عصرجدید: رژیم و برخی از اصلاحطلبان می خواهند به شکی تداعی کنند که 8 نامزد تائید صلاحیت شده نماینده جریانهای خاص سیاسی داخل جامعه هستند، مثلا اصلاح طلبان می خواهند نشان دهند که آقایان عارف و روحانی اصلاحطلب و خواهان تغییرات اساسی در حاکمیت کنونی اند یا جلیلی را بعنوان نماینده قشر وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران و پیش برنده راه خامنه ای معرفی کنند. تحلیل شما از این نامزدها براساس دیدگاه هایشان چیست؟ آیا بین اینها فرقهای اساسی هست یعنی هر کدامشان که قدرت را در دست بگیرد، می تواند تاثیرات عمیقی بر روی روند سیاسی، اقتصادی، فرهنگی جامعه ما بگذارد یا فرق اساسی زیادی نخواهد کرد و در واقع روند اساسی بوسیله ولی فقیه کنترل و برنامه ریزی خواهد شد؟ آیا هیچکدام از اینها اگر بخواهند جلوی ولی فقیه بایستند، قدرتش را دارند؟
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید
بنی صدر: قبلا هم گفتم که این هشت نفر، یک نفرند با هشت تا قیافه!، آن یک نفر هم کارگزار خامنه ای است، سوال شما این است که چرا من چنین ادعایی می کنم؟ بعضی ها می گویند که هر کس به جز آقای جلیلی انتخاب شود، مردم برنده اند! از دید من سازنده این جمله با فکر راهنمایی که قدرت را اصل می شناسد، ساخته، زیرا بنا را بر این گذاشته که شرکت در انتخابات را توجیه کند و با رد صلاحیت ها وسیله توجیه دیگری نداشته است پس این وسیله توجیه را برای شرکت در انتخابات ساخته است که آقای جلیلی بلحاظ مواضعش خطر است و بدتر است و هر کس غیر از اون انتخاب شود، بد است، بنابرین برای ساخت توجیهش یک محور شر ساخته که آقای سعید جلیلی باشد تا بتواند بگوید اگر شما مردم به بد رای دهید، بدتر انتخاب نمی شود و بردید! با ساختن محور شر واقعیت های بسیار مهمی را از دید عقل فردی و جمعی ایرانیان می پوشانند که عبارتند از:
1- حق انتخاب مردم مورد توجه سازنده این جمله قرار نمی گیرد که گویا این ملت است که جامعه شهروندان را تشکیل می دهد و این شهروندان حقوقی دارند و اساسی شهروندی این است که رابطه جامعه و دولت تغییر می کند؛ توضیح اینکه در استبداد دولت تصمیم گیرنده و تغییر دهنده است و مردم اختیار تغییر و رشد دادن خویش را ندارند و باید مطیع دولت باشند و در جامعه ها این مردم رعایا خوانده می شدند و در جامعه ایرانی امروز ما پیروان ولایت فقیه خوانده می شوند. این رابطه وقتی تغییر می کند، شهروند پدید می آید به این ترتیب که شهروند کسی است که اختیار، حق و مسیولیت تغییر با او و دولت کارگزار اوست. در دیدی که این جمله ساخته شده انکار شهروندی را بطور آشکار می بینید، جامعه فقط باید که در آن دولت صاحب اختیار دنبال کسی بگردد که نسبت آن محور شر، بد است! می بینید که غفلتی که ایجاد می کند فوق العاده مهم و اساسی است تا جایی که در این قرن به جامعه ایرانی می گوید که شما شهروند نیستید، حق انتخاب هم ندارید، فقط تنها امکانی که به شما داده می شود، این است که بروید رای دهید که بدتر نیاید!
2- کسی که پای صندوق می رود و به یکی از این هشت نفر رای می دهد، همانطور که آقای خامنه ای مدام تکرار می کند، در واقع اول به رژیم رای می دهد. چقدر بها دارد و چقدر بین آقای جلیلی و هفت نفر دیگر تفاوت هست که مردم به خاطر اینکه آقای جلیلی نشود باید خویشتن را به عنوان صاحب حق و شهروند انکار کند و به رژیمی مستبد و متجاوز به حق ملت رای بدهند که او مشروعیت پیدا کند؟ در واقع به آقای خامنه ای چک سفید بدهند که شما هر کاری خواستی با ما بکن، ما هیچ کاره ایم و دنیای خارج هم با هیچکس جز شما طرف نیست!
3- سومین غفلت مهم این است که چه فرقی بین این 8 نفر است که یکی را محور شر می کنی؟ دلیل اینکه که او محور شر است و هفت تای دیگر نیستند، چیست و چرا با شکست جلیلی مردم برنده می شوند؟ نمی شود جمله ای ساخت که زمینه اش هیچ دلیل و مدرک و … نباشد، حرف حساب و حق این است که دلیل در خود جمله باید باشد، اگر در بیرون او بود این جمله قول زور است مانند ولایت مطلقه فقیه که می گویند: «آقای خامنه ای بر جامعه ولایت مطلقه دارد»، دلیلش در جمله است؟ نه! می گویند: دلیلش دو روایت از امام صادق است! اگر این قول از امام صادق بود، دلیل در خود جمله بود. مثالی دیگر: مثلا شما اگر بیمار شوید و پیش پزشک بروید و او بیماری شما را تشخیص و به شما نسخه بدهد، دلیل صحیح بودن تشخیص جز این است که خوردن دوای نوشته شده در نسخه شما را درمان کند؟ اگر پزشک به شما گفت: «این نسخه را به شما می دهم، اگر خوردید و اثر نکرد، چون من طبیبم و گفتم بیماری شما این است، شما باید مطیع امر من باشید!» نمی گویید: «اگر مطیع امر شما باشم، درمان من چه می شود؟ دلیل اینکه شما درست تشخیص دادی، در نسخه است، اگر نسخه اثر نکرد، ملعوم می شود دروغ گفتی و تشخیصت غلط بوده است!»
شما می گویید: «اگر مردم به هر کس بجز جلیلی رای بدهند، مردم پیروز می شوند.»، در این جمله چه دلیلی وجود دارد؟ می شد جمله را اینجوری گفت: «آقای حسن روحانی این ویژگی ها را دارد، آقای غرض این ویژگی ها را دارد، آقای ولایتی این ویژگی ها را دارد و… آقای جلیلی هم این ویژگی ها را دارد، آنها نسبت به او بد و او بدتر است!»، در اینصورت باید تحقیق شد که آیا این ویژگی ها صحت دارد و تفاوتی با هم دارند یا خیر؟ اما سازنده جمله نمی تواند اینرا بگوید برای اینکه ویژگی های اینها با هم فرق ندارد که اگر فرق داشتند او این جمله را نمی ساخت و به خودش زحمت می داد و می گفت: «آقای ولایتی این سوابق را دارد و طرز فکر و برنامه اش هم این است! آقای رضایی این سوابق را دارد و …. در این وضعیت اینها بد هستند و این بدتر یا بدترین!» پس حرفی می زند تا با پوشاندن این سه رشته حقیقت بسیار اساسی و مهم، ذهنیتی دروغ را القاء کند!
اینکه من می گویم: «این هشت نامزد، یک نفر در 8 قیافه هستند»، دلیلش در خودش است، لازم نیست که بگویم: «این آقا اینجور است، اون آقا اونجور است … پس همه شان یک ماهیت دارند!»، نفس اینکه شورای نگهبان از 683 نفر این 8 نفر را برگزیده و تاکید داشته که اینها سرسپرده ولایت مطلقه فقیه اند، خودشان نیز تائید کردند. شورای نگهبان گفته است که ضابطه دیگری نیز داشته است که آنها باید در مقابل جریان “فتنه” و “انحراف” موضع گرفته باشند پس در این هم اشتراک دارند، آقای خامنه ای هم گفته است: «شما در اموری که مربوط به رییس جمهوری نمی شود حرف نزنید!» و مشاهده می کنید که اینها درباره آنچه که به سیاست خارجی کشور مربوط می شود و در قلمروی رهبر قرار می گیرد، حرفی نمی زنند، درباره سیایست اقتصادی در قلمروی رهبر نیز حرفی نمی زنند، پس در این هم اشتراک دارند. از این نظر که هر هشت تایشان در همین رژیم بار آمده اند و از بیرون رژیم نیامده اند، هم اشتراک دارند.
می گویید که آقایان عارف و روحانی دو تمایل متفاوت با 6 نفر دیگر هستند در حالیکه هر دویشان از اصلاح طلبانی که شاخصهایشان اکنون در حصر خانگی هستند، تبری جسته اند! از طرفی در راس سازمان نمایی که اطلاعات سپاه و واواک تهیه کرده بود، آقای هاشمی رفسنجانی و در ذیلش آقایان موسوی، کروبی و خاتمی قرار می گرفتند و هر کدامشان هم شاخه های خودشان را داشتند، اگر می خواستند اصلاحطلبی باشد خاتمی را رد نمی کردند، آقایان موسوی و کروبی هم که در حصر هستند چطور نوبت به این دو نفر رسید؟، برای اینکه این تیپ اصلاحطلب مال رژیم است. حال بباییم از لحاظ کارکرد این نامزدها را بررسی کنیم:
– از آقای ولایتی شروع کنیم. ایشان 16 سال وزیر خارجه بوده! چند نمونه از کارهای ایشان در زمان تصدی وزارت خارجه؛ افتضاحهای اکتبر سورپرایز و ایران گیت(ایرانگیت فقط مربوط به آمریکا نبود، ایرانگیت انگلیسی، فرانسوی، سوئدی، آلمانی، ایتالیایی، اتریشی، پرتغالی و اسپانیایی و …. نیز روی داد) که در ایرانگیت انگلیسی، وزیر دفاع انگلیس به دادگاه رفت تا درباره فروش غیرقانونی اسلحه به ایران و عراق توضیح دهد و گفت: «جنگ در سود انگلیس و غرب بود، اسباب ایجاد و ادامه اش را فراهم کردیم!»، این آقا(ولایتی) وزیر خارجه حکومتی بود که اسباب ادامه اش را تدارک دیدند و در شکست تمام کردند. توجه داشته باشید که آنزمان در غرب می گفتند آقای گنشر وزیر خارجه آلمان، وزیر خارجه واقعی ایران است، برای اینکه حل و فصل امور با او بود. سه ماه قبل از اینکه آقای خمینی جام زهر را سر بکشد و قطعنامه را بپذیرد، ولایتی به آلمان رفت و لوموند نوشت: «آقای ولایتی به آقای گنشر گفته است که به اطلاع همقطاران اروپایی و آمریکایی اش برساند که ایران قطعنامه را می پذیرد!» پس در واقع بلاغ کننده پایان جنگ در شکست، آقای ولایتی بود. نمونه بعدی ترورهایی است که اسم و صورت 500 نفرشان هم اکنون بطور دقیق وجود دارد که در دوره تصدی ایشان بر وزارت خارجه ترور شدند که یک نمونه اش “میکونوس” است، که پای ولایتی هم در آن دادگاه به میان آمده است. یک نمونه دیگر که به ترور و چگونگی مدیریت وزارت خارجه، تواما مربوط می شود، ماجرای دعوت از آقای میتران رییس جمهور وقت فرانسه به ایران است که ایشان گفته است: «آمده آقای میتران را آماده کرده و به ایران برگشته و به رفسنجانی گفته است که چنین موفقیتی حاصل شده است»، درجا دکتر بختیار را ترور کردند و میتران به ایران سفر نکرد. بعد از صدور حکم دادگاه میکونوس نیز، کشورهای اروپایی سفرای خود را از ایران فرا خواندند. جنگ 8 ساله را هم ایشان بعنوان وزیر خارجه تصدی داشته است، در دوران پرفساد آقای رفسنجانی(دوران سازندگی!) هم ایشان وزیر امور خارجه بوده است.
– در همین مدت (16 سال وزارت خارجه ولایتی) آقای محسن رضایی هم در ترورها بوده، هم در جنگ 8 ساله که به سرکشیدن جام زهر انجامید، بعنوان فرمانده کل سپاه شرکت داشته، هم در فسادهای بزرگ شرکت داشته که یک نمونه اش مسلط شدن سپاه بر اقتصاد و دولت در ایران است.
– آقای حسن روحانی که می گویند با بقیه فرق دارد. ایشان بعنوان دبیر شورای امنیت ملی بر گفتگوهای اتمی تصدی داشت در جواب انتقاد آقای جلیلی درباره توقف غنی سازی و اجرای قرارداد الحاقی در دوران تصدی اش گفته است: «ما در این مدت که اینرا به دستور رهبر پذیرفته بودیم، موفق شدیم برنامه های اتمی مان را پیش ببریم!»، یعنی این آقا به دنیا می گوید ما به شما دروغ گفتیم، این حکومت دروغگوست! اصلا به هیچ چیزش اعتماد نکنید، تعهد داده بودند که این کار را می کنند، الان می گویند ما به تعهد عمل نکردیم!
– آقای جلیلی می گوید: «ما مسئله تشنج زدایی نداریم، مسئله تهدیدزدایی داریم.»، در واقع خیلی صریح به غرب می گوید که این بحران باید ادامه پیدا کند که حیات این رژیم در گرو آن است. آقای جلیلی خودش را نیز معرفی کرد بطوری که به قم رفت و گفت: «رئیس جمهور از خودش اختیار ندارد، رأی رأی رهبر است، هرچه ایشان بگوید من سمعا و طاعتا!» حتی گفته است: «پول هایی که برای تبلیغات می دهند، هرچه زیاد آمد باید به حساب رهبر ریخت!» اینقدر سر سپردگی اظهار می کند!
– آقای غرضی، این آقا اول عضو سازمان مجاهدین خلق بود، مدتی در همین فرانسه بود، در اواخر دوره شاه، اینها یک گروه بودند که دختری را از آلمان ربودند و در ایران کشتند. این آقا در همان دوران جنگ هشت ساله، وزیر نفت هم شد، برای اینکه پنج میلیارد کم و زیاد شده بود، به مجلس رفت و گفت: «من هشتاد میلیارد نفت فروخته ام، پنج میلیارد کم یا زیاد چه اهمیت دارد؟» در همین غرب، در آلمان طرف اتومبیلی در غیر ساعت اداری و برای کار غیر اداری سوار شده و این آقای وزیر مجبور شد استعفا بدهد. آقا می گوید پنج میلیارد این طرف آن طرف چه اهمیت دارد! در همان دولت که آقای مهندس سحابی حساب کرد و گفت: «صد میلیارد دلار پول ایران گم شد»، بعد در مجلس گفتند: «ما تحقیق کردیم صد و پنج میلیارد دلار گم شد!»
– پدرعروس آقای خامنه ای، آقای حداد عادل! که در زمانی که رئیس مجلس بود، صندوق بین المللی پول گفته بود: «سالانه 150 هزار استعداد تحصیل کرده، معادل پنجاه میلیارد دلار از ایران می رود!» و او گفت: «بروند! ما از اینها زیاد داریم!» حالا این آدم برای ریاست جمهوری صلاحیت دارد! سرسپردگی اش را هم که می دانید، تمام مدتی که این رژیم بوده این آقا سرسپرده آقای خامنه ای بوده است!
– اما این آقای قالیباف، مدتها پاسدار آقای خامنه ای بوده و دو نوار از او انتشار پیدا کرد که درباره اش در ایران جک ساخته اند که بیایید به این چوب بدست رأی بدهید که به جانتان بیافتد، آنهایی هم که از چوب این آقا نخوردند، از این چوب نوشجان کنند! سپاه نیز مقدار زیادی خرج کرده تا کانال و راه و … بسازد که در مورد این آقا بگوید که ما نامزدی داریم که این کارها از عهده اش بر می آید! قالیباف می گوید: «من مسئله تورم و بیکاری را دو ساله حل می کنم!» شما مردم از او بپرسید چگونه این کار را می کنی؟ اصلا می فهمی تورم چیست و از کجا می آید؟ چرا دو ساله حل می شود؟ اگر اینطور بود، چرا در این 32 حل نشده؟ این حرف شما یعنی تمام دوره آقایان خمینی و خامنه ای فساد، دروغ، تقلب، رانت خواری و ناتوانی مطلق بوده است، چیزی را که شما در دو ساله می توانی حل کنی، این بدبخت ها 32 سال نتوانستند حل کنند! یعنی هم کذاب بزرگی هستید و هم این رژیم ناتوان پرور و فساد پرور است معلوم است که اصلا نمی فهمید اقتصاد و تورم چیست!؟ این غرب را ببینید که گرفتار بحران شده، این همه هم متخصص دارد و در آن مانده اند! می آیند سیاست هایی را تجربه می کنند، بعد می بینند یک سال گذشت، دو سال گذشت، حل نشد. شما می خواهی دو ساله همه اینها را حل کنید؟ اصلا می فهمی تورم از کجا می آید؟ می فهمیدید اصلا چنین حرفی نمی گفتید، اقلا به 2 اقتصاد دان می گفتید برایت برنامه می نوشتند که چه راهکارهایی را باید در پیش گرفت که در این اقتصاد قدرت خریدی که نمی تواند جذب بکند، بوجود نیاید، این تازه اول کار است و کارهای فراوانی باید انجام داد. قالیباف صراحتا هم می گوید که من در خط ولایت فقیه هستم، هر امری آمد، اطاعت می شود.
بنابرین، این جمله ای که من عرض کردم مستند است به دلایلی که بنا بر آن دلایل این هشت نفر نامزد صلاحیتشان تأیید شده و عملکرد این اشخاص، چه در سیاست داخلی و چه در سیاست خارجی. پس شما مردم ایران در واقع حق انتخابی ندارید، وقتی پای صندوق بروید در واقع یک رأی دارید، رای می دهید که خامنه ای ولایت مطلقه دارد و بر هست و نیست من اختیار مطلق دارد و از این هست و نیست هرچه توانسته ویران کرده و به غارت داده از این پس هم مجاز است که این کار را ادامه بدهد، معنای کار شما جز این نیست! حال شمایید و خودتان به عنوان انسان، ببینید شهروند هستید به ترتیبی که عرض کردم؟ یعنی به عنوان انسان حق انتخاب دارید؟ حتی اینها در محدوده خود این رژیم هم به شما امکان اینکه وارد رژیم شوید و یکی را در برابر دیگری تقویت کنید هم نداده اند، با حذف آقایان هاشمی رفسنجانی و مشایی و دیگران که اگر جامعه به آنها رای می داد، می توانستند مدعی بشوند که گویا مقداری استقلال دارند (یا جامعه اینگونه تلقی می کرده) ولو واقعیت هم نداشته باشد اما این رژیم چنین امکانی را به شما نداده است! از طرفی رأی شما تأثیری در اینکه کدام یک از این 8 نفر از صندوق در بیاید ندارد و همه شما این را می دانید، کسی که رهبر بخواهد از صندوق بیرون می آید.
حاصل کلام اینکه شما با این واقعیت روبرو هستید: یک آدم و یک واقعیت در هشت چهره!، می گویند شما انتخابی هم ندارید، مجبورید پای صندوق بیایید و به این 8 نفر رأی بدهید، اسم این هم هست حماسه سیاسی! می بینید که در کشور شما، همه چیز معنای واقعی خود را از دست داده، حماسه حقارت مطلق شده است! اگر شما ملت حقارت مطلق اظهار کنید، پای صندوق بروید و بگویید ما تسلیم هستیم، همچنان که هستی ما را به آتش کشیدید باز هم ما به شما اجازه می دهیم این کار را بکنید اسم این می شود حماسه!!! اگر می خواهید این حماسه را بسازید پای صندوق ها بروید اما اگر می خواهید حماسه واقعی بسازید روز 24 خرداد را روز ملی، روز قیام ملت ایران، روز شخصیت ملی کنید و این انتخابات رسوا را تحریم کنید، تحریمی فعال. به جهان بگویید ملت زنده ای هستید، می دانید صاحب حق هستید و سر حق خود ایستاده اید.
شاد و پیروز باشید
گفتگو با رادیو عصرجدید در 10 خرداد 1392
گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 21:40 الی 22:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند: