این روزها به دلیل لجاجت خامنهای تحت تاثیر جانشین احتمالی او سید مجتبی ، کار به جایی رسیده که نه در مسائل خارجی و نه در مسائل داخلی ، تقریبا مانند سابق تنها به واکنش ها روی آورده اندو از کنش حاکمیت خبری نیست .
از زمانی که توهم کشف ولی فقیه از سوی خبرگان رهبری مطرح شد ، خامنهای که انتخاب خود را مانند خون گریستن می دانست ، آنچنان غرق قدرت شد که حتی مانع از ادغام ارتش و سپاه پاسداران شد و ملت را به گریستن واداشت، زیرا به خوبی میدانست تنها نیرویی که میتوانست او را با سرنیزه نگاه دارد و مانع از سقوط حاکمیت او شود همانا فرماندهان سرکوبگر این نهاد نظامی، امنیتی و اطلاعاتی و نیز جاسوس و مفسد مالی هستند .
حمایت سرداران از او تا جایی ادامه یافت که نزدیکترین افراد به او را نیز به دستور فرزندش از میدان به در بردند. گفته میشود سید مجتبی خامنهای ، از سال حدود 1382، با اندیشهای طالبانی وارد حکومت داری در بیت رهبری شد و تلاش بسیار نمود تا کلیه نیروهایی که اطراف پدر هستند را از میدان خارج سازد و زمینه را برای آینده خود آماده گرداند .
در سال 84، او زمینه را برای ریاست جمهوری محمد باقر قالیباف را که در تمام زمینهها غرق در فساد بود و میتوانست آلت فعل و مطیع کامل باشد، آماده ساخت. اما در روزهای آخر متوجه شد شاید قالیباف نتواند آنگونه که باید در مقابل یاران خطر ساز پدرش از جمله هاشمی رفسنجانی مقاومت کند. به همین دلیل از مهرهای کاملا ضد هاشمی که کینهای دیرینه از او به دل داشت، بهره برد و با تقلب در انتخابات سال 84، احمدی نژاد را بر کرسی ریاست جمهوری نشاند و قالیباف را به مقام شهردار تهران رساند. گفته میشود از دو سال قبل از انتخابات سال 84، بنا به دستور، محمود احمدی نژاد را برای آماده شدن برای تصدی ریاست جمهوری، به شهرداری تهران فرستادند تا ببینند تا چه اندازه مطیع رهبری و بیت ایشان و سپاه پاسداران است. الحق، او از امتحان موفق بدرآمد. او از هیچ کاری فروگذار نکرد. از داراییهای شهرداری تهران تا جایی که میتوانست به حامیان خود بهره رساند.
گستره و قدرت تصمیم گیریهای سید مجتبی از آن تاریخ به بعد، هر روز بیشتر میشد. کار به جایی رسید که مخالفان را یکی یکی از دم تیغ گذراند و سایه شوم خفقان را بر نزدیکان پدر خود نیز گسترد و به امید انتخاباتی راحتتر، زمینه انتخاب مجدد احمدی نژاد را فراهم ساخت. اما او که مانند پدرش تنها به قدرت میاندیشد و مردم را کارهای نمیداند و چون استادش، مصباح یزدی، بر ایناست که مردم در دوران ولی فقیه مطلقه حق انتخاب ندارند و این حق رهبری است که افراد را برای مقامات مهم حاکمیتی انتخاب کند، غافلگیر شد.
با نزدیک شدن به تاریخ رأی گیری سال 88، تقریبا کلیه مراکز نظر سنجی سخن از شکست احمدی نژاد را گزارش میکردند. ولی سید مجتبی خامنهای و پدرش به این میاندیشیدند که چگونه مانع از انتخاب میر حسین موسوی شوند. تا روزهای آخر نزدیک به انتخابات، آنها همچنان در این اندیشه بودند که چه باید بکنند. در نهایت، به این نتیجه رسیدند که به سپاه و شماری از روحانیان امتیازهایی بدهند و با مهندسی انتخابات موجبات پیروزی احمدی نژاد را فراهم سازند. و اگر میر حسین موسوی و حامیان او به انتخابات اعتراض کردند، به شدت سرکوبشان کنند. طرح سرکوب را هم از پیش تهیه کردند.
با تقلب در تجمیع آرا در وزارت کشور توسط سرداران سپاه، صادق محصولی و افشار و ذوالقدر و … دو کار کردند. شمار آراء را بالا بردند و آرای افزوده را بنام محمود احمدی نژاد در صندوقها ریختند. باآنکه میزان تقلب بسیار بیشتر از 8 میلیون است، اما طرف موسوی و کروبی، 8 میلیون رأی قلابی انکارنکردنی را کافی برای اثبات تقلب در انتخابات میدانند و میگویند. به دنبال کودتا از راه تقلب بزرگ، جنبش همگانی روی داد. این بار، خامنهای و فرزندش بودند که غافلگیر شدند. چاره خود را سرکوبی هرچه وحشیانهتر یافتند. این شد که زندان کهریزک خامنهای روی زندن ابوغریب امریکاییها را سفید کرد. درپی سرکوبی چنان سبعانه، میرحسین و همسر او و موسوی و کروبی را نیز گرفتار حصر کردند.
با ورود اوباش چاقو کش به سپاه پاسداران، علاوه بر اینکه پای غارتگران به اموال مردم بازتر شد، کم آوردن سپاه و بسیج، جبران شد. جماعت چاقوکشان «گردانهای شهادت طلب» را پدید آوردند . سردار حسین همدانی فرمانده قرارگاه ثارالله تهران که در عاشورای سال 88، که در آن روز، مأمور فرماندهی سرکوب تظاهرات مردم بود، در باره حضور چاقو کشان و استفاده از آنها در سرکوب، گفتهاست:
«۵ هزار نفر از کسانی که در آشوبها حضور داشتند ولی در احزاب و جریانات سیاسی حضور نداشتند بلکه از اشرار و اراذل بودند را شناسایی کردیم و در منزلشان کنترلشان میکردیم. روزی که فراخوان میزدند اینها کنترل میشدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد اینها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند
که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم…همه سینماهای تهران را اجاره کردم. تمام مدارس و حسینیهها را در اختیار گرفتیم. بچهها با لباس مشکی در میدان حضور داشتند. نزدیک به ۳۰ هیئت که با من مرتبط بودند را هم آماده کردیم و گفتم دستهها را به سمت میدان دانشگاه بیاورید. یکی از اینها (تیغ و قمه بدستها) فردی بود به نام ستاری. این ستاری وقتی به جمعیت زد جانباز ۷۰ درصد شد و سال گذشته هم به شهادت رسید».
بنا به اطلاع، علیرضا ستاری در بهمن ماه ۱۳۹۲ درگذشت، اما رسانههای وابسته به سپاه و بسیج ادعا کردند که او “آخرین شهید فتنه ۸۸” بوده و بر اثر جراحات ناشی از درگیریهای آن سال فوت کرده است. کمی بعد اما مشخص شد که مرگ او بر اثر عوارض عمل جراحی لیپوساکشن بوده است. مادرش هم در مصاحبهای گفت: «بنیاد شهید ادعای جانبازی را قبول نکرده اما سپاه به او ۷۵ درصد جانبازی داده است»! این مادر که احساساتش مورد سوءاستفاده اقتدارگرایان قرار گرفته بود، گفت: «گر شهید نیست چرا او را در قطعه شهدا دفن کردهاند؟ چرا وقتی قرار بود از نام او استفادهای بشود، در بوق و کرنا اعلام شد و خبرسازی شد اما الان دیگر از وضعیت خانوادهاش خبری نمیگیرند؟»
دیری نگذشت که سرداران سپاه و روحانیون غارتگر که موجب سرکوب مردم شده بودند برای کسب غنائم به میدان آمدند و تا جایی که میتوانستند از اموال مردم سوءاستفاده کردند:خوردند و بردند و گردنها را کلفت و جیبها را پرکردند.
● احمدی نژاد عاصی میشود و نافرمان میشود!؟:
با گذشت یکی دو سال از انتخابات تقلبی، احمدی نژاد که قرار بود دولت اسلامی را ایجاد کند، عاصی شد و بر خامنهای عصیان کرد. او که خامنهای را سید خراسانی دوران ظهورامام زمان میدانست، چموش شد. نزدیکان خامنهای را از برخی مقامها راند. چون خامنهای با عمل او مخالفت کرد و آنها به سرکار بازگشتند، اقدام به خانه نشینی کرد. تمام بافتههای خامنهای و فرزندش پنبه شدند. در سالهای باقیمانده از ریاست جمهوری احمدی نژاد، تمام تلاش خامنهای صرف آن شد که او را بی آنکه مشکلهای جدید ایجادکند، به آخر خط برساند و از قطار ریاست جمهوری پیاده کند.
چموشی احمدی نژاد نه برای خامنهای شگون داشت و نه برای مجتبی و سرداران سپاه. باوجود این در دوران احمدی نژاد، آنها توانستند از درآمدهای نفتی، سهم شیر را ببرند و کولههای خود و فرزندان و نوه و نتیجههای خود را بربندند. آنها گند کاریهای هستهای و موشکی خود را که در خفا عملیاتی کرده بودند و کشور را به تحریم کشانده بودند به گردن احمدی نژاد انداختند. زمان، زمان «نرمش قهرمانانه» شد. ناچار، کسی میباید رئیس جمهور میشد که رﮊیم ولایت فقیه را که هم زیر فشار داخلی بود و هم گرفتار تحریم و انزوا، از بنبست خارج کند. خامنهای و فرزند همه کارهاش حسن روحانی را رام تشخیص دادند و او به ریاست جمهوری رسید. قرارداد وین که بر آن «برجام» نام نهادند را با 5 +1 بست. از آن پس، بطور مداوم چوب لای چرخ حکومت روحانی گذاشتند. ایران را گرفتار «جنگ» کردند و با روی کارآمدن ترامپ، تحریمهای امریکا برقرار شدند و بر شمار جنگها افزوده گشتند و اینک رشتههای امور از هم گسستهاند:
❋ رشتههای امور از هم گسستهاند:
● گسستگی رشتهامور داخلی:
در سالهای اخیر، رشته کارها از دست رﮊیم خرج شدهاست. به گونهای که هر سری و فسادی افشا میشود. بیآنکه رﮊیم بتواند، چون گذشته، سانسورشان کند. اگر ترامپ و تهدیدهایش مانع از روی آوردن مردم به جنبش است، در عوض، برشمار مخالفان در درون رﮊیم افزوده میشود و این مخالفان، اسرار و فسادها را افشا میکنند. رسوایی رﮊیم، به دلیل افشاگریهای پیدرپی مفاسد اخلاقی، مالی، جاسوسی و درزهای سازمانهای امنیتی – اطلاعاتی و نظامی، توأم با بیکفایتی خامنهای و مقامهای منصوب او و پاره شدن رشتههای پیوند، خوره شدهاند و پایههای رﮊیم را میخورند. مردم کشور نیز در زندگی روزانه، با مشکلهای جدید روبرو میشوند. نمونهها:
●اول، بیکاری، تورم و گرانی و فقر:
بنا به آمار منتشر شده توسط سازمان های مختلف و نیز بنابر واقعیتهای اقتصادی، بیش از نیمی از مردم زیر خط فقر زندگی میکنند. خانوادهها توان زندگی عادی را نیز ندارند. عموم خانوادهها با حذف بسیاری از ضروریات زندگی، با حداقلها روز را به شب میرسانند. هرگاه امیدی به بهبود وضعیت معیشت مردم بود، میشد گفت لازم نیست یکی از دو، اکثریت فقیر یا رﮊیم باید بمیرند. اما امید به بهبود نیست، بنابراین، یکی از دو طرف باید برود. مانورهای نیروهای نظامی، اطلاعاتی و امنیتی سرکوبگر یعنی این که رﮊیم خود را آماده میکند برای رویارویی با مردم جان به لب رسیده.
بنا بر آمار سازمان آمار، میزان تورم از سال گذشته 50 درصد و در اقلام اساسی بیش از 70 درصد بوده است.
علاوه بر این مرکز آمار ایران در تازهترین گزارش خود از وضعیت اقتصادی کشور میگوید شاخص فلاکت (مجموع نرخ بیکاری و تورم) در زمستان پارسال به ۳۹ درصد رسیدهاست، در حالی که این رقم در زمستان ۹۵ حدود ۱۹٫۴ درصد بود. یعنی میزان فلاکت ایران تقریبا دوبرابر شده و جایگاه سومین کشور در فلاکت را به دست آوردهاست.
●دوم، عدم توانایی مهار زندان های کشور :
از سالها قبل و به خصوص بعد از جریانات سال 88، حتی زندانبانان نیز به دلیل خیانت و جنایت مسئولان در برخورد با مردم، با کوتاهی عمدی شرایط را برای خارج ساختن نامهها و نوشتههای زندانیان فراهم ساختهاند. در برخی مواقع نیز اطلاعات بیماری زندانیان را به خانوادههای آنان میرسانند تا از بدتر شدن حال زندانی جلوگیری شود، علاوه بر اینها، خبر اعتصاب زندانیان نیز از طریق زندانبانان منتشر میشود.
این گونه رابطهها میان زندانیان و زندانبانان، مسئولان سازمان زندانها را مجبور کرد دست به تغییرات بزند. ولی کار مهار زندانیان نه تنها بهتر نشد که با خروج برخی فایلهای صوتی درز امنیتی در زندانها را روشنتر ساخت به گونهای که حتی مشاهده شد زندانیای در داخل زندان از طریق موبایل با برخی رسانهها گفتگو میکند .
در مورد اخیر که شاید یکی از شدیدترین ضربات وارده بر این نهاد امنیتی و اطلاعاتی وابسته به قوه قضاییه باشد، خروج 6 فایل صوتی رضا گلپور از درون زندان اوین است. این نوارها را بعد از خارج کردن از زندان، به عمان برده و به دست خانم شهرزاد میرقلی خان رساندهاند. در آنها، افشاگریهای فراوان در باره حسن طائب (رییس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران) و صادق لاریجانی(رییس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام) و سرداران و معاونان پشت پرده سازمان اطلاعات سپاه، وجود دارند.
این در حالی است که با هزینه سازمان اطلاعات سپاه به فرماندهی حسن طائب، فیلمی از شبکه 3، (شبکهای که در اختیار مجتبی خامنهای میباشد)، از سوی مهدی طائب برادر حسن طائب و مسئول مؤسسه آوینی به نام گاندو تهیه و پخش شده است گویای تواناییهای سازمان اطلاعات سپاه در جعل دروغ. این فیلم با اعتراض واواک و شورای عالی امنیت ملی و دفتر رییس جمهوری روبرو شده است، گفتنی است که، در این فیلم، سپاه ترور سردار حسن تهرانی مقدم (به اصطلاح پدر موشکی ایران)،را از سوی سازمانهای اطلاعاتی اسراییل تایید میکند. در حالیکه قبلا هم سخنگوی سپاه، سردار رمضان شریف آن را تکذیب کرده بود و هم بسیاری از فرماندهان نظامی و مسئولان سیاسی.
نظام براین باور بوده و هست که با زندانی کردن مخالفان و معترضین می تواند رابطه آنها را با جامعه قطع کند. اما شجاعت برخی از زندانبانان عرصه را بر نظام تنگ کرده است.
● سوم، جاسوسی، اختلاف و اختلاس سرداران سپاه پاسداران:
در سالهای اخیر به دلیل غرق شدن نیروهای امنیتی و اطلاعاتی واواک و سازمان اطلاعات سپاه در مفاسد اخلاقی و مالی به تبعیت از رئیس خود (حسن طائب)، درزهای اطلاعاتی و امنیتی فراوانی در این دو سازمان پیدا شدهاند. به گونهای که هر از چندی، خبری ازفرار، دستگیری یا اعدام یکی از سرداران و یا نیروهای نظامی وابسته به سپاه انتشار پیدا میکند. در ماهها و روزهای اخیر ، این خبرها بیشتر شدهاند. خبرها از دستگیری مسئول میز اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه پاسداران تا مسئول میز اسراییل در واواک تا راننده محمد رضا نقدی و مدیر کنترل ترافیک شهرداری تهران و… انتشار پیدا میکنند.
در ماههای اخیر خبر دستگیری سیاوش (جمال)، حاجی زواره و همسرش لیلا تاجیک که با هوا و فضای سپاه در ارتباط بوده و حاجی زواره سرهنگ هوا و فضا که اطلاعات مقرهای موشکی را به کشور متخاصم – بنابر قول بازجویان سازمان اطلاعات سپاه – لو داده بود و علاوه بر این، ارتباطات مسئولان نظامی با حوثیهای یمن را نیز گزارش کرده بود به همراه همسرش لیلا تاجیک که در سازمان اطلاعات سپاه مشغول به کار بودند منتشر شد. بعد از ماهها شکنجه، حاجی زواره اعدام و لیلا تاجیک به 10 سال زندان محکوم شد.
در سال گذشته نیز خبر از دستگیری و بعد اعدام ارسلان خودکام عضو سپاه پاسداران به دلیل ارتباط با گروههای مخالف کرد منتشر شد . یکی خبرها پیرامون دستگیریهای اردیبهشت امسال، خبر دستگیری سردار محمد متولی معاون سابق راهبردی سپاه پاسداران بود که گفته شد به هنگام خروج از کشور دستگیر شد ، این سردار سپاه پاسداران بعد از جریان سرقت اسناد هستهای توسط اسراییل از کار خود برکنار شده بود و به کار دیگری نیز گمارده نشد تا زمانی که قصد خروج از کشور را داشت.
شایعه خروج از کشور سرتیپ پاسدار علی نصیری، فرمانده سابق سپاه حفاظت انصار که توسط سردار جعفری یک روز قبل از برکناری خود جعفری، برکنار شد، شنیده شد. ولی پس از بالاگرفتن این اخبار چند وب سایت از جمله «مشرق نیوز ، وابسته به سازمان اطلاعات سپاه»، گفتوگوهایی با این فرمانده سابق سپاه منتشر کردند. بنابر این گفتگوها، وی از کشور خارج نشده است و به زودی در مقامی دیگر به خدمت گرفته خواهد شد. و شایعه کار ضد انقلاب است!
سردار باقرزاده رییس کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، چندین روز بعدگفت:«دو ساعت قبل شخصا با سردارنصیری تلفنی صحبت کردم. حالشان خوب است و کماکان در خدمت انقلاب و اسلام و کشور هستند.»
ممکن است این سردار که مسئول مفقودین میباشد راست گفته باشد زیرا گفته میشود سردار نصیری مدتی مفقود بود و بعدها با کمک این سردار جستجو گر مفقودین پیدا شده که گویا در زندان یا خارج از کشور است
در خبرها اینگونه آمده بود :…به فرمان محمدعلی جعفری،سردار علی نصیری در اردیبهشتماه سال جاری برکنار و فتحالله جمیری جانشین او شد.
یکی دیگر از فرماندهان این نهاد نظامی، سرتیپ پاسدار مصطفی ربیعی، فرمانده سابق بازرسی سپاه پاسداران که با شایعه جاسوسی و دستگیری توسط سردار حسین سلامی برکنار وجای وی را سردار رضا (سعید سلیمانی) گرفت. گفته میشود وی هم به جرم جاسوسی دستگیر شده است اما رمضان شریف تکذیب کرد
علاوه بر اینها در سال گذشته شایعاتی مبنی بر دستگیری سردار عبادالله عبداللهی فرمانده قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء شنیده شد و گفته شد با میلیونها دلار در امارات دیده شده بود ، جانشینی سردار محمد سعید به جای او، میتواند تایید صحت فرار این سردار باشد.
بر این سرداران جاسوس و دزد، باید سرداران دیگری را افزود که در سال 96 به دستور رییس ستاد کل نیروهای مسلح سردار باقری دستگیر شدند. این گروه با تشکیل شرکت هلدینگ یاس در شهرداری تهران با کمک سردار قالیباف هزاران میلیارد تومان از اموال ملت را به یغما بردهاند.
سردارانی چون عیسی شریفی که 12 سال معاونت قالیباف را بر عهده داشت و در شرکت یاس از جمله شرکا بود که البته اخیرا خبر از اعدام وی شنیده میشود، آنهم به جرم جاسوسی برای بیگانگان. سرداران دیگری مانند سردار مسعود مهردادی به قول برخیها مغز متفکر اقتصادی بنیاد تعاون سپاه پاسداران و نیز سردار محسن سجادی نیا (محمود سیف – همسر شهرزاد میرقلی خانی) که از جمله سرداران برتر در قاچاق اسلحه ، واردات لوازم سرکوب اعتراضات شهری، دوربینهای دید در شب، ماشینهای چاپ اسکناسهای جعلی و مواد مورد نیاز برای چاپ میلیون ها دلار و نیز پولهای عراقی و یمنی و..و همچنین سردار بتولی و…
از دیگر سرداران مفسد میتوان کسانی چون سردار مجید باقر نژاد و سردار غلامحسین خواجه علی، نام برد. در پی برپایی دادگاه رسیدگی به اختلاس بیش از 6 میلیارد یورویی شرکتهای پتروشیمی نامشان فاش شد. به مطلب زیر توجه فرمایید:
…از مهمترین شرکتهای تابعه قرارگاه در این زمینه یکی شرکت سپانیر است که در آن سالها ( اواخر دهه ۸۰ تا سال ۹۱) به مدیر عاملی سردار غلامحسین خواجه علی اداره میشد. سپانیر همان شرکتی است که قرارداد ساخت فازهای مختلف پارس را بیمناقصه منعقد و آن همه خسارت ببار آورد. تنها اطلاعاتی که تاکنون در خصوص سردار مجید باقرنژاد همسر سابق مرجان شیخ الاسلامی منتشر شده به سوابق همکاری غیررسمی او با قرارگاه خاتم بویژه سپانیر مربوط است.
ظاهراً باقر نژاد دلال و کارچاق کن پر نفوذی است که با استفاده از ارتباطات وسیع با رأس هرم قدرت بیآنکه نامی از خودش به جا بگذارد از طریق همسر سابقش شرکتهایی را در زمینه دور زدن تحریمها مثل همین شرکت دنیز و هترا در ترکیه به ثبت رسانده است. سپس از طریق شرکت پتروشیمی و اشخاصی چون رضا حمزه لو و علی اشرف ریاحی ( داماد نعمت زاده وزیر صنعت حسن روحانی) به خریداری مبالغ زیادی نفت و سایر محصولات
مرتبط پرداخته است اما پولها در بازگشت ناپدید شدهاند و میشوند.
در این میان، جناب سردار سایه نشین و رؤسای بالا دستش به پایین دستیهایی مثل مرجان شیخ الاسلام رو دست زدند. از سال ۸۹ تا سال ۹۴ پیش از فرار و جدایی این زوج از یکدیگر دعوای زیادی بین شان بر سر پولهای برده و خورده بودهاست. و در نهایت از هم جدا میشوند. طرف قرارداد شرکت نفت، مرجان شیخ الاسلام و شرکتش بوده و باید پولها را پس میداده ولی همسرش امتناع کرده بود.!
در مورد مطلب فوق باید اشاره کرد که همسر اول خانم مرجان شیخ الاسلام سردار مجید باقر نژاد و همسر دوم او سردار غلامحسین خواجه علی بودهاند.
از موارد دیگر خورد و بردها میتوان به دست درازی نیروهای اطلاعات سپاه و سید مجتبی و بیت رهبری در صدا و سیما اشاره کرد:این گروه به همراه عباس طائب برادر حسن طائب و سردار جمالالدین آبرومند و سردار محمود سیف هم در جریان اگهیها دخالت داشتند و هم در جریان قراردادهای مختلف صدا و سیما که در این مورد محمد سرافراز ، پس از رفتنش از صداوسیما، به حسین طائب و حسین محمدی(پدر عروس سید حسن خامنهای و به قول اعضای بیت او، رییس پشت پرده صدا و سیما که علی عسگری مهره دست ساز او است)، گفت: شما و همکارانتان نمیتوانید از مسئولیت ببارآوردن مشکلات برای صدا و سیما شانه خالی کنید. سرافراز به چهار پروژه فنی-اقتصادی مهم اشاره میکند که قصد تغییر یا اصلاح آنها را داشته است:
● پروژه دیتا سنتر که ۵۰ میلیارد تومان برای آن هزینه شده بود.
● پروژه IPTV که ۹ میلیون دلار برای آن خرج شده بود.
● پیامرسان سروش و مزایدههای صداوسیما به ارزش ۱۶۵۰میلیارد تومان.
در این بخش ضروری است که گفته شود پروژههای فوق تحت مدیریت معاون فنی آن سازمان صورت می گرفت. یعنی عبدالعلی علی عسگری که به دلیل خورد و بردها از سوی محمد سرافراز برکنار شد. ولی هنگامی که سرافراز، بخاطر مبارزه با فساد، به دستور خامنهای، برکنار شد، بار دیگر علی عسگری دزد را برای ریاست سازمان معرفی کردند که دزدیها و خورد وبردها با مشکلی روبرو نشوند. در واقع دزد را به مدیریت برگزیدند و او نیز فرزند خود که از مدل ژن خوب بوده است را به سرپرستی پیام رسان سروش صدا و سیما برگزید که با توجه به هزینه دهها میلیارد تومانی تنها 4 درصد مشترک دارد.
بروز درزهای اطلاعاتی و امنیتی در میان نیروهای وفادار به نظام حاکم بر ایران به دلیل خارج شدن از باورهای انقلاب سال 57 و ورود به مفاسد اقتصادی و اخلاقی، بدینخاطر که ولایت مطلقه فقیه ریشه سرطان فساد است و نیز به دلیل زورمداری و فساد شخص سید علی خامنهای ، فرزندان، وابستگان و منصوبان او و نیز اکثر قریب به اتفاق مسئولان رده بالای نظام، سرداران وفادار او را بیاعتماد کرده و به علت نداشتن آگاهی و اعتقاد و میهن دوستی آنها را به خیانت و جنایت کشانده است.
بسا این مسائل منجر به بیاعتمادی خامنهای به محمد علی جعفری شده و علاوه بر خود او که یک سال و نیم زودتر از دوره فرماندهیش، برکنار شدهاست، سردار غلامحسین غیب پرور نیز در حالیکه تنها دو سال و نیم در مقام خود بود برکنار شد. حسین زیبایی نژاد (حسین نجات) نیز از معاونت سازمان اطلاعات سپاه به بخش فرهنگی این نهاد تنزل مقام پیدا کرد.
دستگیریها و جابجاییها نشان میدهد که نهاد سپاه پاسداران دیگر آن نهاد قدرتمند نیست که بتواند از ولی فقیه و دیگر مسئولان خیانتکار نظام پاسداری کند. مطرح ساختن انجام مذاکره ازسوی سردار محبوب سپاه پاسداران(حسین علایی)، در حالیکه رهبری با آن کاملا مخالفت نمود یکی دیگر از نمادهای از هم پاشیدگی این نیرو است.
سید مجتبی خامنهای وسردار علی شیرازی و حسن طائب که در برکناری و جابجاییهای فرماندهان این نیرو دخالت داشتهاند، به خوبی به این مهم دست یافته اند که دیگر نمیتوان به سرداران ارشد دوران جنگ دل بست و باید بسراغ نیروهای جوان این نهاد نظامی رفت که با سابقون این نیرو فاصله داشته و مطیع کامل خامنهای و بیت او بوده و هیچگونه استقلالی از خود بروز نداده باشند.
با تغییراتی که اخیرا در سپاه انجام شده به خوبی مشخص شده که عاملان این تغییر و جابجایی دیگر هیچ اعتمادی به سرداران خوزستانی و حتی شیرازی ندارند و تنها دلشان را به سرداران اصفهانی خوش کرده اند و امیدوارند که آنها بتوانند با خارج ساختن برخی دیگر از سرداران شاغل اما قدیمی، مانع از شکاف بیشتر میان نیروهای این نهاد شوند. برای نمونه تنها به معرفی کوتاهی از سرداران مناطق مختلف اشاره مینماییم:
● برخی از فرماندهان خوزستانی سپاه پاسداران: سرداران محسن رضایی، علی شمخانی، غلامعلی رشید، احمد غلامپور، احمد سوداگر، صیاف زاده،سید مسعود جزایری، ،عزت الله ضرغامی،حسین همدانی و..
● برخی از فرماندهان شیرازی سپاه پاسداران: سرداران محمد باقر ذوالقدر، محمد حسین زیبایینژاد (حسین نجات)، محمد جعفر اسدی، غلامحسین غیب پرور، اسماعیل قا آنی، احمد وحیدی، علی شیرازی، محمد شیرازی و…
● برخی از فرماندهان اصفهانی سپاه پاسداران: سرداران رحیم صفوی همایی، حسین سلامی، غلامرضا سلیمانی، علی فدوی،محمد حسین زاده حجازی،مصطفی ایزدی، مرتضی قربانی،رضا سیف اللهی، احمد سالک، حاجی دلیکانی، حسین دهقان،حسین اشتری فرد،احمد رضا رادان،حسین ساجدی نیا
● برخی از فرماندهان تهرانی سپاه پاسداران: سرداران تهرانی مقدم،اسماعیل احمدی مقدم (اصغر مقدم)، حمید رضا مقدم فر(ناصری)، محمد اسماعیل کوثری ، محمد حسین باقری (افشردی ،حسن محققی (شوهر خواهر اسماعیل کوثری)، طه طاهری (مسعود صدر الاسلام، مسعود صالح، صدر)و..
● برخی دیگر از فرماندهان سپاه که از استان های مختلف حضور دارند: سرداران محمد باقر قالیباف(خراسان) ، علیرضا افشار(خراسان)، علی فضلی(همدان)،قاسم سلیمانی (کرمان)، محمد علی جعفری(یزد)،فرهاد نظری (لرستان)، غلامرضا جلالی)(کاشان)، حسن عباسی(لرستان)، عباد الله عبداللهی (لرستان)و…
بعد از جریان انتخابات سال 88، به دلیل اینکه عدهای از سپاهیان و حتی فرماندهان آنها از موسوی حمایت کرده بودند به تدریج محل خدمتشان تغییر کرده و برخی از آنها را اجبارا بازنشسته نموده و عدهای را اخراج و حتی برخی ها را به زندان انداختند . علیجانی میگوید: در برخی خبرها آمده است که بخش حراست حساسیت نشان داده حتی روی جلسات مذهبی سنتی که بچههای بازنشسته سپاه دارند تشکیل میدهند مثل دعای کمیل، جلسات قرآن و گفته میشود میروند این جلسات شان را به صورت یک نهادهای رسمی به ثبت برسانند و به وزارت کشور بروند. حراست سپاه گفته اینها بیایند مجوزهایش را از خود حراست سپاه بگیرند. یعنی از چرخه قانونی گرفتن این مجوز را خارج کرده و این حساسیتی است که به تشکل یابی سپاهیان بازنشسته و سپاهیان به قول آنها «مساله دار و کم بصیرت و بیبصیرت » نشان میدهد که اینها حساس شدهاند.
الان تعبیرها این است که سپاه دارد پوست میاندازد، هم به لحاظ سازمانی که نسل قدیمش دارند میروند و نسل جدید دارند میآیند و هم به صورت هدایتشده که دارند تصفیه میشوند برای بعد از انتخابات. الان عمدتا نیروهایی هستند از بسیج جذب سپاه میشوند و نیروهای کم سن و سال تری هستند که آقای مکارم هم در صحبتهایش گفته که نسل جدید سپاه دیگر آن قدیمیها نیستند. شاید با آن قدیمیها آشنا نباشند و خوب الان یک فاصله امنیتی هم به عمد و به قصد دارد ایجاد میشود در بدنه سپاه از بالا، نمیخواهند بین جدیدیها و قدیمیها خیلی ارتباط بگیرند تا قدیمیها را آرام آرام از دور خارج کنند. چون آنها به هر حال یک تعلقاتی به انقلاب دارند، یک اعتماد به نفس بیشتری از جدیدیها دارند و حافظه تاریخی قویتری دارند. سپاه که دست آقای خمینی بود و دست روحانیت نزدیک به ایشان بود… به هر حال روحانیت نزدیک به آقای خمینی جریان چپ روحانیت بود…آقای خامنهای که سر کار آمدند به تدریج جریان راست روحانیت را سر کار آوردند. این در حافظه تاریخی سپاهیان قدیمی که مطیع آقای خمینی بودند هست. در این پوستاندازی مثل همه ارگانها و مراکز دیگر که آقای خامنهای دارند افراد مطیع را سر کار میآورند و تصفیه میکنند در سپاه هم این اتفاق دارد میافتد. اینجاست که ارتباط سپاه با روحانیت تبدیل میشود به ارتباط این بخش جوانتر و جدیدالورود سپاه با شخص رهبری و این تفاوتی است در حوزه سنتی بین ولایت فقیه و ولایت فقاهت.
بخشهای سنتیتر، فقیهان را مجری و عامل فقه میدانند. ولی در این بخشهای تندروتر، اینها مجری و مطیع رهبری و نظراتش هستند. و من فکر میکنم اینجا یک نقد غیرمستقیم و گلایه غیرمستقیم از آقای خامنهای هم هست توسط آقای مکارم که به نوعی سپاه را تحتالامر خودشان میدانند و آن ارتباطهای سنتی سپاه با روحانیت و از جمله مرجعیت. گسسته میشود
در مورد طرز فکر، نیروهای جدید سپاه، فاصله زیادی با سرداران پیشین دارند. بسیاری از سران پیشین سپاه، و طرز فکر آنها مورد تمسخر نیروهای جدید هستند. به نوشته زیر توجه فرمایید: هشدار نشریه صبح صادق سپاه پاسداران: احتمال دارد امام زمان در وقت ظهور، معتاد باشد
نشریه صبح صادق که نشریه داخلی سپاه پاسداران به شمار میرود در سرمقاله آخرین شماره خود هشدار داده است که احتمال دارد امام زمان(عج) در وقت ظهور معتاد باشد و به سبب اعتیادش نتواند رسالتی که خداوند بر عهدهِ او گذاشته است را انجام دهد. نویسندهِ این مقاله ادعا کرده بسیاری از زائرین چاه جمکران از طبقهِ بیسوادجامعه هستند که متاسفانه تعداد زیادی از آنان نیز به انواع مواد مخدر معتاد هستند. نویسنده ادامه میدهد که این افراد چون استطاعت مالی ندارند، وقتی برای گرفتنِ حاجت به چاه جمکران میروند، عوض انداختن پول در چاه، انواع مواد مخدر را به درون چاه میریزند که همین موضوع سبب نگرانی شدید علما شده و آنان بیم این دارند که امام زمان با مصرف این مواد افیونی معتاد شده باشند و چه بسا تأخیر ظهور ایشان تاکنون نیز به دلیل همین وابستگی ایشان به مواد مخدر باشد. این نشریه در پایان میافزاید: جا دارد که مسئولین امر نظارت و کنترل بیشتری بر روی زائرین داشته باشند تا هیچ موادی به درون چاه انداخته نشود زیرا احتمال دارد که امام زمان معتاد شده باشند
● چهارم:مبارزه زنان با حجاب اجباری و فرمان به جاسوسی حکام عمامه به سر :
این مبارزه که از سال 1357، بعد از پیروزی انقلاب آغاز شده بود، مراحل گوناگونی را طی کرد و، در سالهای اخیر، به خصوص بعد از حرکت خانم ویدا موحد به نام دختر خیابان انقلاب، چهرهای تازه به خود گرفت.
این جنبش از سال 96 تا کنون به شکلهای مختلف ادامه یافت تا جایی که امروز مشاهده خانمهای راننده بدون روسری در اتوموبیل و یا خانمهایی با مانتوهای جلو باز، در حالیکه روسری را به گردن انداخته اند به خوبی در خیابانهای تهران مشاهده میشوند. به ندرت کسی در مقابل آنها دست به خشونت و مقابله میزند. گاهی اوقات هم برخی از مردان و یا نیروهای انتظامی که به شدت با آنان برخورد می کنند به دلیل اینکه فیلم برخورد آنها به سرعت در شبکههای اجتماعی منتشر میشود و برای آنها این خطر را دارد که در محیط زندگی و اداره معرفی و بد نام شوند، برخورد کنندگان از تصویر برداری خود به شدت به وحشت افتاده اند. گرچه نیروهای نظامی و بسیجیان و لباس شخصیها را دستگاه خامنهای تشویق میکند، اما آنها تا بتوانند حاضر نمیشوند برای خود و خانواده خود دردسر درست کنند.
نظام ولایت مطلقه فقیه که حجاب را یکی از وسیلههای القای ترس در جامعه کردهاست، برای مقابله با دختران و زنان ایرانی دست به هر خشونت از جمله دستگیری و به زندان انداختن میزند تا شاید بتواند حجاب را بمثابه ترس و فعلپذیری جامعه، حفظ کند. دو ماه گذشته نظام در ناتوانی کامل در کنترل اینگونه اقدامات از مردم(وابستگان به ولایت مطلقه) خواست هر جا زنی را در اتوموبیلی بدون بر سر داشتن حجاب مشاهده نمودند، شماره پلاک خودرو متخلف را به شماره تلفنی که در اختیار گذارده بودند ، قرار دهند که با مخالفت و اعتراضات بسیاری روبرو شد و در نهایت پلیس ارشاد اعلام کرد که این تلفن را ضد انقلاب معرفی کرده و ما از آن بیخبریم. اخیرا بار دیگر پلیس ارشاد روسری (دادسرای ارشاد)،دست به کار جدیدی زده است که ماجرای آن، در ادامه، شرح میشود.
در ابتدای هفته جاری، دادسرای ارشاد تهران از مردم خواست تا «برای مقابله با تلاشها برای ضربه زدن به بنیان خانواده ایرانی، هرگونه اقدام هنجارشکنانه اعم از کشف حجاب، سرو مشروبات الکلی یا برگزاری پارتیهای مختلط» را گزارش دهند. این دادسرا طی اعلانی رسمی در شبکههای اجتماعی خود، از مردم خواست با جمعآوری مستندات، موارد را در اینستاگرام و یا دیگر شبکههای اجتماعی که به همین منظور ایجاد کردهاست گزارش کنند و یا با شماره تلفن اعلام شده تماس بگیرند. در توضیحات دادسرای ارشاد آمده است: «مستندات لازم برای گزارش کشف حجاب و اقدامات هنجارشکنانه در خودرو، شامل فیلم یا تصاویری از خودرو است که سرنشین خاطی و پلاک آن مشخص باشد. برای گزارش اماکن متخلف، ذکر نام مغازه، آدرس دقیق آن و ذکر زمان وقوع جرم کفایت میکند؛ البته درصورتیکه فیلم یا تصاویری از اتفاق مدنظر به این شماره ارسال شود، به میزان زیادی به فرایند پیگیری کمک میکند. در پی این اطلاعیه، اینستاگرام صفحه «دادسرای ارشاد» را مسدود کرد و دست دادسرای ارشاد را به دلیل عملیات جاسوسی علیه دیگران بست..
این در حالی است که روز گذشته نیز رئیس دادسرای انقلاب گفت که باید جلوی تهاجم فرهنگی در کشور گرفته شود و به کمرنگ شدن احساس مسئولیت در زمینه عفاف و حجاب مدارس دخترانه اشاره کرد.
❋ دو طرز فکر و رفتار در باره حجاب، یکی از بنیصدر و دیگری از هاشمی رفسنجانی:
در این رابطه به دو اندیشه (دو رییس جمهور، بنیصدرو هاشمی رفسنجانی ) توجه فرمایید
در کتاب ایستاده بر آرمان آمده است که :…آنگاه که زمزمه طرح حجاب اجباری درگرفت،(بنیصدر )، به شدت واکنش نشان داد و رو در روی آقای خمینی ایستاد:
«در تهران اولین باری که راه افتادند و “یا روسری یا توسری” شعار شده بود رفتم قم پیش آقای خمینی. گفتم آقا تازه اول قضیه است و مردم هنوز یادشان نرفته. مگر شما در پاریس نگفتید زنها در پوشش خود آزاد هستند؟ گفت: حرفهایی که از باب مصلحت در پاریس زدهام، هیچ تعهدی برای من ایجاد نمیکند. گفتم پس بفرمایید شما ماکیاول هستید. چطور برای شما تعهد ایجاد نمیکند آقا؟ دین یعنی تعهد. شما در حضور دنیا تعهد کردید، حالا میخواهید بزنید زیرش؟ گفت:حالا که قدرت دارم باید دین خدا را به عمل درآورم. روز قیامت نمیتوانم جواب بدهم و بگویم قدرت داشتم وعمل نکردم. گفتم چرا. جواب دارید. میگویید مطابق نص صریح قرآن عمل کردم که میگوید “اوفو بعهودکم( به عهدهایتان عمل کنید). میگویید در پاریس تعهدکردم و باید تعهد را محترم بشمارم. چنانکه پیغمبر در مکه تعهدکرد.گفت بسیار خوب. آن یک بار با این ” بسیار خوب” قضیه حل شد ولی بار بعد ، بار بعد… سخن بر سر اعتقادهای اوست، سخن بر سر این است که او اعمال زور را برای عملی ساختن دین واجب میدانست».
بنیصدر می گوید:«گفتم حجاب اجباری ممکن است نفرت از اسلام را در نسل جوان برانگیزد و توسعه بخشد. تغییر شکل به زور ممکن است موجب تغییر محتوی در جهت عکس گردد. آقای خمینی در صحبتی گفت که این حرف که ظاهر مهم نیست، خلاف اسلام است. در دیداری که بعداز این صحبت با او داشتم، گفتم این صحبت شما خلاف شرع است. آقا این نسل از ما میپرسد شما که اینهمه نگران دیده شدن ونشدن موی سر ما هستید، چرا کسی به فکر مغزهای ما نیست؟ دنیا را نمیبینید با چه سرعت برقآسایی پیش میرود؟ چرا به فکر مغز زنان نیستید؟ مغزهای رشد نکرده، پوشیده و نپوشیده شان یکی است. اوقاتش تلخ شد و گفت این امور به فقه مربوط اند. شما در اینها دخالت نکنید. گفتم این امور به علم مربوط اند جای تاسف است که فقه هنوز نمیخواهد از دستآوردهای علم سود بجوید. مطابق معمول سرش را پایین انداخت و آه کشید، یعنی به این بحث ادامه ندهیم».
اما نظر هاشمی رفسنجانی که یکی از عوامل سرکوب و قتل و جنایت بود و متاسفانه برخی در سال های اخیر او را اصلاح طلب دانسته و از او حمایت می کنند 7 سال بعد از انقلاب اینگونه به زنان و دختران که روسری آنها تا حدی از اجباری شدن خارج شده بود، حمله می کند.
هاشمی در نماز جمعه روز ۱۲ اردیبهشتماه ۱۳۶۵ میگوید:«ما الآن افرادی را میبینیم و هرقدر نصیحت میکنیم و از طریق تقوا میخواهیم به این محیط سالم برسانیم هنوز یک مقاومتهای منفی هست و خانمهایی متأسفانه پس از هفت سال از انقلاب هنوز به این راضیاند که مقداری از مویشان بیرون باشد؛
تابهحال با اینطور افراد خیلی با نصیحت و موعظه برخورد کردهایم. اینها خطرناک است و فکر میکنم که پس از هفت سال تحملمان هم تمام بشود. از همین تریبون نماز جمعه، وزیر کشور و دیگران خواهش کردند و به آنها وعده دادیم که اینها خودشان آدم میشوند و بازمیبینیم که مثلاینکه اینها یک مقدار احتیاج به خشونت دارند.»
دانستنی است که اجباری کردن حجاب را نیز او در مجلس قلابی، قانون گرداند.
این چند نمونه، از این نظر مهم هستند که موضوع عمل مداوم رﮊیم سرکوب و خفقان بودهاند. با توجه به 9 جنگی که رﮊیم در بیرون مرزها، خود و کشور را بدانها گرفتارکردهاست، میتوان فهمید چرا سیاست تشدید بحران در بیرون و نگاه داشتن کشور در خطر و ترس حمله نظامی مستقیم به ایران، برای رﮊیم ولایت مطلقه فقیه مهم و تعیین کننده است. بدیهی است که دستیاران امریکا در منطقه و حکومت ترامپ ،خود نیز، خواستار استقرار مردم سالاری در ایران نیستند. وگرنه، مانع جنبش مردم ایران نمیشدند. با اینهمه، هرگاه مردم ایران حقوق پنجگانه خود را بشناسند و بر آن شوند تا با عمل به این حقوق، تغییرکنند و تغییر دهند، رﮊیم ضعیفتر از آن است که مانع استقرار دولت حقمدار و حقوند بگردد.