back to top
خانهتاریخمسببین واقعی فاجعه سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟ – بخش اول

مسببین واقعی فاجعه سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟ – بخش اول

١٣٩٢/٠۴/٢٨ – متن مفصلی که درباره فاجعه سینما رکس آبادان می‌خوانید شخصی که خود را معرفی نکرده بود، در سال 1364، بدست دکتر نصیرالسادات سلامی رسانده بود. آقای سلامی که بعد از انقلاب، اولین سفیر ایران در ایتالیا بود، در 25 خرداد 1360 در واکنش به عملکرد خمینی از مقام خود استعفا داده بود و بین ایرانیان از محبوبیت و اعتماد خاصی برخوردار بود. فرد گمنام بر روی پاکتی که متن زیر در آن بود، نوشته بود: «هرگونه که صلاح می‌دانید این واقعیات را به افکار عمومی برسانید». آقای سلامی آنرا بدست آقای بنی صدر رساند و این متن در 11 شماره نشریه انقلاب اسلامی از 12 مرداد تا 14 دی ماه 1364 درج شد. این متن واقعیتهای مهمی درباره فاجعه سینما رکس آبادان بیان می‌کند، از اینرو دوباره در سایت درج می‌گردد.

 

روزنامه انقلاب اسلامی، شماره 104، صفحات 8 و 9؛ از 12 تا 25 مرداد 1364 (3 تا 16 اوت 1985)

 

مقدمه:

 در روز 28 مرداد 1357، صدها نفر از هم میهنان ما در جنایت هولناکی در سینما رکس آبادان زنده زنده سوختند. 7 سال پس از این آتش سوزی، علی رغم اعدام شش نفر بعنوان مسئولین این جنایت و محکوم شدن تعداد کثیری به زندانهای طویل المدت و صدها اعلامیه و ادعانامه و اتهامات گوناگون و ضد و نقیض که هر دسته و گروه سیاسی به دیگری بعنوان عامل آن زده است، هنوز یک تحقیق بی طرفانه و جدی در مورد عاملین و مسئولیت این جنایت صورت نگرفته است. هنوز تعداد دقیق قربانیان این حادثه روشن نیست. رژیم شاه ابتدا تعداد قربانیان را 377 نفر اعلام نمود، سپس این رقم را به 430 نفر افزایش داد. مقامات گورستان آبادان صحبت از 600 نفر قربانی مینمودند و با توجه به اینکه تعدادی در این حادثه مفقود الاثر شدند و بکلی سوختند، احتمالا رقم از این نیز بیشتر بوده است.

فاجعه آدم سوزی در سینما رکس آبادان از چندین جهت قابل توجه است:

1-       حادثه و انعکاس عظیم جهانی و کشوری و منطقه ای آن تاثیر تعیین کننده ای در انقلاب ایران داشت. دولت آموزگار به علت آتش سوزی سینما رکس ساقط شد و راه را برای دولت شریف امامی باز کرد. خیزش عمومی مردم در سراسر کشور به دنبال این حادثه هولناک سرعت و وسعتی را یافت که دیگر هیچ اقدام سرکوب قادر به جلوگیری از آن نشد. ابعاد این جنایت در مناطق نفت خیز جنوب کشور، یکی از عوامل اصلی سرعت گرفتن موج اعتراض و تظاهرات و بالاخره اعتصاب عمومی نفتگران سراسر کشور گردید که یکی از موجبات اصلی سقوط رژیم شاه بود.

2-      از همان لحظه وقوع این آتش سوزی که در واقع میزان فوق العاده خسارت آن ناشی از خود اقدام جنایتکارانه ایجاد حریق و کمبودها و عدم رعایت مقررات ساختمانی سینماها و اقدامات لازم برای آتش نشانی و مقابله با آتش سوزی در اماکن عمومی بود که ابعاد عظیمی به آن داده بعنوان یک توطئه واحد از جانب موافقین و مخالفین رژیم سابق تلقی شد که هر کدام سعی نمودند از آن بعنوان حربه سیاسی جهت آلوده ساختن رقیب و تحریک افکار و احساسات عمومی علیه وی استفاده کنند. همین بهره جویی سیاسی همگانی یکی از علل اساسی جان سختی ابهامات در مورد این آتش سوزی هولناک پس از سالیان دراز میباشد. به ترتیبی که حتی امروز قلم برای بررسی علل حادثه و عوامل آن به سهولت مورد اتهام طرفداری از این یا آن، کوشش برای تبرئه این رژیم و یا آن رژیم قرار میگیرد.

3-      در هر حال این فاجعه بزرگ و بهره جویی های سیاسی از آن بصورت غده ای چرکین بر وجدان عمومی جامعه سنگینی می کند. چنانچه در سطور بعد خواهیم دید، بسیاری از جنایتهای بعدی توسط عاملین دور و نزدیک و یا دست اندرکاران سرپوش گذاردن برآن صورت گرفته است و هیچ جامعه ای بدون رهائی از این نوع عقده ها قادر به بازیابی سلامت روانی و صحت برخوردهای خود نیست. اسطوره های جعلی و فریب ها، ابهامات و دروغها، در جریان چند سال گذشته ایران فراوانند. تا هنگامی که شهامت برخورد صادقانه با آنها بوجود نیاید، استفاده طلبی های سیاسی کوتاه مدت فدای حقیقتی که در دراز مدت خود بهترین عامل دگرگونی در بستر اصلی جامعه است، نشود، نمی توان امید بهبود و پایه گذاری فردای بهتری را داشت.

 مقاله زیر که توسط یکی از هموطنان ما که از قرار از نزدیک شاهد این جریان بوده است، در این طریق روشنگری و پاکسازی اخلاقی اهمیت خود را باز مییابد. منظور ما از نشر آن تایید کامل همه جزییات آن نیست. حتی لازم دیدیم در مورد بسیاری از نکات آن همچنانکه خود نویسنده در پایان نوشته است:

«… لذا با کمک حافظه ام این مطالب را نوشته ام. البته به علت عدم دسترسی به منابع، کمبودهایی دارد که با دسترسی به روزنامه های آن زمان و برگهای بازجویی میتوان آنرا کامل کرد.»

لازم دیدیم توضیحات و تصحیحاتی را اضافه کنیم با این همه نه متن حاضر و نه یادداشتهای ما برای تبیین کامل ابعاد این فاجعه کافی نیست و این مجموعه را باید بعنوان مقدمه ای برای تحقیق بیشتر پیرامون آن تلقی نمود.

 «بنام عدالت و آزادی و بنام نامی مردم ستمدیده و مقاوم ایران»

مطالبی که در ذیل از نظر شما می گذرد برخلاف ادعاهای رژیم شاه و رژیم خمینی درباره فاجعه سینما رکس آبادان که از طریق رسانه های گروهی منتشر گردیده، بیانگر صورت واقعی این فاجعه سوزناک میباشد. اگر چه همه هموطنان ما به این حقایق واقف نیستند، اما بخشی از مردم خوزستان از کم و کیف آن آگاهند.

با تلاش بر حفظ بی طرفی و به منظور روشن ساختن هر چه بیشتر عمق و ابعاد این فاجعه، این نکته را باید تذکر داد که قصد تطهیر مزدوران ساواک و عوامل رژیم گذشته و یا نسبت دادن ناحق و برخلاف واقع به مجریان رژیم کنونی در ایران را ندارم. این گفتار فصلی است با اشک و خون و اندوه عمیق در ماتم هموطنان قربانی ما که در یک توطئه هولناک آدم سوزی سوختند. لذا وظیفه ماست که با تحقیق و ریشه یابی، قاتلان و مسببین واقعی را به مردم ایران و جهان معرفی کنیم.

سینما رکس در حالی به آتش کشیده شد که از ماه ها قبل در قسمتهایی از کشور ما اعتراضات و درگیریها علیه رژیم شاه وجود داشت. در شهرها، نیروهای انتظامی مستقر شده بودند، در مساجد و تکایا روحانیون سعی بر شوراندن مردم علیه حکومت داشتند.

]انقلاب اسلامی:

حمله به سینما ها و تخریب و آتش زدن آنها در ایران سابقه ای طولانی دارد. از گشایش اولین سالن های نمایش فیلم و تماشاخانه در ایران، موارد خرابکاری و ایجاد حریق در آنها توسط بعضی از متعصبین و قشریون مذهبی و گروههای عملیاتی و فعال وابسته به آنها بسیارند. در سالهای پس از شهریور 1320 و بویژه در دوران حکومت دکتر مصدق، چندین بار سینماهای تهران و شهرهای بزرگ مورد حمله قشریون مذهبی قرار گرفتند. در تهران، خیابانهای لاله زار و اسلامبول که در آن زمان، محل تمرکز اماکنی بود که در اغلب آنها نیز فیلمها و نمایشات مبتذل و مغایر پذیرش اخلاق عمومی بنمایش گذارده میشد، چندین بار مورد حمله گروه های وابسته به فدائیان اسلام قرار گرفت و در چند مورد آنها، شخص نواب صفوی، سردستگی مهاجمین را بعهده داشت. در سالهای پس از کودتا نیز همزمان با اوج گیری مخالفتهای مذهبی، حمله به سینماها افزایش میافت. در جریان تظاهرات خرداد 42، بسیاری از سینماها در مسیر تظاهرات کنندگان تخریب شده و به آتش کشیده شدند. در حالیکه رژیم شاه آتش زدن سینماها را به تظاهرکنندگان نسبت میداد، سخنگوی آنان آتش زدن کتابخانه را به مامورین سیاه پوش شاه نسبت میدادند که خواسته اند بدین وسیله محملی برای تبلیغات رژیم  کنند. حال آنکه حمله به سینماها را به سکوت میگذراندند (رجوع شود به کتاب نهضت امام خمینی ص 488).

در شهر قم، مسئله گشایش سینماها سالیان دراز مواجه با مخالفت روحانیون بود. در سال 1349، اولین سینمای قم در محله نوساز این شهر در ساحل غربی رودخانه، دور از حرم با نمایش فیلم خانه خدا درباره حج افتتاح گردید. گرچه نمایش این فیلم مواجه با استقبال عمومی گردید، صرف گشایش سینما مورد مخالفت قشریون مذهبی واقع شد و پس از چند ماه، بدنبال تهدیدات، تعطیل گردید. در سال 1354، این سینما مجددآ شروع بکار کرد ولی پس از چند روز به آتش کشیده شد و هرگز عاملین این آتش سوزی شناخته نشدند.

در دوران انقلاب، سینماها همراه با بانکها و مشروب فروشی و کاباره ها و بعضی رستورانها مورد حمله قرار گرفتند. با وسعت گرفتن خیزش عمومی و غلظت یافتن رنگ مذهبی آن، تعداد سینماها سوخته شده افزایش میافت تا 28 مرداد 1357 در سراسر کشور، این تعداد به 29 سینما رسید. تنها در هفته قبل از به آتش کشیده شدن سینما رکس، 6 سینما در شهرهای مختلف سوخته شده بود و 14 اقدام شروع حریق توسط مامورین آتش سوزی متوقف شده بود. گرچه مسئولیت آتش سوزی بعضی رستورانها و کاباره ها از جمله رستواران خوانسالار در تهران توسط بعضی گروه های مخفی از جمله گروه توحیدی صف بعهده گرفته شد، هیچکس مسئولیت به آتش کشیدن سینما ها را رسما به عهده نمی گرفت. دستگاه حکومتی مسئولیت آنها را به گردن «خرابکاران و مخالفین مذهبی» میانداخت و آنان نیز گرچه بعضی اوقات عوامل ساواک را مسبب این آتش سوزیها قلمداد می کردند، گاه اصل آتش زدن سینماها را به عنوان «مراکز فساد تخدیر نسل» مورد تائید قرار میدادند.[

 

CinemarRex104 1 130719

در چنین اوضاعی در خوزستان به ویژه در آبادان که از اهمیت اقتصادی ویژه ای در رابطه با پالایشگاه و پتروشیمی برخوردار بود، هیچگونه حرکت اعتراضی و درگیری وجود نداشت. دلیل آنرا باید در کیفیت فکری و فرهنگی ساکنین این شهر جستجو نمود. ترکیب جمعیت این شهر صرفا براساس ضرورت اولیه استخدام کارکنان پالایشگاه و تاسیسات نفتی که از 60 سال پیش بوسیله کمپانیهای انگلیسی ساخته شده، بوجود آمد.

ساکنین اولیه این شهر علاوه بر تعدادی ایرانی عرب زبان که در نخلستانهای اطراف آبادان زندگی می کردند، مردمی هستند که از شهرهای مختلف ایران برای کسب و کار به آبادان کشانده شدند. پالایشگاه آبادان در گذشته دارای 70 هزار کارگر و یکی از بزرگترین پالایشگاه های جهان بود. بندر آبادان سالها مرکز بارگیری نفتکشها و تخلیه کالای کشتیهایی که از کشورهای مختلف به آنجا می آمدند، بود. بدین لحاظ ساکنین اولیه این شهر با مظاهر گوناگون فرهنگ غرب و اروپا تا حدی آشنائی دارند.

مضافا سابقه سالها جنبش های کارگری علیه شرکتهای استعماری در طول حیات این شهر تاثیرات سیاسی و فرهنگی خود را به همراه داشته است. اعتصابات و اعتراضات کارکنان پالایشگاه و پتروشیمی آبادان در هر شرایطی تاثیرات خود را بر سایر حوزه های نفتی جنوب و پالایشگاه های ایران داشته است. شرایط زندگی و امتیازات ویژه ای که این بخش از کارگران دارا بودند، تعداد باشگاه های مخصوص تفریحات کارگران و کارمندان و سینماهای موجود متعلق به صنعت نفت و بخش خصوصی در این شهر، میدانهای ورزشی و استخرهای شنا و تعداد زیادی بار و مشروب فروشی که در رژیم خمینی بسته شدند، نشاندهنده نحوه فکری و علاقه مندی و دلبستگیهای ساکنین این شهر میباشند.

بالمآل شکل اعتراض و شیوه مبارزه اهالی این شهر از درون مساجد و تکایا امکان عملی کمتری داشت. به همین علت تا قبل از اینکه سینما رکس در 28 مرداد 1357 به آتش کشیده شود، هیچگونه حرکت اعتراضی در دوره اخیر در این شهر وجود نداشت.

 

]انقلاب اسلامی: در خوزستان، بویژه در آبادان علاوه بر سابقه مبارزاتی در دوره ملی شدن صنایع نفت و در دوران پس از کودتای 28 مرداد و در سالهای 42 – 1339 مبارزات گسترده ای جریان داشت. سنت مبارزاتی و مخالفت با رژیم  این شهر بسیار ریشه داشت. سازمانهای سنتی ایران مانند حزب توده، جبهه ملی و احزاب وابسته به آن دارای تشکیلات قدیمی در این استان و این شهر بودند و گرچه سالیان دراز در سکوت گذرانده بودند، با اوج گیری مبارزات، این هسته های تشکیلاتی فعال شدند. گروه های مخفی مبارزاتی  مذهبی و غیر مذهبی نیز در سالهای پس  از کودتا در این شهر و استان فعالیتهایی می نمودند. در مراکز آموزشی و دانشگاهی از جمله دانشگاه جندی شاپور اهواز و موسسه عالی نفت آبادان، مبارزان و حرکات اعتراضی دانشجویی وجود داشت. در جریان مبارزات مذهبی سالهای 42 – 1341، آبادان نیز از این مبارزات برکنار نماند و در اطراف آیت الله قائمی که بعدا مغذوب حکومت اسلامی نیز قرار گرفت، مخالفت با دولت وسعت داشت. در ماه های قبل از آتش سوزی سینما رکس، محافل مذهبی در این شهر بویژه حسینیه اصفهانیها و مسجد قدس فعال بودند و سخنرانیهای مذهبی و سیاسی مخالف حکومت بویِژه در ماه رمضان سال 1357 برگذار میشد. بسیاری از روحانیون مخالف از شهرهای دیگر برای ایراد سخنرانی به آبادان اعزام می شدند، گرچه هرگز وسعت این نوع مبارزات در این شهر به اندازه قم و سایر شهرهایی که دارای حوزه های تدریس فقه بودند، نبود، نمیتوان گفت شیوه مبارزه و شکل اعتراضی در این دوره در آبادان نبوده است. البته مسلم است که فاجعه سینما رکس آبادان و انعکاس عظیم آن و اینکه افکار عمومی مسئولیت آنرا مستقیما متوجه عمال رژیم شاه میدانست، نقش بسیار موثری در گسترش موج مبارزاتی و اعتراض در آبادان و مناطق نفت خیز داشت و بالاخره منجر به اعلان حکومت نظامی در این شهر نیز شد. [

لذا این سئوال مطرح است که رژیم گذشته از ایجاد بلوا و آشوب در شهری که در آن آرامش وجود داشته، چه هدفی را دنبال میکرده است؟

پیروان خمینی آتش سوزی را به عوامل رژیم گذشته نسبت میدهند و اعتقاد دارند که این بهانه ای برای سرکوب اعتراضات مردم در این شهر بوده، در صورتیکه برای سرکوب اعتراضات می بایست در شهرهایی که حرکتهای اعتراضی وجود داشت، این قبیل دسایس عملی میشدند، نه بالعکس. اعتراضات و رو در رویی در تهران و بعضی از شهرستانها کار را به جایی رسانده بود که رژیم احتیاج به بهانه تراشی نداشت و تانکها و نیروهای انتظامی در خیابانها برای برقراری آرامش مستقر شده بودند اما در شهر آبادان، این آرامش وجود داشت. مردم با دیدن اجساد سوخته شده به خیابانها کشانده شده و به تظاهرات پرداختند.

 

اولین روز فاجعه سینما رکس آبادان، خبر آن توسط متولیان مساجد و دست اندرکاران جریانات آخوندی از جمله علی محمدی ها و عده ای که در متن این گفتار نامشان برای شما مشخص میگردد، در سطح شهر پراکنده شد. این کار با طرح و برنامه قبلی انجام گرفت. ابعاد فاجعه چنان دهشتناک و رعب انگیز بود که برای چند روز، همه مردم آبادان را گیج و مبهوت کرده بود. تقریبا در هر کوی و برزن و خیابان، خانواده ای قربانی داشت. شایعات پخش شده عبارت بود از اینکه

– به دستور رئیس شهربانی آبادان – تیمسار رزمی- مامورین شهربانی هنگام حادثه درب سینما را از بیرون با زنجیر قفل کرده اند.

– موادی که موجب حریق و آتش سوزی شده، دارای گاز مسموم کننده ای بوده است که تماشاچیان داخل سینما را ابتدا بی حس و سپس خفه کرده است.

– میگفتند این جنایت توسط مامورین ساواک و موساد انجام گرفته و متخصصین آن اسرائیلی بوده اند.

رژیم شاه با طرح و نقشه قبلی مبادرت به این کار کرده است و گرنه شهر آبادان با داشتن محرب ترین و ورزیده ترین مامورین اطفای حریق اداره آتش نشانی پالایشگاه، چگونه حریق به موقع خاموش نگردید و تا آخرین نفر به صورت گوشت و استخوان پخته و ذغال شده در آمدند و هیچکس نتوانسته از این مهلکه جان سالم بدر ببرد؟

علی محمدی متولی مسجد اصفهانیها میگفت: «من خودم زنجیر را بر روی درب سینما دیده ام و میخواستم با ماشین بلیزر به درب آهنی سینما بکوبم تا درب باز شود اما مامورین شهربانی نگذاشتند». سئولاتی بدیگونه مطرح میشد:

– چرا لوله های آب اضطراری در پیاده روها و کوچه های اطراف سینما رکس مورد استفاده قرار نگرفت؟

– چرا سینما رکس برای این جنایت انتخاب شد؟

کسانی می گفتند در سالن سینما قوطی ها و جعبه های حاوی مواد مسموم کننده و آتش زا دیده شده است. مردم با دیدن اجساد ذغال شده، خشمگین و عصبانی بودند و به عاملین این جنایت لعن و نفرین می کردند. محشری برپا بود. ارتش وارد عمل شد. ابتدا با کمک مردم، اجساد سوخته شده را در کامیون میریختند و از محل حادثه خارج میکردند و شب هنگام، خارج از شهر، در گورهای دست جمعی، دفن می کردند. تعدادی از این اجساد که بیش 300 جسد میشد، با دخالت مردم و بستگان قربانیان که ظاهرا می خواستند اجساد را شناسائی کنند در گورستان عمومی شهر آبادان، در یک گور جمعی دفن کردند. مابقی را در مناطق دوردست خارج از شهر دفن کرده بودند.

مصاحبه تلویزیونی رئیس شهربانی و فرماندار و امام جمعه آبادان نیز نتوانست هیچ چیز را روشن کند. موج اعتراضات علیه رژیم شاه که تا آن موقع در قسمتهایی از کشور وجود داشت، در آبادان از آن بطور جدی خبری نبود. با وجود این دستگاه امنیتی رژیم شاه دیگر کابردی نداشت و در برابر فاجعه سینما رکس گیج و کلافه شده بودند.

 

CinemaRex104 2 130719

]انقلاب اسلامی: بلافاصله پس از آتش سوزی سینما رکس آبادان، دستگاه های تبلیغاتی رژیم شاه با اظهارات ضد و نقیض مخالفان رژیم را به ایجاد آن متهم کردند. فردای فاجعه، سرتیپ رزمی، رئیس شهربانی آبادان مدعی شد: “… آنچه مسلم است، آتش سوزی بدست خرابکاران انجام شده…” و افزود: “… چند روز قبل مقداری مواد منفجره از عده ای خرابکار که داخل کوچه های فرعی «لاین یک» قصد خرابکاری و آتش زدن مکانهای مورد نظر خود را داشتند، کشف و عاملین دستگیر شدند و همچنین ده نفر از دبیران آموزش و پرورش آبادان که دانش آموزان را تحریک به خرابکاری میکردند، شناسائی و دستگیر شدند.”

وی بلاخره متهمان را عضو گروه «مارکسیست- اسلامی» معرفی نمود. چند روز بعد، رژیم حتی مدعی شد 5 نفر از این عده به شرکت در ایجاد حریق، اعتراف کرده اند. برای تایید این اعترافات، از دولت عراق خواستار استرداد شخصی گردید که گویا عامل آتش سوزی بوده و هنگام فرار به عراق، در مرز بازداشت شده است. در کنار این ادعاها، مرتبا اظهارات ضد و نقیض از جانب مسئولین رژیم در مورد نحوه آتش سوزی و حتی تعداد مقتولین بیان میشد و در عین حال، ماشین تبلیغات حکومت از همان ابتدا، زیر نظر وزیر اطلاعات وقت، داریوش همایون، به حمله به همه مخالفین و متهم ساختن آنها، در این امر پرداخت و آنرا مقدمه «وحشت بزرگی» قلمداد کرد که شاه چند روز قبل پیش بینی آنرا کرده بود. هنوز چندین سال پس از فاجعه، اظهارات مسئولین رژیم سابق که در این مورد نظرات خود را نوشته اند، ضد و نقیض و پر از ابهام است.

شاه در کتاب خود بنام «پاسخ به تاریخ» گرچه عنوان فصل سوم را به «عزاداریهای پیاپی و جنایت آبادان» اختصاص داده است، در ملغمه ای از اظهارات بی سر و ته و بافتن ریسمان و آسمان، از ترورهای گوناگون در طی دوران حکومتش سخن می گوید و علی رغم عنوان فصل، در باره جنایت آبادان مطلبی نمی نویسد.

داریوش همایون که از جانب مخالفین بعنوان یکی از مسببین این حادثه معرفی شد و لااقل از وی بعنوان تئوریسین «سیاست وحشت بزرگ» شاه سخن می رود و تبلیغاتچی اصلی روزهای اول فاجعه سینما رکس بوده است، در کتاب خود بنام «دیروز و فردا» صفحه 65 که حدود یکسال پیش از محاکمه متهمین آتش سوزی سینما رکس نوشته است، گرچه می نویسد : «در جمهوری اسلامی دلایل زیادی بدست آمد  – از جمله در دادرسی متهمان آتش سوزی- که هواداران خمینی به فتوای خود او، سینماها را به آتش می کشیدند»، در مورد فاجعه سینما رکس می نویسد «… درباره عاملان آتش سوزی، هنوز همه چیز روشن نشده است، مقامات قضائی موضوع را با حرارت دنبال نکردند و حکومت تازه، (منظور حکومت شریف امامی است) نیز علاقه ای به موضوع نشان ندادند. شاید در رده های پایید دادگستری، کسانی نمی خواستند با روشن شدن حقیقت دامن رژیم پاک شود زیرا همه مخالفان همداستان شده بودند و آتش سوزی را به رژیم نسبت می دادند. رئیس ساواک نیز با انتشار اسنادی که از شرکت مخالفان مذهبی و احتمالا عوامل فلسطینی در این جنایت بدست آمده بود، مخالفت می ورزید و کابینه را با استدلال خود متقاعد کرد که چون مردم اعتقاد دارند مسئول آتش سوزی خود رژیم است، هرگونه کوششی برای رفع اتهام، وضع را بدتر خواهد کرد. از آنجا که آتش سوزی پیش از به حکومت رسیدن کابینه تازه، روی داده بود استدلال او به آسانی پذیرفته شد. وزیر اطلاعات و جهانگردی وقت هم که در رسیدگی به پرونده شرکت داشت، شاه را متقاعد کرده بود که چون با «آیات در حال مذاکره اند» انتشار واقعیات مربوط به آتش سوزی صلاح نیست…».

چنانچه ملاحظه می شود همه این اظهارات، جز اتهام زنی به دوست و دشمن و تصفیه حسابهای شخصی در درون رژیم سابق، بیانگر نکته روشن کننده دیگری نیست. البته از خلال آن معلوم می شود گویا در تبلیغات خود قصد بمیان کشیدن پای فلسطینیها را نیز که در اذهان بعضی «ضد سامی» های جدید جای بز بیچاره بنی اسرائیل را گرفته اند، داشته است که سقوط کابینه و مخالفت رئیس ساواک، به او مهلت نداده است. [

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید