خانم فائزه رفسنجانی در پیامی به مناسبت در گذشت پدرشان، مانند همیشه، کوشش کردند از ایشان شخصیتی وطن دوست و آزادیخواه و صلح دوست ارائه دهند. در بهترین حالت، البته برای فرزند سخت است که پدر را آنگونه که بود و کرد ببینند. ولی این نمی تواند توجیه گر کوشش در پوشاندن حقیقت شود و فریب دادن طرفداران خود. آقای ظریف نیز کوشش دوباره ای در اسطوره سازی از این سلطان جنایت، فساد و خیانت، که با جعل نامه ای که با فریب احمد خمینی (1) و بدست او نوشته شد و یک نقل قول دروغ از آقای خمینی، وطن را گرفتار فاجعه آقای خامنه ای کردند و در آخر کار هم رفیق 50 سال، ایشان را استخری کرد، می باشند. بنا بر این:
– برای آنکه نسل جوان بهتر متوجه شود که وضعیت فاجعه بار حاضر نه نتیجه انقلاب که نتیجه کودتای آقایان رفسنجانی، خامنه ای، بهشتی و همراه کردن خمینی با خود بر ضد اهداف آزادیخواهانه و عدالت خواهانه می باشد.
– برای اینکه نشان داده شود که رهبران حزب جمهوری اسلامی برای کسب قدرت حاضر به انجام هر خیانتی بودند و هر چه توانستند کردند، در این تحقیق و در دو مقاله فقط به دو موضوع می پردازم:
در تحقیق اول، بگونه ای مستند نشان داده خواهد شد که قرار بر پایان جنگ در خرداد 1360 و با پیروزی ایران و گرفتن غرامت سنگینی بوده است و رهبران حزب جمهوری اسلامی برای جلوگیری از پایان جنگ به فرماندهی بنی صدر، آقای خمینی را با خود همراه و دست به کودتا بر علیه اولین و تنها منتخب ایران زده اند. اینگونه جنگ پیروز را 7 سال دیگر ادامه که در نتیجه بین یک تا دو میلیون نفر از دو طرف کشته و زخمی شدند. (*) در آخر کار، آقایان خامنه ای و رفسنجانی، شکست در جنگ را مهندسی کرده تا اینگونه بتوانند در بعد از جنگ، دولت و حکومت را بطور کامل قبضه کنند.
در مقاله دوم، خواهیم دید که آقایان خامنه ای و رفسنجانی، بنا بر خاطرات مک فارلین، مشاور ارشد امنیتی رونالد ریگان، از طریق دیوید کیمجی، مدیر ارشد موساد اسرائیل به ریگان پیام داده بودند که در مقابل حمایت ریگان از آنها حاضر به زهر کش کردن خمینی می باشند.
تا نسل جوان نداند که چگونه اینگونه شد و اینگونه پیوند خود را با جنبشهای انقلابی پیشین استحکام نبخشد، نه تنها جنبش انقلابی 401 وسعت لازم برای سرنگونی رژیم خیانت، جنایت و فساد را نخواهد یافت، بلکه ضد انقلابیون سلطنت طلب، اسب تراوای آقای رضا پهلوی را وارد قلعه انقلاب کرده تا انقلاب را از درون ویران و اینگونه دیکتاتوری پهلوی سوم را بر قرار کنند.
پیام خامنه ای-رفسنجانی به ریگان: ایران باید در جنگ با عراق شکست بخورد
زمانی که آقای حسن خمینی، فرزند احمد خمینی، پدرش را گنجینه اسرار نظام توصیف می کرد، حتما بر بسیاری از آن اسرار آگاهی داشته است ولی هنوز لب فرو بسته است. اگر چه از تحقیق آقای عماد الدین باقی، در مورد به قتل رساندن پدرش حمایت کرده بود. (2)
ولی هنوز در مورد استخری کردن آقای هاشمی رفسنجانی (3) و بسیاری از جنایتهای قبل از آن که مثلث خامنه ای، رفسنجانی و احمد خمینی، مرتکب شدند سخنی نگفته اند.
اینها کسانی بودند که از آغاز دست در دست یکدیگر داشته و برای قبضه قدرت و به سرقت بردن انقلاب بهمن و تبدیل آن به ضد انقلاب، مرتکب همه گونه فساد و جنایتی شدند. ولی بنا بر قاعده قدرت که هم شریک را بر نمی تابد و هم بعد از رسیدن به قدرت، به حذف کسانی که نقش نردبام را برای او بازی کرده اند، دست می زند. اینگونه است که آقای خامنه ای، رفیق 50 ساله خود، یعنی کسی که بعد از انقلاب، دست او را گرفته و به نزد خمینی برده بود و امام جمعه اش کرده بود و بعد با جعل نامه ای از خمینی و نقل قولی دروغ، (4)
خامنه ای را که در مجلس خبرگان گفته بود: «باید خون گریست بر جامعه اسلامی که من رهبرش باشم.» (5)
را ولی مطلقه فقیه کرده بود، استخری می کند.
البته این قاعده ای است که مستبدان همیشه بکار برده اند. ولی رفسنجانی از آنجا که بنا بر قول آیت الله منتظری، هوش بازاری داشت و در نتیجه فقط منافع کوتاه مدت را می دید، بر این باور که رفیق ایران گیتی خود را که همه چیزش را مدیون او بود و بر بی کفایتی او آگاه، را در مقام رهبری قرار می دهد تا سلطنت کرده و او حکومت.
رفسنجانی قادر به فهم این واقعیت نبود که وقتی فردی را، هر قدر بی کفایت و بی عرضه، در مقامی با چنان اختیارات عظیمی قرار می دهد، چوب هم که باشد شروع می کند به استفاده از آن اختیارات و در آخر کار هم نردبام را می اندازد پایین و او را حذف خواهد کرد. رفسنجانی باز هم باور نمی کرد که رفیق پنجاه ساله به خانه نشینی او هم قناعت نخواهد کرد و غر زدن گهگاه او را تاب نخواهد آورد و استخر را سرنوشت او.
تاریخ انباشته از حذف نردبامها در حکومتهای استبدادی است. شاید معروفترین آنها، کودتای هیتلر بر ضد رفیق صمیمی خود، ارنست روم/Ernst Röhm رهبر پیراهن قهوه ای ها که بازوی نظامی و چماقداران هیتلر را تشکیل، که تمامی مخالفان هیتلر را با خشونت کامل حذف کرده بود می باشد که در جریان آن، روم و صدها تن از افراد نزدیک به او را به این بهانه که قصد کودتا داشته اند، ترور کرد. (6)
چرا خامنه ای و رفسنجانی و بهشتی مانع شدند تا جنگ در خرداد 60 به پایان برسد؟
ولی سالها قبل از اینکه کار به استخری کردن بکشد، اینها دست در دست یکدیگر داشته تا به هر قیمت شده است، قدرت را در دست بگیرند. حرص قدرت و بدست گرفتن آن به هر قیمت آنگونه شده بود که زمانی که ارتش ایران موفق شد ارتش عراق را متوقف و به باز پس گیری زمینهای اشغالی با کمترین تلفات دست بزند (برای مثال در در جریان باز پس گرفتن بلندی های بازی دراز، حدود حدود 2000 نظامی عراقی کشته و 1800 نفر به اسارت گرفته شدند، نیروی زمینی ایران تنها 23 نفر. 5 تانک را از دست داد که 14 نفر آنها به علت لغو دستور کشته شدند) و اینگونه وحشت از شکست ارتش ایران، (که عامل اصلی آن حزب جمهوری اسلامی و ویران کردن ارتش بود. تا جایی که یک ماه قبل از حمله عراق، آقای بهشتی و دیگر سران حزب، تصمیم بر انحلال ارتش گرفته بودند و تنها تهدید بنی صدر به استعفا بود که مانع اجرای تصمیم شد فقط تصور سرنوشت وطن را بکنید که ارتش منحل شده و عراق حمله کرده بود) جای خود را به وحشت از پیروزی ارتش داد. چرا که و به درستی آن را پیروزی فرماندهی بنی صدر که شب و روز را در جبهه بسر برده بود، می دانستند. تا جایی که آقایان خامنه ای، رفسنجانی و بهشتی به سید حسین خمینی، فرزند سید مصطفی خمینی گفته بودند:
«من با آنها (رهبران حزب جمهوری) صحبت کردم و بمن گفتند که ما حتی اگر خوزستان و یا نصف ایران را از دست بدهیم، بهتر از این است که بنی صدر در جنگ پیروز شود».(7)
اینگونه بود که با وجودی که آقای خمینی در آغاز با پیشنهاد کشورهای عدم تعهد برای پایان جنگ و خروج نیروهای عراق از باقیمانده زمینهای اشغالی (تا آن زمان حدود نیمی از زمینها آزاد شده بود) و دادن غرامت سنگینی موافقت کرده بود. این آقایان مانع به پایان رسیدن جنگ در خرداد 60 شدند.( 8)
آقای علی امیر حسینی، مسئول تماس دفتر ریاست جمهوری با روحانیت که از جمله پیامهای بنی صدر و آقای خمینی را بین آن رد و بدل می کرد، در مصاحبه ای با اینجانب، بعد از دادن پیام بنی صدر به آقای خمینی، از جمله به اینجانب فرمودند:
«از طرف آقای بنی صدر به نزد آقای خمینی رفته و طرح کشورهای عدم تعهد را به ایشان عرضه و آقای خمینی در ضمن اعلام موافقت گفتند که می ترسند که عراق در ایران باقی مانده و ماننده لکه بر فرش، لکه ننگی برای ما شود. در ادامه گفتند که فقط به آقای بنی صدر بگویید که اسم آن را صلح نگذارند. گفتم که اسم دیگری جز صلح بر آن نمی شود گذاشت. پاسخ دادند که آقای بنی صدر ادیب است و خود می داند چکار کند. دوباره گفتم که بر فرض هم اسم دیگری بکار ببرند ولی در قطعنامه سازمان ملل اسمی جز صلح نخواهد آمد. پاسخ دادند که من این را برای خود آقای بنی صدر می گویم تا فردا روزنامه جمهوری اسلامی و رسالت به ایشان بر چسب سازشکار را نزنند. گفتم که اگر شما موافقت خود را اعلام کنید آنها جرئت نخواهند کرد که چنین حرفی را بزنند.
پس به احمد آقا گفتند که فردا به جلسه شورای امنیت رفته و موافقت ایشان را اعلام کنند. در جلسه شورای امنیت که حضور داشتم، رئیس شورا، آقای بنی صدر و فرماندهان ارتش و سپاه و مصطفی چمران و خامنه ای حضور داشتند و همگی با طرح پیشنهادی صلح که قبلا صدام حسین هم موافقت خود را اعلام کرده بود، اعلام کرده و آقای احمد خمینی موافقت نظر پدر را هم اعلام کرد».
ادامه دادند که بعد از آن موافقت بود که آقایان خامنه ای و رفسنجانی و بهشتی و موسوی اردبیلی نزد آقای خمینی رفته بودند و آقای رفسنجانی گریه کرده بود که اگر جنگ تمام شود، پیروزی بنی صدر خواهد بود و شما هم حریفش نخواهید شد.»
روایت سلاخی شده این دیدار که به خمینی گفته بودند که اگر جنگ تمام شود، بنی صدر پیروز آن خواهد بود و سوار تانکهایش شده و وارد تهران خواهد شد و استفاده از نقطه ضعف آقای خمینی، که میل شدید به قدرت بود، را چند سال قبل آقای شمخانی بیان کردند. (9)
و اینگونه از نقطه ضعف آقای خمینی که میل شدید به قدرت بود استفاده و از آنجا که بنی صدر نپذیرفت در ازای گرفتن قدرت بیشتر (آقای خمینی وعده داده بود که در صورت همکاری بنی صدر و محکوم کردن 8 گروه سیاسی، آقار رجایی را برکنار و نخست وزیر مورد نظر او می تواند نخست وزیر شود) عهد خود با مردم را شکسته و دست از دفاع از آزادی ها بر دارد، در 20 خرداد 60 در ساعت 10 شب و قبل از ورود نمایندگان کشورهای عدم تعهد، به یکباره رئیس جمهور را از فرماندهی کل قوا عزل کرد. (10)
از دفتر آقای رجایی نیز به وزیر خارجه کوبا، که به عنوان سخنگوی کشورهای بیطرف قرار بود و به در قبرس منتظر پرواز به ایران بود، تلفن کرده که اتفاقاتی در حال انجام است و فعلا به ایران نیایند.
اگر کودتا بر علیه رئیس جمهور را حتی یک هفته به تاخیر انداخته بودند، جنگ با پیروزی ایران به پایان رسیده بود. تا آن زمان تعداد شهدای ایران 6 هزار و زخمی ها 24 هزار نفر بود.
کوشش در پنهان کردن توافق برای پایان جنگ آنگونه بود که وقتی آقای غضنفر پور، پیام بنی صدر به مردم ایران که در آن به توافق برای پایان جنگ اشاره کرده بود را در مجلس خوانده بود، (11) خشم آقای خمینی را بر انگیخته و پاسداران رفسنجانی در هنگام خروج ایشان و دکتر احمد سلامتیان از مجلس، سعی در ترور آنها کرده بودند که آقای رفسنجانی در خاطرات آن بروش معمول و به گونه ای مبهم به آن اشاره می کند:
«اطلاعیه خیلی بدی است که صدا و سیما نخوانده و جراید ننوشته اند و اثر بسیار شدیدی روی امام و نمایندگان و مردم در طرد سریعتر رئیس جمهور دارد…..غضنفر پور و سلامتیان از مجلس بیرون رفتند و در درب مجلس با یک فرد سپاهی برخوردی داشتند که کار به اسلحه کشی رسید….» (12)
بعدا برای پنهان کردن این خیانت، آقای خامنه ای با اشاره به جلسه شورای عالی دفاع، گفته بودند که طرح کشورهای عدم تعهد، به اتفاق آراء رد شد. ( 13)
این در حالی بود که در همان زمان روزنامه ها نوشته بودند که بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا و فرماندهان ارتش با طرح موافق بودند:
«روز یکشنبه 20 اردیبهشت 1360 هیئت صلح سازمان کشورهای غیرمتعهد، مرکب از وزیر خارجه کوبا، وزیر خارجه هند، وزیر خارجه زامبیا، رئیس دایره سیاسی سازمان آزادیبخش فلسطین و نماینده این تشکیلات در سازمان ملل وارد تهران شد. این هیئت با مقامات کشور از جمله رئیسجمهور دیدار کرد و پیشنهاد داد همراه با خروج نیروهای عراقی، یک منطقه غیرنظامی در خاک ایران ایجاد شود. «رئیسجمهور و برخی از سران ارتش تمایل داشتند با تعدیلی این طرح را بپذیرند» (14)
آقای رفسنجانی هم در همان زمان در کوشش خود برای جلوگیری از پایان جنگ ادامه داده و در مصاحبه ای با روزنامه الموقف عربی گفته بود:
«… نمی خواهیم در سایه رژیم فعلی عراق، به هیچ توافقی با بغداد برسیم. این سری نیست که آن را فاش کنم. صدام حسین توسط میانجیها موافقت کرد طبق مواد و شرایط قرارداد الجزایر و بدون قید و شرط، عقب نشینی کند. ولی ما این پیشنهاد را رد کردیم و با هرگونه توافقی مخالفت خواهیم کرد. مادامیکه رژیم فعلی عراق، طرف دوم توافق باشد. این توافق باید با ملت عراق و پس از پیروزی امضا گردد. ما حاضر نیستیم دست از حمایت ار سازمان های مخالف رژیم عراق برداریم.» (15)
علت مخالفت و جلوگیری کردن از جنگ در خرداد 60، بنا بر گفته سید حسین خمینی هیچ نبود جز اینکه:
«با آنها (رهبران حزب جمهوری اسلامی) صحبت کرده ام و بمن گفتند که اگر خوزستان و حتی نصف ایران را از دست بدهیم، بهتر از این است که بنی صدر در این جنگ پیروز شود.» (16)
این در وضعیتی بود که پیروزی های ارتش ایران (در آن زمان در کل ایران تعداد سپاه پاسداران از 20 هزار نفر بیشتر نبود و اکثریت حتی آموزشهای اولیه نظامی را ندیده بودند) سبب شد که عراق تنها 40% از سرزمینهایی را که در آغاز اشغال کرده بود در کنترل خود داشته باشد:
«تیمسار فلاحی در پاسخ به سئوال دیگری که چه مقدار از خاک ایران از اشغال نیروهای بعث خارج شده است گفت: حدود 45 درصد از سرزمین های اشغالی را پس گرفته ایم که 15 درصد دیگر زمینهائی است که قابل سکونت نبوده و در دست عراق نیز نیست ولی در اختیار ما هم نمی باشد لذا فقط 40 درصد زمینهای اشغالی هنوز در دست نیروهای مهاجم است. وی افزود: از منطقه سومار در کرمانشاهان تا نزدیک مهران نیروهای ما روی مرز قراردادی 1975 می باشند.» (17)
اینگونه شد که آقایان خامنه ای، رفسنجانی و بهشتی و آیت الله اردبیلی، با گریه های آقای رفسنجانی و استفاده از ضعف آقای خمینی، در لحظات آخر مانع به پایان رسیدن جنگ شدند. این در حالی بود که بنی صدر به خمینی گفته بود که اجازه دهند تا جنگ را به تمام رسانده و بعد از آن استعفا خواهند کرد و حتی استعفا نامه خود را هم نزد ایشان گذاشته بود. (18)
ایران باید در جنگ شکست بخورد تا خامنه ای و رفسنجانی قدرت را بطور کامل قبضه کنند
این خیانت و جلوگیری از پایان جنگی پیروز کافی نبود و نیز خیانت جلوگیری از پایان پیروز مندانه جنگ در سال بعد و بعد از آزاد سازی خرمشهرهم جنگ باید ادامه می یافت. ولی در جریان ادامه جنگ، ایران گیتی ها، به این نتیجه رسیدند که سپاه پاسداران دیگر آن سپاه ضعیف و نا کار آمد اوائل جنگ نیست و در حال تبدیل به رقیبی برای آنها شده است. بنا بر این همانگونه که آقایان رفسنجانی و خامنه ای از پیروزی ایران در جنگ در زمان بنی صدر چنان به وحشت افتاده که گفته بودند که نصف ایران برود بهتر از آن است بنی صدر پیروز شود، حال از پیروزی ایران در جنگ به وحشت افتاده و در پی مهندسی کردن شکست شده تا اینگونه پر و بال فرماندهان سپاه را بچینند.
در این رابطه است که ملاقات فرستاده رفسنجانی با فرستاده مک فارلین، در لندن و انتقاد و خواسته آنها از آمریکا، قاب فهم می شود:
یکی از کسانی که نقش اول در جریان ایران- گیت/ ایران- کنترا را بازی کرد، مایکل لدین/Michael Ledeen، مشاور مخصوص مک فارلین، مشاور ارشد امنیتی رونالد ریگان می باشد. ایشان در کتاب خاطرات خود: Perilous Statecraft /سیاستمداری خطرناک، به زمانی اشاره می کنند که مک فارلین ایشان را برای مذاکره با فرستاده رفسنجانی به لندن می فرسند.
مایکل لدین نام فرستاده را ذکر نمی کند و فقط از او به عنوان: «عالیجناب» نام می برد. بنی صدر در تحقیقات مستمر خود و با مقایسه اطلاعات داده شده در دیگر گزارشها که فرستاده را با اسم و رسم معرفی می کنند، فرد فرستاده شده از طرف رفسنجانی را آقای مهدی کروبی می داند. یعنی فردی که در جریان «اکتبر سورپرایز» و معامله خائنانه آقای خمینی با دستگاه ریگان بر سر گروگانهای آمریکایی و برای شکست جیمی کارتر و پیروزی ریگان، آزادی گروگانها را به بعد از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا موکول کردن، یکی از طرفهای اصلی مذاکره به فرستادگان ریگان در مادرید و در هتل رافائل بوده است که به «ملاقات در پله های مرمرین» معروف شد.
قبل از در اختیار گذاشتن ترجمه بخش مورد نظر کتاب مایکل لدین، این توضیح لازم است که در این دیدار، مهدی کروبی، موجب منابع دیگر، فهرستی از اسامی 1000 «طرفدار غرب» را در اختیار سیا گذاشته است! البته بنی صدر در گفتگویی با اینجانب گفتند که فرزاد بازفت، ژورنالیست ایرانی، روزنامه ایندپندنت لندن که در سال 1990 بدستور صدام حسین اعدام شد، به ایشان گفته بود که فهرست سیاسیون ایرانی 600 نفر می باشد و نه 1000 نفر و او به آن اسامی دست یافته است. متاسفانه با سفر بازفت به عراق و دستگیری و اعدام او، معلوم نیست که بر سر اسناد و اسامی این افراد چه آمد.
ترجمه بخش مورد نظر کتاب «سیاستمداری خطرناک»:
« این مقام عالیرتبه می گفت: به نام ده ها نفر در ایران صحبت می کند که در حکومت، در ارتش، در روحانیت، و حتی در سپاه پاسداران، مقام های کلیدی دارند و نیروی بسیار کارآمدی را تشکیل می دهند که می تواند نقش نیروی تغییر دهنده را بازی کند. از توضیح های او، فهمیدم این اشخاص کسانی نیستند که بخواهند در کار انقلاب شیعه، خرابکاری کنند و هیچیک از آن ها را نمی توان مصداق کلمه «میانه رو» در معنای عادی کلمه شمرد.
با وجود این، بسیاری دلایل جمع آمده بودند و این گروه را بر آن داشته بودند تا در پی روابط بهتری با آمریکا بروند و سیاست های دولت خویش را تغییر بدهند. گذشته از اعتقادهای مذهبی شان، سخت ضد کمونیست بودند و بر این باور اتفاق داشتند که ایران در انزوای از غرب، نمی تواند بزیید. بدین خاطر، آماده بودند در جهت معتدل کردن سیاست های ملی عمل کنند. از این جهت، و تنها از این جهت، اصطلاح «میانه رو» را می شود در حق آن ها بکار برد. «طرفدار غرب»، اصطلاح مناسب تری است و به بیان تمایل ها و رفتارهایشان، رساتر است.
این بار اول نبود که این مقام عالیرتبه می کوشید مجرای ارتباطی با حکومت آمریکا برقرار کند. وی در اواخر 1984، با قاشقچی و قربانی فر در هامبورگ دیدار کرده بود. و نیز در ژانویه 1985، در اروپا، با شویمر و نیمرودی و کیمچی، دیدار و گفت و گو کرده بود. این دیدار، در همان روزها واقع شد که کیمچی با مک فارلین گفت و گو کرد و مک فارلین تصدیق کرد سود آمریکا در پی نگرفتن ابتکار ایران، یعنی مبادله اسلحه با گروگان ها است.
در گفت و گوهای ژوئیه 1985، این امر مشخص شد که مقام عالیرتبه به ادامه گفت و گوهای سیاسی با آمریکا علاقمند است. اما به تحصیل اسلحه برای ایران نه! در نیمه دوم گفت و گوهای سه ساعته، اسرائیلی ها از این مقام عالیرتبه پرسیدند آیا می تواند به رهائی گروگان های آمریکا در لبنان کمک کند؟ به او گفتند اگر این کار انجام بگیرد، آمریکائیان شوق بیشتری در گفت و گو با او و حامیانش نشان خواهند داد و به کشور او در جنگ بر ضد عراق کمک خواهند کرد. به او گفتند:
«ما می توانیم کاری کنیم که عراق با آهنگ دیگر برقصد»
و او به اسرائیلی ها گفت:
«شما اشتباه می کنید. اگر ما بکوشیم این مسئله را مورد به مورد حل کنیم، به نتیجه بدی خواهیم رسید»
و اصرار ورزید که کوشش هایی را بر روی مسئله کانونی متمرکز کنیم: و آن، مسئله تغییر دادن طبیعت رژیم ایران است.
مقام عالیرتبه ایرانی: تمام شدن جنگ در شکست، به زیان رادیکال ها است:
در دیدار اکتبر 1985، که در آن قربانی فر و شویمر و نیمرودی و از آمریکا، من و از ایران، آن مقام عالیرتبه شرکت داشتیم، بعد از مبادله تعارف ها …، مقام عالیرتبه به استدلال در رد نظر موافق با فروش اسلحه به ایران پرداخت و با عصبانیت پرسید:
«چرا شما برای رژیم اسلحه می فرستید؟ آیا نمی بینید که با این کار رادیکالترین عناصر را تقویت می کنید؟ چگونه انتظار دارید سیاست ها تغییر کنند وقتی شما اسلحه ای را که برای جنگ کردن نیاز دارند، در اختیارشان می گذارید؟» (19)
در اینجا می بینیم که فرستاده رفسنجانی، برای کنترل کامل دولت و حکومت و منزوی کردن رقبای خود که سران سپاه بودند، خواستار قطع فرستادن اسلحه به ایران و در نتیجه شکست ایران، می شود تا “رادیکالها” تقویت نشوند! اینگونه است که در سال آخر جنگ و در زمان رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا که جورج بوش به «تابستان صلح» نیاز داشت، نیروهای نظامی ایران، 4 شکست نظامی پیاپی که هیچ توجیه نظامی نداشت می خورند و اگر آنها برای نوشاندن زهر شکست به خمینی کافی نبود، هواپیمای مسافری ایران به عمد توسط نیروی دریایی آمریکا سرنگون می شود و 290 نفر کشته می شوند. دولت آمریکا اعلام می کند که اشتباهی رخ داده و فرمانده ناو فکر کرده بود که هواپیمای اف-14 بوده است و به همین علت فرمانده ناو جنگی وینسنس، دستور شلیک دو موشک را داده بود. البته به علت ارتکاب همین “اشتباه” بود که بعدا فرمانده ناو، یکی از بالاترین مدالهای شجاعت و کفایت دولت آمریکا را – Legion of Merit در یافت می کند. (20)
اینگونه معلوم می شود که این اشتباه از همان نوع اشتباهات! سپاه پاسداران در سرنگونی هواپیمای اوکراینی بوده است.
نتیجه آن چهار شکست و این “اشتباه” سبب می شود که آقای خمینی جام زهر آلود را نوش جان کرده و آقایان رفسنجانی و خامنه ای به هدف خود که همان در اختیار در آوردن کامل دولت و حکومت و تبدیل آن به دولت «ایران گیتی ها» برسند.
در مقاله بعد به پیشنهاد رهبران رژیم، که کسانی جز ایران گیتی ها، یعنی آقایان خامنه ای و رفسنجانی، نمی توانسته اند باشند به دستگاه ریگان برای زهر کش کردن خمینی، در مقابل حمایت آمریکا از آنها که در خاطرات مک فارلین آمده است خواهم پرداخت.
(*)
https://www.britannica.com/event/Iran-Iraq-War
(1)
https://news.gooya.com/politics/archives/2016/09/217857print.php
(2)
https://www.radiofarda.com/amp/f14_20_years_after_suspicious_death_of_ahmad_khomeini/26902390.html
(3)
https://ecoiran.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%DA%A9%DB%8C%D9%88%D8%B3%DA%A9-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%D8%A7-113/9988-%D9%86%D8%A7%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%BE%D8%B3%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%D8%B1%D9%81%D8%B3%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF
(4)
https://news.gooya.com/politics/archives/2016/09/217857print.php
(5)
https://www.youtube.com/watch?v=juWD9qVoa2E
(6)
https://www.britannica.com/event/Night-of-the-Long-Knives
https://rahavardnews.com/world-day/2022/06/30/the-night-of-long-knives/
(7)
روزنامه انقلاب اسلامی ۲۵ اسفند ۱۳۵۹
(8)
25مصاحبه دی 1401 با آقای علی امیر حسینی، مسئول دفتر رئیس جمهور بنی صدر با روحانیت. قرار شد که مصاحبه تکمیلی انجام و منتشر شود.
(9)
https://www.youtube.com/watch?v=ie60DYuhYHk&t=1s
(10)
https://www.mashreghnews.ir/news/965411/%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D8%B9%D8%B2%D9%84-%D8%A8%D9%86%DB%8C-%D8%B5%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%87%DB%8C-%DA%A9%D9%84-%D9%82%D9%88%D8%A7-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C
(11)
https://alisedarat.com/1397/03/21/3598/
(12)
کتاب عبور از بحران هاشمی رفسنجانی. 24 خرداد 1360 ص 153
(13)
https://www.instagram.com/p/CnRh397BWmc/?hl=fr
(14)
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1399/07/14/2363598/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D9%88-%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D9%81%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D9%86%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%D9%81%D8%AA
(15)
https://www.khabaronline.ir/news/204637/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%B3%D8%A7%D9%84-60-%D9%BE%DB%8C%D8%B4%D9%86%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-%D8%A8%D8%B3-%D8%A8%D8%A7-%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82-%D8%B1%D8%A7-%D9%86%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%D9%81%D8%AA%DB%8C%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87
(مصاحبه اصلی، در سوم فروردین 1360 در الموقف العربی منتشر شده و 22 فروردین 1360 در جُنگ سیاسی اقتصادی روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شد)
(16)
روزنامه انقلاب اسلامی، 25 اسفند 1359
(17)
https://nagoftehayeiran.blogspot.com/2012/06/21-1360.html?fbclid=IwAR1wymVpJL0l-_Qv0kRLeT29-RGFzdz9VYiSv7gCwtfeMflNxBaocb5Qegc
(18)
https://www.youtube.com/watch?v=qY-Of2dGc78
(19)
Michael A. Ledeen, “Perilous Statecraft” MacMillian Publishing Company, (1988), p.140
برای ملاحظه ترجمه این بخش از کتاب، می توانید به کتاب: «سیر نحول سیاست آمریکا در ایران» کتاب اول، آقای بنی صدر مراجعه کنید. ص 46 و 47:
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=33:2013-03-03-08-33-%20%2036&catid=9&Itemid=141
(20)
https://english.khamenei.ir/news/2171/Legion-of-Merit-awarded-to-the-one-who-killed-290-passengers