۱۳۹۲/۰۴/۱۹دیپلماسی ایرانی: پسر شیخ یوسف قرضاوی، رهبر معنوی اخوان المسلمین که در آستانه سقوط حکومت اخوانی محمد مرسی، رئیس جمهوری مصر خواستار حمایت مردم مصر از او شده بود، پاسخ پدر را داد و از این که پدرش به حمایت از مرسی پرداخته است، انتقاد کرد.به گزارش روزنامه الحیات، چاپ لبنان به نقل از روزنامه مصری الیوم السابع، یوسف قرضاوی قبل از سقوط مرسی گفته بود: «مقایسه میان مرسی و مبارک قابل قبول نیست و این نگاه نسل قبل ماست که هنوز نسل جدید آنها را ندیده است.»
عبدالرحمن قرضاوی در پاسخ به پدرش نوشته است: «حقیقت این است که آن چه در مصر در سال گذشته اتفاق افتاد و تعاملی که اخوان المسلمین با ریاست جمهوری کردند به گونه ای بود که گویی شعبه ای از شعباتشان است و ما باید هزینه آن را بپردازیم و در آینده نیز بچه های این مرز بوم باید همگی هزینه آن را بپردازند.»
وی سپس خطاب به پدرش می نویسد: «هر کلمه ای که نوشتی سرور و استاد من، به آن احترام می گذارم و حسن نیت تو را به خوبی می دانم، اما محافظه کاری من در برابر این است که هر نظر سیاسی حرف های صحیح و خطایی دارد، نظری را شهروندی می نویسد و یوسف قرضاوی آن را می خواند، آن گاه فتوای شرعی می دهد و این مساله ای است که مرا نگران و دستپاچه کرد و برایم دردآور بود.»
قرضاوی همچنین می نویسد: «اکنون این امت در سختی به سر می برند و مرز خود را با دین و سیاست خود می کشند، ما می دانیم که فقها چه می گویند و سیاستمداران از چه حرف می زنند. من تنها کسی نیستم که می دانم تو دینت را به دنیایت نفروخته ای و پافشاری تو بر حقانیت و عدل بیش از مذهب و ایدئولوژی است، جزئیات اتفاقی که افتاده و نگرانی های آن بسیار است، در حالی که تو کارهای علمی ماندگار بزرگی انجام داده ای. می دانم پدر که فتوای تو در دفاع از حق رای مصری هایی صادر شد که به اختیار خود و در آزادی کامل کسی را انتخاب کردند که بار دیگر ارتش بر کشور مسلط نشود، و ما نیز نمی خواهیم بگذاریم چنین اتفاقی بیفتد، این نظر من است در پاسخ به حرف هایی که زده ای و عرفان زیبایی که به کار برده ای.»
در نامه پسر قرضاوی آمده است: «نسل ما در برابر استبداد شصت یا سی سال آن طور که تو می گویی، نمی ایستد، بلکه این نسل شما بود که به اسم صبر این کار را کرد، اما ما از نسلی هستیم که می داند نباید اجازه بدهد که بذر استبداد در زمین کاشته شود و ریشه بدواند، برای همین تصمیم گرفت همان سال اول قبل از آن که رشد کند آن را از زمین بکند، این درخت خبیثی است که نباید به روی زمین باشد.»
اگر حتی یک درصد از کارهایی که دیگران قبل از او کردند را مرسی مرتکب می شد نیز در برابر او ساکت نمی نشستیم، این حق ما است ساکت ننشینیم تا شصت سال بگذرد برای این که اگر وارد این وادی شویم همانند گذشته دیگر نمی توانیم به سادگی از آن خارج شویم.
عبدالرحمن قرضاوی سپس می نویسد: «از شما یاد گرفتیم که مسلمانان شرایطی دارند، آیا شما نگفتید که اگر امام به رای اکثریت عمل کرد و آن را پذیرفت شرعا باید به آن پایبند باشد، و کسی نمی تواند قدرت را بگیرد و بعدا این عهد را زیر پا بگذارد و التزام ها را به دیوار بکوبد، می گوید نظر من در شورا آگاه کردن است نه الزام آور، اما نظرش در آخر آن چه باید باشد، است، اما اگر اهل حل و توافق شرطی را گذاشتند و او پذیرفت و با او بیعت کردند و او بعدا تلاشی برای انجام شرط نکرد و همه چیز را زیر پا گذاشت، آیا نباید به او اعتراض کرد؟ مسلمانان شرایط خودشان را دارند، وفای به عهد فریضه است و این از اخلاق مومنین است. ای پدر بزرگوار، ما با مرسی عهد بستیم و بر اساس قانون اساسی با او توافق کردیم، اما او وفای به عهد نکرد، بر سر گماشتن وزرای توافقی وفای به عهد نکرد، برای مشارکت در حکومت کشور نه تصاحب آن، وفای به عهده نکرد، برای بودن رئیس جمهوری برای همه مصری ها وفای به عهد نکرد، از همه اینها مهمتر ما از او تعهد گرفتیم که رئیس جمهور مصر انقلابی باشد، اما بعد از آن دیدیم که در عید انقلاب صحبت از سازمان پلیسی می کند، ما با او عهد به پاکسازی پلیس بسته بودیم، به آن هم وفا نکرد، به آنها می گوید: شماها در قلب انقلاب ژانویه هستید!! بر اساس کدام عهدی الهی می خواهی با او باشیم؟»
وی در پایان می نویسد: «با بازماندگان نظام مبارک، با دولت گردانان قدیم و با بازرگانان مبارک آشتی کرد، با همه اشرار به جا مانده از دوران ستم صلح کرد، حتی تلاش کرد به حساب خودش آنها را به کار گیرد و در کنار آن پست های باقی مانده را میان یاران خودش تقسیم کند، با ستمگران همراه شد و بر ستم آنها صحه گذاشت و خداوند نیز آنها را بر او مسلط کرد.»