چکیده : من نمی دانم چرا رهبران و همراهان جنبش سبز باید به خاطر حقیقت گویی هایی که صحت آنها طی چهار سال گذشته اثبات شد عذرخواهی کنند، اما شما حاضر نباشید از حمایت همه جانبه تان از دولت و دولتمردانی که کشور را در همه ی عرصه ها به خاک سیاه نشانده اند عذرخواهی کنید؟ و نمی دانم چرا پرونده ی کهریزک تا این اندازه کش پیدا کرده و هیچکس جرأت ندارد دست اندرکاران آن را به بیش از پرداخت جریمه ی نقدی دویست هزارتومانی محکوم کند و آنها نیز با سرافرازی از کارنامه ی سیاه خود دفاع می کنند و آن را تبعیت از فرمان شما می دانند و بس و حسرت یک عذرخواهی کوچک را به دل خانواده های قربانیان آن بازداشتگاه مخوف باقی می گذارند؟…
کلمه- سیدکاظم قمی:
حضرت آیت الله خامنه ای، رهبر انقلابی که روزگاری دغدغه ی اسلام داشت، سلام علیکم!
اینجانب امکان حضور در مجلسی که با دانشجویان داشته اید را نداشتم، اما سخنان شما را شنیدم و خواندم؛ سخنانی که هم شادی برانگیز بود و هم تأسف بار: شادی ناشی از این که هنوز هم اذعان دارید که پرونده ی انتخابات سال ۸۸ بسته نشده، و تأسف از این که ظاهرا چنان در حصار حلقه ی امینان امنیتی تان محصورید که علیرغم دیدارهای برنامه ریزی شده و مراقبت شده ای که برایتان فراهم می سازند، ارتباطتان با مردمی که بر آنها حکمرانی می کنید یک طرفه است و نمی گذارند صدای مردم به گوشتان برسد و در نتیجه، پاسخ پرسش های تان این گونه بی پاسخ می ماند، همچنان که معلوم شد هزاران پرسشی که شهروندان این دیار دارند نیز به گوشتان نرسیده است. برای هر حکومتی، آنگاه که گفتگوی میان فرمانروایان با فرمانبران متوقف می شود، زنگ خطری بزرگ به صدا در می آید که بارها در تاریخ این سرزمین نیز به صدا در آمده و خیلی دیر شنیده شده است.
از قضا، ما که به یمن انقلاب اسلامی که جنابعالی هم یکی از رهبران آن به شمار می روید دیگر «رعیت» به شمار نمی رویم و در جایگاه «شهروندی» ایستاده ایم نیز از شما هزاران پرسش فراوانی داریم که سال هاست با قلم و زبان پرسیده ایم و گویا پرده داران حریم تان، آنها را از شما پنهان داشته اند. اجازه بدهید در نامه ای چنین کوتاه، که امیدی نیست به دست شما برسد نیست، تنها به برخی از آنها اشاره کنم و برای هزارمین بار، در انتظار پاسخ شما بنشینم.
جناب آقای خامنه ای! پرسش های من به همان حوادثی که شما آن را «فتنه» می خوانید و من «جنبش اعتراضی»، محدود می شود و نه به تمامی بیست و چهار سال فرمانروایی شما:
۱- چرا به اظهار نظر حقوقی و شرعی دادستان کل کشور مبنی بر «مجرمانه» بودن رفتار آقای احمدی نژاد در مناظره ی تلویزیونی با آقای موسوی بی توجهی شد و شورای نگهبان منصوب شما، که بارها بر عدالت شان تأکید کرده اید، هیچ ترتیب اثری نداد؟
۲- حداقل شش عضو همین شورای نگهبان، بر خلاف قانون به طرفداری از آقای احمدی نژاد سخنرانی و مصاحبه کردند و بی طرفی شان نقض شد. چرا جنابعالی به عنوان رهبر، هیچ گونه واکنشی نسبت به آن نشان ندادید؟
۳- در بیست و چهارم خردادماه، یعنی دو روز پس از انتخابات، زمانی که آقای موسوی به شما پیشنهاد دادند که آرای یک شهر معین که هر دو نسبت به آن شناخت داشته باشید بررسی شود و در صورت مخدوش بودن آن، انتخابات مجددا برگزار شود و اگر شما با شخص ایشان مشکل دارید در آن نامزد نمی شوند، بر اساس کدام ملاک قانونی و عرفی اعلان کردیدکه ابطال انتخابات خط قرمز شماست؟
۴- چرا ابتدا با تشکیل شورای حکمیت که هم در تاریخ اسلام و هم در تاریخ انقلاب اسلامی سابقه داشت به عنوان «بدعت» مخالفت کردید و پس از آن هم اعضای آن را جانبدارانه تعیین کردید؟
۵- چرا آقای وحید حقانیان در شامگاه ۲۲ خرداد به تقاضای نماینده ی آقای موسوی برای دادن نامه ی ایشان به شما جواب رد داد و در پاسخ اعلام کرد که آقای احمدی نژاد با بیست و چهار میلیون رأی پیروز شده است، در حالی که هنوز شمارش آراء شروع نشده بود؟
۶- چرا جنابعالی در یک اقدام بی سابقه در روز ۲۳ خرداد در حالی که هنوز شورای نگهبان نتایج شمارش آراء را تأیید و اعلام نکرده بود پیشاپیش پیروزی آقای احمدی نژاد را تبریک گفتید؟
۷- بر چه اساس در دیدار روز چهارشنبه ۲۷ خرداد نمایندگان کاندیداها امکان تقلب و تخلف گسترده ای که بر نتیجه ی انتخابات تأثیرگذار باشد را رد کردید؟ آیا گزارش مفصل کمیته ی صیانت از آراء به شورای نگهبان را نشانتان ندادند؟ آیا گزارش چندصد صفحه ای که ماه ها بعد با استناد به مدارک و مواضع رسمی منتشر شد و از آنچه بر سر نویسنده یا نویسندگانش آمده بی خبریم (آیا آنها هم توسط دستگاه های امنیتی تحت امر شما امحاء شده اند؟) را نخوانده اید؟ حتما خاطر مبارکتان هست که در آغازین روزهای آغاز زمامداری تان، جمعی از دلسوزان شهر ما توسط آقای دکتر ولایتی به شما پیام دادند که امیدوارند بر سیره ی امام باقی بمانید و در پاسخ فرمودید امام کهنسال بود و من جوانم و من بر خلاف امام که رهبری نشسته بود می خواهم رهبری ایستاده باشم که به معنی دخالت رهبری در جزئی ترین مسائل کشور است. سال های حکمرانی شما بر این مرز و بوم نشان داد که به آن ایده ی خویش وفادارید. بر این اساس نمی توان تصور کرد که شما این گونه بی خبر باشید. اطمینان دارم اگر جنابعالی صرفا به آن متون هم مراجعه کنید، همانند میلیون ها شهروند ایرانی دیگر، پاسخ پرسش هایتان را پیدا خواهید کرد.
۸- چه شد که در خطبه های معروف و تاریخی ۲۹ خرداد نظر خود را به نظر آقای احمدی نژاد از همه، حتی آقای هاشمی رفسنجانی، نزدیک تر دانستید. چه شد که پس از چهار سال، دیدگاه او و یارانش از سوی نمایندگان شما در سپاه و رورزنامه ی کیهان و شورای نگهبان و … به عنوان «جریان انحرافی» معرفی شد و چگونه است که شما هنوز هم از بی بصیرتی رهبران و همراهان جنبش سبز و بصیرت خود و طرفدارانتان سخن می گویید؟
۹- بر چه مبنای شرعی و قانونی در همان خطبه، ریختن خون معترضانی که بر اساس قانون اساسی حق اعتراض و راهپیمایی دارند، یعنی همان چیزی که این بار نیز در سخنانتان آن را با لفظ تحقیرآمیز «لشگرکشی خیابانی» توصیف کردید، مباح شمردید؟ چگونه است که حمله ی نیروهای امنیتی تحت امرتان به معترضان بی گناه را به تنازع میان دسته های مختلف مردم تعبیر می کنید؟ نیروی انتظامی، بسیج، سپاه و لباس شخصی ها تحت فرمان دفتر شما دستشان به خون این مردم آلوده شده است و متأسفانه مسئولیت آن به عهده ی شماست. در نتیجه ی تلاش نظریه پردازان حامی شما و مسئولان امنیتی تحت امر شما که «ولایت مطلقه فقیه» را برخلاف خاستگاه اصلی اش که به گستردگی دایره ی اطلاق قدرت رهبری اشاره داشت به مفهوم اعمال مطلقه ی قدرت او ترجمه کرده اند، بدیهی است که «ولایت مطلقه»، به «مسئولیت مطلقه» منجر می شود و راهی برای سلب مسئولیت باقی نمانده است.
۱۰- شما در تابستان همان سال حوادث کوی دانشگاه و بازداشتگاه کهریزک را «فاجعه» نامیدید و خواستار پیگیری قضایی آن شدید. چرا بنا به اظهارات اخیر سردار احمدی مقدم، فرماندهی منصوب شما در نیروی انتظامی، از ایشان خواستید که همچنان به مدیریت مسئله دار خود ادامه دهد؟
۱۱- حداقل یک نفر از قربانیان مورد تجاوز قرار گرفته ی آن حوادث شخصا پیش شما آمد و ماجرا را برای شما تعریف کرد. شما با تأسف بر پیشانی خود زدید و خواستار پیگیری مسئله شدید. چرا آقای کروبی را متهم به افترا و شایعه پراکنی در این زمینه کردید و چرا دستور بازداشت اعضای کمیته ی پیگیری امور آسیب دیدگان حوادث پس از انتخابات که هیچ گونه مأموریت سیاسی نداشت و صرفا بر اساس اهداف انسان دوستانه فعالیت می کرد را تأیید کردید؟ چرا از مأموران خود نخواستید که اسنادی را که از دفتر کمیته سرقت کردند را در اختیارشان بگذارند تا در یک دادگاه منصفانه علنی ارایه کنند؟
۱۲- در سخنان اخیرتان «نجابت» معترضان به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ را زیر سؤال بردید. البته در همان سال هم رئیس جمهور برگزیده ی شما که نظرش از همه به شما نزدیک تر بود، جمعیت حداقل ۳ میلیونی راهپیمایی سکوت ۲۵ خرداد را «خس و خاشاک» نامید. آیا نجابتی بالاتر از راهپیمایی در سکوت برایتان قابل تصور است؟ آیا رفتار و بیان محترمانه ی رهبران جنبش سبز که هیچگاه متعرض شما نشدند نجیبانه نبود اما ناسزاها و تهمت هایی که از سوی خطیبان جمعه که منصوب شما هستند به آنها نسبت داده شد «نجیبانه» است؟ شهروندان کشور تحت فرمانروایی شما بر اساس نص کتاب خدا (لا یحب الله الجهر بالسوء الا من ظلم) و نص قانون اساسی (اصل بیست و هفتم) مجاز هستند هر زمان که بخواهند (و نه زمانی که حاکمان مصلحت بدانند) اعتراضات خود را طی راهپیمایی غیرمسلحانه به نمایش بگذارند. آیا به نظر شما پایبندی قانون و شرع «نانجیبانه» است؟
۱۳- مبنای شما برای کوچک و کم اهمیت دانستن شکنجه، تجاوز و قتل منتقدان و معترضانی که هیچ عمل براندازانه ای انجام نداده اند چیست؟ اگر به سنت پیامبر و ائمه اطهار (ع) رجوع کنیم، علی (ع) تعدی مردان مسلح دشمنان کشورش به دخترکی یهودی را مصیبتی چنان بزرگ می داند که آرزوی مرگ می کند. و اگر به عقل مراجعه کنیم، تمامی مشروعیت نظام اسلامی به حکمرانی عادلانه اش باز می گردد و هر ستمی، بنیان های مشروعیت آن را سخت به لرزه در می آورد. زمانی به استناد سخنی از امام خمینی مبنی بر این که حفظ نظام اوجب واجبات است هر گونه انتقادی نسبت به شما و حکومت شما، توسط شما و بازجویان دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی تحت فرمان شما جرم محسوب می شد. خوشبختانه و از سر اضطرار، در روزهای پیش از رأی گیری انتخابات ریاست جمهوری اخیر از کسانی که حتی به نظام اعتقاد ندارند دعوت کردید برای حفظ مصالح کشور در انتخابات شرکت کنند و بدینوسیله، هم منتقدان نظام را به رسمیت شناختید و هم نشان دادید که مصالح کشور از مصالح نظام بالاتر و مهم تر است. آیا ستم هایی که به واسطه ی آن ستار بهشتی ها به دست مأموران تحت امر شما به شهادت برسند (حتی اگر به اصرار دستگاه قضایی منصوب شما بر اساس یک «شوک» مرگبار باشد!) آن قدر بزرگ نیستند که شاید لازم باشد خود شما بر علیه نظام سیاسی ستم پسندی که منشأ آن است قیام کنید؟
۱۴- سخن از عذرخواهی به میان آورده اید. رهبر جامعه ی اسلامی از آن رو «امام» خوانده می شود که در عمل به دستورات اخلاقی و شرعی، پیشرو است. من نمی دانم چرا رهبران و همراهان جنبش سبز باید به خاطر حقیقت گویی هایی که صحت آنها طی چهار سال گذشته اثبات شد عذرخواهی کنند، اما شما حاضر نباشید از حمایت همه جانبه تان از دولت و دولتمردانی که کشور را در همه ی عرصه ها به خاک سیاه نشانده اند عذرخواهی کنید؟ و نمی دانم چرا پرونده ی کهریزک تا این اندازه کش پیدا کرده و هیچکس جرأت ندارد دست اندرکاران آن را به بیش از پرداخت جریمه ی نقدی دویست هزارتومانی محکوم کند و آنها نیز با سرافرازی از کارنامه ی سیاه خود دفاع می کنند و آن را تبعیت از فرمان شما می دانند و بس و حسرت یک عذرخواهی کوچک را به دل خانواده های قربانیان آن بازداشتگاه مخوف باقی می گذارند؟
پرسش هایی از این دست از شما فراوانند و کافی است سایه ی سهمگین دستگاه های مخوف اطلاعاتی و امنیتی تان را از سر مردم کوتاه کنید تا به تعبیر امام علی (ع)، زبان ها بدون لکنت به صدا در آیند و شهروندان این سرزمین، بی پروا به امر به معروف و نهی از منکر و نصحیه لأئمه المسلمین بپردازند. اما من به طرح همین پرسش ها بسنده می کنم و به جای ادامه ی فهرست سؤالاتی که دارم، سخنم را با تقدیم یک عذرخواهی نه به شما، بلکه به رهبران جنبش سبز به پایان می برم:
آقای کروبی، آقای موسوی، خانم رهنورد، زندانیان بازداشت شده در حوادث پس از انتخابات محبوس در زندان های سراسر کشور! سلام و درود بر شما و پایداری تان در راه حق. عذر تقصیر به پیشگاهتان می آورم از این که همراه وفادار و پایداری برای شما نبوده ام. امروز که به استقامت کسانی که به رئیس جمهور قانونی مصر رأی داده اند می نگرم، از خودم شرمسار می شوم. شما به خاطر من و امثال من در حصر و حبس غیرقانونی، غیرانسانی، غیراخلاقی و غیرشرعی به سر می برید و من به زندگی عادی ام ادامه می دهم. از این شرمندگی سخت دل آزرده ام و در این شب های قدر، به درگاه خداوند توبه و طلب مغفرت می کنم.
منبع : سایت کلمه