آلبرت اینشتاین، یکی از بزرگترین نوابغ تاریخ و برنده جایزه نوبل فیزیک در قرن بیستم، در نامه ای که به نویسنده زندگینامه خویش، کارل زلیگ، Karl Seelig نوشته، خاطر نشان میکند:
«من هوش و استعداد فوق العادهای ندارم، بلکه آنچه بیش از اندازه دارم، کنجکاوی است. وجود و شخصیت من پُر از ذوق و شوق و هیجان کنجکاوی است.»
آیا آلبرت اینشتاین با جمله بالا در توصیف شخصیت و خلق و خوی خویش از خود تواضع و فروتنی نشان دادهاست؟
تحقیقات جدید روانشناسان و اعصاب و مغز شناسان به ما جواب منفی میدهند. این پژوهشها به ما خاطر نشان میکنند که شناخت آلبرت اینشتاین از خودش کاملاً درست و صادقانه است. این تحقیقات بر این امر تأکید دارند که کنجکاوی خصلتی ذاتی در همۀ انسانها است. هر کس نسبت به آن معرفت پیدا کند، از آن غفلت نکند و بلکه کنجکاوی خویش را رشد و نمو دهد، در بخشها و زمینههای گوناگون زندگی خویش از مجموعهای از امتیازها و حسن های غیره قابل تخمینی برخوردار خواهد شد.
حال ببینیم کنجکاوی چیست و آنرا در ادبیات زبان فارسی چگونه تعریف میکنند؟ معنی کنجکاوی تفحص، غور و دقت کردن در امور، وقایع و موضوعات گوناگون است. آدم کنجکاو آدمی است که در جائی و یا در امری تفحص، جستجو، امعان نظر و کاوش میکند.
شش حسن در سود آدمهای کنجکاو:
حسن اوّل:ژرف اندیشی و گریز از منطق صوری است.
آدمهای کنجکاو عمیق اندیش هستند. سطحی نگری و به امور گوناگون بطور سطحی و صوری بر خورد کردن، آدم کنجکاو را نه تنها راضی و خشنود نمیکند، بلکه او را بیزار و گریزان نیز میکند. آدم کنجکاو حتی در گفتگوها و معاشرتهای عادی خویش نیز همه جا بدنبال مباحث و گفتگوهای عمیق و پُر ژرف است. به صورت از منظر محتوی و به متحوی از منظر صورت میپردازد. آدم کنجکاو باز و بی پروا بسوی دیگران میرود و سر گفتگو و بحث پیرامون امور بسیار مهم و عمیق را باز میکند.
روانشناس آمریکایی، Todd Kashdan امر فوق را مورد توجه و پژوهش خویش قرار دادهاست(1). او مینویسد: کسانی که حرص و ولع در یادگیری علم و دانش و آموختن چیزهای نو دارند، یعنی آدمهای کنجکاو، حتی از ملاقاتهای تصادفی و بدون برنامه ریزی قبلی که برایشان اتفاق میافتد، کمال استفاده را میکنند. مهم نیست این ملاقاتها و معاشرتها در کجا صورت گیرند، در تاکسی و یا در مهمانیها، بهنگام مسافرت در قطار و یا هواپیما. هر کجا فرد کنجکاو اوضاع را مناسب دید، شروع به گفتگو و بحثهای عمیق میکند. کاشدان، روانشناس فوق، مینویسد: “این گفتگوها غالباً هم برای خود فرد کنجکاو و هم برای هم صحبتهای او جالب و شادی برانگیز هستند.”
چرا اینطور است؟ چرا ژرف اندیشی، بر خلاف صورت بینی، جذاب و شادی برانگیز است؟
جواب این است: زیرا اولاً پرسشها و ابهامهای مطرح شده در این گفتگوها، سطحی و پیش پا افتاده نیستند، بلکه جدی هستند و ژرف اندیشی میطلبند. ثانیاً به زندگی خصوصی و شخصی دیگران هیچ ربطی ندارند. به اصطلاح هیچ نشانی از فضولیهای نا بجا و یا سر درآوردن از زندگی شخصی و خصوصی افراد در آنها وجود ندارد. از این دو مهمتر، محتوای مباحث و گفتگوهای آدمهای کنجکاو هرگز از اموری مثل پشت سر این و آن حرف زدن، از این و آن بد گویی کردن و یا به دیگرانی که در گفتگو و بحث حضور ندارند، وصله های ناجور چسباندن، نیست.
کیفیت این گونه گفتگوها و بحثهای کنجکاوانه شامل توجه عمیق به محتوی مسائل و واقعیتها کردن از یک طرف و فریب صورت و شکل را نخوردن، از جانب دیگر است. علاوه بر آن، این نوع گفتگوها با احترام و گرامی داشت همصحبت خویش، همراهند. این دو خصلت، یعنی توجه عمیق نسبت به محتوای واقعیتها کردن و حرمت هم صحبت خویش را نگاهداشتن، در هر گونه بحث و گفتگویی ایجاد نزدیکی، علاقمندی و شادی و گشایش بروی یکدیگر میکند. امور فوق حالتهای روانی – اجتماعی هستند، سخت شادی بر انگیز. طوریکه اثرات روحی و روانی آنها حتی پس از اتمام گفتگوها و بحثها تا مدتهای زیاد در خاطرهها پا بر جا خواهند ماند.
حتی افرادی هم که در بحثها و گفتگوها خصلت گوشه گیری و ساکت و خاموش ماندن را دارند، از اینگونه مباحث و همصحبت گشتنها بشدت راضی و خشنود میشوند و احساس لذت بردن میکنند. چرا که شرکت کردن در گفت و شنودهایی که مملو از شفافیت و صداقت، و پُر معنی هستند، در شرکتکنندگان ایجاد شور و شوق و علاقه میکند و باعث میشود که مباحثه کنندگان خویشتن را مورد قبول، و تفهیم و تفاهم یکدیگر بیابند و احساس رضایت و شادکامی کنند.
حسن دوّم:کنجکاوی سبب شادی و خوشبختی میشود:
شاد بودن و احساس خوشبختی کردن نیازی مبرم به کنجکاوی دارد. آدمهای کنجکاو زندگی فردی و اجتماعی خویش را با رضایت کامل، و شادی و خشنودی پایدار طی میکنند. دو روانشناس سرشناس آمریکایی که در زمینه شادی و خوشبختی پژوهش میکنند، یکی کریستوفر پترسون Christopher Peterson و دیگری مارتین سلیگمن،Martin Seligman ، هر دو معتقدند:
خصلت کنجکاوی کمک شایانی به دارا بودن زندگی شاد، خوشبخت و پُر ثمر میکند. این دو محقق به همۀ انسانها توصیه میکنند، حواس خودشان را بیشتر متوجه رشد و نمو کنجکاوی خویش کنند تا در زندگی خویش از شادی و خوشی فراوانی بهرمند گردند.
دو محقق فوق در بیشمار پژوهشهای خویش، آنهم در سطح جهان و نزد ملیتهای و فرهنگهای گوناگون، به این نتیجه رسیدهاند که غالب انسانها جهت خوشبخت شدن در زندگی خویش به خطا بدنبال مادیات و یافتن پول و ثروت زیاد و یا مقامهای بلند مرتبه میروند. بدین امید که از طریق کسب اینها شادی و خوشبختی زندگی را برای خویش فراهم کنند. در صورتیکه پول و ثروت و مقام به تنهایی هیچگونه شادی و خوشبختی ببار نخواهد آورد. بلکه این کنجکاوی است که انسانها را از درون و بطور مداوم شاد و سر حال نگاه میدارد. بخصوص حاصل تحقیقات و مطالعاتی که همکاران آنها در اروپا و آمریکا کرده اند، نیز، بیانگر این واقعیت بسیار مهم هستند:
انسانهایی که در آموختن علم و دانش حریص و در یادگیری سخت کوشا هستند، در زندگی خویش خیلی بیشتر و پایدارتر در مقایسه با افرادی که در آموختن دانش از خود کنجکاوی نشان نمیدهند، رضایت و خشنودی را تجربه میکنند.
سئوال اصلی این است: مغز و اندیشه انسان کنجکاوی که گرسنه آموختن علم و دانش است، چرا این کنجکاوی در درون او احساس شادی و خوشبختی پایداری را ایجاد میکند؟ جواب روانشناسان محقق در این باره این است:
انسان کنجکاو، آدمی است که در محیط زیست اجتماعی، و حتی طبیعی خویش، خویشتن را سخت به شناختن و شناسائی هر آنچه پیرامون زندگی و حیات او، چه در حال حاضر و خواه در گذشته، در جریان است، مشغول میکند. در نتیجه اینکار، فرد کنجکاو خویشتن خویش را با همۀ این امور پیوسته، همبسته، متعلق و مرتبط میبیند و میداند. این امور همگی به او احساسی خوب و خوش آیند میدهند. چرا که هر گونه احساس همبستگی، پیوستگی و تعلق خاطر داشتن به هر چیزی، در انسان شادی و احساس بهروزی ایجاد میکنند.
برای مثال فرد کنجکاوی که در پی شناخت و شناسائی تاریخ و فرهنگ وطن خویش میرود. هر چه بیشتر و بهتر این دو را شناسائی کند و بشناسد، احساس همبستگی، دلبستگی و تعلق خاطر داشتن به تاریخ و فرهنگ جامعه خویش، و از این طریق به هموطنان خود، چه در گذشته و خواه در زمان کنونی، در او بیشتر میشود.
دلیل امر فوق ایناست که: اولاً این تاریخ و فرهنگ را ساخته اندیشه و عمل همنوعان و هموطنان خویش از گذشتههای دور تا زمان کنونی میبیند. ثانیاً خودِ خویش را نیز بمثابه حاصل و هم سازنده این تاریخ و فرهنگ باز میشناسد. ثالثاً جایگاه، هدف و حاصل زندگی خویش را با این تاریخ و فرهنگ مرتبط، همبسته و در پیوستگی مداوم میبیند و میکند. این پیوستگی و همبستگی با فرهنگ و تاریخ وطن خویش به زندگی انسان کنجکاو، هم هدف و هم معنی میدهد. داشتن این دو در زندگی، یعنی داشتن هدف و معنی دار بودن زندگی، احساسی بس زیبا، نشاط آور و پُر از شور و شوق در فرد کنجکاو ایجاد میکند.
حسن سوّم:کنجکاوی انگیزه آموختن را بیدار و هوشیار میکند.
کنجکاوی نه تنها انگیزه آموختن و آموزش دادن را در انسان ایجاد میکند، بلکه کمک میکند که شوق و ذوق آموختن و آموزش دادن در انسان کنجکاو بطور پایداری باقی و فعال بماند. خانم سوفی فون اشتوم، Sophie von Stumm روانشناس پژوهشگر از دانشگاه Goldsmiths College در لندن در مورد موضوع فوق بیش از 200 تحقیق و مطالعه را تجزیه و تحلیل کرده است(2). حاصل مجموع این پژوهشها که در تکوین آنها بیش از پنجاه هزار نفر بطور داوطلبانه شرکت کرده اند، اینگونه است:
انسان کنجکاو مطالب و موضوعات گوناگون را خیلی زودتر و بهتر از کسانیکه کنجکاو نیستند، یاد میگیرد. زیرا شوق آموختن علم و دانش در فرد کنجکاو سبب میشود که او با دقتی خاص و ویژه به امور و مطالب و موضوعات گوناگون توجه کند. فرد کنجکاو تمامی حواس و فکر خویش را بر روی آن چیزی که میخواهد بیاموزد، بشدت، متمرکز میکند. حتی اگر حواس و توجه او نسبت به موضوعی پرت شد، خیلی زود و براحتی باز به مطلبی که مورد علاقه و توجه اوست، باز میگردد و حواس و فکر خود را بر او متمرکز میکند.
خانم فون اشتوم، روانشناس فوق مینویسد: « کنجکاوی بمثابه تشنه علم و دانش بودن موتور یاد گیری و انباشتن دانستنیها در انسان است.»
در تحقیق دیگری در این زمینه، کارشناس و محقق مغز شناسی، ماتیاس گروبر، Matthias Gruber ، از دانشگاه کالیفرنیا، در یکی از پژوهشهای خویش این امر مهم را ثابت میکند:
اگر انسان کنجکاوی با علاقه شدید و پُر از هیجان و شوق و ذوق مطلبی را مطالعه کند، مغز او آمادگی وتوان فوقالعاده برای دریافت موضوع مورد مطالعهاش را پیدا میکند. در این حالت مغز فرد کنجکاو حتی اطلاعات جدیدی را کسب و در خود ذخیره میکند که اصلاً برای موضوع مطالعه کنونی او، اهمیت خاصی ندارند.
دست آورد تحقیق گروبر توانست کمک شایانی به فهم این امر کند که چرا افراد کنجکاوی که تشنه آموختن علم و دانش هستند، بطور اساسی اطلاعات بیشتری را از محیط زیست اجتماعی خویش دریافت میکنند تا دیگران. از دید ماتیاس گروبر، متخصص شناخت مغز، در واقع مهم نیست آدم کنجکاو به چه کاری مشغول است. برای مثال به یک سخنرانی علمی گوش میدهد و یا اصلاً در شهر قدم میزند و گردش میکند. هر کجا که باشد و به هر کاری که مشغول باشد، دریافت اطلاعات او فوق العاده زیاد هستند.
حسن چهارم: کنجکاوی اساس استعداد و مستعد شدن است:
کنجکاوی از همان دوران نوزادی، طفولیت و کودکی زیر بنای رشد و تکامل ذهن و اندیشه انسان را پایه ریزی کرده و میسازد. پل سیلویا Paul Silvia روانشناس محقق از دانشگاه North Carolina at Greensboro در پژوهشی دراز مدت و طولانی به این نتایج رسیده است:
پایه و اساس رشد استعداد و مستعد شدن هر انسانی از همان اوان کودکی و خردسالی، بوسیله کم و زیاد بودن مقدار کنجکاوی او، تکوین مییابد . دلیل امر فوق را روانشناس مزبور سیلویا، در این میداند که کنجکاوی هر کودکی از دو طریق افزایش مییابد:
● طریق اوّل همان کنجکاوی ذاتی است که هر نوزادی با آن به دنیا میآید. اگر این کنجکاوی ذاتی بدون هر گونه مانع، فضای باز و گستردهای را در پیش روی خود بیابد، روز به روز بیشتر و فعالتر میگردد. در واقع بدون این کنجکاوی ذاتی هیچ کودکی قادر نیست رشد جسمی و عقلی کند.
● طریق دوّم تشویق و ترغیب و تبلیغ کنجکاوی در محیط زیست اجتماعی کودک است. این تشویق و ترغیبها ابتدا از طریق پدر و مادر و محیط خانواده و سپس محیط اجتماعی بیرون از خانه که فرد در آن رشد میکند، بعمل میآیند.
حال سئوال اصلی این است: از جنبه روانشناسی تشویق و ترغیب کردن کودک، نوجوان و جوان، ( و در واقع هر انسانی در هر زمان از زندگی او)، در امر کنجکاوی چه فعل و انفعالاتی در روح و روان، اعصاب و مغز و عقل او ایجاد خواهد کرد؟
نظر سیلویا روانشناس محقق موضوع فوق این است: کودکی که کنجکاو است و کنجکاوی او تشویق و ترغیب نیز میشود، در دوران طفولیت و نوجوانی خویش تجارب بسیار زیادی در زمینههای گوناگون کسب میکند. کودک و یا فرد مزبور روی این تجارب فکر و اندیشه میکند. در اثر این کار هر از چندی نسبت به سن و سال خویش به نتایجی نو و جدید میرسد. ولی فرد کنجکاو به این نتایج دل خوش نمیکند و راضی نمیشوند. بلکه تلاش میکند دامنه کسب تجارب خویش را باز هم گسترش داده و وسیعتر کند. در اثر تمرین این روش قوه تجزیه و تحلیل کردن امور واقع و موضوعات گوناگون، روز به روز، در او توانا تر میگردد.
بدین صورت امعان و تفحص، جستجو و کنجکاوی، و زیر سئوال بردن موضوعات گوناگون سبب میشوند که فرد کنجکاو دانستنیها و دانشهای جدید و تازهای بدست آورد. فرد کنجکاو اینها را جای گزین دانشهای قدیم خویش میکند. او این کار را تا پایان عمر خویش ادامه میدهد و مشعل نورانی از علم و دانش و تجربه در محیط اجتماعی خویش میگردد. علاوه بر اینها، توانائیهای فکری او در درازمدت تأثیری شایان بروی رشد استعدادش میگذارد. پل سیلویا مینویسد:
« ما در اثر مشاهده ربط کنجکاوی با استعداد در هر انسانی یک رابطه متقابل را شناسایی کردیم. بدین صورت که کنجکاوی استعداد را افزایش میدهد. و استعداد کنجکاوی را بیشتر و فعال تر میکند.»
در نوشته بعدی به دو حسن دیگر کنجکاوی در دو زمینه متفاوت خواهم پرداخت.
منابع و مأخذها:
(1)
Todd Kashdan u. a. : When curiosity breeds intimacy: Taking advantage of intimacy opportunities and transforming boring Conversation.
Journal of Personality. 79/6, 2011, 1369- 1402
(2)
Sophie von Stumm u. a. : The hungry mind. Intellectual curiosity is the third pillar of academic performance. Perspectives on psychological Science, 6/6, 2011. 574-588