نویسنده: حاید حاید Haid Haid
ترجمه: علی شفیعی
جمع بندی: صدها هزار پناهنده در پشت مرزهای مابین ترکیه و سوریه بی پناه و آواره و سرگردان گیر کرده اند. غربیها باید هجوم اسد دیکتاتور به مردم این کشور را متوقف کنند. ( برجسته کردن جمله ها همه جا از مترجم است. )
در مورد نویسنده: حاید 36 سال دارد و جزء ساکنان شهر آتاریب Atarib در شمال غربی سوریه است. او پژوهشگر برخوردهای نظامی است. او قبل از آنکه در سال 2017 بخاطر جنگ از موطن خویش گریزان شود، در دمشق در بخش کمک رسانی سازمان ملل به آوارگان جنگی کار میکرد. پس از توقفی کوتاه در بنگاه خیریه هنریش بول در بیروت، در حال حاضر بعنوان عضو علمی مؤسسه Chatham House که یک مرکز تحقیقاتی نامدار انگلیسی در لندن است، کار میکند.
چندی پیش تظاهر کننده ای در ادلب در شمال غربی سوریه تلفنی به من گفت: « ما از کشور خودمان متنفّر نیستیم، ما میهن خویش را دوست میداریم. ولی اگر اینجا بمانیم، کشته میشویم. » او یکی از صدها شهروند غیره نظامی است که بتازگی نزدیک مرز ترکیه در یک گرده همایی و میتینگ بزرگ تجمع کرده بودند تا جهانیان را از وضعیت اسفناک خویش آگاه کنند. با این امید که شاید در این جهان صدای آنها شنیده شود.
انگیزه اعتراضات آنان شدت یافتن حمله های نظامی بشر الا سد، دیکتاتور رژیم سوریه و مهمترین حامی او، پوتین از روسیه، به آخرین مناطقی که تا کنون توسط مخالفین رژیم اسد کنترل میشود، بود.
این منطقه بخش بزرگی از نواحی ادلب، جزئی از آله پو و لاتاکیاس، منطقه ای که روز به روز کوچکتر میشود، است. در اثر این هجوم نظامی بیش از سه ملیون انسان که در آنجا زندگی میکنند، در خطر مرگ قرار گرفته اند. رژیم اسد و روسیه بطور پیوسته از هوا بمب و موشک بر سر مردم میریزند. این دو رژیم حتی از بمب های خوشه ای هم استفاده میکنند.
اسد و ولادیمر پوتین، رئیس جمهور روسیه، تنها به جبهه های جنگی حمله نمیکنند. آنها حتی به بیمارستانها و مقر کمک رسانی به مردم، مدارس کودکان، بازارها و مناطق مسکونی مردم هم حمله میکنند. بنا بر داده های سازمان ملل از ماه دسامبر سال پیش تا بحال 900 هزار انسان از موطن خویش گریخته و آواره شده اند. علاوه بر آن 400 هزار نفر دیگری که از ماه آپریل سال 2019 بی خانمان گشته اند. از ماه آپریل سال گذشته تا کنون بیش از 1700 انسان غیره نظامی کشته شده اند. بعضی از ناظران در محل معتقدند، تعداد واقعی کشته شده ها خیلی بیشتر از این رقم است.
برای اکثریت مردم ساکن در این منطقه پر جمعیت هر از چندی گریختن از خانه های خویش حالت عادی بخود گرفته است. در ادلب بیش از یک ملیون آواره جنگی از مناطق گوناگون سوریه راه فرار و گریز از مرگ حتمی را برای خود انتخاب کرده اند. همه انسانها در اینجا با این مشکل دست به گریبان هستند: در سوریه منطقه ای که امن و امان باشد، دیگر وجود ندارد.
چون جامعه جهانی نیز تنها نظاره گری بی تفاوت در برابر درد و رنج عظیم مردم اینجا شده است، شهروندان غیره نظامی در فضای بزرگ ادلب دعوت به پیاده روی در مسافت طولانی به شکل مارش را در نزدیکی مرز ترکیه کردند. مردم منطقه با این عمل خویش میخواستند به ترکیه و کشورهای غربی نشان دهند که چه چیزهایی آنها را تهدید به مرگ میکند. اگر این کشورها به مسئولیت خویش در قبال کشتار دسته جمعی مردم ادلب دست بکاری نزنند، بی تفاوت بمانند و آنرا متوقف نکنند، بیشمار پناهندگان جنگی تلاش خواهند کرد، بسوی آنان و کشورهای غربی آمده، خود را به آنها تحمیل کنند.
اوضاع در ادلب خیلی وحشتناک تر از گذشته ها شده است. با آنکه در سالهای پیش نیز زندگی کردن در این منطقه همراه با ترس دائمی و ناامنی به جهت هجوم نظامی بود. با این وجود خلاف آنچه در اروپا گمان میرود ( و مدام تبلیغ نیز میکنند: مترجم)، مردم مایل نبودند موطن خویش را ترک کنند و از اینجا بروند.
بسیاری از مردم سوریه سالهای متمادی است که امتناع میکنند، منطقه ادلب را ترک کنند، با آنکه در آن زمانها خیلی راحت و آسانتر از حالا میشد از طریق ترکیه به اروپا نقل مکان کرد. برای مثال خانواده خود من که ساکن شهر آتاریب در بخشهای کناری آله پو بودند.
سالهای زیادی من تلاش میکردم، خانواده خودم را متقاعد کنم، بخاطر امنیت بیشتر به ترکیه روند، ولی نه والدین من و نه سه خواهرم حاضر نبودند به هشدارهای من گوش دهند. با وجود اصرار زیاد من آنها برای ماندن مصمم بودند. و به من میگفتند: « اینجا خانه و ماوای ما است.»
ابتدا در هفته پیش بود که ما با هم مشاجره ای تلفنی داشتیم. یعنی وقتی که معلوم شده بود، رژیم اسد بطرف شهر موطن ما در حال حرکت و پیشروی است. خانواده من هنوز امتناع شدیدی داشتند، خانه خویش را ترک کنند. ولی شدت حمله ها و نا معلوم بودن هدفهای هجوم رژیم اسد و روسیه آنان را مجبور کرد چند ساعت بعد، در اواسط شب با فرار از خانه های خویش، جان خود را نجات دهند.
آتاریب حالا تبدیل به شهر ارواح گشته است، ساکنان آن انتخاب دیگری، جز گریز و فرار از سکنی های خویش ندارند. در میان فراریان خانواده هایی وجود دارند که به خانه پدر و مادر من پناه آورده اند: آنها پس از گریز از شرق قوطا، دهکده ای نزدیک دمشق، که تحت همین شرایط وحشتناک در سال 2018 بود و بار دیگر به تصرف رژیم اسد در آمد، شبیه به بسیاری دیگر از مردم سوریه از مکانی به مکان دیگر می گریزند. چرا که دیگر هیچگونه حفاظتی وجود نداشت و ندارد. ولی حالا به کجا میخواهند بگریزند؟
بخاطر بیشمار جنایات به حقوق انسان که رژیم اسد در مناطق تحت تصرف مخالفین خودش مرتکب شده است و میشود، برای مردم سوریه خیلی سخت است که به قول و قرارها و یا قراردادهایی که حفاظت از آنها را تضمین میکنند، باور کنند. چند روز پیش یکی از کارکنان اداره بهداشت از من پرسید: « آیا تو آن ویده ئو را تماشا کردی که میلیشیای اسد در نزدیکیهای آن منطقه ای که حالا در حال پیشروی هستند، چگونه به قبرها و آرامگاههای مردم بی احترامی، تجاوز و آنها را ویران میکردند؟ اگر اینها به مرده ها هم رحم نمیکنند و آنها را تروریزه میکنند، چه انتظاری دیگران که تا آخرین نفس خویش دست به کاری نزده اند، از اینها میتوانند داشته باشند؟
آنچه وضعیت را هنوز بدتر میکند این استکه: هیچ آسایشگاه و یا پناهگاهی که مجهز به وسائلی باشد که بتواند تعداد زیادی از انسانها را در خود جای دهد، وجود ندارد. پناهگاههای موجود نیز پر از ازدحام جمعیت هستند و بخاطر وجود جنگ رسیدن کمکهای انسانی که خواه ناخواه کم و کافی نیستند، به مردم بی پناه و آواره غیره ممکن گشته است. این امر سبب گشته که هزاران نفر انسان در بیابانها بدون سرپوش در مراتع درختان الویه، بدون حفاظت، بدون دسترسی به آب و یا کمکهای پزشگی، بخوابند. روزانه تعداد زیادی از نوزادان و کودکان کم سن و سال جان خویش را از دست میدهند، زیر که جسم آنان در بی پناهی و مقابله با سرمای شدید زمستانی، تحمل نمیآورد.
با وجود این فاجعه انسانی که اندازه نمیشناسد، جهانیان دست به هیچکاری نمیزنند تا که شاید روسیه و یا رژیم اسد را وادار کنند، عملیات جنگی و جنایات خویش را متوقف کنند و از این کشتار نظام یافته مردم غیره نظامی دست بردارند.
تقریباً با همه کسانیکه من در ادلب گفتگو میکنم، از خشم روز افزون خویش، از یأس و نا امیدی و سرخوردگی های خویش، از ناگواری و نارضایتی های خود نسبت به جامعه جهانی و جامعه بین المللی و قول و قرارهای پوچ آنان، و بالاخره از بی عملی آنها، برای من حکایت میکنند. چگونه جهانیان اجازه میدهند این رژیم ها خیلی راحت مرتکب جنایت علیه بشر شوند؟ بدون آنکه در مورد این جنایات از آنان بازخواستی صورت گیرد.
معلمی 43 ساله که بتازگی از آتاریب گریخته است، به من میگفت: « اسد توانست سلاح شیمیائی علیه مردم بکار برد، نیم ملیون انسان را کشتار کند و نیمی از مردم ساکن در کشور سوریه را آواره و بی پناه کند، بدون آنکه کسی از او بازخواست کند. بهمین دلیل نیز او اصلاً به این موضوع فکر نمیکند که حملاتش به ادلب بتواند پیامدهای ناگواری برای او در بر داشته باشد. او خوب میداند که این اتفاق هرگز نخواهد افتاد. »
انسانهای گرفتار در این آخرین منطقه مقاومت در برابر رژیم اسد، نسبت به این امر معرفت دارند که کشورهای غربی آن اندازه از مهاجرین و پناهندگان متواری ترس دارند که بیشتر مایلند اصلاً هیچ نگاه و مشاهده ای نکنند، که اسد در سوریه دست به چه جنایات هولناکی میزند.
در گفتگوهایی که من هر روزه با سوریه ای ها میکنم، این تهدید را غالباً میشنوم که میگویند: « اگر غربیها فقط دلشان میخواهد ما را در درون سوریه بی پناه و بی تفاوت نسبت به خطر عظیمی که ما را هر لحظه تهدید میکند، نگاهدارند. ما درد و رنج خویش را به گونه ای به آنها نشان خواهیم داد، که بالاخره دردها و زجرهای ما را درک کنند و حالیشان شود. »
بر همین اساس نیز شعار مارش اعتراضی این بود: « از ادلب بسوی برلین » مسئله این نیست که آنها بطور غیره قانونی به تعداد بسیار زیاد وارد خاک ترکیه شوند، دستکم در حال حاضر اینطور نیست، بلکه مسئله اصلی اینست که نشان داده شود، مکانی در امن و امان و حفاظت تا چه اندازه برای مردم این منطقه اضطراری است.
این امر شاید تناقض آمیز باشد، ولی از طریق آن میتوان سردرگمی و نگرانی های مردم را به تصور در آورد. در حال حاضر تنها کشور ترکیه امید مردم در ادلب است، زیرا که رئیس جمهور ترکیه رجب طیب اردوغان در مقابل رژیم اسد ایستاده است.
همزمان سربازان ترکیه بدون اخطار قبلی بایستی انسانهایی را که تلاش میکنند از مرز ترکیه عبور کنند، به گلوله ببندند. یک روزنامه نگار جوانی که اگر گرفتار سربازان اسد میشد، هرگز جان سالم بدر نمیبرد، با حالت بسیار خشمگین و عصبانی بتازگی به من میگفت: « گویا این تنها کافی نیست که بدست سربازان رژیم اسد گلوله باران شویم، اگر فردی تلاش کند به ترکیه فرار کند، نظامیان ترکیه هم از آنطرف او را به رگبار مسلسل خواهند بست.»
به همین دلیل نیز سازمان دهنده گان تظاهرات « از ادلب بسوی برلین » امیدوارند بتوانند جامعه بین الملل را تکانی دهند تا بالاخره آنان به مسئولیت خویش عمل کنند.
این امر یعنی چه ب؟ قویترین ابزار تنها تهدید نظامی است، تا هجوم به مردم بی سلاح متوقف گردد. ناتو، سربازان حافظ صلح سازمان ملل، بهر حال یک قدرت نظامی باید در حال حاضر فورا به کمک ترکیه شتابد. افراد ارتش ترکیه آنجا هستند، ولی به تنهایی این جسارت را ندارد که بطور جدی با نظامیان اسد و پوتین مقابله کنند، توان اینکار را هم ندارند……
تمسخر و استهزا وضعیت این است که ادامه بدون مانع این حملات نظامی دقیقاً به این امر منتهی خواهد گشت که غربیان از آن وحشت دارند: آوارگی و مهاجرت توده های عظیم مردمی ابتدا به ترکیه و از آنجا در ادامه بسوی اروپا. انسانهایی که در ادلب گیر افتاده اند، در ناچاری خویش به این امر باور پیدا میکنند که هیچ انتخاب دیگری جز گریختن از جلو مرگ را ندارند. با وجود آنکه این امر بدین معنی است که آنان بایستی از روی دیوارها، از میان سیم های خاردار، و در مرز ترکیه از مقابل سرباز انی که دستور تیراندازی دارند، عبور کنند.
احمد خلیل حسین یکی از سازمان دهندگان تظاهرات سراسری به من گفت: « اگر آدم همه چیز خود، بیش از همه امید خویش را از دست دهد، ، تنها راه ممکن اینست که همه داشته ها و هستی خود را به بازی گیرد، حتی حیات و زندگی خود و خانواده خویش را تا زندگی بهتر، با امنیت تر و با کرامت داشته باشد. و یا جان خویش را بر سر اینکار گذارد، با این اندیشه که او همه تلاش و کوشش خود را کرد.