back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : تجدد ، اصلاحات و توسعه در دوران «پهلوی اول...

جمال صفری : تجدد ، اصلاحات و توسعه در دوران «پهلوی اول » ( 2) قسمت ششم

  ‏◀ توضیحات و مآخذ:‏

 

1-  ابوالحسن بنی صدر- «م‍وق‍عی‍ت ای‍ران و ن‍ق‍ش م‍درس »( سی‍ری در ت‍اری‍خ ت‍ح‍ول اق‍ت‍ص‍ادی و سی‍اس‍یو طبیعی  ایران-   ان‍ت‍ش‍ارات م‍درس – آذر 1356 – صص 27 – 3  و «تدابیر اقتصادی را که[ بعد از فروپاشی رژیم پهلوی ]  می باید به اجرا گذاشته می شدند تا که اقتصاد کشور تولید محور و بودجۀ دولت متّکی به این اقتصاد بگردند».

2- عطا آیتی « دیکتاتوری و اقتصاد (گزارشی از اوضاع اقتصادی ایران عصر رضاشاه)- در  نشریه  ‏‏«تاریخ معاصر ایران » بهار 1385 – شماره 37 –  صص  203 تا 224‏

3- )  دکتر باقر عاقلی- کتاب «داور و عدلیه» ،انتشارات  علمی – چاپ اول 1369 – صص 350 – 333 و سایت دنیای اقتصاد « داوری علی‌اکبر داور درباره اقتصاد ایران» – از 31 اردیبهشت تا 2 خرداد 1390

4- : احمد سیف   « داور و ایران به زمان رضا شاه»   شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۰ ه‍.ش.- نیاک – یادداشتهای احمدسیف

http://niaak.blogspot.de/2011/11/blog-post_12.html

 

 

 

   ‏ ◀  «[رضا] شاه از وزرای فهمیده و زیرک خوشش نمی‌آید.»

 

زنده یاد اللهیارصالح از رجل خوشنام  سیاسی عصر پهلوی و از یاران مصدق و  رهبران  نهضت ملی  بود . نشریۀ  دنیای اقتصاد می نویسد :  آنچه در چند شماره از «پرونده صالح» می‌خوانید، از کتابی به همین نام است که شادروان ایرج افشار با مراجعه به اسناد به جا مانده از این رجل سیاسی استخراج کرده و در فصل 5 و تحت عنوان «ایران زمان رضاشاه» گنجانده است. براساس نوشته کتاب یاد شده «اللهیار صالح این نوشته را در 4 مرداد 1321 در نیویورک و در حالی که نماینده اقتصادی ایران در ایالات متحده بود نوشته است» دقت در خاطرات اللهیار صالح از موضوعی که برای ایران اهمیت داشته است چند نکته را برای خواننده این خاطره به ذهن می‌آورد. نکته اول بی‌اطلاعی شاه مملکت ایران از کم و کیف اداره وزارتخانه‌ها و از طرف دیگر نشان دادن اقتدار بیهوده شاهی است که تصور می‌کند همه اطلاعات کشور را به‌طور کامل در اختیار او می‌گذارند. نکته دوم این است که وزیر یک کشور برای اداره بخشی از اقتصاد فقط به این می‌اندیشد که در برابر قدرت نخست کشور پاسخگو باشد… متن خاطرات صالح را می‌خوانید:

 

«منشی شرکت نفت»

 

«معاون- بیا جلوتر… می‌خواهم بدانم منشی شرکت نفت چه حق دارد برود وزیر را ملاقات کند؟… مگر وزارت دارایی معاون یا مدیرکل ندارد؟… درستش را بخواهی- منشی شرکت حق دیدن معاون یا مدیرکل را هم ندارد!… حرفی دارد باید برود منشی، یا اگر خیلی ادعایش می‌شود، رییس اداره نفت را ملاقات کند…»

شاه مطابق عادتی که داشت وسط اتاق راه می‌رفت و حرف می‌زد. بیشتر وقت دست‌هایش پشت کمر بود و با تسبیحی که مصطفی کمال در سفر ترکیه یادگار داده [بود] بازی می‌کرد…

ناگهان وضع دست‌هایش را تغییر داد و ایستاد. قدری به من نگاه کرد… آهنگ صدایش که تا این لحظه ملایم بود بلند شد…

«چرا جواب نمی‌دهی؟»

من نمی‌دانستم چه جوابی بدهم- زیرا از موضوع صحبت شاه و قضیه منشی شرکت نفت هیچ اطلاع نداشتم. سرتیپ خسروی، وزیر دارایی، فقط از منزلش به من با تلفن به وسیله رییس دفتر گفته بود که اعلیحضرت همایونی امر فرموده‌اند متفقا شرفیاب شویم. بین راه فکر هر چیزی را کرده بودم غیر از احتمال ملاقات «منشی» شرکت نفت با وزیر دارایی… از صحبت توی اتومبیل با سرتیپ خسروی هم که سعی کردم بفهمم آیا اخیرا شرفیاب شده و دیگر چه دسته‌گلی به آب داده چیزی سر در نیاورده بودم. ترسیدم اگر عرض کنم «قربان اطلاع ندارم» در این روز خلق شاه تنگ شود. ناچار سرم را به حال کرنش فرو آورده به حال اول مثل جماد ایستادم. به چشم‌های شاه نگاه می‌کردم. به امید اینکه خیال مرا از قیافه‌ام بفهمد و خودش توضیح بدهد…

شاه برگشت و در حالی که به طرف پنجره‌های اطاق می‌رفت و پشتش به من و وزیر دارایی بود گفت:

«عجب وزارتخانه‌ای!… این وزیر، این هم معاون!…»

شاه یکی دو دقیقه جلو پنجره ایستاد و به باغ نگاه کرد… من و وزیر ساکت سر جای خود ایستاده بودیم. یکی دو دفعه چشم خود را از شاه برگردانده و به سرتیپ نگاه کردم. خواستم به او بفهمانم یک چیزی بگوید بلکه مطلب روشن شود. خیر… او همان‌طور به حال خبردار ایستاده بود و مثل کسی که هیپنوتیزم شده باشد به سوی شاه می‌نگریست. تا اینکه شاه مجددا به طرف ما برگشت. در این موقع من جسارت نموده عرض کردم:

«قربان! شاید این شخص منشی نبوده- اگر اجازه فرمایید تحقیق شود.»

این حرف خوشبختانه تاثیر نیکویی کرد… موقعی که نزدیک بود شاه حالت کوه آتشفشان را پیدا نموده وزیر و من را از اتاق خارج نماید قدری نزدیک‌تر آمد… با کمی تبسم آمیخته به استهزا به سرتیپ خسروی مختصر نگاهی کرد، بعد به من رو نموده گفت:

«الان برو تحقیق کن و جواب را با تلفن به شکوه بگو.»

من و سرتیپ کرنش‌کنان از اتاق خارج شدیم. سرتیپ بدون اینکه چیزی بگوید با قیافه خیلی ساده‌ای که دارد مثل بچه می‌خندید و حال آنکه من منتظر بودم راجع به صحبت شاه چه توضیحی خواهد داد… از پله‌های قصر نوساز مرمر پایین آمدیم و تک پا تک پا از جلوی اتاق دفتر شاه عبور کردیم… خوب که از قصر دور شدیم از سرتیپ پرسیدم:

«این موضوع چه بود؟»

باز خندید… و به جای اینکه جواب دهد گفت:

«آقای صالح! امروز نزدیک بود هر دو شلاق بخوریم…»

منتظر بودم سوار اتومبیل که شدیم وزیر شروع به مطلب خواهد نمود… از در قصر تا عمارت وزارت دارایی چند دفعه به حال استعلام به صورت سرتیپ نگاه کردم. ولی او خندید. بدون اینکه حرف دیگری بزند مکرر گفت:

«امروز نزدیک بود شلاق بخوریم.»

رسم سرتیپ بود به محض اینکه به در اتاق خود می‌رسید و پیشخدمت در اتاق را باز می‌نمود مستقیم به طرف میز کنفرانس می‌رفت و به پیشخدمت می‌گفت: «به مدیرکل و دکترها اطلاع بده تشریف بیاورند.»

این دفعه هم همان دستور را داد. من دیدم الان سیل مدیرکل و دکتر سرازیر می‌شود و دیگر مجال تحقیق راجع به موضوع صحبت شاه باقی نمی‌ماند. وزیر را تنها توی اتاق گذاشتم و برگشته یواشکی به پیشخدمت گفتم: «چند دقیقه صبر کن».به اتاق وزیر برگشتم. دیدم هنوز سرتیپ می‌خندد. پهلویش نشستم گفتم: «خواهش دارم این موضوع را قدری جدی بگیرید! می‌دانید با اعلیحضرت نمی‌شود شوخی کرد! ممکن است الساعه تلفن کند و بپرسد که نتیجه چه شد؟ بفرمایید شخصی که از طرف شرکت نفت آمده شما را ملاقات کرده کی بود؟»

دیدم باز سرتیپ می‌خندد! … بعد دستش رفت روی تکمه زنگ اخبار … لحظه[ای] نگذشت مدیر دفتر وارد شد… خیال کردم از او می‌خواهد چیزی راجع به این مساله بپرسد…

«- گفته بودم مدیرکل‌ها…»

سر خود را نزدیک‌تر برده از سرتیپ پرسیدم: «آیا مصطفی فاتح یا دکتر مشرف نفیسی از این موضوع خبر دارند؟»

«بلی- خود دکتر مشرف نفیسی او را آورده بود.»

دیگر منتظر نشدم گوشی تلفن وزیر را برداشته به دکتر مشرف نفیسی گفتم:

«آقای دکتر معذرت می‌خواهم! آن شخص که اخیرا از شرکت [نفت] به اتفاق شما آمده آقای وزیر را ملاقات کرده چون وزیر اسمش را فراموش نموده خواهش دارم بفرمایید کی بوده و چه سمتی در شرکت دارد؟»

«- این شخص مستر… رییس کل شرکت در ایران می‌باشد که محل اقامت دائمش آبادان است و فقط سالی یکی دو دفعه به تهران می‌آید. چون اخیرا تهران بود برای ادای احترام او را به ملاقات جناب آقای وزیر دارایی آوردم که ضمنا…»

بقیه آن روز مثل غالب روزها به مباحثات بی‌نتیجه راجع به «برنامه‌ها» و «صورت سازمان» ادارات در سر میز کنفرانس گذشت. فردا که وزیر آمد چون قبل از احضار مدیرکل‌ها و دکترها گاهی با من دو به دو صحبت می‌کرد و درد دل خود را می‌گفت- پشت در اتاق من آمد در را زد و من را برد توی اتاقش سر میز کنفرانس نشاند و برعکس دیروز با قیافه متاثر و جدی شروع به صحبت کرد:

«- لابد دیروز شما خیلی تعجب کردید… آخر من اخلاق اعلیحضرت همایونی را خوب می‌دانم زیرا بیشتر عمرم را با ایشان صرف کرده‌ام…» 

گفتم: «مقصود جنابعالی را درست نمی‌فهمم.»

گفت: «غیر از این نمی‌شود با اعلیحضرت صحبت کرد.»

گفتم: «شما که اصلا صحبت نکردید.»

گفت: «مقصودم شرفیابی دیروز نیست… رییس کل شرکت آمد در مساله تسعیر لیره‌ها مدتی صحبت کرد. موقع شرفیابی و گزارش موضوع جرات نکردم مقام واقعی او را به شاه عرض کنم، زیرا شاه دوست ندارد امثال من با اشخاص موثر خارجی ملاقات کنیم. از این جهت بود که گفتم منشی شرکت…»

صحبت وزیر مرا نگران کرد. گفتم: «پس معذرت می‌خواهم. حالا که من تحقیق و به شاه عرض کرده‌ام ممکن است به شما ایراد بگیرند. …»

گفت: «برعکس حالا شاه پیش خود خیال می‌کند من عجب آدم نفهمی هستم که بین منشی و رییس کل شرکت فرق نمی‌گذارم خوشحال می‌شود. …»

– «چه‌طور؟»

– «شاه از وزرای فهمیده و زیرک خوشش نمی‌آید. …»

این داستان عین حقیقت و مربوط به زمستان سال 1320 شمسی- تقریبا هفت ماه قبل از هجوم انگلیس و روس به ایران و استعفای رضاشاه است. نمونه‌ای است از وضع دربار شاهنشاه بزرگ ایران و وقایعی که از چند سال قبل مرتب بین شاه و وزرا جریان داشت. 

هریک از این وقایع وقتی به دقت مورد بررسی اشخاص دوراندیش قرار می‌گرفت به خوبی نشان می‌داد که اساس حکومت رضاشاه چگونه متزلزل می‌باشد. شاه به هیچ‌کس اعتماد ندارد! همه از او می‌ترسند و به او دروغ می‌گویند! تا کی می‌تواند چنین وضعی دوام پیدا کند، خصوصا که ماه به ماه و روز به روز حال عصبانی و سوءظن او سخت‌تر می‌شد و در عین حال وضع سیاسی جهان نیز پیوسته تیره‌تر می‌گردید.

 

منبع:  نشریۀ دنیای اقتصاد- «حکومت متزلزل رضاشاه» ،  پنجشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۰-    شماره روزنامه: ۲۵۸۵ و نگاه کنید  به «پرونده صالح»( در بارۀ الهیار صالح) به کوشش ایرج افشار- کتاب روشن وبسته به نشر آبی – چاپ 1384 – صص -53 – 48

 

   ‏ ◀ پی نوشت های: ابوالحسن بنی صدر- «م‍وق‍عی‍ت ای‍ران و ن‍ق‍ش م‍درس »

 

1 –  حوزه ای که از اقیانوس اطلس تا اقیانوس کبیر گسترده بود.

2 – ن. و. پیگلولوسکایا و دیگران :  تاریخ  ایران از باستان تا پایان سده هیجدهم. ترجمۀ فارسی – جلد 1 ص 210  و جلد 2 صص 362 – 365 

3 –  ی .  پ. پتروشفسکی : کشاورزی و مناسبات ارضی  در ایران عهد مغول ( قرنهای 13 و14 )  ترجمۀ  قارسی – تهران 1344 جلد  1،  ص 61 

 4  – تاریخ ایران باستان  تا آخرقرن 18 جلد اول  صص 270 – 265 و باز صص 280 – 275 

 5 –  ابن بطوطه : سفر نامه . این سفرنامه را باید  از روی دقت خواند  تا به واقعیت  مهمی که از آن غفلت  داشته ایم  یعنی نقش حوزۀ  فرهنگی در تبدیل شدن بمراکزتراکم و تکاثر قدرت مالی و سیاسی و فرهنگی پی برد. ابن بطوطه دراین سفرنامه وصفی از شهر های سرزمینهای اسلامی از شمال آفریقا   تا دورترین نقاط آسیای دور –  از جمله شهرهای ایران- بدست می دهد. ترجمۀ فارسی این سفرنامه  را بنگاه نشرکتاب چاپ کرده است.

 6 –   آن کاترین سواینفورد لمبتون : « مالک و زارع  در ایران»  – مترجم: منوچهرامیری، انتشارات  بنگاه نشر کتاب ،  تهران 1345 –  ص 132 

7 –  درباره  تجدید حیات و رونق اقتصادی بعد از حملۀ مغول، میان تاریخ نویسان اتفاق نظر وجود  ندارد: بعضی بر آنند که رونق  اقتصادی  دوران بعد از حملۀ مغول ، بلحاظ  گشوده شدن ابواب بازار چین بروی کشورهای حوزۀ اسلامی، از دوران پیش از حمله مغول در گذشت. از جمله عباس  اقبال براین باوراست:  نگاه کنید به تاریخ مغول  صص 575 – 568 . اما تاریخ نویسان روسی نمی پندارند  که کشور توانسته باشد آن حد رونق  را باز یافته باشد.

8 –  تبریزبه تنهائی به اندازه  کشور فرانسه مالیات می داد. نیز درمقدمۀ ابن خلدون جلد 2 ترجمۀ فارسی در صص 695  – 693 شرحی از بزرگی وسعت شهرهای حوزۀ اسلامی دارد . از جمله  بغداد  با شهرهای  اقمارش.

9 –  تاریخ  ایران – جلد اول-  ص 278

10 –  تاریخ ایران جلد اول – صص 268 و 310 . نویسندگان این تاریخ  برآنند که همدستی  و همپشتی بازرگانان و اشراف  فئودال یعنی سران سیاسی و نظامی از ویژه گی های جامعه ایران است و به این سبب بورژوازی نتوانسته است مستقل از فئودالیته رشد کند. اما به نظرمی رسد که این همدستی و همپشتی ویژۀ جامعه ها و اقتصادهای مسلط است . همانسان که امروز نیز مابا پدیدۀ نظامی  کردن ادارۀ شرکتهای بزرگ و همپشتی سران نظامی و سرمایه داران درآمریکا روبروئیم. در دنبالۀ بحث به این موضوع بیشترخواهیم پرداخت.

11 – شاه و اشراف تاجران و صنعتکاران بسیاردر خدمت می داشتند که به ظاهر برای خود و در باطن برای آنها کار می کردند.  رسم  خود بستن به قدرت بدستان و تفویض سهام شرکتها به آنها نیز مثل  امروز وجود داشته است ( امر واقع مستمر)  تا آنجا که ابن خلدون ضمن اشاره به این امر ( جلد 1 ص 562 ) به عنوان نظریه ساز، هر کسی را لایق بازرگانی نمی داند. کسی را لایق این کار می داند که گستاخ  و سرسخت است و نزد فرمانروایان نفوذ و اعتبار ندارد . 

 12 – در باره دورۀ صفوی  نگاه کنید  به 

Chardin – Voyage  En  Perse,  Tome 4 , Paris  1011. P. 1558

و در باره دورۀ قاجار از جمله نگاه کنید  به: عباس اقبال – « میرزا تقی خان امیر کبیر » – انتشارات  دانشگاه  تهران 1340 – آوردن ناصرالدین شاه به تهران .

13- در بارۀ نقش پول ایرانی به مثابۀ پول جهانی در دوران قبل وبعد از اسلام نگاه کنید به صص 142 – 140  کتاب 

Maurice lambard: Mnnaie et Histoire d’ Alexandre a mohamet , Edition Mouton ,  Paris 1971 .

14 –  خواجه نصیرالدین  طوسی ( قرن هفتم  هجری) : اخلاق  ناصری به تصحیح ادیب، چاپ اول،  تهران سال 1346،  ص 185 .

 15 – امیرعنصرالمعالی کیکاوس بن اسکندر بن قابوس وشمگیرزیار :  قابوس نامه به تصحیح  نفیسی – 1342  باب  21  اندرآئین  جمع کردن مال، ص 74 ( تاریخ نگارش کتاب 475 هـ . ق ) و نیزنگاه کنید به مقالۀ حسینقلی ستوده با عنوان عواید و در آمدهای خواجه رشید الدین فضل الله وکیفیت  مصرف آن از ص 33 تا 53 مندرج درمجلۀ تحقیقات اقتصادی شماره های 19 و 20 پائیز زمستان 1349 – دانشگاه تهران   

16– دربارۀ اثرات فشارهای داخلی – خارجی برمتلاشی شدن اقتصاد ایران وبریده شدنش از اقتصادهای حوزه ، نگاه کنید به صص 82 – 67

Qavim hambiy : An  Introduction  to  The  Economic  Orgamization of  Early  Qajar , Iran Journal of  The  B.I. S. P. Volume  II, 1964 

17 – – تا 266 هـ . ق  پول ایران هنوز از بغداد تا مرز چین  و از هندوستان  تا حدود روسیه وسیلۀ مبادله بود. نگاه کنید به «تاریخچۀ سی ساله بانک ملی ایران» – تهران شهریور 1338 ، ص 14 

18 –  تاریخ ایران – جلد دوم – ص 580

19 –  سعید نفیسی :  «تاریخ  اجتماعی  و سیاسی ایران در دورۀ معاصر» ، تهران  1344 –  جلد دوم –  صص 219 و220 

20 –  دربارۀ  مقایسه مالیاتها نگاه کنید  به : مرتضی راوندی : تاریخ  اجتماعی ایران جلد سوم  – ص 126 و در بارۀ مقایسۀ بودجه نگاه کنید  به تاریخ  ایران جلد د وم  ص 586 

21 – فتحعلیشاه  پس از شکست  از روسیه و براثر تعهدات مالی سنگین که به موجب دو قرارداد ترکمنچای و گلستان  برعهدۀ  ایران نهاده شد، مالیاتها  را از ده  در صد به بیست در صد  افزایش  داد!  این افزایش اسمی  بود و درعمل 30 تا 35  در صد درآمدها  به عنوان مالیات اخذ می شد:  محمد علی جمال زاده : گنج شایگان یا اوضاع اقتصادی ایران  – 1335 هـ . ق. چاپ  برلین صص 12 و 121 و 125 و 127 و 129 

22 –  مارسل دیولا نوا :  «سفرنامه ایران و کلده »  از ص 281  تا ص 283 و کلیات ملکم-  جلد اول- ص  15 – چاپ  1907 

 23 – این عوارض  و حقوق و  باج و …  از اوائل قاجار وجود داشت منتهی  چون منابع دیگردرآمد  قطع  شده بود، فشار بیشتری برای اخذ عوارض شهری و راه و… بعمل می آمد. نگاه کنید به 

آرمینوس، وام برای سفرهای یک درویش دروغی، ترجمۀ فارسی، انتشارات نشر کتاب، تهران 1959 نویسنده ( ص 345 متن فارسی ) شرح خریدی را  می دهد  که در حین سفرخود، درشهر تنجه کرده به 5 / 22 فرانک وجدولی  بدست می دهد از اینگونه عوارض وگمرک ها: 9 باراز  گمرکها گذشته تا به هرات رسیده و جمعاً 73 فرانک گمرک  پرداخته  است. یعنی  بیشتراز3  برابر قیمت. خود او می نویسد که نرخ بهره درهرات صدی بیست  بود،  تاجرکالا را به چه قیمت  بفروشد  تا ضرر نکند؟

24 – این قرار داد بازرگانی براساس ماده 10 عهد  نامه ترکمانچای مورخ  5  شعبان  1243  هجری – 22 اکتبر 1828 – و همز مان با امضای  آن عهد  نامه امضاء شد.  در بارۀ تاریخ این قرار  داد و تجدید نظری که در آن بعمل آمد نگاه کنید به محمود محمود، «تاریخ روابط  سیاسی ایران و انگلیس   در قرن  19 »، چاپ اقبال، تهران 1341 ،  جلد 6 ، صص  76 – 1356  

 25 – گنج شایگان – ص 38 

 26 – تاریخچه  سی ساله بانک  ملی ایران، صص 2 تا 14

 27 – ملک زاده، «تاریخ انقلاب ایران»، صص 171 – 172  جلد  یک  

28 –  محض نمونه وعبرت:  منسوجات  ایران  که ورودشان  در1700 میلادی به انگلستان  ( برای  حمایت از تولید  داخلی آن کشور)  ممنوع  شده بود آنقدر ناچیز شد که منسوجات وارده  به ایران 20  در صد  تمام  واردات  را  تشکیل میداد. تاریخچه  سی ساله  بانک ملی، ص 2 . 

 29  – گنج  شایگان – ص 11 

 30 –  در باره هدف  اقتصادی جنگهای صلیبی صد ساله از جمله  نگاه کنید به صص 445 – 439 – جلد  چهارم کتاب :

Jawad baulos : Les Peuples  et  Civilisations du Proche Orient , Mouton , paris  1968 

31 – خاطرات حاج سیاح یا دوره خوف و حشت، ناشر امیرکبیر، چاپ اول،   صص 125  و  248  و 259، 

 و نیز  ترجمه  فارسی  G. Drouville : Voyage En Perse 1812 – 1813    فصل علل کاهش جمعیت ایران صص 43 تا 48

32 –  حسین مکی :  میرزا تقی  خان امیر کبیر، چاپ سوم ، تهران 1337 ، صص 99 – 6 

33-  زنجانی، محمدرضا، تحریم تنباکو، تهران 1333، مؤسسه انتشارات فراهانی، صص 17  و 18 

34 – جغرافیای اقتصادی نوشتۀ مسعود کیهان و گنج شایگان فهرست هائی از صنایعی که در دوره  قاجار در ایران ایجاد شده و براثر مجموع  شرایط  ناشی از سلطۀ  سیاسی و اقتصادی از کار افتاده اند  بدست می دهند. تاریخ نویسان دورۀ قاجاربه ویژه رضا قلی خان هدایت در روضۀ الصفای نادری و… در همین  باره ها  گفتنی بسیارگفته اند.

35 – حسین مکی : «تاریخ 20 ساله ایران»  – جلد  2 ، ص 71  و مهدی‌قلی‌خان هدایت. خاطرات و خطرات. تهران، زوار، 1344. چاپ دوم، توضیح می دهد چسان تجدد بمعنای رشد انسان، جای به غربی کردن ظاهر ایرانیان می دهد. او از فاش می سازد که «برنامه 10 ساله» در کار بوده است که حاصل آن، از دید او، نه تمدن واقعی که « تمدن   بولواری» می شود. زمان شهادت می دهد که حق به جانب او بود. 

 36 – عبدالله  مستوفی، زندگی من یا تاریخ  اجتماعی واداری دورۀ قاجار، انتشارات زوار، چاپ دوم،  جلد 3 ،  صص 169 – 167 

 37 –  گنج شایگان  ص 147 ، نیز به نقل از تاریخ عبدالله  مستوفی ، ص 520 ، در حقیقت وزارت  فوائد عامه  که متصدی ” کارخانجات و فلاحت و صناعت و طرق و شوارع  و معدن ”   بود همه جهت سالی 150 الی 200 هزار تومان  بودجه  داشت که تکافوی هزینه های پرسنلی را نمی داد.

 38  – در بارۀ تجارت خارجی و کسر آن دراین دوره نگاه کنید به «گنج شایگان»،  صص 9 تا 11، بنابراین کتاب ، در سال 1329 هـ – ق  کسر موازنۀ بازرگانی  به 110 میلیون  قران  رسیده بود.

*  تازه عمده  این درآمد مربوط  به راهداری می بوده و به قول شاردن رقم  ناچیزی را تشکیل می داده است.

**  این مقداراضافه بودجه شگفت به نظر می رسد. شاردون می گوید  شاه یک سیستم درآمد  را بیشترخرج نمی کرد. و وقتی بدانیم به قول شاردن عمده  مخارج را بکادرهای عالی دولتی و ثروتمندان  تحمیل می کرد ، تعجب ما بر طرف  می شود.

 39 –  برای عصر صفوی :  1 –   در بار اضافه  بودجه  و میزان  کل بودجه :

Chatdin , Tom 5 , pp 411 – 415 

2 –  برای ترکیب بودجه :  تذکرۀ الملوک ارقام   این کتاب  فرق می کند – به  فصل 7 کتاب  باستانی  پاریزی :  « سیاست و اقتصاد عصر صفوی »-  تهران 1348 – صص 140  تا 149 و193  تا 201  و 207 

40 – برای  سال 1249  شمسی :  مجید یکتائی – « تاریخ  دارائی و گمرکات و انحصارات »-   تهران 1340 –  صص 137 تا 139 و نیز 

 

Charles P. Issawi The Economic  and History  of Iran  1800 – 1914 , The University

  of Chicago   Press, 1971   PP  352 – 353 

41 – گزارش   Jacques Joseph Mormard  که  در 15 ربیع الاول  1330به خزانه  داری کل ایران  منصوب شده است به  سفیر وقت  انگلیس  به نقل  گنج شایگان  صص 119 – 118 . شوستر  مورگان  نیز در کتاب خود خفقان ایران ارقامی نزدیک به ارقام این جدول  بدست می دهد. در دودهه قبل و بعد ازانقلاب مشروطه بودجه ایران سالانه 10 میلیون تومان کسرمی داشته است.

42 – ع.  دانشور، بانک  شاهنشاهی و امتیاز- چاپ دوم – تهران آذر1327 صص 20 – 16 

 43 –  با ایجاد بانک خارجی نیز نماینده موازنۀ منفی، میرزای شیرازی مخالفت  بعمل آورد و تابود  مانع از ایجاد آن می شد: ابراهیم صفائی ( اسناد سیاسی دوره قاحار، تهران 1346 ،  صص 8 و 9 و 10 ، تلگراف  میرزا  را به ناصرالدین شاه   آورده است.

44 –  ناصرالدین شاه ” مبتکر”  فروش  املاک و مستقلات  و مزارع ” دیوان اعلی ” به اشخاص شد. رژیم ارباب و رعیتی مبانی حقوقی پیدا کرد و بعد ها با لغو رسمی تیول داری ازجانب مجلس در 1907 میلادی و قانون ثبت املاک ( 1310  شمسی ) رژیم ارباب ورعیتی فی الجمله  تثبیت شد:  مجله اندیشه وهنر شمارۀ 7 تیر ماه  1342 به نقل از الاثر  و آلاثار .

45 – غیراز مأخذ یاد شده ، از جمله  نگاه کنید به مجلۀ کانون بانک ها  شمارۀ 32 مهرماه 1350 صص 22 تا 24 

46 – صدور سرمایه و نقدینه  را شاهزادگان و اشراف باب کردند. ظل السلطان فرزند ناصرالدین شاه 400 هزار تومان از ایران خارج و به بانکهای اروپا سپرد . گویا نخستین حساب بزرگ ایرانی در بانک خارج باشد : «سیاست  و اقتصاد صفوی»،  صص 451 – 450 

47 –  فریدون آدمیت،  فکر آزادی  در ایران، ص 145 ، ما در قسمت فرهنگ وایدئولوژی  ارباب  طلب  به این  امر باز  خواهیم پرداخت.

48 – اعتماد السلطنه، خاطرات روزانه، تقریباً نز دیک  به تمام صفحات گفتگواز دلالی رجال  برای خارجی ها است.

49 –  لرد کرزن درکتاب خود ایران و مسئلۀ ایران می نویسد: مندرجات این قرارداد حاکی ازتسلیم کامل و خارق العاده  کلیۀ منابع  کشور به بیگانگان بود که هیچگاه  درتاریخ سابقه نداشته است.

 50 – در واقع روش  وام دهی به توتون کاران و توزیع  درآمد حاصل از کشت وتهیۀ توتون  سخت به زیان دهقانان بود . توضیح این که «با بازی مالیات عملاً 5 درصد درآمد محصول به دهقانان بیشتر نمی رسید. یعنی دولت وقت اخذ مالیات را تغییرمی داد و زیر فشارمأمورین دولت دهقانان محصول  را به سلف به یک پنجم قیمت می فروختند و سه چهارم آن را مالیات می دادند. فایدۀ عمده کار  به این ترتیب  به جیب همان ” اشراف ” و مالکان و” پنجاه شصت نفر  تاجرعمده می رفت».

 از یک سال پیش از امضای قرار داد عمال رژی به دستیاری میرزا علی اصغر خان اتابک ، به دهقانان  وام با بهرۀ 6 در صد می دادند  و توتون  را هم  حاضر بود ند به بهای بهتر بخرند. این زمینه  سازی قرار داد  رژی از دید  محققان به عمد یا بسهو مخفی مانده و تنها اعتمادالسلطنه بدان توجه کرده است. باری گمان اتابک وهمدستان خارجیش این بوده است  که با این زمینه سازی طبقۀ دهقان را با خود یارخواهند کرد و بازاریان به تنهائی قادربه مقاومت نخواهند  شد. بنا بر این که ایرانیان در شمار مردمی بوده اند که پیش از همه به موازنه عدمی پی برده اند و آن را اصل راهنما، از جمله در رابطه با قدرتمدارها کرده اند، قشرهای زحمتکش، نمی باید فریب بذر پاشی را می خوردند و نخوردند. این قشرها که زیر سلطه گروه بندی های حاکم می بودند، به حکم  تجربه تاریخی، می دانستند که این گروه بندی ها، وقتی پشتشان به قدرت خارجی گرم شود، برشدت استثمار خواهند افزود. ازعهد اسکندر و معاویه… تا دوران معاصرسراسرتجربه است.  در حقیقت، موقعیت گروهای حاکم همواره  از راه همپشتی با گروههای حاکم  بیگانه محکم می شده و می شود. از این رو، مقاومت اصلی  از جانب دهقانان و مردم خرده پا شهری اظهارشد. در حقیقت قرار داد وقتی باطل  شد که دهقانان  برغم  وعدۀ سودهای کلان از کشت آن دست شستند. شگفتا! با وجود  صراحتی  که اعتمادالسلطنه  در لو دادن   این توطئه بکار برده است و معلوم  کرده که  اتابک و اعوانش  خود با همکاری عمال شهری  زمینه فراهم  می آورده اند، مقدمه نویس کتاب خلسه کشف کرده است که انقلاب مردمی در کار نبوده و تضاد منافع  در بالا موجب جنبش  شده است!  محمد حسنخان اعتماد  السلطنه:  «خلسه» مشهور  به «خوابنامه» چاپ تهران  1348  صص 6 و 7  مقدمه  و صص 123 – 127

51 – مورگان شوستر، اختناق  ایران، صص 231 و 305 و 207 و 325 و نیز نجف قلی حسام معزی، تاریخ سیاسی  ایران با دنیا، جلد 1  تهران  فروردین  1325  ص 382  و بالاخره  محمود محمود، تاریخ  روابط  سیاسی  ایران و انگلیس، جلد 7  از فصل  89  تا 94 . در حقیقت  همان سان  که در این  تاریخها آمده است، ایران پیش از قرار داد  1907  درعمل بدو منطقه  نفوذ  تقسیم شده بود: از تجارت خارجی و داخلی ایران22 در صد در دست روسها  و بقیه در دست  انگلیسها  بود.

52 – دکتر مصدق، نطق ها، گرد آوری حسین مکی، تجدید انتشار توسط  انتشارات  مصدق، شماره 7،  نطق  مصدق در مخالفت با وزارت وثوق الدوله  

53 –  کی  استوان، سیاست موازنۀ  منفی –  نطق های  مصدق  در مخالفت با قرار داد  سه جانبه، صص 217 تا 244 و نیز انتشارات مصدق، شماره 2 ، نطق های  وی در مخالفت با قانون انجمن های ولایتی که سپهبد رزم آراء، بهنگام نخست وزیری، بنا داشت از تصویب مجلس بگذراند. 

54 –  در حقیقت  نقش  دولت   تا قرار داد ترکمنچای در رشد  تولید مهم بود.  دولت از طریق خرید  کالا و قبول فرآورده ها بعنوان مالیات و اعطای  وام ، موجب رشد و توسعه واحدهای تولیدی می شد.  دراینباره نگاه کنید  به :

– کتابهائی که در باره امیر کبیرنوشته شده است و نویسندگانش عبارتند ازعباس اقبال ، فریدون آدمیت ، حسین مکی، اکبر هاشمی  رفسنجانی ، جملگی  متذکرسیاست اقتصادی وی در این زمینه  شده اند.

 –  حسن نراقی، تاریخ  اجتماعی  کاشان، تهران 1345  صص  245 – 244 

– مهدیقلی  خان هدایت، خاطرات  و خطرات، چاپ دوم، تهران 1344 ،  ص 57

– مهدی  بهشتی پور :  تاریخچه  نساجی ایران –  تهران  – پائیز 1343  ص 42 

– تراز نامه  بانک  ملی ایران، پایان  اسفند 1330  ص 10 و …

55 – عبدالرحیم  طالب اف :  کتاب  احمد  ص 113 و گنج شایگان  ص 15 

56 –  نخستین محصول  نفت  ایران در سال 1912 به صورت مواد خام صادر شدمصطفی فاتح،  پنجاه  سال نفت  ایران، ص 262

57 – پیام مدرس  به احمد شاه به  وسیلۀ  رحیم زادۀ صفوی  به نقل از کتاب حسین مکی،تاریخ بیست سالۀ ایران، جلد سوم صص 304  و 305 

59 – مجلۀ سوسیالیسم  – دورۀ  دوم  شمارۀ  3 ، چاپ خارج کشور ،  فوریۀ 1965 ص 9 

60 –  برای سر درآوردن ازسازو کارهای تغییرشکل  درآمدهای نفتی  و قرضه های خارجی بدر آمدهای دیگرنگاه کنید به فصل  دوم کتاب :

Paul Vieille, Abol- Hassan  Banisadr , Petrole  et Violence ,), Ed. Anthropos , Paris 1974 

61 –  وزارت کشور خلاصۀ آمارگیری خاص سال 42 ، ص 68  جدول 8 / 6  مدعی است  که تا سال 1327 در حدود 15692 کارگاه  صنعتی  وجود می داشته و در فاصلۀ 27  تا 1331 ،  9925  و اگرسالهای 32 و 33 حتی 1334 را که  هنوز در آمدهای  نفت و کمک ها اثرات سیاست استقلال   را از میان نبرده  بود درنظربگیریم ، در دوران حکومت نهضت ملی ایران با وجود محاصره اقتصادی  دینامیک استقلال چنان رونقی صنعتی را بر انگیخته  بوده است. با این اختصاص که این  صنعت  متکی به منابع  کشور می بوده است. (مدرس –  ابوالحسن بنی صدر صص 3 تا 26 )

62 –  مطالعه در باب اقتصاد را هیچ گاه رها نکرده ام. بخصوص مطالعه اقتصاد ایران را. از جمله می توانید رجوع کنید به نفت و سلطه و مقاله های اقتصادی و عدالت اجتماعی و برنامه حکومت ملی و استبداد فراگیر و…

 

 

 ‏ ◀ پی نوشت های احمد سیف « داور و ایران به زمان رضا شاه»

 

 [1] به نقل از لرد گری: گزارش رسمی، در اسناد و مدارک پارلمانی، وزارت امور خارجۀ بریتانیا، 1910 جلد 17و ص 573

[2] مکیننوود:‌ همان اسناد، ص 1858

[3] همان اسناد،‌جلد 16، ص 2287

[4] سخنان لینچ، همان اسناد،جلد 2و صص 25-1824

[5] م . س. ایوانف: انقلاب مشروطیت ایران، چاپ خارج از کشور، بی تاریخ، ص 48

 

[6] بنگرید به احمدسیف:« استبدادوفروپاشی اقتصاد ایران، 1500-1800» درکتاب: الی کدوری و سیلویا هایم ( ویراستار): مقالاتی درباره تاریخ اقتصادی خاورمیانه، فرانک کاس، لندن، 1988 ( به انگلیسی)

[7] به نقل از محمد ترکمان: نگاهی به اموال منقول و غیر منقول رضاشاه، تاریخ معاصر ایران، کتاب هفتم، بهار 1374، ص 110

[8] هنوز هم کم نیستند کسانی که بر این گمان باطلند که با همین یک سنگ نفت می توانند چند و چندین گنجشگ چاق و چله شکار کنند! کل درآمد ایران از نفت حالا که قیمت نفت خیلی افزایش یافته است از سالی 100 میلیارددلار بیشتر نیست وتازه این مبلغ باید برای برآوردن نیازهای 75 میلیون ایرانی سرشکن شود. آن وقت فقط 4 تا بنگاه بزرگ بین المللی را در نظر بگیرید- وال مارت- بی پی- شل- اکسون موبیل- در 2011 این 4 شرکت که به یقین 75 میلیون نفر به آنها وابسته نیستند حدودا 15 برابر درآمد ایران از نفت درآمد داشتند. یعنی 1464 میلیارددلار. تفاوت البته در این است که درمورد این بنگاهها، این اندک شمار صاحبان سهامند که از این مقدار درآمد سالانه بهره مند می شوند ولی در ایران، درآمدی به مراتب کمتر از این باید صرف واردات گندم برای سیرکردن شکم چندین ده میلیون جمعیت بشود. به همین نحو، مواد اولیه کارخانه ها هم هست از واردات کود شیمیائی و پارچه کفن مردگان و نخود ولوبیای دیزی و هزار و یک نوع حیف ومیل، دیگر چیزی نمی گویم. بدیهی است که تا زمانی که حامل این شیوه ارزیابی از مسائل هستیم، کارمان به همین صورت کنونی اش زار باقی می ماند.

درآمد بنگاهها را از این آدرس گرفته ام.

http://money.cnn.com/magazines/fortune/global500/2011/full_list/

 

[9] نطق مصدق در 9 اردبیهشت 1306، به نقل از « نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره های پنجم وششم مجلس شورای ملی» چاپ خارج از کشور،‌1349،‌ ص 96

 

[10] همان جا

[11] نشریۀ وزین تاریخ معاصر در 10 شماره خویش، تعداد بیشماری از اسناد مربوط به انتخابات در دورۀ پهلوی ها را چاپ کرده است که بسیار خواندنی و مفید اند. انتخابات کنونی هم با دستکاری های شورای نگهبان، هرچه باشد انتخابات به تعبیری که از آن داریم، نیست.

[12] لینک اش را گم کرده ام ولی درجائی خوانده بودم که سالی نزدیک به 30 هزار نفر درجاده های ایران تلف می شوند! جالب است در کنار همین جماعت می خواهی از دری بیرون بروی و یا به منزلی ورود کنی. جانت را با تعارف می گیرند. چند لحظه بعد، وقتی همین آدم های سوپر تعارفی به رانندگی می پردازند تو گوئی که اکثریت شان باید یک ارگان بدن انسان را برای پیوند به بیماری در حال موت به بیمارستانی دیگر برسانند. نه ضوابط رانندگی رعایت می شود، نه محدودیت سرعت ونه سرسختی جاده…و پی آمددردناکش هم، عیان تر از آن است که قابل چشم پوشی باشد. هرکسی هم یا دولت را مقصر می داند برای تنگی جاده ها و خیابان ها و یا دیگری را . و روشن است که اگر ادعای تنگی جاده راست باشد، آدم عاقل در چنین جاده ای با احتیاط می راند نه به عکس! و برای آدم غیر عاقل،‌ نیز،‌ این البته راست است که وقتی که عقل نباشد، جان در عذاب است.

[13] به نقل از علی اصغربرزگر: تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس دردوره رضا شاه، ترجمه کاوه بیات، تهران1372، ص321

[14] برای اطلاع بیشتر بنگرید به تورج اتابکی: تجدد آمرانه: جامعه و دولت درعصر رضا شاه، ترجمه مهدی حقیقت خواه، تهران 1387

[15] برزگر: همان، ص 372

[16] همان، پانویس ص 324

[17] علی اضغربرزگر: تاریخ روابط سیاسی ایران وانگلیس در دورۀ‌رضا شاه، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، انتشارات پروین، 1372، ص 324

[18] به نقل از « مجلس هفتم یا پارلمان « پهلوی»، در ستارۀ سرخ، سال اول، شمارۀ2-1، صص 68-57

[19] به نقل از دکتر علی اصغربرزگر: تاریخ روابط سیاسی ایران وانگلیس در دورۀ‌رضا شاه، ترجمۀ کاوه بیات، تهران، انتشارات پروین، 1372، ص 319

[20] همان، ص 324

[21] نطق مصدق در جلسۀ‌ 29 شهربور 1305، به نقل از نطق ها و مکتوبات دکتر مصدق در دوره های پنجم وششم مجلس شورای ملی، چاپ خارج از کشور، انتشارات مصدق، اسفند 1349، ص 47.

[22] همان، ص 49

[23] بنگرید به همان، صص 65-61

[24] بنگرید به همان، صص 47-50

[25] به نقل از ستارۀ‌ سرخ، شمارۀ‌1و2 ، ر. پیامی : « بودجۀ‌دولتی و ارتجاع رژیم پهلوی»، صص 57-45

[26] به نقل از برزگر: همان، ص 312

 

احمد سیف

احمد سیف، اقتصاددان و مدرس دانشگاه، متولد سال 1324 در آمل و فارغ‌التحصیل مدرسهٔ عالی بازرگانی سابق از ایران است. او از سال 1348 برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و درجهٔ دکتری خود را از دانشگاه ردینگ دریافت کرد و اکنون نیز ساکن این کشور است. وی قریب سی سال در دانشگاه‌های مختلف تدریس کرده و با بیش از بیست سال سابقهٔ تدریس در دانشکدهٔ اقتصاد دانشگاه استافوردشایر بازنشسته شده و اکنون نیز به تدریس در کالج ریجنتز لندن مشغول است.

 

شماره ۸۴۴ از ۸ تا ۲۲ دی ۱۳۹۲

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید