☚ مقاله را پل پیلار نوشته و در 10 سپتامبر 2013، انتشار دادهاست:
● این امر که اسرائیل از رﮊیم کودتا در مصر حمایت و در همان حال با رﮊیم دیکتاتوری سوریه مخالفت میکند، همچنان سیاست امریکا در منطقه را شکل میدهد. در مصر، پرزیدنت اوباما کودتائی را پذیرفت که برضد یک دولت منتخب، بعمل آمد. و در مورد سوریه، او تهدید به حمله نظامی میکند.
● در همان حال که پرزیدنت اوباما میکوشد موافقت سران 20 کشور را که در سن پترزبورگ گرد آمده بودند، برای حمله نظامی به سوریه، بدست آورد، بیشتر امریکائیان با حمله به سوریه مخالف بودند. او نیز حمایت اندکی در اجتماع سران 20 کشور بدست آورد. مهم نیست در سوریه چه میگذرد مهم اینست که زیر و روئی منطقه خاورمیانه دارد وارد مرحله جدیدی میشود.
بسا موج جدیدی تروریسم مصر را فراگیرد. با آنکه یک از رویداد، انفجار بمبی قوی بقصد کشتن وزیر کشور مصر، را نمیتوان این نتیجه را گرفت که مصر در معرض موج تروریسم است، اما بسا بتوان گفت که آغاز چنین موجی است. دو روز بعد از آن، مهندسان ارتش مصر بمبی را خنثی کردند که زیر ریل خط آهن نزدیک به ترعه سوئز کار گذاشته شدهبود.
● از قرار، اوباما از نتان یاهو، نخست وزیر اسرائیل، خواسته است لابی گری کند در اخذ موافقت بسود قطعنامهای که اجازه حمله به سوریه را میدهد.
●گسترش تروریسم در مصر، باتوجه به رویدادهای ماههای اخیر، تقریباً قطعی است. رژیمی که عبدالفتاح السیسی رهبری میکند، بخشی مهم از مردم مصر را از شرکت در زندگی سیاسی، ممنوع کرده است. بخصوص اخوانالمسلمین را.
رﮊیم السیسی، با کشتن صدها تن از تظاهر کنندگان برضد کودتا، خشونت و سبعیت خود را به نمایش گذاشت. ترکیب فقدان راه کار صلح آمیز و خشم مردم از روشهای خشونت آمیز و خون ریزی رﮊیم کودتا، دقیقاً، همان ترکیبی است که خشونت تروریستی را بر میانگیزد.
● حمله انتحاری به وزیر کشور رﮊیم کودتا، کار اخوان نبود – آنها این عمل را محکوم نیز کردند – کار گروه های کوچک افراطی و شبکه هائی است که بسا توسط کسانی رهبری می شوند که وارد شدن اخوان را به تجربه دموکراسی، خطا میپندارند.
● برخی از اعضای اخوانالمسلمین به گروه های افراطی پیوستهاند. با دستگیری مقامهای بلند پایه اخوانالمسلمین، کار متقاعد کردن اعضا و طرفداران را که به گرد خشونت نگردند، مشکل میکند.
● گسترش تروریسم در مصر، حساسیت تصمیم گیرندگان امریکا را بیشتر خواهد کرد. به زودی، اشتغال خاطری نیز اشتغال خاطری که سوریه شده است، نخواهد شد. باوجود این، مهم است رویه های امریکا در مصر و سوریه را از برخی لحاظ، بررسی کنیم: وقتی مخالفان اصلی یک رﮊیم (مورد مصر)، مخالفانی سیاسی معتقد به روشهای مسالمت آمیز هستند (که در انتخابات نیز پیروز شدهاند)، حمایت امریکا از آنها، صفر بوده است. اما وقتی مخالفان رژیم تروریستهای افراطی هستند (مورد سوریه)، امریکا از آنها حمایت میکند و رﮊیم را تهدید به حمله نظامی میکند.
بحاظ قانونی، حکومت امریکا میباید کمک خود را قطع کند وقتی دولت قانونی کشوری با کودتا، سرنگون میشود. اما حکومت امریکا قانون را در مورد کودتای نظامیان در مصر، نادیده گرفت. وقتی قوانین بینالمللی بکاربردن زور را جز در مقام دفاع از خود و یا صدور قطعنامه ای توسط شورای امنیت، ممنوع میکند، حمله به سوریه، بازهم نقض قانون و تجاوز به آن است.
● در عوض، رویه امریکا در مورد مصر و سوریه، پیروی از سیاست دولتی خارجی است که سالها است بر جهت یابی سیاست امریکا در خاورمیانه مسلط است. هرچند دنباله روی امریکا از اسرائیل، فهم سیاست امریکا در منطقه را آسان میکند، اما از جنبهای دیگر، این سیاست را ناهمآهنگ و ویرانگر میگرداند. ویرانگر است، از جمله، به این خاطر که پیامی است به همه که در صورت روی آوردن به خشونتی افراطی، میتوان نظر امریکا را به خود جلب کرد. بسا آنها هم که در مصر به ترور روی میآورند، به این نتیجه رسیده باشند که تنها با توسل به خشونت است که میتوانند رویه امریکا را در قبل رﮊیم کودتا تغییر دهند.
شماره ۸۳۷ از ۱ تا ۱۴ مهر ۱۳۹۲