفان مىخواهید. بخلاف گفته شما این حزب جمهورى است که دین و ملت و شما را بباد مى دهد و شما رهبرى ملتى را به ریاست حزب مشتى قدرت طلب فاسد فروختهاید. بسیار کوشیدم و هنوز نیز مىکوشم رهبرى این انقلاب صدمه نبیند اما شما خودکشى تدریجى کردید بیان انقلاب را از بین بردید. با برقرارى سانسور کامل، حضور مردم را در صحنه سیاسى کشور غیر ممکن ساختید و اینک مىخواهید نیمه جان آن را نیز بستانید.
بنی صدر در جبهه ها به همراه رزمندگان
18 خرداد – بنىصدر از کرمانشاه به بازدید جبهه ایلام مىرود. مردم ایلام به گمان آنکه بنىصدر به شهر آنها مىرود، به استقبال، بیرون مىآیند. گروهى از پاسداران را در لباس شخصى مىبینند که سوار بر مینى بوس بشهر باز مىگشتهاند. چون مطلع مىشوند که رفته بودهاند برضد بنىصدر، در مراسم شهیدان جنگ شعار بدهند، آنها را بباد کتک مىگیرند.
18 خرداد – یک شماره از روزنامه انقلاب اسلامى بطور مخفیانه در ایران با تیراژ بالا چاپ شد.
19 خرداد – خمینى بنىصدر را از فرماندهى کل قوا برکنار مىکند.
خمینى به پسندیده اعلام مىکند که دیگر نامههاى بنىصدر را نمىخواند.
20 خرداد – محمد جعفرى مدیر روزنامه انقلاب اسلامى پرتیراژترین روزنامه دستگیر شد. او بکمک اقای منتظری 5 سال بعد از زندان آزاد می شود.
20 خرداد – بنىصدر به تهران باز می گردد و مورد استقبال گرم ارتشىها قرار مىگیرد.
21 خرداد – رفسنجانى به لاهوتى که از بستگانش بود پیام مىدهد که خودت را از بنىصدر دور کن زیرا پروندهاش سنگین است و کارش تا تمام است. لاهوتى از نادر روحانیون قعال در صحنه سیاست بود که با استبداد روحانیت مخالف بود.
22 خرداد – آخرین روزى بود که بنىصدر در دفتر ریاست جمهورى قرار داشت. از آنجا در پیامى به ملت ایران مىنویسد، که در آن آمده است از جمله نوشته بود : … روزی محکومی در پای چوبه دار گفت ای آزادی چه جنایتها که به نام تو انجام میدهند. و از امروز خواهم گفت ای اسلام چه جنایتها که به نام تو نمیکنند. چنان دین را از اعتبار خواهند انداخت تا به نام دین تا یک قرن کسی نتواند حرفی بزند و دعوتی به حق کند. …. اگر کودتاى خزنده را اجرا کنند امور زیر واقع خواهند شد :
جنگ تحمیلى در صورت طولانى شدن به فرسودگى کامل نیروهاى ایران و عراق مىانجامد و در خاورمیانه زمینه اجراى برنامه امریکا فراهم مىگردد و همانطوریکه در جریان گروگانگیرى ملاحظه کردید ناچار به شرایط ننگینى تن خواهند داد و خواهند گفت چاره نداشتیم جز اینکه به شرایط تسلیم شدیم. بشما مردم مىگویم، اگر امروز که هنوز وقت باقى است نایستادید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته دفع شر نکنید، استبداد با سلطه خارجى پیوند قطعى پیدا خواهد کرد و همه آنچه را که گفتم و بدتر از آن بر شما خواهند کرد…..
23 خرداد ـ فرماندهان ارتش در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت می کنند. در این مصاحبه سرتیپ فلاحی در مورد برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا گفت: اخلاق اسلامی و وجدان میهنی من حکم می کند که بنام جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران از تلاشهای آقای دکتر بنی صدر ستایش کنم
25 خرداد – خمینى در سخنرانى خود اعلام مىکند : اگر سى و پنج ملیون نفر بگویند بله من مىگویم نه. …آن روز مسلح نداشتیم موفق شدیم حالا مسلح نیز داریم! …جبهه ملى مرتد است. …من حالا هم توبه را قبول مىکنم. اسلام توبه را قبول مىکند. نهضت آزادى از رادیو اعلام کند این اطلاعیه جبهه ملى کفر آمیز است…و آن آقا هم بروند از ملت عذرخواهى کند.
ساعتى بعد از پخش سخنان خمینى. از طریق رادیو، نهضت آزادى تبرى جست و اعلام کرد در میتینک جبهه ملی شرکت ندارد .
25 خرداد – تظاهرات جبهه ملى به حمایت از رئیس جمهور و دفاع از آزادیها، بر اثر تهدید چماقداران و پاسداران مسلح، در میدان فردوسى، برگذار نمىشود. مخالفان بنی صدر با شعار مرگ بر بنی صدر خواستار اعدام او میشوند.
25 خرداد – بنىصدر به مخفیگاه مىرود. از آنجا براى خمینى نامهاى مىفرستد و او را دعوت به رعایت قانون مىکند.
26 خرداد – بنىصدر در پیامى به ارتشیان متذکر مىشود که وظیفهشان دفاع از استقلال و تمامیت ارضى ایران است.
26 خرداد – سازمان مجاهدین خلق اطلاعیه زیر را صادر مىکند:
هموطنان مبارز، مردم قهرمان تهران، مقدمه چینىها و صحنهسازىهاى رسوا و مفتضحانه را شب گذشته در تلویزیون با شعار «مرگ بر بنىصدر» ترتیب داده بودند، دیدید. ظاهراً سینهچاکان ریایى و انحصارطلب «قانون» آنقدر در بثمر رساندن کودتاى ارتجاعى امپریالیستى شتاب زدهاند که بىمحابا «اعدام و مرگ» رئیس جمهور قانونى را سر لوحه دستگاههاى خبرى و ارتباط جمعى خود ساختهاند. بنابراین جان رئیس جمهور علىالقاعده در خطر جدى است و فرد فرد شما از جانب تمامى مردم ایران در دفاع از آزادیها و مقاومت در برابر دیکتاتورى و اختناق سیاه وظیفه دارید تا براى نجات جان دکتر بنىصدر هر لحظه هوشیار و آماده باشید.
27 خرداد – آئین نامه بررسى عدم کفایت رئیس جمهورى در مجلس بتصویب مىرسد. در این جلسه، احمد غضنفرپور پیام 22 خرداد بنىصدر را به مردم ایران، مىخواند. او بعد از کودتا چند سال زندانی میشود. مهندس معین فر خطابه بس شجاعانه خویش را در مخالفت با طرح عزل رئیس جمهورى و کودتا، ایراد مىکند.
پیشنهاد دو فوریت طرح قانون عدم کفایت رئیس جمهور
29 خرداد – بنى صدر در پیامى به مردم اعلام مىدارد: همه ابزار علیه رئیس جمهور است و این مبارزه با انقلاب است …آنها که این کارها را مىکنند نمىدانند که جامعه ایران جامعه جوان است و جامعه جوان به رشد احتیاج دارد …بهرحال نسل جوان نباید خود را به یاس وادارد، چه من باشم، چه نباشم ایران اگر بخواهد مستقل و آزاد زندگى کند باید با اسلام رشد، اسلام محبت، اسلام کار و تلاش و ابداع زندگى کند من کوشیدهام شاخص این اسلام باشم.
29 خرداد – بنى صدر در پیامى به مردم اعلام مىدارد: همه ابزار علیه رئیس جمهور است و این مبارزه با انقلاب است …آنها که این کارها را مىکنند نمىدانند که جامعه ایران جامعه جوان است و جامعه جوان به رشد احتیاج دارد …بهرحال نسل جوان نباید خود را به یاس وادارد، چه من باشم، چه نباشم ایران اگر بخواهد مستقل و آزاد زندگى کند باید با اسلام رشد، اسلام محبت، اسلام کار و تلاش و ابداع زندگى کند من کوشیدهام شاخص این اسلام باشم.
هادی غفاری با چماقدران و موتورسواران علیه تظاهرکنندگان در خرداد 60
30 خرداد – تظاهراتى که طى آن چند صد هزار نفر به دفاع از رئیس جمهورى شرکت کرده بودند، توسط حکومت سرکوب مىشود، عدهاى کشته و عده زیادى دستگیر مىشوند. از جمله عذرا حسینى همسر بنىصدر بهمراه عدهاى دیگر توسط هادی غفاری دستگیر مىشود. ادعای مسلحانه بودن تظاهرات 30 خرداد را فقط رژیم جمهوری اسلامی کرده است بدون اینکه حتی یک مورد مدرک ارائه دهد. حتی رژیم مجبور شد که برای توجیه نیروهای خود اززبان گیلانی حاکم شرع اعلام کند که هرگونه شرکت در تظاهرات مستوجب مرگ است زیرا نتوانستند هیچگونه دلیلی برای تیراندازی از طرف تظاهرکنندگان اراته دهند.
تظاهرات وسیع به حمایت از ابوالحسن بنی صدر در روز سی خرداد 1360
سمت راست قسمتی از روزنامه کیهان فردای عزل بنی صدر. پناه دادن به بنی صدر جرم سنگین پیدا کرد.سمت چپ خبر تظاهرات مردم در دفاع از بنی صدر در 25 خرداد
31 خرداد – براى اینکه کودتا شکل قانونى بخود بگیرد، بهشتى از نو، بدنبال رأى قضات دیوان عالى کشور براى محاکمه بنىصدر مىشود. اما تمامى قضات، باتفاق، رأى منفى مىدهند، بدین ترتیب کار کودتا تنها برعهده مجلس قرار مىگیرد. مجلس در سى و یک خرداد به اینکار مىپردازد. نهضت آزادى و دیگر مخالفان استبداد، در این روز به مجلس نمىآیند. خمینى از بنىصدر خواسته بود که بیاید و توبه کند.
اسامی رای دهندگان نسبت به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری بنی صدر.
موافقین: آقایان ـ عبدالله امامی، اسماعیل فردوسی پور، مهدی کروبی، محمد غفاری، علی قائمی امیری، قاسمی، کتیرائی، عمادالدین کریمی، عبدالواحد موسوی، معصومی، مظفر، قدرت الله نجفی، محمدصادق حایری، محمد نوروزی، غلامحسین حقانی، عبد خدائی، حائری زاده، غلامرضا حسنی ، چراغزاده دزفولی، اسدالله بیات، امید نجف آبادی، حججی، مجیدانصاری، وافی، سیدعلی خامنه ای، محمد علی منتظری نجف آبادی، علی هاشمی سنجانی، سیدابوالحسن حسینی ، محمدعلی حیدری، موسوی خراسانی، عطاءالله مهاجرانی، حسین هاشمیان، علی ملکوتی، سید محمد کیاوش، فضلالله مهدیزاده، علی آقا محمدی، فرج الله واعظی، محمد مهدی کرمی، شمس الدین حسینی ، هراچا خاچاطوریان، میرزا حسن یوسفی جیردهی، احمد همتی، سید رضا پاک نژاد، حسین هراتی، حسین کرمانی، فواد کریمی ، اسماعیل فدائی، علیرضا یارمحمدی، اسماعیل رفیعیان، محمد یزدی، محمد نصراللهی، سرگون بیت اوشانا، جعفر جوادی، شجونی، محمدامین سازگارنژاد، خانم گورهالشریعه دستغیب، محمد رضا عباسی فرد، سیداکبر پرورش، هادی غفاری، محمد رضا باباصفری، احمد عطاری، فضلالله صلواتی، علی اکبر ولایتی ، احمدعلیزاده، عباسعلی ناطق نوری، فتحعلی صاحب الزمانی، محمد جواد شرافت ،احمد بهشتی، سید محمد خوئینیها، مسلم میرزاپور، محمد امامی کاشانی، سید احمد مصطفوی کاشانی، محسن مجتهد شبستری، محمد کاظم موسوی بجنوردی، اکبر هاشمی رفسنجانی، سید عباس میریونسی، مصطفی تبریزی، مرتضی محمودی، محمد حسن زطیبی، سید ابوفاضل رضوی اردکانی، سیدجعفر حجت کشفی، محمدفاضل، یونس محمدی، عبدالحسین جلالی، محمدعلی هادی نجفآبادی، عبدالمجید معادیخواه، سید محمد خاتمی، علی اکبر ناطق نوری، احمد توکلی، قهرمان رحمانی، موسی زرگر، محمد محمدی، سید محمد باقرحسینی لواسانی، ارسلان فلاح حجت انصاری، محمد باقر محیالدین انواری، محمود مروی سماورچی، علی موحدی ساوجی، محمد رشیدیان، سید هاشم حمیدی، عبدالرضا اسدی نیا، عبدالحمید آقارحیمی، علی ارومیان، ایرج صفاتی دزفولی، امین ناصری،دیالمه ، خوشنویس، سلمانی زارجی، غلامرضا دانش، سبحان اللهی ، بهرام تاجگردون، زرهانی، محمدحسین صادقی، حسن فریدون روحانی، موسوی ننه کران ، ابوترابی فرد، رمضانی خورشیددوست، سید حسن شاهچراغی، زینعلی، سیدابوالفضل موسوی تبریزی، ملازاده، جوادشیرازیان، غفور صادقی گیوی، تاتاری ، علم الهدائی، قرهباغ، رنجبر، شرعی، زایری، عباس عباسی، دهقان، دری نجف آبادی ، صباح زنگنه، محمود رضائی هنجنی، شاهآبادی، کاظم نوروزی، شاهرخی، مظاهر حق شناس، سیدمحمد کاظم دانش، حسین حسینی واعظ، طباطبائی نژاد، الویری ، سید احمد حسینی ، منوچهر متکی، محمد خزاعی، پرویز ملک پور، فخرالدین حجازی، سید فخرالدین رحیمی، عباس حیدری، محمدعلی موحدی، معرفی زاده، حبیب الله عسکراولادی مسلمان، صادق خلخالی، کمالی نیا، فومنی حایری، عابدین زاده، باغانی، بشارتی جهرمی، محمد تقی بشارت، محمدحسین چهرگانی انزابی، مرتضی فضلعلی عرفانی ، نصیری لاری، محسن رهامی، سید محمد میلانی، آیت، یدالله دهقانی، علی حقیقت افشار، عبدالکریمی ، حسینعلی رحمانی، رحمن استکی، سیدمحمدتقی حسینی ، طباطبائی ، سید محمد حسینی خامنه، رجبعلی طاهری،کیان ارثی، شهریاری، قاسم صادقی، محسن سیدین، اسماعیل معزی.
ممتنعین : آقایان ـ 1- هرای خلطیان، 2- رضا اصفهانی، 3- محمد مجتهد شبستری، 4– حجتی کرمانی، 5- خلیلی ، 6- شهرکی . 7- برومند، 8- محمد شجاعی، 9- رجائیان ، 10- سیدمحمد مهدی جعفری.
مخالف– صلاح الدین بیانی
حمله پاسداران به تظاهر کنندگان روز 30 خرداد در تهران. همان شب تعدادی از تظاهر کنندگان اعدام می شوند. هویت برخی از اعدام شدگانبرای رژیم مشخص نبود.