back to top
خانهتحلیل و وضعیت سنجیگزارش از ایران: جبهه «نوعی از اصلاح‌طلبان»، سومین جبهه موجود در رژیم:

گزارش از ایران: جبهه «نوعی از اصلاح‌طلبان»، سومین جبهه موجود در رژیم:

وای بر ملتی که امید به اصلاح جامعه خود توسط جنایتکاران میبندد

   با نگاهی به حضور اصلاح طلبانی چون هاشمی رفسنجانی و سید حسین موسوی تبریزی و علی فلاحیان و هادی غفاری و سعید حجاریان وعبدالکریم موسوی اردبیلی و یوسف صانعی وحسن روحانی و موسوی خوئینی ها و محمد سلامتی و موسوی بجنوردی و حسینعلی نیری و محمدی گیلانی و محسن ارمین و مصطفی پورمحمدی و یونسی  وچگونه میتوان باور کرد که اصلاحاتی در اینده کشور شکل می گیرد ؟

    جبهه سوم به تمامی گروههایی گفته میشود که در برخی از مولفهها با دو جبهه دیگر اختلاف دارد  در حالیکه قبلا نیروهای این جبهه نیز همانند دیگر جبهه ها میاندیشیدند. این جبهه متشکل از کلیه نیروهایی است که به هر شکل با ولایت مطلقه فقیه اختلافاتی دارند و روش و شیوه حکومتداری  خامنهای را نمی پسندند. نیروهای این جبهه ریزش کنندگان از دولتهای بعد از کودتای سال شصت هستند که به تدریج از ولایت فقیه فاصله گرفته یا زاویه یافتند. هر چند که در علن مطرح نمیکنندبرخی از شخصیتهای شاخص این جبهه بعد از بیش از سی سال به همان نظری رسیدهان که اقای بنی صدر در سالهای 58و60 اظهار میکرد. یعنی این شیوه حکومتداری مورد تایید مردم نیست و مردم خواهان ولایت جمهور مردم هستند نه جمهور ولایت یک تن بر جمهور مردمبه چند مورد از  گفتههای آقای بنی صدر در ان سالها توجه فرمایید و ان را با سخنان برخی از سران جبهه سوم در سالهای اخیر مقایسه کنید:

 

    در کتاب ایستاده بر آرمان امده است :بنیصدر پس از آنکه با عکسالعمل جدی از سوی آیتالله(خمینی ) مواجه نشد، بار دیگر در نامهای به او شکنجه در زندانها را یادآور شد و گفت:

…”باز اگر این مطلب که مینویسم  موجب گرفتاری مجدد زندانى تازه رها شدهاى نشود، معروض میدارم: در اوین شکنجه رایج است. وقتى براى بازدید میروند یک شب قبل از آن شکنجهشده ها را تخلیه مىکنند و بجاى دیگر منتقل میکنند.” 

    یاد آور میشود که در مورد شکنجه هر چه بنی صدر فریاد زد حاکمیت با وجود انکه میدانست او راست میگوید و در زندانها مبارزان شکنجه میشوند  ریاکارانه تکذیب میکرد 

اقای بنی صدر نقل می کند 

…«یک عضو همین هیأت رسیدگى به «شایعه وجود شکنجه»، آقاى بشارتى به من گفت: شکنجههایی رواج دارند که مپرس. آنچه به شما گزارش کردهاند، در مقایسه با آنچه هست، مشت در برابر خروار است. گفتم پس گزارش کنید بلکه پیش از آنکه دیر شود، بتوان آن را ریشه کن کرد. گفت: «نمى توانیم. ما مأموریم بگوئیم شکنجه نیست» .

    چند سال بعد از آن، آیهالله منتظری در نامهای به خمینی در سال ۶۵ چنین نوشتآیا میدانید در زندانهای جمهوری اسلامی بهنام اسلام جنایاتی شده که هرگز نظیر آن در رژیم منحوس شاه نشده است؟ آیا میدانید عده زیادی زیر شکنجه بازجوها مردند؟ آیا میدانید در زندان مشهد در اثر نبودن پزشک و نرسیدن به زندانیهای دختر جوان بعداً ناچار شدند حدود بیست و پنج نفر دختر را با اخراج تخمدان و یا رحم ناقص کنند؟ آیا میدانید در زندان شیراز دختری روزهدار را با جرمی مختصر بلافاصله پس از افطار اعدام کردند؟ آیا میدانید در بعضی زندانهای جمهوری اسلامیدختران جوان را به زور تصرف کردند؟ آیا میدانید هنگام بازجویی دختران استعمال الفاظ رکیک ناموسی رایج است؟ آیا میدانید چه بسیارند زندانیانی که در اثر شکنجههای بیرویه کور یا کر یا فلج یا مبتلا به دردهای مزمن شدهاند و کسی به داد آنان نمیرسد؟ آیا میدانید در بعضی از زندانها حتی از غسل و نماز زندانی جلوگیری کردند؟ آیا میدانید در بعضی از زندانها حتی از نور روز هم برای زندانی دریغ داشتند آن هم نه یک روز، دو روز، بلکه ماهها؟»

    این روش حاکمیت ادامه داشت تا نمایش اعترافاتی تحت عنوان هویت که مبارزان را بعد از شکنجه و فشار با برنامه ریزیهای لاریجانی وسعید امامی و حسین شریعتمداری به صحنه تلویزیون میاوردند تا به قول آنها خود زنی کرده و بگویند که متهم هستند. زمان افشای فیلم شکنجه همسر سعید امامی و و قبه وخوشکوش وتوسط بازجویان برجسته واواک در دوران خاتمی که اتفاقا کروبی هم رییس مجلس بود،  باز هم نیروهای وابسته به رژیم ولایت مطلقه فقیه وجود شکنجه را باز تکذیب کردند. ولی ملت از همان ابتدا مطمئن بود که در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی شکنجه آنهم از نوع بسیار وحشتناک وجود دارد. تا  سال 88 که بعد از کودتای انتخاباتی شکنجهها منجر به کشته شدن سه جوان  در زندان کهریزک افشا شدند. کروبی نیز از شکنجه در زندانها  پرده برداشت. یعنی بعد از حدود بیش از سی سال کسانی که میگفتند در زندانهای ایران شکنجه وجود ندارد، اینک از وجود شکنجههای ددمنشانه، سخن میگفتند. نگارنده خود، در زندانی در سال 60، کروبی را که برای بازدید آمده بود، دیدار کرد. زندانیان تحت شکنجه به کروبی میگفتند مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند. اما رژیم وجود شکنجه در زندانها را تکذیب می کرد و کروبی هم سکوت میکرد .

     همان زمان اقای بنی صدر میگفت:”امروز اعدامهای برق آسا انجام میگیرد، رفتار نادرست در زندانها ، دستگیر کردنهای بیوجه صورت میگیرد و وقتی میگویی چرا این کارها را می‌‌کنی؟ افکار عمومی دنیا اینها را به اسلام نسبت خواهد داد، میگویند ما اعتنایی به افکار عمومی دنیا نداریم ، آنها غرب زدگی است. با روضه خوانی برای حال امام هر کاری که میخواهند میکنند و به محض اینکه بگویی چرا این کارها را کردی؟ شروع میکنند که این حرف ها را زدی حال امام آن طور شد!”  

     بنیصدر در سال 59 گفتوقتی فهرست شکایات واصله از سپاه را طی دو ماه برای آقای موسوی اردبیلی فرستادم، کمترین عملی از سوی دستگاه قضایی که باید عدل اسلامی را برقرار سازد مشاهده نشد. آنچه از این فهرست به یادم مانده ، ۲۵۰ مورد شکنجه ، ۳۱ مورد قتل و بسیاری موارد توقیف و مصادره بود، با آقای خمینی هم در این باره صحبت کردم. اما هیچ جوابی نداد ».

    بنیصدروقتی نماینده عفو بین الملل آمد دفتر من، به او ۴۰۰ عکس از انواع شکنجهها را دادم تا آنها را نگاه کند و گفتم: هیچ ملاحظه نکنید. فقط نگویید که این عکسها را از من گرفتید. بگوئید که این شکنجهها هست برای اینکه من میخواهم شکنجه تعطیل شود ولو در خارج بگویند که دولتی که من رئیس جمهور هستم، شکنجه میکند. این مسئلهای نیست. مسئله ایناست که این بساط باید تعطیل شود. همین ۴۰۰ تا عکس را دادم بردند برای آقای خمینی. به نظر من ایشان هیچ پوزشی ندارد نه در پیشگاه خلق، نه در پیشگاه خدایی که به آن معتقد نیست و اگر هم معتقد باشد. چون من تردید دارم آدمی که این جور زور بگوید به این آشکاری و به این سهلی آدم بکشد، این بتواند به خدا باور جدی داشته باشد». 

    این گفته بنی صدر در سال 59 بود و در سال 92 هاشمی در باره صحت سخنان بنیصدر اینچنین اعتراف میکند

    به نوشته خبرگزاری کار ایران، ایلنا روز شنبه ۱۱ آذرماه، در دیدار جمعی از استادان تاریخ انقلاب اسلامی در دانشگاهها و پژوهشگاههای مختلف ایران بیان شده است

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است: “در شرایطی که کشور فاقد قانون اساسی و سازماندهی و مدیریت بود، علیرغم اقدامات مفید و صحیح صورت گرفته، برخی اعمال افراطی از جانب افراد و بعضاً جوانان که تجربه مدیریتی نداشتند، اتفاق میافتاد که برخی از آنها مورد تأیید مسئولان انقلاب و امام راحل نیز نبود.” 

     اکبر هاشمی مصلح جنایتکار !یک جمله می گوید که 4 دروغ در ان نهفته استبه 4 دروغ او در یک جمله توجه فرمایید 

«در شرایطی که کشور فاقد قانون اساسی و سازماندهی و مدیریت بود». هاشمی نیک میداند که درست است که اول انقلاب برخی اعدامها صورت گرفت. اما کشتار اصلی و جنایات عظیم از اواخر سال 59 و بعد از خرداد سال 60 و سال 67 به صورت گسترده شکل گرفت که هم قانون اساسی بود و هم مدیریت فقیه و مسئولان کارکشتهای مانند او و خامنهای و بهشتی و موسوی اردبیلی و محمد یزدی وبرکشور حاکم بودند

«علیرغم اقدامات مفید و صحیح صورت گرفته». هاشمی آن اقدامات مفید و صورت گرفته کدامین هستند که ملت از ان بیاطلاع است انهم تا قبل از تصویب قانون اساسی ؟

برخی اعمال افراطی از جانب افراد و بعضاً جوانان که تجربه مدیریتی نداشتند، اتفاق میافتاد». هاشمی خوب میداند که آن اعمال افراطی  جز شکنجه و اعدام عده‍ای از مسئولان دوران پهلوی توسط برخی از «قضات شرع»، مانند خلخالی نبودایا منظور او از جوانان افرادی مانند بهزاد نبوی و عباس عبدی و محسن ارمین و محمد سلامتی و نعیمی پور و علوی تبار و احمدی نژاد وهمانندهاشان نیست که هم اینک در راس بسیاری از مناصب قرار دارند و سالها قرارداشتهاند . و البته  هم هاشمی و همکاران او بودند که میگفتند ما مکتبی و متعهد میخواهیم و متخصص به چه کارمان میآید و جوانان افراطی بیخرد را به مقام و مسئولیت میرساندند. چه در جبهههای جنگ و چه در مسئولیتهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی وکه نتیجه ان همین کشور مفلوک فعلی است. در اینجا بار دیگر گفته بالای اقای بنی صدر را متذکر می شویم.

بنی صدر در سال 59 گفتوقتی فهرست شکایات واصله از سپاه را طی دو ماه برای آقای موسوی اردبیلی فرستادم، کمترین عملی از سوی دستگاه قضایی که باید عدل اسلامی را برقرار سازد مشاهده نشد. آنچه از این فهرست به یادم مآنده ، ۲۵۰ مورد شکنجه ، ۳۱ مورد قتل و بسیاری موارد توقیف و مصادره بود، با آقای خمینی هم در این باره صحبت کردم. اما هیچ جوابی نداد ».

«برخی از آنها مورد تأیید مسئولان انقلاب و امام راحل نیز نبوداین دیگر از آن جوکها است که برخی از افراطی گریها مورد تایید امام و مسئولان نبود! هاشمی خود خوب میداند که خمینی افراطی ترین روحانی در راس حکومت و جنایتکارترین انها  بود که دست مصباح یزدی فعلی را از پشت بسته و نزدیکترین فرد به افکار خمینی در حال حاضر همین مصباح یزدی میباشد. زیراخمینی تنها شش ماه بعد از انقلاب در ۲۶ مرداد ۱۳۵۸ در سخنرانی عمومی خود گفت:«…اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم، به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزبهای فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبههای دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمیآمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر میخواهم. ما مردم انقلابی نبودیماگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام میکردیم، تمام جبههها را ممنوع اعلام میکردیم، یک حزب! و آن حزب الله، حزب مستضعفین و من توبه میکنم از این اشتباهی که کردم. و من اعلام میکنم به این قشرهای فاسد در سرتاسر ایران که اگر سر جای خودشان ننشینند ما به طور انقلابی با آنها عمل میکنیم».

    اکبر هاشمی رفسنجانی در همین دیدار، از مسئولان امنیتی و قضائی وقت، خواسته است کهپس از گذشت سه دهه از این اتفاقات، در جلساتی با پژوهشگران وقایع به وجود آمده را برای ثبت درست در تاریخ پاسخ دهند.” 

 

جبهه سوم را نیروهایی تشکیل می دهند که به برخی از انها اشاره میشود :

1- نیروهای وابسته به ولی فقیه اول : خاندانهای خمینی وموسوی اردبیلی و صانعی و هاشمی شاهرودی وکروبی وموسوی بجنوردی و بروجردی وحائری وقدوسی وربانی املشی و منتظری و آذری قمی و استادی وطباطبایی وصدر و شهرستانی و دستغیب و هاشمیان وطاهری اصفهانی و صدوقی واز جمله افرادی بودند  که در دوران خمینی  با او و بیت او همکاری داشته و در بسیاری از جنایات و خیانتهای ولیفقیه اول شریک بوده و هم اکنون متوجه شدهاند که این شیوه  حکومت قابل استفاده در شرایط کنونی نیست . برخی از آنها به سرعت از ولایت فقیه دور شده و گرفتار حصر و مرگ در بند خانگی شدند .

2- نیروهای وابسته به دولت محمد علی رجایی وخاندان رجایی ونیروهای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی وبهزاد نبوی ومحمد سلامتی ومصطفی تاجزاده و محسن ارمین و اشجعی و مرتضی الویری ومحمد نعیمی پور وعطریان فر وکه جملگی گرفتار خشم ولی فقیه دوم شده و اکثرا به زندان افتادند. باوجود اینکه برای تثبیت نظام جمهوری و  ولی فقیه تلاشها کردهاند

3 –  نیروهای وابسته به حکومت خامنهای (در دوره ریاست جمهوری او) وخاندانهای رسولی محلاتی و ناطق نوری و میر حسین موسوی وحسن روحانی وعباس آخوندی حتی عسگراولادی ونبوی وکه از سوی ولی فقیه دوم اکثرا رانده شدهاند 

3- نیروهای وابسته به دولت هاشمی وخاندانهای هاشمی رفسنجانی و ترکان و مرعشی وصدوقی وخاتمی و کرباسچی وفلاحیان وموسویان و  دستغیب وحائری وهاشمیان وهاشمی نژاد وکه عموما در دوران بعدی به دلیل مخالفتهای غیر علنی، عدهای از آنها به زندان محکوم شده و برخی در زندان هستند 

4-  نیروهای وابسته به حکومت خاتمی وخاندان های خاتمی وعبدالله نوری وموسوی لاری ومهاجرانی و محتشمی پور وموسوی خوئینیها و عرب سرخی و شریعتی وحجاریان وخرازی ومسجد جامعی وافراد این حکومت نیز کیسه ولایت را بر تن خود دیده و مزه زندانهایی را که زمانی خود ساخته بودند چشیده اند .

5 – برخی نیروهای حکومت محمود احمدی نژاد : خاندانهای عراقچی ونبوی و

6 –  کلیه نیروهای بریده از استبداد خامنه ای و ولایت فقیه،  از ولی فقیه اول و ولی فقیه دوم و حکومتهای بعدی همه به این نتیجه رسیدهاند که باید در برابر ولی فقیه مطلقه و مبسوط الید و حامی خواص مقاومت کنند تاشرایط کشور را بهبود بخشند!

 

٭گروههای که قبلا با هم اختلافاتی داشته اند و هم اینک در کنار هم قرار دارند عبارتند از:

    کارگزاران سازندگی ومجمع روحانیون مبارز ومجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم مشارکت واعتدال و توسعه وسازمان مجاهدین انقلاب اسلامی واصلاح طلبان وحزب کارگران و….و تقریبا سران این جبهه از سابقون حاکمیت ایران بوده که در بسیاری از امور در کنار هم بودهاند. اما بنا بر ایجابات قدرت از یکدیگر فاصله گرفتهاند.

     قبل از ورود به بررسی مولفههای مورد نظر چهرههای برجسته این جبهه را می توان به شرح زیر معرفی کرد :

 خاندان های گسترده  خمینی و مصطفوی وهاشمی رفسنجانی وصدوقی و دستغیب و معین و هاشمیان و  مرعشی و خاتمی وحسن روحانی و موسوی اردبیلی وموسوی خوئینیها وخرازی وشهرستانی  و موسوی بجنوردی  وثقفی  وسیستانی وصدر وطباطبایی و اعرابی  وبروجردی واشراقی و حائری و ناطق نوری و رسولی محلاتی و خلخالی و یونسی ومیر حسین موسوی ومهدی کروبی و منتظری و بهشتی و رجایی و ربانی املشی و قدوسی و هاشمی شاهرودی وآذری قمی و  موسوی تبریزی وصانعی  وهادی غفاری و محتشمی پور و  عبدالله نوری و فاضل لنکرانی  باکری و همت و…. بسیاری از سرداران سپاه که از باند جنگ طلبان خارج شده و جمع گسترده ای از نیروهای امنیتی و اطلاعاتی که با سه رییس جمهور فعلی و گذشته در ارتباط بوده اند (هاشمی وخاتمی وروحانی )و گروهی  از علمای قم ونجف ومشهد وکربلا وسامره و شیراز وو گروه بزرگی از طلبههایی که خود را جیره خوار سید علی خامنهای نمیدانند  و جمع کثیری   از نیروهایی که هماکنون کیسه زندان را به تن مالیده در حالیکه در سالهای دور از نزدیکترین افراد به حاکمیت بوده و خود کیسه مال زندانیان بودند. مانند علوی تبار و بهزاد نبوی ومحسن میردامادی ومحمد سلامتی و سعید حجاریان وسید مصطفی تاجزاده و عطریان فر وسعید شریعتی و فیض الله عرب سرخی و محسن آرمین و

    میان گروههای این جبهه اختلافاتی در برخی مسائل اساسی وجود دارد اما در برابر نیروهای جبهه اول (پایداری ) و اصولگرایان سنتی تا حدی با یکدیگر متحد عمل مینمایند. زیرا برخی چهرههای این جبهه از تواناییهای به اصطلاح معنوی برخوردارند مانند هاشمی و خاتمی و سید حسن خمینی و صانعی  و

   لازم به ذکر است که حسن روحانی به اجبار در حال حاضر یکی به میخ میزند و یکی به نعل در برابر رهبری و گروههای جبهه اول چرا که به قول خودش هنوز قدرتمند نشده است اما با این شیوه ریاست جمهوری کمتر احتمال دارد که بتواند کاری فراتر از خاتمی انجام دهد هر چند تواناتر از او در درگیری است و پشتوانه قوی تری نسبت به خاتمی دارد .

 

٭ مولفه ها و نگرش ها

1 – حفظ نظام جمهوری اسلامی: تقریبا اکثر قریب به اتفاق افراد این جبهه خواهان حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران هستند اما با تفاوت هایی: معتقدند در برخی اصول قانون اساسی تغییرهائی باید بعمل آیند. در حال حاضر حسن روحانی و نزدیکان به او در حکومت، در این مورد، به اشاره نیزسخن نمیگویند. اما برخیها به تندی و  برخی به کندی از تغییراتی در قانون اساسی و برگزاری رفراندوم در مواردی سخن می گویند  

    به حفظ نظام از این بابت التزام دارند که در صورت بروز هر گونه تغییری در نوع نظام همه انها و دیگر جبهه ها باید تاوان عملکرد دهه های گذشته خود را بدهند و جوابگوی نابودی کشور و ملت شوند . انها به خوبی می دانند چه کرده اند و چه به دست اورده اند و چه پس انداز نموده اند بنابراین برای حفظ موقعیت و منصب و مقام و رانت و غارت اموال مردم باید نظام را حفظ کنند حال با تغییراتی اندک که به کلسیستم اسیب وارد نشود .

حمایت از ولایت مطلقه فقیه وتقریبا می توان گفت   به جز حسن روحانی و برخی وزرای او مابقی نیروهای تشکیل دهنده این جبهه، بنا بر اندیشه راهنمای خود، با شکل کنونی حاکمیت سید علی خامنه ای و ولایت مطلقه فقیه  مخالف هستند و خواهان تغییرات اساسی در قوانین مربوط به قدرت ولی فقیه میباشند .

    نگاه گروههای تشکیل دهنده این جبهه در مورد ولی فقیه مطلقه به اشکال زیر، در اخبار وبیانیهها وسخنان علنی و غیر علنی اینان، بروز میکند

عدهای معتقدند اختیارات رهبری باید محدود شود و بر اعمال او نظارت کامل صورت گیرد 

تعدادی معتقدند باید بخشی از اختیارات  رهبری در قانون اساسی به رییس جمهور واگذار شود 

جمعی  معتقدند که رهبری باید توسط مردم انتخاب شود و دوران رهبری او مدت دار باشد 

گروهی  ولایت مطلقه فقیه را شرک میدانند 

برخی معتقدند بعد از مرگ خمینی رهبری میبایست به دست شورای رهبری سپرده میشد 

و

    بعد از گذشت بیش از سی سال بد نیست نظری به برخی گفتههای مخالفین امروز، در سی و چند سال پیش، در باره اصل ولایت فقیه بیندازیم

آیه الله منتظری می گوید :”در رابطه با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی من و آقای بهشتی و ربانی شیرازی و حسن آیت! اصرار داشتیم. البته بعضیها هم مخالف بودند. مثل آقای طالقانی و بنیصدر.”  

بنیصدر:”آنطوری که ما این اصول رامی نویسیم قدم به قدم یک نوع استبداد را در قانون اساسی پیش می بریم.”  

آیهالله طالقانی:”میترسم با این وضع سطح قانون اساسی جدید از قانون اساسی 70 سال پیش به مراتب پایینتر باشد.”  

مکارم شیرازی در روز رایگیری درباره اصل ولایت فقیه :”امروز، روز سیاه تاریخ ایران است.”  مکارم شیرازی:”اینکه رئیسجمهور هم منتخب مردم باشد و هم مورد قبول فقیه ورهبر باشد باز هم کار دست او نباشد، معنی ندارد. این اصل اصلا قابل اجرا نیستدرست فکر کنید دشمن در داخل و خارج مارا متهم به استبداد میکند و مارا مخالف حاکمیت ملی معرفی میکنداین ماده از قانون میگوید همه سر نخ ها بدست ما استشما را بخدا اینکار را نکنید. بخدا بصلاح اسلام نیست، ما حاکمیت ملت را در اصول گذشته تصویب کردهایم کاری نکنیم که حاکمیت مردم یک شیر بیدم و سر و اشکم شودملت ایران به جمهوری اسلامی نود وهشت در صد رای داده و براساس آن رئیس جمهورانتخاب خواهد کرد و با اکثریت به او رای خواهد داد اما معلوم نیست این رئیسجمهور با توجه به این اصل که نوشته شده است، چکاره است؟…. این درست نیست که فقها بخواهند دیگری را به ریاست جمهوری برگزینند وهم خود همه اختیارات را داشته باشند” 

    البته ایت الله بعدها در اندیشه تغییراتی داد و وارونه گفتههای آن روز خود را گفت و کرد.

بنیصدر:”این ولایت فقیه نیست، خدایى فقیه است.” 

بنیصدر نقل میکند:”بعد از اینکه خواستند در مجلس خبرگان ولایت فقیه را تصویب کنند ما جلسه کردیم که استعفا کنیم ولی آقای طالقانی گفت اگر استعفا کنیم با پتک خمینی میزنند توی سرمان و این ولایت مطلقه را با 16 اختیار تصویب میکنند.” 

بنیصدر در این مورد می گوید :”در یکی از این روزها رفتم اطاق آقای منتظری که اطاق رئیس مجلس سابق سنا را به ایشان داده بودند. داشت خربزه میخورد. تعارف کرد.یک کم با هم شوخی کردیم. گفتم: آقا شما اینجا چه کارهاید؟ گفت: من رئیس مجلس خبرگان. گفتم: کی این مجلس را اداره میکنه؟ گفت: آقای بهشتی داره اداره میکنه. گفتم شما فرض کنید که این ولایت فقیه، با این اختیارات که آقای آیت امضا کرده و با 16 اختیار. حالا شما با این اختیارات شدی ولی فقیه. شما ببینید الآن توی این مجلس شما رئیسهستید و کس دیگری دارد آن را اداره میکند. شما ببینید بعد، ولایت فقیه شما را در این کشور کی اعمال میکند ؟ فکر این را کردهاید؟ در هر دهکوره ایران هر ژاندارمی وهر پاسداری یک مطلقه میشود. هر روضهخوانی یک مطلقه میشود. اینها دمار از روزگار مردم درخواهند آورد. پدر شما را هم درخواهند آورد. گفت پدر مرا دیگر چرا در میآورند؟ گفتم همین جور مثل این مجلس می شه شما رهبر بشو نیستی. نق هم میزنی واین چماق ولایت مییاد روی کلهات.” 

    بعدها منتظری به همان سرنوشتی دچار شد که بنیصدر پیشبینی آن را کرده بود:

در کتاب ایستاده بر آرمان امده است :”یک کسی[مرحوم خوانی” ] خدا رحمتش کنه پارسال آمده بود اینجا می گفت به قم رفته بود و از کسی اسم برد که عضو شورای فتوای منتظری است . از قول او میگفت: آقای منتظری دائم مینشیند و میگوید این بنیصدر میگفت که این بلاها سر ما میاد. افسوس که نشنیدیم.” 

–  بنیصدر: در مجلس خبرگان فرزند بزرگ آیهالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی( بانی حوزه علمیه قممخالف ولایت فقیه بود. به او[مرتضی حائری یزدی] گفتم پاشو و مخالفتت را بگو. اگر او بلند میشد و مخالفتش را میگفت، به احتمال زیاد رای نمیآورد. ولی او گفت: قلبم ضعیف است و تحمل این برخوردها را ندارم.”  

    به هرحال پس از کش وقوس فراوان سرانجام در روز چهارشنبه، 21 شهریور 1358، به فاصله دو روز از مرگ طالقانی که یکی از سرسختترین مخالفان ولایت فقیه به شمار میآمد، این اصل به تصویب مجلس خبرگان رسید.

    از آن بدتر نظر خمینی در مورد ولایت بود که الحق در این مورد باید گفت مصباح یزدی از جمله کسانی است که اصل ولایت فقیه را با گوشت و پوست و استخوان حس کرده بود و نزدیکترین کس به افکار خمینی بود  زیرا اقای خمینی در ان روزها گفته بود که :.

…” این که در قانون اساسى یک مطلبى[ولایت فقیه] بود، ولو به نظر من یک قدرى ناقص است و روحانیت بیشتر از این در اسلام اختیارات دارد و آقایان براى این که خوب دیگر خیلى با این روشنفکرها مخالفت نکنند، یک مقدارى کوتاه آمدند. این که در قانون اساسى هست، این بعضی شئون ولایت فقیه هست، نه همه شئون ولایت فقیه.” 

خمینی همچنین در مصاحبه با حامد الگار تاکید کرد: ” بهترین اصل در قانون اساسی همین اصل ولایت فقیه است.” 

   در سال 1368 همانهایی که امروز با پتک ولایت سرشان شکسته شده و تعدادی  در زندان و برخی در حصر خانگی و عدهای تحت نظر و زیر فشارند  سر از پا نشناخته و در حالی که ملت منتظر بود با مرگ ولی فقیه ایران تا حدی ازادتر گردد جلسهای تشکیل دادند تا اصول فراموش شده و قدرت نانوشته ولایت فقیه مطلقه را تکمیل نمایند . جالب اینکه برخیها به دورغ از خامنهای آیت الله ساختند و رهبرش کردند و حالا به چه کنم چه کنم افتاده اند مانند سید احمد که رهبری سرش را خورد و موسوی اردبیلی که به حد فلاکت رسیده و آیت الله  طاهری اصفهانی که کتک خورد و بعدها مرحوم شد و شخص شخیص هاشمی که فکر می کرد می تواند همچنان افعی انقلاب باقی بماند اما فکر نمی کرد که بچه مارهایی را که پرورانده حتی به او هم رحم نمی کنند و او را خائن و ضد انقلاب و.. دانسته و این افتضاحات را بر سر او و خانوادهاش آوردند و میآورند.

   برخی از کسانی که اینک دم از کنترل ولی فقیه مطلقه میزنند زمانی از حامیان پر و پا قرص نظام ولایت فقیه بودند اما سالها بعد از اینکه اقایان بنیصدر وبازرگان وطالقانی و.. خطر ان را گوشزد کردند به  همان نتیجه رسیدند و تلاش دارند این دیو بیرون امده از شیشه فقه خمینی  را بار دیگر به دورن شیشه بازگردانند .

 

به برخی گفته های موافقین ان روز و مخالفین امروز توجه نمایید:

هاشمی رفسنجانی : ” نظام مبتنی بر ولایت فقیه مترقی و دمکراتیک است ”  

غرویان:”مردم خوب میدانند که حکومت مال مردم نیست بلکه حکومت متعلق به خداست.در انتخابات و رفراندومها مردم برای بیعت با ولایت فقیه میروند نه برای تعیین حکم خدا”  

هاشمی  رفسنجانی:” ولایت فقیه محکم ترین مبنای حرکت جمهوری اسلامی ایران استولایت فقیه محور حکومت شیعی است اگر ولایت را از شیعه بگیرند شیعه چیزی ندارد“. 

آذری قمی:”ولی فقیه تنها نیست که صاحب اختیار بلامعارض در تصرف در اموال و نفوس مردم میباشد، بلکه اراده او حتی در توحید و شرک ذات باریتعالی نیز موثر است و اگر بخواهد میتواند حکم تعطیل توحید را صادر نماید و یگانگی پروردگار را در ذات و یا در پرستش محکوم به تعطیل اعلام دارد.”  

    بعدها اذری قمی از عملکرد خود در تایید ولایت فقیه اظهار پشیمانی نمود و در حصر خانگی فوت کرد. مانند ایت الله منتظری که از حامیان ولایت فقیه بود  اما با ولایت مطلقه فقیه مخالف شد و آن را از مصادیق شرک اعلام کرد. هاشمی رفسنجانی نیز برای مدت دار کردن و منتخب کردن ولی فقیه، در سال 84 طرحی را ارائه کرد 

   اما همانگونه که گفته شد اینها مدتها بعد به این نتیجه رسیدند که حکومت ولایت فقیه با استقلال و ازادی و اسلام مشکل دارد و این مطالب را همان زمانها بنی صدر و طالقانی وبازرگان در مجلس خبرگان قانون اساسی مطرح کردند ولی همه ان روزها داغ بودند و فکر میکردند حکومتی از سوی خدا به زمین فرستاده شده که باید حتما اجرایی شود اما متوجه نبودند که این اصل را خائنی مانند حسن آیت به قانون اساسی وارد ساخت تا ملت و کشور را گرفتار استبداد مجدد نماید 

     به جز افراد فوق بد نیست سخنان آیت الله صانعی که او نیز هم اینک همانند آیت الله شریعتمداری ومنتظری وآذری قمی ودر حصر است توجه فرمایید و بدانید که چه کسانی از کجابه کجا رسیدهاند  او هنگامی که منتظری با دسیسه ایران گیتیها( هاشمی رفسنجانی و خامنهای و احمد خمینی و…) عزل شد گفت :

…« این تصمیمی که امام امت گرفتهاند همانطور که برای ملت مفید بود نسبت به آقای منتظری هم مفید بود. دشمن میخواست از این کانال یعنی کانال فقه و تعهد تقوا چه بلایی به سر ما بیاورد، هنوز عمقش را نفهمیدهایم…. خداوند به آقای منتظری و به مردم لطف کردهاست که امام با همهی عواطف و علاقهاش وقتی نظام و اسلام را در خطر ببیند از همهی عواطف میگذرد و حاصل عمرش را میگذرد و حاصل عمرش را فدا مینماید و به فریاد اسلام و مسلمین میرسد.» (روزنامه جمهوری ۱۶ اردیبهشت ۶۸)

صانعی در سخنرانی مراسم شب هفت خمینی در قم، در تایید خامنهای می گوید :

…«من به عنوان یک مسئله شرعی میگویم که تخلف از فرمان آیتالله خامنهای گناه و معصیتی است بزرگ و رد بر او، رد بر امام صادق(ع) و رد بر امام صادق(ع) رد بر رسول الله (ص) و رد بر رسول الله(ص) رد بر الله و موجب خروج از ولایت الله و ورود به ولایت شیطان است و طبق روایت عمر ابن حنظله در باب ولایت فقیه رد بر او در حد شرک به الله است و اما حفظ و تقویت آیهالله خامنهای هرچه بیشتر تایید و تقویت شود اسلام و انقلاب اسلامی و حوزههای علمیه و فقه و قران تقویت شدهاست. تایید ایشان یک واجب الهی است نه یک مستحب. مسئله کیان اسلام و عظمت اسلام است، مسئله یک امر جزئی نیست و عدم تایید ترک واجب است و ترک واجب موجب معصیت و خروج از عدالت است. تا نبض مسلمین در دست ولیفقیه که جانشین از طرف امام معصوم است نباشد، این بدبختیها وفشارها ادامه خواهد داشت

اگر خوانندگان عزیز یادشان باشد، بعد از کودتای سال 88 ، آیهالله صانعی دست به مخالفت زد اما از سوی حامیان ولیفقیه مطلقه متهم به دیوانگی و حواس پرتی و.. شد و هم اینک در حصر قرار دارد

     یادآور میشود که در مورد ولایت فقیه قبلا برخی از علما مخالفت خود را ابراز داشته بودند اما گوش کسی از  نزدیکان به قدرت بدهکار نبود .

بنیصدر نقل میکند:”کسی تعریف میکرد که به آقای خویی گفته بودند آقای خمینی در نجف ولایت فقیه تدریس کردهاند او در جواب گفته بود: اسلام ولایت فقیه ندارد. ایشان مجتهد نیست چه کار دارد به این کارها؟”  

آیتالله خویی همچنین در کتاب خود اصل ولایت فقیه را به زیر سوال برده و میگوید:”ولایت در زمان غیبت با هیچ دلیلی برای فقیهان اثبات نمیشود. ولایت تنها اختصاص به پیامبر وائمه دارد. فقها نه تنها در امور عامه ولایت ندارند، بلکه در امور حسبیه هم ولایت شرعی ندارند.” 

آیهالله مطهری درباره ولایت فقیه میگوید:” تصور مردم از ولایت فقیه این نبوده و نیست که فقها حکومت کنند واداره مملکت را بدست گیرنداین مفهوم اختصاص به جهان تسنن دارد. در شیعه هیچگاه چنین مفهومی وجود نداشته است.”  

آیهالله مطهری :”روحانیت نه باید به طور مجموعه و دستگاه روحانیت وابسته به دولت شود و نه افرادی از روحانیون بیایند پستهای دولتی را به جای دیگران اشغال کنند، بلکه روحانیت باید همان پست خودش را که ارشاد و هدایت و نظارت و مبارزه با انحرافات حکومتها و دولتها است حفظ کند.”  

آیهالله اراکی دراین باره میگوید:”شان فقیه جامعالشرایط اجرای حدود و قضاوت و ولایت بر قاصران است. این کجا و تصدی حفظ مرزهای مسلمانان از تجاوز فاسقان و رفع سلطه کافران از ایشان کجا؟” 

     از دیگر علمای مخالف ولایت فقیه باید از :آیتالله خوانساری، آیت الله حسن قمی، آیتالله خوئی، آیتالله محمد شیرازی، آیتالله طالقانی، آیتالله محمد روحانی، آیت الله کاظم شریعتمداری، آیتالله کمپانی، آیتالله صادق روحانی، آیت الله سیدرضا صدر، آیتالله منتظری وآیت الله صانعی و،یت الله اراکی ونام برد 

ضابطه حمایت از ریاست جمهوری حسن روحانی: اعضا و گروههای این جبهه بیشتر حامی حسن روحانی میباشند که دلایل خاص خود را دارد از جمله حفظ نظام جمهوری اسلامی زیرا آنها با گذشت 8 سال از حکومت محمود احمدی نژاد  دستیار خامنهای متوجه شدند که نظام در حال از بین رفتن و فروپاشی است و بنابراین با توجه به فشارهای داخلی و خارجی و باتایید خامنهای، حسن روحانی به این مقام رسید و با انتخاب وی برخی از نیروهای این جبهه از زیر فشار مداوم نیروهای رهبری که حکومت را مجبور به برخورد با آنها میکردند، خارج شدهاند .

    با انتخاب حسن روحانی شرایط برای این افراد تغییر کرد هر چند این تغییر تا به حال خود را نشان نداده اما همینکه فشار بر برخی منتقدان و مخالفان کاسته شده موجب حمایت اعضای این جبهه از حسن روحانی میشود .

   البته به نظر برخی از نیروهای این جبهه حسن روحانی باید به سرعت و فراتر از برنامه ریزیهایی که برای کنترل او صورت میگیرد عمل نموده تا مانند خاتمی به ضعف نیفتند .

ادامه دارد

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید