مرتضی عبداللهی: … یکی از مسائل و مشکلات عمدۀ جوامعی مثل جامعۀ ما، مسألۀ همه گیر بودن خشونت است. نه تنها خشونت فقط از طرف دولت استبدادی، بلکه در همۀ زمینه ها و در همۀ بنیاد های اجتماعی ما مسألۀ ریشه ای مانع تحول در ایران است. … یادآوری می کنم که در چند جلسه ای که در خدمت آقای علی شفیعی راجع به مسألۀ خشونت صحبت کردیم که علاقمندان می توانند بر روی سایت ما آن گفتگوها را نگاه کنند. آقای شفیعی، شما در ابتدا خشونت را به تفصیل تعریف کردید که چیست. و بعد ۶ مشخصۀ اصلی برای خشونت شمردید که شما تا الان چهار تا را بررسی کردید که عبارت بودند: – مشخصۀ اول خشونت گر حتماً می خواهد قربانی اش را تحت مهار و کننرل داشته باشد. – مشخصۀ دوم این است که حتماً می خواهد قربانی اش را منزوی بکند. – مشخصۀ سوم این است که حتماً خشونت با تحقیر همراه است. و مشخصۀ چهارم این است که خشونت گر بدون زبان ابهام وجود ندارد. حالا دو مشخصۀ دیگر مانده که در خدمتتان صحبت کنیم. امروز قرار بود که شما راجع به مشخصۀ پنجم صحبت بفرمایید. لطفاً اول بفرمایید که مشخصۀ پنجم چیست، مشخصۀ ششم چیست، بعد بپردازیم به مشخصۀ پنجم.
علی شفیعی: مشخصۀ پنجم، غیرقابل محاسبه بودن خشونت گر است. یعنی به خشونت گر نمی توان اعتماد و اطمینان کرد. مشخصۀ آخر و ششم، خشونت فیزیکی است و یا آسیب رساندن به بدن است: کتک زدن، شکنجه کردن، و یا اعدام کردن و کشتن. این آخرین مرحله از خشونت است. ولی امروز می پردازیم به این امر که خشونت گر غیرقابل محاسبه است، به خشونت گر نمی توان اعتماد کرد. و سعی می کنیم دلایل روانشناختی این امر را روشن کنیم که چرا نباید به خشونت گر اعتماد کرد و چرا خشونت گر غیرقابل محاسبه است و نمی شود رویش حساب کرد.
مرتضی عبداللهی: بهرحال رویش نمی شود حساب بازکرد؟
علی شفیعی: نخیر، ببینید، خشونت گر قول و عهد و قرار و پیمانی که با شما بست، حتماً بدانید که به اینها وفا نخواهد کرد. زیر قول خودش خواهد زد. امکان ندارد که به عهدی که با شما می بندد، وفا کند. همۀ ما تجارب زیاد در زندگی کرده ام و این امر را می شناسیم. اگر خوب فکر کنیم، می بینیم با آن آدم هایی که قدرت پرست هستند و خشونت گر، هر قراری شما بگذارد، بعد از مدتی اینها زیر آن قرار می زنند و محکم نمی ایستند. این امر قول دادن و یا پیمان بستن، امری است از نظر روانشناسی بسیار بسیار با اهمیت، بخصوص در روابط اجتماعی. یعنی امکان ندارد که یک جامعه بتواند حتی ادامه حیات بدهد، اگر در آن اعتبار از بین برود، در آن اعتماد و اطمینان از بین برود. اگر من به شما اعتماد نداشته باشم، شما به من اعتماد نداشته باشید، به آن غذایی که می رویم می خریم اعتماد نداشته باشم، به پزشکی که به او مراجعه می کنیم اعتماد نداشته باشیم، اصلاً جامعه نمی تواند ادامۀ حیات پیدا کند. از نظر روانشناسی، اولین مرحلۀ قول و قرار گذاشتن، قول و قراری است که هر انسان با خودش می گذارد. …