نویسنده مقاله که در 19 آوریل انتشار یافته است، کلین رولی Coleen Rowley عضو پیشین اف بی آی امریکا است:
● دست داشتن دو چچنی تبار در ترور بوستون، درجا، «تروریسم اسلامی» هدف کارزار تبلیغاتی کرد. بی آنکه این پرسش بمیان گذاشته شود: نقش محافظه کاران جدید در پرورش این تروریستها چه بوده است؟ چرا این پرسش بمیان گذاشته نشد، زیرا پاسخ آن، عامل را می شناساند: استراتژی امریکا، در یک دوره ای، توسط محافظه کاران جدید تدبیر می شد و به اجرا گذاشته می شد. بنا بر آن استراتژی، تقویت سازمانهای تروریستی چچن، سبب ضعف روسیه می گشت.
● محافظه کار جدیدی که رودی جولیانی است، در تلویزیون می گفت: من از این که دو چچنی تبار ترور بوستون را انجام داده اند، بس شگفت زده شدم زیرا هرگز نشنیده و نشانه ای ندیده بودم حاکی از این که افراطی های چچن، دشمنی با امریکا داشته باشند. او فکر می کرده است که اینها تنها با روسیه دشمنی دارند.
جیولیانی خوب می داند که «تروریست» های چچن برای امریکا، در فشار وارد کردن بر روسیه، مفید شمرده می شدند. رئیس اسبق سیا، جیمس وولسی آنها را «دوستان» امریکا می خواند. از جمله نگاه کنید به مقاله منتشره در 2004 در گاردین انگلیس، زیر عنوان «چچنی ها، دوستان امریکا». محافظه کاران جدید واشنگتن نشین هدف چچنی های مسلح را هدف امریکا می دانستند. با هیجانی وصف ناکردنی از این گروه ها حمایت می کردند.
کسانی چون ریچارد پرل، مشاور معروف وزارت دفاع امریکا و الیوت آبرامس که در ایران گیت نقش داشت و کنت آدلمن، سفیر اسبق امریکا در سازمان ملل متحد، که در تصرف عراق نقش مستقیم داشت و تصرف را بی جنگ و خطر توصیف می کرد و میدج دکتر، مدیر هریتِج فُندشین و شرح حال نویس دونالد رامسفلد، وزیر دفاع امریکا که حمله به عراق را سازمان داد و… و مایکل لودین عضو مؤسسه اینترپرایز و مشاور پیشین فاشیسم ایتالیا و اینک از حامیان سرسخت تغییر رﮊیم در ایران و جیمس وولسی، رئیس اسبق سیا، کسی که از برانگیزندگان بوش بود به تغییر دنیای اسلام از راه بر سر کار آوردن رﮊیم های طرفدار امریکا در این دنیا سازندگان «کمیته صلح در چچن» بودند که پوششی بود برای رساندن کمکهای مالی و تسلیحاتی به سازمانهای مسلح چچنی.
● البته، جولیانی، در شمار یکی از چند محافظه کار جدید است که با گرفتن چند صد هزار دلار از سازمان مجاهدین خلق، در همان زمان این گروه در فهرست سازمانهای تروریست وزارت خارجه امریکا بود، برای خارج کردن این گروه از فهرست سازمانهای تروریست، لابی گری کردند.
● اگر به نوشته روزنامه نگار پیشین نیویورک تایمز و مؤلف کتاب کمیسیون، فیل شنون، رجوع کنیم، می بینیم که او به این واقعیت پی برده بود که اف بی آی و تمامی «جامعه اطلاعاتی» اطلاع کلیدی را پیش از ترورهای 11 سپتامبر، در جلوگیری از وقوع آن، بکار نبرده اند و پس از آن نیز، به مدت 10 سال، پوشانده اند تا کسی از آن اطلاع نیابد. گزارش من، در سال 2002، در باره خطای اف بی آی سبب تشکیل کمیسیون 11 سپتامبر شدند.
باوجود این، حتی بعد از کشف شنون در 2011 در باره گزارش آوریل 2001 گویای رابطه ابن الخطاب با اسامه بن لادن، تمام حقیقت، از پرده بیرون نیافتاده است. گزارش مدفون شده آوریل 2001، خطاب را لوئیس فری (یکی دیگر از کسانی که از سازمان مجاهدین خلق حمایت غیر قانونی می کرد)، رئیس وقت اف بی آی و 8 تن از مقامهای ضد ترور اف بی آی بود.
گزارشهای مشابهی به همه مسئولان سازمانهای اطلاعاتی امریکا در آوریل 2001 داده شده بودند. در روزهای پیش از ترورهای 11 سپتامبر، در 16 اوت 2001، زکریا موسوی دستگیر شد. سازمان اطلاعات فرانسه تأیید کرد که او در خدمت ابن الخطاب بوده و از جنگجویان او است. باوجود این، مدیران اف بی آی اجازه بازرسی لب تاب و دیگر مدارک او را ندادند. نپذیرفتند که 1 – جدانی طلبان چچن خود یک «گروه تروریست» هستند. بنا بر این، می باید تحت نظر و مراقبت مستمر باشند و 2 – وابستگی موسوی به الخطاب، باوجود پیوستن الخطاب به بن لادن و القاعده، ایجاد می کرد که به گروه چچنی مسلح او بمثابه یک گروه تروریستی وابسته به القاعده نگریسته شود و برابر قانون، مورد پی گرد قرار گیرد.
این امور در همان روزها اتفاق می افتادند که ﮊرﮊ تنت، رئیس وقت سیا، و دیگر مقامات متصدی مبارزه با تروریسم، مرتب نسبت به احتمال وقوع یک عمل تروریستی بزرگ در خاک امریکا، اعلان خطر می کردند.
● کمیسیون تحقیق که به دنبال گزارش افشاگر من در 2002 تشکیل شد، به این نتیجه رسید که «اشتباه بزرگی روی داده است که اگر روی نمی داد از وقوع ترورهای 11 سپتامبر جلوگیری و یا ابعاد آن کاسته می شد. و آن اشتباه نشناختن گروه الخطاب بمثابه یک گروه تروریسی و مشمول قانون مبارزه با تروریسم کردن، بوده است…
● اما چرا مقاماتی که کارشان مبارزه با تروریسم است، گزارش آوریل 2001 و اطلاعات بسیاردیگر را بکار مبارزه با ترور نبردند و مخفی کردند؟ نظریه دیگری به این پرسش، اینطور پاسخ می دهد: رویه مداوم امریکا اینست که سازمانهای تروریست را با دو صفت «دوست» و دشمن از یکدیگر جدا می کنند. بسا در آن تاریخ، گروه الخطاب، جزء تروریستهای دوست بوده است. چرا که بر ضد دولت روسیه، دست به عملیاتی تروریستی می زده است.
● اما مقامهای حکومت و متصدیان مبارزه با تروریسم، با وجود تجربه، چرا باید از این امر غافل شوند که تروریست دوست می تواند تروریست دشمن بگردد. جهادگرایان سوریه نخست مبارزان مسلح دوست برخوردار از کمک مالی و تسلیحاتی نبودند؟ چرا. و اینک خود را وابسته به القاعده نمی خوانند؟ چرا وابسته به القاعده می خوانند. حکومت امریکا، برای سرنگون کردن رﮊیمهای قذافی و اسد، از این سازمانها که اینک خود را القاعده می خوانند، حمایت کرد. همانطور که تجربه لیبی نشان داد، تجربه سوریه نیز خواهد گفت که چون کار دشمن مشترک، رﮊیم سوریه، ساخته شد، این گروه ها بر ضد امریکا فعال خواهند شد.
● در حال حاضر، امریکا و اسرائیل، با سازمان مجاهدین خلق، که در ایران مرتکب قتلها شده است، همین رفتار را دارند. وزارت خارجه امریکا این سازمان را از فهرست سازمانهای تروریست خارج کرد و این سازمان شد سازمان تروریست «دوست». امریکا و اسرائیل از این گروه نیر در سرنگون کردن دولت ایران، استفاده می کنند.
● بازگو کردن مشاهدات و بررسی که می کنم مربوط به انگیزه های دو بمبی که در ماراتون بوستون منفجر شدند، نیست. زیرا بسیاری از جنبه های آن ناروشن هستند. هنوز زود و زیانمند است در باره این انگیزه ها گفتن و نوشتن. اما دروغها و ضد اطلاعات که مرتب انتشار داده می شوند که از سوی مجموعه صنایع نظامی و وسائل ارتباط جمعی عمده که دستیار آنها هستند تولید و پخش می شوند تا طرز فکر غلطی را در باره تروریسم و منشاء آن و کارکردهای آن، به مردم امریکا القاء کنند، را لازم می بینم افشا کنم.
انقلاب اسلامی: اکتبر سورپرایزی ها و ایران گیتی ها، یعنی بهشتی و هاشمی رفسنجانی و خامنه ای و دستیارانشان که با اطلاع خمینی و با همکاری احمد خمینی، با جمهوری خواه ها بر سر گروگانها، معامله می کردند، هربار که تروری روی می دهد و مقایسه ای ناگزیر می شود، از نو، خیانتشان به ایران و خدمتشان به ریگانیسیم و تاچریسم، موضوع بحث می شود. چنانکه دو انفجار در بوستن، موضوع روز می شود:
نشریه انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۲۷ از ۱۶ تا ۲۹ اردیبهشت