back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمتصویری - صوتیروانشناسی خشونت بخش دوم : گفتگوی مرتضی عبداللهی با علی شفیعی

روانشناسی خشونت بخش دوم : گفتگوی مرتضی عبداللهی با علی شفیعی

                                                    shafii Ali-Ravanshenassi Khoshounat2-1-1                                                    

                                                                  برای شنیدن صدا اینجا را کلیک کنید

 

                                                                                                       

 

 

مرتضی عبداللهی: در رابطه با روانشناسی خشونت گفتگو می کردیم. شما ٦ مشخصۀ مهم برای خشونت برشمردید که این خشونت چیست و چه مشخصاتی دارد و این علائم، علائم شناختن خشونت هم هست. اولی مهار کردن و تحت کنترل درآوردن طرفی است که می خواهیم در موردش خشونت اعمال کنیم است که به تفصیل در این مورد در بخش بیشین لطف کردید و توضیح دادید. و از پنج مشخصۀ دیگر، مشخصۀ دوم، ایجاد تفرقه و منزوی کردن طرفِ است. مشخصۀ سوم، بی ارزش کردن و تحقیر طرف است. مشخصۀ چهارم اینست که خشونت بدون زبان ابهام، بدون ابهام، نمی تواند انجام بگیرد. مشخصۀ پنجم اینست که رفتار خشونت گر قابل محاسبه و اندازه گیری نیست. یعنی ثبات وجود ندارد، نمی توانید رویش حساب بکنید. و مشخصۀ ششم، اعمال خشونت فیزیکی است. من می خواستم خواهش کنم که اگر ممکن است به این مشخصات بعدی بپردازیم. مشخصۀ دوم ایجاد تفرقه و منزوی کردن طرف تحت خشونت است. 

 

علی شفیعی: مشخصۀ دوم، همانطوری که فرمودید انزوا و منزوی کردن قربانیان خشونت است. یعنی هر خشونت گری برای اینکه بتواند خشونت ایجاد کند و خشونت اعمال کند، مجبور می شود که قربانی خودش را از دیگر انسان ها جدا کند. از دیگر انسان ها منزوی کند، به او یک انزوایی را تحمیل کند. در ضرب المثل ایرانی هست که تفرقه بیانداز و حکومت کن. این حاکمیت استبدادی است که بدون تفرقه، بدون جدایی بین انسان ها و انزوای انسان ها، امکان پذیر نیست. چرا خشونت گر منزوی می کند؟ چرا خشونت گر باید آن کسی را که برای مثال حرف برای گفتن دارد، مطلب برای نوشتن دارد، زندانیش کند؟ یا مثل رژیم ایران درون خانه ها نگه دارد که به آن حصر خانگی می گویند؟ و یا اینکه آنها را می کشند؟ بطور کل، از جامعه اینها را جدا می کنند؟ دلیل اصلی اینست که این انزوا در درون انسان، در روان انسان، یک حالت ضعف ایجاد می کند؛ انسان خودش را تک و تنها و بی کس احساس می کند؛ هیچ کسی نیست که با او همفکر و همزبان باشد. یک استبداد زمانی موفق می شود که این احساس را به اکثریت مردم منتقل کند که اینها از هم جدا و هیچ راهی ندارند، همه تنها هستند، هیچکس صدای هیچکس را نمی شود. اگر استبداد به انکار موفق بشود، می تواند آن خشونت را ادامه بدهد و می تواند عمر حاکمیتی را که با زور اعمال کرده است را بیشتر کند. سوأل اصلی اینست که چگونه می شود در مقابل این انزوا ایستادگی کرد؟ ببینیم انزوا به چه صورتی در جامعه انجام می گیرد. انزوا، در برابر همبستگی است. همبستگی، همیشه در اندیشه است که بوجود می آید. یعنی من و شما باید با همدیگر در ارتباط باشیم، باید با همدیگر در گفتگو باشیم تا نظر و اندیشۀ همدیگر را بفهمیم. اگر که در این نظر و اندیشه به اشتراکات رسیدیم، همبستگی در ما ایجاد می شود. ولی اگر من نتوانستم حرف شما را بشنوم، نوشتۀ شما را بخوانم، نظر شما را بدانم، این همبستگی هیچوقت بوجود نمی آید. شما تنها هستید و من تنها هستم. این فعالیتی که شما الان دارید انجام می دهید، در واقع شکاندن جوّ سانسور است. سانسور، مهم ترین عامل در انزوا است؛ فکر انسانها نباید به همدیگر برسد؛ اندیشۀ انسان ها نباید جریان آزاد اطلاعات و اخبار و علوم و هنرها و … را داشته باشد و باید قطع بشود. در تمام دنیا، بخصوص در کشور ما، زندانها پر است از نویسندگان، از شعرا، از هنرمندان. بهترین هنرمندان جهانی مثل جعفر پناهی، یا زندان هستند، و یا در خانۀ خویش در حصر هستند. اینها باید منزوی بشوند. باید از جامعه کنده بشوند. جدیداً به صحبتی از آقای بنی صدر گوش می دادم، می گفتند که تمامی کتاب ها از مارس و انگلس و … همه در ایران چاپ می شوند، ولی از من چاپ نمی شود. ایشان، راجع به حقوق انسان از قرآن، آیه به آیه درآورده اند که قرآن می گوید این حقوق هست، در یک کشور بزبان عربی این کتاب جود ندارد. 

 
مرتضی عبداللهی: بزبان عربی ترجمه شده، ولی در هیچ کشور عربی مسلمان، اجازۀ پخش ندارد. 
 
علی شفیعی: احسنت! یعنی تمامی مسلمانان جهان نباید بدانند که حقوق دارند، حق دارند. در حقیقت، این بیان بنی صدر، این بیان آدم هایی که وارد هستند را به انزوا در می آورند. شما نباید از این اطلاع داشته باشید، من نباید از این اطلاع داشته باشم. این انزوا سازی است که تفرقه بوجود می آورد. تحقیقات مختلفی، مطالعه می کردم و یک سمیناری هم داشتیم در مورد خشونت در خانه یا خشونت خانگی یا خشونت در خانواده. خانمی که ٣٠ سال کارش سرپرست زنانی بود که نسبت به آنان خشونت روا داشته شده، می گفت که یکی از  علائم بسیار مهم خشونتی که نسبت به زنان اعمال می کنند اینست که  رابطۀ او را با همه می برند؛ رابطه او را با مادرش می برّند، با پدرش، با برادرش، با دیگران؛ او را تنهای تنها و منزوی اش می کنند تا هر بلایی که خواستند سرش بیاورند. چون اگر رابطه وجود داشته باشد، یکی به او می گوید بایست و مقاومت کن! ول کن، بیا بیرون! این خشونت را قبول نکن! یک شرط خشونت اینست که انزوا بوجود بیاورد، در سطح یک کشور، در سطح یک جامعه، و در سطح یک فرهنگ و زبان مشترک. مهم ترین نوع انزوا، سانسور است. یعنی مبارزه با سانسور،…
 

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید