back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oواپسین بازی و موضوع واقعی گفتگوها با ایران؟ دروغها؟ جنگ با ایران؟

واپسین بازی و موضوع واقعی گفتگوها با ایران؟ دروغها؟ جنگ با ایران؟

انقلاب اسلامی: از نوشته های تحلیل گران، ترجمه های دو نوشته را در باره گفتگوها بر سر برنامه اتمی و موضوع واقعی گفتگوهارا می آوریم. سپس اعتبار  موضع گیریهای جنگ طلبانه و اطلاعهای منتشره را بررسی می کنیم:

 

واپسین صحنه بازی گفتگوها با ایران چگونه صحنه ایست؟

 

    در 9 آوریل 2013، پل پیلار، کسی که 28 سال در خدمت سیا بوده و تحلیل گر ارشد سیا گشته و اینک در دانشگاه جرج تاون تدریس می کند، این تحلیل و ارزیابی را در باره گفتگوها بر سر اتم با ایران به عمل آورده است:

وسائل ارتباط جمعی عمده امریکا ایران را سرزنش می کنند که گفتگوها را در بن بست نگاه داشته است. اما در واقع این گفتگو کنندگان غرب هستند که حاضر نیستند حق ایران را بر غنی کردن اورانیوم برای مصارف صلح آمیز، بپذیرند. 

امریکا و شرکایش در گفتگو با ایران همچنان بر تکرار اشتباه های بزرگ، در گفتگو با ایران، ادامه می دهند. وگرنه، دست یافتن به توافق بسیار خوب از راه گفتگو کاملا شدنی است.

 ●  یکی از اشتباه ها اینست بنا نیست که در یک زمینه و بر سر یک موضوع، توافق از راه کوششهایی بدست آید که هریک از دو طرف برای بیشترین دست آورد را داشته باشد، بلکه زمینه و موضوع یکی نیست. کشورهای 5+1 پیشنهادهائی را ارائه می دهند بی آنکه معلوم کنند حق ایران بر غنی کردن اورانیوم را می پذیرند یا نه. و ایران، می بیند بدون تعیین تکلیف آنچه را حق خود می داند، هر پاسخی بدهد، وارد مداری شده است که از آن نمی توان بیرون آمد. دیپلماتهای غربی، در باره تازه ترین دور گفتگوها، از تردید بسیار ایران را در ورود به این روند، سخن گفته اند.

بدین قرار، در این مرحله از گفتگوها، پرسش بایسته اینست: اگر تهران در باره رسیدن به توافق و انجام مصالحه، جدی باشد – واقعا جدی باشد -، طرفهای گفتگو با ایران چگونه روشی را باید در پیش بگیرند؟ راستی اینست که ایرانی ها در معامله، بسیار سخت گیر هستند. اگر در معامله جدی باشند، می باید بیشتر از آنچه تا به حال بوده اند، به راه بیایند.  بسا در باره تردید و دو دلی افراطی ایرانیها، تا حدودی حق به جانب کشورهای 5+1 باشد. امیدوار باشیم که ایرانی ها جدی باشند و طرف دیگر نیز اطمینان بدهد که قصد ندارد ایرانی ها را سر بدواند. 

یکی از مهمترین مسائل موجود در راه کار کشورهای 5+1 اینست که نمی خواهند مجازاتها برضد ایران را، در معامله با ایران، یکجا، بکار برند. در واپسین پیشنهاد این کشورها، لغو اندکی از مجازاتها را گنجانده اند. مجازاتهائی که لغو شدنشان را پیشنهاد کرده اند، اندکی بیشتر از مجازاتهای مندرج در پیشنهادهای پیشین هستند. اما این مجازاتها، در مقایسه با گستره مجازاتها که سالها است ایران از آنها رنج می برد، ناچیز هستند. در عوض، از ایران می خواهند اجرای برنامه اتمی خود، از جمله فعالیت تأسیسات فردو را به حال تعلیق در آورد. بنا بر این، نباید تعجب کرد از این که ایرانیان این بده بستان را بسیار نابرابر بشمارند.

         بکار بردن مجازاتها همچون اهرم بدان معنی نیست که هیچ مجازاتی را بدون مابه ازاء نمی توان لغو کرد. خصوص که نشان دادن حسن نیت سودمند است. زیرا بدین معنی است که غرب به این نتیجه رسیده است که پیشنهاد نامتعادل راه به جائی نمی برد و اینک مصمم است با ابراز حسن نیت، پیشرفت مذاکرات را ممکن بسازد.

     و باز بکاربردن هوشمندان مجازاتها بدین معنی نیست که پیشنهاد لغو تمامی مجازاتها را در ازای توافق، با ایران، داده شود. لغو جزئی از مجازاتها در ازای مقداری محدود کردن فعالیتهای اتمی، بسا شدنی ترین کار در وضعیت کنونی باشد و اعتماد لازم را برای مصالحه تمام و کمال را ایجاد کند.

     امر مهم این نیست که این یا آن مجازات در ازای خواست غرب لغو شود. بلکه اینست که طرف، پیشنهاد را متعادل ارزیابی کند.  

مسئله دیگر اینست که کشورهای 5+1 از این امر غافل هستند که طرف ایرانی گفتگو آن اعتماد را ندارد که غرب براستی خواستار انجام مصالحه است. در این تردید است که نکند غرب جز این نمی خواهد که سرانجام چیزی که بتوان آن را برنامه اتمی خواند، برجا نماند. راست بخواهی ایرانی ها فکر می کنند که غرب براستی خواستار مصالحه با جمهوری اسلامی ایران نیست. غرب و بطور خاص، امریکا همه دلایل را براین که این ظن را پیدا کنند، در اختیار ایرانیان گذاشته اند. این رویه انعطاف ناپذیر در اعمال مجازاتها و این خسارتها که مجازاتها بر ایران وارد کرده است و برخی از غربی ها از آن لذت می برند، کافی هستند برای این که ایرانی ها به این نتیجه برسند که هدف غرب از گفتگو رسیدن به مصالحه نیست. هدف واقعی تغییر رﮊیم است. و می دانیم، در غرب، کسانی آشکارا می گویند که هدف از مجازاتها تغییر رﮊیم است.

     خلاصه کلام این که غرب تمامی دلایل را در اختیار ایرانیان گذاشته است برای این که باور کنند که قصد غرب اینست که گفتگوها ادامه یابند و در همان حال، مجازاتها سخت تر شوند و خسارت بر خسارت بیفزایند. هم خسارتهای اقتصادی و هم خسارتهای سیاسی. ایرانیان از آن بیم دارند که این بازی یک بازی نیست که در آن، آنها بازنده اند، بلکه یک بازی است که پایان ندارد. همانطور که اسکات پترسون در کریستین ساینس مونیتور، گزارش می کند، نگرانی ایرانیان اینک اینست که غرب می خواهد ایران غنی سازی اورانیوم را بطور کامل متوقف کند و در ازای آن، تنها بخش ناچیزی از مجازاتها را لغو کند. 

     بدین خاطر است که سخن معاون هیأت ایران در گفتگوهای آلماآتا، قابل فهم است. او به روزنامه نگاران گفت: اگر بنا باشد ایران امتیازهائی بدهد و یا هر گونه قدمی برای اعتماد سازی بردارد، این کار باید «بخشی از طرح وسیع تر و تفاهم آمیز تر واجد هدف روشن» باشد. قسمتی که برعهده کشورهای 5+1 است، قبول برنامه اتمی صلح آمیز ایران، از جمله، غنی سازی اورانیوم است.

       برداشت معاون هیأت نمایندگی ایران، گویای سوءظن های ایرانیان و مبنی داشتن این سوء ظن ها است. آنها براین نظر هستند که غرب خواستار پیشرفت گفتگوها نیست. ایرانی ها مهم می دانند که، در باره آنچه اساسی است، طرف گفتگو اظهار مثبتی بر زبان بیاورد. هر امضاء کننده قرارداد منع گسترش اسلحه اتمی، حق دارد برنامه اتمی صلح آمیز تهیه کند و به اجرا بگذارد. حال این که کشورهای 5+1 موافقت با این حق را به حساب امتیازی می گذارند که به ایران می دهند. این «امتیاز» را نیز خالی از محتوی می کنند وقتی از ایران می خواهند اورانیوم را غنی نکند.

 ●  کشورهای 5+1 نیاز دارند از خود بپرسند – و پاسخ روشنی به این پرسش بدهند – آیا براستی می خواهند به مصالحه ای با ایران دست یابند و اگر پاسخش به این پرسش آری بود، در مجازاتها بنگرد و ببیند لغو کدامیک از آنها به رسیدن به توافق کمک می کند. اگر پاسخ نه بود، پس بپذیرند که گفتگوها بازی بیش نیستند و ایران سودی در ماندن در این بازی و تن دادن به خطر و دادن امتیازهای بیشتر ندارد.

     باز اگر پاسخ آری بود، همان اظهاری را بکنند که ایرانیان در انتظار شنیدنش هستند و این را بهیچ رو امتیاز دادن به ایران نپندارند. بجاست که اظهاریه مشترک و شفافی را بعمل آورند. در این صورت، اظهاریه نه دادن  یک امتیاز کشورهای 5+1 به ایران، بلکه فرصت ایجاد کردن برای رسیدن به توافقی با ایران و انجام مصالحه ای عمومی با این کشور است. 

بدون هدف کردن یک مصالحه جامع با ایران، که مسئله اتمی بخشی از آنست، نمی توان از وضعیت کنونی بدرآمد.  در واقع، در حال حاضر و بعنوان آغاز کار، دو مصالحه را باید مد نظر قرارداد: یکی مصالحه جزئی بر سر لغو بخشی از مجازاتها در ازای محدود شدن بخشی از فعالیتهای اتمی. و دیگری، توافق بر سر یک اظهاریه اصولی که گفتگوها جزئیات آن را مشخص و معین خواهند کرد. پس از این، گفتگوها با داشتن هدف مشخص، بی مانع، در پیشرفت خواهند شد.

    زبان مشترک پیداکردن بر سر چنین اظهاریه ای، حتی بدون این که جزئیاتش معین و مشخص شده باشند، هنوز کاری بسیار مشکل است اما برای آنکه واپسین صحنه بازی، به صحنه گفتگوی واقعی برای رسیدن به توافق، بدل شود، باید از عهده انجامش برآمد.

 

 

انقلاب اسلامی: نویسنده از یک امر بس مهمی غفلت می کند. همان امری که رﮊیم ولایت فقیه نیز مردم ایران را از آن غافل نگاه می دارد. و آن اینست که هرگاه رﮊیم اعتماد به غرب نداشته باشد، پس نه تنها نمی باید کار را به جائی برساند که خود را در وضعیت چشم پوشیدن از غنی سازی اورانیوم در ازای جزئی از مجازاتها قرار دهد. می باید تدبیرهای سیاسی و اقتصادی بکار می برد که اولا″ کارش به افتادن در بن بست نمی کشید و ثانیا″ توانائی برابر کردن بده بستان را پیدا می کرد. شگفت این که این تحلیل گر پر سابقه، وضعیت را آن سان که هست می بیند اما انتظار دارد طرفی که دست بالا را پیدا کرده است، با رﮊیم ایران، توافقی را انجام دهد که او پیشنهاد می کند. بدیهی است که در روابط قوا، طرف قوی تر، مصالحه ای را تحمیل می کند که می خواهد. 

     در وضعیت کنونی، نه از رﮊیم که از مردم ایران کار بر می آید. توضیح این که پیش از سرنگونی رﮊیم تزارها در روسیه، در ایام جنگ اول جهانی، ایران در اشغال قوای بیگانه بود. وقتی رﮊیم تزارها سقوط کرد، نبود حضور قدرت روسیه، خلائی را پدید آورد و این خلاء را مردم ایران می توانستند از راه پیش بردن تجربه مشروطه، پر کنند. در شمال ایران سه جنبش عمده وجود داشتند. اما به جای آنکه خلاء را با استقلال و آزادی و امنیت در سرتاسر ایران پر کنند، ترس از تجزیه را بر ترسهای دیگر افزودند و خلاء را بزرگ تر نیز کردند: کودتا و ایجاد دیکتاتوری جدید و سلطه کامل انگلستان بر ایران و بر باد رفتن تجربه مشروطیت. امروز نیز، این مردم ایران هستند که می توانند کشور را از بن بست بدر برند. رﮊیم مافیاهای نظامی – مالی ایران را در موقعیت باخت – باخت قرار داده است: تسلیم شدن باخت است و تسلیم نشدن، باخت بزرگ تری در آینده.  یک جنبش همگانی پیروز مردم ایران، می تواند با برانگیختن افکار عمومی جهانیان به حمایت خود، باخت – باخت را به برد – برد بدل کند.

 شماره ۸۲۶ از ۲ تا ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید