back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oلوینسون، امریکائی «گم شده‌»، و ربط گم‌ شدنش به دور زدن تحریمها؟!

لوینسون، امریکائی «گم شده‌»، و ربط گم‌ شدنش به دور زدن تحریمها؟!

انقلاب اسلامی: در همین ایام، چرک یک افتضاح قدیمی، ایران گیت باز سرباز کرده‌ است و گسیل جاسوسی، به ایران و دستگیر شدنش توسط رژیم، افتضاح دیگری از افتضاح های سیا را برملاء گردانده‌ است. بر این دو افزوده می‌شود افتضاح اسلحهٔ شیمیائی موجود در دست مخالفان مسلح رژیم اسد:
 
از سالها پیش، یک امریکائی که می‌گفتند عضو بازنشستهٔ اف بی آی بوده و در ایران «ناپدید» شده‌ است، مسئله‌ ای از مسائل فی‌ مابین رژیم و امریکا بود. امریکا او را مطالبه می‌کرد و رژیم از وجودش در ایران اظهار بی‌ اطلاعی می‌نمود. نام او روبرت لوینسون بود و حالا معلوم می‌شود به مأموریت از سوی سیا به ایران رفته بوده‌ است. این شخص دربارهٔ ثروت سران رژیم، از جمله هاشمی رفسنجانی تحقیق می‌کرده ‌است. مأموریت او سر درآوردن از چند و چون دور زدن تحریمها و شبکهٔ آن که هم‌ عنان با شبکهٔ فساد است، بوده‌است:
 
 
اطلاعات مهم در باره ناپدید شدن یک جاسوس و یک افتضاح که سیا ببار آورده‌ است:
 
     مطالعه را میر باری انجام داده و در 13 دسامبر 2013، انتشار داده‌است. نوشته او اطلاعات مهمی را در بردارد:
 
● لوینسون، هرکسی نیست. او افسر اف بی آی و کارشناسی بود که دربارهٔ «جنایت سازمان یافته» روس تحقیق می‌کرد. در اوائل سال 2007، در ژنو، در هتلی، نشسته بود و با نگرانی به مأموریت محرمانه‌ ای فکر می‌کرد که بخاطرش می‌باید به ایران می‌رفت. او در نامه‌ ای به دوست خود نوشت: «در 10 مارس، من پنجاه و نهمین ساله می‌شوم. در زندگی خود دیوانگی‌ هائی کرده‌ام. اما حالا از خود می‌پرسم، با داشتن زن و 7 فرزند چرا باید خود را به چنین مهلکه‌ای بیاندازم؟ من نمی‌خواهم به جائی بروم که در این سن، خواستار رفتن به آنجا نیستم». در حقیقت، تأمین، مطالبه می‌کرده‌ است.
 
● از زمان ناپدید شدنش در 2007، مسئولان امریکائی، اصرار دارند که لوینسون، بعنوان کارآگاه خصوصی، برای تحقیق دربارهٔ قاچاق سیگار، به ایران رفته‌ است. اما در واقع، او مأمور سیا بوده و حکومت امریکا از مأموریت او آگاه شده‌ است. به دنبال افشای مأموریت جاسوسی بدون اجازه‌ ای که به او داده شده ‌است، سه مقام سیا شغل خود را از دست دادند و برای سیا افتضاحی ببار آمد. 
 
● نیویورک تایمز از مأموریت لوینسون آگاه شد. وکیل او ایمیل هایش را در اختیار این روزنامه گذاشت. اما برای آنکه جان لویسنون بخطر نیفتد، آنها را انتشار نداد. آسوشیتد پرس، در 12 دسامبر، مأمور سیا بودنش را فاش کرد. بعد از آن بود که خانواده او به نیویورک تایمز گفتند مانعی برای انتشار مدارک نمی‌بینند.
 
● مقامات ایران همواره گفته‌ اند و باز می‌گویند از سرنوشت لوینسون اطلاع ندارند. اما مقامات ارشد حکومت امریکا، بطور خصوصی، می‌گویند براین باور هستند که ایرانی‌ ها او را جاسوس می‌دانند و توسط گروهی از مأموران رهبر جمهوری اسلامی، بسا سپاه، دستگیر شده‌ است.
 
● آنچه از پرونده‌ های کامپیوتری لوینسون و دهها مصاحبه مستفاد می‌شود، این‌ است که او جاسوسی غیر معمولی بوده‌ است. گرچه پیر اما کارکشته و مشتاق تحقیق هائی از آن نوع که سیا می‌طلبد، بوده و می‌خواسته‌ است در شمار دست اندرکاران باشد.
 
● حکومت امریکا و سیا او را به حال خود رها کردند. اما خانواده و دوستانش برآن شدند بدانند او چرا به ایران رفته‌ است. اما جز خانواده و دوستان، کسان دیگری، بخاطر فایده‌ ای که برایشان داشته، مشغول تحقیق در باره چرائی رفتن او به ایران و سرنوشتش شدند. از این جمله‌ اند کسانی چون سرکیس سوقانالیان تاجر اسلحه و اولگ دریپاسگا، یکی از قدرتمندترین مردان روسیه.
 
     در آخر سال 2010، وقتی خانواده نوار ویدئوئی لوینسون را دریافت کردند، او را در قیافه‌ای یافتند که بزحمت قابل شناسائی بود. لاغر شده بود. پیراهنش پاره پاره و در سلول زندان نشسته بود. او می‌گفت: برای پاسخ دادن به تقاضاهای گروهی که دستگیرم کرده‌ است، من نیاز به کمک حکومت امریکا دارم. خواهش می‌کنم به من کمک کنید. 33 سال خدمت به امریکا مرا درخور این کمک می‌کند.
 
● لوینسون می‌توانست در اف بی آی بماند. اما در سال 1998 خود را بازنشسته کرد زیرا نیاز به پول داشت. او و همسرش کریستین، 7 فرزند دارند و می‌باید هزینه‌ های تحصیل آنها را می‌پرداخت. در اف بی آی، او کارشناس جنایت های سازمان یافته روس بود و استعداد بسیاری در تحصیل اطلاعات داشت… بعد از بازنشسته شدن، او برای چند مؤسسه کارآگاهی خصوصی کار کرد.  بعد مؤسسهٔ خود را ایجاد کرد و خانهٔ خود را دفتر کارش کرد. اما تقلا می‌کرد به دستگاه دولت بازگردد. تا اینکه یک تحلیل گر سیا، به اسم آن جابلونسکی، به او، در درآمدن به خدمت سیا، کمک کرد. هردو کارشناس جنایت های سازمان یافته روس و با یکدیگر دوست بودند. در ایمل هایش، لوینسون او را « Toots» من می‌خواند و  « Buck » امضاء می‌کرد.
 
● در سال 2006، خانم جابلونسکی، در یک گروه سیا کار می‌کرد که گروه تحقیق دربارهٔ فعالیت های مالی غیر قانونی بود. این گروه گزارش ها دربارهٔ پول شوئی و فساد بین‌ المللی تهیه و در اختیار مدیریت سیا قرار می‌داد. بعد از ترورهای 11 سپتامبر 2001، سیا صدها مأمور خارجی را استخدام کرد. در اواسط سال 2006، خانم جابلونسکی به  او اطلاع داد که تصویب شده‌ است که با قرارداد مشاورت امضاء شود. 
 
     به او گفته شد که گروه تحقیق در باره فسادهای مالی، علاقمند به کسب اطلاعات در بارهٔ چند کشور، بخصوص ایران و ونزوئلا است. در مورد ایران، تحلیل گران سیا می‌خواهند بدانند ایران چگونه تحریمها را دور می‌زند و نیز اطلاعات می‌خواهد در بارهٔ مقامات ایران. 
 
     در طول 9 ماه پیش از ناپدید شدنش، او قریب 100 گزارش در بارهٔ کشورهای امریکای لاتین و اروپای مرکزی و شرقی، اغلب کشورهائی که بعنوان کارآگاه خصوصی از آنها دیدار کرده بود، تحویل داد.
 
     بعد از ناپدید شدنش، برخی از مقامات سیا ارزش گزارش هایش را زیر سئوال بردند. جابلونسکی و همکاران، دلیل به زیر سئوال بردن گزارش های او را، رقابت میان دو بخش سیا، یکی بخش تحلیل و دیگری بخش عملیات مخفی، دانستند. جابلونسکی به او هشدار داد که باید مراقب رقابت موجود باشد و احتیاط کند دم به تله ندهد.
 
 
٭ مأموریت لوینسون به ایران:
 
 ● در برخی از نقاط دنیا، لوینسون، راه خود را بلد بود، از ایران هیچ نمی‌دانست و رؤسای او سخت علاقمند بودند او به مأموریت ایران برود. و او به ایران رفت.
 
    ایرا سیلورمن، روزنامه نگار NBC  با داود صلاح‌ الدین، یک امریکائی که بعد از کشتن طباطبائی در واشنگتن، در 1980، به ایران گریخت، ارتباط برقرار کرد تا مگر در باره لوینسون اطلاع کسب کند. سیلورمن، صلاح‌الدین را سال 2002 در تهران دیده بود. بخاطر تهیهٔ شرح حالی او را دیده بود. صلاح‌الدین بسیاری از مسئولان رژیم را فاسد توصیف کرده‌ بود. او بخصوص علی اکبر هاشمی رفسنجانی را کسی توصیف کرده‌ بود که میلیون ها دلار از ثروت نفت دزدیده و در کانادا، در بخش ساختمان، و بخش های دیگر سرمایه گذاری کرده‌ است. سیلورمن او را با لوینسون در ارتباط قرار داد.
 
      لوینسون به تورنتو در کانادا رفت تا ببیند پولهای هاشمی رفسنجانی چگونه بکار افتاده‌اند. درآنجا، با تاجری به نام بوریس بیرشتین، اهل لیتوانی، ملاقات کرد. او با ایرانیانی چند سرو کار می‌داشته است. نام او در فهرست سیا از کسانی که در جنایت سازمان یافته روس شرکت داشته‌ اند، ثبت بود. او انکار می‌کرد که شرکتی در اینگونه جنایتها می‌ داشته است. وجود او در فهرست، ورود او را به امریکا مشکل می‌کرد. لوینسون به او گفت در ازای دادن اطلاعات، اجازهٔ ورود او را به امریکا می‌گیرد. 
 
     کمی بعد، بیرشتین اجتماعی با ایرانیان، در هتلی در استانبول، ترتیب داد. آنها در کار خرید موادی بودند که در صورت تقویت تحریمها، برای ایران اساسی بودند. در ازای قیمتِ جنس، نفت را به قیمت ارزان می‌دادند. لوینسون، در دسامبر 2006، گزارش دقیقی از این گردهمآئی و روش کار ایرانی‌ها به سیا داد که «کار واقعاً بزرگ» ارزیابی شد. خانم جابلوسنکی گفت کار عالی بود، همهٔ آن را ستودند. اما فعلاً پولی در کار نیست. وقفه‌ ای در کار باید و به انتظار رقم بزرگ نشستن.
 
● باوجود این، لوینسون به تهیه و تسلیم گزارش ادامه داد. در فوریه 2007، او گزارش مهمی را ارائه کرد که دلیل اصلی مأمور شدنش به ایران شد. او نوشت که به دوبی می‌ رود تا در بارهٔ مواردی تحقیق کند که به سیا مربوط نمی‌شوند. از جمله، قاچاق سیگار و امیدوار است در جزیره‌ ای نزدیک به دوبی کسی را ملاقات کند که مدعی است از ساز و کار پول شوئی مقامات ایران اطلاع دارد. در این فاصله، سیلورمن ترتیب ملاقات لوینسون و صلاح‌ الدین را در هتل مریم در جزیره کیش می‌داد. او به لوینسون ایمیل فرستاد که شخص مورد نظر ما می‌آید و او مشکلی برای خود و شما نمی‌بیند. می‌گوید در هال هتل، با کلاه بِرِهٔ سیاه بر سر، منتظر او خواهد بود. لوینسون گفت خواهان دیدار با این شخص است و این دیدار، به دیدار در فیلم کازابلانکا می‌ماند.
 
      در 8 مارس 2007، ساک کوچکی را برداشت و با هتل هم تصفیه حساب نکرد، زیرا قرارش این بود که روز بعد بازگردد. روز بعد، سیلورمن هیچ اطلاعی دریافت نکرد. 10 مارس، سالروز تولد لوینسون شد و از او خبری نشد. 
 
● سیلورمن دیوانه وار در جستجوی لوینسون بود. صلاح‌ الدین نخست به او گفت: ناگهان سر و کلهٔ پلیس پیدا شد و لوینسون را با خود برد. فردای آن روز گفت: لوینسون هم اکنون رفت به فرودگاه.
 
     چند روز بعد، صلاح‌ الدین گفت: مقامات ایران لوینسون را به تهران آورده‌ اند برای بازجوئی از او. باید همه آرام باشند. تا مسئله در اول کار حل شود. سیلورمن ناراحت شد از اینکه قضاوت نادرستی نسبت به صلاح‌ الدین داشته‌است. افزون براین، او هرگز فکر نمی‌ کرد که بدون تصویب سیا، لوینسون به ایران برود. خانوادهٔ او زود فهمیدند که اف بی آی و سیا هیچ علاقه ندارند به کار او بپردازند. سیا دلایل بسیار داشت برای مخفی کردن رابطه خود با لوینسون از افکار عمومی و دیگر سازمانهای دولتی. دیرتر، خبر ناپدید شدن لوینسون درز پیدا کرد و منتشر شد.
 
● در مارس 2008، یک سال بعد از ناپدید شدن لوینسون، همسر او به اجتماعی مرکب از اعضای اف بی آی و سیا دعوت شد و برای اولین بار، این دو سازمان، به او گفتند: شوهرش برای سیا کار می‌کرده‌ است. کمی بعد، دو مأمور سیا خانم لوینسون و آقای مک‌ گی را ملاقات کردند و بنام سیا از خانوادهٔ او پوزش خواستند. 
 
● مک‌ گی می‌گوید مقامات سیا گفته‌ اند که تحقیقی گویای چگونگی دور زدن تحریم ها دریافت کرده‌ اند. سیا از پیش می‌دانست که لوینسون به ایران می‌ رود. با این‌ همه، سیا از خانم جابلونسکی و آقای سامپسون و یا مقام ارشد دیگر که در جریان سفر او به ایران بوده‌ است، خواست میان استعفاء از سیا و برکنار شدن انتخاب کنند. خانم جابلونسکی می‌گوید او از استعفاء خودداری می‌ کند، در نتیجه برکنار می‌ شود.
 
● در سال 2008 که مک‌ گی به سیا روشن می‌گوید آماده‌ است سیا را تحت تعقیب قرار دهد، سیا پذیرفته‌ است مبلغ 2 میلیون و 250 هزار دلار به همسر لوینسون بپردازد. 
 
     خانم جابلونسکی می‌گوید سیا دروغ می‌گوید، او هرگز نمی‌ دانسته است که لوینسون می‌خواهد به کیش برود. سیا او و دو تن دیگر را قربانی کرد تا مگر آبروی خود را حفظ کند.
 
 
٭ جستجوی سرسری لوینسون ناپدید شده:
 
 ● دانسته نیست که آیا لوینسون زنده است یا خیر. خانواده و دوستان و حکومت امریکا سالها است سعی می‌کنند او را پیدا کنند. نخست، مک‌ گی و سیلورمن و یک عضو بازنشستهٔ اف بی آی، به اسم لاری اسوینی، جستجوی او را آغاز کردند. آنها را با سرکیس سوقانالیان، تاجر سابق اسلحه، در ارتباط قرار می‌دهند. او به «تاجر مرگ» مشهور بود. 
 
    او که روزگاری غرق ثروت بود، در 2007، گرفتار فقر شده‌ بود و در خانه‌ ای پشت فرودگاه میامی زندگی می‌کرد. او همانند دیگران، می‌خواست از جستجو، سودی عاید کند. می‌گفت اگر حکومت امریکا اجازهٔ تجارت برخی اسلحه های مجاز را بدهد، او می‌تواند اسباب آزادی لوینسون را فراهم آورد. او گفت با شبکهٔ خود در لبنان رابطه برقرار کرده‌ است. یکبار نیز وعدهٔ آزادی بلافاصلهٔ لوینسون را نیز داد. 
 
    به تقاضای سوقانالیان، مک‌ گی و سیلورمن به قبرس رفتند برای ملاقات با واسطه‌ ای که حزب الله لبنان معین کرده‌ بود. اما بعد از چند روز گفتگو، معلوم شد که این واسطه هیچ نمی‌داند. 
 
● در پایان سال 2007، همسر لوینسون به کیش رفت و به هتل مریم مراجعه کرد و سپس به تهران آمد و با صلاح‌ الدین دیدار کرد. صلاح‌ الدین به همسر و فرزندان او گفت: بلاهت از من بود که گمان کردم دو امریکائی می‌توانند در جزیرهٔ کیش، در امنیت، دیدار کنند. و فکر می‌کنم با او خوب رفتار می‌ شود. 
 
● در اواسط سال 2008، اف بی آی بطور کامل دست بکار شد تا مگر لوینسون را رها کند. در آن تاریخ، دو مأمور اف بی آی با بازیگر قدرتمندی که بطور سری وارد ماجرا شده بود، در هتلی در پاریس، دیدار کردند. این شخص اولگ دریپاسکا، یکی از ثروتمندترین کارفرمایان روس بود. او با ایران داد و ستد داشت. وزارت خارجه امریکا به او ویزای ورود به امریکا را نمی‌داد چرا که او متهم به شرکت در جنایت سازمان یافته بود. اما بیرشتین به اف بی آی پیشنهاد کرد اگر دریپاسکا وارد عمل شد و کاری انجام داد، هردو آنها ویزای رفتن به امریکا را بدست آورند. دریپاسکا گفت میلیونها دلار خرج یافتن لوینسون می‌ کند، اما نام و کار او باید مخفی بماند. پول زیاد راه خود را در ایران باز کرد. ناگهان، مردی که پیوند خانوادگی با رهبر جمهوری اسلامی، آیهالله علی خامنه‌ای داشت، مصرانه گفت: با پول بسیار زیاد می‌توان لوینسون را آزاد کرد. اف بی آی چنان مطمئن شد که به همسر لوینسون گفت: شما کنار تلفن بنشینید و منتظر تلفن شوهر خود باشید. اما شوهر او هیچگاه تلفن نکرد.
 
    دریپاسکا که برای شرکت در اجتماع بانکداران امریکا، در سال 2009، می‌ باید به امریکا می‌ رفت. اما وزارت خارجه امریکا، به دنبال دو اجتماعی با مقامات وزارت دادگستری، حاضر به دادن ویزا به او نشد. اما اف بی آی که می‌خواست او بکار آزاد کردن لوینسون ادامه دهد، ورقه‌ای از وزارت خارجه برای او گرفت که به او اجازه می‌داد دو بار وارد امریکا شود.
 
● در 2010، احمدی نژاد به نیویورک آمد و روزنامه نگاران دربارهٔ لوینسون از او پرسیدند. او گفت هیچ اطلاعی از سرنوشت او ندارد اما کمک می‌کند به یافت شدنش. دیرتر، در نوامبر 2010، ویدئوئی از لوینسون، برای سیلورمن و دیگران فرستاده شد. چند ماه بعد، فیلم دیگری از او ایمیل شد که او را در لباس یک زندانی نشان می‌داد. در همان ایام، مسئولان اف بی آی با همقطاران ایرانی خود گفتگوهای محرمانه‌ای را برای استخلاص لوینسون بعمل آوردند. اما سودی نبخشید.
 
     گفتگوکنندگان ایرانی، به تکرار، می‌گفته‌ اند که یک گروه رادیکال مخالف رژیم او را ربوده ‌است. ما مرتب در عملیات هستیم برای اینکه او را رها کنیم. مسئولان اف بی آی از آن نگران شدند که مبادا قصد ایرانی‌ ها این‌ است که او را به نقطهٔ دور دستی ببرند و در آنجا بکشندش و سپس بگویند، در جریان عملیات برای آزاد کردنش، او کشته شد.
 
● اینک که روحانی میانه رو رئیس جمهوری ایران شده‌ است، خانواده لوینسون و مسئولان امریکا امیدوار شده‌اند ماجرای او بنحوی پایان بپذیرد و او رها شود. در گفتگوی تلفنی، پرزیدنت اوباما در بارهٔ او با روحانی صحبت کرد. او نیز گفت ایران نمی‌داند او کجا است، اما برای یافتن او کمک می‌کند.
 
● روز پنج شنبه، خانواده لوینسون نامه‌ای از آسوشیتد پرس دریافت کرد. نامه اطلاع می‌داد که خبرگزاری در ساعات آینده، گزارشی را منتشر می‌کند حاکی از اینکه لوینسون برای سیا کار می‌کرده‌ است. و خانوادهٔ او از حکومت اوباما استمداد کردند…
 
شماره ۸۴۴ از ۸ تا ۲۲ دی ۱۳۹۲

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید