بعد از بازگشت جلیلی و هیأت تحت ریاست او از آلماآتا، آن دسته از سرداران سپاه که او را نامزد ریاست جمهوری کرده اند، در محیطهای خود، اینطور استدلال می کنند که اگر هم ایران کوتاه بیاید، امریکا نخواهد گذاشت مشکل اتمی حل شود. آن قدر ماجرا را کش خواهد داد که:
1 – در سوریه و عراق، وضعیت همان شود که امریکائی ها می خواهند و
2 – حمله نظامی به ایران.
بنا بر این، ما باید خود را برای حمله نظامی آماده کنیم. از شرائط اصلی این آمادگی، یکی یکدست و منسجم شدن نظام تحت امر «رهبری» است. جلیلی کسی است که هم مطیع «رهبر» است و هم می داند که قدرت قابل تقسیم نیست و باید در شخص «رهبر» متمرکز باشد.
☚ از هم اکنون، معلوم است که «رئیس جمهوری» آینده، کار خود را با دلار 3000 تومانی (رسمی) و 4000 تومانی (آزاد) باید شروع کند. بنا براین، نامزدها چه بخواهند و چه نخواهند، انگ «بحران اتمی» برپیشانی آنها می خورد:
1 – هرگاه قرار بر زمینه سازی برای جنگ باشد، نامزد ریاست جمهوری «ذوب در ولایت» اما نه از نوع احمدی نژاد که از نوع جلیلی و ولایتی و حداد عادل می شود. فضای انتخاباتی بسته و تحریم انتخابات بسیار گسترده خواهد شد.
2 – هرگاه قرار بر رهاشدن از مجازاتهای اقتصادی و تعدیل قیمتها و تشویق تولید داخلی، بنا بر این، پایان دادن به بحران اتمی باشد، نامزد ریاست جمهوری کسی معرفی خواهد شد که مشکل اتمی را حل خواهد کرد. این فرض نیز، مستند است به موضع گیری خامنه ای:
او در مشهد، با گفتگوی مستقیم با امریکا موافقت کرد. پس رئیس جمهوری جدید می تواند وارد گفتگوی مستقیم با امریکا شود و مشکل اتمی را حل کند. برای این فرض و وضعیت نیز او، نامزد مطلوب خود را دارد که علی اکبر ولایتی است. این امرکه در واشنگتن، ستاد تبلیغاتی به سود او ایجاد شد و شایع شد که او، از سوی خامنه ای با امریکائی ها صحبت کرده است – او و خامنه ای تکذیب کردند – و وزارت طولانی او بر وزارت امور خارجه، او را مناسب ترین کس برای اجرای راه کاری از نوع دوم، از دید خامنه ای، می کند. اما یک عیب بزرگ دارد و آن اینست که جلو انداختن آن بعنوان نامزد، یعنی این که خامنه ای چاره ای جز سرکشیدن جام زهر ندارد. می دانیم که سه دهه پیش از آنکه خمینی، با پذیرفتن قطعنامه شورای امنیت، جام زهر تسلیم را سرکشد، همین ولایتی، بعنوان وزیر خارجه رﮊیم به آلمان رفت و به گنشر، وزیر خارجه وقت آلمان اطلاع داد که ایران آماده است قطعنامه شورای امنیت را بپذیرد. روزنامه لوموند همان تاریخ نیز گزارش کرد که او به گنشر گفته است ایران قطعنامه شورای امنیت را می پذیرد. حسن روحانی نیز می تواند این راه کار را در پیش بگیرد اما او از باند هاشمی رفسنجانی است و در بیت خامنه ای و سپاه طرفدار ندارد.
3 – در بیت خامنه ای، تمایلی قوی نیز وجود دارد که می گوید: «رهبری» در موقعیتی قرار گرفته است که نمی تواند با کمتر از گرفتن موافقت با غنی سازی، رضا دهد. زیرا نابود می شود. خسارت بحران اتمی بیش از آن سنگین شده است که او بتواند بگوید جام زهر شکست را سر می کشم و به دستور امریکا و اسرائیل گردن می نهم. از دید این گرایش، انجام توافقی بر پایه شناخته شدن «حق ایران بر غنی سازی اورانیوم»، شدنی است. بشرط این که زمان به زیان ایران عمل نکند. یعنی رﮊیم سوریه سقوط نکند و در عراق، وضعیت به زیان ایران تغییر نکند. در سوریه، النصرت با ایمان الظواهری بیعت کرد و این بیعت، بر افکار عمومی غرب ضربه وارد کرد. یعنی اعتماد این افکار عمومی به تبلیغات مستمر در باره سوریه را، متزلزل کرد. نقش اسلحه لیبی در جنگ مالی و… آماده کردن افکار عمومی را برای تشدید جنگ در سوریه مشکل کرده است. اعتراض به پیروی دولتهای غرب از سیاست عربستان و دستیارش، قطر، در منطقه بیشتر و بیشتر می شود. روشن است که دست رﮊیم بشار اسد در جنایت بر ضد مردم سوریه نیز بازتر می گردد. گزارش دیده بان حقوق بشر در باره بمباران مردم غیر نظامی تنها قسمتی از این جنایت برضد بشریت را آشکار می کند.
باوجود این، بحران کره، در آنچه به برنامه اتمی ایران مربوط می شود، افکار عمومی غرب را سخت حساس کرده است. به سخن دیگر، زمان نیز بسود رﮊیم به پیش نمی رود. اینست که تمایل طرفدار پایان بخشیدن به بحران بر این نظر شده است که
● خامنه ای برگی برای بازی کردن در دست ندارد. در خود رﮊیم نیز در انزوا است. یعنی اعتماد به او یا وجود ندارد و یا بسیار کم است. بنابراین، برای قبولاندن «حق ایران بر غنی سازی اورانیوم»، وسیله فشاری در اختیار ندارد. فشار اقتصادی غرب بر ایران نیز رو به تشدید است.
● بنابراین، در وضعیت نه توانائی مصالحه و نه توانائی عدم مصالحه است. تنها کاری که می تواند بکند اینست که نامزد و یا نامزدهای مورد نظر او، خود را کسانی معرفی کنند که با استفاده از «اجازه رهبری» (اجازه گفتگوی مستقیم با امریکا)، مشکل اتمی را از راه گفتگوی مستقیم با امریکا و 5 کشور دیگر، حل خواهد کرد. طرفداران این راه کار به جلیلی، از دید تمایل خود می نگرند: جلیلی بمدت 40 دقیقه با نماینده امریکا گفتگو کرده است – در ایران تکذیب شد اما سخنگوی اشتون، وزیر خارجه اروپا وقوع این گفتگو را تصدیق کرد. تکذیبهای دستگاه خامنه ای اغلب دروغ هستند – و پیشنهاد متقابل را بنحوی طرح کرده است که طرف اصلی گفتگو یعنی امریکا متقاعد شود که ایران همه گونه بازرسی و نظارت را می پذیرد و به غنی سازی درحد 4 درصد قانع است. به سخن دیگر، حتی جلیلی نیز می تواند راه کار مصالحه را درپیش گیرد.
● اما «ما آماده گفتگو با امریکا هستیم» را احمدی نژاد مطرح کرده است. مشائی نامزد او برای ریاست جمهوری، توانائی بیشتری را برای حل مشکل اتمی دارد، بی آنکه خامنه ای جام زهر کشنده ای را سر بکشد. اما سرداران سپاه و شخص خامنه ای و فرزندش مجتبی، تصور رئیس جمهوری شدن او را نیز به ذهن خود راه نمی دهند. زیرا می دانند کسی مستقل از «رهبری» که روابط خارجی ایران را عادی کند و از هم اکنون وعده «آینده اقتصادی درخشان» (مشائی این وعده را می دهد) را می دهد، محور قدرت در رﮊیم می شود. و آنهمه جنایت و خیانت و فساد که خامنه ای برای بازسازی رﮊیم شاه سابق کرده است، روی دستش می مانند.
انقلاب اسلامی: و اینک ببینیم در باره گفتگوهای آلماآتا و سیاست پیش روی حکومت اوباما و حکومت اسرائیل، تحلیل گران غرب چه نوشته اند:
شماره ۸۲۶ از ۲ تا ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۲