ناصر تکمیل همایون امروز ۲۵ آبان ۱۴۰۱ در بیمارستان طالقانی تهران درگذشت. ناصر تکمیل همایون، متولد سال ۱۳۱۵ در شهر قزوین، مدرسه ابتدایی را در زادگاهش گذراند. او درباره تحصیلات ابتداییاش میگوید: «اگر مادربزرگ من پا در یک کفش نمیکرد و نمیگفت که نوه من باید پشت استول (قزوینیها به نیمکت میگفتند) بنشیند و من را نمیبرد تا در مدرسه «بدر» اسمنویسی کند، ممکن بود فرد دیگری شوم.» او همچنین از اخراجش از دبیرستان علامه تهران توسط مدیر چپ مدرسه به خاطر عقاید مصدقیاش به عنوان نقطه عطفی در زندگی خود و البته خاطرهای تلخ یاد میکند و اینگونه روایت میکند: «آن مدیر چپ بورژواصفت مدرسه علامه، من را از مدرسه بیرون کرد و حتی شفاعت پدرم را نپذیرفت و اشک او را درآورد.» ناصر تکمیل همایون اضافه میکند: «من در طول زندگی سه بار گریه پدرم را دیدم. یک بار همین موقع بود که این مدیر، حرف ناجوری زده بود بار دوم بعدازظهر ۲۸ مرداد هم در خیابان آشیخ هادی بودیم؛ یخچال خانه مصدق را کسی به کولش گرفته بود، مستراح فرنگی خانهاش هم دست کسی دیگر بود. پدر من که دید گریه کرد و گفت یک روز خانه شاه را هم همینطور میکنند و ما زنده بودیم و دیدیم که این اتفاق افتاد. آن روز هم گریه کرد و بار آخر در فوت مادرم.»
دکتر ناصر تکمیل همایون جامعهشناس، تاریخنگار و استاد پژوهشکده تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود. او همچنین از اعضای سازمان جوانان جبهه ملی ایران در سال ۱۳۳۹ بوده است. در سالهای ۱۳۳۳–۱۳۳۷ دوره کارشناسی فلسفه و علوم تربیتی و کارشناسی ارشد علوم اجتماعی را در دانشگاه تهران گذراند. ناصر تکمیل همایون رساله خود را با راهنمایی مرحوم دکتر غلامحسین صدیقی که از استادان برجسته بود، تألیف کرد. او دربارهی استادش چنین میگوید: «تأثیرگذارترین شخصیت در زندگی، استادم در دانشسرای عالی غلامحسین صدیقی بود؛ ما مصدقی بودیم و خوشمان میآمد. هر چند استدلالی که امروز بلدم را آن روزها بلد نبودم. این در ذهنم بود که مصدق چه کسی است که چنین آدمی طرفدار و وزیرش بوده است. این به من روحیه میداد.» و نیز در خاطرهای از کلاس درس صدیقی میگوید: «قرار بود من درباره آپولوژی سقراط صحبت کنم. سخنرانی که کردم، خواستم خودم را لوس کنم، گفتم سقراط در دادگاه فرمایشی آتن محاکمه شد. یک دفعه دکتر صدیقی گفت: «آقا این چه حرفهایی است میزنید؟ کجا در آتن دادگاه فرمایشی وجود داشته است. به شیوه دموکراتیک سقراط را محاکمه کردند. دادگاه فرمایشی امروز و در ایران است.» این درس بزرگی بود و متوجه شدم هر چیزی را نباید گفت و هر تشویقی نباید کرد و باید در تاریخ، حقایق و واقعیات را گفت و از حب و بغض کناره گرفت.»
بعد از تحصیل در ایران، ناصر تکمیل همایون دستیار دکتر احسان نراقی در دانشسرای عالی تهران شد. او از اعضای حزب ملت ایران و از دوستان نزدیک شهید داریوش و پروانه فروهر بود. دوستی او با ابوالحسن بنی صدر که تا پایان عمر آقای بنی صدر پابرجا بود از آن زمان آغاز میشود. ناصر تکمیل همایون در سال ۱۳۴۵ برای ادامه تحصیل به پاریس آمد و دوره دکترای تاریخ و دکترای جامعهشناسی را به ترتیب در سالهای ۱۳۵۱ و ۱۳۵۶ در دانشگاه پاریس به ترتیب با پروفسور ژآن اوبن و پروفسور ژرژ بالاندیه به پایان برد.
او ابتدا در کلاس بالاندیه نامنویسی کرد و قرار بود پایاننامه خود را با موضوع مدرنیزاسیون در ایران عصر قاجار بنویسد. همان جا بود که با دکتر اوبن آشنا شد؛ استادی که به او گفت تا تاریخ بلد نباشی نمیتوانی جامعهشناسی بخوانی و از او خواست که در کلاسش شرکت کند: «یا علی گفتیم و عشق آغاز شد. پنج سال سر کلاسش رفتم و دکترای تاریخ گرفتم.» بعد از دریافت این دانشنامه به کلاس استادش دکتر بالاندیه رفت، تا پایاننامهاش را در رشته جامعهشناسی با همان موضوع مدرنیزاسیون در عصر قاجار بنویسد. پایاننامهای که بعد از پنج سال و پژوهشهای گسترده و بحثهای پیاپی با عنوان «دگرگونیهای سیاسی در ایران دوران قاجاریه» در دانشگاه دولتی دفاع شد و باعث شد تا از سوی وزارت آموزش عالی فرانسه برای تدریس در سوربن دعوت به کار شود. تکمیلهمایون اما این دعوت را نپذیرفت: «اینجا کسی قاضی نیست و قسم هم دلیل نمیشود؛ اما به مقدساتم قسم میخورم دو روز بعد از دفاع گفتند چون دکترای دولتی گرفتید میتوانید در سوربن به صورت رسمی به تدریس مشغول شوید. اینجا بمانید و دانشیار جامعهشناسی شوید. با دوستان صحبت کردم. همه گفتند قبول کن. گفتند اینجا هم میتوانی خدمت کنی. گفتم من نوگل این باغم، اگر تشنه دهم جان، حاشا که به گلخانه همسایه گریزم. بار و زندگی را جمع کردم و به ایران برگشتم.»
او در پاریس در آپارتمان کوچکی به همراه همسر و پسرش زندگی می کرد و در پی زد و بند و مال و منال و جاه و مقام نبود. در این برهه یکی از فعالان سیاسی در خط مصدق و از همراهان ابوالحسن بنی صدر در پاریس بود. او می گوید «وقتی برای تحصیل به اروپا رفتم، دیدم بخش عمده طرفداریهای مصدقیهای ساکن امریکا و اروپا احساسی است. در این میان بنیصدر استثنا بود. او در شناساندن مصدق، خط استقلال، موازنه منفی، دموکراسی و … بسیار موثر بود. ما شبها باهم در این زمینه بسیار بحث میکردیم. این بحثها باعث شد طرفداری من از آن حالت صرفا احساسی به حالت تعقلی تغییر کند. من هیچ کتابی درباره مصدق نخواندم ولو آنها که مخالف او بودند که وجه اخلاقی و سیاسی و ملی بودن او را برجسته نسازد».
وی در سال ۱۳۵۶ به ایران بازگشت. او در خاطرهای از بازگشت خود چنین میگوید: «یک روز مطلع شده بودم که در مسجد فیروزآباد بزرگداشت مرحوم آل احمد است. من به مسجد رفتم و در آنجا با نویسندگان آشنا شدم. پس ازآن، ساواک من را در بهمن ماه ۵۶ احضار کرد. پرویز ثابتی با من صحبت کرد خیلی هم محترمانه صحبت کرد، ولی اندک اندک لحن سخنانش تند شد و خلاصه به آنجا رسید که اگر با بازرگان و فروهر تماس بگیرید با مشت آهنین ما روبرو می شوید. من قبلاً با مرحوم داریوش فروهر صحبت کرده بودم و فروهر به من گفته بود: «ثابتی روش اش این است، ابتدا از تو تجلیل میکند ولی سرانجام به تهدید میرسد. به محض اینکه تهدید کرد بلند شو بایست و بگو آقای ثابتی معذرت میخواهم سلول من کجاست؟!! من در کیفم خمیر دندان و حولهام را آوردهام با من اینگونه صحبت نکنید» … [من به همین ترتیب عمل کردم و ثابتی به من] گفت «بنشین این حرفها را فروهر به تو یاد داده است». من خندهام گرفت و او هم خندهاش گرفت.»
پس از کودتای خرداد ۱۳۶۰، به جرم کمک به اختفای بنیصدر، توسط دادگاه انقلاب ابتدا به اعدام محکوم شد. خود او روایت میکرد که در زندان هر روز در انتظار اعدام بود. روزی او را از سلول صدا میزنند و او به گمان اینکه نوبت اعدامش شده است، با همسلولیها خداحافظی میکند اما وقتی به دفتر مسئول زندان میرسد، فوت مادرش را به او اطلاع میدهند. آن لحظه را به عنوان یکی از تلخترین لحظات زندان و زندگی خویش به یاد میآورد. بالاخره با تلاش آیت الله منتظری، حکم اعدام به حبس ابد تبدیل شد و سپس با تخفیف در حکم، در سال ۱۳۶۴ از زندان با حکم تعلیقی آزاد شد.
تکمیلهمایون درباره دوران زندانش میگوید: «به جرم پناهدادن به بنیصدر دستگیر شدم. بعد که از زندان خارج شدم، یارانی که ما را میشناختند از ما برحذر بودند که نکند در زندان ساخت و پاخت کرده باشد. دشمنانم هم فکر میکردند این با کاری که کرده باید اعدام میشد چرا نشده است؟! آنجا فهمیدم نباید درباره آدمها زود قضاوت کرد».
پس از آزادی از زندان، هیچ مرکز علمی و دانشگاهی او را نمیپذیرفت و نمیتوانست کاری از پیش ببرد تا آنکه در مؤسسه مطالعات فرهنگی استخدام شد.
تلاش علمی ۶۰ ساله ناصر تکمیل همایون در ایرانشناسی از او شخصیتی استثنایی ساخته است. تألیفات بسیاری از وی به جا مانده است که مورد استفاده جمع وسیعی از پژوهشگران قرار میگیرد. با اینکه ایشان استاد و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بود حتی پس از بازنشستگی به تلاش خود ادامه داد و در مؤسسه دفتر پژوهشهای فرهنگی سرپرست بخش فرهنگ و تاریخ شد و این فعالیت را تا قبل از دورهی بیماری اخیر ادامه داد.
دکتر ناصر تکمیل همایون همیشه دل در گرو خاک میهن داشت. کوشش او برای شناخت ایران و فرهنگ ایرانی و تاریخ و جغرافیا و جامعه ایران در برهههای مختلف در کتابها و مقالات متعددش نمود پیدا کرده است. «تاریخ ایران در یک نگاه»، «آبسکون، یا، جزیره آشوراده»، «دانشگاه گندیشاپور»، «مشروطهخواهی ایرانیان »، «جاده ابریشم»، «تاریخ اجتماعی و فرهنگی تهران»، «خلیج فارس»، «سرگذشت دریای مازندران»، از جمله آثار او است.
در باره شهر قزوین نیز مقالات متعددی نوشته است: «درآمدی بر موقعیت فرهنگی – تاریخی قزوین»، «نگاهی به جامعه شناسی تاریخی شهر قزوین»، «تاسیس بلدیه قزوین»، «نگاهی به آموزش کودکان و نوجوانان و نظام مکتب خانه های قزوین»، «دیرینه شناسی قومی در پهنه قزوین». آخرین کتاب او در باره زندگی مصدق در عهد قاجار است.
ناصر تکمیل همایون در حفاظت از میراث فرهنگی، به ویژه در حفظ بناهای تاریخی قزوین که مورد تهدید بودند، تلاش بسیار کرد. برای نمونه در حفاظت از مسجد مدرسه حیدریه، بنایی از دوره سلجوقی و گچبری محراب آن که شهرتی جهانی دارد، بسیار کوشید و عدهای را از تهران بسیج کرد و مانع تخریب این اثر باستانی شد.
خوشخویی و خوشقلبی او زبانزد همه بود. مردی اجتماعی که محافل را با اندیشه و دانستهها و همچنین خوشزبانی خود همیشه گرم میکرد. روزی یکی از زندانیان همبند وی گفته بود: «اگر روزی تکمیل همایون آزاد شود تازه زندان ما آغاز می گردد». انسانی باصفا، باوفا و قدرددان بود. به پیشنهاد او، ۱۲ آذر، زادروز دکتر غلامحسین صدیقی، استاد گرامیاش، به عنوان روز علوم اجتماعی در کشور درآمد. او به محض اطلاع یافتن از بیماری ابوالحسن بنیصدر، خود را برای آخرین دیدار به بستر دوست دیرینهاش رساند.
بنا به وصیت خودش در قزوین و در کنار مادرش به خاک سپرده میشود.
یاد این استاد بزرگ، رهرو مصدق که زندگی را به تحقیق درباره تاریخ و فرهنگ ایران گذراند گرامی باد. راهش پر ره رو باد.
همکاران سایت انقلاب اسلامی در هجرت، مراتب تأثر عمیق خود را به همسر گرامیاش مهین تکمیل همایون و فرزند گرامیاش نادر ابراز مینمایند و صمیمانه تسلیت میگویند.