این سخنان را روح الله خمینی دربیست وپنجم خرداد ماه سال شصت درپی صدوربیانیه جبهه ملی ایران درمخالفت با لایحه قصاص عنوان کرد. اما آنچه این قلم را برآن داشت تا به کنکاش دراین مورد همت گمارد عللی چند بوده.
ازجمله:
اول: حکم صادره ازسوی خمینی مبنی برارتداد جبهه ملی.
دوم: اظهارنظراخیرحجه الاسلام محمد جعفرمنتظری، رئیس دیوان عدالت اداری دراین باره.
نامبرده درمورخه ششم اسفند ماه درگفتگو با خبرگزاری ایرنا اظهارکرده اند: « اگر شخصی اسلام را پذیرفت معنای آن این است که ملتزم به همه محکمات آن است و چنین فردی نمیتواند یک سری احکام مسلم اسلام را رد کند . . . پس از انقلاب نیز وقتی قرار شد قصاص در قانون مجازات اسلامی لحاظ شود، عدهای در جبهه ملی به قصاص به عنوان یک مسئله غیرانسانی اعتراض کردند . . . حالا با گذشت ۳۵ سال از انقلاب اسلامی دوباره افرادی که کژفکری، کژاندیشی و کژفهمی آنان ریشه در همان جبهه ملی دارد، دوباره همان سخن را میگویند تا موجی در جامعه ایجاد کنند»
سوم: چهاردهم اسفند سالروزدرگذشت بزرگ مرد دوران معاصر مشرق زمین مرحوم دکترمحمد مصدق. چرا که خمینی درمورد مرحوم دکترمصدق گفته بود: «لکن رهبرشان هم مسلم نبود»
اما واقعا داستان ازچه قراربود که حکم ارتداد جبهه ملی اززبان خمینی صادروازآن پس ادعای خمینی همچون پتکی برسرجبهه ملی فرود آمد وجبهه ملی را از حقوق حقه خود محروم داشت.
دراین قلم ابتدا به اجمال ما وقع به جهت تاریخی شرح خواهد شد وسپس به مقایسه تطبیقی اصل قصاص برآمده درکلام الله ولایحه معروف قصاص که موضوع بحث است پرداخته خواهد شد.
مخالفت های پیاپی جبهه ملی با نقض حقوق وآزادی های بدیهی ازسوی حاکمیت هرروزبا بیانیه های جبهه ملی واظهارنظرهای فعالان جبهه ملی درمطبوعات همسو با این جریان سیاسی به سمع ونظرحوزه عمومی میرسید. بیانیه جبهه ملی مبنی برشرکت مردم درتظاهرات اعتراضی روزبیست وپنجم خرداد ماه سال شصت دراعتراض به لایحه مشهورقصاص وحمایت ازرئیس جمهور، سید ابوالحسن بنی صدرعکس العمل شدید روح الله خمینی وسران حزب جمهوری اسلامی را دربرداشت. دربخشی ازبیانیه صادره ملی اینگونه عنوان شده است:
«. . .هموطنان شرافتمند مردم غیور و آزادیخواه ایران. در شرایطی که همه آزادیهای فردی و اجتماعی توسط هیأت حاکمه مستبد و انحصارگر زیر پا نهاده شده و استقلال مملکت در معرض خطرات جدی قرار دارد… و بالاخره در شرایطی که انقلاب بزرگ ملت را از کلیه هدفهای بنیادی خود منحرف کردهاند از شما دعوت میکنیم که ساعت چهاربعد از ظهر روز دوشنبه بیست و پنجم خرداد ماه در گردهمایی و راهپیمایی جبهه ملی بانگ اعتراض خود را به گوش جهانیان برسانیم»
متأسفانه با تمام تلاشی که درجهت به دست آوردن متن کامل بیانیه جبهه ملی درارتباط با فعالان جبهه ملی مصروف داشتم دست یابی به متن کامل بیانیه صادره مقدورنیافتاد. برابراظهارات فعالان جبهه ملی تمامی اسناد ومدارک جبهه درسال شصت درحمله ایادی استبداد دینی به دفتر ومنازل مسکونی فعالان جبهه به غارت رفته ودسترسی به برخی ازاسناد ومدارک میسرنمی باشد.
اما آنچه مورد سئوال است وباید جهت واکاوی بحث بدان توجه شود اینکه:
* لایحه چیست؟
* آیا فقط جبهه ملی درمقام اظهارنظرعلیه لایحه پیشنهادی برآمده بود؟
* آیا لایحه قصاص لزوما مطابق قصاص مندرج درنصوص کلام الله بوده؟
اصولا درعلم حقوق لایحه درمعنای عام به دفاعیه و یا پیشنهادی اطلاق میشود که ازسوی طرفین دعوا برای دفاع ازحق و حقوق خود دردادسرا و یا دادگاه تقدیم به بازپرس و یا قاضی پرونده می گردد. اما درمعنی الاخص که در این نوشتارمدنظرمی باشد به پیشنیهادی اطلاق میشود که برای تصویب به صورت قانون ازدولت به مجلس ارائه میشود. حال آنچه که به جهت عرف حقوقی وبرابرقوانین مصوب بدیهی مینماید نه فقط نمایندگان مجلس، بلکه تمامی صاحب نظران ازجمله، اصحاب رسانه، حقوق دانان واحزاب وفعالان سیاسی میتوانند آزادانه درمقام له یا علیه لوایح پیشنهادی به ابراز نظروعقیده بپردازند.
براین اساس آیا جبهه ملی به مستند اظهارنظرمخالف لایحه پیشنهادی می باید تکفیرمی شد؟؟؟؟؟ حال اینکه حق اظهارنظرچه له وچه علیه لوایح پیشنهادی جزء لاینفک برای بررسی لوایح می باشد.
اما درپاسخ به سئوال دوم باید اذعان داشت که این فقط جبهه ملی نبود که درمقام مخالفت با لایحه قصاص برآمد بلکه، صد وسینزده تن ازحقوقدانان و قضات دادگستری با صدوربیانیه ای درمورخه سی ام بهمن ماه سال شصت وصد وشصت وهفت نفرازاستادان دانشکده حقوق، قضات ووکلای دادگستری با صدوربیانیه ای به مورخه بیست ودوم اردیبهشت سال شصت با خواستارشدن بحث آزاد درمورد لایحه مذکوربا مفاد آن به مخالفت برخواستند. حال سئوال این است که چرا چماق تکفیروارتداد فقط به تن وجان جبهه ملی نشست؟؟؟؟؟ آنگونه که به نظر میرسد صدورحکم ارتداد به جهت مخالفت جبهه ملی با لایحه قصاص نبوده بلکه، مخالفت با لایحه قصاص فقط به جهت مواضع سیاسی جبهه ملی دراعتراض به محدود نمودن آزادی های سیاسی وحمایت ازرئیس جمهوردرتظاهرات بیست وپنجم خرداد ماه سال شصت بوده است. یعنی طبق روال خمینی حقیقت را فدای مصلحت قدرت خود نمود.
اما پاسخ به سئوال سوم کمی دشوارترازدوسئوال ما قبل خود مینماید. دراین مبحث ابتدا می باید به تحلیل وبررسی آیات قصاص درکلام الله پرداخته وسپس گزاره هایی ازمواد مندرج درلایحه قصاص که درتقابل با آیات شریفه قصاص قرار میگیرند.
* آیات شریفه کلام الله:
«. . . مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا . . .»
اسراء / پنجم
«. . . کسی که بکشد نفسی را بدون اینکه اوقتل عمدی مرتکب شده باشد ویا درزمین فساد کرده باشد پس این بدان معنا است که همه انسان ها را کشته است وکسی که زنده کند اورا پس بدان معنا است که تمامی انسان ها را حیات بخشیده است . . .»
آنچه ازاین آیه شریفه به دست می آید اینکه:
اول: مجوز قتل انسان فقط قتل عمدی است که قاتل برای قتل مجوزی نداشته ویا مقتول می باید برروی زمین فساد کرده باشد که البته دراین آیه فساد به معنی الاخص میباشد نه به معنی العموم.
دوم: ارزش حیات فرد فرد نوع بشرومحدوده تقبیح قتل فرد فرد نوع بشرکه قرآن قتل عمد یک بیگناه را درحد قتل تمامی نوع بشریا به عبارتی نسل کشی میداند.
سوم: درتحسین نجات جان هرانسان بی گناه ویا بخشش گناه کاری که مستحق اعدام میباشد قرآن این نجات ویا عفورا حیات بخشی فرد فرد نوع بشرمی شمارد.
« الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»
بقره / صد ونود وچهار
«ماه های حرام را دربرابرماه های حرام نگاه دارید که اگرحرمت آن را نگاه نداشتند وبه شما تعدی کردند پس شما نیز به آنان تعدی کنید دقیقا به همان کمیت وکیفیت که آنها به شما تعدی کرده اند وازالله بترسید که بیش ازآنچه به شما تعدی کرده اند تعدی نکنید وبدانید الله با این ترسایان است که بیش ازحد تعدی نکنند»
آنچه ازاین آیه شریفه نیجه میشود اینکه:
اول: قتال وخشونت درماه های حرام تحریم شده واین برای بازداری ازقتل وهرگونه تعدی است.
دوم: درصورتی که تعدی صورت گرفت شما نیزتعدی کنید. دومورد دراینجا استخراج میشود. دفاع مشروع دربرابرتعدی واصل حقوقی تناسب مجازات با جرم که تعدی درمقام دفاع می باید با همان کمیت وکیفیت باشد نه افزون برآن.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ فِی الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَالأُنثَى بِالأُنثَى فَمَنْ عُفِیَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاء إِلَیْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِکَ تَخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَرَحْمَهٌ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِکَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ»
بقره / صد وهفتاد وهشت
«اى کسانى که ایمان آورده اید بدانید مقررداشتیم برشما قصاص را درقتلی که باشد آزاد برابرآزاد وبنده برابر بنده وزن برابرزن وهر کس که به اراده ولی مقتول به دیه یا غیر آن بخشیده شده است کاری است نیکووقاتل آن را به نیکی ادا کند واین بخشش وتخفیف رحمتی است از سوی رب شما وکسی که ازقاتل ویا ولی مقتول تعدی کند پس ازآن برای او است عذابی دردناک»
آنچه ازآیه شریفه مذکوربدست می آید اینکه:
اول: برایمان آوردگان برابری قصاص حکم شده با عناوین زن دربرابرزن، آزاد دربرابرآزاد و. . . حمل برتقابل قاتل ومقتول میباشد نه اینکه اگرآزاد عبد را به قتل رساند تقابل انجام نخواهد شد.
دوم: ولی دم حق گذشت ازخون مقتول خود را با دریافت دیه ویا به رایگان دارا می باشد یعنی دراین صورت میتواند حق خود درانتقام را اسقاط نموده وبرابرآیه شریفه پنجم سوره مبارکه اسراء نه فقط به یک بشربلکه به فرد فرد بشرحیات بخشد.
سوم: این تخفیف رحمتی است ازسوی رب چرا که با این بخشایش باشد که اولفت میان متخاصمین ایجاد شود.
چهارم: پس ازاین گذشت هریک ازطرفین به این بهانه به یکدیگرتعدی نمایند برایشان جرم تلقی شده وعلاوه برمجازات دنیوی عذاب اخروی دربرخواهد داشت. چرا که خداوند براین است ازتجدید تعدی طرفین ممانعت به عمل آید.
«وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَهٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ»
مائده / پنج
«و برآنان مقررکردیم که نفس دربرابرنفس و چشم دربرابرچشم وبینى دربرابربینى وگوش دربرابر گوش ودندان دربرابر دندان مىباشد و زخمها قصاصى دارند وهرکه ازآن درگذرد پس آن کفاره گناهان او خواهد بود وکسانى که به موجب آنچه خدا نازل کرده داورى نکردهاند آنان خود ستمگرانند»
آنچه ازاین آیه شریفه استخراج میشود اینکه:
اول: تقابل وبرابری قاتل ومقتول ومقداروکیفیت وموضع قصاص می باشد.
دوم: گذشت ازحق قصاص تشویق شده وامرپسندیده ای خوانده شده ودرپاداش آن بخشایش گناهان وعده داده شده است.
سوم: داوری درمورد قصاص واجرای آن فقط میباید با احکام حقوقی تناسب جزا وجرم، دفاع متقابل و. . . انجام شود.
«وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَاْ أُولِیْ الأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»
بقره / صد وهفتاد ونه
«وهرآینه برای شما درقصاص زندگی است ای اهل خرد باشد که شما ترس ازخدا پیشه کنید»
آنچه ازاین آیه مستفاد میشود اینکه:
تمامی نحوه حقوقی وتناسبی درقصاص ونحوه گذشت ازقصاص وحرمت تعدی پس ازگذشت همه وهمه درس هایی برای احیای حقوق وزندگی بشری میباشد البته اگردرآن بی غرض وبا تعمق نگریسته شود.
« فلایسرف فی القتل انه کان منصورا»
اسراء / هفده
«درقتل اسراف وزیاده روی نکنید که همانا آن برای شما پیروزی است»
آنچه از این آیه شریفه بدست می آید اینکه:
تعجیل ، عدم اطمینان درجوازقتل و. . . ازمصادیق اسراف بوده وتحریم میباشد.
* برخی ازایرادات وارده برلایحه قصاص:
اول: درفصل ششم قانون مجازات اسلامی سابق ازراه های ثبوت قتل شهادت عنوان شده است.
ماده دویست وهفتاد وسه این قانون مقررمی دارد:
«الف- قتل عمد با شهادت دو مرد عادل ثابت میشود»
حال آنچه در این باب درتقابل با قصاص قرآنی می افتد اینکه به گفته قرآن درقتل اسراف نباید کرد حال اگرخواه ویا نا خواه شهود شهادتی برعلیه متهم روا دارند ومتهم به ناحق موضوع قتل واقع شود تکلیف چیست؟؟؟؟؟ آیا دراینجا خلاف نص صریح کلام الله اسراف درقتل رخ ننموده است؟؟؟؟؟ مضافا با ریخته شدن خون بی گناه به اشتباه آیا برابرآیه شریفه کلام الله فرد فرد بشرجمیعا مقتول نگشته اند؟؟؟؟؟
دوم: مقتول شدن توسط پدریا جد پدری.
ماده دویست وبیست این قانون تصریح می دارد:
«پد یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود و به پرداخت دیهی قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد»
این ماده قانون نیزبا ایات ذکرشده که دربالابدان ها استناد شد درخلف واقع میگردد چرا که دراین صورت تقابل وتناسب نفس به نفس وقاعده تناسب مجازات وجرم نقض میگردد.
حال آیا این لایحه قصاص که سالیان سال درکشورحاکم بوده با قصاص قرآنی هم ترازاست تا معترض به این لایحه مشمول صفت مرتد شود؟؟؟؟؟
البته این ماده قانون به استناد فتوای مشهورفقها به درلایحه درج وبه تصویب رسید که قابل ذکراست فتوای آیه الله العظمی صانعی دراین باب فتوای غیرمشهورمیباشد وقصاص برای پدروجدپدری را ثابت میداند.
سوم: اگرقاتل مرد مسلمان ومقتول زن مسلمان باشد:
ماده دویست ونه این قانون تصریح می دارد:
«هر گاه مرد مسلمانی عمداً زن مسلمانی را بکشد محکوم به قصاص است لیکن باید ولی زن قبل از قصاص قاتل نصف دیه مرد را به او بپردازد»
دراین ماده قانون هم تقابل وتناسب نفس به نفس وقاعده تناسب مجازات وجرم نقض گشتهو.
این مغایرت با ومخالفت با قصاص مصرحه درکلام الله درمواد قانونی مرتبط به قتلی که یکی ازطرفین مسلمان ودیگرطرف غیرمسلمان ذمی هم باشد مشاهده میگردد.
قابل ذکراست این هردومواد مندرج درلایحه قصاص که برجان آدمیان حکومت مینمود بنابربرداشت غیرواقع فقها ازقرآن وسنت اخذ ودرلایحه قصاص درج وبه تصویب قانون گذاران رسیده بود. اجتهاد آیه الله العظمی یوسف صانعی دراین مورد هم مطابق با مستندات قانونی برابری قصاص را به عنوان فتوای غیرمشهوربرگزیده است.
ازهرروی مباحث خلافی میان قصاص برآمده ازقرآن ولایحه قصاص که مورد بحث بود بیش ازاین چند مورد میباشد که دراین مقال به گونه ای اجمالی فقط به این چند مورد اکتفا شد.
اما آنچه به صراحت ازاین این رویداد تاریخی ومقایسه تطبیقی ما بین قصاص نشأت گرفته ازقرآن ولایحه قصاص مد نظرخمینی وایادیش بدست می آید اینکه لایحه قصاص کاملا ضد اسلامی وضد انسانی بوده وبراین اساس نه فقط مخالفت واعتراض جبهه ملی با لایحه قصاص شروط حمل صفت ارتداد را دارا نبود بلکه، جبهه ملی با اعتراض به این لایحه با تصویب قوانین ضد اسلامی به قیام همت نهاده بود.