back to top
خانهتحلیل و وضعیت سنجیژاله وفا:وضعیت سنجی ۳۶۹-نقش اندیشه راهنما و اهداف وروشها در برانگیختن جامعه...

ژاله وفا:وضعیت سنجی ۳۶۹-نقش اندیشه راهنما و اهداف وروشها در برانگیختن جامعه به جنبش همگانی

andisheh rahnema 1در ادامه پاسخ به سوال دو هموطن گرامی که پرسیده بودند چه عواملی باعث برانگیختن مردم به قیام و انقلاب علیه نظامی می شود ،در وضعیت سنجی قبل( 1) به پویایی های انقلاب و نیز وجدان همگانی در برگیرنده وجدان اخلاقی و علمی و تاریخی و نیز نقش مخرب تقدم بازی در اصلها و لزوم همگرایی اصلها و همگرایی تمایلها برای شکل گیری جنبش همگانی پرداختم.

دروضعیت سنجی این شماره به اهمیت نقش اندیشه راهنما و اهداف و روشهای سازگار با آن در برانگیختن جامعه به جنبش همگانی می پردازم.

در اینجا قبل از پرداختن به نقش اندیشه راهنما به تعریفی دقیق از اندیشه راهنما می پردازم که 9 سال پیش در مصاحبه ای با آقای بنی صدر در تلویزیون سپیده استقلال و آزادی در تاریخ 4 خرداد 1391تحت عنوان ” اندیشه راهنما، تعریف و نقش و کاربرد آن “بدست دادند که از دید نگارنده یکی از شفاف ترین تعاریف از اندیشه راهنما است. وبه اطللاع خوانندگان محترم میرسانم که این مصاحبه در یوتوب تحت همین عنوان در گفتگوی ژاله وفا با آقای بنی صدر موجود است .در پاسخ گویی به سوالات مهم این دو هموطن و بطور کلی در وضعیت سنجی هایی که در مورد اوضاع کشور و طرز تفکر هموطنان عزیزم به نگارش در می آورم ،جدای از نوع نگاه خود و تجربیات و مطالعات و تحقیقهای خود در زندگی ام بهره می گیرم ، بویژه از نظریات آقای بنی صدر در کتب مختلف ایشان و مصاحبه ها بسیاربا ایشان استفاده می برم و سعی اینجانب تدقیق وبیان این اندیشه با مثالهایی است که برای همگان قابل فهم و بکار بردنی باشد. امیدوارم در این مسئولیت نظرات و نقد سازنده خوانندگان محترم نیز مرا یاری نماید.

در تعریف اندیشه راهنما آقای بنی صدرمعتقدند :”چرا اسم از دین و یا مرام نمی آوریم و از اندیشه راهنما صحبت میکنیم؟ مثالی از حق بزنیم که یک تعریف دارد در اصل اما بنا براین که ما انسانها موجودات نسبی هستیم آن تعریف را بطور مطلق اندر نمی یابیم و برداشت ما از حق نسبی است.همانند علم که بشر به علم الیقین نرسیده و علم را بطور نسبی بتدریج اندر می یابد. انسان به دینی و یا مرامی که یا به او عرضه می شود و یا خود آنرا ایجاد می کند ، معنا می دهد و چون خود انسان آنرا انجام می دهد ،تا آن دین و یا مرام را از آن خود نکند نمی تواند آنرا بکار گیرد و این جریان از خود کردن دین و مرام می شود اندیشه راهنمای او.چرا که انسان ضمن در زندگی تجربه می کند.بسته به اینکه نوع زندگی وی دستوری باشد یا انتخابی در این دین و یا مرام تغییر ایجاد می کند.انسانی که سخن می گوید ،فکر می کند ،رابطه برقرار می کند با خود و دیگری و محیط زیستش در این دین و یا مرام بتدریح تغییر ایجاد می کند و اندیشه راهنمای خود را می سازد. انسان مجموعه ای از استعد ها است و یکی از آن استعد ها ساختن اندیشه راهنماست. پس خود مسئول اندیشه راهنمایی است که دارد .

برخی می گویند ایدئولژی و یا دوران ایدئولژی ها به پایان رسیده است.اما ایدئولژی با اندیشه راهنما فرق دارد. ایدئولژی یک نوع بیان قدرت است. حال ممکن است این بیان قدرت در اندیشه راهنما تاثیر داشته باشد و اندیشه راهنما نیز حول محور قدرت شکل بگیرد.اما اندیشه راهنما بیان استقلال و آزادی نیز وجود دارد که رابطه انسان را با قدرت تنظیم نمی کند بلکه رابطه انسان را با استعدادهای خود با استقلال و ازادی خود با استقلال و آزادی دیگران ، با حقوق خود و با حقوق دیگران و با وطن خود و با وطنهای دیگران تنظیم میکند.”

بر اساس این تعریف اکنون به نقش هدف و روش در اندیشه راهنما می پردازم.

هدف، در اندیشه راهنما، تعریف خود را می یابد و در این اندیشه است که رابطه آن با روش معلوم می‌گردد:

   در «انقلاب»‌هایی که اندیشه‌های راهنمای‌شان، یکی از بیانهای قدرت بوده‌اند، هدفها نیز به تناسب آن اندیشه‌های راهنما یعنی به قدرت تعریف یافته اند.بعنوان نمونه در «انقلاب الجزایر» استقلال تعریفی پیدا کرد غیر از تعریف آن در اندیشه راهنمای جنبش‌های مسلحانه ویتنام و یا کوبا.

در همه این موارد، مبارزه با سلطه گر، با کمک گرفتن از قدرت رقیب، همراه بوده‌است. اما این تعریف، کاربردی در برنامه گذاری اقتصاد و فرهنگ و اجتماع پیدا نمی کند. کمک گرفتن از قدرت رقیب پای حفظ منافع آن قدرت رقیب را نیز در آینده انقلاب به میان می کشد و کشور را وامدار آن قدرت می کند.و تامین منافع یک قدرت خارجی رفته رفته بر رعایت حقوق انسان و شهروندی و ملی تقدم می یابد. این وامدار شدن در عمل نافی اجرای حقوق انسان و شهروندان و حقوق ملی و چه بسا حقوق طبیعت می شود. (فرض کنیم قدرت خارجی بعلت حمایت مالی از گروههای سیاسی برای بقدرت رسیدن ،از آنها تضمین شراکت در منابع نفت و گاز کشور و انعقاد قراردادهایی را بخواهد که مسلم است حقوق ملی و طبیعی کشور ما را رعایت نخواهد کرد. ( به مثال عراق و قراردادهایی که امریکا به نفع کارتلهای نفتی خود بعداز اشغال عراق با دولت عراق بست توجه کنیم2)

وانگهی در همان لحظه کمک گرفتن ، نافی اصل استقلال در گرفتن تصمیم واصل آزادی در انتخاب نوع تصمیم نسل کنونی و نسلهای دیگری می شود. قدرت خارجی بی طمع به منافع خود و منابع ما به کمک برای انقلاب نمی شتابد و از ابتدا در مسیر انحراف انقلاب در اهداف خود عمل خواهد کرد چرا که انقلاب به قصد تحقق حقوق جمهور مردم رخ میدهد و منافع قدرت خارجی در جهت نقض این حقوق برای تامین منافع آن قدرت . ناگفته نماند که کمک گرفتن از قدرت خارجی با کمک گرفتن از حمایت معنوی افکار عمومی جهان با هم بسیار متفاوتند. ملتها به کمک احقاق حقوق یکدیگر می شتابند ولی قدرتها به قصد تامین منابع و دخالت کردن در امور کشوری دیگر کمک مادی خواهند کرد.

وقتی در پس یک انقلاب برنامه گذاری اجتماعی و اقتصادی بایستی اسباب خود انگیختگی انسان را و ارتقاء منزلت زنان را و برخورداری شهروندان از حقوق پنج‌گانه را تدارک ببیند و ساخت خانواده قرار است با انقلاب تغییر کند و محور قدرت و بکار گیری خشونت در روابط خانوادگی با محور حقوق و باب شدن روشهای خشونت زدایی جانشین شود و یا با انقلاب قرار است حق طبیعت به آبادانی و حقوق جانداران رعایت شوند و یا در امور سیاسی قرار است قدرت خارجی در سیاست داخلی و خارجی محور نشود ،استقلال بر مبنای حقوق معنا می یابد . و این تعریف با تعریف استقلال بر مبنای قدرت متضاد است.

از اینرو استقلال بر مبنای قدرت کاربردی دیگر در توجیه روابط قوا با دنیای داخل و خارج پیدا می‌کند تا استقلال بر مبنای حقوق که بایستی بر اساس آن رابطه حق با حق جانشین رابطه با قدرت بگردد.

مردم ایران در پیگیری اهداف خود برای استقرار استقلال و آزادی و رشد در قرن معاصر چندین جنبش کرده اند .اما دو جنبش از جنبشهای ایران در قرن بیستم، بدون رجوع به قدرت خارجی انجام گرفته‌اند: ملی کردن صنعت نفت و انقلاب 1357 ایران. در هردو، استقلال، ترجمان موازنه عدمی و با آزادی همراه بوده‌است. در هر دو مورد، جنبش همگانی روش شده‌است. بنا بر اساطیر (شاهنامه فردوسی) جنبش کاوه نیز این ویژگی را داشته است. در هر سه جنبش، استقلال هدف شده‌است. استقلال، در معنایِ برقرار کردن رابطه نه مسلط نه زیر سلطه با قدرتهای انیرانی هدف بوده‌است. به دنبال جنبش کاوه، ایران از رابطه مسلط – زیر سلطه با انیران، رها شد. اما در واپسین دو جنبش همگانی مردم ایران، اقلیت صاحب امتیاز نگران باز و تحول پذیر شدن نظام اجتماعی، به قدرت خارجی در ایران نقش داد و دو کودتا، دو تجربه را نیمه تمام گذاشتند. هردو تجربه و نیز تجربه انقلاب مشروطیت (1905) می‌آموزند که حضور قدرت خارجی در صحنه داخلی، رابطه نه مسلط – نه زیر سلطه را ناممکن و عامل بقای کشور در این رابطه مخرب ، برغم انقلابی با هدف استقلال و آزادی (ترجمان موازنه عدمی)، می‌گردد. بنابراین

انقلاب وقتی واقعیت می یابد که گروه قدرتمدار جدید جانشین گروه قدرتمدار میرنده نشود.

به سخن روشن تر انقلاب وقتی واقعیت می یابد که استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی هم هدف و هم روش بگردند. جمهور مردم خودانگیختگی خویش را باز یابند و و زندگی را عمل به حقوق خود کنند و رابطه‌ها را رابطه‌های حق با حق کنند یعنی هر گونه تبعیض را برسمیت نشناسند و خود ایجاد نکنند .

در انقلاب دوستی همه با همه میسر می شود و این همبستگی و دوستی است که به انقلاب واقعیت می‌بخشند.

هر ایرانی که در انقلاب 57 شرکت کرده است، خاطره هایی شیرین از دوستی های مردم با هم دارد. نگارنده خود برخوردار از دوستی های ماندگار از دوران انقلاب است که اصالت آنها را به مصداق این بیت از هاشم جاوید :

جان‌ فداي‌ نفس‌ نادره‌ مرداني‌ باد

كه‌ كم‌ و بيش‌ نگشتند به‌ هر بيش‌ و كمی

هیچ سختی و کمی و بیشی زندگی را خدشه دار نکرده است.

پس انقلاب وقتی ممکن می‌‌شود که اندیشه راهنما بیان استقلال و آزادی شده باشد.

و، در جا، از سوی، هر عضو جامعه، در زندگی همه روزه، در اندیشیدن و سخن گفتن و عمل کردن، بکار رود.

جامعه که خودانگیختگی خود را باز یافت از انفعال بدر می آید و در تولید نیروهای محرکه و بکار بردن آنها در رشد انسان و آبادانی طبیعت و در برنامه‌ها شرکت می جوید. شرکت شهروندان به قصد متحقق گرداندن استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت اجتماعی است و اجرای این اهداف با شرکت خودشان و نه در غیاب آنها. وقتی این امر ممکن شد فرهنگ استقلال و آزادی و زبان آزادی و اخلاق استقلال و آزادی غنای روزافزون می‌جویند.

مطالبات جنبش همگانی همان هدفهایی است که در در اندیشه راهنما تعریف می‌شوند:

برنامه هایی که رهبری انقلاب ارائه می دهد بایستی شامل این اهداف باشد و همچنین امور زیر را در بر بگیرد:

1-هر آنچه را مردم در جریان انقلاب مردود شمردند و از آن روی برگرداندند ، نبایستی در برنامه ها و سیاست گذاری ها موجود باشند.

همانند برقراری دوباره رابطه سلطه/ زیر سلطه و پویایی های آن . برقراری تبعیضها بنام مصلحت ، تقدیم بازی بین اصلها ، نقض حقوق انسانی و شهروندی و ملی و طبیعت ، مسکوت گذاشتن برخی حقوق به نفع حقوقی دیگر ( که در واقع نقض کل حقوق است همانند نیمی از حقیقت ) تقدیم دادن مصلحت بر حقیقت توسط رهبری جنبش ، دوری جستن از علم و دانش در اجرای برنامه ها ،شقه شقه کردن مردم با تقدم دادن منافع بر حقوق ، محروم کردن بخشی از جامعه به بهانه های واهی ، محور کردن سیاست خارجی در سیاست داخلی، رعایت حقوق اقوام و زنان و…و در واقع رعایت حقوق پنجگانه جمهور مردم ایران بدون استثنا.

2-در برگیرنده مقبول‌ها نزد جامعه مدنی باشد(همه آنچه را که هدف‌های انقلاب از راه به عمل درآوردنشان، تحقق می‌یابند.)

همانند رفع تبعیض ها ، اصل شدن رابطه حقوقی بین مردم و بنیادهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی وآموزشی و اقتصادی ، قانون گذاری بر مبنای رعایت حقوق انسان و شهروندی و ملی و طبیعت و جامعه ملی به مثابه عضوی از جامعه جهانی ، حقیقت را همواره بر مصلحت ترجیح دادن ،علم و دانش را مایه اصلی هر برنامه و راه کاری دانستن ، توجه به پایدار بودن ملاط اخلاق در وطن داری ، محل عمل سیاسی را مردم دانستن و حق حاکمیت را تنها از آن جمهور مردم دانستن ، بها دادن و رعایت حقوق اقوام ایرانی و رفع تبعیضها با برقراری امکانات برابر برای همه و رفع محرومیتها و…

   در عمل، بنابراین که اندیشه راهنما بیان استقلال و آزادی باشد و یا بیان قدرت، مردودها و مقبول‌ها – که در همه انقلابها، فهرست شده‌اند – روشن یا ناروشن فهرست می‌شوند.

هرگاه اندیشه راهنما بیان قدرت باشد، تحقق مقبول‌ها و مردودها در گرو تشکیل دولت جدید گمان می‌رود.در صورتی که بدون مشارکت عملی و نظری و نگاه نظارت گونه مراقب و مسئولیت پذیر جمهور مردم اگر تنها تحقق امور را به دولتها واگذارکنند و مردم از صحنه غایب شوند مسلم بدانند که مقبول‌ها تحقق نمی‌یابند و مردودها برجا می‌مانند و بسا برآنها افزوده نیز می‌شود. زیرا قدرت، یعنی رابطه مسلط – زیر سلطه و ترکیبی که در این رابطه بکار می‌رود برجا می‌ماند.

در دوران ولایت مطلقه فقیه همین امر رخ داد و بنیادهای پیشین در زمان شاه نه تنها از زور تهی نشدند( بعنوان نمونه اقتصاد همچنان رانت محور و مصرف محور ماند و یا در بنیاد آموزش و پرورش در یک نمونه حقوق دانش آموزان و حق مشارکت آنها در روند یاد گیری ملاحظه نشد و دخالت داده نشد وبدینسان از راه زور حقوق دانش آموزان نادیده گرفته شد ) بلکه با خشونت بیشتر ادامه یافتند و بر آنها نیز افزوده شدند. از زمانی که به عمل فرعونیت مآب خمینی و نقض مکرر قانون اساسی توسط وی انتقاد نشد (انصاقف باید داد که آقای بنی صدر در کارنامه همانا گزارش روزمره رئیس جمهوری به مردم ،که هر روزه درروزنامه انقلاب اسلامی در ایران منتشر میشد ،به این نقض های مکرر قانون اساسی توسط اقای خمینی با صراحت اشاره میکردند و یکی از دلایل کودتا نیز همین گزارشهای صریح آقای بنی صدر بعنوان ریاست جمهوری به مردم بود که استبداد تاب تحمل آنرا نداشت) اما بخش اعظمی به دلیل شیفتگی نسبت به آقای خمینی ،برخطاهای وی چشم پوشیدند و بخش اعظمی از روشنفکران و سازمانهای سیاسی به دلیل سهم خواهی از قدرت سکوت اتخاذ کردند.

لذا بایستی کمال توجه را به این امر داشت که اندیشه راهنما از بدیل جدائی ناپذیر است و می‌تواند بیان استقلال و آزادی باشد یا نباشد.اندیشه راهنما پیشاپیش، می‌گوید انقلاب تحقق می‌یابد و یا در جانشینی گرو‌ه‌بندیهای میرنده با گروه‌بندی‌های زینده، ناچیز می‌شود.

زمانی انقلاب با شرکت جمهور مردم رخ میدهد که وجدان همگانی اندیشه راهنمای جدیدی باشد

   وجدان همگانی بر اندیشه راهنمای جدید، عامل انقلابی با شرکت جمهور مردم می‌شود، هرگاه آن اندیشه از این ویژگی‌ها – که بخشی از ویژگی‌های بیان استقلال و آزادی هستند- برخوردار باشد:

۱اندیشه راهنمای جدید بایستی با ویژگی‌های هویت جمعی که حیات جامعه را در جریان تاریخ ایران میسر کرده‌اند، خوانائی داشته باشد.اهل خرد بایستی سرنوشتی که بعثیسم در عراق و سوریه یافت و نیزسرنوشتی که آتاتورکیسم در ترکیه و مارکسیسم – لینیسم – استالینیسم در روسیه و اروپای شرق و ولایت مطلقه فقیه در ایران، پیدا کرد، توجه خاص مبذول کنند تا اهمیت خوانائی اندیشه راهنما با این ویژگی‌ها را را دریابند.

۲این اندیشه راهنما بایستی حقوق پنجگانه اعم از حقوق انسان و حقوق شهروندی او و حقوق ملی و حقوق طبیعت وحقوق جامعه بعنوان عضو جامعه جهانی را در بر بگیرد. بنابراین،

۳ستون پایه‌های دولت جبار را شناسائی و روشهای جانشین کردن آنها را با ستون پایه‌های برمبنای حقوق در بربگیرد،

۴اندیشه راهنما بایستی همواره هدف و روش را معین بگرداند. هرگاه هدف استقلال و آزادی و رشد بر میزان عدالت باشد، اندیشه راهنما، بیان استقلال و آزادی می‌شود و تمامی ویژگی‌های آن را پیدا می‌کند. چنین اندیشه راهنمائی با جنبش همگانی سازگار و آن را میسر می‌گرداند.

۵هرگاه اندیشه راهنما، بیان قدرت باشد، با جنبش همگانی توانا به سازماندهی خودجوش ناسازگار می شود چر ا که سهم داشتن در قدرت،با خودانگیختگی و خودجوشی آنهم جمهور مردم منافات دارد.ازیاد نبریم که قدرت تمرکز جو است و توزیع شدنی نیست . لذا با حقوق همگان در تضاد است.اندیشه راهنمایی که بیان قدرت است با رهبری «انقلاب» توسط یک سازمان سیاسی، خوانائی پیدا می‌کند. متاسفانه بسیارند سازمانهایی سیاسی که جز این در نظر ندارند اما شفافیت در اندیشه راهنما همینجاست که اهمیت بسزای خود را می یابد .تا پیشاپیش مشخص باشد که یا مردمند که بشکل خود انگیخته وخود جوش انقلاب می کنند و رهبری آن درجهت مردم و با مشارکت آنها عمل می کند ومانع مشارکت مردم نیست و نمی شود و یا یک سازمان سیاسی میوه چین انقلاب مردم خواهد شد و مردم در رهبری آن انقلاب نقشی نمی یابند.

مردم بایستی پیشاپیش بدانند که پیروزی یک سازمان در تصرف دولت، جز این نتیجه ندارد که دولت قدرتمداری را جانشین دولت قدرتمدار پیشین می‌کند. با وجود این، حتی وقتی جامعه با تصدی تحول توسط سازمان سیاسی موافقت می‌کند، انقلاب، دست کم تا بازسازی دولت قدرتمدار، سبب بازتر و تحول پذیرتر شدن جامعه و افزایش توانش در تولید نیروهای محرکه می‌گردد. نسل امروز بایستی به تجربه بهار انقلاب 57 وفضای آزادی حاصل از انقلاب ، تا زمانی که با کودتای 60علیه انتخاب مردم و ادامه جنگ و اعدامهای هزاران جوان این مرزو بوم، رفته ر فته دولت قدرتمدار جای پای خود را محکم کرد توجه کند.

اما پس از بازسازی دولت قدرتمدار، بیان قدرت، به تدریج از عناصر عقلانی خالی و از عناصر غیر عقلانی پر و سرانجام می‌میرد.میزان خرافات رایج در ذهنیت مسئولین نظام ولایت فقیه و عناصر تبلیغاتچی آن ،خود بهترین گواه بر این روند است.

هرگاه بیان قدرت دست کم از دو ویژگی اول ( الف و ب )برخوردار باشد، جامعه توانا است که آن را تغییر دهد و با وضعیت و خواستهای خود سازگارکند. وگرنه، دولت ناگزیر است آن را با اندیشه راهنمای دیگری جانشین کند. هرگاه اندیشه جدید نیز بیان قدرت باشد، همان سرانجام را پیدا می‌کند و دولت جدید را نیز گرفتار سرنوشت دولت سرنگون شده می‌کند. امری که در ایران بعد از انقلاب 57 رخ داد!

۶زبان اندیشه راهنما می‌باید خالی از زور (کلمه‌ها و جمله‌ها بن‌مایه‌ای از زور نداشته باشند) و شفاف و بی‌نیاز از تفسیر و، بی واسطه و فورا ، بکار بردنی باشد.

«انقلاب»هایی که سازمانی سیاسی و یا سیاسی – نظامی آن را تصدی کرده‌اند، ما را از اهمیت این ویژگی آگاه می‌کنند. اندیشه راهنمائی که مردم بتوانند آن را بدون نیاز به زور بکار ‌برند، شرکت آنها را در تغییر ساختها، بنابراین، انقلابی با هدف باز و تحول‌پذیر کردن نظامی اجتماعی، میسر می‌کند. اگر جامعه نسبت به اندیشه راهنما بیگانه بماند و دولت با اعمال قدرت آن را اجرا کند، اندیشه راهنما متعلق به «دشمن» (دولتی که به تدریج نسبت به جامعه بیگانه می‌شود) تلقی می شود و خود عامل منزوی تر شدن دولت و سازمان سیاسی دارای چنین اندیشه‌ای می‌گردد:

نمونه :دولتی که بعد از انقلاب کودتا بر سر کار آمد از ابتدا تاکنون نظر انتقادی را بر نمی تابد و مشارکت نمدهد. در در 11 ژوئیه2021 مردم کوباطی بزرگترین تظاهرات کوبایی‌ها طی دهه‌های گذشته در این کشور ،همزمان در ده‌ها شهربا سردادن شعارهای مانند «ما گرسنه‌ایم»، «آزادی» و «مرگ بر دیکتاتور» شرکت کردند . جنبش اعتراضی سان ایسیدرو بر اساس فهرستی که در حساب توئیتر خود منتشر کرد، اعلام کرد که حدود ۱۳۰ نفر پس از این تظاهرات بازداشت یا ناپدید شدند.

اعتراضات اخیر و بی‌سابقه کوبا که تاکنون یک کشته و بازداشت بیش از صد نفر را در پی داشته، حاکی از عمق نارضایتیهایی دارد که مردم نسبت به دولت حاکم دارند .اما مقام‌های کوبایی حاضر به پذیرش واقعیت نیستند..

دولت کوبا با محدود کردن دسترسی به اینترنت، تلاش دارند آن گونه که برونو رودریگز، وزیر خارجه کوبا اشاره کرده، از وقوع یک «انفجار اجتماعی» جلوگیری کنند.

تظاهرات مردم کوبا خشم دولت کوبا را برانگیخته، وزیر خارجه کوبا روز سه‌شنبه در یک نشست خبری گفت: «در ۱۱ ژوئیه، هیچ انفجار اجتماعی در کوبا رخ نداد، به دلیل خواست مردم ما و حمایت مردم ما از انقلاب و دولت آن» وی این تظاهرات را یک «بی‌نظمی در سطح خیلی محدود» توصیف و اضافه کرد که کشور اکنون «در شرایط کاملا عادی» قرار دارد.

همین امر را بشکل بسیار وخیم تر مردم ایران در نظام ولایت فقیهی تجربه کرده است

ویا انقلاب اکتبر روسیه که حزب کمونیست شوروی بتدریج در بین مردم روسیه کشورهای اشغالی بلوک شرق منزوی شد تا از هم فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی .

۷ اندیشه راهنما، وقتی بیان استقلال و آزادی است، از سوی جمهور مردم، بی‌نیاز از پادرمیانی دولت و سازمان سیاسی و قدرت (= زور) بکاربردنی است. معمولا دولتهای بعدی این امر را که مردم خود انگیهخته دست به جنبش زده اند فراموش کرده و آنرا به حساب خود و یا رهبری آن میگذارند.خودجوشی و خود انگیختگی مردم ایران در انقلاب 57 بحدی بود که آقای خمینی ماهها بعد از شروع انقلاب اعلامیه داد و عاقبت بر انقلاب مردم سوار شد.

اکنون اما با کمال وقاحت نظام ولایت فقیه انچنان انحصار تبلیغات و مطبوعات را در دست گرفته تا به اشتباه به مردم تلقین کند که انقلاب مردم با خود نظام یکی است و برخی نیز همان اشتباه نظام را تکرار و انقلاب مردمی را با نظام حاکم یکی میدانند. در صورتی که حساب نظام حاکم بعد از انقلاب با خود انقلاب متفاوت است. و این نظام ولایت فقیه است که با اندیشه راهنمای مردم در انقلاب دشمنی ورزیده است. همانگونه که هیچ گاه فرانسوی ها انقلاب مردمی خود را با دولت وحشت و ترور روبسپیر یکی نمی دانند و ندانستند.

۸یکی از ویژگی‌ها مهم اندیشه راهنمای مبتنی بر استقلال و آزادی ممکن کردن رابطه مستقیم انسان با واقعیت است. می‌دانیم که بیانهای قدرت رابطه انسان با واقعیت را غیر مستقیم می‌کنند. چراکه، عمل به این‌گونه اندیشه‌های راهنما، رابطه مستقیم با واقعیت را ناممکن و انسان‌ها را از حقوق خویش غافل و آنها را ناگزیر می‌کند و از راه قدرت با واقعیت رابطه برقرار ‌کند. به حدی که مردم فراموش می کنند حقوق ذاتی آنها است و متعلق به دولت و یا سازمان سیاسی وهیچ مقام دینی و مردمی نیست که آنرا بخواهد به مردم عطا کند و یا نکند.نمونه مهم در ایران اینکه رابطه مردم با دین بایستی مستقیم برقرار شود چرا که دین و اعتقاد در اصل بیان و یاد آوری حقوق به انسان است. در حال حاضر نظام ولایت فقیه کاری کرده است که رابطه اکثریت مردم ایران حتی با دین و باور خود از راه نظام ولایت فقیه برقرارشود!

نمونه ای دیگر: حق کار از حقوق انسان است. بیان قدرت رابطه با این حق را از راه قدرت برقرار می‌کند. در نظام سرمایه‌داری لیبرال، رابطه انسان با کار خود، از راه بازار (فروش نیروی کار) برقرار می‌شود. حتی آموزش و پرورش کارش تربیت انسانی است که نیروی کار خود را بفروش رساند.از این‌رو است که، سرمایه‌داری دولتی، بخصوص وقتی دولت توتالیتر است، نظام مزدوری کامل است. بدین‌قرار، هراندازه رابطه با واقعیت مستقیم‌تر، اندیشه راهنما، به بیان استقلال و آزادی نزدیک‌تر.

۹اندیشه راهنما می‌باید انعطاف پذیری بمعنای آشتی همه با همه، نه از راه توزیع قدرت که ناشدنی است که از راه برخوردار شدن همگان از حقوق انسان و دیگر حقوق او و نیز امکانها و برقرار شدن رابطه‌های حق با حق، را میسر گرداند. بدین معنی که اندیشه راهنما وقتی بیان استقلال و آزادی است، ولایت را از آن جمهور مردم می‌شناسد و راه و روش شرکت همگان در اداره امور خویش را اصل میداند.چرا که میان مردم با هم و میان دولت با مردم رابطه مسلط – زیر سلطه برقرار نیست،. پذیرش این اصل، انعطاف ناپذیری کاملی هم مقرر می‌کند: انعطاف‌ناپذیر در برابر قدرتمداری و رابطه مسلط – زیرسلط. در روندی که نظم ولایت فقیه در انحطاط و از خود بیگانه شدن با مردم از راه نقض حقوق مردم در مشارکت در امور خود ،طی کرده است که دقت کنیم ،در می یابیم اندیشه راهنمای نظام حاکم را که جز بر زور و قدرت تکیه ندارد.

۱۰چنانچه اندیشه راهنما در ترکیبی شرکت نمی‌کند که در رابطه مسلط – زیر سلطه بکار می‌رود وتوجیه‌گر این رابطه و نوع ترکیب و بکار بردن آن نمی‌شود – هرگاه بیان استقلال و آزادی باشد، رابطه حق با حق و ترکیب نیروهای محرکه با حقوق را بکار می برد – چرا که ، قدرت بمثابه رابطه مسلط – زیر سلطه و ترکیبی که در این رابطه بکار می‌رود ، اندیشه راهنما را اگر هم بیان استقلال و آزادی باشد از خود بیگانه می‌کند.

لذا در بوجود آوردن جامعه ای حقوند بایستی دقت بسیار بکار برد که در چندین وجه بایستی امور هماهنگ شوند تا رابطه مسلط /زیر سلطه دوباره برقرار نشود.

۱اندیشه راهنما اصول راهنمائی، با تعریف‌های شفاف و بی‌نیاز از تفسیر و تبیین، در برداشته باشد

۲جمهور مردم آگاه باشند که هر حقی خود روش خویش است و از راه روش کردن حقوق در انقلاب شرکت کنند و قیمی جدید برای خود برسمیت نشناسند.

۳قانون اساسی، در برگیرنده پنج دسته حقوق از پیش آماده شده باشد ( جمع ما این قانون اساسی مبتنی بر حقوق پنجگانه را به مردم ایران پیشنهاد داده است )

۴مردم ایران بعد از سرنگونی نظام فعلی این نوع قانون اساسی را به تصویب رسانند.جمهور مردم آگاه باشند که هر حقی خود روش خویش است و از راه روش کردن حقوق در انقلاب شرکت کنند و قیمی جدید برای خود برسمیت نشناسند.

۵شفافیت در زمینه هر آنچه را می خواهند آنچننان شود که جامعه آینده و مورد نظر به وجدان همگانی درآمده باشد، یعنی الگوی اندیشه و عمل شهروندان شده باشد

۶دولت و بنیادهای قدرت‌مدار شکل نگیرد و مردم همواره مراقب باشند که برنامه ای و هدفی و روشی و سیاستی که رابطه سلطه/زیر سلطه بین شهروندان و دولت و مردم برقرار میکند نه به تصویب رشد و نه اجرا گردد.

در وضعیت سنجی آینده به نقش نیرو های محرکه سیاسی و بدیل در برانگیختن مردم به جنبش همگانی و نقش آنها در بعد از آن می پردازم.

۱-ژاله وفا : وضعیت سنجی ۳۶۸-جامعه چه هنگام و باچه عواملی به جنبش و انقلاب برانگیخته می شود.

https://www.enghelabe-eslami.com/component/content/article/37-khabar/tahlil/43586-

368.html?Itemid=0

۲-در ماه می ۲۰۰۳ زمانی که «پل ولفوویتز » معاون وقت وزیر دفاع آمریکا در کنفرانسی خبری در حاشیه اجلاس دفاع آسیا سخن می‌گفت، در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چرا آمریکا کشوری مثل عراق را اشغال کرد نه کره شمالی را، گفت، «تفاوت اصلی میان کره شمال و عراق این است که عراق روی دریایی از نفت شناور است .»

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید