در حالی که برخی رسانه های برون مرزی با پخش مستندهای تهی از سند و مدرک و با رویکردی عوام فریبانه درصدد قهرمان سازی از چهرهای بی ربط به نهضت ملی ایران و جبهه ملی ایران هستند،یاد کردن از دکتر سنجابی بی گمان وظیفه ای ملی است….
یکشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۶
محسن زمانی
۱۴ تیر ۱۳۹۴ خورشیدی،بیستمین سالگرد پرواز جاودانه زنده یاد دکتر کریم بخت یار سنجابی بود.دکتر سنجابی در سال ۱۲۸۳ در ماهیدشت کرمانشاه چشم بر گیتی گشود.پدر بزرگش شیرخان(صمصام الملک)،پدرش سردار ناصرخان سنجابی(قاسم) ازسران ایل غیور سنجاب در سالهای جنگ جهانی اول دلیرانه به سان همه ایران خواهان از استقلال و تمامیت ارضی ایران پاسداری کردند.
سال ۱۳۰۰ خورشیدی در تهران به مدرسه علوم سیاسی که ریاستش با زنده یاد علی اکبر دهخدا بود وارد شده و در کنار زنده یادان دکتر سید علی شایگان شیرازی،احمد و غلامحسین مصدق و سید محمد باقر حجازی به تحصیل می پردازد.
در سال ۱۳۰۷ در کنکور اعزام به خارج از کشور دانشجویان شرکت کرده و پس از قبولی به همراه دکتر سید علی شایگان شیرازی به فرانسه سفر می کند.سنجابی دوره ۶ ساله تحصیل در فرانسه را موفقیت طی می کند و از پایان نامه دکترایش تحت عنوان “اقتصاد روستایی و نظام زمین داری در ایران” دفاع می کند.پس از بازگشت به ایران در اواخر سال ۱۳۱۳ و اوایل ۱۳۱۴ در دانشکده حقوق دانشگاه تهران به سمت دانشیاری منصوب شده و کرسی “حقوق اداری” را به خود اختصاص می دهد.
پس از بازگشت به میهن مسئولیت های گوناگونی را تجربه کرد.از جمله:ریاست دبیرستان دارایی،معاونت اداره کل اوقاف،رئیس اداره تعلیمات عالیه،ریاست اداره حقوق بانک ملی و ریاست اداره کل آمار و بررسی های وزارت دارایی و اقتصاد مالی،معاونت دانشکده حقوق و ریاست دانشکده در سال ۱۳۲۵.اما با وجود دارا بودن چنین سمت هایی دکتر سنجابی مدام خود را تحت نظارت دستگاه امنیتی رضا شاهی می بینند و حتی برای سفر ازتهران به کرج موظف به کسب اجازه از سروان مقدادی مسئول امور عشایر نظمیه می شود!!!
پس از شهریور ۱۳۲۰ به همراه تعدادی از دوستانش،دکتر شایگان،دکتر مهدی آذر،شهید نورانی،دکتر مسعود ملکی،دکتر محمد حسین علی آبادی جمعیت “نهضت انقلابی ملی” را پایه گذاری می کند.
این جمعیت در گفتگو با سران سه حزب “پیکار،استقلال،میهن پرستان”،حزبی جدید به نام “میهن” تشکیل دادند.در فروردین ۱۳۲۵ این حزب با حزب ایران ادغام شد و سنجابی به عضویت کمیته مرکزی حزب ایران راه یافت.
مهر۲۸ به فراخوان شادروان دکتر محمد مصدق در اعتراض به عدم برگزاری انتخابات
آزاد در برابر کاخ مرمر و تشیکل جبهه ملی ایران پاسخ مثبت داد و در گروه پایه گذاران جبهه ملی ایران قرار گرفت.پس از روی کارآمدن دولت ملی دکتر مصدق،به سمت وزارت فرهنگ منصوب شد.ایشان در دوران کوتاه مسئولیتش به تکمیل آرامگاه ابن سینا و تهیه مقدمات برگزاری جشن هزاره ابن سینا مبادرت ورزید. سنجابی در جنبش ملی شدن صنعت نفت با سمت قاضی دیوان داوری لاهه بزرگترین و فراموش ناشدنی ترین خدمتش به ملت ایران را در تاریخ برای همیشه ثبت می کند و بی گمان هیچگاه دروغگویان وارونه نویس تاریخ،یارای آن نخواهند داشت که این خدمت سنجابی را فراموش و از صحیفه تاریخ پاک کنند.او در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی از حوزه کرمانشاه برگزیده می شود.
در روز چهارشنبه سیاه کودتای ۲۸ مرداد و به گفته شادروان مهندس مهدی بازرگان،قیام فواحش و روسپیان،مهدی میراشرافی در نطقی رادیویی و به دروغ اعلام می کند:”دکتر فاطمی و دکتر سنجابی تکه تکه شدند!!!” این خبر موجب رنجش شدید دکتر مصدق می شود و اطرافیانش با دلداری ایشان،تلاشی بسیار در آرام کردنش می کنند.
با چیرگی جو خفقان و سرکوب،سنجابی مجبور به اختفا می شود.در فروردین ۱۳۳۴ با وساطت نوه حشمت الدوله والا تبار(در زمان احمدشاه وزیر جنگ بود) و پدربزرگش درنزد شاه،سنجابی مدتی کوتاه بازداشت و سپس آزاد می شود و تدریسش را در دانشکده حقوق از سر می گیرد.در اعتراض به انتخابات کذایی و تقلبی مجلسین شورای ملی و سنا به همراه بسیاری از ملیون همچون زنده یادان الله یار صالح،دکتر مهدی آذر،دکتر شمس الدین امیرعلایی،دکتر محمد علی کشاورز صدر،مهندس حسیبی و اصغر پارسا و … متحصن می شود.این تحصن به مدت بیش از یک ماه ادامه پیدا کرده و حکم غیر رسمی بازداشت سنجابی و دیگر متحصنین را دربرداشته است.پس از روی کارآمدن دولت علی امینی،جبهه ملی اقدام به برگزاری گردهمایی دکتر سنجابی به عنوان سخنران نخست گردهمایی به همراه شادروان دکتر غلام حسین صدیقی با رعایت اصول سازمانی توافق شده سخنرانی می کند و از پرداختن به سخنرانی در “کنسرسیوم”،”سیاست خارجی”،”پیمان سنتو” به مانند دکتر صدیقی خودداری می کند.اما سخنران سوم گردهمایی دکتر شاپور بختیار با عدم رعایت اصول سازمانی و مقررات تصویب شده در شورایعالی جبهه ملی در مورد سه مسئله فوق الذکر داد سخن سرداده و جبهه ملی را دچار از هم گسیختگی و بی نظمی و مخاطره می کند.پس از برگزاری گردهمایی دکتر سنجابی در گفتگو با جراید آشکارا اعلام می کند:”بختیار نظر شخصی خود را ارائه کرده و ارتباطی با جبهه ملی ندارد.” پیامد این بی انضباطی،برخورد سنگین هیئت حاکمه و جلوگیری از برگزاری گردهمایی سالگشت ۳۰ تیر در ابن بابویه و بازاداشت سران و رهبران جبهه ملی از جمله سنجابی،دکتر صدیقی،صالح،حسیبی،بختیار و … می شود. کریم سنجابی در کنگره جبهه ملی در دی ماه ۱۳۴۱ در سرای زنده یاد حاج حسن قاسمیه شرکت کرده و به عضویت شورای مرکزی و هیات اجرایی جبهه ملی برگزیده می شود.
پس از هیاهوی کاربدستان شاهنشاهی برای اجرای طرح “اصلاحات ارضی” و لوایح شش گانه موسوم به انقلاب سفید! جبهه ملی ایران در ششم بهمن ۱۳۴۱ در بیانیه ای دلیرانه رویاروی رژیم کودتاچی ایستادگی کرده و کینه بیش از پیش شاه را به جان می خرد.عصر ششم بهمن ۱۳۴۱ سنجابی بار دیگر به همراه سران و رهبران جبهه ملی و نزدیک به ۱۵۰ تن از هموندان جبهه ملی بازداشت و تا ۱۸ شهریور ۱۳۴۲ زندانی می شود.پس از آزادی از زندان و فضای سنگین سرکوب بدستور شاه که امکان کنشگری سیاسی از همه نیروهای ملی و دموکرات سلب شده بود از سپهر سیاست مجبور به کناره گیری و با درپیش گرفتن سیاست “صبر و انتظار” روانشاد الهیار صالح همراهی می کند. پس از شکسته شدن جو خفقان و دهان بندان کاربدستان آریامهری و از سرگیری تکاپوی جبهه ملی،در ۲۲ خرداد ۱۳۵۶ به همراه دکتر شاپور بختیار و شهید داریوش فروهر با نگارش نامه سرگشاده به شاه نسبت به پیامدهای قانون گریزی،خودکامگی و فساد اخلاقی و اقتصادی حاکم دلسوزانه و خردمندانه هشدار می دهد.در سال ۱۳۵۶ دکتر سنجابی به همراه کنش تشکیلاتی در “اتحاد نیروهای ملی”،در “جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر” به همراه دکتر لاهیجی،دکتر پیمان،دکتر محمد ملکی و زنده یادان بازرگان،سامی،احمد صدر حاج سید جوادی و تعدادی دیگر تکاپو می ورزد اما شوربختانه به دلیل اختلاف های شخصی با مهندس بازرگان از جمعیت کناره گیری می کند.در اردیبهشت ۱۳۵۷ مورد توجه الطاف ملوکانه سازمان به اصطلاح انتقام ساواک قرار می گیرد و خانه اش به همراه سرای شادروانان بازرگان و فروهر تخریب می شود.
همزمان با اوج گیری انقلاب سلطنت ستیز بهمن ۵۷ ملت ایران،در آبانماه به همراه همسرش و شادروان حاج محمود مانیان به پاریس سفر می کند.در این سفر بنا به خاطرات دکتر عبدالکریم انواری،دکتر عبدالرحمن برومند در پاکتی ۵۰ هزار تومان پول به عنوان هزینه سفر به دکتر سنجابی می دهد تا در هتلی اقامت کند.دکتر سنجابی در دهکده نوفل لوشاتو به دیدار مرحوم آیت الله خمینی می رود و بیانیه سه ماده ای جنجالی و تاریخی اش را در آبانماه ۵۷ صادر می کند. پس از بازگشت به ایران،در نشست شورای مرکزی جبهه ملی این بیانیه به اتفاق آراء به عنوان منشور سیاسی جبهه ملی مورد تصویب قرار می گیرد(ر.ک خاطرات عبدالکریم انواری) و همه اعضای شورا به ویژه دکتر شاپور بختیار با آن موافقت کرده و صورت جلسه شورا را امضا می کنند.
در پلونوم(کنگره) حزب ایران در سرای دکتر بختیار به پیروی از جبهه ملی بیانیه سه ماده ای دکتر سنجابی مورد تایید امضای سران حزب ایران، به ویژه دکتر شاپور بختیار دبیر کل حزب ایران،به ویژه دکتر شاپور بختیار دبیر کل حزب قرار می گیرد.در کنفرانس مطبوعاتی که قرار بود دکتر سنجابی به همراه داریوش فروهر و دکتر بختیار در سالن کتابخانه منزل دکتر سنجابی برگزار کنند،به دلیل بیانیه سه ماده ای فوق الذکر،دکتر سنجابی به همراه فروهر بازداشت می شود و این کنفرانس لغو می گردد.
سنجابی با صدور بیانیه رسمی جبهه ملی باردیگر دست رد بر سینه شاه می زند،صدیقی با قرار دادن شروطی سنگین برای پذیرش نخست وزیری،شاه را دچار مخاطره نمود و در نهایت با شاپور بختیار به توافق رسید.بختیار مذاکراتش را با دربار از سال ۱۳۵۶ آغاز و به واسطه خاله اش لوئیز قطبی،مادر رضا قطبی برای صعود به پست نخست وزیری چنان سر و دست می شکاند که پنهانی و بدون هماهنگی با یارانش در جبهه ملی و حزب ایران و با زیرپاگذاشتن “مرکزیت شورایی”،”دمکراسی سازمانی” و “انضباط سازمانی” پیشنهاد نخست وزیری را یک دل نه صد دل با آغوش جان پذیرفت.بختیار که آشکارا می گفت:”نمی خواهد همیشه نفر دوم باشد.” بر پایه حس جاه طلبی بیش از اندازه اش،دن کیشوت وار،اخراج از جبهه ملی به اتفاق اکثریت آراء را به جان خرید.دکتر سنجابی با پیروزی انقلاب و روی کارآمدن دولت موقت ملی بازرگان به سمت وزارت امور خارجه منصوب شد؛اما به دلیل اختلاف های گذشته از یک سو و هرج و مرج بر دستگاه اداری کشور نخستین بار در اسفند ۵۷ خورشیدی استعفا کرد.این استعفا مورد پذیرش آیت الله خمینی قرار نگرفت و با توصیه ایشان این تصمیم موکول به پس از برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی فروردین ۱۳۵۸ شد.در اردیبهشت ۱۳۵۸ سرانجام در اعتراض به “بی دولتی” استعفا کرد و آشکارا عنوان نمود نه در اعتراض به دولت که در اعتراض به هرج و مرج و بی قانونی،پس از دخالت های ناروای دکتر شهریار روحانی در سفارت ایران در آمریکا و اظهارات ناصواب و دخالت های نابه جایش مجبور به کناره گیری شده است.
دکتر سنجابی در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای پس از انقلاب از حوزه انتخابیه کرمانشاه شرکت نموده اما از راه یابی به مجلس بازماند که خود داستان هزار قصه و پر غصه دیگری است.پس از آغاز جنگ ایران-عراق به سان همه میهن پرستان ایل سنجاب را تشویق به رویارویی و ایستادگی در برابر آرتش رژیم بعث عراق می کند.پس از فرارسیدن “خرداد سخت و سنگین شصت”،که “گلوله شلیک”،”خون جاری” و “اشکها ریخته شد؛” در مرداد ۱۳۶۱ ایران را برای همیشه به همراه همسرش با چشمانی نمناک ترک گفت و آرزوی بازگشت به ایران و زادگاهش کرمانشاه را به سان داغی سوزناک بر دل بی قرار میهن دوستش نگاه داشت.لازم به یادآوری است بنا به خاطرات جناب آقای سید محمود دعایی،تلاشهای ایشان برای بازگردانیدن دکتر سنجابی ناکام ماند.دکتر سنجابی علاوه بر شخصیت ملی و مصدقی اش و تخصص در رشته حقوق و تالیفاتش در رشته حقوق و تالیفاتش
در این حوزه،صاحب آثاری همچون ترجمه “تاریخ عقاید اقتصادی” نوشته شارل ریست(۲ جلد)،”ایل سنجاب” و “امیدها و نامیدی ها،خاطرت سیاسی ” می باشد.به همین دلیل ناسپاسی به شخصیت و جایگاه علمی و ملی اش جای بسی افسوس و دریغ دارد.در سالهای جنگ ۸ ساله و دوری اش از میهن بارها با صدور بیانیه ایل سنجاب را تشویق به ادامه مقاومت و ایستادگی در برابر آرتش رژیم بعث عراق کرد و در پاسخ به فراخوان های سازمان های تروریستی و میهن فروش به ویژه “فرقه رجوی” رادمردانه پاسخ منفی داد.چرا که سنجابی باورند بود:”حکومتی که با خشونت و اسلحه بدست آید،با خشونت و اسلحه هم باید حفظ شود.”
در پایان یادداشت و در بیستیمن سالگرد رخ در نقاب خاک کشیدن زنده یاد دکتر کریم بخت یار سنجابی می توانیم اینگونه جمع بندی کنیم:سنجابی به سان همه انسان ها خطاکار بود اما خیانت کار نبود.میهن پرست بود و باقی ماند.مصدقی بود و باقی ماند.به سان شادروان دکتر مصدق،الله یار صالح،مهندس حسیبی،نصرت الله امینی،اسدالله مبشری به رغم باورمندی به دیانت و عامل بودن به فرایض مذهبی،”مسلمانی سکولار” بود و باقی ماند.حتی در سالهای سخت دور از میهن پس از انقلاب،از شرکت در انقلاب سلطنت ستیز بهمن ۵۷ پشیمان نشد و به سان کوه بر آرمان های و دموکراتیک خویش ایستاد و از سرنگونی نظام شاهنشاهی همیشه دفاع می کرد.
کاک کریم بخت یار سنجابی کُرد بود و به کُرد بودن خود همیشه می بالید و می نازید.تاریخ سنجابی را گرامی خواهد داشت و یاد و خاطره اش در میان ملیون و ملت ایران هماره جاودانه و برقرار هست و خواهد بود. روان آزاده اش شاد و یادش گرامی باد.