back to top
خانهدیدگاه هامحسن زمانی: امیر مظلومیت و استقامت

محسن زمانی: امیر مظلومیت و استقامت

amirentezam abbas 1شادروان مهندس مهدی بازرگان شاگردان برجسته و شهره‌ای در عرصه سیاست ورزی از خود به یادگار گذاشت که بسیاری از آنها به دوریشان با آموزگارشان پایان دادند. مهندس محمد توسلی،مهندس هاشم صباغیان،مهندس یوسف طاهری،مهندس لطف الله میثمی و … و زنده‌یادان شهید دکتر مصطفی چمران، محمد بسته‌نگار، دکتر غلامعباس توسلی، مهندس عزت الله سحابی،مهندس علی اکبر معین‌فر،مهندس مصطفی کتیرایی،رحیم عطایی،دکتر ابراهیم یزدی و … و مهندس عباس امیرانتظام. هر کدام از این چهره‌های شاخص و برجسته بررسی روند اندیشه و کارکردشان بسیار درس آموز و مهم در بررسی تحلیلی – انتقادی تاریخ معاصر ایران است.
صد البته همه این بزرگواران سختی‌های بسیاری برای اندیشه و آرمان خود پرداختند؛ اما شهید دکتر مصطفی چمران و شادروان مهندس عباس امیرانتظام گویی از همه شاگردان مهندس بازرگان در پرداخت هزینه و مظلومیت برجستگی بیشتری دارند که از قضا این دو نیز رابطه عاطفی و ارادت قلبی بسیاری نیز به هم داشتند که به ویژه مهندس امیرانتظام در کتاب ناگفته‌های انقلابش به این رابطه برادرانه و عاطفی شدیدش با دکتر چمران به شدت تاکید میورزد.
عباس امیرانتظام در برهه‌های مختلف شهریور 1320 خورشیدی به این سو همچون نهضت ملی ایران به رهبری شادروان دکتر محمد مصدق، نهضت مقاومت ملی ایران به رهبری زنده‌یاد آیت الله سیدرضا زنجانی، سالهای 39-42،انقلاب سلطنت ستیز بهمن 57،سالهای دهه 60،اصلاحات حکومتی 76 و خرداد88 و … حضور داشت و بسته به میزان توان و امکاناتش نقش آفرین بود.

او در دوران دبیرستان و دانش آموزی در نشست‌های حزب زحمتکشان حضور پیدا می‌کرد و پس از پذیرش در دانشکده فنی دانشگاه تهران در سال 1330 خورشیدی و آشنایی با مهندس مهدی بازرگان،استاد ممتاز دانشکده فنی و جذابیت اخلاقی و مرامی بازرگان در پیروی از مرام و اندیشه نهضت ملی و دکتر مصدق،امیرانتظام رابطه بسیار شدید عاطفی و فکری با مهندس بازرگان پیدا میکند. این آشنایی و رابطه عاطفی با بازرگان برای امیرانتظام بیگمان یکی از مهمترین شاخصهای تعیین کننده برای طی مسیر سیاسی و فکری‌اش میگردد.

امیرانتظام آشکارا در گفت و گوی ویدئویی در فیلم ” نقشی به یاد ” و کتاب ناگفته‌های انقلابش می گوید : ” الگوی 99 درصد زندگی اش بازرگان بود و او عضوی از خانواده بزرگ بازرگان است و با بیش از 70 درصد اعضای خانواده بازرگان ارتباط دارد.” بازرگان در برهه نهضت ملی ایران به دستور دکتر محمد مصدق به ریاست کمیته هیئت خلع ید از شرکت غاصب نفت ایران و انگلستان در بهار 1330 که به پیروزی ملت ایران در 29 خرداد 1330 پایانی شکوهمند گرفت؛ و همچنین ریاست نخستین شرکت ملی نفت ایران منصوب گردید.

از این رو امیرانتظام افزون بر درس آموزی علمی از بازرگان در دانشکده فنی دانشگاه تهران، به مشق ملی اندیشی و رهرویی راه مصدق در کنار بازرگان نیز میپردازد و تا به پایان عمر به ویژه برهه‌های بس نفس گیر و حساس انقلاب سلطنت ستیز بهمن 57 و دولت موقت یکی از استوارترین و کارآمدترین یاران مهندس مهدی بازرگان میگردد.
پس از کودتای ننگین آمریکایی – انگلیسی – روسی 28 اَمرداد 1332 خورشیدی و تشکیل نهضت مقاومت ملی ایران به رهبری زنده‌یاد آیت الله سیدرضا زنجانی و همت و تکاپوی زنده‌نامان دکتر محمد نخشب و پهلوان حسین شاه حسینی به همراه مهندس بازرگان،دکتر یدالله سحابی،رحیم عطایی،مصطفی چمران و … به نهضت مقاومت ملی ایران میپیوندد و در سن 21 سالگی به هموندی و عضویت شورای مرکزی و هیئت اجرایی این سازمان سیاسی پذیرفته می‌شود.
او در این تشکل با نام مستعار ” دانش ” فعالیتهای گسترده تشکیلاتی انجام داده و در آبان 1332 خورشیدی پس از ورود ریچارد نیکسون معاون ژنرال آیزنهاور رئیس جمهوری وقت آمریکا به ایران در چنگال کودتاچیان وابسته به آمریکا و انگلستان و شوروی، از طرف شورای مرکزی و هئیت اجرایی نهضت مقاومت ملی ماموریت بسیار خطرناک رساندن نامه نهضت مقاومت ملی به نیکسون در سفارت آمریکا را پیدا میکند.
عباس امیرانتظام با شهامت هرچه تمام‌تر این ماموریت را پذیرا میشود؛ماموریتی که اگر به آگاهی فرمانداری نظامی وقت کودتا میرسید؛فرجامی جز جوخه‌های مرگ و تیرباران نداشت؛ اما امیرانتظام دلیرانه با دلی دریایی به پیشواز خطر میرود و نامه را به ریچارد کاتم مامور عالیرتبه سفارت میرساند.

البته در دوران فعالیت در نهضت مقاومت ملی ایران،امیرانتظام به همراه شادروانان مهندس منصور عطایی وزیر کشاورزی دولت ملی مصدق و رحیم عطایی از کنشگران نهضت مقاومت ملی و نسل نخست نهضت آزادی و خواهرزاده مهندس بازرگان به دلیل سفر به احمدآباد ساوجبلاغ و دیدار با دکتر مصدق در مسیر راه توسط ماموران شهربانی بازداشت کوتاه مدت گردید. تاریخ دقیق این بازداشت روشن نیست اما با توجه به اظهارات امیرانتظام در ناگفته‌های انقلاب 1336 یا 1339 خورشیدی میباشد. البته آزارهای ساواک و دستگاه امنیتی برای امیرانتظام قرار نبود به سان دیگر آزادیخواهان پایان بپذیرد. امیرانتظام به همراه 4 تن دیگر از هموندان شورای مرکزی نهضت مقاومت ملی،شرکتی ساختمانی به نام ” آربل ” تاسیس و به فعالیت اقتصادی مشغول بودند.


ساواک با توقیف صورت وضعیت‌های شرکت،این واحد اقتصادی را در آستانه فروپاشی و ورشکستگی قرار داد.
با راهنمایی مهندس بازرگان و پیشگیری از بحرانی‌تر شدن وضعیت،امیرانتظام و دوستانش دارایی شرکتشان با سرمایه یک میلیون تومان را به شرکت لوزان فروختند تا سفته‌هایشان به ارزش سیصد هزار تومان را این شرکت تصفیه نماید و از سوی دیگر به دلیل شرایط ناامیدکننده سیاسی،بازرگان با ادامه تحصیل امیرانتظام در فرانسه و آمریکا نظر مساعد داشت. صد البته پیش از این سفر در اردیبهشت 1340 خورشیدی با تاسیس نهضت آزادی ایران، عباس امیرانتظام هفتمین نفری بود که پس از هیئت موسس به هموندی ( عضویت ) نهضت آزادی ایران پذیرفته شد.
لازم به یادآوری است که نهضت آزادی ایران در آغاز فعالیتش و انشعاب از جبهه ملی ایران از دو جناح فکری نهضت مقاومتی و انجمن اسلامی تشکیل شده بود. جناح نهضت مقاومتی که مهندس عباس امیرانتظام که به این طیف نهضت آزادی متعلق بود؛ باورمند بود که نهضت آزادی به جای فعالیت مذهبی باید فعالیت سیاسی داشته و برخوردار از هویتی عرفی و غیر مذهبی به رغم باورهای مذهبی خصوصی باشد. این جناح طیف اقلیت درون مجموعه نهضت آزادی ایران که در چکیده هویت سیاسی‌اش مسلمان،ایرانی،مصدقی و تابع قانون اساسی معرفی میکرد؛ بودند که افزون بر مهندس امیرانتظام، شادروانان دکتر حسن نزیه،رحیم عطایی،امیرحسین پولادی و … حضور داشتند.

اما جناح انجمن اسلامی که طیف اکثریت نهضت آزادی ایران را تشکیل میدادند؛ شادروانان آیت الله طالقانی، مهندس بازرگان،دکتر یدالله سحابی،دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی،مهندس عزت الله سحابی،دکتر مصطفی چمران،حاج احمد علی بابایی،دکتر ابراهیم یزدی،محمد بسته‌نگار،دکتر محمد مهدی جعفری و … حضور و فعالیت داشتند و بر چربش هویت مذهبی بر هویت سیاسی نهضت آزادی و اخذ مشروعیت کنش سیاسی از باورهای مذهبی تاکید و پافشاری مینمودند.

اما آنچه که هنوز پاسخ روشنی به آن داده نشده، این پرسش است که چرا در یک سازمان سیاسی که هویت اسلامی بر هویت ایرانی‌اش مقدم بود؛تیپ‌های عرفی و غیرمذهبی همچون شادروانان عباس امیرانتظام،حسن نزیه و … حاضر به هموندی و همکاری گردیدند و از فعالیت تشکیلاتی در سازمان عرفی جبهه ملی خودداری نمودند؟
امیرانتظام البته در گفت و گو با یکی از تارنماهای برون مرزی در سال 1393 در بیستمین سالگشت درگذشت مهندس بازرگان،تشکیل و تاسیس نهضت آزادی ایران را عملی درست در آن برهه قلمداد میکند اما دلایل ارائه نظرش را بیان نمی‌کند!
به هر روی به دلیل سفر امیرانتظام به پاریس برای ادامه تحصیل و سپس آمریکا فعالیت ایشان در نهضت آزادی در درون کشور زمان زیادی پیدا نمیکند. به هر روی امیرانتظام در فوریه 1961 ( اواخر بهمن 1340 ) به فرانسه برای ادامه تحصیل سفر میکند. دوران اقامت ایشان در پاریس و رویارویی با مشکلات سنگین و نفس گیر اقتصادی در کنار ادامه تحصیلی در رشته مهندسی عمران، بیگمان از مهمترین دوران زیست پربار او بود؛ چرا که اگر به این دوران با دقت و تامل ملاحظه گردد بیگمان در داوری و واکاوی کلیت دوران کنشگری سیاسی و شخصیت امیرانتظام موثرتر و کارآمدتر خواهد بود. او به گفته خودش در فرانسه از فقیرترین دانشجویان ایرانی بود که افزون بر تحصیل،مسئولیت اداره پدر و مادرش را نیز برعهده داشت.

امیرانتظام در این دوران از 750 فرانک بورسیه‌ای که به او پرداخت میشد، 450 فرانکش را برای پدر و مادرش میفرستاد و 270 فرانک هم برای اجاره اتاقش به دانشگاه پرداخت میکرد؛ به همین دلیل تنها میتوانست در طول روز یک نان باگت برای تغذیه روزانه‌اش تهیه کند؛ از این رو به هیچ عنوان در این دوران فرصت و فراغتی برای فعالیت سیاسی نداشت.او پس از فرانسه به آمریکا برای ادامه تحصیل در دانشگاه برکلی میرود و در آنجا نیز با مشکلات سنگین اقتصادی رو به رو میشود و تنها با 20 دلار در طول ماه زندگی سختش را ادامه میدهد؛ به همین دلیل به مانند دوران تحصیل در فرانسه توان ادامه فعالیت سیاسی را نداشت. نگاه منصفانه و دقیق به زندگی امیرانتظام به ویژه دوران تحصیل در فرانسه و آمریکا بیش از پیش ثابت میکند که برخلاف توهین و ناسزاهایی که از سوی گروههای سیاسی چپگرا و برخی مذهبیون در مرفه بیدرد بودن و سرمایه‌داری و … به امیرانتظام چه میزان غیرمنصفانه و خلاف حقیقت بود و برخلاف نظر حتی برخی از نزدیکان به شدت مذهبی پرداعیه مهندس بازرگان در نهضت آزادی ،امیرانتظام با سختی و رنج به دلیل عدم تحمل سالهای طولانی زندان،کاملا آشنا و دردکشیده و صد البته آبدیده و پخته برای روزهای سخت‌تر زندگی سیاسی پر از تلاطم در سالهای پیش رویش گردیده بود.
امیرانتظام در سال 1349 به دلیل درگذشت مادرش از آمریکا به ایران بازمیگردد اما به هنگام بازگشت به آمریکا برای ادامه فعالیت‌های اقتصادی‌اش،گذرنامه‌اش توسط ساواک توقیف میگردد.
او به دلیل اقامت اجباری در ایران مجبور به کار در شرکت نوکار با شادروانان مهندس سیف الله معظمی،بشیر فرهمند و مهندس احمد زنگنه میگردد و در پروژه تاسیس ساختمان شرکت ملی نفت ایران همکاری میکنند.

او پس از مدتی همکاری با این شرکت را پایان داده و شرکتی کوچک برای خودش تاسیس میکند و به واردات ماشین آلات کشاورزی و اجرای برخی پروژه‌های صنعتی فعالیت اقتصادی اش که صد البته تولید محور بود؛ادامه میدهد.
در اسپند 1356 خورشیدی در نشست شورای مرکزی نهضت آزادی ایران به دلیل روی کارآمدن جیمی کارتر و اجبار شاه به کاستن از فشارهای سیاسی بر مخالفان و منتقدان،4 نفر از هموندان شورای مرکزی شادروانان مهندس مهدی بازرگان، دکتر یدالله سحابی، دکتر احمد صدر حاج‌سیدجوادی و مهندس محمد توسلی حجتی از طرف نهضت آزادی صد البته با آگاهی کامل آیت الله خمینی در نجف و روحانیون نزدیک به ایشان،ماموریت برای مذاکرات محرمانه با سفارت آمریکا در تهران پیدا میکنند تا بر پایه دشمنی مشترک با شوروی،دوستی ایران و آمریکا بر پایه منافع ملی هر دو کشور، دولت آمریکا شاه را وادار به عقب نشینی و کناره‌گیری از قدرت و تشکیل دولت ملی میانه‌رو در ایران، گفت و گو برای دستیابی به توافق کنند.
مهدی بازرگان در اردیبهشت 1357 خورشیدی آشکارا در گفت و گو با تلوزیون بلژیک آشکارا اعلام کرد : ” شاه باید برود . ” همزمان در اردیبهشت 1357 خورشیدی بر پایه تصویب نشست شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در اسپند 1356 مذاکرات سری میان نهضت آزادی و سفارت آمریکا در تهران آغاز گردید.

پس از آدینه خونین 17 شهریور 1357 خورشیدی، عباس امیرانتظام نیز به دعوت مهندس بازرگان و تصویب نهضت آزادی ماموریت به حضور در مذاکرات محرمانه با سفارت آمریکا در تهران به جای مهندس توسلی میگردد.
همزمان با مذاکرات محرمانه در تهران،دکتر ابراهیم یزدی با هماهنگی کامل تشکیلاتی و سازمانی با نهضت آزادی درون کشور و صد البته آگاهی کامل آیت الله خمینی پس از سفر آقای خمینی به پاریس با زیمرمن مسئول میز سیاسی سفارت آمریکا در پاریس مذاکرات محرمانه را در چارچوب اهداف تعیین شده و مصوب نهضت آزادی در اسپند 1356 و تائید آیت الله خمینی به پیش میبرد.

آنچه که از این مذاکرات محرمانه و نقش مهندس امیرانتظام به عنوان یکی از دیپلماتهای موثر در آن بسیار مهم است به نظر میرسد دو مورد از مذاکرات در اواخر دسامبر 1978 میلادی ( نیمه نخست دیماه 1357 ) و هشتم فوریه 1979 ( نوزدهم بهمن 1357 ) باشد. در مورد نخست در مذاکره محرمانه نمایندگان آیت الله خمینی، آقایان آیت الله موسوی اردبیلی و مهندس مهدی بازرگان و ویلیام سالیوان سفیر آمریکا در تهران و نماینده دولت جیمی کارتر در نیمه نخست دیماه 1357 در قیطریه تهران در سرای دکتر فریدون سحابی، مهندس امیرانتظام در هماهنگی کامل محل و زمان مذاکره و همچنین تعیین و توافق سرفصل‌ها و موضوع مذاکره با دانیل استمپل مسئول میز سیاسی سفارت آمریکا در تهران نقشی تعیین کننده و کلیدی داشت و ماموریت هماهنگیهای پیش از مذاکره با ایشان بود. در این مذاکره بسیار مهم و تعیین کننده که تحلیل و داوری و سوگیری نسبت به آن قطع یقین در فرصتی بهتر و فارغ از هیجانها و تنشهای بیجهت و بیهوده باید صورت گیرد؛ برکناری شاه و پایان سلطنت،تشکل نظام جمهوری،تغییرات و کناره‌گیری برخی فرماندهان رده‌بالای آرتش و خروج آنان از ایران و ادامه رابطه سیاسی ایران با آمریکا با تغییراتی در روند طی شده در دوران حکومت پهلوی دوم از سویی و از همه اینها مهم‌تر بر پایه طرح زبگینیو برژینسکی ” اتحاد روحانیت و آرتش ” با محوریت سیاسی نهضت آزادی ایران به نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان یا دکتر ناصر میناچی برای تشکیل ” دولت میانه‌رو ” به عنوان آلترناتیو و جایگزین نظام سلطنتی مورد توافق قرار میگیرد. بر پایه کتاب ماموریت در ایران ویلیام سالیوان،مذاکرات به زبان فرانسه میان بازرگان و سالیوان انجام میشد و مهندس بازرگان گفت و گوها را برای آیت الله موسوی اردبیلی به فارسی ترجمه میکردند و همچنین مهندس امیرانتظام هم در پایان زمان مذاکره در سرای دکتر فریدون سحابی حضور پیدا کردند. در مورد دوم در19 بهمن 1357 در مذاکره میان امیرانتظام نماینده نهضت آزادی با استمپل مسئول میز سیاسی سفارت آمریکا در تهران توافق بر عدم ارائه سمت وزارت اقتصاد و دارایی به ابوالحسن بنی صدر میگردد!
یک روز پیش از این مذاکره ابوالحسن بنی صدر که با هواپیمای انقلاب و به همراه آیت الله خمینی و … به ایران بازگشته بود؛ آشکارا آمریکا را تهدید به خروج سرمایه‌های ایران از بانکهای آمریکایی کرده بود؛ استمپل در این مذاکره نظر امیرانتظام در رابطه با آقایان صادق قطب زاده،ابراهیم یزدی و ابوالحسن بنی صدر که در کارزار رسانه‌ای و تبلیغاتی آیت الله خمینی در پاریس نقشی بسیار تعیین کننده و کلیدی داشتند؛ پرسیده بود.
امیرانتظام در پاسخ به استمپل بر طبق سند ویکی لیکس نظری در رابطه قطب زاده یا ارائه نکرده و یا در متن سند ویکی لیکس موجود نیست! اما در رابطه با یزدی آشکارا دفاع میکند و می گوید : ” یزدی خوب است. ” اما در رابطه با ابوالحسن بنی صدر به شهادت سند ویکی لیکس،اظهارات تهدید آمیز بنی صدر را ضربه به نهضت اسلامی میداند و آشکارا بیان میکند که بنی صدر در دولت موقت، وزیر اقتصاد و دارایی نخواهند گردید! و آیت الله خمینی هم پس از مدتی ایشان را برای پیگیری امور روشنفکری به پاریس خواهند فرستاد!!!
نکته بسیار مهمی که در رابطه با مذاکرات نهضت آزادی با سفارت آمریکا در تهران به صورت عام و حضور عباس امیرانتظام به صورت خاص بایستی تاکید گردد این است که این مذاکرات با آگاهی کامل آیت الله خمینی و روحانیون نزدیک به ایشان انجام شده و نهضت آزادی و هموندان شرکت کننده‌اش در این مذاکرات نمایندگان ایشان در مذاکره با دولت آمریکا محسوب میگردیدند. صد البته بنا به جلد سوم خاطرات دکتر ابراهیم یزدی در فروردین 1357 خورشیدی دکتر محمد حسین بهشتی نخستین دبیرکل حزب جمهوری اسلامی در آمریکا مذاکراتی با آمریکائیها داشت که از محتوای آن مطلقا آگاهی نداریم!
البته مذاکرات محرمانه نهضت آزادی با دولت آمریکا به شکل کلی در بهمن 1358 و بدون ذکر جزئیات و موضوع‌های توافقهای انجام شده میان نهضت آزادی به نمایندگی از آیت الله خمینی و سفارت آمریکا در تهران و سفارت آمریکا در پاریس به نمایندگی از دولت کارتر از سوی مهندس مهدی بازرگان در نطقی تلوزیونی به آگاهی افکار عمومی رسید. صد البته باید یادآوری و تاکید گردد که رویکرد نهضت آزادی در رابطه با مذاکره محرمانه با دولت کارتر مبتنی بر ” تقدم ارزش آزادی بر استقلال ” و به عبارت بهتر ” تقدم مبارزه با استبداد بر مبارزه با استعمار ” در اندیشه سیاسی نهضت آزادی و بازرگان بود که با رویکرد جبهه ملی ایران که به تقدم این ارزشها با یکدیگر باوری نداشت؛فاصله جدی به همراه موضوع ” نسبت و دخالت دین در سیاست ” داشت. البته امیرانتظام پس از طرح پیشنهاد نخست وزیری از سوی شاه به شادروان دکتر غلام‌حسین صَدیقی نیز از طرف شورای مخفی انقلاب و بازرگان دیدارهایی با صدیقی نیز داشت که از محتوای گفت و گوهای صورت گرفته در این دیدارها شوربختانه آگاهی نداریم و امیدوار باید بود روزی برای روشنگری و آگاهی افکار عمومی جزئیات این دیدارها منتشر گردد. از سوی دیگر پس از روی‌کار آمدن دولت شاپور بختیار در شانزدهم دیماه 1357 و اخراج ایشان از جبهه ملی،نیاز به مذاکره و توافق برای پیشبرد آرام و مسالمت آمیز انقلاب به شدت احساس میشد؛ چرا که هرچه بود بختیار پیش از نخست وزیری دبیرکل حزب ایران از احزاب تشکیل دهنده جبهه ملی،رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی و هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران و با داعیه مصدقی و ملی به نخست وزیری رسیده بود و مدتی هم زندان رفته بود و با مهندس بازرگان ارتباط و دوستی نزدیک داشت.
امیرانتظام پیشنهاد مذاکره با بختیار را به بازرگان ارائه میکند و مورد موافقت ایشان هم قرار میگرد و قرار میشود شادروان تیمسار دریادار احمد مدنی واسطه نخستین ملاقات و گفت و گو با بختیار گردد.
هدف از این مذاکرات توافق با بختیار برای کناره گیری آبرومندانه از نخست وزیری و پیشبرد مسالمت آمیز روند جاری کشور و کاستن از خونریزی و تنش بود.

امیرانتظام در رابطه با این موضوع هم موفق به اخذ نامه استعفای بختیار میگردد که بحث بسیار مفصلی میطلبد و روایت ایشان در این ارتباط با روایت مهندس بازرگان،دکتر یزدی،دکتر صدر حاج سیدجوادی و … تطبیق کامل دارد. از این رو فحاشیهایی که از سوی رحیم شریفی از نزدیکان بختیار پس از طرح بحث استعفای بختیار به امیرانتظام روانه نمود؛ مطلقا ارزش و اعتباری ندارد. چرا که امیرانتظام بنا به گفته صریح خودش به دلیل آنکه دوران بلوغ و پختگی سیاسی‌اش را در کنار مهندس مهدی بازرگان گذرانده بود؛ نیازی به کسب مشروعیت و وجاهت از دیدارهایش با شاپور بختیار نداشت.

پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی بهمن 57 و تشکیل دولت موقت،حساس ترین و پرتنش ترین دوران زندگی امیرانتظام آغاز میگردد. امیرانتظام با دستور مهندس مهدی بازرگان به رغم مخالفت برخی از نزدیکان بازرگان در نهضت آزادی و صد البته برخی دیگر از روحانیون شورای انقلاب به معاونت نخست وزیری و سخنگویی دولت موقت و در نهایت در تیرماه 1358 خورشیدی به سمت سفیر ایران در 5 کشور اسکاندیناوی منصوب گردید.
حوادث پرشمار آن دوران و نقش امیرانتظام در آن برهه بحث بسیار گسترده‌ای میطلبد اما از حوادث پرشمار آن برهه که در سرنوشت زنده‌یاد امیرانتظام به عنوان پاشنه آشیل دولت موقت و شادروان بازرگان بسیار تعیین کننده بود؛ بیانیه نهضت آزادی ایران در فروردین 1358 مبنی بر عدم عضویت امیرانتظام در نهضت آزادی بود.
در فروردین 1358 پس از مصاحبه یاسر عرفات با الثوره در لبنان و طرح کمک نظامی و مالی ایران به فلسطین و الفتح و پیامدهای آن،امیرانتظام با هماهنگی کامل و کسب ماموریت از بازرگان و دولت موقت در مصاحبه‌ای رسمی اظهارات عرفات را تکذیب و حمایت دولت موقت ایران از فلسطین و الفتح را تنها سیاسی عنوان میکند.
پس از تکذیب اظهارت عرفات توسط امیرانتظام سخنگوی دولت موقت،نهضت آزادی ایران که پس از تشکیل دولت موقت به دلیل تعهد بازرگان به آیت الله خمینی مبنی بر عدم تشکیل دولت حزبی و عدم فعالیت تشکیلاتی در نهضت آزادی از طرف بازرگان و دیگر اعضای نهضت آزادی حاضر در کابینه دولت موقت در طول دوران نخست وزیری،مدیریت تشکیلاتی نهضت آزادی برعهده شادروان مهندس عزت الله سحابی و طیف نزدیک به ایشان بود؛ بیانیه‌ای مبنی بر عدم عضویت امیرانتظام در نهضت آزادی و تکذیب اظهارات سخنگوی دولت موقت با هماهنگی با آیت الله طالقانی منتشر میگردد!
پس از صدور بیانیه که کاملا مورد مخالفت شادروانان مهندس بازرگان،دکتر یدالله سحابی بود؛به نظر میرسد بیش از پیش برای انحصار طلبان و دشمنان دولت موقت، نهضت ملی ایران و پیروان مصدق ثابت شد که امیرانتظام پاشنه آشیل دولت موقت است و جز بازرگان و یدالله سحابی در دولت موقت حامی دیگری ندارد! از این رو به دلیل فشارهای سنگین درون و بیرون از دولت موقت و نهضت آزادی امیرانتظام مجبور به ترک ایران و حضور در سفارت ایران در 5 کشور اسکاندیناوی شد. در مهرماه 1358 خورشیدی پس از دعوت بازرگان از امیرانتظام برای سفر به تهران برای مشاوره در پاره‌ای از امور،ایشان به تهران مسافرت نمود و در نشستهایی با حضور برخی از دوستان و همکاران قدیمی در نهضت مقاومت ملی ایران نسبت به روند در پیش گرفته شده در امور جاری کشور احساس نگرانی و درصدد چاره‌جویی برآمدند.
پس از تشکیل مجلس خبرگان که در ابتدای تشکیل در بیست و هشتم اَمرداد 1358 از سوی دولت موقت و وزیر کشور وقت مهندس هاشم صباغیان ” مجلس بررسی پیش نویس قانون اساسی ” نامیده میشد و قرار بود بیش از یک یا دو ماه فعالیت برای تهیه متن نهایی قانون اساسی نداشته باشد؛ متن تهیه شده توسط دولت موقت و کمیسیون طرح و برنامه‌های انقلاب و مورد تصویب قرار گرفته در شورای انقلاب و مورد تائید آیت الله خمینی با تغییر و حذف برخی امور جزئی قرار گرفته بود؛ به کناری نهاده شد! و آشکارا حسن آیت منشی هئیت رئیسه مجلس خبرگان اعلام کرد : ” متن قانون اساسی لیبرالها باید کنار گذشته شده و متنی جدید مورد تائید و تصویب مجلس قرار گیرد!!!”

در اواخر مهر 1358 در نشستی با حضور هموندان شورای مرکزی و هئیت اجرایی نهضت مقاومت ملی ایران در قید حیات، به پیشنهاد عباس امیرانتظام قرار میشود ” طرح انحلال مجلس خبرگان ” به شکل لایحه حقوقی تهیه و در اختیار دولت برای تصویب وزرا قرار گیرد. متن حقوقی این لایحه را شادروانان فتح الله بنی صدر دادستان کل کشور در دولت موقت و دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی وزیر دادگستری دولت موقت انشاء حقوقی آنرا انجام داده و قرار میشود متن نهایی آنرا فتح الله بنی صدر تهیه کند و امیرانتظام متن نهایی را از ایشان دریافت کنند.
این طرح به تائید مهندس بازرگان در ابتدا و به تصویب 18 وزیر از 22 وزیر قرار میگیرد و مهندس هاشم صباغیان و زنده‌یادان علی اکبر معین فر، ناصر میناچی و ابراهیم یزدی از امضای تائید این طرح خودداری میکنند.
صد البته در نشست هیئت دولت به رغم موافقت 18 وزیر از 22 وزیر با این طرح، تصویب این طرح به دلیل مخالفت شدید آیت الله خمینی ناکام میماند.


13 آبان 1358 پس از اشغال سفارت آمریکا و آغاز بحران گروگانگیری و استعفای دولت موقت،همچنان امیرانتظام در 5 کشور اسکاندیناوی مشغول کار است.
در آذرماه 1358 پس از جعل امضای صادق قطب زاده وزیر خارجه دولت شورای انقلاب،امیرانتظام به ایران بازگشته و در کمتر از 24 ساعت بازداشت گردید.
اتهام کاملا خلاف واقع و غیر قانونی و اخلاق ستیز ” جاسوسی ” به او از همه سو روانه میگردد!!!
تلاش مهندس بازرگان و دکتر سحابی برای آزادی و رفع سوء تفاهم با کمال تاسف شکست میخورد.در بهمن 1359 دادگاه عباس امیرانتظام به ریاست قاضی محمدی گیلانی آغاز گردید؛ در اسپند 1359 با تلاش مهندس بازرگان، مهندس امیرانتظام از اعدام نجات پیدا میکند و در نهایت در خرداد 1360 به حبس ابد مظلومانه محکوم میگردد. در یکی از نشستهای دادگاه آشکارا محمدی گیلانی اتهام اصلی امیرانتظام را ” تلاش برای انحلال مجلس خبرگان ” عنوان میکند.
در جریان برگزاری دادگاه پیشنهاد وکالت زنده یادان دکتر نورعلی تابنده،حمید صادق نوبری،دکتر حشمت الله مقصودی و سرهنگ غلامرضا نجاتی مورد موافقت مجریان محاکمه امیرانتظام قرار نمیگیرد؛ و امیرانتظام شوربختانه بدون وکیل در برابر کیفرخواست دادستان،اسدالله لاجوردی و برخی شاکیان همچون عبدالمجید معادیخواه،هادی غفاری و مهدی کروبی و … به دفاع از خود میپردازد. در جریان برگزاری دادگاه فضای سیاسی و فکری کشور که آشکارا از بهار1359 آشکار شده بود که به سوی انسداد و انقباض شدید پیش میرفت؛ روزنامه‌های میزان ارگان نهضت آزادی به مدیر مسئولی رضا صدر وزیر بازرگانی دولت موقت و از هموندان دلیر نهضت آزادی و انقلاب اسلامی ارگان رئیس جمهوری وقت،ابوالحسن بنی صدر تنها رسانه‌هایی بودند که به انعکاس اخبار دادگاه و دفاع از امیرانتظام میپردازند. رضا صدر صد البته هزینه روشنگری را هم پرداخت و در فروردین 1359 همزمان با توقیف موقت میزان،مدتی کوتاه بازداشت گردید که با حمایت و واکنش شدید رئیس جمهوری وقت از زندان آزاد گردیده و از روزنامه میزان رفع توقیف میگردد. در جریان برگزاری دادگاه برخلاف اظهارات مدعیان تازه به میدان آمده که فاقد پرنسیپ ملی و اخلاق مدنی بوده ! و سربازی نرفته،سودای سرداری دارند!! و بسیاری از آنها به پهلوی چیان و شورای گذار و نهضت خیانت ملی شاپور بختیار مستقر در پاریس بسیار نزدیک بودند و هستند!!!؛ شادروانان مهندس مهدی بازرگان،دکتر یدالله سحابی،دکتر ابراهیم یزدی و مهندس محمد توسلی حجتی در دادگاه برای شهادت به بیگناهی امیرانتظام حاضر شده و شهادت میدهند.مهندس رضا مسموعی نماینده نخست وزیری در فرودگاه مهرآباد نیز برای شهادت در دادگاه حاضر شده بود؛ به شکلی بسیار مبهم و پرسش برانگیز بازداشت گردید! صد البته در جریان برگزاری دادگاه،برخلاف اکثریت قریب به اتفاق گروههای سیاسی چپگرا و مذهبی و نشریه‌های ارگانشان و صدا و سیمای حکومتی، روزنامه‌های انقلاب اسلامی و میزان به دفاع از امیرانتظام و انعکاس اخبار دادگاه پرداختند. تعدادی از مجموعه وزرای دولت موقت و اعضای هیئت دولت شادروانان مهندس مهدی بازرگان،دکتر یدالله سحابی،دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی،علی اردلان،مهندس یوسف طاهری،مهندس مصطفی کتیرایی،دکتر ابراهیم یزدی ( به عنوان مسئولیت مشترک وزرا )،شهید دکتر کاظم سامی،دکتر رضا صدر،دکتر محمد حسن اسلامی و آقایان دکتر حسین بنی‌اسدی و مهندس هاشم صباغیان نیز در 21 اردیبهشت 1360 با انتشار بیانیه‌ای در روزنامه میزان از مهندس امیرانتظام دفاع میکنند.
در طول برگزاری دادگاه نیز دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی،رونشاد احمد علی بابایی و … به دفاع قلمی از امیرانتظام برمیخیزند و روشنگری میکنند.
نکته بسیار مهمی که نیز در این ارتباط باید یادآوری گردد؛اتهامی است که در طول سالهای پس از درگذشت زنده‌یاد مهندس عزت الله سحابی به ایشان مبنی بر بریدن حکم 15 سال زندان از سوی ایشان برای امیرانتظام مشروط به دارا بودن مقام دادستانی دادگاه است!
این اتهام در گام نخست در برخی تارنماهای نزدیک به اصول گرایان به مهندس سحابی زده شد و سپس در برون مرز نیز بدون استناد به این تارنماها برخی از مدعیان روانه گردید!!! صد البته این رسما جعل تاریخ و بی اخلاقی مطلق است؛ چرا که اتهام زنندگان این ادعا را در زمان حیات مهندس سحابی میتوانستند مطرح کنند اما نه تنها مطرح نکردند! بلکه از ارائه بریده روزنامه و ارائه سند معتبر و موثق برای اثبات ادعایشان نیز کاملا خودداری ورزیدند!!
از اینرو اتهام نسبت داده شده به مهندس سحابی رسما کذب است و هیچ سندیتی ندارد اما نکته قابل ملاحظه و تامل این است که این مطلقا اثبات نقیض اتهام،یعنی دفاع عزت الله سحابی از عباس امیرانتظام را نمیکند و ایشان مطلقا در آن برهه سکوت میکنند و دفاعی از امیرانتظام نمیکنند! و صد البته هم بیاینه فروردین 1358 نهضت آزادی نیز در خالی نمودند زیرپای امیرانتظام بیگمان بسیار تاثیر گذار بود!؛ در انتشارش مهندس سحابی نقش بسیار تعیین کننده‌ای داشتند؛ که برای امروز و فردای ایران بدون تردید پندآموز است.

در ارتباط با سالهای زندان امیرانتظام امید میرود که فرصت و فراغتی تهی از تنش و هیجان فراهم آید و همزندانی‌های ایشان آزادنه حقایق و خاطراتشان را برای ثبت در تاریخ و پندآموزی از آن بیان کنند. اما فقط باید تاکید گردد به رغم سالهای بسیار طولانی و دردآور زندان که برای امیرانتظام سختی‌های جانکاه بسیاری فراهم آورد؛ برخلاف ادعای بسیاری ایشان نخستین زندانی سیاسی پس از انقلاب 57 نیستند و پیش از ایشان محمدتقی شهرام هموند سازمان مائویستی پیکار در راه آزادی طبقه کارگر در اردیبهشت 1358 و محمدرضا سعادتی هموند سازمان مجاهدین خلق ایران در اسپند 1357

بازداشت و زندانی گردیدند. شهرام در فروردین 1359 با حکم دادگاه انقلاب و همچنین سعادتی نیز در تیرماه 1360 تیرباران گردیدند. از این رو امید میرود در فضایی تهی از حب و بغض روزی فرصتی برای گفت و گوی نقادانه و روشنگر در رابطه با زندانهای دهه 60 فراهم آید.امیرانتظام البته پس از آذر 1375 و اخراجش از زندان خاموش نشد و هزینه خاموشی ناپذیری‌اش را بازهم با دلیری پرداخت کرد. امیرانتظام به همراه بسیاری دیگر از جمله شادروان دکتر محمد ملکی دوست همزنجیر و شجاعش در سالهای زندان دهه 60 در دوم خرداد 1376 از ریاست جمهوری محمد خاتمی پشتیبانی نمود اما بسیار زود مسیرش را از بسیاری جدا نمود و راه نهضت ملی ایران و اصول مصدق را با استواری دنبال نمود.

صد البته لازم به یاآوری بسیار جدی است که در طول سالهای زندان و دهه 60 امیرانتظام که به دردناکترین شکل ممکن تنها مانده بود؛ شادروان پریچهر بازرگان همسر رحیم عطایی و شریک تجاری امیرانتظام در رستوران پارادیزو ( پردیس ) در محمودیه تهران بود که به گفته بسیاری از همزندانیان و همزنجیرانش به ملاقات امیرانتظام در زندان میرفت و وسایل مورد نیاز اعم از خوراک و پوشاک و … در اختیار امیرانتظام قرار میداد.
روانشاد بانو پریچهر بازرگان شوربختانه در اردیبهشت 1397 درگذشت؛ اگر عمرش برقرار بود یکی از صادق ترین و قابل اطمینان ترین روایتگر سخت‌ترین سالهای زیست امیرانتظام قطع یقین بود که میتوانست روشنگریهای بسیار موثر و پندآموزی کند که صد حیف و هزار افسوس با سینه‌ای مالامال از درد و رنج پشت به گیتی نمود و پرگشود.
امیرانتظام به دنبال دموکراسی و تکاپوی حقیقت و متعهد به اصول نهضت ملی ایران استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملت بود؛ از این رو بدون اغراق همان نقشی که شهید دکتر حسین فاطمی در دولت ملی مصدق داشت؛مهندس عباس امیرانتظام در دولت موقت بازرگان که درصدد ادامه راه دولت ملی مصدق بود؛عهده دار گردید و با سربلندی بیرون آمد. عباس امیرانتظام در پاییز 1393 با حضور و عیادت از قاضی محمدی گیلانی در بیمارستان ایرانمهر بیش از پیش انسانیت و مشی اخلاق محورش که برگفته از بزرگانی چون ماندلا،گاندی،نهرو،هاول و دکتر محمد مصدق که امیرانتظام پدر معنوی ملت ایران مینامید؛ بیش از پیش به ملت ایران شناساند و آموزاند و صد البته امید میرود که به گفته شادروان فرشته بازرگان منش امیرانتظام الگویی برای نسل امروز ایران باشد.
او سه سال است که در کنار عزیزان و یارانی که صمیمانه دوستشان داشت و دوستش داشتند شادروانان علی اردلان،مهندس مهدی بازرگان،فاطمه ملک طباطبایی ( همسر مهندس بازرگان)،فرشته بازرگان،پریچهر بازرگان،فتح الله بنی صدر،امیرحسین پولادی،دکتر احمد صدر حاج‌سیدجوادی،پهلوان حسین شاه حسینی،دکتر مصطفی چمران،رحیم عطایی،تیمسار دریادار احمد مدنی،دکتر محمد ملکی،دکتر حسن نزیه و … بزم عشقی برپا ساخته که بس تماشایی است.

در پایان این نوشتار و یادبود سومین سالگشت درگذشت زنده‌یاد و زنده‌نام عباس امیرانتظام سروده ای از شادروان دکتر محمد ملکی دوست بسیار نزدیک و صمیمیش، بدرقه پایان شکوهمند زیست پربار امیر مظلومیت و استقامت میکنیم :

” فضا پر است ز آهنگ دلنواز سرود

به راهیان ره عشق،صد سلام و درود “

روانش شاد، یادش به مهر،نامش جاودان و راهش مستدام و پر رهرو باد.

 

به نقل از تارنمای چراغ روشن

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید