https://www.washingtonpost.com/news/theworldpost/wp/2019/02/05/iran/?utm_term=.6b18bf2ca034
ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران پس از انقلاب 1357 ایران بود. زمانی که در سال 1360 روحانیون تندرو با آیت الله خمینی هودست شدند و با کودتایی او را برکنار کردند، او به فرانسه گریخت و تا این زمان در حومه پاریس در تبعید زندگی میکند. به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب ایران نی تان گاردلز، سردبیر “وردپست”، با او به گفتگو نشسته است.
اجازه بدهید به آغاز کار برگردیم. چهل سال پیش چه امیدهایی الهام بخش شما برای شرکت در رهبری انقلاب بودند؟
در سال 1962 در مناظره ای میان دانشجویان یک سخنرانی کردم تحت عنوان ” انقلاب، هدیه نسل جوان به ایران باستانی”. روشی که من برای این انقلاب پیشنها میکردم، ” خیزش عمومی خودجوش” بود.
با در نظر داشتن کودتای انگلیسی- آمریکائی 28 مرداد 1332 برعلیه محمد مصدق، نخست وزیر منتخب مردم، به این نتیجه رسیده بودم که با استقرار اقتصادی مصرف محور بر پایه صدور نفت خام از ایران و واردات کالاها از غرب، و مدار بسته ای که میان استبداد رژیم شاه در درون ایران و منافع غربی ها در خارج تنظیم میشد، ایران محکوم به رشد از رشد ماندگی شده بود.
به این نتیجه رسیده بودم که تنها راه توسعه در ایران از مسیر یک ” نظام اجتماعی باز”، که روابط اجتماعی نه بر مبنای قدرت و سلطه بلکه بر پایه “حقوق” ضمانت شده و قابل اجرا توسط خود مردم تنظیم می گردند، قابل دسترسی است. براین مبنا بود که توانستیم میان نیروهای مخالف رژیم شاه و دست نشاندگی او به قدرت های غربی یک همبستگی ملی ایجاد کنیم.
زمانی که سال ها بعد، در سال 1357، آیت الله خمینی به پاریس آمد او رسما این روش مبارزه را برای تغییر نظام پذیرفت.
امید ما این بود که هرگاه روحانیت به این اصول تعهد بسپارد پس از رفتن شاه دیگر مانعی بر سر راه اجرای آنها نخواهد بود. اما به مجرد بازگشت به ایران پس از فرار شاه، خمینی تغییر، و تجاوز به، تمامی اصول یک نظام حقوق محور را آغاز کرد، وروحانیون، بر خلاف انتظارات ما و تعهداتی که سپرده بودند، به ضدیت با همه آن اصولی پرداختند که موجب فرار شاه شده بود.
اگر آن روزها آنچه را که امروز میدانید میدانستید به عنوان یک رهبر انقلابی چه رفتار متفاوتی در پیش می گرفتید؟
سوال بهتر این خواهد بود که ” اگرانقلاب بتواند ارادی انجام بگیرد مناسب ترین زمان برای تحقق آن کدام است؟”
انقلاب ایران، به دلیل عدم بستر سازی مناسب برای استقرار یک نظام حقوقمدار پس از سرنگونی رژیم سلطنتی ، ایراد داشت. یکی از ایده های کلیدی ما این بود که در همه اقشار جامعه، در شهرها و روستاها، شوراها را ایجاد کنیم و از مسیر آنها “شورای انقلاب” را تشکیل دهیم تا بتواند نظامی حقوقمدار را از پائین برقرار کند.
با آنکه خمینی در پاریس تعهد کرده بود این روش را اعمال کند اما در عوض، پس از بازگشت به ایران، بر آن شد که با باز سازی استبداد، از طریق حاکمیت تئوکراتیک، قدرت را از بالا اعمال کند. ما امروز میدانیم که او طرحی پنهانی هم در پاریس فراهم کرده بود. هرگاه آنچه را که امروز میدانم آن زمان میدانستم بدون تردید نهایت تلاش خود را برای افشای آن طرح محرمانه بکار میگرفتم تا اجرای آن یا غیرممکن شود و یا با دشواری روبرو گردد.
انقلاب ها مراحل گوناگونی را طی میکنند. چهل سال پس از انقلاب وضعیت را چگونه می بینید؟
واضح است که انقلاب شروع یک تحول است و نه پایان آن. ایرانیان تنها مردمی هستند که در طول یک قرن دست به سه جنبش و انقلاب بزرگ برای دمکراسی، استقلال و آزادی، زده اند: انقلاب مشروطیت در سال 1905 (میلادی)، جنبش ملی کردن صنعت نفت در سال 1951، و انقلاب 1979. این جنبش ها موجب تغییرات ساختاری عمده ای در جامعه ایرانی شدند. از نظر تاریخی استبداد در ایران بر چهار پایه بنا شده بود: از نظر سیاسی، سلطنت و قدرت نظامی آن؛ از نظر اقتصادی، بزرگ مالکی و بازار؛ از نظر فرهنگی، روحانیت؛ و رابطه سلطه با قدرت های خارجی هم پایه چهارم بود. این جنبش های پی در پی منجر به از میان رفتن همه پایه های داخلی استبداد غیر از روحانیت شد. اما نهایتا اکنون مشروعیت روحانیت نیز، که بخش عمده ای از روحانیون، به دلیل مخالفت با ایدئولوژی نظام حاکم، با آن فاصله گرفته اند، به شدت کاهش یافته است.
حفظ همین قدرت شکننده دلیل اصلی ایجاد و ادامه بحران های خارجی توسط روحانیت حاکم است. ایجاد این بحران ها، از زمان خمینی تا امروز، بخشی ازطبیعت رژیم ایران شده است. البته درست است که این بحران ها را به تنهائی نمیتوان ساخت و حتما نیازمند همدست هم هستند. در حال حاضر، دونالد ترامپ نقش این همدست را بازی میکند. با فقدان درکی اندک از تاریخ ایران، ترامپ تنها قدرت روحانیت حاکم را، که تا آن اازه به ضعف گراییده است که میتواند با نارضایتی عمومی سرنگون شود، تقویت می کند.
از نظر تاریخی چه درس هائی میتوان از انقلاب ایران آموخت؟
یک انقلاب واقعی تحول از بالا را با تحول از پائین جایگزین میکند، به این مفهوم که تغییر از طریق شرکت فعال عموم مردم صورت می گیرد. همانطور که پیش از این گفتم، و از قدیم به آن باور داشتم، اصول راهنمای چنین تغییری می تواند، و باید، پیش از سرنگونی رژیم توسط مردم پذیرفته شده باشد. در آن صورت برای استقرار نظام جدید دیگرنیازی به خشونت و زور نخواهد بود.
هم چنین، همان طور که شاهد هستیم، انقلاب پدیده ای جهانی است که دنیا را وارد عصری تازه می کند. ایران الگوی انقلاب خودجوش و یدون خشونت جنبش عمومی را به جهانیان معرفی کرد. شاهد بودیم که سال ها پس از آن همین الگو در کشورهای اروپای شرقی و دیگر نقاط جهان به کار گرفته شدند. اصول “استقلال”، به مفهوم بیرون بودن از روابط مسلط – زیرسلطه ، و “آزادی”، به مفهوم رها بودن از مدار بسته روابط قدرت، می تواند هر کشوری را، و در نتیجه همه جهان را، به دوران تاریخی نوینی راهبر شود.
امید من در آغاز انقلاب ایران، و حتی امروز، مدیریت دمکراتیک جهان، با مشارکت برابر همه ملت ها، است تا نه تنها قدرت شرکت های فراملیتی را تحت مهاردرآورد، بلکه منابع آنها را با استفاده بهینه در خدمت رشد انسان قراردهد، از طبیعت محافظت کند، و یک نظام جدید اقتصادی بیافریند که اقتصاد را در خدمت رشد انسان قرار دهد و نه انسان را در خدمت رشد اقتصاد.
آیا پس از این همه سال اهداف اولیه انقلاب ایران می تواند موفق شود؟ چه شرایطی برای تحقق آن لازم است؟
از یک نظر ایرانیها خوش شانس هستند که همیشه تجربه های تازه ای را آغاز میکنند. اما این بد شانسی را هم دارند که از آن جا که اولین هستند مورد حمله قدرت های خارجی قرار میگیرند تا آنها را از آن چه کرده اند پشیمان کنند.
ترکیب مقاومت ساختارهای استبدادی در درون کشور با مقاومت قدرت های مسلط در خارج – از گروگان گیری آمریکائی ها تا “سورپرایز اکتبر” و جنگ هشت ساله با عراق، و سپس بحران هسته ای، و اکنون فشارحداکثری ترامپ – موانع عمده ای بر سر راه یک جمهوری درون زا ایجاد کرده است. چهل سال پس از انقلاب، این ترکیب، با استحکام بخشیدن به تقابل با غرب، آرزوهای بسیاری از ایرانیان را ناکام کرده است. این دو طرف دوقلوهائی شیطانی هستند که یک دیگر را تقویت میکنند.
مردم در ایران به مبارزه خود ادامه میدهند و عاقبت انقلاب را به نتیجه منطقی خود، یعنی “جمهوری شهروندان”، خواهند رساند. اگر غرب حقیقتا قصد کمک به برآورده شدن وعده های انقلاب 1357 داشته باشد عاقلانه ترین کاری که میتواند انجام دهد یافتن راه هائی برای کاستن از تقابل با رژیم ایران است و نه افزودن بر آنها.
در حال حاضر، دونالد ترامپ، همدست جانشینان آیت الله خمینی در سرکوب مردم ایران است.