با رشد به همه صفات بینهایت خداوند (بسم الله)
بحث عصا در داستان موسی یکی از مفاهیم عمیق و امور مستمر تاریخی و کاربردی قرآن است که در مورد آن بحثهای بسیاری شده است، و در قرآن و در داستان موسی که طولانی ترین داستان قرآنی است بیان شده است .
در آن آیات ما با کلمات کلیدی برخورد میکنیم که ابتدا باید آنها روشن گردند ، در داستان موسی ما با یک عصایی برخورد میکنیم که کارهای بسیاری مانند بر اوردن آب از سنگ و یا باز کردن راه در میان دریا و دیگر انجام میدهد.
خوب این چیست؟ آیا یک عصای جادویی است؟
در قرآن اعمال یاران فرعون که قرآن به آنها ساحران اطلاق می فرماید جادو و سحر نامیده می شود، ولی درباره موسی کلمه حقیق یعنی بر حقیقت و اصول ثابت گفته میشود.
داستان را که از سوره طه و از آغاز بعثت نهایی موسی شروع میشود شروع میکنیم و کلمات و آیات را بررسی می کنیم:
سوره طه:
وَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسى (9) إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدىً (10) فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ یا مُوسى (11)
إِنِّی أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً (12) وَ أَنَا اخْتَرْتُکَ فَاسْتَمِعْ لِما یُوحى (13)
دستورات به موسی عبارت است از نفی هر مطلقی غیر از ذات خداوند و الله به معنی جمیع صفات بینهایت او،
انس با روش هدایت و روشنایی با تمرین ارتباط و الفت با آن و بنا بر این پیمودن و رهسپردن در راه صفات بینهایت او،
إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی (14)
همانا من الله هستم و هیچ معبودی جز من نیست پس مسیر جمیع صفات بینهایت خداوند را بپیمای و قیام کن برای وصل به صفات بینهایت خداوند برای تمرین مسیر برابری و یگانگی و رشد
إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکادُ أُخْفِیها لِتُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى (15)
همانا زمان استقرار برابری و رشد خواهد آمد و آن را مخفی نگاه میدارم تا تلاشهای فردی و همگانی همه مشخص گردد و به ثمر برسد.سعی و تلاش است که در معاد نتیجه خود را میدهد، و اینجا سرزمین پیچیده ی طوی و تکامل و رشد است ، و در اینجا سیستمی که در طول زمان در برابری و یگانگی و توحید ساخته شده و رشد یافته است ، در زمین و در عمل ، زندگی تلاشگر و رشد یاب خود را نشان میدهد،موجودی مجموعه ای، و سیستمی زنده و قوی و پرتلاش که نتیجه ی تلاش فردی و گروهی تمرین کنندگان برابری و یگانگی و رشد به عنوان موسی و یارانش است و سعی در وصل و یگانگی و رشد ناشی از آن و استقرار صلح و توحید میکند، و قیام برای وصل شدن به یاد آوری و تمرین مبارزه برای انطباق با صفات او و برابری و یگانگی و رشد است .و اینکه زمان استقرار توحید و یگانگی خواهد رسید، برای اینکه هر نفسی در هر معاد به سعی خود و نتیجه ی آن برسد ، و اینکه هر کسی به سعی و تلاش خود می رسد.
فَلا یَصُدَّنَّکَ عَنْها مَنْ لا یُؤْمِنُ بِها وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَتَرْدى (16)
پس کسانی که ایمان به برابری و نفی تمرکز و تکاثر و موازنه عدمی و رشد در آن ندارند ، و مایوسان از رشد، نباید ما را از سعی و تلاش در استقرار برابری و یگانگی و موازنه عدمی و صلح و رشد ناشی از آنها باز دارند.
وَ ما تِلْکَ بِیَمِینِکَ یا مُوسى (17)
قالَ هِیَ عَصایَ أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِی وَ لِیَ فِیها مَآرِبُ أُخْرى (18)
آن چیست در دست تو موسی؟
موسی : آن عصای من است که به آن تکیه میکنم، و با آن هر منفعتی، (طبرسى رحمه اللّه در ذیل آیه وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ … در بیان «اللغه» آنرا غنیمت جنگى گفته در ذیل «المعنى» فرموده: در عرف لغت بهر فائده غنم و غنیمت گفته میشود) را جمع آوری میکنم .
( غنم: (بر وزن فلس و قفل) و غنیمت هم بمعنى غنیمت جنگ است و هم بمعنى هر فایده )
أرب: أَرَب نیاز شدیدى که با درک آنها اقتضاى چاره جوئى براى برآورده کردنش بوجود مىآید،
«وَ لِیَ فِیها مَآرِبُ أُخْرى» که موسى بخدا عرض کرد: مرا در آن عصا حاجت هاى دیگرى است و نیازهای دیگری که دارم ، با آن رفع میکنم .
آن چیست در دست راست تو موسی ؟ ید به معنی دست است و یمین به معنی دست راست و یمن یعنی رشد دهنده و به معنی سمت دهنده به سمت رشد و درست است ، یمین فکر و عمل راهنمای به یمن و رشد و سعادت است و فقط دست نیست، عمل راهگشای رشد و سعادت و یمن است ، فکر و عمل هدایت شده و در راه رشد است، یمن: (بضمّ و فتح اول) مبارک بودن با برکت بودن. فیومى در مصباح فرموده: «الْیُمْنُ: البرکه» عبارت صحاح و قاموس نیز چنین است.
میمون بمعنى مبارک است فَأَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ ما أَصْحابُ الْمَیْمَنَهِ واقعه:8.
قاموس آنرا مثل یمن بمعنى برکت گفته است ، در اقرب الموارد آنرا برکت و طرف راست معنى کرده طبرسى اصحاب الیمین فرموده و یمن و برکت را از دیگران نقل میکند.
ناگفته نماند: اگر آن در آیه بمعنى یمین و طرف راست باشد مطابق آیه دیگر همین سوره است که فرموده: وَ أَصْحابُ الْیَمِینِ ما أَصْحابُ الْیَمِینِ واقعه: 27.
ولى ظاهرا آن بمعنى برکت باشد که در مقابل وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَهِ آمده و یمن مقابل شومى است.
یعنى: اهل برکت و مبارکى که در اثر اطاعت حق نسبت بخودشان یکپارچه برکت شدند. پس یمین روش و سیستم راهنما و ایجاد کننده ی سعادت و رشد است .
قالَ هِیَ عَصایَ : آن عصای من است ،
(فَأَلْقَوْا حِبالَهُمْ وَ عِصِیَّهُمْ- 44/ شعراء)
واژه عصا : دلالت بر تجمّع و فراهم آمدن، براى اینکه با دست و سر انگشتان جمع مىشود ، آن چیزی است که با آن بدن و فکر و عمل من جمع میشود و با آن در اجتماع با افراد و ارتباطات با آنها جمع شده و مجموعه میدهم.
ألقى فلانٌ عَصَاه: اقامت گزید و فرود آمد، و اصلش این است که با داشتن عصایش قوى شود گفت: أَتَوَکَّؤُا عَلَیْها- طه/ 18
آن پشتیبان من است سیستم پشتیبان و مجموعه دهنده و پشتیبان فردی و جمعی من است.
وکأ: وِکَاء یعنی نگهدارنده و پشتیبان، این واژه گاهى بصورت اسم بکار میرود یعنى ظرف و هر چیز نگهدارنده اشیاء که آنها را نگه مىدارد و محکم مىکند ، أَوْکَأْتُ فلاناً: پشتیبان و نگهدارندهاى قرار دادم، تَوَکَّأَ على العصا: به عصا اعتماد کرد و خود به آن متکى شد،
وَ أَهُشُّ بِها عَلى غَنَمِی ، هشش: هَشّ در معنى نزدیک به معنى هز است ، یعنى حرکت دادن که بر چیزى نرم واقع شود ، هَشَ الرغیفُ یَهِشُ- نان در تنور پخته شد و افتاد- ناقهٌ هَشُوشٌ: شتر پر شیر، رجلٌ هَشُ الوجهِ- مرد با حیا و خوش خوى و ملایم.
هَشَشْتُ- او را سر حال آوردم و او شاد است- ذو هَشَاشٍ : برانگیختن که با آن عصا و سیستم پشتیبان، برمی انگیزم و برانگیخته میکنم، چه چیزی را ؟
غنمی: هر فایده و سود و هر کمکی و حقی که کمک باشد برای رشد، غنم: (بر وزن فلس و قفل) و غنیمت هم بمعنى غنیمت جنگ است و هم بمعنى هر فایده. و معنى اول از مصادیق معناى دوم است پس آن یک معنى بیشتر ندارد و آن هر فایده است اینک اقوال بزرگان در معنى آن:
قاموس آنرا فیىء و رسیدن بشىء بدون مشقت گفته است ظاهرا مرادش از «فیىء» غنیمت است گر چه فیىء غنائم بعد از جنگ است. در اقرب الموارد آمده: غنیمت آنست که از محاربین در حال جنگ گرفته شود و هر شىء بدست آمده غنم، مغنم و غنیمت نامیده می شود.
طبرسى رحمه اللّه در ذیل آیه وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ … در بیان «اللغه» آنرا غنیمت جنگى گفته در ذیل «المعنى» فرموده: در عرف لغت بهر فائده غنم و غنیمت گفته می شود.
در المنار ذیل آیه فوق گفته: غنم، مغنم و غنیمت در لغت چیزیست که بدست آنسان بىمشقّت آید چنانکه قاموس گفته. سپس بقید «مشقّت» اشکال کرده که در موارد غنیمت صادق نیست و بعد گفته: متبادر از استعمال این است که غنیمت و غنم آنچیزى است که انسان بدست می آورد بىآنکه مالى و غیره درباره آن بذل کند.
خلاصه آنکه: غنیمت در اصل بمعنى کلّ فائده است. و ظهور فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ کَثِیرَهٌ نساء: 94. در کلّ فائده است چنانکه طبرسى آنرا فواضل نعمتها و رزق گفته است. ایضا در المنار رزق و فواضل نعمت گفته است.
غنم : هر فایده ای است که برای مبارزه و در اثر مبارزه با نفی تجاوز و نفی زور بدست آید میباشد.
قالَ أَلْقِها یا مُوسى (19)
فَأَلْقاها فَإِذا هِیَ حَیَّهٌ تَسْعى (20)
قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الْأُولى (21)
وَ اضْمُمْ یَدَکَ إِلى جَناحِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَهً أُخْرى (22)
لِنُرِیَکَ مِنْ آیاتِنَا الْکُبْرى (23)
خداوند گفت : آن عصا را بینداز و القا کن آن را،پس آن عصا را انداخت و القا کرد یعنی رو در رو شد و واقعیت آن را از قوه به عرصه عمل، از تفکر و روش به عمل در آورد. روش موازنه عدمی و نفی زور و تجاوز، و ایجاد برابری و یگانگی را از فکر به عمل و واقعیت بیرونی در آورد، با مبارزه تمرکز و تکاثر را به عدم تمرکز و تکاثر تبدیل کرد.
لقى: لِقَاءْ مقابله و روبرو شدن است که با هم، پس عصا سیستمی است که محل تکیه موسی و سیستم پشتیبان و یار موسی است و کمک کننده است و در عین حال یک سیستم است که در عرصه عمل و ، در زمین برخورد و درحال رویارویی کار میکند ،
فَأَلْقاها فَإِذا هِیَ حَیَّهٌ تَسْعى (20)
حیه یعنی یک وجود زنده و تلاشگر پرتلاش و قوی و زاینده که تلاش میکند. این نتیجه و برآیند سعی کل مجموعه، شامل تک تک اجزا و روابط بین آنها و جمع کل آنها است، که در ساعه و زمان قیام و استقرار سیستم موازنه عدمی، به عنوان سیستم پشتیبان برابری و یگانگی و صلح و رشد و ارائه و تکمیل کننده قیام و اجرای سیستم توحیدی در ساعه و زمان قیام است.
در اینجا برای درک بیشتر مفهوم عصا و سعی آن، به ایات بالاتر سوره طه که سعی را توصیف کردیم برگشته و یاد آوری می کنیم:
{ إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْرِی (14)
إِنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ أَکادُ أُخْفِیها لِتُجْزى کُلُّ نَفْسٍ بِما تَسْعى (15)
سعی تلاش است که در معاد نتیجه خود را میدهد ، و اینجا سرزمین پیچیده ی طوی و تکامل و رشد است ، و در اینجا سیستمی که در طول زمان در برابری و یگانگی و توحید ساخته شده است در زمین و در عمل زندگی تلاشگر و رشد یاب خود را نشان میدهد ،
موجودی مجموعه ای، وسیستمی زنده وقوی و پرتلاش و نیروی محرکه ای رشد یابنده که نتیجه ی تلاش فردی و گروهی موسی و یارانش است و سعی در وصل و یگانگی و رشد ناشی از آن و استقرار توحید میکند، حال بقیه آیات از ایه 21 طه:
قالَ خُذْها وَ لا تَخَفْ سَنُعِیدُها سِیرَتَهَا الْأُولى (21)
وَ اضْمُمْ یَدَکَ إِلى جَناحِکَ تَخْرُجْ بَیْضاءَ مِنْ غَیْرِ سُوءٍ آیَهً أُخْرى (22)
لِنُرِیَکَ مِنْ آیاتِنَا الْکُبْرى (23)
میفرماید که آن را بگیر و نترس به زودی به حالت معمولی و یاری کننده و ساده خود بر گشت خواهد کرد، زیرا سیستم پشتیبان برای عدم تمرکز و تکاثر و برابری و یگانگی و صلح طراحی شده است و نه ایجاد دوباره تمرکز و تکاثر، در اینجا سیستمی که خود موسی ساخته است با حرکت ناگهانی وهمه جانبه خود، حتی موسی را به ترس ازجایگزینی وایجادتمرکز وتکاثر وایجاد روابط قبلی می اندازد، ولی سیستمی ساخته شده است که، معاد و نتیجه ی آن، وصل شدن به همگان در برابری، عدم تمرکز و تکاثر، و تقسیم قدرت و ثروت، ونه تمرکزقدرت و ثروت است.
سیستمی که در خدمت مبارزه با تمرکز وتکاثر، وبرای تقسیم ثروت وقدرت وایجاد صلح ورشد و استقرار برابری و یگانگی است.
و دلیل و مشخصه ی آن روشنی و بدون غل و غش، و خالی از روابط قدرت بودن و عاری از سوء و نادرستی و زور بودنِ عمل و تفکرِ مبتنی بر شفافیت است.
برای چه ؟
برای اینکه نشانه های این سیستم و نمودهای آن، برابری و یگانگی و انطباق با مسیر رشد به سوی صفات بینهایت خداوند، و شفافیت و یگانگی فکر و عمل در آن هااست که باید به همگان نشان داده شود، سیستمی یگانه، در نتیجه ی فکر و عمل روشن برای برابری و یگانگی، سیستمی به عنوان نتیجه ی فکر و عمل فردی و گروهی روشن و شفاف مبتنی بر موازنه عدمی برای رشد همگانی و همه جانبه، خصوصیات این سیستم پشتیبانی در آیاتی از دو سوره قران به طور مشخص نمل و قصص نیز توضیح بیشتر داده شده است ؛
سوره نمل آیات 7 تا 11 :
إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّی آنَسْتُ ناراً سَآتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِیکُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (7) فَلَمَّا جاءَها نُودِیَ أَنْ بُورِکَ مَنْ فِی النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (8) یا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ (9)وَ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ (10 )
إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّی غَفُورٌ رَحِیمٌ (11) سوره نمل
آن عصا و سیستم پشتیبان را القا کن و رو در رو کن، پس آن را دید که به تدریج شروع به برانگیختگی و حرکت کرد مانند روشن کننده و تعیین کننده ای بسیار نافذ که به سرعت رشد می کرد و اجزایش منسجم و یگانه می شدندوموسی از نگرانی به عقب بازگشت، پس خداوند فرمود باز پس نگرد ای موسی، اى موسى بیم مدار، که رسولان در پیشگاه من بیم نمىدارند (10).
مگر کسى که ستم کرده سپس از پى بدى نیکى آورده باشد که من ایجاد کننده زمینه رشد و رحیمم (11)
معنی جان : (وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ- 27/ حجر) ، جان آفریده شده و تکامل یافته ی مجموعه ای هستی و خداوند و نتیجه روابطی سیستمی و منسجم در هستی است، از نار سموم یعنی نور و انرژی نافذ حرارت و نیروی محرکه و روشنایی نفوذ کننده که برانگیختگی و مسیر رشد یابی دارد، و به سرعت و دقت عمل میکند و، جان حرکت عمیق و همه جانبه ی هر مجموعه و مسیر کل آن را تبیین و با تقارن و انسجام، با مسیر صحیح منطبق میکند و حد فصل است برای انطباق حرکت هر موجودی با حرکت منسجم و رشد .
در این آیات رشد قطعی ودائمی، را با روشنایی و تعیین کنندگیِ هر چه در آن روشنایی و اطراف آن و به مرکزیت روشنایی است، با شناوری به سوی صفات بینهایت خداوند که با آن همه ی هستی را پرورش و رشد می دهد، مشخص می کند، و اینکه اوست ذات مطلق و رشد دهنده ی هستی.
و اینکه با القا و رو در رویی سیستم پشتیانی توحید، و به عمل در آوردن و برانگیختن آن، سرعت عمل و انطباق مجموعه، و تعیین کنندگی و نفوذ عمیق آن، بسیار با شدت و با سرعت بوده، شروع به رشد و برقراری سیستم برابری و موازنه بر مبنای عدم زور و عدم تکاثر می نماید که این سرعت عمل و عدم باور موسی به این حد از دقت و انطباق با توحید باعث نگرانی موسی از جایگزینی موسی توسط این سیستم میگردد و به همین علت ترس به موسی القا میشود،که این به علت عدم انطباق خود موسی با برابری و عدم انطباق با موازنه منفی و کاربرد زور و برتری طلبی، در قبل از این و در جریان تضاد و قتلی است که انجام داده، ولی با برگشت به موازنه عدمی و بازگشت به برابری و عدم کاربرد زور و انطباق با آنها پس از تمرینهای دوران دره شعیب، در حال باید به جلو آمده و با سیستم روبرو شده و راهبری آن را در دست گیرد .
همچنین در آیات زیر از سوره قصص:
سوره قصص آیات 29 -31
فَلَمَّا قَضى مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَهٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ (29)
فَلَمَّا أَتاها نُودِیَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَهِ الْمُبارَکَهِ مِنَ الشَّجَرَهِ أَنْ یا مُوسى إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ (30)
وَ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ یا مُوسى أَقْبِلْ وَ لا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ (31) سوره قصص
پس چون موسى مدت تمرین در موازنه عدمی و برای برابری و یگانگی را بسر رسانید، با همسر خود به راه افتاد، در راه از سمت طور (تکامل و رشد ) آتشى از دور احساس و با خوذ یگانه دید، به خانوادهاش گفت: من از دور آتشى احساس مىکنم شما در اینجا باشید تا شاید از کنار آن آتش خبرى کسب نموده و یا از خود آتش پارهاى بیاورم تا شاید خود را گرم کنید (29).
ولى همین که نزدیک آتش رسید صدایى از کرانه رود از طرف راست از درختى که در قطعه زمینى متفاوت از دیگر مناطق و مبارک و رشد یابنده واقع بود برخاست که اى موسى به درستى من خداى رب العالمینم (30).
و این که عصایت را رو در رو کن و در عمل در آور، همین که موسى دید که شروع به برانگیختگی و حرکت کرد، مانند روشن کننده و تعیین کننده ای بسیار نافذ که خود را به سرعت رشد میداد، موسی به عقب بازگشت و نگران شد، اى موسى بیا جلو و با آن روبرو شو و از آن نگران نباش تو از سیستم توحیدی و حرکت آن در امان هستی و راهبری آن را در دست بگیر، این ترس موسی به دلیل همان اشتباه و ضلالت و ظلم موسی در قبل است.
بنا بر این موسی سیستم را با انطباق با برابری و یگانگی مبتنی بر عدم کاربرد زور و تجربیات و اصول توحیدی می سازد، ولی این سیستم، موجود و مجموعه مستقل و آزادی است و دارای رشد و برانگیختگی دائمی و نفوذ و گستردگی عمل است که با سرعت و دقت عمل آن، موسی نیز از آن نگران میشود
( هَزَزْتُ فلاناً للعطاء- او را با بخشش شاد کردم و از شادى مرتعش شد. خداى تعالى فرمود: وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ- مریم/ 25 و فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ- النمل/ 10 و اهْتَزَّ النباتُ شاخههایش حرکت کرد در آیه: فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَیْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ- الحج/ 5 همینکه باران بر زمین بىحرکت و بىگیاه رسید خاکش تکان خورد و از هر گیاهى شادى بخش در آن روئید.)
یعنی استقلال و آزادیِ سیستمِ پشتیبان و عمل کننده ی بر مبنای برابری و رشد، چه در فرد و چه گروه، و انطباق با برابری بر موازنه عدمی و قوانین و اصول هستی، که هیچ کسی از آن در امان نیست مگر با انطباق با توحید و همان قوانین، و این سیستم پشتیبان در جهت ایجاد و حفظ برابری و یگانگی و رشد فردی و اجتماعی انسانها است که در آیات مربوط به داستان موسی میتواند در عمل صلح و رشد بر مبنای موازنه عدمی یعنی بر مبنای عدم کاربرد زور در روابط را، برای قوم موسی و هر فرد و جمعی را رقم بزند .
موسی، سیستمی را در دوران زندگی در مصر و در نزد فرعون ساخته است که، به علت نفوذ روابط طبقاتی و تمرکز قدرت درموسی، علیرغم پیامبر بودنش، به تضاد و ضلالت کشیده شده و این عدم انطباق با توحید باعث ایجاد روابط قدرت میشود و کاربرد زور و قتل فردی بناحق میشود،پس موسی به دره شعیب رفته و 8 سال تمرین ساخت سیستمی مبتنی بر موازنه عدمی را انجام داده تا زمانی که آماده بشود برای انطباق و بعد موسی حرکت میکند، این سیستم را در سرزمین طوی و منطبق با واقعیات پیچیده تکاملی، در معرض روشنایی برابری و یگانگی و موازنه بر عدم زور ، و آزمایش فکری و عملی انطباق قرار میدهد، و با خداوند درسهایش را در رابطه با سیستم فکری و عملی و پشتیبانی توحیدی از نظر فکری و عملی پس می دهد و امتحان می دهد،و آماده می شود برای رو در رویی و قرار گرفتن در متن حرکت و مبارزه ی توحیدی به همراهی سیستم راهنما و سیستم پشتیبان فکری و عملی آن .
سیستمی در معاد توحید و توحید در معاد، بر آیند و نتیجه ی عمل فردی و گروهی، در نهایت توحید بر مبنای موازنه عدمی:
اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى (24) قالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی (25) وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی (26) وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی (27) یَفْقَهُوا قَوْلِی (28) سوره طه
حالا با این سیستم زنده و رشدیابنده و فکر و عمل روشن که نتیجه فکر و عمل توحیدی و راهیاب و آگاهی بخش و روشنگر همگان است برو، به سوی فرعون متجاوز که او طغیان کرده است. برای چه؟ خداوند نمیدانسته است که فرعون کیست؟ چرا موسی را به سوی او می فرستد تا تلاش کند تا او را به درک عمیق برساند؟ زیرا وظیفه انسانها و همه ی انسانها همین است. جستجو و تلاش برای وصل شدن و وصل کردن به ذکر، یعنی تمرین برابری و یگانگی، و برابری و یگانگی در عدم زور، یگانگی در افق بینهایت که در بالا توضیح داده شده است.
واین با جستجوی روح خداوندی در همه ی انسانها ولو فرعون عملی می گردد، که با ساخته شدن موسی و سیستم پشتیبان و تکیه گاه او در این رابطه و تمرین برای زندگی در برابری و رشد بر مبنای موازنه عدمی ممکن و همراه خواهد بود، و تا موسی و سیستم پشتیبان او در همه و حتی فرعون در جستجوی این روح نباشند به مقام وصل و پیامبری و انسانیت و علاقه و تکامل و رشد نمی رسند.
در اینجا بحث عصای موسی با معنی یک کلمه که در این داستان به کار رفته است و آن ثعبان است ادامه پیدا می کند:
ثعب: ثَعَبَ یعنى روان ساخت و به جریان انداخت، خداى تعالى گوید: (فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ- 107/ اعراف) نامیدن ثعبان جایز است که از عبارت ( ثَعَبْتُ الماء فَانْثَعَبَ) یعنى آب را به جریان انداختم و جارى شد.
ثعبان مبین یعنی جریان نیروی محرکه و رشد یاب و روشنگر ناشی از حقوق ذاتی ، و این است که سحر و نادرستی و ترس و زور را باطل میکند، این ثعبان مبین و جریان نیروی محرکه رشدیاب و روشنگر مبتنی بر حقوق ذاتی، سیستمی است که همه ی نیروهایی که در توجیه و اثباتِ حقارتِ توده های انسانی، و برای توجیه عدم توانایی در مبارزه برای یگانگی و برابری، و در نتیجه القای عدم امکان رشد همه جانبه و همگانی هستند، را می بلعد .
خداوند در قرآن به مومنان راه و روش ایجاد این سیستم را به عنوان تضمین رهایی از سیستم برتری طلبی و نابرابری و تضاد و تلاشی، و ایجاد و تداوم سیستم برابری و یگانگی در عدم کاربرد زور در فرد و جامعه نشان داده است، و این در هر زمانی و مکانی و برای همگان به عنوان امور مستمر تاریخی کاربرد داشته و دارد و خواهد داشت، تا زمانی که برتری طلبی و تضاد و تلاشی در همه جای این زمین در رابطه با برتری طلبی و تجاوز و تضاد موجود و فعال است، و باید این جریان نیروی محرکه، رشد یابنده و روشنگر، سیستم خود را ایجاد و گسترش دهد تا رشد کند و بتواند، انسان را به فوز، یعنی عبور از شب و سرزمین خشک و رسیدن به روشنایی و سرسبزی رساند،در آیات زیر از سوره اعراف ، موسی رو در رویی و القای سیستم و مجموعه ی زاینده روح ونیروی محرکه رشد در عمل را،باسیستم فرعون تمرین می کند:سوره اعراف آیات 103 تا 126
ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسى بِآیاتِنا إِلى فِرْعَوْنَ وَ مَلائِهِ فَظَلَمُوا بِها فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ (103)
وَ قالَ مُوسى یا فِرْعَوْنُ إِنِّی رَسُولٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمِینَ (104)
حَقِیقٌ عَلى أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَرْسِلْ مَعِیَ بَنِی إِسْرائِیلَ (105)
سپس برانگیختیم ما یعنی خداوند وهستی واصول وقوانین آن موسی را با نشانه های خودمان به سوی فرعون (یعنی تمساح) وگروههای برتری طلب و چشم پر کن او، پس ظلم کردند به موسی و سیستم نشانه رشد یابنده او، پس بنگر نتیجه کار خارج شوندگان از مسیر خداوند چه بود؟ وموسی گفت ای فرعون من رسولی از پرورش دهنده هستی وهمه چیز هستم. بیان کننده ونمایان کننده حقوق واصول وحقوق ذاتی انسان وهستی هستم، واینکه غیر از بیان حقوق نباشم، وبا روشن نمودن حقوق ذاتی همه چیز ارسال شده ام پس با من بنی اسرائیل را بفرست.
در مرحله ی قبل موسی از سیستم فرعونی از نظر مکانی کنده شده و پیوسته ی مکانی و زمانی و سیستمی دیگر می شود و سیستم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی در مکانی دیگر درست کرده است که در انطباق با نور و روشنایی اصول ذهنی و عملی و تمرین آن در سرزمین پیچیده ی طوی، آن را امتحان کرده است و حالا این سیستم را در معرض روبرویی و رو در رویی با سیستم شرک و طبقاتی فرعونی قرار میدهد و با استناد به کار آیی و رشد آن از فرعون می خواهد تا کسانی را که به او اعتقاد دارند و شهروندان درجه دوم و سوم بشمار می آیند را آزاد بگذارد تا با این سیستم توحیدی فکری و عملی و سیستم پشتیبان و الگوی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی آنها را رشد دهد او نمی خواهد که همه ی سیستم و مصر را به او بسپارند تا همه را در این سیستم تربیت کند به دو دلیل :
1- او یک بار بدون تضاد و برخورد و جنگ با فرعون، یک سیستم کوچکتر در دره شعیب را ایجاد کرده و می خواهد تا با همان شرایط سیستمی بزرگتر را ایجاد کند تا آن سیستم بتواند رشد کرده و الگو و بدیل شده و سیستمهای بزرگتری را با روش توحیدی و پشتیبانی و روش ذهنی و فکری روشنایی و تکاملی ایجاد کنند .
2- به جای اینکه به جنگ با سیستم فرعونی بپردازد و نیروهایش را در یک روابط قدرت و تضادی و برای در بر گرفتن کل سیستم مصر مصرف کند، صرف ساختن انسان و جامعه ی الگوی توحیدی نماید.
قالَ إِنْ کُنْتَ جِئْتَ بِآیَهٍ فَأْتِ بِها إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ (106)
فَأَلْقى عَصاهُ فَإِذا هِیَ ثُعْبانٌ مُبِینٌ (107)
وَ نَزَعَ یَدَهُ فَإِذا هِیَ بَیْضاءُ لِلنَّاظِرِینَ (108)
قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ (109) یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ (110)
قالُوا أَرْجِهْ وَ أَخاهُ وَ أَرْسِلْ فِی الْمَدائِنِ حاشِرِینَ (111) یَأْتُوکَ بِکُلِّ ساحِرٍ عَلِیمٍ (112)
گفت فرعون : اگر تو با نشانه ای آمده ای پس آن را مشخص کن اگر تو راستگویی پس موسی القا کرد و رو در روی آنها قرار داد عصا و تکیه گاه و سیستم پشتیبانی اش راو سیستم عملی روشن و شفافش را که همه به روشنی می توانستند ببینند و درک کنند را نشان داد.
طبقات چشم پر کن وبرتری طلبان گفتند که این یک ساحر دانایی است ومی خواهد شما را از پایگاه برتری طلبیتان بیرون کند وببینید که چکار باید کرد؟ گفتند بگذارید تا او وبرادرش وسیستمش را که در شهر جمع شده ببینیم، و در آن زمان همه ساحران دانای خود را نیز بیاوریم.
ثعبان مبین یعنی جریان نیروی محرکه و رشد یاب و روشنگر همگانی و همه جانبه مبتنی بر حقوق ذاتی و ابتدایی انسانی، و این است که فرعون و یارانش در مقابل آن چیزی نمی توانند بگویند و این است که سحر را باطل می کند، و انطباق روش فکری و عملی این جریان رشد با سیستم پشتیبان نیروی محرکه که ثعبان است صداقت و صادق بودن را بیان می کند.
گروههای برتری طلب و طبقات چشم پرکن که ملاء و مترف و غیرو هستند، برای تحریف مسیر برابری و یگانگی در موازنه عدم زور مبتنی بر حقوق ذاتی، ارائه شده توسط موسی، که قصدش را بیان کرده است و آن را رشد بنی اسرائیل نامیده، و برای حذف جریان توحیدی میگویند که:
قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلِیمٌ (109)
سحر یعنی دروغ و فریب و ترس ناشی از تمرکز نیروهای قدرت و ثروت متمرکز، و مبلغان توجیه گرِ قدرت وعقلِ قدرتمدار.
یُرِیدُ أَنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أَرْضِکُمْ فَما ذا تَأْمُرُونَ (110)
بزرگان قوم فرعون گفتند: راستى این جادوگر وفریبکار وخدعه گری دانا است (109).
که مىخواهد شما را از سرزمین وپایگاه ومهد برتری طلبیتان بیرون کند، اکنون چه رأى مىدهید (110).
یعنی همان امری که همه ی برتری طلبان تاریخ به آن تکیه کرده و می کنند که، در مقابلِ برابری، آزادی و صلح و رشد، به سانسور و تحریف و دروغ و فریب، برای هدف کاربرد زور و جنگ و تضاد، و برای سد کردن مسیر برابری و یگانگی و رشد دست می یازند .
برای توجیه نظر نادرست رشد بر مبنای برتری طلبی و کاربرد زورِ خود، از تکذیب کنندگان برابری و یگانگی، و توجیه کنندگان روابط طبقاتی و کاربرد زور و دشمنی و جنگ کمک می خواهند .
یعنی برتری طلبی و وحدت بر مبنای کاربرد زور و طرحریزی تقابل و تضاد به جای وحدت بر مبنای عدم کاربرد زور و برابری و صلح و رشد.
ولی در تضاد و جنگ و کاربردِ زور در روابط، این قدرت است که رشد می کند، و در صلح و برابری و عدم کاربردِ زور در روابط، این انسان است که رشد می کند.