وحشت مصباح یزدی و فشار بر مجمع روحانیون مبارز برای تبرای علنی از «فتنه گران»:
٭ مصباح یزدی میگوید روحانی نباید سخنی را بگوید که بنیصدر هم جرأت گفتنش را نداشت!:
در 13 اسفند 92، به گزارش رجا نیوز، مصباح یزدی گفتهاست:
«پایه ایدئولوژیک فتنه 88 در لندن شکل گرفت و در واقع کسانی که پایهگذار آن فتنه بودند، در انگلستان تحصیل کرده بودند و پایههای ایدئولوژیک آنها، همانجا شکل گرفته بود. شایسته است عدهای برنامههای مطالعات راهبردی و استراتژیک انگلستان را مطالعه کنند تا به صورت مستند مشخص شود دشمن از کجا قصد نفوذ دارد. ریشه تفکر بسیاری از کسانی که در آنجا تحصیل کردهاند، به یکدیگر شباهت دارد و چه بسا این مسأله از راههای نفوذ دشمن برای براندازی اسلام و انقلاب اسلامی است، هرچند این اشخاص متوجه این مسأله نیستند.
اگر امروز نیز بحث حقوق شهروندی مطرح میشود که در آن بهائی و مسلمان، انقلابی و ضد انقلاب برابرند، از همان تفکر ناشی میشود. لذا باید احساس خطر کرد وقتی بعد از گذشت 35 سال از انقلاب اسلامی، عالیترین مقام کشور بعد از رهبری، سخنی بگوید که بنی صدر هم جرأت گفتن آن را نداشت. هرچند این عده سخن خود را در لفافه و به صورت غیر مستقیم بیان میکنند».
انقلاب اسلامی: مصباح یزدی، بنابر رویه، وارونه حقیقت را میگوید و با تناقض زدائی، پوشش دروغ دریده و حقیقتی آشکار میشود که او میپوشاند:
1 – بنابر اسنادی که، پیش از این، متصدیان همین رژیم وجودشان را تصدیق کردند، این انگلستان بود که برای جلوگیری از استقرار دموکراسی در ایران، حسن آیت و دیگر دستیاران دکتر بقائی را مأمور طرح آن پیش از تشکیل مجلس خبرگان و در این مجلس کرد. نظریه ولایت فقیه خود نیز مأخوذ از فلسفه ارسطوئی است. اما «پایه ایدئولوژیک» جنبشی که مردم ایران به دنبال تقلب بزرگ، در واقع، کودتای در درون رژیم، پدید آوردند، کدام بود؟ مصباح پاسخ این پرسش را نمیدهد. زیرا میداند هرگاه بگوید پایه نفی ولایت فقیه و استقرار ولایت جمهور مردم بود، با محل عمل جنبش تناقض پیدا میکند. در حقیقت، پاسخ پرسش را محل عمل شرکت کنندگان در جنبش میدهد: محل عمل محدوده رژیم بود. دلیل شکست جنبش نیز جز این نبود. پس پایه، «قبول ولایت مطلقه فقیه» بنابر «قانون اساسی بدون تنازل» بود. بنابراین، آن «پایه ایدئولوژیک» که مصباح یزدی «مید این انگلند» میداند، ولایت مطلقه فقیه، تحمیل شده به مردمی است که 5 هزار سال پیش از امروز و 3 هزار سال پیش از دموکراسی آتن، دموکراسی میداشتهاند، یعنی مردم از حقوق شهروندی برخوردار بودهاند.
2 – خوانندگان نقد «منشور حقوق شهروندی» روحانی توسط بنیصدر را خواندهاند و میدانند که در آن «منشور» از حقوق شهروندی هیچ نیست. اما هم مصباح یزدی و هم بسیاری از ایرانیان میدانند که مجلس اول، به امر خمینی، به استناد مخالفت بنیصدر با ولایت فقیه و جانبداریش از حقوق انسان و دموکراسی، او را عزل کرد. این امر که مصباح بنیصدر را نماد شجاعت میداند، هم ناشی از عقده امثال او و هم بخاطر تشدید ترس است تا کسی یارای اظهار حق و ایستادن برحق را پیدا نکند. و نیز، بخاطر ایناست که حقوق شهروندی، در هیچی ناچیز شود که آن «منشور» است و کسی هم از آن سخن نگوید. و
3 – هرگاه بنابر این باشد که دین همانست که فقه میگوید و فقه مجموعهای از تکالیف است و «ولیامر» اختیار مطلق دارد تا ولو به زور، مردم را به اجرای تکالیف وادارد، از اینرو، نباید سخن از حقوق انسان و حقوق شهروندی بمیان آورد، مصباح یزدی میباید به این پرسش پاسخ دهد: تکلیفها حق هستند یا نیستند؟ اگر حق نیستند، پس جز حکم زور نیستند و نمیتوانند باشند. و دین نه دین حق و دین زور است. اما چنین دینی، تناقض بزرگتری را پیش روی امثال مصباح یزدی مینهد: از خداوندی که حق مطلق است، زور صادر نمیشود و او باید زورمطلق باشد تا دین زور از او صادر شود. اما اگر خداوند زور مطلق بود، هستی آفریده نبود. رفع تناقض به ایناست که خداوند حق است و از حق جز حق صادر نمیشود. پس دین باید دین حق و تکلیف باید عمل به حق باشد. اما حق را هر آفریده دارد و ذ اتی حیات او است و خود او بدان عمل میکند. و عمل به حق، نیاز به نبود زور، بنابراین، نبود ولایت فقیه بمعنای صاحب اختیار جان و مال و ناموس مردم دارد. این حقیقت را بنیصدر در مجلس خبرگان گفت و از آن روز تا امروز همچنان تکرار میکند.
4 – هدف مصباح یزدی از سانسور حقوق شهروندی از راه ایجاد ترس، ترس شدید او و خامنهای و دستیاران و رهبری حزب سیاسی مسلح از وجدان همگانی گشتن حقوق شهروندی و پایان گرفتن ولایت مطلقه فقیه و حاکمیت مافیاهای نظامی –مالی است. از دید دستگاه خامنهای و فرماندهان سپاه حکومت روحانی، دو مأموریت دارد: پایان دادن به بحران اتمی و برعهده گرفتن ورز و وبال آن و حذف «سران» و دستیاران غیر قابل جذب آنها است:
شماره ۸۵۰ از ۴ تا ۱۷ فروردین ۱۳۹۳