“اسناد تاریخی تازه: “شاه با کشتن معترضان خیابانی به شدت مخالف بود“ (1)
شگفت زده ام کرد و از خود سوال کردم که چگونه می شود، بی بی سی فارسی یک چنین دروغ شگفتی را تیتر خبری خود کند و چنین بی پرده به کوشش برای فریب ایرانیان دست بزند؟ و اینکه اگر این تیتر را بی بی سی انگیسی زده بود، بقول انگیسی زبانها، تا الان سرها بود که به پرواز در آمده بود ومسئولان چنین خبری که در شفافیت کامل و هدفدار دروغ گفته اند، یا اخراج شده بودند و یا به حالت تعلیق در آمده بودند؟
برای اینکه هموطنان محترم، بوضوح این جعل و دروغسازی را ببینند، عین بخشی که دروغ بر اساس آن ساخته شده است را می آورم:
سند روزنامه از قول ژنرال هایزر، نقل می کند:
<Over lunch at the Knickerbocker Club in New York, Mr. Carter’s special envoy to Tehran, Gen. Robert E. Huyser, told the Project Eagle team that he had urged Iran’s top military leaders to kill as many demonstrators as necessary to keep the shah in power.
If shooting over the heads of demonstrators failed to disperse them, “move to focusing on the chests,” General Huyser said he told the Iranian generals, according to minutes of the lunch. “I got stern and noisy with the military,” he added, but in the end, the top general was “gutless.”
ترجمه:
<هنگام ناهار در باشگاه «نیکربوکر» در نیویورک، ژنرال رابرت هایزر، فرستاده ویژه کارتر به ایران، به اعضای گروه «پروژه عقاب» گفت که به رهبران نظامی ایران تاکید کرده است برای نگهداشتن شاه هر تعداد تظاهر کننده را که لازم است بکشند. ژنرال هایزر گفت که به ژنرالهای ایرانی گفته است اگر تیر هوایی موجب پراکنده شدن تظاهر کنندگان نشد، «بر روی سینه آنها نشانه بروند.» او اضافه میکند «من با ارتش سختگیر و پرخاشگر بودم»، اما در نهایت، ژنرال ارشد “جگر” نداشت.>
بنا براین در اینجا می بینیم که این فرماندهان ایرانی که حال تحت فرمان هایزر در آمده اند می باشند که نمی پذیرند دستور کشتار را برای حفظ سلطنت شاه صادر کنند و به شاه حتی بگونه ای تلویحی نیزاشاره ای نشده است.
حال سوال این است که چگونه می شود که بی بی سی فارسی چنین جعل فاحشی را مرتکب شود و ادعای دروغین سلطنت طلبان را تکرار کند که شاه برای حفظ سلطنت خود حاضر به کشتار مردم نشد! این در حالیست که اولا، در جریان انقلاب چندین هزار نفر کشته و زخمی شدند. دیگر اینکه همانگونه که قبلا در تحقیقات خود بطور مستند نشان داده ام، شاه حاضر به کشتار وسیع تری هم بود، ولی جرئت انجام آن را بدون حمایت علنی آمریکا نداشت. به همین علت، از جیمی کارتر دست نوشته می خواست و این جیمی کارتر بود که با وجود حمایت شفاهی، حاضر نمی شد دست نوشته بدهد، چرا که با شعار حقوق بشر بر سر کار آمده بود و نوشتن چنین نامه ای برای انجام جنایتی عظیم، خودکشی سیاسی او محسوب می شد. قبل از آوردن آن سند، آوردن این سند را لازم می بینم:
در گزارش سفارت آمریکا در زمان انقلاب که بوسیله ویکیلیکس منتشر شده است می بینیم:
< بدنبال طوفانی که در 21 و 22 ژوئیه برپا شد، شاه در 22 ژوئیه (31 تیر 1357) با ژنرال فردوست و مقدم، رئیس ساواک به مشورت نشست تا ببیند چه سیاستی را در مقابله با تظاهرکنندگان در پیش بگیرد. اسلامی نیا که از نزدیکان هم فردوست و هم ژنرال مقدم میباشد، میگوید شاه خیلی پریشان و آشفته از حاصل تظاهرات مذهبیها است. بعد از جلسه با مشاوران، متزلزل همچون جیوه ،در تصمیم گیری برای برخورد با تظاهرکنندگان، شاه به اعتراض و گرفتن ایراد به ژنرال مقدم پرداخت و بالاخره دستور داد که با تظاهرکنندگان برخورد شود و به ارتش اجازه داده شود که به روی تظاهرکنندگان آتش گشوده شود. در پاسخ به یک سئوال، اسلامی نیا گفت: او مدت سه روز سعی کرده که این تصمیم را عوض و یا ملایمتر کند. ولی شاه و مشاوران اصلی او متقاعد شدهاند که کنار آمدن با رهبران مذهبی دیگر امکان پذیر نیست.> (2)
بنا بر این سند می بینیم که شاه چند هفته قبل از کشتار 17 شهریور دستور تیر اندازی به طرف مردم را صادر کرده بود.
سند دیگر راجع به زمانی است که کشتار 17 شهریور و به به قتل رساندن های متعاقب آن، مانع ایجاد تظاهرات پی در پی نشده است و نیاز به کشتار بزرگتری است:
ویلیام سلیوان، سفیر امریکا در ایران در زمان انقلاب، در کتابش «ماموریت به ایران» مینویسد:
<(دستورالعمل واشنگتن به سولیوان.) بمن گفته شد که برای دولت ایالات متحده، بقاء سیاسی شاه (برای آمریکا) با اهمیت ترین میباشد و شاه برای حفظ موقعیت خودش هر اقدام لازمی را باید به عمل آورد. اگر این به معنی استقرار دولت نظامی است، ایالات متحد تصمیم شاه را خواهد پذیرفت و حمایت کامل خود را به او خواهد داد>.
سولیوان ادامه میدهد: < بوضوح این دستور العمل بر این فرض نوشته شده بود که دولت شاه، حکومت نظامی را با تمام قدرت بر قرار کند و با استفاده از نیروی مسلح، مخالفان سیاسی را بشدت سرکوب کند.>
<…وقتی برای دیدار(اردشیر) زاهدی به خانهاش رفتم، مرا به اطاق مطالعه برد و با تبانی طلبترین لحن گفت:« برژنسکی سیاست ایران را خود در دست گرفت». برایم شرح داد که چگونه توسط برژنسکی به کاخ سفید احضار و به او گفته شده است که وضیعت ایران، رئیس جمهوری را سخت نگران ساخته است و شاه احتیاج دارد که در تصمیماتش تقویت شود. گفت که برژنسکی او را تشویق کرده است به ایران مراجعت کند و شاه را به اتخاذ تدابیر محکم برای حفظ رژیمش برانگیزد. بنابر قول او، وقتی اعتراض میکند که نمیتواند سفارت را در وآشنگتن ترک گوید، برژنسکی او را بحضور رئیس جمهوری میبرد و در حضور او میگوید، رئیس جمهوری خود سفیر ایران در واشنگتن میشود. در این وقت زاهدی احساس میکند که وظیفه مقدم وی اینست که به ایران بیاید و شاه را در مقابله با سختترین برخوردهای سیاسی یاری کند.
کمی بعد از این ملاقات، شاه مرا به کاخ خود احضار کرد و حرفهایی که زاهدی از پیش بمن گفته بود را برایم بازگفت. گفت زاهدی به او گفته است که پیامی بمن (سفیر) خواهد رسید حاکی از تأیید این اظهارات و از من پرسید چه وقت این پیام(متن نوشته) را دریافت خواهم کرد و کی او را از مضمون آن آگاه خواهم کرد؟
در این مرحله، پیامی که دریافت کرده بودم، همان بود که واشنگتن در پاسخ سئوال و کسب دستورم فرستاده بود. مضمون آن پیام را به شاه گفتم. گفتم از نظر امریکا او میتواند هر گونه تدابیری را که لازم میبیند اتخاذ کند. امریکا از تصمیم او پشتیبانی خواهد کرد. از قرار این جواب، آن نبود که شاه توقع و انتظار داشت و از من خواست تعلیمات واضح و بیابهامتری در خواست کنم. از قرار معلوم پیامی میخواست که در آن، از او خواسته شود نیروی نظامی را برای امحای انقلاب بکار برد.(3)
در واقع، در اسناد منتشره در نیویورک تایمز، این ارتش است که رو سفید بیرون می آید و فرماندهانش حاضر نیستند که تحت فرماندهی یک ژنرال آمریکایی دستور کشتار هموطنان خود را بدهند. فرماندهانی که دیده اند که ژنرال هایزر، بدون ویزا وارد کشور می شود و فرماندهی کل نیروی های مسلح که اعلیحضرت همایونی، فرماندهی آن را دارند، بدون اجازه او بر عهده می گیرد و و تنها واکنش اعلیحضرت همایونی بزرگ ارتشتاران این است که از تیمسار قره باغی می پرسد: «آیا هیچ می دانید که آنها (آمریکایی ها) درپی انجام چه کاری هستند؟(4)
بطوری که بعدا، تیمسار ربیعی، فرمانده نیروی هوایی اظهار پشیمانی می کند که برای شاهی خدمت کرده است که: <ژنرال هویزر او را مانند یک موش مرده بیرون انداخت.> (5)
سانسور و تحریفی که رسانه های رژیم به عمل آوردند:
البته رسانه های رژیم نیز با بی بی سی در دروغ و تحریف کورس گذاشته اند. برای نمونه، سایت پارسینه، چند قسمت از مصاحبه، از جمله این بخش مهم را سانسور کرده است:
<The ensuing hostage crisis enabled Ayatollah Ruhollah Khomeini to consolidate his theocratic rule, started a four-decade conflict between Washington and Tehran that is still roiling the region and helped Ronald Reagan take the White House. To American policymakers, Iran became a parable about the political perils in the fall of a friendly strongman.>
ترجمه:
< بحران گروگانگیری آیت الله خمینی را قادر کرد تا حکومت دینی خود را مستحکم کند، چهل سال برخورد بین واشنگتن و تهران که هنوز منطقه را آشفته کرده است ایجاد کند و به رونالد ریگان کمک کند تا کاخ سفید را در دست بگیرد. برای برنامه ریزان سیاسی آمریکا، ایران ضرب المثلی شد از خطرات سیاسی وقتی که مرد قدرتمند دوست سقوط می کند.>
برای اینکه، این سانسور کامل شود، وقتی تحقیق نیویورک تایمز به <اکتبر سورپرایز> اشاره می کند، پارسینه، در پرانتزی، اکتبر سورپرایز را اینگونه “تعریف” می کند:
< رید در نامهای به خانواده اش نوشته است من برای این که هرگونه تلاشی از سوی مقامات دولت کارتر برای «سورپرایز اکتبر» (تلاش دولت کارتر برای آزادی گروگانها قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ماه اکتبر) (6) با شکست مواجه شود، همه کاری کردم. او بعدا در دولت ریگان سفیر آمریکا در مسکو شد.>
چرا یک جریان در خارج و جریان دیگری در داخل، در رابطه ای اورگانیک با یکدیگر مرتکب چنین جعل و تحریفی شده اند؟ چندین دلیل برای آن می شود عنوان کرد، از جمله:
– برای اینکه خواننده نباید بداند که اکتبر سورپرایز، نه فقط به کوشش کارتر برای آزادی گروگانها، بلکه و بسیار مهمتر به کوشش غیر قانونی دستگاه ریگان با همکاری راکفلر، کیسینجر و اشرف پهلوی، به خمینی و رهبران حزب جمهوری اسلامی، برای جلوگیری از آزادی گروگانها در قبل از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا راجع می شود، تا اینگونه هم شکست کارتر را ضمانت کند و هم پیروزی ریگان را.
– برای اینکه خواننده نباید بداند که بدون گروگانگیری، خمینی و حزب جمهوری اسلامی قادر به باز سازی استبداد تاریخی و این بار در لباس دین نمی شدند و انقلاب به اهداف مردم سالارانه و دموکراتیک خود در ایران آزاد و مستقل دست می یافت و اینگونه، سلطنت طلبان دیگر نمی توانستند جنایتها، خیانتها و فسادهای خود را پشت جنایتها، خیانتها و فسادهای استبداد مذهبی پنهان کنند.
– برای اینکه مردم ایران ندانند که بعد از کودتای خرداد 60، بر علیه مردمسالاری، اولین رئیس جمهور همانگونه که بعد از خروجش از ایران و در اولین مصاحبه در فرودگاه نظامی Villacoublay/ ویلا کوبله، در نزدیکی پاریس اعلام کرد که هدف خروجش از ایران، افشای روابط اورگانیک بین خمینیسم و ریگانیسم بوده است و از آن زمان از طرف ایران، تنها و تنها او بوده است که نقشی اساسی در افشای موافقت نامه خائنانه و پنهان بین دستگاه خمینی و ریگان داشته است.(7)
اینکه، رسانه های داخل ایران، به اینگونه سانسورها و تحریفها دست می زنند، قابل فهم است، چرا که در ایران رژیمی استبدادی حکومت می کند با خطوط قرمز، که اینگونه اطلاعات استراتژیک، که تمامیت رژیم را به زیر سوال می برد، از قرمزترین آن است و رد شدن از آن بهای بس سنگینی را برای عبور کننده در بر دارد. ولی بی بی سی فارسی از چنین محذوریت حادی رنج نمی برد و در قدیمی ترین دموکراسی در جهان قرار دارد. بنا بر این سوال این است که چرا بی بی سی بدون ترس از گرفتار شدن، دست به چنین جعل فاحشی می زند و کوششی این چنین آشکار در فریب مردم ایران می کند؟
بخش مهمی از پاسخ را می شود که از اسم و منابع مالی این رسانه دریافت و آن اینکه، هنگامی که دولت انگلیس در زمانی که برنامه ریاضت اقتصادی را به کشور تحمیل کرده است که در نتیجه آن هر روز عده بیشتری از مردم انگلستان را در فقر فرو می برد، با این وجود سالانه بیش از 22 میلیون پوند بودجه (8) و تا زمان حال صدها میلیون پوند را به بی بی سی فارسی اختصاص نمی دهد مگر اینکه نفعی برایش داشته باشد و آن نفع همان عمل کردن این رسانه در راستای منافع دولت انگستان است. سیاستی که در جریان کودتای 28 مرداد، به بی بی سی فارسی در این کودتا از طریق فرستادن پیام رمز، نقش می دهد و در حال حاضر، این سیاست دارای دو لبه می باشد. به بیان دیگر، طرح الف دارد و طرح ب. اولی در حمایت از اصلاح طلبان است و دومی و در صورت شکست اولی و از آنجا که نتوانسته اند آلتر ناتیو مصدقی استقلال و آزادی را در اختیار خود بگیرند، حمایت از سلطنت. به همین علت است که اولین رئیس جمهور سالهاست که این رسانه را بایکوت کرده و به درخواستهای مکرر آنها برای مصاحبه پاسخ رد می دهد، چرا که این رسانه، نه نقش رسانه در یک نظام مردم سالار را که نقش پروپاگاندا در نظامهای استبدادی را بازی می کند.
دیگر اینکه، گردانندگان این رسانه می بینند که از یک طرف ترامپ با سونامی دروغ و بهتان و تحریف می شود رئیس جمهور ابر قدرت و از طرف دیگر، بوریس جانسون از همان طریق می شود نخست وزیر کشوری که هنوز از رویای امپراطوری خود حاضر نیست بیرون بیاید و اینگونه خود را مبتلا به برگزیت کرده است. بنا براین در عصر پسا-حقیقت، میدان را باز می بینند و بخود اجازه می دهند که در میدان فریب دادن افکار عمومی و مهندسی کردن افکار عمومی تاخت بزنند.
رابرت پاری، ژورنالیست پژوهشگری که عمر خود را صرف افشای سازش خائنانه و پنهان دستگاه ریگان کرد، در سال قبل از مرگ خود به آمریکایی ها هشدار داد که دموکراسی در آمریکا سخت به خطر افتاده است و یکی از اصلی ترین علل آن انحراف ژورنالیستها از نقش خود در وفاداری به حقیقت است و به ابزاری در دست قدرت تبدیل شدن:
< جریانی که از ژورنالیسم به عنوان جبهه ای استفاده می کند که در جنگ خود (با جناح مقابل) هیچ حد و مرزی را رعایت نمی کند و (حزب) دموکراتها و لیبرالها حال از همان تکنیکی استفاده می کنند که جمهوریخواهان پیش قراولان آن بودند….(در نتیجه) آمریکا در زمانی که در اوج قدرت و حتی در موقعیت تنها ابر قدرت، در حال تبدیل شدن به جمهوری موز (به معنی، رژیمی کوچک و بی ثبات) منتها با ابعاد و نتایجی بس بزرگتر در جهان.> (9)
اینجا، جای گفتن دارد که یکبار پیامی برایم فرستاد و سوال که چرا در باره اکتبر سورپرایز در ایران همه ساکت هستند. جوابی که از آن مطمئن باشم نداشتم، بنا بر این با بنی صدر تماس و سوال کردم. جواب داد که تمام آنها که در آن خیانت دست داشته اند، دارای شغل ومقامات و موقعیت هستند و البته حاضر نمی شوند آنها را فدای گفتن حقیقت کنند.
بهر حال، سوال این است که در این وضعیت وانسفا، چه باید کرد و اینکه باید تسلیم اخبار دروغین یا فیک نیوز شد و یا با آن به مقابله پرداخت؟ بخش مهمی از این پاسخ را در موفقیت فنلاند در مبارزه با فیک نیوز بدست می دهد. مبارزه ای که از جمله نتایج آن سالمترین انتخابات سالهای اخیر در غرب است که انجام و در نتیجه جوانترین نخست وزیر، خانم سانا مارین 34 ساله در این مقام قرار گرفت.
فنلاند مبارزه با فیک نیوز را بگونه ای سیستماتیک از سال 2014 شروع کرد و روشهای مختلفی را برای آن بکار گرفت. روشهایی که متناسب سن افراد بکار گرفته می شد و از کودکستان شروع می شد و به سنین بالا ختم می شد. اندیشه راهنمای فنلاند در این مبارزه این بود که دموکراسی از آن مردم است (10) و این مردم هستند که باید مسئولیت دفاع از آن را بر عهده بگیرند. در این راستا، مهمترین روش، مسئولیت پذیری و فعال شدن مردم و مسلح کردن آنها برای شناسایی فیک نیوز و مبارزه با آن، فعال کردن و بکار گیری عقل نقاد می باشد. به بیان دیگر، هر قدر در سطح جامعه، آگاهی سیاسی بالاتر و تفکر نقاد وسیع تر، توانایی فیک نیوز در فریب افکار عمومی کم و کم تر می باشد. نوع معکوس آن را در کوشش اصحاب فیک نیوز، در پایین آوردن سطح شعور و از بین بردن تفکر انتقادی می بینیم که هر قدر این سطح پایین تر باشد، فیک نیوز و مهندسی افکار عمومی راحت تر انجام می گیرد. در آمریکا، آگاهی از این وضعیت بود که سبب شد در فضای روشنفکری و هنری در آمریکا نسبت به پایین آمدن سطح تفکر انتقادی در آمریکا هشدار در پی هشدار داده شود. از جمله فیلم ایدیوکراسی/idiocracy (11) یا <حکومت حماقت> در سال 2006 که آینده ای از <مدینه فاسده> <dystopia> را نمایش می دهد که حماقت عمومی به حدی رسیده است که یک انسان با هوشی معمولی نابغه دهر به حساب می آید. بعضی منتقدین فیلم، این فیلم را فقط پیش بینی <مدینه فاسده> نمی دانند بلکه وضعیتی را توصیف می کند که آمریکا در نیمه راه آن قرار گرفته است. اگر اینگونه نبود، فردی که سطح علم و شعورش در این حد است که خود را عالم همه علوم می داند و هر روز افاضات بر افاضات می افزاید و 10 روز در سخنان بی سر و تهی گفت:
<من هرگز باد را نفهمیدم. من توربینهای بادی را خیلی زیاد میفهمم. من آنها را بهتر از هرکسی مطالعه کرده ام. میدانم که خیلی گران است. آنها را در چین و آلمان درست میکنند، اکثراً. تعداد خیلی کمی را اینجا درست میکنند. تقریباً هیچ، ولی آنها را درست میکنند، عجائب — اگر شما به این موضوع علاقه دارید، دودهای عجیب و گازها در آتمسفر متصاعد میشوند. شما میدانید که ما یک دنیا داریم، نه؟> (12) شانسی جدی در انتخاب دوباره پیدا نمی کرد. این شانس را بیش از همه فناتیکهای مسیحی از جمله خانم پائولو وایت، مشاور روحانی دونالد ترامپ می گوید که:<اگر به ترامپ بگویید نه، به خداوند نه گفته اید. وقتی من در کاخ سفید قدم می زنم، خداوند در کاخ سفید قدم می زند و…و> (13) و رسانه هایی چون فاکس نیوز که روی کیهان شریعتمداری را سفید کرده اند، رقم می زنند.
نتیجه گیری
مردمسالاری نیاز به مردمی دارد که ارزشها و نرمهای دموکراتیک در باور و روان آنها جای گرفته باشد و در میان این ارزشها، در کنار بردباری، دو <تفکر انتقادی> و حساسیت فوق العاده نسبت به <راستگویی> شخصیتها و رسانه ها، از مهمترین آنها می باشند. این حساسیت باید بحدی باشد که اگر معلوم شد که شخصیتی و رسانه ای به آنها دروغ گفته است، به بیان دیگر سعی در فریب آنها بر آمده آست، آن فرد و رسانه را بکلی تحریم کنند و دیگر به گفته ها و داده هایش باور نداشته باشند. برای خود احترام و شخصیت قائل باشند و اینگونه هیچگاه نپذیرند که به آنها دروغ گفته شود و هیچ دروغی را توجیه نکنند. اینگونه، شخصیتها و رسانه ها دیگر به خود جرئت نمی دهند که مردم را افرادی احمق فرض کرده که می شود فریبشان داد و افکارشان را “مهندسی” کرد، که بیان مودبانه ای از افسار آنها را در دست گرفتن است. سخن را با این هشدار بنی صدر در زمانی که برخورد دو جریان استبداد و آزادی به اوج خود که به کودتای خرداد 60 منجر شد، (14) نزدیک می شد، به پایان می برم:
<تا زمانی که کسانی باشند که سواری بدهند، همیشه کسانی هستند که سواری بگیرند.>
- (1)https://www.bbc.com/persian/tv-and-radio-50944181?fbclid=IwAR0S64DqDSIE67jQ1mV9NEt-Lkytmm0fb6RfRNL-lveURqenkyUGJ0nM3CM
- (2)https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/21-didgagha/tarikhi/32957-2019-04-06-07-48-31.html?Itemid=0&fbclid=IwAR3cNDy85JUqnElVC5-eIV6uon4wtyHcsnVC0WzFVYFig8SZyiPM6_5xu2A
- (3)William Sullivan, Mission to Iran (New York and London: W. W. Norton, 1981). P.164-173
- (4)Mohsen Milani. The Making of Iran’s Islamic Revolution: From Monarchy to Islamic Republic (Boulder: Westview Press, 1988), p. 127
(4)https://books.google.co.uk/books?id=BnhQDwAAQBAJ&pg=PT143&lpg=PT143&dq=shah+iran+rabii+dead+mouth&source=bl&ots=mXZ2OxF32f&sig=ACfU3U2srBQ6JS9pYklFtOTzYUjPAtE9SQ&hl=en&sa=X&ved=2ahUKEwie4svkg-DmAhUxREEAHSx2D-MQ6AEwGXoECAwQAQ#v=onepage&q=shah%20iran%20rabii%20dead%20mouth&f=false
(5) https://www.parsine.com/fa/news/586361/%D8%B1%D8%A7%DA%A9%D9%81%D9%84%D8%B1-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D9%86%DB%8C%D9%88%DB%8C%D9%88%D8%B1%DA%A9-%D8%A8%D8%B1%D8%AF-%D9%88-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%DA%AF%D8%B1%DA%AF%D9%88%D9%86-%DA%A9%D8%B1%D8%AF?fbclid=IwAR0a9ha1h97_0preyN8aNnjTRkRvHERWWKRCyHSWE5e3rSda59biJOTQXbk
(6)
کتابهای بنی صدر در رابطه با اکتبر سورپرایز:
My Turn to Speak: Iran, the Revolution and Secret Deals with the United States
https://www.amazon.co.uk/My-Turn-Speak-Revolution-Secret/dp/0080405630
سیر تحول سیاست آمریکا در ایران. کتاب اول
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=33:2013-03-03-08-33-36&catid=9&Itemid=141
سیر تحول سیاست آمریکا در ایران کتاب دوم آمریکا و انقلاب
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=1158:2019-10-13-21-48-27&catid=9&Itemid=141
حیله یا خیانت سر اکتبر سورپرایز
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=32:2013-03-03-08-29-03&catid=9&Itemid=141
تحقیقها و یافته های جدید پیرامون « اکتبر سورپرایز » و « ایران گیت »
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=31:2013-03-03-08-19-07&catid=9&Itemid=141
(7) https://usercontent.one/wp/enghelabe-eslami.de/wp-content/uploads/2020/01/bbc_annualreport_201718.pdf?media=1733426054
(8) https://consortiumnews.com/2019/12/29/an-apology-and-explanation-two-years-on/
(9) https://edition.cnn.com/interactive/2019/05/europe/finland-fake-news-intl/
(10) https://www.villagevoice.com/2016/10/04/the-genius-of-idiocracy-is-that-it-makes-you-dumber-too/
(11) https://www.villagevoice.com/2016/10/04/the-genius-of-idiocracy-is-that-it-makes-you-dumber-too/
(12) https://thehill.com/homenews/administration/475701-trump-rails-against-windmills-i-never-understood-wind?fbclid=IwAR2k6Gsc9naGFeO7B5K4zNPc6EI2lmBbYaCobRQ5SmkDHd450QKb-d83wJk