27 مردادماه 1392: متن مفصلی که درباره فاجعه سینما رکس آبادان میخوانید توسط شخصی در سال 1364، بدست دکتر نصیرالسادات سلامی رسیده بود. آقای سلامی که بعد از انقلاب، اولین سفیر ایران در ایتالیا بود، در 25 خرداد 1360 در واکنش به عملکرد خمینی از مقام خود استعفا داده بود و بین ایرانیان از محبوبیت و اعتماد خاصی برخوردار بود. فرد گمنام بر روی پاکتی که متن زیر در آن بود، نوشته بود: «هرگونه که صلاح میدانید این واقعیات را به افکار عمومی برسانید». آقای سلامی آنرا بدست آقای بنی صدر رساند و این متن در 11 شماره نشریه انقلاب اسلامی از 12 مرداد تا 14 دی ماه 1364 درج شد. این متن واقعیتهای مهمی درباره فاجعه سینما رکس آبادان بیان میکند، از اینرو دوباره در سایت درج میگردد.
برای مطالعه بخش اول به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش دوم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش سوم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش چهارم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش پنجم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش ششم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش هفتم به این آدرس مراجعه کنید
برای مطالعه بخش هشتم، به این آدرس مراجعه کنید
برای مطالعه بخش نهم، به این آدرس مراجعه کنید
روزنامه انقلاب اسلامی، شماره 115، از 14 تا 28 دیماه 1364 (4 تا 18 ژانویه 1986)
تماس طولانی مدت محمد رشیدیان و سید محمد کیاوش (سید عربی سابق) که هر دو معلم فقه و عربی و فارسی در رژیم گذشته بودند و اینک نماینده مجلس اند، برای کسانی که آنها را می شناختند روشن است. اولین مراکز کمیته ها در اتاق 48 فرماندار نظامی سابق در بریم بتوسط همین افراد صورت گرفته است. شاخه مجاهدین انقلاب اسلامی که بخشی از سپاه پاسداران را تشکیل داد، نیز به توسط رشیدیان در آبادان تاسیس گردید. شعبه حزب جمهوری اسلامی دست پخت همین آقایان کیاوش، رشیدیان، حجت الاسلام جمی می باشند که زیر نظر موسوی تبریزی فعالیتش را آغاز کرده است. شما همه اعضای یک پیکر واحد هستید. این دادگاه نمی خواست و نمی توانست حقایق را برای مردم بازگو و روشن کند زیرا اگر در آغاز حکومت خمینی، مردم آگاه می شدند که حکام جدید برای به قدرت رسیدنشان 600 الی 700 نفر را یکجا در آتش سوزندند، از این حکومت رویگردان می شدند. هر دادگاه دیگری هم در این حکومت در ایران نمی تواند کاری غیر از این انجام دهد زیرا می بایست سران حکومت خمینی را به محاکمه بکشاند! شرایط و عوامل که عدم دخالت رژیم گذشته در آتش سوزی سینما رکس را تایید می نماید، به اختصار باز می کنیم:
1- ویژگی ترکیب جمعیت آبادان که در متن بدان اشاره شد و کیفیت فکری و فرهنگی ساکنین آن که تا حدی به مظاهر تمدن غرب آشنائی داشته و نیز دارا بودن سابقه سالها مبارزه سیاسی و جنبشهای ضد استعماری در این خطه و ریشه نداشتن تعصبات خرافی و عدم دنباله روی از فرقه گرایی های آخوندی، مسائلی است که سمت و سوی حرکتها و نوع مبارزه خاص خود را به همراه داشته است و تبلور آنرا در اعتصابات کارگری باید دید.
2- تلاش و کوشش رژیم شاه برای حفظ آرامش و جلوگیری از تشنج در این منطقه. نمونه بارز آن، پرداخت اضافه حقوق و مزایای پی در پی به کارکنان صنایع نفت که شریان حیاتی اقتصاد کشور را دست داشتند.
3- عدم وجود حرکتهای اعتراضی تا قبل از آتش زدن سینما و ایجاد شورش و به خیابان کشانده شدن مردم بعد از این فاجعه.
4- کذب شایعاتی از قبیل بسته بودن درب سینما با زنجیر و اثبات باز بودن آن به توسط کسانی که شخصا از درب سینما وارد شده بودند و شهود عینی قضیه. و نیز شایعه بی اساس استفاده از گاز مسموم کننده و مواد آتش زای ناشناخته در این حریق که با اعتراف سریع عامل حریق در بکارگیری بنزین سوخت هواپیما کذب ادعا قبلی ثابت گردید و علت خفگی تماشاچیان داخل سینما ناشی از گاز یونولیت بوده که در اثر سوختن از آن، متصاعد شده است.
5- عدم ارائه دلایل مستدل و مدارک لازم و کافی از طرف دادستان و رئیس دادگاه برای اثبات مجرمیت ستوان بهمنی و یک سرهنگ مسئول ضد خرابکاری که هر دوی آنها، به نا حق اعدام شدند. اعدام ستوان بهمنی صرفا براساس عداوت و کینه شخصی موسوی تبریزی از او صورت گرفته زیرا قبلا با وی درگیری و کشمکش داشته است و علل اعدام سرهنگ مسئول ضد خرابکاری، صرفا براساس موقعیت شغلی وی بوده و سرپوشی بر کار مسببین اصلی فاجعه.
6- حکم اعدام یک مامور ساواک بدون ارائه مدرک و دلایل منطقی و قانونی که مجرمیت مامور فوق الذکر را ثابت نماید، صادر گردید. دادگاه با استناد به انتقال این فرد از شهر دیگری به آبادان در روزهای وقوع آتش سوزی او را محکوم شناخت و به جوخه اعدام سپرد.
7- دادگاه ویژه پس از قریب دو ماه که بطور مخفیانه کار تحقیقات پیرامون واقعه حریق را دنبال می کرد و بعد از بازجوئی های مکرر از دستگیر شدگان و متهمین یعنی درست بعد از 8 ماه از وقوع آدمسوزی، جلسات علنی را آغاز کرد. این دادگاه پس از 14 روز جلسه علنی هیچگونه دلایل و مدارک و شواهدی که بتواند انتساب این جنایت را به رژیم گذشته اثبات کند، ارائه ننمود.
در طول جلسات علنی دادگاه و بیان وقایع به توسط حسین تکبعلی زاده شرایط و عواملی که عدم دخالت رژیم گذشته را تائید مینماید، به اختصار بازگو می کنیم:
1- ویژگی ترکیب جمعیت
تکبعلی زاده، همه شواهد و قراین و دلایل حاکی از شرکت عوامل رژیم خمینی در این جنایت بوده است.
دلایلی که دخالت رژیم خمینی را اثبات می کند، اختصارا توضیح میدهیم:
1- چون مردم این منطقه مطابق فتواها و نیات ملاها عمل نمی کردند و خطیب های حرفه ای نمی توانستند از طریق مسجد و تکایا و گورستانها، مردم را برانگیزند، لذا مبادرت به چنین جنایت هولناکی برای کشاندن مردم به خیابانها نمودند.
2- اعترافات صریح و آشکار حسین تکبعلی زاده، عامل آتش زدن سینما مبنی بر آتش زدن سینما.
2- اعترافات صریح و آشکار حسین تکبعلی زاده، عامل آتش زدن سینما مبنی بر برگزاری جلسات مخفی با آقایان رشیدیان، عبدالله لرقبا و ابوالپور و سایر متعصبین مذهبی به منظور طرح و برنامه ریزی آتش زدن سینما و معرفی همدستانش که در انجام این جنایت دست داشته اند، سند گویای این فاجعه است.
3- جوسازی و تبلیغات سوء علیه خانواده های قربانیان از طرف رژیم اسلامی و قبول نداشتن قربانیان فاجعه به عنوان شهید انقلاب و خودداری و طفره رفتن از برپایی دادگاهی که سرانجام تحت فشار افکار عمومی ناگزیر به برپایی آن شدند.
4- انتخاب حساب شده موسوی تبریزی به سمت رئیس دادگاه ویژه سینما رکس از طرف روحانیون حاکم و رهبری، دلیل آگاهی داشتن آنها از چند و چون موضوع و ارتباط آنها با این قضیه است. موسوی تبریزی مدتی قبل از آتش سوزی سینما تا هنگام بقدرت رسیدن و تشکیل کمیته ها و تاسیس حزب جمهوری اسلامی در آبادان و خرمشهر بود، ارتباط او با رشیدیان و سایر سردمداران کنونی نهادها در آبادان از آن موقع بوده است. خوشبختانه به علت عدم تجربه و دانش قضایی نتوانست از عهده حفظ همه اسرار این جنایت به نحو کامل برآید. لذا خیلی از مسائل فاش گردید.
5- عدم دستور جلب و دستگیری محمد رشیدیان از طرف دادستانی با توجه به اعترافات صریح و روشن تکبعلی زاده مبنی بر شرکت داشتن رشیدیان در جلسات مخفی در منزلش و نیز در ساعاتی که مسجد قدس خلوت بوده به منظور طرح ریزی برای آتش زدن سینما و سایر عملیات که دادگاه بر آن صحه گذاشت، مجرمیت رشیدیان محرز مینماید. خودداری از محاکمه این شخص خلاف بی طرفی و بی نظری دادگاه محسوب میشود و به عنوان تبانی و همکاری با مجرم، عدم صلاحیت دادگاه را ثابت مینماید.
6- داستان کذب و ساختگی رئیس دادگاه در مورد نقش میرسفیانی بعنوان رابط ساواک و پیچیده نشان دادن این قسمت از ماجرا نشان دهنده تنها راه برای گریز از زیر بار گناه این جنایت که بر دوش گناهکار حکام اسلامی سنگینی میکند، میباشد. این دست و پا زدنها نمیتواند مفری برای نجات آنها و جلوگیری از افشای جنایتی که خود مرتکب شده اند، باشد زیرا اگر میرسفیانی اطلاعات را در اختیار ساواک قرار داده، چگونه از ابتدای کار رژیم اسلامی تا زمان برپایی دادگاه و بعد از آن با سپاه پاسداران همکاری داشته است؟ چرا دادگاه هیچ دلیل و مدرکی در مورد این ارتباط نتوانست ارائه دهد؟ به فرض محال اگر به او دسترسی نداشتند، چرا آقای رشیدیان را در دادگاه حاضر نکردند تا بگوید اسرار آتش سوزی را با میرسفیانی در میان گذاشته و این او بوده که اسرار به ساواک گزارش داده و جریان شکل دیگری بخود گرفته است. میدانید چرا رشیدیان در دادگاه حاضر نشد؟ چون هم او و هم دادگاه میدانستند که داستان ساختگی است و این مطالب ساختگی نمی تواند حکم محکومیت جنایتکاران را در پیشگاه خلق ایران نفی نماید! رشیدیان و میرسفیانی هم اکنون از فعالین رژیم اند.
7ـ احضار عبدالله لرقبا و ابوالپور بعنوان شهود قضیه در دادگاه برخلاف موازین قضائی و حقوقی است و بی توجهی و پشت پا زدن به قانون است زیرا طبق اقرار حسین تکبعلی زاده در صورت جلسات متعدد بازجویی و تائید این موضوع در دادگاه بر تهیه بنزین بوسیله عبدالله لرقبا، کارمند فرودگاه بین المللی آبادان برای به آتش کشیدن دفتر حزب رستاخیز و سینما رکس آبادان و شرکت افراد فوق الذکر در جلساتی که بدین منظور تشکیل می گردیده، دلیل بر تصمیم و قصد قبلی این افراد در به آتش کشیدن سینما رکس بوده است و جرم آنها محرز مسلم است، لذا دادگاه نمی بایست و نمی تواند مجرمین را بعنوان شهود احضار کند در حالیکه این افراد مستحق کیفرند.
8ـ ارتباط تکبعلی زاده بعد از روی کار آمدن رژیم اسلامی با دوستان سابقش که اینک مسئولین ارگانها و نهادهای دولتی اند، ادامه داشته است. اعزام او به همراه یک پاسدار به اصفهان و ملاقات با آیت الله خادمی و سایر مسئولین مملکتی موید این است که مسئولین رژیم خدمات او را (آتش زدن سینما) فراموش نکرده و در نظر داشته اند. آنها درصدد یافتن راه حلی منجمله فرستادن او به خارج و یا کمکهای دیگری به او بوده اند.
اما خوشبختانه در این حیص و بیص با دستور جلب بازپرس صرافی که از قضات قدیمی دادسرای آبادان بود، دستگیر و در اولین بازجویی اعتراف به همه وقایع و معرفی سایر همدستانش میکند. خانواده های قربانیان فاجعه که بی صبرانه خواهان رسیدگی به پرونده آتش سوزی بودند در جریان امر قرار گرفتند و کارها خیلی سریع صورت گرفت. شرکای جرم و موسوی تبریزی نتوانستند او را از مهلکه نجات دهند اما مطمئن بودند دادگاهی که باید او را محاکمه کند از خودشان خواهد بود، از این لحاظ نگرانی شان کمتر بود.
عوامل دستگیری تکبعلی زاده در متن این نوشته تشریح گردید. لازم به توضیح بیشتر است که حکم بازداشت او نه از طرف دادستان دادگاه ویژه سینما رکس و نه از طرف سپاه پاسداران و نه هیچیک از دستگاههای حکام شرع نبود. این مطلب نشاندهنده این است که قاتل 600 الی 700 انسان با اطمینان خاطر اینطرف و آنطرف می رفته و از جانب مسئولین اسلامی خیالش راحت بوده و اما نمی دانست که در صورت لزوم او را نیز قربانی خواهند کرد!
چون شاهد این وقایع بوده ام و بعضی از افرادی که نامشان برده شده را می شناسم و یا بعضی از آنها را بارها دیده ام مطالب بخاطر مانده، لذا با کمک حافظه ام این مطالب را نوشته ام. البته به علت عدم دسترسی به منابع کمبودهای دارد که با دسترسی به روزنامه های آنزمان و برگهای بازجویی می توان آن را کامل کرد.
در خاتمه باید بگویم کسانیکه مرتکب چنین اعمال رعب انگیز و ضد بشری شده اند، همانهایی هستند که در این 6 سال حکومت خون و وحشت خمینی به نام حزب الهی و نهادهای انقلابی خون پاکترین و انقلابی ترین جوانان میهن ما را بناحق ریخته اند. بنام یک انسان و یک ایرانی از تمام کمیته های حقوقی و سازمانهای جهانی دفاع از حقوق بشر و از همه شخصیتهای آزاداندیش و آزادیخواه و از همه دولتها و ملتهای جهان استمداد میطلبم که در برابر رژیم سفاک و قرون وسطایی خمینی ساکت ننشینند و با محکوم کردن آن به یاری ملت ستمدیده ایران بشتابند.
[توضیح انقلاب اسلامی: بنظر ما نه نوشته ای که از نظر خوانندگان عزیز گذشت و نه یادداشتها و توضیحاتی که با مراجعه به بعضی شماره های روزنامه های زمان دادگاه و زمان آتش سوزی سینما رکس که در این گوشه تبعید در دسترس بود و همچنین پرس و جو از حافظه بعضی مطلعین حوادث اخیر ایران تنظیم شدند، توضیح مکفی درباره مسئولیتهای عاملین آتش سوزی سینما رکس نیستند و تنها بمنظور کمک به ثبت نظرات و اطلاعات در مورد این فاجعه عظیم و جلوگیری از دستخوش باد نسیان شدن آنها، تا آنجا که در حوصله روزنامه می باشد اقدام به درج آنها نمودیم. بر عهده محققان تاریخ اخیر ایران و جویندگان حقیقت و پویندگان راه عدالت طلبی است که بر خطاهای فراوانی که مسلما این مختصر در بر دارد، با دیده اغماض بنگرند و با مطالعات و تحقیقات جدی ولیکن بیطرفانه و تا حد ممکن عاری از استفاده جویی های روزمره سیاسی پرده تار ابهام و تناقض را از این حادثه مهم تاریخ اخیر ایران بردارند.]
توضیح سایت انقلاب اسلامی: محمد صفوی از فعالین کارگری آبادان که از شاهدین این فاجعه بوده است، در بخشی از مقاله ای(1) که بیست و پنجم مرداد امسال در سایت اخبار روز منتشر کرده است درباره نویسنده جزوه «مسببین واقعی فاجعه سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟» که از 28 تیرماه 1392 تا امروز مجددا در سایت انقلاب اسلامی درج شده است، آورده است:
«یکی از مستندترین نوشته هایی که بنظر این قلم، در مورد فاجعه سینما رکس آبادان منتشر شده است، جزوه ای است بنام «مسببین واقعی فاجعه سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟» که در نوشته بالا از آن بهره برده ام. این جزوه توسط یکی از دوستان قدیمی ام و یکی از فعالین کارگری شهر آبادان «مصطفی آبکاشک» در سال 1364 خورشیدی نوشته شده است. ایشان از زندانیان سیاسی رژیم شاه بودند که در استانه انقلاب 1357 در بخش ساختمانی نیروگاه “دارخوین” مشغول به کار بود و در مقطع انقلاب از اعضای هیئت موسس «سندیکای مستقل کارگران پروژه ای – فصلی آبادان و حومه» بودند. ایشان در سازماندهی مردم آبادان در دفاع از خانواده های قربانیان آتش سوزی سینما رکس نقش بسزایی داشت. وی این جزوه را بر اساس مشاهدات دقیق خود از دادگاه سینما رکس و اظهارات شاهدان عینی، در سال 1364 تهیه و تنظیم کرد. این نوشته برای نخستین بار بدون نام و مشخصات برای «روزنامه انقلاب اسلامی» متعلق به دکتر ابولحسن بنی صدر فرستاده شد که در آنجا درج شد. اخیرا تارنمای «انقلاب اسلامی» متعلق به دکتر بنی صدر، این جزوه را با حاشیه هایی تکمیلی که این تارنما بطور جداگانه به آن اضافه کرده است تجدید چاپ نموده است. علاقه مندان از طریق لینک زیر میتوانند به کلیات این جزوه، دسترسی پیدا کنند. “مصطفی آبکاشک” برای نجات جان خود از دست رژیم جمهوری اسلامی در دهه 60 خورشیدی، از ایران گریخت. او مدتی در ترکیه و ایتالیا زندگی کرد و سپس به امریکا رفت. ایشان پس از مدتی زندگی در شهر لس آنجلس، که در انجا به کار لوله کشی اشتغال داشت، سرانجام بر اثر حادثه رانندگی در بهار 1368 جان باخت.»
1- ۳۵مین سالگرد فاجعه ی آتش سوزی سینما رکس آبادان