back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه ها«پدیده ای جدید در انتخابات ریاست جمهوری 1392» از دید بنی صدر

«پدیده ای جدید در انتخابات ریاست جمهوری 1392» از دید بنی صدر

asrjadid arm

عصر جدید: پیرو مصاحبه های قبلی، دوستان از داخل پیام داده اند: «ما با نظر آقای بنی صدر موافقیم که تا وقتی ولایت فقیه هست در ایران انتخابات وجود ندارد: بر فرض هم که انتخاباتی آزاد انجام شود، هیچ اتفاقی نمی افتد و دوران خاتمی اینرا اثبات کرده است ولی مسئله ما خاتمی و رفسنجانی نیست چون ما کل حاکمیت را قبول ندارم، بلکه مسئله برخورد ابزاری با انتخابات است که یکی از اصلاحطلبها بیاید که شکافی ایجاد شود و ما بتوانیم از این شکاف استفاده کرده و مانند انتخابات گذشته وارد صحنه شویم، این دفعه مردم از خیابانها بیرون نخواهند رفت و مانند مصر می شود، چون یاد گرفتند که می شود جلوی رژیم ایستاد، جنبش سال 88 قبل از حرکت مردم مصر بود و مطمئنیم که این دفعه به بهانه خاتمی یا …، کل نظام را درهم خواهیم پیچید!» سئوال این است که آیا از انتخابات می توان بعنوان ابزاری برای به عرصه آوردن مردم استفاده کرد؟

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید 

بنی صدر: اول ببینیم تا همین الان که داریم صحبت می کنیم، وضعیت چگونه است. تا الان کسانی که گفته اند نامزدند، برنامه شان معلوم نیست. اینطور که اطلاع می دهند تا 20 اردیبهشت نیز همین وضعیت است. با این حال سکوت نیست، اظهارات و حمله های متقابلی انجام می گیرد ولی از مردم و حقوقشان صحبتی نیست و هیچکدام از کسانی که نامزد شده اند معرف اینکه مردم حقوقی دارند و این انتخابات فرصتی است برای اینکه نامزدها بگویند چگونه مشکلها را حل می کنند و مردم را از حقوقشان برخوردار می کنند، نیستند. در عوض نزاع بین خامنه ای چی ها و خمینی چی ها با شدت تمام جریان دارد که در نامزد شدنها و موضعگیری ها بروز می دهد و کار به جایی رسیده است که در مجالس، وقتی اسم خمینی می آید، یک صلوات می فرستند یا اصلا نمی فرستند و وقتی اسم خامنه ای می آید سه صلوات می فرستند، غیر از این هم ممکن نبود، این شهادت زمان است. این بلا باید سر آقای خمینی و دستیارانش می آمد، دلیلش هم جهتی است که قدرت به خودش گرفته و به حاکمیت مافیاهای نظامی ـ مالی رسیده است که با آنچه که خمینی در سر داشت، در تضاد است پس قبلی باید حذف بشود و همانطور که در طول حکومت آقای خامنه ای شاهد هستیم حذف شده است؛ از قتل فرزند خمینی بگیرید تا مداخله ندادن به منصوبان و نزدیکان خمینی، جلوگیری از انتخاب نزدیکان خمینی در انتخابات مختلف و سرکوب روحانیون نزدیک به خمینی. از این به بعد مجموع روحانیون بلحاظ نزاع تاریخی میان اسلحه به دست و دین سالار در معرض حذف هستند. 

پدیده تازه ای که شاهدیم، این است که فقط سپاه به صحبتهای هاشمی رفسنجانی، احمدی نژاد، خاتمی و دیگر اصلاحطلبان پاسخ می دهد. یک طرف در این انتخابات سپاه است، مهندسی انتخابات با سپاه است، جلوگیری از فتنه ای که می گویند بزرگتر از فتنه 88 خواهد شد، با سپاه است، مهندسی انتخابات به معنای حماسه رای دهندگان یعنی پرشمار کردن رای ها با سازماندهی وسیع از طریق بردن رای دهندگان معینی با اتوبوس از این حوزه به آن حوزه و نمایش جمعیت، نیز با سپاه و بسیج است. اگر آقای احمدی نژاد صحبتی بکند آقای فیروزآبادی توی دهن او می زند و به او اخطار می دهد، اگر آقای هاشمی رفسنجانی بگوید: «سپاه به کمتر از کل کشور حاضر نیست»، باز یک یا چند مقام سپاهی یا نزدیک به سپاه پاسخ او را می دهند. 

پیش از این گفتم که نامزدهایی که محل اعتنا هستند پاسدار یا واواکی اند. الان که صحبت می کنیم، درباره آقای لنکرانی (که دسته مصباح یزدی به او چسبیده است) فاش شده است که پدرش ساواکی بوده است و از این جهت ضربه ای خورده است. درباره آقای جلیلی که گفته می شد، نامزد سپاه خواهد شد، در عمل دیدند که کاربرد ندارد برای اینکه بی عرضه است و کارنامه ش ضعیف است. آقای قالیباف مانده است که بیشتر مطرح است ولی درباره او هم گویند که بستگانش را در شهرداری مشغول به کار کرده است که بعضی از آنها کارهای پرفسادی انجام داده اند که نقطه ضعفی بزرگی برای او شده است. حالا صحبت از آقای زاکانی است که می گویند با آقای مجتبی خامنه ای ارتباط نزدیک دارد و بطور کل این نامزدها در رابطه با سپاه رده بندی می شوند. تا زمان انتخاب احمدی نژاد، نامزد رهبر و نامزد مستقل مطرح بود، مثل ناطق نوری و خاتمی، احمدی نژاد و هاشمی، احمدی نژاد و میرحسین موسوی. حالا صحبت از نامزد سپاه و نامزد مستقل است که تکلیف هیچکدام معلوم نیست.

به آقای خاتمی هم فشار می آورند که به صحنه بیاید و گزارشها از داخل ایران می گوید اگر فضا همینطور بسته بماند، با آمدن ایشان به صحنه، بلای آقای کروبی را بر سرش می آورند یعنی تعداد کمی رای به نامش می خوانند، دستش هم به جایی بند نیست، با توجه به روحیه ای که او دارد به خدا پناه  می برد! اگر فضا باز شود، در اینصورت سوالی که شما پرسیدید(اگر شرکت نامزد مستقل در انتخابات، فرصتی برای به صحنه آمدن مردم فراهم کند، آیا باید این فرصت را مغتنم شمرد یا خیر؟) موضوعیت پیدا می کند. از مقایسه این وضعیت(باز شدن فضا و شرکت نامزدی مستقل و …) با مصر که در سوال آمده شروع می کنم؛ برای اینکه مقایسه ای واقعی باشد، عناصر تشکیل دهنده دو مورد یکسان باشند. اول اینکه در مصر مردم پای صندوق نرفتند تا بعدا بگویند: «رای من کو؟»، بلکه تحریم کردند و مطبوعات غرب نوشتند: «وضع رژیم آقای مبارک بد است زیرا حداکثر 10 درصد مردم به پای صندوقهای رای رفته اند.» پس مردم مصر اول تحریم کردند بعد هم بیرون آمدند، گفتند: «حق ما کو؟»، از این هم عبور کردند و گفتند: «آقای مبارک ارحل (برو).» 

شما در ایران با وضعیتی مواجه هستید که آقای هاشمی رفسنجانی بدرستی می گوید: «این رژیم در بن بست است.» آیا بن بست شاخ و دم دارد؟ در کجای دنیا می بینید که رئیس دولت اظهار نظری بکند و رییس ستاد ارتش در دهانش بزند!؟ حتی به او اخطار کند و بگوید کار شما جرم است؟ حتی قاضی ابتدا به ساکن اینکار را نمی کند، باید اعلام جرم بشود تا قاضی بتواند به آن رسیدگی بکند ولی در ایران، آقای فیروزآبادی هم در دهن آقای احمدی نژاد می زند و هم خطاب به او می گوید فضولی موقوف! این بن بست، بن بستی عادی نیست بلکه بن بستی در حالت تخاصم و جنگ است، زیرا عامل این بن بست یعنی آقای خامنه ای راهی را طی کرده تا اینجا رسیده ولی حالا در سیاست داخلی و سیاست خارجی توان بازگشت یا حرکت رو به جلو را ندارد. این امر که امروز معلوم نیست نامزد ها کدامند؟، برنامه کارشان چیست؟، شناسایی مردم از آنها تا چه اندازه است؟، به لحاظ همین بن بستی است که آقای رهبر ایجاد کرده، خودش هم مانع باز شدن آن است. شما در وضعیت مصر نیستید.

 

اخیرا مجلس سنای کنگره آمریکا قطعنامه ای تصویب کرده است که هرگاه حکومت اسرائیل در مقام دفاع مشروع از مردم، سرزمین و موضوعیت خویش به تاسیسات اتمی ایران حمله کند حکومت آمریکا می باید به حمایت نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک از آن برخیزد، هم کنگره بنا بر مسئولیتش طبق قانون اساسی به حکومت آمریکا اجازه می دهد که دست به جنگ بزند و هم از این عمل حمایت می کند. کسانی که این قطعنامه را ارزیابی می کنند، می گویند: «این قطعنامه زمینه ای است برای اینکه قطعنامه بعدی بیاید و اعلان جنگ کند.» در موقعیت خارجی از این نوع، وزیر اقتصاد و دارایی و فرمانده کل سپاه هم می گویند که تحریمها ضربه های بسیار سختی به اقتصاد ایران وارد کرده است. در چنین موقعیتی به شما مردم ایران می گویند: «اگر با شمار بزرگ به پای صندوقهای رای بیایید آنگاه قدرتهای بزرگ خارجی حساب کار دستشان می آید و به ایران حمله ی نظامی نمی کنند و بر تحریم ها نمی افزایند!» در حالی که اگر پای صندوقها بیایید، این رژیم را تایید می کنید، به یاد شما می آورم که درست قبل از جنگ عراق، آقای صدام انتخاباتی از این نوع که این آقایان در ایران ترتیب می دهند، به 99 درصد هم راضی نشد و اعلام کرد: «100 درصد مردم ربه ریاست جمهوری من رای دادند!» همین انتخابات مجوز شد که اعلام بشود: «مردم جرات ندارند که در انتخابات شرکت نکنند و به صدام رای مخالف بدهند. این مردم گرفتار رعب و وحشت هستند که نیازمند مداخله نظامی آمریکا برای این است که انسانیت خود را پیدا کنند و منزلت، کرامت و حقوق خود را به دست بیاورند!» نتیجه اش جنگ نظامی مغلوبه ای است که الان در عراق می بینید.

رای دادن تابع حق انتخاب است و دنیا می داند شما ایرانیان این حق را ندارید، خیال می کنید که آمریکایی و اروپایی، روسی، چینی و هندی نمی داند که ولایت مطلقه یعنی چه!؟ از من می پرسید، می گویم: «بسیاری از شما مردم، قانون اساسی کذایی خودتان را نمی خوانید، اگر بخوانید می بینید که اصل 56 می گوید که حاکمیت از آن خداست و حاکمیت بر سرنوشت اجتماعی را خداوند به هر انسانی داده و نمی شود آنرا سلب کرد. اصل 57 در جا اینرا سلب می کند و می گوید که دولت تحت ولایت مطلقه فقیه عمل می کند.» این را همه دنیا می فهمند، می دانند ولایت مطلقه یعنی چه، غربی ها هم دوران قرون وسطی و ولایت مطلقه دستگاه پاپ را دیده اند، هم انوع جدیدش مثل نازیسم، فاشیسم و استالینیسم را دیدند، هم با این رژیم 35 سال بطور روزانه سر و کار دارند پس رفتن پای صندوق مانع افزایش فشار بر ایران نمی شود، درست بعکس، معنایش این است که شما حتی توانایی اظهار نارضایتی ندارید بنابراین باید از بیرون عمل کرد تا از این وضعیت غیر قابل تحمل رها شوید، در واقع برای مداخله قدرت خارجی در امور کشورتان مجوز صادر می کنید. اگر واقعا بخواهید عملی بکنید که قدرت خارجی در امور داخلی کشور شما بصورت نظامی، غیر نظامی و اقتصادی و … مداخله نکند باید ابراز شخصیت ملی بکنید. 

سوالی دقیقتر از آنچه که شما طرح کردید، از طریق دانشگاهیان به من رسیده است که می گوید: «این نوبت مثل نوبت قبلی نیست، این بار وقتی که مردم بطور به آقای خاتمی رای بدهند، معنایش این است که مردم ایران می گویند بن بست را ما می شکنیم بدین شکل که به آقای رهبر می گوییم: شما مثل پادشاه انگلستان بشوید و در امور دخالت نکنید و بگذارید رییس جمهوری حکومت کند. در صورتی که مانع از خواندن آرای او بشوند و ماجرای 88 پیش بیاید آنوقت جامعه مجوز دارد که بیرون بیاید و اینبار از اول به جای اینکه بگوید: «رای من کو؟» بگوید: «حق من کو؟»» اولا به این دوستان عزیز دانشگاهی و آنهایی که به شما(عصر جدید) مراجعه کرده اند، عرض می کنم که شما چرا اول به این رژیم باج می دهید یعنی پای صندوق می روید، او هم به دنیا نمایش می دهد که مردم حامی این رژیم اند و بعد انتظار دارید که اگر رای خاتمی را نخواندند، شما بیرون بیایید؟ 

اول از همه، خود آقای خاتمی، آب پاکی را روی دست شما ریخت چون دو سه روز قبل اعلام کرد: «من معتقد به ولایت فقیه هستم، اگر هم بیایم در این محدوده می آیم»، شما می گویید اگر بیاید و ….. در حالی که او از همین اول می گوید این اگر تحقق ندارد! آقای هاشمی رفسنجانی هم که گفت: «آمدن من فایده ای ندارد، برای اینکه بن بست است، بن بست هم آقای خامنه ای است، آقای خامنه ای هم نمی پذیرد بن بست است، راه حل دیگری را هم قبول ندارد، به من هم اعتماد ندارد.» کاسه داغتر از آش که نباید شد! این آدمها موقعیتشان را معین کرده اند، مثلا آقای خاتمی نمی خواهد مثل آقای میرحسین موسوی به صحنه بیاید، نخست شرط و شروط می کند: «من تابع ولایت مطلقه فقیه ام، با وجود این هم نمی گذارند بیایم!» یعنی موقعیت سنجی او را به اینجا رسانده که اگر بتواند خود را نامزد کند، باید چنین موضعی را بگیرد در حالی که اگر شما مردم به حساب بودید باید می گفت: «مردم ایران هم حقوق دارند و من اگر بیایم در خدمت حقوق مردم هستم.» این جمله را نگفت، چون هنوز برای شما مردم ایران حسابی باز نکرده اند و شما همچنان وسیله ای برای فشار از پایین و معامله در بالا هستید! سوال شما و نظری که دانشگاهیان با من در میان گذاشته اند، گویای این واقعیت است که شما می خواهید از پایین فشار بیاورید تا در بالا معامله بشود و برای منتخب فرصتی ایجاد کرد تا او مثلا کاری انجام دهد! با وجود 8 سال تجربه اصلاحات چنین حرفهایی می زنید؟ 

رژیم در بن بست هست و ملتی که نخواهد خود را با رژیم در بن بست قرار بدهد، می داند که اوست که باید با حضور در صحنه و نشان دادن توانایی خویش به رژیم و مردم جهان، این بن بست را بگشاید. تردید نکنید که رای شما، آقای خامنه ای را تقویت می کند. می توانید بپرسید: «مگر در انتخابات 88 که آن تقلب بزرگ انجام گرفت، بعدش آن جنبشها شد، سبب تقویت آقای خامنه ای شد؟ در عمل آقای احمدی نژاد در برابرش قرار گرفت و حالا وضعیت اینطور است!» پاسخ این است که انتخابات سال 88، آقای خامنه ای را تضعیف کرد، بخاطر اشتباهات وحشتناکی مانند “اعلان جنگ با مردم در 29 خرداد 88، سرکوبها، حمایتهای آشکار از تقلب بزرگ، رفتن به قم و تضمین به مراجع قم از بابت اعتماد کامل به احمدی نژاد” که خودش انجام داد. ایستادن آقای احمدی نژاد در برابرش هم نتیجه این امر واقع است که خامنه ای چون خود را همه کاره می دید و خیال می کرد که با انتخابات 88 با همه تسویه حساب کرده است، اندازه نگاه نداشت و در سیر تا پیاز امور حکومت مداخله کرد تا به جایی که همین امروز می بینید فریاد احمدی نژاد به هواست و می گوید: «تهدید می کنند و می گویند پدر تو را در می آوریم!» چه کسی جز آقای خامنه ای و دار و دسته اش این توانایی را دارد که ایشان را تهدید کند که پدر تو را در می آوریم؟ خامنه ای به احمدی نژاد می گوید: «تو همه چیزت را از من داری و به برنامه مرا صدمه زدی! برنامه این بود که می خواستم رژیم را از تمام مخالفان پاک کنم، آنرا رژیم خامنه ای کنم و هیچ اثری از خمینی در آن نماند. تو در برابر من ایستادی و به این برنامه صدمه زدی!» 

«تحریم فعال» کاری است که شما مردم ایران می توانید انجام دهید تا بن بست گشوده شود و خامنه ای سرجایش بنشیند. برخی می گویند: «با در خانه ماندن احساس منفعل بودن به آدمی دست می دهد.» در جوابشان باید گفت: اولا، اگر هم این احساس را به شما می دهد که منفعل هستید، از احساس “تحقیر شده” خیلی قابل تحمل تر است. وقتی پای صندوق می روید احساس “تحقیر شده” پیدا می کنید چون شما نیستید که انتخاب می کنید بلکه فقط پای صندوق می روید و می گویید که ما تابع ولایت مطلقه ای هستیم که عامل بن بست و در بن بست است. دوم اینکه، اگر بر نمی تابید که در خانه بمانید و احساس انفعال کنید و فکر می کنید انتخابات فرصتی است برای اینکه ملت خودی نشان دهد، می توانید آنرا تدارک کنید. حداقل این است که در خانه ها بمانید و پای صندوقها نروید، بیرون آمدن و گفتن «حق من کو؟» هم حتی حداکثر نیست! 

فانون در کتاب «دوزخیان روی زمین» که ترجمه کردم و در ایران هم منتشر شده است، شعری با عنوان «من یک شورشی هستم» دارد که می گوید: «من شورش کردم بر تحقیر، نمی خواهم دیگر نسل تحقیر شده باشم، نمی خواهم انسان تحقیر شده باشم، نمی خواهم زیر لگد سلطه گران له بشوم، می خواهم ملت آزاد باشم، سرفراز باشم.» به هر ترتیب که می توانید این سرافرازی را اظهار کنید و بر تحقیر عصیان کنید اما تسلیم نشوید. کاری که نباید کرد ماندن در شرایط تسلیم، تسلیم شدن را تقدیر انگاشتن و تحقیر را سرنوشت خود پنداشتن است، بر این همه عصیان کنید. 

شاد و پیروز باشید.

گفتگو با رادیو عصرجدید در 6 اردیبهشت 1392

گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:

http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید