back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oحسن روحاني در تنگنای رژیم ولايت مطلقه فقيه یا رژیم منهای ولایت...

حسن روحانی در تنگنای رژیم ولایت مطلقه فقیه یا رژیم منهای ولایت فقیه؟:

 

 ●  هرگاه خواننده به عقب بازگردد، مشاهده می‌کند، انقلاب اسلامی از سال 2009 خبر ارتباط پنهانی دستگاه خامنه‌ای با امریکا را، پی‌گرفته و مرتب درباره آن خبر پخش کرده ‌است. یک نوبت، خبر سفر ولایتی به واشنگتن برای گفتگو پخش شد. نشریه ما خبر را تصحیح کرد و اطلاع داد که گفتگوها در کشوری از کشورهای خلیج فارس انجام می‌گیرد. تا اینکه بعد از گزارشی که آسوشیتدپرس انتشار داد، اینک لیبراسیون خبر می‌دهد گفتگوها در مسقط، از 2010 آغاز گرفته‌اند. از سوی خامنه‌ای، ولایتی و از سوی اوباما، برنس، معاون وقت وزیر خارجه امروز گفتگو کرده‌اند. خط و ربطی که خط و ربطِ ولایتی و روحانی، در «انتخابات» ریاست جمهوری شد و بخصوص در مناظره دوم، «تعامل» عنوان گرفت و به روشنی بیان شد، در این گفتگوها معین گشت. روحانی در سیاست داخلی و خارجی کاری را می‌تواند بکند که ولایتی، بخاطر ارتباط مستقیمش با خامنه‌ای نمی‌تواند بکند. به تدریج، زبانها باز می‌شوند و می‌گویند چرا روحانی ترجیح داده ‌شد و چرا او برای نجات رژیم «برون‌گرا» است. یعنی از راه حل بحران و برقراری رابطه با امریکا و انگلیس است که می‌‌کوشد رژیم را نجات دهد. جز اینکه خامنه‌ای با عادی کردن رابطه با امریکا موافق نیست و ستیز در ظاهر و سازش در باطن را شرط بقای ولایت فقیه می‌داند. 
 
● بدین‌ قرار، در رژیم ولایت مطلقه،گرایشی قوت می‌گیرد که حفظ رژیم را در گرو چشم پوشی از ولایت مطلقه فقیه، دست‌کم بدل‌کردنش به یک مقام تشریفاتی می داند. به ترتیبی که از بحران بی‌نیاز شود و بتواند با غرب رابطه را عادی کند و با استفاده از نیاز غرب به تعادل قوا در خلیج فارس و خاورمیانه، ثروت نفت و گازی را که سعودیها و شیخها می‌برند، بازستاند. مخالفت شدید مجتبی با «نرمش قهرمانانه»ای که نتیجه‌اش ریاست جمهوری روحانی شد، بخاطر ترس از قوت گرفتن این تمایل – که درجامعه از اکثریت 95 درصد برخوردار است- در خود رژیم، از جمله سپاه است.
 
تا زمانی که ملتی از تاریخ گذشته خود درس نگیرد، هرگز نخواهد آموخت که چگونه باید آینده را بسازد.
 
    این پرسش بر سر زبانها است: چگونه ممکن است در حکومتی که رهبری همه چیز را در اختیار دارد و کلیه مقامات و مناصب را تا پایین ترین رده باید او برگزیند، مردم می‌توانند آزادانه، دومین مقام کشور را انتخاب کنند؟ 
 
● زمانی احتمال ریاست جمهوری روحانی قوت گرفت که قبل از تاریخ معرفی کاندیداهای ریاست جمهوری، حسن روحانی به تلویزیون دعوت شد و در مصاحبه‌ای تلویزیونی از خود و سیاست های هسته‌ای گذشته دفاع کرد. چرا که باوجود محکوم شدن سیاست اتمی دوران خاتمی توسط شخص خامنه‌ای، هیچ دلیلی نداشت «یکی از ساکتین فتنه» را به تلویزیون بیاورند و با او، در مورد مسائل هسته‌ای و عملکرد او، گفتگو نمایند. او نیز با تمام توان از سیاست‌ خود در کاهش تنش بین‌المللی، سخن بگوید و بگوید هرآنچه انجام گرفته، با تایید رهبری  انجام گرفته‌ است.  
 
● سرانجام 8 نامزد معین شدند: دو نفر از کاندیداها برای افزایش تعداد و همچنین طنز انتخاباتی مورد تایید شورای نگهبان و رهبری قرار گرفته بودند. این دو به خوبی از میزان ناچیز حامیان خود مطمئن بودند. شاید بتوان گفت تعداد رای دهندگان به مهندس کودتاچی دهه شصت، غرضی، کمتر از معتادان سُرنگی در کشور بود. و آرای حداد عادل اگر شرکت می‌کرد، بیشتر از او نبود. در آن زمان، جوکی در رابطه با آرای مهندس غرضی میان مردم به صورت پیام کوتاه ارسال می‌شد: حسن روحانی طی پیامی از مهندس غرضی و کلیه رای دهندگان به او دعوت کرده در مراسم شامی حضور به هم برسانند!
 
     سه نفر دیگر از سرداران سپاه پاسداران بودند که وضعیت آنها نیز از قبل مشخص بود. البته به جز محمد باقر قالیباف که از تمام توان اداری و سپاهی و مالی و… و شهرداری تهران استفاده کرده بود تا شاید بتواند آرای مورد نیاز را کسب نماید. اما آن دو نفر دیگر: 
 
     یکی محسن رضایی بود که در توهم بهبود اقتصاد کشور با کمک سران سپاه و سرداران قاچاقچی مدعی بود که در چند ماه اقتصاد کشور را رونق خواهد بخشید و دیگری سعید جلیلی بود که با شعار «تهدید زدائی»، ترس از خود ایجاد می‌کرد و عامل رأی دادن به حسن روحانی می‌شد. او را بدین‌خاطر نامزد کردند. وگرنه، هم خود او و هم خامنه‌ای می‌دانستند که با آن شعار و با شعار اسلام در ولایت فقیه خلاصه می‌شود، رأی نمی‌آورد. امروز می‌گویند اگر او حاضر به دادن یک دهم امتیازهائی می‌شد که در ژنو داده شدند، رئیس جمهوری بود. یعنی کسی باید رئیس جمهوری می‌شد که چنین توافقی را امضاء کند. طنز تاریخ را ببین! بعد از کودتای 28 مرداد 32، دو مجلس شوری و سنا را از نمایندگان قلابی پرکردند. وقتی قرارداد کنسرسیوم را به مجلس بردند و زاهدی گفت: گفته‌اند نباید یک واو آن کم و زیاد شود، جمال امامی گفت: بدون رودربایستی باید گفت ما برای آن نماینده مجلس شوری و مجلس سنا شده‌ایم که این قرارداد را امضاء کنیم! و حالا، روحانی برای آن رئیس جمهوری شده‌است که تسلیم نامه اتمی را امضاء کند.
 
     کاندیدای دیگر ولایتی، نقش اش این بود که در جا انداختن لزوم «تعامل» برسر مسئله اتمی، دستیار روحانی بگردد. بخصوص که طرف گفتگو با امریکا در طول افزون بر 3 سال بود. او که مشاور ارشد رهبری در امور بین‌المللی است، بروز داد که خامنه‌ای، با وضعیتی که خود ایجاد کرده‌ است، تنها به حل مسائل هسته‌ای فکر می‌کند، آنهم به هر ترتیبی که کشورهای 5 + 1 بخواهند. آن زمان اغلب می‌دانستند که او طرف گفتگو با امریکا است، ولو خود او تکذیب می‌کرد.
 
   حسن روحانی، دیگر کاندیدای این انتخابات بود که نخست شایع شد صلاحیتش رد شده‌ است. اما «تعامل» را در سیاست داخلی و خارجی شالوده سخنرانی‌های خود کرد. با‌ آنکه برآگاهان معلوم بود که بنابر حذف سران اصلاح طلبان و محافظه کاران (هاشمی رفسنجانی و خاتمی و موسوی و کروبی که این روزها بشدت زیر حمله هستند و خاتمی لقب خائن را نیز گرفته و رسماً ممنوع الخروج نیز شده‌ است) است، او چنان وانمود می‌کرد که پنداری اگر به ریاست جمهوری برسد، زندانیان سیاسی آزاد می‌شوند و سران این دو تمایل میدان عمل وسیعی پیدا می‌کنند. 
 
  این شد که حسن روحانی منتخب و مورد تایید هر دو سر ابتدایی و انتهایی حامی نظام جمهوری اسلامی گشت. از یک سر محمد خاتمی و حسن خمینی و حتی هاشمی رفسنجانی و… و از سر دیگر سید علی خامنه ای و علی لاریجانی و موتلفه‌ ای‌‌ ها و…، چرا که دو سر مخالف یکدیگر، خواستار حفظ رژیم بودند.  
 
   سرانجام، به مردم اینطور جلوه داد شد که حسن روحانی انتخاب او است. در حالی که وی انتخاب رژیم از راه «تعامل» با امریکا و انگلیس، برای حفظ رژیم و حل مسئله اتمی بدلخواه قدرت خارجی بود.
 
● در حال حاضر، خامنه‌ای می‌پندارد، مهندسی “انتخابات” امتیازهای زیر را عاید او کرده‌ است:  
 
دستاوردهای انتخاب حسن روحانی برای نظام جمهوری اسلامی 
 
– بازگرداندن اعتباری که از بعد از انتخابات سال 88 از دست رفته بود،
 
– رسیدن آلودگی از بابت «نرمش قهرمانانه» در مسئله اتمی، به حداقل،
 
– جبران تقلب در انتخابات های گذشته به خصوص سال 84 و 88. سخن محمد رضا خاتمی بس گویا بود: آنچه در انتخابات 88 شد، تکرار نخواهد شد. یعنی روحانی رئیس جمهوری خواهد شد.
 
– حل مسئله اتمی به دست کسی که «مردم» انتخاب کرده‌اند و نجات از وضعیت بن‌ بست،
 
– ایفای نقش سوپاپ اطمینان توسط روحانی و به تأخیر افتادن جنبش مردم.
 
– بخلاف هاشمی، روحانی برای او و ولایت مطلقه فقیه، مسئله ایجاد نمی‌کند. بسیار کمتر خاتمی مزاحمت می‌تواند ایجاد کند. زیرا خاتمی، گرچه خود وسط باز است، اما چون رأی به او رأی مخالف به خامنه‌ای و ولایت فقیه تلقی می‌شد، جریانی را پدید آورد که برای خامنه‌ای مزاحمت بسیار بوجود آورد و اصل ولایت فقیه زیر سئوال رفت و هنوز هم زیر سئوال است.  
 
– با روحانی، بهتر از احمدی نژاد، می‌توان طرح جذب اصلاح طلبان و محافظه‌کاران و حذف سران آنها را پیش برد. با وجود این، 
 
 ● برآورد خامنه‌ای از حاصل مهندسی انتخابات، زیانهای حاصل را نمی‌بیند:
 
1 – معلوم شد که ولایت مطلقه فقیه و سیاست خامنه‌ای بوجود آورنده وضعیت بن بست، برغم مهندسی انتخابات، 7 درصد بیشتر طرفدار ندارد. 
 
2 – هیچکس دچار این اشتباه نشد که مسئول وضعیت بن‌بست و امضای تسلیم‌نامه، او است.
 
3 – با توجه به اینکه روحانی و ظریف به صراحت می‌گویند حل مشکلات اقتصادی و دیگر مشکلات داخلی در گرو حل مسئله اتمی و «تعامل» با قدرتهای خارجی است، در خود رژیم نیز جانبداران عادی کردن رابطه – و نه رابطه مسلط، زیر سلطه – اکثریت شده‌اند و خامنه‌ای و ولایت مطلقه فقیه را مانع اصلی می‌دانند. و 
 
4 – سخنان روحانی در باره خالی بودن خزانه و سخن ظریف درباره توان نظامی رژیم، سپاه را بعنوان تنها یک نیروی سرکوبگری که مانع از حقوقمند و صاحب کشور شدن مردم ایران است، بیش از پیش، عریان کرد. و
 
5 – حذف کسانی چون موسوی و کروبی و حتی خاتمی، در ید روحانی و خود خامنه‌ای است. هرگاه ولایت جمهور مردم را برگزینند و بر سر این حق بایستند، به بدیلی خواهند پیوست که نماد ولایت جمهور مردم و مسئول استقرار جمهوری شهروندان است. و اگر تسلیم شوند، خود خویشتن را حذف می‌ کنند.
 
6 – مردم را در مهندسی انتخابات شرکت دادن برای نجات رژیم از بن‌ بست و نوشتن تسلیم به‌ پای مردم، می‌تواند راه برگشت را بر خامنه‌ای و ولایت فقیه ببندد. زیرا یا باید مردم شهروند برخوردار از حقوق بگردند و یا، این بار، رژیم میان دو سنگ آسیابی قرار بگیرد که یکی مردم و دیگری باج دادن به قدرتهای خارجی برای سقوط نکردن، باشد. در توافق ژنو، مردم ایران به حسابی نیامده‌ اند. مسئله نه با آنها که با قدرتهای خارجی بنا است که راه حل پیدا کند. با وجود این، امضای تسلیم نامه را به پای «مردم» می‌نویسند. اگر قرار بود مسئله اتمی راه‌ حل داخلی بجوید، ناگزیر، می‌باید حاکمیت مردم، بی کم و کاست، پذیرفته می‌ شد و مردم ایران از مسئله‌ ای که هیچ از آن اطلاع ندارد، آگاه می‌ شد و چون فعالیتهای اتمی از شفافیت کامل برخوردار می‌گشت، مجازاتها بی‌ محل می‌شدند. امروز، هاشمی رفسنجانی، در اعتراض به سیاست رژیم در 8 سال گذشته، می‌‌گوید: روزانه 4 میلیون بشکه نفت تولید می‌کردیم و با صدور آن ارز بدست می‌آوردیم و امروز، روزانه 1 میلیون بشکه نفت صادر می‌کنیم و در ازای آن، سم وارد می‌کنیم و ظریف خطاب به جعفری، «فرمانده» کل سپاه هشدار می‌دهد: اگر کشتی سوراخ شود همه با هم غرق می‌شویم. بدین‌ قرار، کشتی در معرض سوراخ شدن است و رژیم در ازای صادرکردن نفت، سم وارد می‌کند. نقش مردم ایران چیست؟ مصرف کردن سم و تماشاگر منفعل کشتی که دارد سوراخ می‌شود. 
 
     این مردم مخالف ولایت فقیه و موافق برخورداری از حقوق شهروندی شده‌اند. وضعیت و موقعیتی که خامنه‌ای پدید آورده‌است، وضعیت و موقعیت گذار از انفعال به فعالیت است. رژیم به لحظه سرنوشت نزدیک می‌شود. 
 
 
 
شماره ۸۴۴ از ۸ تا ۲۲ دی ۱۳۹۲
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید