در نوشته پیشین آمد، پس از نه گفتن مردم ایران به نمایش « انتخابات » ریاست جمهوری، به سازمان تروری که تحت نام « جمهوری اسلامی ایران » و یا « نظام ولایت مطلقه فقیه » چهل و اندی سال است بر میهن ما ایران، حاکمیت فردی مطلقه دارد، این روزها روانشناسی مردم ایران مخلوطی از رؤیاهای زیبا و شیرین و کابوس های دهشتناک گشته است.
رؤیاهای زیبا و شیرین امید به ساختن ایرانی آزاد و آباد برای آینده است. در حالیکه کابوس وحشتناک ادامه حیات سازمان ترور حاکم بر ایران است که اینبار در نماد جنایتکاری چون ابراهیم رئیسی، یک قاتل تاریخی، خود را عریان و نمایان کرده است.
در حقیقت ادامه حاکمیت سازمان ترور بر میهن ما ایران، واقعیت یافتن آن کابوس وحشتناکی است، که بخش عمده ای از ترسها و نگرانیهای مردم ایران را تشکیل میدهد.
حال جهت تحقق نیافتن این کابوس وحشتناک، بایستی جمهورمردم ایران تمامی حواس و توان خویش را متوجه آن رؤیای شیرین و زیبای بنای ایرانی آزاد و آباد کنند. رؤیایی که تنها با مشارکت اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران قابل تحقق یافتن میشود.
البته همه ما میدانیم واقعیت یافتن رؤیای شیرین ایرانی آزاد و آباد، در گرو ساختن بدیل یا جانشینی در خور آزادی و آبادی ایران است.
در نوشته پیشین به همچنین نقل قولی را از پیام تبریک ابوالحسنبنی صدر به مردم ایران جهت عدم شرکت در نمایش « انتخابات » رژیم، که بتاریخ ۲۹خرداد ۱۴۰۰انتشار یافت، آوردم. نقل قول این بود:
« …..اینک نوبت بدیل است. بدیلی که شما مردم با شناسایی و عمل به حقوق باید آن را نیرومند بگردانید. عرصه عمل را بر رژیم میان تهی تنگ کنید و گذار از این استبداد ذلت آور را به مردم سالاری شتاب بخشید. »
در نوشته کنونی در نظر دارم از جنبه روانشناسی فردی و اجتماعی به دو سئوال مهم، یکی بدیل چیست؟ و دیگری بدیل کیست؟ بپردازم:
بدیل چیست و چه معنایی دارد:
در فرهنگ فارسی عمید، معنی بدیل: « عوض، جانشین، جایگزین و انتخاب و گزینه » تعریف شده است. در فرهنگ دهخدا هم، « بدیل یافتن و یا عوض یافتن، چیزی را بجای چیز دیگری بدست آوردن» تعریف شده است.
بنابر این تعاریف، چه فرد و خواه جامعه، این انتخاب را دارد، میان دو امکان، امکانی دیگر و یا امکان دومی را برای خویش انتخاب کند.
حال این سئوال پیش میآید که از جنبه روانشناسی فردی و اجتماعی این انتخاب نیاز به چه شرایطی دارد؟
جواب اینست: شرط اولیه انتخاب کردن بدیل، این است که فرد و جامعه هردو« مستقل در گرفتن تصمیم( یاانتخاب بدیل ) و آزاد در انتخاب نوع تصمیم خویش باشند. » ( این جمله از ابوالحسن بنی صدر است. )
در عمل هم فرد و هم جامعه بهنگام برگزیدن بدیل دو کار را انجام میدهند:
الف. رفتار سیاسی و اجتماعی نو و بدیعی را برای خویش انتخاب میکند و
ب. با این انتخاب، قادر میگردند رفتار یا مواضع سیاسی و اجتماعی که تاکنون داشت، رد کرده و دیگر آنرا نپذیرند.
یعنی فرد و جامعه با انتخاب بدیل، تصور دیگری از اشکال زندگی و همجواری مشترک با همنوعان و هموطنان خویش را که تا کنون به آنها با زور تحمیل میشد، رد میکنند، و بجای آن شیوه جدیدی از زندگی کردن را بر میگزیند.
این شیوه جدید زندگی همان رؤیای شیرینی است که اکثریت بزرگ مردم ایران در حال حاضر جهت ساختن ایرانی آزاد و آباد در درون خویش می پرورانند. خاصه جوانان این مرز و بوم. چرا که بنابر نظر کاملاً درست ابوالحسن بنی صدر:
«… جامعه ها در نسل هایی که از پی یکدیگر می آیند، دوام می یابند، رشد میکنند و نو میشوند. جامعه بدون آرمان ( یا بدیل ) جامعه بدون جوان است. زیرا جوان بخشی از جامعه است که زمانی دراز از عمر حیات اجتماعی او در آینده قرار میگیرد. این آینده را او بنابر الگوها ( که ره آورد بدیل هستند) میتواند بسازد. ( الگوهایی ) که تبلور اندیشه راهنما و آرمانهای او هستند…» (1) ( کلمات و جمله ها در پرانتز همه جا از من است.)
از جنبه روانشناسی اجتماعی، فرد و جامعه با هم و در کنار هم، « میان دو امکان، حق ساختن و انتخاب کردن امکانی دیگری را برای خویش مهیا میکنند.”( 2 ) این بدیل سبب میگردد، مردم ایران « … گذار از این استبداد ذلت آور را به مردم سالاری شتاب بخشند. » ( بنابر پیام ابوالحسن بنی صدر )
حال اگر آرمانی که بدیل را میسازد، دست یافتنی و حق باشد، یعنی خالی از هر گونه زور و استبداد و جباریت باشد، شیوه زندگی مردم ایران همراه میشود با حقوق پنج گانه ای که ابوالحسن بنی صدر در کتابی با همین نام « حقوق پنجکانه » آنرا تدوین کرده است. ( 3)
بدین معنی که هم فرد و هم جامعه ایرانی با انتخاب بدیلی بر اساس حقوق پنجگانه خویش قادر میگردند رفتار سیاسی و اجتماعی خویش را با حقوقی که ذاتی حیات فردی، شهروندی، ملی، طبیعت و ملت ایران بمثابه عضوی از جامعه جهانی هستند، تنظیم کنند. آنطور که زندگی فردی و اجتماعی مردم ایران صاحب نظم حقوقمند گردد.
البته مردم ایران شخصیتها و یا الگوهای بیانگر بدیل انتخاب شده خویش را در جنبشهای بدیل سازی که توسط خود مردم بوجود میآیند، پیدا خواهند کرد.
بهر حال از آنچه در تعاریف و توضیح های بالا آمد، میتوان این برداشت را کرد که بدیل کیست و دارای چه ویژگیهایی است.
اولین ویژگی بدیل تحقق و یا واقعیت بخشیدن به آرمان تک تک افراد جامعه است: آرمانی که در ابتدا امر، همیشه این فرد است که با تلاش و کوشش خستگی ناپذیر خود، آنرا برای خویش می سازد. در واقع هر فرد آرمانی را که درونی اوست، به بدیل تبدیل میکند.
در اینصورت در ابتدا امر فرد آرمان خویش را خود می آموزد و می سازد. سپس آنرا تبدیل به بدیل خویش میکند. او بدیل خود را در زندگی شخصی و اجتماعی خویش با محک تجربه می سنجد. اگر نتایج سنجش او مثبت بودند، آن نتایج را در طی زمان رشد و گسترش میدهد، و در زندگی روزمره خویش بکار میبرد.
امر بسیار مهم اینست: غیر از خود فرد، هیچکس، هیچ گروه و سازمان سیاسی و اجتماعی و یا شخصیت معتبر سیاسی قادر نیست، بجای فرد، برای او آرمان بسازد و آنرا به بدیل او تبدیل کند. « هر کس خود خویشتن را رهبری میکند »، امری کاملاً درست و علمی است که تحقق می یابد.
در واقع فرد در ابتدا ساختن آرمان برای خویش، تنها است. پس از ساختن آرمان و تبدیل آن به بدیل در درون خویش، او این آمادگی را بدست می آورد با دیگر هم آرمانها و هم بدیل های خویش، کار جمعی سیاسی و اجتماعی کند.
در کار جمعی نیز فرد آرمانخواه محک تجربه را بمیان میآورد تا افراد آرمانخواه را از غیر آرمانخواه تشخیص دهد. این عمل راهی بس دشوار و طولانی است. ولی موفقیت در آن، فرد آرمانخواه و بدیل ساز را سرشار از شادی و غرور پایداری میکند. چرا که او احساس میکند، خودش است. دیگری برای او تعیین تکلیف نمیکند.
در اینصورت ساختن آرمان و بدیل برای خویش، همان برداشتن قدم اول در راه خود شدن و رشد کردن است. در نوشته پیشین از جنبه روانشناختی اهمیت برداشتن قدم اوّل را روشن کردم.
حال از جنبه روانشناسی این سئوال پیش می آید: چرا در ابتدا امر، تنها فرد خود قادر است برای خویش آرمان و بدیل بسازد و نه هیچکس دیگر؟
جواب این است: چون ساختن آرمان و بدیل برای خویش، یک انتخاب است. انتخابی در استقلال و آزادی محض. گرفتن یک تصمیم است، تصمیمی بسیار سخت و دشوار، چون که اهمیت حیاتی دارد.
در روانشناسی فرد، کارکرد آرمان و بدیل آسان و هموار کردن انتخاب نوع جدیدی از زندگی کردن، و شیوه ای نو از اندیشیدن و عمل کردن است.
فرد صاحب آرمان و بدیل با این انتخاب بتدریج در طول زندگی خویش شاد و غرورمند میشود. در یک کلام، ساختن آرمان و بدیل برای خویش، انتخاب نوع جدیدی از برداشت فرد از خودش، و از جهان است.
در علم روانشناسی و بخصوص روان درمانی در مورد افراد آرمانخواه و بدیل ساز، بخصوص آن دسته از آرمانها و بدیل ها که محتوای حقوق را دارند، پرشمار پژوهشها و نظریه های گوناگون ساخته و پرداخته شده اند.
از دید من یکی از جالب ترین و نزدیک به واقعیت بودن این نظریه ها از John Gartner روانپزشک و استاد در دانشگاه John-Hopkins، در آمریکا است. او در کتابی با نام، The hypomanic Edge فرضیه ای را طرح میکند بر این مبنی: (4)
انسانهای (هیپومانیکر) نمونه نوعی از افرادی هستند، پر از انرژی و توان فوق العاده. این افراد با اشتیاق فراوان علم می آموزند و بطوری شدیدی اهل تجربه هستند. هیپومانیکر ها افرادی بسیار تأثیر پذیر و تأثیر گذار هستند.
اینطور میتوان گفت که فرد هیپو مانیکر، بشدت بلند پرواز است. او آماده برای دست زدن به ابتلا و ریسک کردن است. علاوه بر اینها بنابر نظر جون گرتنر، آدمهائی که حاضر میشوند، مهاجرت کنند و بدون هیچ وقفه ای تن به پر شمار سختی ها و مشقتهای مهاجرت و هجرت از وطن خویش را دهند، جزء این افراد هستند.
از دید من، آنچه را جون گرتنر در مورد خصلت های افراد هیپومانیکر توصیف میکند، ویژه گیهایی هستند که بنابر تجارب شخصی خود من، افراد آرمانخواه و بدیل ساز دارند. چرا که اگر این ویژه گیها را نداشتند، هرگز قادر نبودند، آرمانخواه و بدیل ساز شوند.
در حقیقت بنابر واژه بسیار جالب و رسای ابوالحسن بنی صدر، فرد آرمانخواه « خود بدیل خویش میشود. »
برای مثال بنابر دستاوردهای تحقیقات جون گرتنر، افراد هیپومانیکر دست به هر کاری که میزنند، در آن کار مداومت زیادی دارند. آنها نسبت به آینده بسیار خوشبین هستند و بدبینی و ترس از آینده را اصلاً به درون روانشناسی خویش راه نمیدهند.
این افراد، چون آرمانخواه و بدیل سازند، آماده برای دست و پنجه نرم کردن با وضعیتهای بسیار مشقت آور زندگی فردی و اجتماعی خویش هستند. وضعیت هایی که دیگر انسانها در آنها، قطع امید میکنند و کار و هدف خویش را در نیمه رها، و طبیعتاً دچار کزکردگی و افسردگی میگردند.
در حالیکه انسان صاحب آرمان و بدیل ساز، فردی است بشدت شاد و خوشبخت. او بنابر واژه بنی صدر « فرصت سوز » نیست، بلکه از هر لحظه زندگی خویش استفاده میکند و لذت میبرد.
بنابر تجارب شخصی نویسنده این سطور، هر فرد، هر جمع و گروه سیاسی و اجتماعی، و حتی جامعه ای که آرمانخواهی و بدیل سازی را پیشه زندگی خود کند، مجهز به چهار خصلت و یا ویژه گی شخصیتی میشود.
این چهار ویژه گی را افراد و گروهای آرمانخواه و بدیل ساز در طول زمان جهت ساختن آرمان و بدیل خویش، در روانشناسی خویش تمرین کرده و آنرا تبدیل به ستون پایه های شخصیت فردی و اجتماعی خویش میکند. این چهار ویژه گی به قرار ذیل هستند:
الف. داشتن انگیزه ای قوی و استوار،
ب. دارا بودن اصولی محکم و و استوار، یعنی غیر قابل تغییر در اثر بوجود آمدن حوادث گوناگون،
ج. داشتن انضباط شخصی و نظمی استوار و سازش ناپذیر و
د. دارا بودن استقامت و مداومت در هدف تا رسیدن به مقصود خود، که رسیدن به آرمان و بدیل ساخته و پرداخته خویش است.
چهار خصلت فوق دستیابی به پیروزی در رسیدن به هدف را برای هر انسان و جامعه آرمان خواه و بدیل سازی مهیا میکند.
در نوشته بعدی به دیگر خصلتهای فرد آرمان خواه و بدیل ساز خواهم پرداخت.
منابع و مأخذ ها:
( 1) برگرفته از کتاب « رهبری در مردم سالاری » بقلم ابوالحسن بنی صدر؛ جلد اول « از مجموعه کتابهای در باب دمکراسی »، تاریخ انتشار: اسفند 1393، چاپ : انتشارات انقلاب اسلامی؛ ص 167 ؛ ارتباط از طریق اینترنت ab_banisadr@yahoo.de
(2)
نگاه کنید به
Nach Kluge Etymologisches Wörterbuch der deutschen Sprache, 24. Auflage, 2002
( 3)
« حقوق پنجگانه » بقلم ابوالحسن بنی صدر؛ تاریخ انتشار: تیر 1397 ؛ انتشارات انقلاب اسلامی
(4)
نگاه کنید به کتاب
John Gartner: The Hypomanic Edge (2005), in which he argues that many American leaders could be diagnosed as “hypomanic”