را در اشپیگل شماره ۴۴ بتاریخ ۲۶ اکتبر تا ۲ ماه نوامبر ۲۰۲۰ انتشار داده است که ابتدا ترجمه آن و سپس چند تذکر و یاد آوری در باره این تحلیل و خطری که مردمسالاری های نو پا را تهدید می کندمی آورم.
« تحلیل سیاسی: ایالات متحده آمریکا میخواهد کشور سودان را از فهرست تروریست ها بیرون آورد. ولی بهایی که برای این عمل خود طلب میکند، بسیار زیاد است.
رئیس جمهور آمریکا، دونالد ترامپ، مثل همیشه با حروف درشت در توییتر خود نوشت « 335 میلون دلار ». این مبلغ دلار را بایستی کشور سودان به آمریکائیان قربانیان ترور به جهت زجر و دردی که متحمل شدهاند، بپردازد. تا از آنان بخاطر دو ضربه تروریستی که سازمان تروریستی القاعده در سالهای 1998 و 2000 به این شهروندان آمریکایی زده است، رفع خسارت شود. در آنزمان دولت مستبد حاکم بر سودان، به سران شبکه تروریستی القاعده جا و منزل داده بود.
بنابر نظر ترامپ هر زمان قربانیان آمریکایی این پول را دریافت کنند، او اجازه میدهد، کشور آفریقایی سودان از فهرست تروریست های ایالات متحده حذف شود. در فهرست تروریست ها که آمریکا ترتیب داده است، نامهای دولتهای حاکم بر کشورهایی ثبت میشود که امریکا آنها را حامی تروریسم جهانی میخواند.
اگر این کار صورت گیرد و کشور سودان از فهرست دولتهای تروریست خارج شود، تنها سه کشور سوریه، ایران و کره شمالی در این فهرست باقی میمانند. ( برجسته کردن کلمات و جمله ها همه جا از مترجم است.)
نخست وزیر سودان، عبدالله حمدوک Hamdok از اعلام این خبر از جانب رئیس جمهور آمریکا استقبال کرد. چون تا زمانیکه کشور سودان در فهرست دولتهای تروریست جای دارد، برای کشور سودان دستیابی به وام ها و سرمایه گذاریهای بین المللی کاری بس مشکل است.
اقتصاد کشور سودان با داشتن جمعیت 46 میلیون نفری ( در اثر حاکمیت بیش از سی سال استبداد بشدت فاسد و ویرانگر: مترجم ) بشدت زمین گیر گشته و داغان است، بخصوص پس از زمانیکه جنوب سودان خود را از شمال آن کشور جدا کرد. در جنوب خاک سودان بیشترین مخازن نفت وجود دارند.
وضعیت مردم کشور سودان بخاطر بحران شیوع ویروس کرونا بسیار بدتر نیز شده است و بتازگی سیلی عظیم و خانمانسوز بر مشکلات موجود در آن کشور افزوده است. طوریکه در زمان کنونی تورم بسیار شدید و بالایی مردم سودان را گرفتار خود کرده است.
ترامپ توقعات بسیار بالایی از حکومت موقت حاکم بر کشور سودان دارد. این حکومت پس از یک کودتای نظامی و جنبش اعتراضی وسیع شهروندان سودان در سال 2019 برسرکار آمده است. ترامپ نه فقط طلب میلونها دلار (335 میلون) از مردم فقیر سودان میکند، بلکه علاوه بر آن از حکومت موقت سودان که جزء کشورهای جهان عرب بشمار میاید، میخواهد روابط خود را با دولت اسرائیل نیز عادی و دوستانه کند. دقیقاً بتازگی شبیه به دو دولت عربی، امارات عربی و بحرین، که در خلیج فارس قرار دارند.
ولی کشور سودان و مردم آن هنوز آشفتگی و درهم و برهمی دوران استبداد و جنبش مردمی و تغییر نظام سیاسی در کشور خویش را پشت سر نگذاشته است. جنگ قدرت مابین شهروندان غیره نظامی با دستگاه عظیم نیروهای امنیتی که در گذشته یاور استبداد بودند، هنوز ادامه دارد.
در این وضعیت شکننده و بی ثبات سودان، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، دونالد ترامپ، جنبش مردم سالاری مردم سودان را بشدت تحت فشار قرار داده و تهدید به سقوط و متلاشی شدن میکند.
برای مثال در رابطه با عادی کردن روابط کشور سودان با اسرائیل در یک پرسشنامه آزمونی پیرامون نظرات شهروندان که بتازگی صورت گرفته است، 79 در صد از پرسش شوندگان شهروند سودان عادی کردن رابطه با اسرائیل را رد میکنند.
چرا که این خطر وجود دارد که بسیاری از افراد بار دیگر گرایش به نیروهای استبدادی نظامی که در ارتش وجود دارند، پیدا کنند. علاوه بر آن بار دیگر اسلامیست های موجود در آن کشور تقویت گردند.
قرار است در سال 2022 در کشور سودان انتخابات ( برای وضع قانون اساسی و تشکیل دولت و حکومت آینده آن کشور) انجام گیرد. البته وقتی نظام مردم سالاری در کشور سودان ثبات کافی حاصل نمود، زمان به اندازه کافی وجود خواهد داشت تا در مورد مسائل حاد سیاست خارجی راه حلهای مردمی مناسب پیدا شوند. »
چند تذکر و یادآوری از مترجم:
آنچه در تحلیل سیاسی بالا مطالعه گردید، امر واقع مستمر سیاسی است که بخصوص در کشورها و جوامع مسلمان نشین، از پایان قرن نوزدهم تا هم اکنون، بطور مرتب صورت میگیرد.
امر مستمر سیاسی که وقوع میابد، اینست: یک ملت مسلمان یا غیر مسلمان دست به جنبش و یا انقلاب میزند، تا وضعیت اسف انگیز و غیر قابل تحملی را تغییر دهد که حاکمان مستبد طی سالیان دراز بوجود آورده اند. هدف آن ملت اینست که قادر گردد به وضعیت فردی و اجتماعی خویش سر و سامان بخشد.
جنبش اعتراضی و یا انقلابی که با شرکت اکثریت بزرگی از مردم پیروز میگردد، نوید امید و شادی را برای سازندگی و رشد جامعه خویش در دلهای مردم، خاصه نسل جوان ظفرمند بر استبداد فاسد و ویرانگر گذشته، شعله ور میگرداند.
ولی هنوز طعم لذیذ شادی در دهانها و قلب ها برجا است که دولتهای استبدادی کشورهای همسایه در منطقه، همراه با قدرتهای بزرگ حاکم بر جهان، با دستیاری و همکاری گرایشات استبدادی درون جامعه منقلب گشته، بهم نزدیک و نزدیکتر میشوند و فعالیتهای شان را یک سو میکنند تا بار دیگر استبدادی نو را باز سازی کنند. استبدادی که جانی تر، فاسد تر و ویرانگر تر از استبداد پیش از جنبش مردمی است.
این همکاری و هجوم همه جانبه به مردم کشور انقلاب کرده یک هدف را دنبال میکند: تبدیل امید مردم پیروز گشته در انقلاب، به نا امیدی از بهبود وضعیت زندگی فردی و جمعی خویش.
ابوالحسن بنی صدر، منتخب مردم پیروز گشته ایران بر استبداد شاهی، در 22 دیماه سال 1362، یعنی دو سال پس از کودتا علیه انقلاب مردم ایران، در مقدمه کتاب « اصول حاکم بر قضاوت اسلامی و حقوق بشر در اسلام » اینطور مینویسد:
« … و به هم میهنان آگاه خودم میگویم: شما میدانید که ما ایرانیان اغلب این اقبال و بد اقبالی را داریم که اولی هستیم. در زندگی نسل خود ما اقبال مان این است که ما اولی بودیم که نفت را ملی کردیم و ما اولی هستیم که انقلابی چنین بزرگ کردیم. اما بداقبالی ما اینست که چون اولی هستیم، تمامی قوای شر این جهان بر سرمان میریزند و محصول مان را از دستمان میگیرند.
یک عیب هم در کارمان بوده است و آن خسته شدن و رها کردن است. دیگران تجربه زمین مانده ما را دنبال گرفته ( نگاه کنید به مردم کشور بلاروس در این هفته ها و روزها که میگذرند: مترجم) و پیش رفته، و ما مانده ایم….. بیایید اینبار چنین نکنیم. هر کس بد کرده است، انقلاب بد نکرده است.
انقلابی که چنین بازتاب گسترده ای در جهان پدید آورده است را تجربه ای دور ریختنی نپنداریم. هیچ انقلابی به این سرعت بازتاب پیدا نکرده است. بکوشیم انقلاب را پیروز بگردانیم. حل بحران کنونی جهان و آغاز عصر سوم تاریخ در گرو این کوشش بزرگ و دوران ساز است. عصر جدید، باید عصر تفاهم، عصر صلح و عصر رشد عمومی بشر باشد.…. » ( برجسته کردن کلمات و جمله ها همه جا از مترجم است.)
حال با در نظر گرفتن تحلیل سیاسی بقلم خانم رانیه سلوم در اشپیگل این هفته و تاریخ سیاسی صد و بیست ساله کشور خودمان ایران، کار شناسائی چگونگی بازسازی استبداد و تبدیل جنبش و انقلاب مردم به استبدادی جدید، برایمان آسان میگردد.
ابوالحسن بنی صدر قراردادن کشور و جامعه انقلاب کرده بار دیگر تحت فشار منگنه قدرتهای خارجی را با این واژه ی بسیار پرمعنی شفاف میکند: « باز گرداندن به ساختار منطقه ای و جهانی نظام سلطه گر – زیر سلطه »
حال « ساختار » یعنی چه؟ ساختار در واقع نوع روابطی است که انسانها و یا گروههای اجتماعی و سیاسی و یا بنیادهای اجتماعی در درون و بیرون خویش بوجود می آورند و در این ساختارها عمل و فعالیت میکنند.
برای مثال شناخت ساختار یک خانواده، یک گروه سیاسی و یا اجتماعی و یا یک بنیاد اجتماعی و بالاخره یک دولت، شناسائی نوع روابطی است که اعضای هر کدام از اینها با یکدیگر برقرار میکنند. اگر رابطهها رابطههای قوا بودند، همه اعضا پندار و رفتار و گفتارشان دستوری، یعنی طبق دستور از بالا میشود.
حال در اینجا مثال دولت برای ما اهمیت دارد. هر دولتی، در هر کجای این جهان، در سه دسته روابط عمل میکند: ا. رابطهها با مردم کشور خویش، 2. رابطهها با کشورهای همسایه در منطقه ای که کشور در آن قرار دارد و بالاخره 3. رابطه دولت با دیگر کشورها، بخصوص کشورهای سلطهگر در جهان.
اگر مردم کشوری انقلاب کردند تا از شر نظام استبدادی حاکم بر خویش رها گردند، بایستی رابطههای دولت جدید با مردم خود، با کشورهای همسایه در منطقه و دیگر کشورها، بر اساس استقلال و آزادی و دیگر حقوق ملی، بنابراین، برخوردار از صلح باشد. اگر غیر از این شد، دولت جدید استبدادی است. یعنی رابطهها نه بر اساس حقوق انسان و حقوق شهروندان و حقوق ملی و حقوق آن جامعه بمثابه عضوی از جامعه جهانی و حقوق طبیعت، بلکه بر پایه تجاوز مداوم به این حقوق پنجگانه و توسط قدرت تنظیم میشوند.
بنابر توضیح بنی صدر، « بازگرداندن دولت به ساختار منطقه ای و جهانی سلطه گر- زیر سلطه » همان بازسازی استبداد در کشوری است که مردم آن انقلاب کرده اند تا صاحب حقوق گردند و دارای نظامی مردم سالار شوند.
ما ایرانیان در کمتر از هشتاد سال دو بار انقلاب و یکبار جنبش کردیم: انقلاب مشروطه توسط رضا شاه، جنبش ملی کردن صنعت نفت با کودتای 1332 آمریکا و انگلستان و انقلاب سال 57 توسط « نظام ولایت مطلقه فقیه»، به هدف خود نرسیدند و استبداد بازسازی شد. یعنی دولت به ساختار کشوری و منطقه ای و جهانی سلطه گر – زیر سلطه باز گردانده و در آن ادغام شد. امری که در ایران واقع شد و دولت سودان زیر فشار امریکا در معرض آن است.