درد این است که بعد از 33 سال از تجربه عملی نظام ولایت فقیه و تجربه انتخاباتی سال 1384 و 1388 باز هم عده ای بر طبل شرکت در انتخابات می کوبند و فکر می کنند رآی آنان ذره ای در زندگی روزمره و آینده اشان تآثیر دارد.
رژیم جمهوری اسلامی با نهادینه کردن تاکتیک ایجاد ترس برای بیش برد مقاصد خود و در بند نگهداشتن مردم از ابتدا تا بحال از این تاکتیک سود برده است. بطوریکه گردانندگان و سردمداران نظام ولایت فقیه برای توجیه کردن شرکت مردم در انتخابات، یک محور شرارت ( ترس) درست می کنند که همواره یک سرش محور بد است و سر دیگرش بدتر می باشد. آنان حول این محور چنان جو وحشتی را ایجاد می کنند که تا مردم از ترس اژدها ساخته و پرداختۀ نظام به افعی این نظام پناه برند. برخی از مردم که هنوز فریب رژیم جمهوری اسلامی را می خورند، مطابق آن تصمیم می گیرند که در رآی گیری شرکت کنند و بین بد و بدتر به بد رآی دهند تا به خیال خود گرفتار بدترین نشوند . بدون وجود این محور شرارت یا ترس تمام توجیه و استدلال شرکت کنندگان در انتخابات مبدل به کشک و نقش بر آب می شود.
گردانندگان و جناح های مختلف جمهوری اسلامی وعوامل آشکار و پنهان آنان درداخل و خارج کشور، همیشه با ایجاد تاکتیک ترس به فریب مردم مشغول بوده و هستند. در ابتدای انقلاب برای نابودی آزادی های بدست آمده و قلع و قمع کردن آزادیخواهان خطر جدی آمریکا و کودتای آمریکائی بود و امروز خطر جدی جنگ است. در آن ایام اسلحه بدست حافظ استبداد دینی بودند و امروز با نوشتن و حرافی کردن محافظ استبداد دینی شده اند.
بر این اساس؛ امسال رژیم جمهوری اسلامی بسرکردگی سید علی خامنه ای برای تشویق مردم به رآی دادن و کشاندن آنان در پای صندوق رأی مترسک هیچکاره ای را بنام جلیلی وارد میدان کرده است. دستگاه تبلیغاتی مافیای مالی ونظامی رژیم درداخل و حامیانش در خارج کشور از او چنان چهرۀ کریه ای ساختند تا مردم نه فقط در خواب بلکه در بیداری هم از سعید جلیلی وحشت کنند. مبلغین رآی دادن و شرکت در انتخابات و دست پرورده های رژیم جمهوری اسلامی برای کشاندن مردم به پای صندوق رأی و توجیه شرکت در انتخابات بعد از تقلب انتخاباتی سال 1388 و کشتار ایرانیان با سیاه نمائی از جلیلی می فرمایند: «هرکس به جز جلیلی انتخاب شود مردم برده اند. »
رآی دهندگان از این افراد نمی پرسند، ما رأی دهیم که چه شود؟ و با رأی خود چه چیزی را برنده خواهیم شد؟ و اصلاً به چه دلیل و از کجا پیدا است ما برندۀ بازی انتخابات هستیم؟ و اساسأً چقدر بین آقای جلیلی و دیگر نامزدها تفاوت هست که مردم به خاطر اینکه آقای جلیلی رئیس جمهورنشود، باید خویشتن را به عنوان شهروند صاحب حق انکار کنند و کرامت و شخصیت انسانی خود را زیر پا بگذارند و به رژیمی مستبد و متجاوز به حق و حقوق ملت رأی بدهند که او مشروعیت پیدا کند؟ در واقع رأی دهندگان با شرکت خود در انتخابات به آقای خامنه ای چک سفید می دهند که هر بلائی خواست برسر آنان بیآورد. رأی دهندگان با رأی خود به خامنه ای می گویند ما هیچ کاره ایم و دنیای خارج هم با هیچکس جز شما طرف نیست!حال اگر شما بروید رأی بدهید گول حقه بازی او را خورده اید، ولی اگر رأی ندهید و او را نه فقط در انتخابات بلکه در تمام زمینه ها تحریم فعال کنید، مطمئن باشید سقوط او را آسان کرده اید.
رأی دهندگانی که پای صندوق می روند و به یکی از جانثاران خامنه ای رأی می دهند، هوشیار باشند که اولاً انتخابات صورت گرفته و خامنه ای رئیس جمهورخود را انتخاب کرده است. دومأً این نظام حقی برای آنان قائل نیست تا رأی آنان نقشی در انتخاب رئیس جمهور آینده ایران داشته باشد. سوماً همانطور که آقای خامنه ای مدام تکرار کرده و می کند، رأی دهندگان به رژیم جهموری اسلامی رأی می دهند.
مبلغین مشارکت درانتخابات از ناامیدی و سرخوردگی ودریک کلام از استیصال رأی دهندگان که ناشی از حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی است سوء استفاده می کنند تا آنان را تشویق به رأی دادن نمایند. رأی دهندگان بدنبال روزنه ای هر چند کوچک هستند تا مگر اوضاع نکبت بارزندگی شان قدری بهبود یابد. رأی دهندگان رأی می دهند تا شاید گرانی سرسام آور اجناس از بین رود و وضعیت معیشتی شان کمی بهتر شود. آنان با رأی دادن خود به استبداد حاکم تن می دهند، چون می ترسند ایران سوریه یا عراق شود. و بالاخره رأی می دهند تا کاری کنند. رأی دهندگان می گویند رأی ندهیم چه کنیم. یعنی می دانند با رأی دادن کاری نمی توانند انجام بدهند و خود را تا سطح یک بسیجی حقیر پائین می آورند، ولی باز رأی می دهند، تا شاید کاری انجام دهند. کدام کار و چه کاری معلوم نیست!!
اگراقتصاد ایران در ورشکستکی بسر می برد و بیکاری غوغا می کند، واگرایرانیان با وضعیت اقتصادی واجتماعی آشفته ای دست به گریبان هستند و حتی در روز روشن و در خانه و خیابان از عدم امنیت زجر می برند. اگر توسط اسرائیل تهدید می شوند. اگر ایران در معرض تجزیه قرار گرفته است. اگر ایرانیان با تحریم و بحران اتمی دست و پنجه نرم می کنند. اگر ایرانیان با گرانی کمر شکن و کمبود مواد خوراکی و داروئی مواجه هستند و اگر هشت سال احمدی نژاد رئیس جمهور بود؛ و صدها اگرهای دیگرعامل ومسبب آنها نظام ولائی به رهبری شخص سید علی خامنه ای است.
پرواضع است که در سایه او و «بیتش» ایران می تواند مبدل به سوریه یا لیبی یا عراق و افغانستان شود. ایران در نظام ولائی می تواند مبدل به کره شمالی شود. اگر ایران سوریه یا عراق و یا لیبی شود، مقصر اصلی خود مردم ایران هستند که وجود رژیم جمهوری اسلامی را تحمل می کنند و درمقابل تمامی سیاست های ویرانگر و مرگبارش سکوت می کنند. مگر سکوت وعدم مقاومت مردم سوریه در مقابل دیکتاتوری خاندان اسد، سوریه را به این روز نکشانده است؟ مگر کره شمالی را دیکتاتوری خاندان ایل سونگ، به این روزنه کشانده است؟ مگر سکوت مردم عراق در مقابل دیکتاتوری صدام، موجب این شرایط قتل وعام و تجزیه شدن عراق نشده است. سکوت و همراه مردم افغانستان با طالبان منجربه شرایط کنونی افغانستان شد که روز و شب شان تیره و تار شده است. یقینأ با ادامۀ حیات سلسلۀ روحانیت و اراذل و اوباش حاکم است که ایران می تواند مبدل به عراق، لیبی، سوریه و یا کره شمالی شود.
رأی شما مانع آن نمی شود که ایران سرنوشت کشورهای ذکر شده فوق را پیدا نکند. رأی شما بیانگر قبول وضع موجود و بدتر شدن این وضعیت است. رأی شما بیانگر قبول تحریم ها و قبول بحران اتمی و ادامه آن است. رأی شما یعنی قبول ادامۀ نظام ولایت مطلقۀ فقیه و قبول سیاست های ویرانگر و مرگبار ولی فقیه وبه غارت دادن ثروتهای ملی و تخریب نیروهای محرکه می باشد. رأی شما یعنی قبول سرنوشت و صبر اجباری که ایران را به این روز و در چنین موقعیتی قرار داده است.
ایران زمانی سوریه و عراق نمی شود که شهروندانش به حقوق و کرامت خویش آگاهی یابند و در جستجوی حقوق ذاتی و شهروندی خود باشند و توانائی خویش را باز یابند و احساس حقارت نکنند. پنجرۀ افکار خود را بسوی آزادی و رهائی از استبداد باز کنند و بخواهند در فضائی شاداب و شکوفا در استقلال و آزادی زندگی کنند. در غیر این صورت ملتی که هر دم فریب استبداد را بخورد و در بازی او شریک شود. ملتی که حاضر نباشد از حقوق انسانی خود دفاع نماید و ملتی که مسئولیت تغییر سرنوشت خویش را نپذیرد و می خواهد که دیگران سرنوشت او را رقم بزنند. آیا به تبعات و عواقب آن فکر کرده است؟!
چه کسی گفته است که ما باید به استبداد و انتخاباتش تن دهیم، چه کسی گفته است که ایرانیان باید فراموش کنند شهدای خود را، که در راه آزادی توسط همین رژیم کشته شده اند؟ چه کسی گفته است که ایرانیان با کرامت و باعزت در جهان توسط چند روضه خوان بی لیاقت خوار و بی عزت شوند؟ بطوریکه شیخ نشینی چون قطر نفت و گاز او را بدزد و کسی دم بر نیآورد! ویا چینی ها و هندی ها سرمایه های آنان را تصاحب کنند و بعد برایشان اجناس بنجل مصرفی ارسال نمایند. و یا چند شیخ نشین بی اصل و نسب چشم به خاک کشورش داشته باشند. آخر تا کی قبول حقارت و اسارت؟؟!!
هر چند در جوامع دمکراتیک مشارکت و عدم مشارکت در انتخابات حق هر کسی می باشد، ولی در جوامع استبداد این حق تبدیل به رای گیری میشود و هر رائی به ابزاری برای تداوم سرکوب و ادامه حیات سرکوبگران و نابودی ارزشهای اخلاقی جامعه بدل میشود.
هر آینه تلاش نکنیم ترس خود را بجای واقعیت های انتخابات بگذاریم ملاحظه خواهیم کرد که رای دهندگان رأیشان نه تنها در انتخاب رئیس جمهور نقشی ندارد بلکه بازیچۀ دست خامنه ای شده اند.
باید بگویم انتخابات تمام شده است و آقای خامنه ای رئیس جمهورخود را انتخاب کرده است. رئیس جمهور منتخب آقای خامنه ای کسی است که بهتر از هرکس دیگری بتواند غلام حلقه بگوش او باشد و نقش یک کارگزاررا بازی کند. روز 24 خرداد شب و یا 25 خرداد صبح تنها اسم این کارگزار را اعلان خواهد کرد. ایشان از بین ولایتی ، جلیلی و قالیباف یکی را قبلاً انتخاب کرده است، بقیه اش سرگرمی و مشغولیاتی برای مردم می باشد.
مناظره های مسخره تلویزیونی آقای خامنه ای بدو منظور ساخته شده بودند؛ اول بی اعتبار و بی حیثیت کردن هر چه بیشتر مقام ریاست جمهوری در نظام ولائی و دوم ارسال این پیام به غرب که در ایران رئیس جمهور نقشی ندارد و من تصمیم گیرنده اصلی هستم و در مقابل شما دو راه می گذارم. یکی حل بحران اتمی و دیگری ادامۀ آن. در واقع آقای خامنه ای اگر قصد حل بحران اتمی و صلح باغرب را داشته باشد آقای ولایتی را انتخاب کرده است و اگر خواهان ادامۀ سیاست کنونی «هستۀ اتمی » باشد به احتمال زیاد از بین قالیباف و جلیلی، جلیلی را انتخاب کرده است.
مشارکت در انتخابات و رای دادن پاسخ درستی به مشکلات و مصائب کنونی ایران نمی تواند باشد. بدون تغییر اساسی مشکلات داخلی و خارجی کشور ایران حل نخواهد شد. تنها تحریم همه جانبه و روزمرۀ استبداد دینی منجمله تحریم فعالانه انتخابات است که می تواند این نظام را ساقط کند و تغییر دهد. بدون تغییر استبداد دینی مردم ایران هیج آینده ای نخواهند داشت.
بحث تحریم؛ بحث نجات ایران و ایرانیان است. نه اینکه این فرد را جایگرین آن فرد کنیم. بحث برسر این است چگونه شهروند ایرانی به حقوق شهروندی خود برسد و منزلت بجوید.
تحریم فعال یعنی جامعه فعل پذیر بر جا نماند، تا مرگ خویش را بمثابه یک ملت ببیند.
تحریم فعال یعنی مقاومت مدنی، یعنی ایراینان بر حقوق انسانی و ملی خویش آگاهی یابند و خود را بمثابه شهروندان صاحب حق و کرامت بدانند تا جامعه برآن شود که، از درون تحول پیدا کند و به سوی دمکراسی گذار کند تا جمهوری شهروندان صاحب حق را بنا سازد.
21 خرداد 1392