back to top
خانهنویسندگاناز ساعت صفر ویرانی بسوی آبادانی، از ساعت ۵ بسوی منهای صفر!!،...

از ساعت صفر ویرانی بسوی آبادانی، از ساعت ۵ بسوی منهای صفر!!، نویسنده نادر انتظام

entezam nader 20062014 به نام خدای استقلال و آزادی و رشد،
 
وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر َّ، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحات‏، وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ: .
 
بنابر شهادت تاریخ ، انسان با اختیاری که از طرف آفریدگارش کسب کرد، بجای سپاس و قدردانی به این نعمت بزرگ، خسران ورزید و در این رهگذر زیانکار شد، مگر آنها که ایمان را سرلوحه کار خویش قرار می دهند و به کردار نیک عمل می کنند و پاسداری از حق و حقوق می کنند، و بر حفظ چهار پایه رستگاری ایمان، عمل صالح، پاس داشت از حق و پایداری و استقامت بر آن، و رها نکردن تجربه در نیمه راه، تا به آخر می ایستند. 
 
تاریخ ۱۹۴۵، هشتم ماه می، آخرین گلوله برای دفع شر نازی ها از سر ملت آلمان و جهان، شلیک شد و پایان عمر منحوسِ نازیست جنایتکار، اعلام شد.
 
دوربین ها و قلم های جهان  اعلام کردند که ارتش جنایتکار نازیست، در تمامی جبهه ها از جنوب به ارتش  های آمریکا، از غرب به انگلیس و فرانسه، و از شمال و شرق به شوروی، جنگ را باخت. در آن روز که آلمان آن را ساعت صفر اعلام کرد، از آن کشور بجز ویرانه ای باقی نمانده بود، همه چیز خراب، بسیاری در جبهه های نبرد کشته و یا مجروح شده بودند، دشمن به زنان تجاوز کرده بود، کودکان یتیم بر خرابه های شهر برای یافتن لقمه نانی، بر حلقه هر در، به گدایی می کوبیدند.
 
در آن ویرانه ها، اثری از مواد خوراکی، سوخت و هیچ گونه امیدی برای زنده ماندن یافت نمی شد. تمامی زیر ساخت ها، کارخانه ها، مدارس، و بیمارستان ها به تلی از خاک مسموم از بمب باران ها، تبدیل شده بودند.
 
از کشور آلمان تنها یک نام باقی مانده بود و انسان آلمانی که تصمیم به برخاستن از زیر یک جهانی از خاک و خاکستر گرفته بود، گفت: ساعت امروز در آلمان، ویرانۀ ساعت صفر اعلام می شود و به جهانیان ثابت خواهیم کرد که ، رأس یکی از ساعت های آینده، از آلمان، یک ساعت طلایی خواهیم ساخت.  
 
از آن زمان، ۲۶۲۸۰۰ ساعت در سه دهه گذشت، و آلمان ویرانۀ ۳۰ سال قبل، به اولین کشور صنعتی و اقتصادی اروپا تبدیل شد. چرا؟ برای اینکه آن ملتی که به کشورش و ملتش ایمان دارد و پاس داشت حقوق انسان را محترم می شمارد و بر میثاقِ ساختن، استقامت می کند و بجای حیف و میل کردن ثروت و غرق شدن در منجلاب فساد و دزدی و خیانت، عشق به ساختن و حمایت از استعداد ها و وطن را نماز خود قرار می دهد، و بجای پشت کردن به یکدیگر، خانه های شان را قبلۀ همدیگر قرار می دهند، قطعاً با آفریدگار و روند نظم رشد، این همانی می جویند و رستگاری خود و جامعه را تضمین می کنند، و امروز اقتصاد اول اروپا می شوند. مبارکتان باد.
 
به دیگر کشور های از خاک برخاسته بعد از ساعت صفر نگاه کنید، امارات متحده عربی، سنگا پور، ژاپن، کره جنوبی، تایوان، از ساعت صفر تا به امروز، از کجا به اینجا رسیدند؟! کدامین یک از این ملت ها، با نواختن در بوغ و کرنا، گوش جهانیان را از فرزند کورش بودن و پیرو اسلام نابِ محمدی بودن، خراش می دهند؟!
 
به شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتش داران که دولت و ملتش برای تشرف باید به رکوع می رفتند، نگاه کنید، همۀ مطبوعات جهان فریاد زدند که فساد همانندِ موریانه به جان اقتصاد ایران افتاده است؛ آیا فریاد رسی هست؟ و سر انجام در سال ۱۳۵۷، ملتی به پا خواست و گفت: فساد را ریشه کن می کنم و از جنازۀ موریانه ها، دیوار می سازم.
 
آن روز، کشور ما در ساعت ۵ عصر بود، شب رشد تاریک، اما آن در حالی بود که بسیاری  از کشورها با حسرت به همان ساعت ۵ عصر ایران، نگاه می کردند.
 
امروز ایران تنها کشوری است از صبح ۲۲ بهمن با بزرگترین خیانت تاریخ به امید ها و با فرو رفتن در منجلاب کشتار و حبس فرزندان خود و فرار مغز ها، ساعت اش به منهای صفر برگشته است!! و نه موریانه، که آتش به جان ایمان، عمل صالح، استقامت، انسانیت و ناموس آن و از همه درد آورتر، به اخلاق جامعه افتاده است.
 
هموطن، ما تنها ملتی بودیم که حتا در ساعت ۵ عصر بیشتر خواهی کردیم و راه رشد و رسیدن به ساعت خوشبختی را در استقلال و آزادی و بر پایی عدالت اجتماعی یافتیم، گرچه در نوع ارائه آن، هر دو خطا کردیم و بجای شعار آخوند ساز مرگ، می بایستی شعار زنده باد، سر می دادیم– حیف که خیانت روحانیت ضد خدا و خلق و رشد ایران به تمامی امید ها و آرزوی همۀ نسل های گذشته و آینده، ما را به ساعت منهای صفر سوق داد-، اما هنوز هم دیر نشده، بشر به امید، زنده است، می توان یکبار دیگر، رود های امید و خواستن را به هم پیوست. باشد که در آیندۀ نزدیک، همگی در کنار اقیانوسِ هم دوستی، ناظرِ تیک تیک ساعت طلایی ایران عزیز باشیم.
 
این امید نامه را به تمامی کسانی که برای حصول استقلال، آزادی و بر پایی عدالت اجتماعی، و برای سربلندی ایران و ایرانی، از جان و مال و مقام خود گذشتند و می گذرند، تقدیم می کنم.
 
مطمئن باشید که هنوز هم دوست تان دارم و برای بوسه زدن بر خاک معشوقم ایران، منتظر می مانم.
 
سوم نوامبر ۲۰۲۱، 
نادر انتظام.
 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید