6- قوت جنبش در تغییر دادن دوگانگی حقوق زن/مرد و تغییر در الگوی مردانگی اقتدارگرایانه و نیز فضای مردسالاری در خانواده ها.
این جنبش نشان داد که مبارزه امری مردانه نیست و امر تضییح حقوق فردی و شهروندی و ملی، امری همگانی است و بایستی در کنار هم برای آرمان و هدفی مشترک مبارزه کرد. لذا با ایستادگی شجاعانه در صف اول جنبش، در دفاع از حقوق بجای دامن زدن به دوگانگی نگری (زن/ مرد) آنهم نسبت به مساله حقوق که امری برابر است، مردان را هم با خود همراه کرد و به این تضاد و دوگانگی پایان داد به نحوی که تحسین بسیاری از جامعه شناسان و فعالان مبارزان جنبش زنان را در سطح جهان برانگیخت. گزارشها از درون خانواده ها نشان می دهد که نوع نگاه بسیاری از پدر ها و برادر ها هم نسبت به حجاب دختران و خواهران خود و هم نسبت به موقعیت و توانایی زنان در خانواده و جامعه تغییر مثبت کرده است. حضور نمادین چندین دختر جوان در خیابان که با بدست گرفتن پلاکاردی که بر روی آن نوشته بودند “من خواهر یک سپاهیم ولی با حجاب اجباری و ستم و خشونتی که بر مردم روا میرود کاملا مخالفم و از اینرو از این جنبش حمایت میکنم.” باز خود نشان از ریختن ترس از محیط خانوادگی داشت. جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” موفق شد در کلیت، بسیاری از شکافهای جنسیتی و قومی و حتی سیاسی و مبارزاتی و بعضا فرهنگی (من ترا نمی فهمم و تو مرا نمی فهمی) را با تکیه بر لزوم همگانی شدن جنبش و تکیه بر حقوق همگان تقلیل دهد. البته هنوز این جنبش راه و مراحلی را در پیش رو دارد تا بتواند به بیداری کامل وجدان تاریخی و علمی و اخلاقی که به جنبش سراسری و همگانی جمهوور مردم ایران منجر شود، دست یازد. از اینرو مسئولیت هر انسان آزاده ای است که در تقویت این سه وجدان چه در محیطهای خانوادگی و چه شغلی و عمومی کوشش کند.
اوین شده دانشگاه / ایران شده بازداشتگاه
زندانی سیاسی / آزاد باید گردد
کرد،بلوچ و آذری / آزادی و برابری
از کردستان تا تهران/ جانم فدای ایران
نترسید نترسید / ما همه با هم هستیم
فقر و فساد و بیداد / ننگ بر این استبداد
7- قوت ارتقاء دهندگی به وجدان ملی به معنای برداشتن همه کلیشه های جداسازنده و تفرقه اندازانه ضد حقوق همگانی
در بالا نوشتم که این جنبش موفق شد در کلیت بسیاری از شکافهای جنسیتی و قومی و سیاسی را با تکیه بر لزوم همگانی شدن جنبش و تکیه بر حقوق همگان تقلیل دهد. اما از آنجا که جنبشها در نقش خود در ارتقاء وجدان تاریخی مردم زنده و حاضر و شاهدند، بخشی از قوت جنبش “زن، زندگی، آزادی ” نیز وام گرفته از جنبشهای قبلی است و هم خود این جنبش قوتش را در ارتقاء آگاهی در وجدان جمعی برای جنبشهای بعدی ذخیره می کند. این قوت و تقویت آن باعث می شود به همه ترفندهای نظام در ایجاد شکاف و یا دعواهای زرگری بین نسلی نیز پایان داده شود. به مثابه شعر شاعر زنده یاد سیمین بهبهانی؛
زندان صبر آموز را در می گشایم ناگهان
پرهیز طاقت سوز را یک سر به زندان میکنم
مردم ایران در رشدی که حاصل ارتقاء کل مردم در طول تاریخ است، در این جنبش نشان دادند که تا کلیشه های دست و پاگیر و دگمهای نظری مصلوب کننده حقوق همگانی را برهم نزنیم ایران بدل به زندان بزرگی می شود که همه در آن زندانی خواهیم ماند و به تعبیر زیبای شادروان بنی صدر: “جایگاه عقل آزاد انسان مستقل و آزاد بیرون از هر زندان و محدود کننده ای است و به یقین همان اصل راهنمای موازنه عدمی است که در اعماق فرهنگ ایرانی ریشه دارد.”
به این شعری که شیخ اجل سعدی 700 سال پیش سروده و بیان نگرشی بر مبنای اصل موازنه عدمی به زندگی است، نظر افکنیم:
نه به استر بر سوارم، نه چو اشتر زیر بارم
نه خداوند رعیت، نه غلام شهریارم
غم موجود و پریشانی معدوم ندارم
نفسی میزنم آسوده و عمری میگذارم
که در شعار اصلی “زن، زندگی، آزادی” باز تولید شده است.
8- قوت حضور زنان به مثابه پیشقراولان تغییر و تحول در خط مقدم جنبش
در صف مقدم کنشگری جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی”، زنان میهن قرار داشتند و چون زنان، پیشقراولان تغییر و تحولند، این قوت بزرگ جنبش انقلابی ایران در این برهه است. زنانی که بعلت نقش بزرگشان در ایجاد فکر تحول و تغییر همواره مورد بیشترین فشارها و محرومیتها از سوی استبدادها قرار میگیرند. آقای ابوالحسن بنی صدر بارها در سخنرانیها و بویژه درمصاحبه هایی که اینجانب، در تلویزیون سپیده استقلال و آزادی، افتخار انجام آنرا با ایشان داشتم و نیز در کتاب زن و زناشویی بدرستی تاکید کرده بودند که “بدون آزادی و استقلال زنان و قبول منزلت زنان، هیچ جامعه ای روی آزادی و استقلال نخواهد دید.” روحش شاد که اکنون نظاره گر برخاستن و حضور چشمگیر زنان پیشقراول ایران در جنبشی است که هم نام زنانه گرفته است و هم همانگونه که در بر شماری قوتهای دیگر جنبش تاکید کردم مرزهای جنیستی و قومی و … را نیز در نوردیده است. این حضور شاهد و زنده و پیگیر زنان، نشانگر تحول عظیمی است که در متن جامعه و در خانواده ها نیز نسبت به اهمیت نقش زنان و منزلت و حقوق آنها رخ داده است.
زن، زندگی، آزادی
از کردستان تا تهران / ستم علیه زنان
چه با حجاب چه بیحجاب / میریم به سمت انقلاب
8- قوت حضور 6 نیروی محرکه تغییر در جنبش
علاوه بر حضور زنان، حضور فعال پنج نیروی محرکه تغییر که مولدان و تولید کنندگان کار و فکر و دانش و هنر هستند، همانا کارگران، دانشجویان، معلمان و روشنفکران و هنرمندان، قوت دیگر جنبش و دلیل زنده بودن آن است. آنهم در نظامی که تخریب نیروهای محرکه جامعه هدف اول آن است.
دانشجو، معلم، اساتید/ حمایت، حمایت
دانش آموز ،دانشجو / اتحاد، اتحاد
سقف و کتاب و گندم /قدرت به دست مردم
9- قوت جنبش در زبان بی زبانان و محرومین و مظلومین بی صدا شدن
می دانیم که مفهوم “هوموساکر” از مهمترین مفاهیم در اندیشه جورجو آگامبن متفکر ایتالیایی است. هوموساکرها انسانهایی بودند در دوران رم باستان که قانون بر آنها اعمال میشد و نمیشد. قانون در خصوص آنها فرمان داده بود که آنها نمیتوانند به عنوان “انسان مقدس” شناخته شوند. از سوی دیگر قانون در مورد آنها میگفت اگر کسی این افراد را بکشد، قاتل نیست و به عنوان قاتل شناخته نمیشود. به زبان آگامبن قانون در اینجا ابتدا با دادن یک دستور خاص دربارهی این انسانها آنها را در خود “ادغام” میکند و میگوید آنها تحت نظارت قانون هستند. اما از سوی دیگر با “حذف” آنها از دامنەی حمایت قانون و اتخاذ موضع بیطرفی در مقابل کشته شدن آنها، این افراد را از دامنەی خود خارج میکند. به باور آگامبن این شیوه برخورد قانون با مردم در رم باستان که یک “وضعیت استثنایی” بود، امروزه به قاعده زندگی ما انسانها تبدیل شده است:
در طی مراحل جنبش انقلابی مردم ایران نیز فردی نماد ظلم بر حذف شدگان از دامنه حمایت قانون شد. وی خدانور لجعی(لجهای) مردی بلوچ از اهالی شیرآباد زاهدان بود که یک روز پس از جمعه خونین زاهدان در درگیری مسلحانه با ماموران نظامی کشته شد و چون خدانور و خانواده او شناسنامه و مدارک هویتی نداشتند، نماد”هوموساکر” در نظام ولایت فقیه و حذف حتی از “قوانین” ظالمانه آن شد. گزارشها حاکی از آن است که خدانور به علت درگیری با فرزند یک بسیجی دستگیر شد و با رشوه خانوادهٔ آن بسیجی به مأموران آگاهی، توسط مأموران انتظامی از ساعت دو شب تا هفت صبح به میله پرچم بسته شد و لیوانی آب در برابرش قرار دادند و به رغم تشنگی، ماموران آب را روبرویش گذاشتند اما دستهایش را باز نکردند تا آب را بنوشد. تصویر دستبسته او نیز برای تحقیر وی منتشر شد. بازنشر این عکس به همراه انتشار ویدئویی که او در آن میرقصد و مظلومیت وی در این عکس، همدلی کل ایران را برانگیخت. در این جنبش اما تصویر وی بعنوان نماد فرد محروم شده از حقوق انسانی و شهروندی که خون او مباح شده بود بر حافظه جمعی جامعه حک شد و باعث شد برخی شهروندان با بستن دست خود به میلههایی در خیابان، تصویر شکنجه او را بازسازی کنند و الهام بخش تولید کارهای هنری خلاقانه بسیاری گردید.
مظلومیت وی که کم از مظلومیت قتل مهسا نداشت، وجدانها را منقلب کرد. یکپارچگی در دفاع از حق خدا نور در زاهدان و همدردی بی همتا با وی، این شهروند محروم از حقوق را نماد لزوم مبارزه با تبعیض و نابرابری و بی کسی و محرومیت شهروندان از حقوق خود نمود و بر اهمیت حق شهروندی در کنار حق انسانی و ملی انگشت نهاد.
همچنین در پی حمله ماموران سرکوبگر به بازار ایذه و کشته شدن چند نفر، کودک با استعداد و بیگناهی بنام کیان پیرفلک 9 ساله، از روستای «پرچستان گورویی» در شهرستان ایذه استان خوزستان، در حالی که با والدین و برادر خردسالش در خودرو در راه بازگشت به خانه بودند، هدف گلوله جنگی ماموران نظام قرار گرفت و کشته شد. این کودک از روستایی با جمعیتی در حد 200 خانوار که بدون هیچ دلیلی مظلومانه قربانی خشونت رژیم گشت، به یکباره در وجدان همگانی مردم نماد مظلومیت همه کودکان ایران شد که استعداد هایشان همچون برگ گلهایی لطیف در طوفان خانمان برانداز خشونت و فساد و بی کفایتی نظام ولایت فقیه پرپر می شوند و بی دلیل نابود می گردد. لذا این جنبش در دفاع از حق مهسا و نیکا و خدا نور و کیان بعنوان نماد، فارغ از جنسیتی کردن حقوق، به حقوق بی پناهان و محرومان و ستمدیدگان از هر جنسی و از هر گروه سنی و خاستگاهی، یعنی با همگانی دانستن و عدم تجزیه حقوق تاکید کرد.
کشته شده خدانور / به دست چندتا مزدور
حکومت بچه کش /نمی خوایم، نمی خوایم
مادر کیان در مراسم خاکسپاری بسیار هوشمندانه شعری علیه راس خیمه این نظام به عنوان مسبب اصلی ستم، به سبک شعر کودکانه معروف ایرانی آنهم برای بیداری کودکان این سرزمین خواند:
«اَتَل متل توتوله، آسِدعلی چهجوره؟ یه ریش داره تا سینه، سینهٔ پُر زِ کینه؛ قلبش مثالِ سنگه، حرفهاش همه جفنگه»
10- قوت عدم توهین به باور و دین مردم و عدم رفتار حذفی
همگان شاهد این بودند که در جنبش “زن، زندگی، آزادی” حضور همراه و همبستگی زنان محجبه و بی حجاب که هر دو با حجاب اجباری مخالفت می ورزیدند، علاوه بر اتحاد علیه زور استبداد بود بلکه خود نمادی بر احترام به عقیده و باور دیگری بدون ذهنیت حذفی بود.
نظام ولایت فقیه از هیچ ترفندی در نسبت دادن دروغ و اعمال خشونت و تخریب اماکن عمومی فرو گذار نبود و نیست. همگان بیاد دارند که نظام حیله گر ولایت مطلقه فقیه در یک سناریوی نخ نما شده قصد داشت بخشی از مذهبیان را در مقابل مردم قراردهد و با پخش اطلاعیه ای نوشته بودند: “تجمع اعتراض حوزویان به جسارت به تحریم قران و شریعت اسلام در مدرسه فیضیه برگزار می شود.” در صورتی که مردم با هوش و متمدن ایران هیچ مرام و دینی را مورد تعرض قرار نداده و نیز حتی مسلمانان بسیاری در این جنبش با تکیه بر ارزشهایی که باور دارند حربه “دین علیه دین” را از دست نظام خارج کردند. در این جنبش مردم ایران بدرستی با تفکیک باور و دین مردم با بنیادگرایی مذهبی و برقراری استبداد بنام دین مبارزه کردند و به آن نوع قرائت بنیادگرایانه و مهاجم و متقلب از دین شوریدند که ستم و ظلم را روا می دارد با شعار :
بیزارم از دین شما /نفرین با آیین شما
اما در عین حال در شعارهایی دیگر نیز بخوبی درک خود را از سوء استفاده ابزاری نظام از باور مردم و دکان سازی از دین را آشکار کردند و نگذاشتند این نظام خشونت و جنایات و دروغ و ریا و فساد خود را که در پشت سمبولهای عدالت در دین اسلام همچون امام علی و امام حسین پنهان کنند.
حیدر حیدر شعارتون / جنایت افتخارتون
حسین حسین شعارتون/ دروغ و دزدی کارتون
بنام دین خدا/ جنایتت برملا
تجاوز توی زندان/ اینم بوده تو قرآن؟!
اینگونه بود که بعنوان نمونه جامعه شناسی همچون اسلاوی ژیژک متاثر از جنبش “زن، زندگی، آزادی “می گوید: “بدون هیچ مبالغه ای باید بگویم که مبارره شما به معنای واقعی کلمه در تاریخ جهانی اهمیت دارد چرا که همچنین برای ما در کشورهای به اصطلا ح توسعه یافته نیز درسی برای آموختن داریم. همه مراحل مبارزه شما همان چیزی است که ما در غرب نمی بینیم و باید از یاد بگیریم. اینطور نیست که ما امروز در غرب و در آزادی زندگی می کنیم و بتوانیم با شما ابراز همدردی کنیم و از سر ترحم پیامی برای شما بفرستیم که کافی است تا جا افتادگی خودتان را با دموکراسی لیبرالی جبران کنید! ابدا! دموکراسی لیبرال غربی امروز دچار بحرانهای عمیقی است فمینیسم ستیزی و خشونت سیاسی و خشونت مذهبی در حال رشد است و ما باید از شما پیروی کنیم.”
حال که این جنبش جهانیان را با قوتهای چشمگیر و خیره کننده خود به تحسین واداشته است، خود نیز این جنبش را به مثابه این شعر حافظ؛
رَواقِ منظرِ چشمِ من آشیانهٔ توست
کَرَم نما و فرود آ که خانه خانهٔ توست
گرامی داریم و به این جنبش دل ببندیم و جایگاه ارجمند آنرا پاس بداریم و از سر مسئولیت شناسی هر انسان آزاده و مسئولیت شناسی بر کیفیت و کمیت آن بیفزاییم. وجدان ملی را همواره تازه و بیدار نگاه داریم تا این جنبش زنده و سازنده مراحل بعدی خود را با همت همه مردم از سر گیرد و به انقلابی بنیادین در همه وجوه زندگی منجر شود چرا که قابلیت بدل شدن به الگویی حسنه برای تحولات منطقه ای و جهانی را دارد.
در وضعیت سنجی آینده به فکرهای جمعی جبار ساخته و پرداخته توسط قدرتمداران حاکم و پاسخ بدانها می پردازم.
ژاله وفا از مجامع اسلامی ایرانیان