back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: علنی شدن مذاکرات ژنو سبب می شود مردم ایران بفهمند...

بنی صدر: علنی شدن مذاکرات ژنو سبب می شود مردم ایران بفهمند به گروگان گرفته شده اند!

عصرجدید: دلایل محرمانه بودن پیشنهادهای هیئت ایرانی در مذاکرات ژنو را چه می دانید؟ فکر می کنید با حل مساله اتمی، رابطه ایران و آمریکا حل می شود یا رهبر می خواهد آنرا حل نشده و بعنوان یک استراتژی داشته باشد که بتواند به بقای خود ادامه دهد؟

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

 

بنی صدر: درباره رابطه بحران اتمی و رابطه با آمریکا در گفتگوی پیشین توضیح دادم، با این حال در این مناسبت هم به آن خواهم پرداخت. موضوع سوال اول شما این است که چرا گفتند پیشنهادها باید محرمانه بماند؟ ابتدا ببینیم که از این پیشنهادهای محرمانه، چه چیزهایی علنی شده یا از پیش علنی بوده است. قبل از انجام مذاکرات، کسانی در اروپا و آمریکا موضوع پیشنهادهای ایران را طرح کردند مثلا یک مقام آمریکایی گفت: “در گفتگوهایی که با آقایان روحانی و ظریف داشته است به این نتیجه رسیده است که غنی سازی در حد 3.5 درصد، متوقف کردن غنی سازی 20 درصد بعلاوه بازرسی کامل از تاسیسات اتمی ایران(قبول قرارداد الحاقی) موضوع پیشنهادهای ایران هستند.” بعد از انجام گفتگوها که اعلام کردند پیشنهادات محرمانه است، آقای عراقچی اعلام کرده است: “سقف غنی سازی و قرارداد الحاقی را در آخر خواهیم پذیرفت.” چه موضوع محرمانه ای می ماند؟ اینکه در مراحل مختلف بر سر چه توافق کنند، محرمانه است؟ از چه کسی محرمانه است؟ موضوعی که محرمانه باشد در اصل ماجرا وجود ندارد، هم قبلا گفته شده و هم آقای عراقچی با سخن گفتن از پذیرش “سقف غنی سازی و بازرسی کامل” گفت. می ماند اینکه “آیا غنی سازی بشود یا نشود”، نیز جزو ماجراست و از این جهت محرمانه نگهداشته شده است؟ اینطور که این آقایان قبل از رفتن به ژنو گفتند، اصل غنی سازی غیرقابل گفتگو است!

از چه کسانی محرمانه است؟ از مردم ایران که قطعا محرمانه است، مردم ایران از ابتدای کار تا امروز از اینکه چرا و چگونه برنامه اتمی آغاز شد، چه هزینه هایی برده، چه هزینه های جانبی ای به پای آنها گذاشته، چرا بحران تا امروز ادامه یافته، اطلاع ندارند و در واقع خیانت اساسی همین است که بیگانه اطلاع دارد ولی مردم ایران اطلاع ندارند! چرا اصلا باید محرمانه باشد؟ یکوقت شما بر حقوق ملی مردم ایران می ایستید و بر این مبنا گفتگو می کنید، جای محرمانه ندارد، بلعکس باید آشکار باشد تا معلوم شود که چه کسی برحق ایستاده و چه کسی ناحق می گوید؟ اگر شما برحق ایستاده باشید، سود شما در شفاف و آشکار بودن است و طرف مقابل باید از آشکار شدن بترسد مگر اینکه شما هم بر حقی نایستاده باشید! در واقع بر حقی نایستادید بلحاظ اینکه مثلا به همین غنی سازی که می گویید: “قابل گفتگو نیست”، چه نیازی داریم؟ با 7 تن اورانیومی که غنی کرده اید، می خواهید چه کنید؟ سوخت نیروگاه بوشهر را که روسها می دهند! می گویند: “قرار ما این است که نیروگاههای جدید بسازیم!” به قیاس نیروگاه بوشهر، اگر بخواهید هر ده سال بلکه بیشتر یک نیروگاه بسازید، باید هزینه فوق العاده سنگینی را تحمل کنید و 10 سال بعد، در آن قرارداد قید نشود که سوختش را سازنده می دهد و از این اورانیوم در سوخت آن استفاده کنید! نمی خواهید به مردم بگویید کاربرد این اروانیوم غنی شده چیست؟ واقعا چقدر منابع دارید؟ اگر منابع ندارید و باید اورانیوم خام بخرید و بیاورید غنی سازی کنید، وابستگی سرجایش است، چرا به مردم دروغ می گویید که نمی خواهیم وابسته باشیم؟

در خارج کشور، آقای مجید محقق که کارشناس انرژی است میزان هزینه تولید انرژی از منابع اتم، گاز، نفت و خورشید را در جداول دقیقی منتشر کرده است که بنابر آنها(بغیر از خطراتش) برای ایران بصرفه نیست که امکاناتش را رها کند و سراغ انرژیم اتمی برود. پس اینکه این مساله نباید در ایران و خارج ایران قابل بحث باشد قابل فهم است چون از دید شما نباید شفاف باشد و باید محرمانه باشد. هزینه هایی که برده و می برد نیز باید محرمانه باشند، منتها می شود گفت که آنها موضوع بحث در گفتگو با 1+5 نیستند ولی می توانند باشند برای اینکه فرض کنیم که آنها همین سوالی را از هیات نمایندگی رژیم بپرسند: “غنی سازی را برای چه می خواهید؟ کاربرد صلح آمیزش چیست؟” پیش آنها که تمام کارشناسان لازم را دارند، نمی شود زبان بازی کرد، باید بگویند که غنی سازی به چه دردشان می خورد؟ فرض کنیم که بگویند: “غنی سازی به درد این می خورد که در آینده می خواهم نیروگاه بسازم!” در اینصورت آنها همین جوابی که دادم را به هیئت رژیم خواهند گفت و رژیم نمی خواهد اینها علنی شود برای اینکه علنی شدنش سبب می شود که مردم ایران متوجه شوند که اینها، مردم را به گروگان گرفته اند! مساله اتم نیست، مساله این است که ملتی گروگان است.

با این حال، مساله از کسانی غیر از مردم ایران، باید محرمانه باشد، یعنی محرمانه بودنش قابل توجیه است. تیم آقای ظریف مشغول مذاکره است که قبلا هم در دوره آقای خاتمی به همراه آقای روحانی این کار را انجام می دادند. مخالفان تیم مذاکره کننده بخشی از رژیم هستند که هرگونه حل مشکل را بلای عظیمی برای بقا و خورد و بردهای خودشان می دانند، در خارج هم حکومت آقای نتان یاهو، رژیم سعودی و متحدانشان در منطقه و محافظه کاران جدید در آمریکا موافق حل مشکل نیستند. آیا قضیه از این کشورها محرمانه می ماند؟ از هم اکنون گفته می شود که آمریکا “اسرائیل و عربستان” را از گفتگوها و محتوایش مطلع می کند بنابرین اینکه بگوییم محرمانه است چون اگر آقای نتان یاهو بفهمد کارشکنی می کند، استدلال قوی ای نیست. علاوه بر اینکه هرگاه پیشنهادها شفاف، روشن و برای جمهور مردم دنیا قابل قبول باشد از آنجایی که افکار عمومی می خواهد مساله حل و رابطه ها عادی شود و در پی خواستهای محافظه کاران جدید و نتان یاهو نیستند، محرمانه نگهداشتن این زیان را هم دارد که افکار عمومی دنیا را به حمایت برنمی انگیزد، بعکس می تواند به مخالفان حل مشکل امکان فریب افکار عمومی را بدهد.

گفته اند که “در گذشته، هر بار طرف ایرانی(مخالفان مذاکره) محرمانه بودن را علنی کرده است و این بار مذاکره کنندگان نمی خواهد این کار را بکند” که البته این سخن دروغ و توجیه است مثلا در وین برای انتقال اورانیوم غنی شده به خارج ایران توافق شد و مخالفان توافق در تهران مخالفت کردند، آقای خامنه ای، سودش را در عدم موافقت دید و توافق بهم خورد، پس در وین قضیه علنی بود. دفعه بعد رئیس جمهور برزیل و نخست وزیر ترکیه آمدند، همان توافق را در تهران بطور علنی و رسمی امضا کردند که آقای اوباما زیرش زد. یکبار هم آقای لاریجانی توافق کرد که در مناظره سوم (میان کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در سال 92) گفتند که “در تهران بهم زدند” یعنی آقای احمدی نژاد بهم زد! به این ترتیب در مواردی که توافق شده، توافق محرمانه نبوده، علنی بوده، نمی تواند هم محرمانه باشد چون بالاخره باید معلوم باشد که با چه چیزی و چرا موافقی؟ از اینرو این حرف هم دلیل موجهی نیست، در مجموع وقتی انسان بر حق می ایستد، معامله شفاف، بایسته ترین کار است. پوشاندن و محرمانه کار کردن، وقتی موجه می شود که شما بر حق نمی ایستید، می خواهید به تناسب قدرت معامله ای انجام دهید و در اینجا چون اگر صاحبان حق، قبلا بفهمند، ممکن است مانع شوند و باید در برابر عمل انجام شده قرارشان داد، می گویند محرمانه! چنانکه در موارد قبلی نیز همینطور شد:

     درباره گروگانگیری با جمهوری خواهان معامله پنهانی (معروف به اکتبرسورپرایز) انجام دادند، سپس معامله دومی با کارتر انجام دادند، مردم وقتی فهمیدند که معامله انجام شده بود و میلیاردها دلار ثروت ایران برباد رفته بود که من اعلان جرم کردم.

     در مورد جنگ هشت سال، آقای خمینی چه زمانی جام زهر را سر کشید؟ وقتی که برغم تبلیغات روزمره “فتح کردیم و چنین کردیم و چنان کردیم” شکستها از دید مردم مخفی نگهداشته شد و آقای ولایتی 3 ماه قبل از قبول قطعنامه به آلمان رفت و به آقای گنشر اطلاع داد که “ایران حاضر است قطعنامه را بپذیرد”، از آنزمان تا سرکشیدن جام زهر، صرف زمینه سازی شد. از جمله زمینه هایی که ساختند، این بود که “چون ملت به دولت خیانت کرد و حاضر نشدید فرزندانتان را بعد از هشت سال، همچنان به قربانگاه بفرستید، امام ناچار شد جام زهر سربکشد!” بدهکار هم شدید! بنابر قول آلن کلارک وزیر دفاع حکومت تاچر، “هشت سال جنگ در سود انگلستان، اسرائیل و آمریکا”، یک نسل شما را قربانی کرد، آخر سر هم خائن به دولت شدید و آقای خمینی را ناگزیر به سرکشیدن جام زهر کردید!

و اکنون بار سوم است. بسیاری می گویند که آقای خامنه ای همان روز که از نرمش قهرمانانه سخن گفت، در واقع جام زهر را سرکشید و باید زمینه بسازند که به مردم اعلان کنند: “ما اصل غنی سازی را به کرسی نشاندیم! پیروز شدیم!” و مردم ایران راضی باشند به اینکه “مساله حل شد، خلاص شدیم!” البته وقتی که ملتی، چون و چرا نمی کند، نمی پرسد: “چرا هستی من بر باد می رود، چرا بحران شده، چه حقی داشتید که بدون اطلاع من برنامه اتمی راه بیاندازید؟”، ناگزیر تمام زیانها را به او وارد می کنند.

ببینیم که بلحاظ عینی ایران چقدر امکان دارد و تناسب قوا بین دو طرف چگونه است؟

     یکروز قبل از رفتن هیئت به ژنو، آقای روحانی در دانشگاه گفت: “خزانه خالی و انبوهی قرض روی دست دولت است!” چطور این مساله نباید مخفی می ماند و باید علنی می شد و کشورهای 1+5 باید می دانستند که دست شما بکلی خالی است و هیچ ندارید؟ اگر قرار بود اطلاعی از دشمن(بقول آقای خامنه ای) محرمانه بماند، خالی بودن خزانه تان باید مخفی می ماند که نماند و ایشان علنی گفت. آقای ظریف نیز گفته است: “نمی دانستیم وضعیت اقتصادی تا اینحد وخیم است!” معلوم بود که وضعیت اقتصادی از دست رفته است، نه تنها امروز معلوم است، بلکه از روزی که احمدی نژاد شروع به بر باد دادن ثروت ملی ایران کرد، مرتب خاطر نشان شد که نمی شود که شما از طرفی بگویید: “داریم با قدرت خارجی می جنگیم و آنها مجازات وضع می کنند” و شما خود اقتصاد را نابود می کنید که مقاومتش از بین برود. همین آقایان می گویند: “در این هشت سال، 600 میلیارد دلار از ثروت ایران از کشور بیرون رفته است”، یعنی از نظر اقتصادی هیچ امکانی نداریم.

     دوما نفت ایران تحریم شده است، فروش ایران زیر یک میلیون بشکه در روز است، قیمتهای نفت هم سرجایش است، صحبت از این است که تولید نفت عراق به روزانه شش ملیون بشکه خواهد رسید و آمریکا تولیدکننده اول نفت خواهد شد، خلاصه اینکه نبود نفت ایران ناله کسی را درنیاورده است، پس از این جهت که سابقا حکومت آقای احمدی نژاد می گفت: “دنیا نمی تواند از نفت ایران چشم بپوشد”، معلوم شد که می تواند و برگ برنده ای بعنوان نفت دست رژیم نیست.

     مساله سوم، مساله پولی و بانکی است که مثلا بگوییم ایران ذخایر عظیمی دارد و مدت طولانی می تواند مقاومت کند! اگر اینکه می گویند: “50 میلیارد دلار پول دارند که نمی تواند استفاده کنند!”، راست باشد یعنی تحریم بانکی این برگه را هم از دست رژیم گرفته است.

     زمانی در منطقه، عراق برگه ای در دست رژیم بود اما اکنون برعکس شده بلحاظ اینکه حکومت نوری مالکی مطلوب رژیم است و تمام انفجارهای روزانه بر ضد او در حال انجام است. اینکه رژیم تهدید کند: “اگر با من راه نیایید در عراق فلان کار را می کنم”، از دستش بیرون آمده است.

     سوریه می ماند که غیر از تجهیزات و نفرات، بخشی از هزینه روزانه رژیم اسد را باید تحمل کند، وبال گردنش نیز هست زیرا حمایت از رژیمی که جنایت را روش کرده است، آسان نیست! اینکه مخالفین رژیمی از او جنایتکارتر هستند، حمایت از این رژیم جنایتکار را موجه نمی کند. به هر حال سوریه برگه ای در دست آقای خامنه ای نیست. یکی از فرماندهان سپاه پاسداران گفته بود: “اگر بتوانیم وضعیت عراق و سوریه را همینطور که هست، نگه داریم، آمریکا ناچار می شود با ما مذاکره کند!” در حالیکه در عمل وارونه شد، آفای روحانی با آقای اوباما گفتگو کرد، وزیرش با آقای کری مذاکره کرد و معاون آقای ظریف با معاون وزارت خارجه آمریکا در ژنو گفتگو کرد.

این برگه ها هم از دست رژیم به در رفته است و اینها از دید غرب محرمانه نیستند. گفتم که اگر بنابر محرمانه بود آقای روحانی درباره وضعیت اقتصاد، نباید در دانشگاه سخن می گفت، مخالفینش در رژیم هم همین حرف را زدند که شما چطور از آینسو هیئت برای گفتگو می فرستید و از آنسو می گویید: “دست ما خالی است!”؟ اما واقعیت این است که دست خالی ایران بر مذاکره کنندگان آشکار بود ولی از مردم ایران پنهان بود، آقای روحانی آنرا آشکار کرد و این امتیاز را باید به ایشان داد، من به او ایراد نمی گیرم که چرا این مساله را آشکار کرد چون مردم ایران باید می دانستند تا مقداری فشار بیاورند و دست و پای طرفداران ادامه بحران مقداری جمع بشود.

عصرجدید: اینکه آقای روحانی اعلام کرد: “دستمان خالی است”، بخاطر این نیست که کاری بکند آمریکا تحریم بانکی را بردارد و او بتواند پولها را وارد کند و صرف حل بحران کند و به آنها(آمریکایی ها) بگوید که اگر سقوط کند به ضررشان است؟

بنی صدر: به این سوال هم می رسیم، ابتدا پاسخ سوال قبلی را تمام کنیم. پس اینکه لوموند می نویسد: “پشت ایران به دیوار است و راه پس و پیش ندارد” یعنی طرف 1+5 می دانند وضعیت چیست، مردم ایران نمی دانند. هرگاه حکومت بنایش بر این بود که بر حق بایستد و ملاحظه آقای خامنه ای و مافیاهای نظامی-مالی را نمی کرد و حقایقی که توضیح دادم را به مردم می گفت، برای گفتگو با 1+5 تواناتر می شد. با این حال و وضعیت به گفتگو با کشورهای 1+5 ای آمده است که منافع یکسانی ندارند، روسها و چینی ها از وضعیت کنونی نان می خورند و باج می گیرند، چرا دلشان بخواهد که این مشکل حل شود و رابطه با آمریکا عادی شود؟ پس آنها هم از از یک طرف جزو مزاحمهای حل مشکل هستند.

یک طرف هم سوال شماست که می گویید چرا آقای روحانی این حرف را زده است؟ دو استدلال بعنوان برگ برنده ایران در گفتگوها عنوان شده اند:

     ایران در منطقه، بقول آقای کارتر جزیره ثبات است، بقیه جاها به هم ریخته است، آمریکا و غرب سود دارند که با ایران رابطه برقرار کنند.

     می گویند اگر این بحران را با ما حل نکنید، اصولگراها و تندروهایی که می گویند: “تا آخر باید رفت!”، قوت می گیرند و کار را از دست ما خارج می کنند.

اما استدلال نخست که ایران جزیره ثبات است، خودفریبی است بلحاظ اینکه

     یکوقت هست که ثبات از نوعی است که جامعه حقوقمند و دولت حقوقمدار است و در نظامی دموکراتیک به اکثریت و همینطور به اقلیت(در مقام انتقاد کننده) متکی است، این ثبات واقعی است.

     یکوقت هست که شما بخش بزرگی از درآمد ملت را صرف سرکوب همین ملت می کنید، ثبات شما در چیست؟ وضع اقتصادی قوی ای دارید؟ نه، می گویید دستتان خالی است! جامعه آزادی دارد و مردم حقوق شهروندی دارند؟ ندارند! سرکوبها نیستند که هستند! در چه ثبات دارید؟

اینگونه استدلالها یک زمانی مثل دوره شاه بکار می آمد نه در اینکه واقعیت داشت(در عمل هم معلوم شد واقعیت نداشت، رژیم شاه رفت)، بلکه به کار توجیه سلطه غرب بر کشور ما می آمد. دولت آمریکا و دولتهای غربی در مقام توجیه حمایت خود از رژیم شاه می گفتند: “ایران جزیره ثبات است!” ولی اکنون این دولتها در مقام حمایت نیستند، در مقابل هستند، از اینرو این استدلال بکار نمی آید. از آنطرف آیا بی ثباتی در منطقه، خورد و برد آنها(دولتهای غربی) را کم کرده؟ نه، چند برابر کرده است. هرگاه منطقه باثبات می شد، عربستان به چه دلیل می بایست، روزی 10 میلیون بشکه نفتش را به ثمن بخث در اختیار غرب می گذاشت، پولهایش را هم اوراق قرضه می خرید تا حکومت آمریکا ورشکسته نشود؟ بلحاظ بی ثباتی است که عراق با جمعیت کمش باید روزی شش میلیون بشکه نفت بفروشد، قدرت حاکم بر دنیا از بی ثباتی ضرر نمی بیند، این دولتها را در مرز سقوط نگهداشته و چون در مرز سقوط اند، اوامر و نواهی اش را، خصوصا در قلمروی نفت و گاز اطاعت می کنند، کشورشان هم که بازار اینها هست. اگر این کشورها باثبات بودند، فروش 160 میلیارد دلار اسلحه چه معنی می داد؟

اگر ایران باثبات بود، چرا 600 میلیارد دلار پول ایران از ایران خارج می شد؟ خود را فریب می دهید یا مردم بیچاره را؟ این دلایل قلابی چیست که می سازید؟ شما چه ثباتی دارید؟ کشوری که سالی 150 هزار مغز از آن خارج می شود، در هشت سال 600 میلیارد دلار ثروتش بر باد می رود، بودجه اش از چاپ اسکناس، بزرگ کردن حجم نقدینه و بالا بردن نرخ تورم می آید، ثبات دارد؟ اگر بی ثبات بود، چه بود؟ این استدلال قلابی است و کسی را در دنیا نمی فریبد! غرب نان بی ثباتی منطقه را دارد می خورد، خودش هم عامل همین بی ثباتی است. همین القاعده را چه کسی به سوریه برد، خرج و اسلحه شان را چه کسی می دهد؟ طالبان در افغانستان را چه کسی حمایت می کند؟ فرشتگان به اینها اسلحه و پول می دهند؟ پس قدرتهایی هستند که سودشان در بی ثباتی است، همه جا را بی ثبات کردند. این حرف را امروز نمی زنم، بلکه روزی که آمریکا در حال قشون کشی به افغانستان و عراق بود، گفتم، حتی پیش از آن در تحلیل خیلی دقیقی تحت عنوان “تعادل ضعفها” توضیح دادم که چرا غرب از آن پس نیازمند بی ثباتی و حتی تجزیه کشورهای منطقه است! حالا شما آمدی به غرب می گویی: “من باثباتم، به من باج بده تا با من رابطه برقرار کنی!”؟

درباره استدلال دوم که می گوید: “اگر با من معامله نکنید، اصولگراهای تندرو و … بازمی گردند!”. آنها کجا رفتند که باز می گردند؟ در رژیم هستند دیگر! این انتخابات(ریاست جمهوری 92) مهندسی شده است. خیلی ها فکر می کنند که حساب آقای روحانی از حساب آقای خامنه ای جداست، دوباره عرض می کنم انتخابات حکومت آقای روحانی مهندسی شده است، آقای خامنه ای با توجه به توضیحاتی که دادم، دستش کاملا خالی بوده است، این مهندسی را برای این انجام داده است که در درون رژیم

     یک حذف انجام بدهد که شامل اصلاحطلبهای از آقای خاتمی به آنور است. یک جذب انجام بدهد که شامل بخشی از اصلاحطلبهایی است که می توانند تحت ولایت مطلقه ایشان عمل کنند.

     باز یک حذف انجام بدهد که آقای هاشمی رفسنجانی است. یک جذب انجام بدهد که شامل آنهایی است که در دار و دسته رفسنجانی هستند ولی می توانند تحت امر ولی مطلقه عمل کنند.

نتیجه می شود حکومت آقای روحانی! طرف آمریکایی اینرا خوب می فهمد و می داند که طرف گفتگویش آقای روحانی بواسطه آقای خامنه ای است، خود آقای ظریف هم گفته است که سیاست خارجی را آقای رهبر معین می کند پس ایشان حرف خامنه ای را می زند. استدلال دوم هم دلیلی نیست که بابت آن، طرف مقابل ایران حاضر شود کوتاه بیاید بلکه می گوید: “من کارم را انجام دادم، تو را تا پای دیوار آوردم، حالا آنچه که می گویم را باید انجام بدهی!” اینها واقعیتهایی است که مردم ایران باید بدانند.

بعنوان حاصل سخن؛ آقای خامنه ای چه می خواهد؟ دلش می خواهد که قضیه اتم در مرز اینکه تحریم نفتی و بانکی برداشته شود، آمریکایی ها بخشی از تحریمها را که به خودشان مربوط می شود، نگهداشتند، رابطه هم با آمریکا عادی نشد، خیلی عالی است! در واقع آنوقت می تواند بگوید: “من اصل غنی سازی را قبولاندم، آمریکا بالاخره به حل مساله اتمی تن داد! بر سر دشمنی با آمریکا هنوز ایستاده ام و رابطه ما با آمریکا نمی تواند عادی شود!” امروز یکی از مقامات رژیم گفته است: “خمینی گفته بود تا وقتی که آمریکا گرگ است ما با او نمی توانیم رابطه داشته باشیم!” آقای خمینی حرف نابجایی زده است چون

     اولا معنای این حرف این است که شما میش هستید! شما لطف فرموده روی حقوق ملی بایستید که میش نباشید تا او نتواند گرگ تو باشد، درد خودت را درمان کن.

     همین آقای خمینی بنابر اسناد منتشر شده، در زمان نخست وزیری بختیار به آقای کارتر پیام داد: “به ارتش بگویید: “از بختیار حمایت نکند، اگر ما بیاییم، به نفع شماست!”” اگر قرار بر قول آقای خمینی است، این قول مستند هم هست. اینها دیگر کسی را در دنیا نمی فریبد، دست شما پیش همه رو شده است.

با این همه آقای خامنه ای تا بتواند، نمی خواهد این چماق را زمین بگذارد الا اینکه بر زمین نگذاشتن این چماق برایش آسان نیست برای اینکه در حال حاضر، فرانسوی ها از آقای اوباما سختگیرتر شده اند، آقای اوباما می خواهد مساله را حل کند و بگوید: “من این بحران را بعد از 34 سال حل کردم!” بردی برای اوست و این خواست آقای اوباما دست آویزی برای آقای خامنه ای و روحانی است اما اروپایی ها چنین خواستی ندارند، آنها امتیازاتشان را می خواهند.

بنابرین مساله را از جهات مختلف شکافتیم و پایان سخن اینکه؛ تا مردمی هرچه وضع سخت تر بشود، فعل پذیرتر بشوند، مشکل حل نمی شود.

شاد و پیروز باشید

گفتگو با رادیو عصرجدید در 26 مهر 1392

گفتگوهای رادیو اینترنتی عصرجدید با آقای بنی صدر، جمعه ها ساعت 20:40 الی 21:10(بوقت ایران) از آدرس زیر پخش می شوند:

http://www.asrjadid.com/musicvideo.php?vid=8eade25e1

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید