◀جلسۀ دوّم مجلس در بارۀ سوءقصد
روز سه شنبه 10 آبانماه 1305 مجلس دو ساعت قبل از ظهر رسمیت یافت و در این جلسه هم شدیداً به ترور مدرّس اعتراض شد و هیئت دولت را خواستند تا در اطراف سوءقصد توضیحات بدهد و بگوید نتیجۀ تحقیقات به کجا انجامیده است. پرواضح است که هر چه نمایندگان داد و فریاد کردند به جائی نرسید و به قول یغمای جندقی: آنچه البتّه بجائی نرسد فریاد است. وقتی رئیس مملکت یعنی رضا شاه به رئیس شهربانی دستور ترور را صادر کرده باشد با آنکه رئیس دولت یعنی مستوفی الممالک از دوستان مدرّس و مخالف ترور هم باشد نتیجۀ رسیدگی به جائی نخواهد رسید.
نخستین نماینده ای که در بارۀ سوءقصد به ایراد سخن پرداخت حاج آقا اسمعیل عراقی نمایندۀ اراک و یکی از افراد طرفدار مدرّس بود که بعداً خودش بطوری که مشهور بود هنگامی که دوره های بعد نما یندۀ مجلس بود به شهربانی احضار و بوسیله ای مسموم و به محض آنکه به منزل رسید فوت کرد.
عراقی در این جلسه چنین گفت: … آقایان نما یند گا ن هر کدام نسبت به امور جاریه اعتراضاتی دارند، در صورتی که بنده می خواهم در تعقیب عرایض روز گذشتۀ خودم عرض کنم که اوّل باید نسبت به این قضیّه اقدام کرد بعد در سایر قضایا دید چه میشود. چند روز قبل فاجعۀ مهمّی واقع شد ، این واقعه را بنده نمی توانم یک واقعۀ عادّی تلقّی کنم. مدرّس یکی از وکلای عادّی نبود ایشان کسی هستند که برای حفظ استقلال مملکت همیشه سینۀ خود را سپر بلا قرار داده اند. (صحیح است) حالا یک همچو قضیّه نسبت بایشان واقع شده است بنده می بینم دولت بااینکه آن روز خیلی خیلی با کمال پاکیزگی بما میگفت که خیر من مشغول تهیّۀ مقدّمات وکشف موضوع هستم. ولی از آن روز تابحال هنوز از طرف دولت اطّلاعی بما نرسیده که چه کرده اند؟ وچه تحقیقاتی نسبت باین قضیّه بعمل آورده اند؟ آیا ضارب کشف شده؟ آیا استنطاقات او معلوم شده یانه؟ وقتی مجلس شورای ملّی یک چیزی را از هیئت دولت می خواهد، دولت نباید اینقدر مسامحه کرده باشد وجواب ندهد!
بنده عقیده دارم که باز دولت را بخواهند و از دولت بپرسند که در این دوسه روزه چه کرده است و تا این قضیّه کشف نشده است بنده تصوّر می کنم که آقایان نتوانند با یک اطمینان خاطری به سایر کارها رسیدگی نمایند.
٭ سپس محمد علی بامداد چنین گفت:
« قبل از عرض عرایض خودم ازآقای عراقی تشکّر می کنم که در این خصوص مجدداً تذکّردادند امروز چهار روز از واقعه می گذرد و از هر کس دراین خصوص چیزی پرسیدیم اظهاربی اطّلاعی کرد. این مسأله بنده را وادار کرد که مجدّداً تذکّر داده عرض کنم که اگر قضیّه همینطور بماند مطابق سوابق موجوده رفته رفته حرارتها کم شده و از بین می رود و کم کم خواهند گفت حالا که اقای مدرّس حالشان خوب است و خطری ندارند دیگر اهمّیتی ندارد. در دورۀ قبل یکی دونفر وکیل را کتک زدند. و تعقیب نشد حالا هم چنین قضیّه اتّفاق افتاده است . بنده نمی خواهم از مقامات آقای مدرّس عرض کنم ، عرض بنده این است که ما باید پیش خود مان حساب کنیم و ببینیم قضیّه چه بوده است ، مدرّس کسی را کشته بود و قصاص نشده بود که در عوض آن مبادرت به چنین اقدامی شود؟ خانوادۀ کسی را از هستی ساقط کرده بود؟ اینها که نبود پس چه بوده ؟ بنده پیش خود حساب کردم دیدم مدرّس صراحت لهجه و یک شجاعت ادبی دارد . مدرّس اگر به چیزی عقیده پیدا کرد می گوید . مدرّس یک دل دارد و یک زبان و این خصلت البتّه برای مملکت یک منافعی دارد. اصل استفادۀ یک مملکت و ملّت از وکیل درهمین جا است که وکیل و نمایندۀ یک ملّتی بتواند حرف خود را بزند. در دنیا پس از مطالعات زیاد اصل مصونیت نماینده را از همین لحاظ قبول کرده اند. مدرّس این صفت را داشت و این صفت و خصلت مدرّس است که مورد حمله شده است . بنابراین اصل آزادی عقیده مورد حمله شده است. در موقعی که مدرّس یک سید جلیل و پیر مرد عالمی است مورد حمله شود. من که چیزی نیستم چگونه می توانم مطمئن باشم و عقاید خود را آزادانه درمصلحت مملکت اظهار دارم؟ بنده از آقایان نمایندگان محترم بازمی خواهم استدعا کنم که سرد نشوند و قضیّه را تعقیب کنند ، حتّی اگر آقایان اجازه بدهند و موافقت بفرمایند مطابق اصل 33 قانون اساسی که مجلس در تمام کارها باید نظرداشته باشد ازخود مجلس چند نفر انتخاب شوند و همین نظارت را اعمال بکنند و قضیّه را تعقیب و نظارت کنند و به دولت تذکّربدهند که اگر بناشد اصل مصونیت از بین برود دیگر مشروطیت موضوعی نخواهد داشت ( نمایندگان – صحیح است)
رئیس – اگر آقایان اجازه می دهند به آقای رئیس الوزراء و آقایان وزراء اطّلاع داده شود که در مجلس حاضر شوند ( نمایندگان – صحیح است)
پس از چند فقره کارهای جاری تنفّس داده شد و مجدّداً مجلس نیم ساعت بعد از ظهرتشکیل گردید و رئیس الوزراء وعدّه ای از وزراء درجلسه حضور یافتند و در بارۀ سوءقصد بدین شرح مذاکراتی به عمل آمد:
رئیس – در نتیجۀ مذاکرات قبل از تنفّس به آقای رئیس الوزراء و آقایان وزراء اطّلاع داده شد که در جلسۀ علنی مجلس شورای ملّی حضور بیابند که اگر آقایان مایل هستند اقدامات دولت را نسبت به کشف قضیۀ هالکه بشنوند ، سئوالی دارند بکنند که آقایان جواب بدهند.
فاطمی –بنده سه روز قبل درجلسه خصوصی درموقعی که هیئت محترم دولت حضور داشتند عرایضی کردم منتظر بودم برای لااقل جلسۀ امروز درنتیجه جدّ یتی که قطع داشتم هیئت محترم دولت دراین موضوع دارند و سرعت عملی که درسایر قسمتها قبلاً ازنظمیه دیده بودم راجع بسرقتهای مهم ومشکلی که دراین شهر پیش میاید وبا یک عجله ودّقتی کشف میشد. یک چنین قضیّۀ مهمّی که بنده میتوانم عرض کنم که دردرجۀ اوّل اهمّیت است، نتیجه اقدامات خود را در مجلس اظهار نمایند. آقای مدرّس اگر اینجا هدف تیر تروری واقع شدند اوّلا خودایشان البتّه چندین جنبه دارند؛ از جنبه های مختلف دیانتی و شخصیت و وکالت که خودشان دارند . دراین موضوع بنده میتوانم عرض کنم که درحقیقت مجلس شورای ملّی هدف تیر واقع شده است نه شخص آقا ی مدرّس. (بعضی نمانیدگان –صحیح است )
تاکنون متأسّفانه بنده این قضیّه را یک طوری می بینیم که مثل خیلی قضایای عادّی کوچک فرض شده وهیچ آثاری از کشف قضیّه نمی بینیم. درخارج هم یک انتشاراتی هست ویک حرفهائی زده میشود که آنها را هم بنده چون سند ندارم، نمی توانم عرض کنم. مثلا شنیده ام میگویند بین مستنطقین عدلیه ونظمیه اختلاف نظر هست اگر هست تکلیف دولت است که رفع این اختلاف نظر را بکند که قضیّه درهر حال به جریان خود بیفتد واگرنیست، چرا تابه حال هیچ دلیلی برای کشف قضیّه بدست نیامده؟ وباز بنده میخواهم عرض کنم که برای دولت تحقیقات وتفتیشات وهر اقدام دیگری که بخواهد راجع به این موضوع بکند هیچ موقعی بهتر از حالا نیست، چون هیئت دولت جدّیت لازمه را دراین موضوع دارند . مجلس شورای ملّی هم باتّفاق کلمه حتّی یک چند نفری هم که درمجلس شورای ملّی بودند ویکی از آنها خود بنده بودم که نسبت به سایر امورات دولت ممتنع بودیم، مخصوصاً آنروز درجلسۀ خصوصی عرض کردم حالا هم درجلسۀ علنی عر ض می کنم که آن امتناع خودم را برداشتم همه یک جهت ویک کلمه عموماّ متّفق هستیم درتقویب بدولت برای کشف این جنایت از آنطرف هم البتّه از دولت انتظاراتی داریم وانتظارات ما این است که دولت با تمام قوای خود سعی نماید وهرچه زودتر کشف این توطئه بشود چرا ؟برای اینکه ماها هم که شریک ورفیق سیاسی مدرّس هستیم، همۀ ما مطابق عقیده ایشان عقیده داریم وتصوّر نمی کنم ایشان یک عقیده داشته باشند که ما نداشته باشیم اگر چه درمسائل جاری عادّی همیشه ممکن است اختلاف نظر باشد. ولی در آن اصلی که هست وهمه معتقد هستیم آقا ی مدرّس همان عقیده را دارند که بنده دارم وبنده هم همان عقیده را دارم که آقای مدرّس دارند. پس به این جهت باید یک طوری باشد که برا ی ماها هم آزادی باشد که بتوانیم اظهار عقیده کنیم واصلاً با آمدن به مجلس شورای ملّی هم مخالف هستم وبا کمال صراحت اینجا عرض میکنم بنده بعقیده خودم (آقایان را شریک نمی گیرم، خودم شخصاً عرض میکنم که اگردولت تا سه روز دیگر این قضیّه راکشف نکرد، بنده دیگر درمجلس شورای ملّی حاضر نمی شوم وتمام افکار عمومی را هم شاهد میگیرم که بچه دلیل بنده درمجلس حاضر نمی شوم واینهم آخرین عرض بنده خواهد بود واگرتا سه روز دیگر هم از بنده کسی چیزی نبیند یعنی دراین موضوع عرضی نخواهم کرد و بنده دیگر هم حاضر نخواهم شد وبه اصفهان اطّلاع میدهم که بجای بنده یکنفر دیگررا معیّن نمایند.
رئیس –آقای بهبهانی (اجازه )
بهبهانی –درمذاکراتی که امروزدرمجلس قبل ازدستورمی شد، یکی از نمایندگان محترم دراوّل فرمایشاتشان فرمودند (که من عقیده ام این است که مذاکرات قبل از دستور اثری ندارد! ) بنده کم کم دارم اعتقاد پیدا میکنم که مذاکرات دستوری هم اثرندارد. برای اینکه درجلسۀ گذشته بطوری مسئلۀ واقعه نسبت به مدرّس تهییج کرده بود مجلس وجامعه را تهییج کرده بود، مجلس که به کلّی صحبتهای راجع بدستور را کنا رگذاشتند واین صحبت را دستور قرار دادند وبا کمال بی صبری از طرف هریک ازآقایان نمایندگان چه آنهائی که صحبت کردند وچه آنهایی که صحبت آنها را تصدیق میکردند یک بی صبری فوق العاده راجع به کشف این جنایت که نسبت به مدرّس واقع شده است نشان داده می شد. البتّه بنده باآن وضعیتی که درآنروز دیدم وبا آن التهابی که درخود هیئت دولت دیدم وبخصوص مذاکراتی که آقای وزیر ما لیه فرمودند. بنده منتظر بودم که امروز قبل از دستوروقبل از جلسۀ رسمی مجلس آقایان وزرا خودشان حاضر شوند واقدامات جدّی که دراین باب کرده اند ویک کشفیاتی که دراطراف این کار در نظر گرفته اند یا دراین مجلس یا درجلسۀخصوصی واگر واقعا هم مطلب خیلی سرّی بود ممکن بود مجلس سرّی تقاضا نمایند ودرآنجا مذاکره نمایند. ولی متأسّفانه می بینم آقایان وزرا امروز را مثل روزقبل از وقوع قضیّه قصور فرموده هیچ توجّه به این همه اصرارهای آقایان وکلا واین تشنجی که امروز درجامعۀ طهران بلکه درجامعه ایران هست ترتیب اثری نداده اند!؟ بنده غرضم اعتراض نیست، غرضم این است که بزرگی مطلب واهمّیت قضیّه را باز ثانیاً ومکرّراً بنظر آقایان برسانم وهم عرض کنم که آقایان خوب بود بیشتر از این وبهتر از این درقضیّه وارد شده باشند ویک قدری خاطر وکلا ونماینگان مجلس شورای ملّی بلکه جامعه مردم را یک تسکینی به عملیات خودشان داده باشند واز این تشریف نیاوردن ومذاکره نکردن بنده همچو تصوّر کردم که شاید هنوز یک اقدامات کافیه دراین باب نکرده اند؟ علاوه براین بعضی مسموعات هم هست که آن مسموعات بیشتر اسباب تزلزل خاطر عموم را فراهم میکند. بنده آن مسموعات را نمی خواهم عرض کنم، زیرا تصوّر میکنم اگر مسموعاتی هست بنده تنها نشنیده ام همه شنیده اند فقط یک قسمت از آن مسموعات راعرض میکنم وتصوّر میکنم چون این قسمت عمده است باید آقایان وزرا دراین باب یک توضیحی بدهند وآن این است که چون جامعه خودشان نیمی توانند درجمع امور اطّلاعاتی پیدا کنند، مگر بوسیلۀ روزنامه متأسّفانه غدغن شده است. روزنامه جات دراین خصوص چیزی ننویسند. درصورتی که اگر باید جلب نظریات مردم بشود ومردم هم ازقضایا مطّلع بشوند، باید روزنامه جات دراین باب چیز بنویسند واقدامات دولت هم باید بتوسّط جرائد منتشر بشود تا عامّه از وقایع مستحضر شوند وچنانچه بنده دیروز وامروز درجبهۀ افراد مردم ملاحظه میکنم (ازبازاری وعمومی )می بینیم وافعاً یک موجبات تأثّری درآنها فراهم شده است واین تأثّر را نمی توانم حمل بر کسالت آقای مدرّس بکنم برای اینکه آقای مدرّس بحمدالله حال مزاجیشان خیلی بهتر شده است. امروز هم خبری نشده است که پریروز واقع نشده باشد پس تصوّر میکنم این انتشار است. (البته وقوع این انتشارات دربین مردم خوب نیست ) ویک قدری طول مدّت عدم معلومیت نتیجه مردم را بحال تأسّف انداخته ومتأثرّ کرده است از آن طرف هم جرائد دراین باب چیزی نمی نویسند که مردم نتیجۀ اقدامات دولت را بدانند!؟ چون بنده نمی دانم حقیقتا جرائد سانسور شده است یاخودشان نمی نویسند؟!
والبتّه اگر چیزی هست آقایان وزرا بهتر میدانند وخواهند فرمود درهر صورت مسئوول این مملکت آقایان وزرا هستند وبواسطۀ آن شدّت علاقه مندی که مجلس شورای ملّی مخصوصاً دراین قضیّه ابراز کرده و واقعاً اظهار یک احساساتی نسبت بدولت میکردند. بنده تصوّر میکنم این مسئولیت ، متوجّه دولت است ودولت باید پیش از همه چیز درصدد این باشد که زودتر یک نتیجه بدست بیاورد ومردم رامطّلع بکند. متأسّفانه یا هنوز اقدامی نشده یا مارا مطّلع نکرده اند درجلسۀ گذشته مجلس چه درجلسۀ خصوصی وچه درجلسۀ علنی اینجا عنوان شد که دولت هروسیله برای کشف این قضیّه دارد، باید اعمال کند ومجلس باتمام قوا برای موافقت با دولت حاضر است. من تصوّر نمی کنم درهیچ مواقعی یک مجلس شورای ملّی یک چنین کلمه جامع ویک همچو موقعی کی مجلس شورای ملّی یک چنین ویک همچو اختیارات تامّه بدولت داده باشد دولت چه میخواهد، منتظر چیست، چطور میشود تصوّر کرد که یک دولتی با یک اختیارات محرزه ویک وسائل مبسوطه از قبیل نظمیه وغیره داشته باشد وبگوید تاکنون من دراین قضیّه نظری ندارم وچیزی نتوانسته ام کشف کنم. آقای فاطمی فرمودند من تاسه روز دیگر منتظر میشوم واگر درظرف این سه روز نتیجه حاصل نشد دیگر به مجلس نخواهم آمد! البته این فرمایش آقای فاطمی از روی احساسات واز روی شدّت تأثّر است ولی بنده عرض میکنم از طرف خودم وسایر آقایان نمایندگان بایستی به هیئت دولت عرض شود که ما امروز وفردا وهر دقیقه منتظریم نتیجۀ امر معلوم شود، اما اگرهم نشد بنده تصوّر میکنم که بایستی آقای فاطمی دراین باب موافقت بفرمایند وجدّیت کنند تا بفهمیم موانع چیست که موانع را از بین برداریم ومجلس هم بحال خود باقی بوده وامنیت هم بحال آزادی بماند والاّ بنده که کنار رفتم یا آقای فاطمی کنار رفتند، بالاخره باید این کرسیهای مجلس را یک اشخاصی اشغال نمایند ودخالت درامور این مردم بیچاره کنند وفقط امنیت جانی ومالی این مردم را تامین بنمایند درهرصورت بنده تصّور میکنم اگر آقایان وزرا دراین باب اقدامی کرده ونیتجه گرفته اند خوبست خاطر آقایان نمایندگان را مستحضر فرمایند وراجع بقضیّه سانسور هم اگر معلوماتی خدمتشان هست، بفرمایند که این سانسور واقعیت دارد یانه واگر حقیقت دارد بچه مناسبت است ؟
٭ توضیحات وزیر مالیه
آقای بهبهانی فرمودند به هیئت دولت اعتراضی ندارم ولی متأسّفانه فرمایشاتشان همه اعتراض بود. دراین مسئله هیچ جای شبهه نیست که مجلس شورای ملّی ومردم منتظر نتیجه هستند، نه منتظر اینکه ماهرروز بیائیم اینجا وبگوییم چه کرده ایم. پریروز بعدا ز اینکه هیئت وزرا از اینجا مراجعت کردند، تا سه ساعت از شب گذشته مشغول اقدامات برای تعقیب این مسئله بودند وتعیلماتی که لازم بود برای این مسئله دادند که اینکاررا البتّه مهم ترین کارها حساب کنند تانتیجۀ ان بزودی حاصل شود وبعرض مجلس برسد. بنده تصوّرنمی کنم که مجلس منتظر این باشد ماهر ساعت بیاییم اینجا وبگوییم چه کرده ایم، باید مجلس منتظر بشود تا نتیجۀ عملی این امر بدست آید. دولت دستور العمل وتعلمیاتی که به مأمورین خودش داده است یک چیزی نیست که علنی ذکر بشود یا دراینجا علنی ذکر کنند یا درجلسات خصوصی اسباب تصدیق آقایان را فراهم نمایند. دولت دراین مسئله همانطور که پریروز عرض شد بقدری که آقایان نمایندگان عجله دارند، بیشتر عجله دارد. برای اینکه مسئول امنیت مملکت است. وزرات عدلیه و اداره نظمیه هم هردو با تعلمیاتی که داده شده درتعقیب کارهستند والبتّه اگردرضمن عمل موانعی پیش بیاید دولت آن موانع را حل ورفع میکند واینکه آقای فاطمی فرمودند اگر تاسه روز دیگر نتیجه حاصل نشد، خودشان را کنار میکشند. تصوّر میکنم این مسئله هم هیچ موردی نداشته باشد، زیرا مسائل البتّه ممکن است درتحت اقدام سه روز، چهار روز طول بکشد واین دلیل نمی شود که نمایندگان محترم با کمال بی صبری که دارند از کار کناره بکشند که یک نگرانی های دیگر ی هم فراهم بیاید. بنده عرض میکنم هیئت دولت هم دیروز هم یریروز که از اینجا رفتند یعنی هم قبل از اینکه اینجا شرفیاب شوند وبعد از اینکه از اینجا رفتند تمام اقداماتی که لازمه بوده است کرده اند ومشغولند والبتّه یک همچو قضیّه که اتّفاق می افتد تصوّر نشود که درظرف یک روز دو روز بتوان از او نتیجه گرفت واینکه آقای بهبهانی فرمودند روزنامه ها سانسور شده است. دولت هم در این باب دستوری نداده وموافق هم نیست جرائد سانسور بشود. بجهت اینکه کارهایی که می شود قابل گفتن است، نه اینکه قابل سانسور باشد واگر عدلیه با نظمیه خواسته اند خبرهای استنطاقات خودشان را محرمانه نگاه دارند برای تسریع درعمل بوده است زیرا استنطاقات درمقدّمۀ کار بایدمخفی بماند ونمی توان این مسائل را نشرو انتشار داد واین مسئله ازراه سرعت عمل وحصول نتیجه است نه از بابت این است که اقداماتی نشده باشد وبنده تصوّر میکنم آقایان نمایندگان نباید هیچ نگرانی داشته باشند که دولت دروظایف خودش کوتاهی میکند وتصوّر میکنم آنچه مقدور بشود خواهد کرد وهمینطور که آنروزآقای رئیس بطور خصوصی فرمودند البتّه یک موانعی هم اگر باشد حتماً برمیدارند واگر باشدکه لازم باشد بعرض مجلس برسانند خواهند رسانید وهیچ شبهه ندارد .
رئیس –عدّۀ زیادی از آقایان اجازه گرفته اند بنده خیال میکنم بطور سؤال مطلب را بفرمایند
رئیس –آقای فیروز آبادی (اجازه )
فیروز آبادی –بنده بعضی عرایضی داشتم که آقایان فاطمی وبهبهانی فرمودند وجواب هم داده شد فقط بنده یک مطلبی را میخواستم عرض کنم وآن این است که امید همۀ ملت ایران درتحت لوای این سلطنت جدید است واین کابینۀ جدید است این است که اگر در ته گردنۀ دزد آب که فرضاً دویست وهشتاد فرسخ تا اینجا راه است یا دریک مکان بعید دیگری اگر یک نفر یک سیلی ناحقّی توی گوش کسی بزند احقاق حقّ میشود، متأسّفانه می بینیم در پایتخت ایرا ن نزدیگ مجلس شورایملّی نیم ساعت از آفتاب گذشته نسبت بآقای مدرّس این قضیّه مهم اتّفاق افتاده است وچند روز است انتظار تمام مّلت از دولت این است که کشف این مسئله شده باشد وبنده امیدوارم که بزودی موفّق بکشف این مسئله بشوند که درواقع بحیثیات تمام این مّلت برمیخورد، بجهت اینکه یک همچو امر به این بزرگی که درروز ونزدیگ مجلس شورای ملّی واقع شده، دولت ونظمیه نتوانند کشف کنند، در واقع به حیثیات تمام مردم برمیخورد وامیدوارم یک جدّیتی بفرمایند که زودتر کشف این امر بشود .
داور – مسئلۀ سانسور جرائد را که آقای وزیر مالیه فرمودند من اطّلاع ندارم بنده با کمال تأسّف اطّلاع دارم وواقعاً اظهار تأسّف میکنم از اینکه دولتی که باید قضیّۀ به این مهمّی را کشف کند از سانسور جرائد اطّلاع ندارد! سئوال بنده راجع به آژان مقتول وتردید دراین قضیّه است بنده می خواستم ببینم هیئت دولت در این خصوص چه جواب میدهند؟ تابعد بنده توضیحات خود را عرض کنم.
◀ اظهارات مستوفی الممالک رئیس الوزرا
اوّلاً بنده خیلی خوشوقت هستم از اینکه آقایان به قضیّۀ امنیت وقضایای تامینیّۀ مملکت این قدر اهمّیت میدهند وتأکید میکنند به دولت برای حفظ امنیت وبا هرلحنی ویا هر شدّتی که آقایان دراین باب فرمایشاتی نسبت به دولت بکنند بنده متأ ثّر نخواهم شد. (نمایندگان –صحیح است احسنت )
زیرا قضیّه امنیت مملکت است وآقایان حق دارند قضیّۀ امنیت مملکت رابخوهند (صحیح است) وبا هرلحن اعتراض آمیزی هم اگر باشد حمل بر هیچگونه چیزی نکرده وحق میدهم به آقایان که شدیدتر از آن هم صحبت کنند. (نمایندگان –احسنت ) ووظیفۀ دولت هم هست که درموضوع امنیت آخرین اهتمام خودش را بکند وامیدوارهستم که بکند، مضایقه نکند. صرف نظر از مقامات آقای مدرّس مقام روحانی ایشان، مقام وکالت ایشان، مقام سیادت ایشان. اگر این قضیّه نسبت به یک فرد خیلی عادّی هم واقع بشود دولت مکلّف است تا آخرین درجۀ امکا ن سعی کند برای اینکه آن شخص بد کننده را به دست بیاورد وتأمین امنیّت عامّه را بنماید . این وظیفه دولت است تا چه رسد نسبت به آقای مدرّس که محتاج به ذکر نیست وهرچه بنده بگویم زائد است تأثّرات دولت را لازم نیست بنده دراین باب عرض کنم که چقدر به دولت ناگوار است ولی فقط می خواهم یک چیز راعرض کنم وتذکّر بدهم خاطر آقایان را وآن این است که همه آقایان میدانند اینگونه قضایای اسف انگیز که واقع می شود، اگر درهمان ساعت ودرهمان محل عمل ضارب یا فاعل بدست نیاید، برای کشف او، برای پیدا کردن او، حتّی درنظمیه های خیلی عریض وسیع سایر ممالک دنیا هم درعرض یک روز دوروز اینگونه قضایا کشف نمی شود و اگر در آن موقع بدست نیاید شاید چند روز طول بکشد. باید تحقیقات بشود، باید نظمیه دراطراف این کار به وسایل مختلفه یک علائمی بدست بیاورد وتعقیب کند تا به مقصود برسد. متأسّفانه درآن ساعتی که این قضیّۀ ناگوار واقع شد ضاربین را نشد دستگیر کنند. پس حالا اگر چند روزی طول بکشد تا اینکه کشفیاتی بکنند این را آقایان بایستی حق بدهند که دیر نشده است، برای اینگونه کارها حتّی درجاهائی هم که خیلی نظمیه آنها از ما قدیم تر، وسیع تر است ،اینگونه قضایارا درظرف دوروز سه روز نمی توانند کشف کنند واین را حمل برقصور نظمیه یا عدم جدّیت دولت ومراقبت دولت نباید بفرمایند. اما درخصوص روزنامه ای که اشاره فرمودند بنده هیچ اطّلاع ندارم از اینکه منع شده باشد دراینکه روزنامه ها در این قضیّه چیزهایی بنویسند وهمچو چیزی را بنده اطّلاع ندارم وگمان نمی کنم برای اینکه اگر بود می بایستی هرکس که این کار را میکند. بنده رامطّلع کرده باشند ودرخاتمه هم عرض میکنم که آقایان مطمئن باشند که دولت تا آخرین درجۀ امکان سعی کرده وخواهد کرد وقضیّه را یک قضیّۀ کوچکی تلقی نمی کند وراجع به امنیت هم دولت نهایت اهمّیت را به نوع اینگونه قضایا میدهد تا چه رسد به این قضیّه که مربوط به آقای مدرّس ویکی از نمایندگان محترم است ویک مختصر اشاره هم که آقای آقا سید یعقوب فرمودند راجع به اختیار تامّ همچو اختیار تامّی هم دولت از مجلس تقاضا نکرده است و انتظار اختیار تامّ هم نداریم واختیار تامّ هم نمی خواهیم ما فقط درحدود قانون وظایفی داریم وبه وظایف خودمان هم عمل می کنیم اختیار تامّ یک وقتی لازم است که بخواهد از حدود قانون تجاوز کند ماازحدود قانون هیچوقت تجاوز نمی کنیم وهمان حدود قانونهم برای ما کافی است واختیارات تامّ لازم نداریم ودرحدّ قانون هم قضیه را تاهرجا که لازم است تعقیب خواهیم کرد.
داور –بنده میخواستم همین را بشنوم یک آژانی که دریک محلّی که یک جرمی واقع شده تیر خورده است وبدون اینکه طبیب قانونی عدلیه ومستنطق ومدّعی العمومی اطّلاع پیدا کنند دفن شده است. درصورتی که البته وقتی یک چنین قضیّه واقع میشود، تمام جزئیات واطرافش باید مطالعه شود ودقّت بشود وبفهمند وضارب یکی بوده دو تابوده واز آن گلوله که خورده یک تحقیقاتی باید بشود حالا لازم نیست که بنده جزئیات آنرا دراینجا عرض کنم ولی البته قانوناً باید به اطّلاع مدّعی العموم ومستنطق برسد. آیا این کارها را کرده اند از همین جاست که دارد کار به اشتباه میرود .
رئیس الوزار –این قسمت هائی را که آقا داور اشاره کردند بنده اطّلاع ندارم که به عمل آمده یا خیر، شاید به عمل آمده باشد ولی به طور قطع نمی توانم عرض کنم سئوال می کنم تحقیق می کنم و نتیجه را اطّلاع می دهم.»
مجلس در یکساعت و نیم بعد از ظهر خاتمه یافت.
در جلسۀ پنج شنبه 121 آبانماه 1305 مجدّداً از طرف عراقی ، بیات ، بهبهانی و بامداد موضوع سوء قصد مطرح می شود و هر چه از طرف نمایندگان اصرار در کشف ماجرا می شود به جائی نمی رسد زیرا شهر بانی یکی از ضاربین را که دستگیر کرده بودند رها نمود و چون رئیس شهربانی به امر شاه دست به این اقدام فجیع زده بوده به روزنامه ها هم اشاره شد که دیگر در این باره مطلبی نوشته نشود.
سوءقصد به مدرّس در بوتۀ اجمال و فراموشی ماند و دیگر تعقیبی نشد! و در مجلس هم دیگر صحبتی در این باره بعمل نیامد، گویا به آنها فهماندند که کمر موضوع را درز بگیرند و پس از ترور مدرّس بود که حتّی مخالفین مدرّس هم فهمیدند که آنچه مدرّس در بارۀ مخالفت با سردار سپه می گفت محقّ بوده و مملکت دچار چه دیو مهیب و خودسری و استبداد گردیده است.
بطوریکه در آنموقع گفته شد، در بین نمایندگانی که در بارۀ سوءقصد به جان مدرّس در مجلس صحبت و این عمل را تقبیح کرده و جداً خواستار تعقیب عاملین بوده اند . نمایندگانی هم یافت می شدند که کاملاً طرفدار و گوش به فرمان رضا شاه بودند و همگنان هم آنان را می شناختند و اگر اشاره ای به انها نشده بود هرگز جرئت اظهار چنین بیاناتی را نداشتند. همدردی و اظهار انزجار آنان از مسئلۀ ترور مدرّس و تقاضای تعقیب موضوع صرفاً برای رد گم کردن بوده است، تا افکار عمومی را که سخت به هیجان آمده بود و همه عقیده داشتند عامل اصلی سوءقصد جزشاه دیگری نمی تواند باشد منحرف نمایند. البتّه در آن روز کسانی هم بودند که در این مورد شکّ و تردید داشتند و رضا شاه را عامل اصلی نمی دانستند ولی بعداً که مدرّس دستگیر و تبعید شد و آن نمایندگان به مقامات بالاتر رسید ند آنها نیز حقیقت موضوع را دریافتند، چون با توجّه به طبیعت کینه توز رضاشاه اگر آن نمایندگان بی دستوری در بارۀ سوءقصد به مدرّس چنان بیاناتی را ایراد می کردند الی الابد می بایستی مغضوب و بر کنارباشند نه آنکه ارتقاء یابند. ( 1)
◀ زندگی نامه مدرّس
زنده یاد سید حسن مدرّس می نویسد : ولادت من در حدود یک هزار و دویست و هشتاد و هفت هجری که تقریباً فعلاً قریب شصت سال زندگی را طی نمودهام مولد من در قریه سرابه کچو از توابع اردستان پدرم اسماعیل جدّم میرعبدالباقی از طایفه میرعابدین که فعلاً هم اکثر آنها در آن قریه ساکن میباشند از سادات طباطبائی و اصلاً زوارهای، شغل پدر و جدّ من منبر و تبلیغ احکام الهی، جدّ ابی من میرعبدالباقی از زهّاد محسوب بودند مهاجرت به قمشه واقع در جنوب اصفهان در خط و طریق فارس نمودند، مرا هم در سنّ شش سالگی تقریبا به جهت تربیت هجرت داده به قمشه نزد خود بردند.سنّ صباوت راخدمت آن بزرگوار بسر برده. تقریبا 14 سال از عمرم گذشت که جدّم مرحوم شد، حسب الوصیّۀ آن مرحوم تقریباً در سنّ 16 سالگی به جهت تحصیل به اصفهان آمدم. سیزده سال در اصفهان مشغول تحصیل بودم، در سنّ 21 سالگی پدرم مرحوم شد. مدّت توقف در اصفهان قریب 13 سال شد، قریب سی نفر استاد را در این مدّت در علوم عربیّه و فقه و اصول و معقول درک کردم که از برجستۀ آنها در علوم عربیّه مرحوم آقا میرزا عبدالعلی هرندی نحوی بوده که تقریباً 80 سال عمر داشت و صاحب تصانیف زیاد ولی از بیاقبالی دنیا مهجور ماندند. در علم معقول مرحومین جهانگیر خان قشقائی و آخوند ملامحمّد کاشانی که هر دو عمر خود را در مدرسۀ صدر اصفهان به آخر رسانیده به وضع زهد دنیا را وداع فرمودند. بعد از واقعۀ دخانیّه به عتبات عالیات مشرّف شدم بعد از تشرّف حضور حضرت آیتالله حاجی میرزا حسن شیرازی رحمتالله علیه به جهت تحصیل توقّف در نجف اشرف را اختیار کردم.
علماء و بزرگان آن زمان را تیمّناً و تبرّکاً کلاً درک کرده و از اغلب استفاده نمودم ولی عمده تحصیلات من خدمت مرحومین مغفورین حجتین کاظمین و خراسانی و یزدی بود.
تشرّف من در عتبات تقریباً هفت سال شد، بعد مراجعت به اصفهان نمودم در مدرسۀ جدّه مدرسۀ کوچکی است به این اسم در اصفهان مشغول تدریس فقه و اصول شدم بترتیبی که فعلاً هم در مدرسۀ سپهسالار مشغولم و از خداوند توفیق میخواهم که به همین قسم بقیّۀ عمر را مشغول باشم. بعد از مراجعت از عتبات در اصفهان فقط از امورات اجتماعی مباحثه و تدریسی را اختیار کرده بودم تا زمان انقلاب استبداد به مشروطه مجبوراً اوضاع دیگری پیش آمد که میتوان گفت (اتسع الخرق علی الراقع) برحسب امر حجج اسلام عتبات عالیات و دعوت دوره دوّم مجلس شورای ملّی به عنوان طراز اول نظارت مجلس شورای ملّی به تهران آمدم و دورههای مجلس تا حال ادراک کردهام. دیدنیها را دیدهاید و شنیدهها را شنیدهاید. در مدت چند سال انقلاب از جمله وقایعی که بر من روی داده دو سال مهاجرت است با مجاهدین ایرانی در جنگ عمومی که به مسافرت عراق عرب و سوریه و استانبول منتهی شد که تفصیل آن را مجالی باید و نیز دو دفعه مورد حمله شدم، یکی در اصفهان که در مدرسۀ جده بزرگ در وسط روز چهار تیر تفنگ به من انداختند، ولی موفّق نشدند و آنها را تعقیب نکردم، مرتبۀ دوّم سال گذشته بود که جنب مدرسۀ سپهسالار اوّل آفتاب که به جهت تدریس به مدرسه میرفتم، درهمین ایّام تقریباً ده نفر مرا احاطه نمودند و فی الحقیقه تیرباران کردند از تیرهای زیاد که انداختند چهار عدد کاری شد، سه عدد به دست چپ مقارن پهلو جنب همد یگر زیر مرفق و بالای مرفق و زیر شانه، حقیقه تیراندازان قابلی بودند. در هدف کردن قلب خطا نکردند ولی مشیهالله سبب را بیاثر نمود یک عدد هم به مرفق دست راست خورد ولاحول ولاقوه الّا بالله العلی العظیم. (فی شهر ربیعالثانی 346 مدرّس- ( 2)
ملک الشعرای بهار که از یاران مدرّس بود بر این نظر است: مرحوم سید مدرّس در نجف اشرف و اصفهان تحصیل کرده بود. او در آغاز مشروطیت در اصفهان توقّف داشت و به هواداری مشروطه مشهور بود و از طرف علمای نجف، جزو « طراز اوّل » معیّن شده بود .(2 ) روزی که وکلای مجلس برای شرکت در مجلس دوّم از اصفهان به طرف تهران حرکت میکردند، دیده شد که سیدی ضعیف اسبا بهای ساده و مختصر خود را در گاری تک اسب نهاده و خود هم بر آن مرکب ساده سوار شده، برای ، شرکت در مجلس به طرف تهران حرکت کرد. این مرد عجیب، « سید حسن مدرّس » بود! به تهران آمد و در مجلس دوّم جزو حزب اعتدال بود. در بین مجلس دوّم و سوّم، در د یکتاتوری ناصرالملک، در یکی از مجالس عمومی که دولت و نایب السلطنه به منظور سیاسی تشکیل داده بودند، سیدحسن مدرّس نطق کرد که مجلس به آن بزرگی برهم خورد. نطق او به هواداری قانون اساسی و برضدّخ خیال ناصرالملک بود. مرحوم سپهسالار تنکابنی در مجلس به مدرّس حمله کرد و مدرّس به تعرّض از مجلس برخاست و مجلس تقّ ولق شد؛ و خواستند او را توقیف کنند که میّسر نشد. ازاینرو، شهرت سیاسی مدرّس شروع شد و در انتخابات تهران و کیل شد و وارد مجلس سوّم (1332 ه . ق./ 1293 ه . ش .) گردید. ( 3 )
◀ بهار پس از شهر یور بیست به مناسبت روز شهادت مدرّس در روزنامۀ نوبهار مدرّس را اینگونه به تصویر می کشد:
یکی از شخصیت های بزرگ ایران که از فتنۀ مغول به بعد نظیرش بدان کیفیت و استعداد و تمامی از حیث صراحت لهجه و شجاعت ادبی و ویژگی های فنّی در علم سیاست و خطابه و امور اجتماعی دیده نشده سیدحسن مدرّس اعلی الله مقامات بوده است.
ما رجال اصلاح طلب و شجاع و فداکار مانند امیرکبیر و سیدجمال الدین افغانی… و غیر اینان بسیار داشته و داریم که هر یک از این بزرگان شخصیت های برگزیده و تاریخی می باشند.
اما مدرّس از حیث تمامی ، چیز دیگر بود و در مدرّس جنبه فنّی و صنعتی و هنری بود که او را ممتاز کرده بود علاوه بر آن که از جنبه علمی و تقدّس و پاکدامنی و هوش و فکر نیز دست کمی از هیچ کس نداشت و سرآمد تمام این خصال ، سادگی و بساطت و شهامت آن مرحوم بود و مهمتر از همه از خودگذ شتگی و فداکاری او بود که در احدی دیده نشد.
مدرّس به تمام معنی عالمی فقیر بود؛ آن فقری که باعث فخر پیغمبر ما صلی الله علیه وآله بود و می فرمود «الفقر فخری»، همان فقری که عین بی نیازی و توانگری و عظمت او بود.
مدرّس پاک و راست و شجاع بود و مقام روحانیت با سیاست نزد او از یکدیگر منفک و جدا بود. با فناتیزم و خرافات دشمن بود. با اصلاحات تازه و نو همراه بود و بالجمله یکی از عجایب عصر خود شمرده می شد. مدرّس مجتهد مسلم بود، فقیه و اصولی بزرگ بود.
به تاریخ و منطق و کلام آشنا و در سخنرانی و خطابه در عهد خود همتا نداشت و چون عوام فریب نبود و غرور و پاکدامنی و ثبات عقیده در او بی اندازه قوی بود، هیچ گاه درصدد دفاع از حمله ها و تهمتهایی که به او زده می شد برنمی آمد.
همچنین هتّاک و بی نزاکت و مفتری نبود. حقایق در افکارش بیشتر متمرکز بود تا ظاهرسازی و مردم فریبی و یکی از اسرار موفقیت های او در خطابه نیز همین معنی بود، کینه جویی در آن مرحوم وجود نداشت.
به اندک پوزشی از دشمنان گذشت می کرد و از آنها به جزیی احتمال فایده عمومی حمایت می نمود و احساسات را در سیاست دخالت نمی داد.
مدرّس در مجلس دوم جزو تراز اوّل و در انتخابات دورۀ سوّم تا دورۀ ششم از تهران انتخاب شد… بعد از ختم دوره ششم مجلس دولت و شهربانی و شهرداری شروع به تجهیزاتی کردند و وکلای دولتی دسته بندی هایی آغاز نمودند که تهران را هم مانند ایالات و ولایات در زیر یوغ اطاعت خود درآورند چنانکه خواهیم گفت.
مدرّس با تغییر قانون اساسی به آن طریق و حق دادن به مجلس که شاه را خلع کند، از لحاظ حقوقی مخالف بود. مدرّس از احمدشاه راضی نبود. در انتخابات دورۀ پنجم احمدشاه به درباریانی که معروف بود هزار رأی دارند سپرده بود که به شاهزاده سلیمان میرزا رأی بدهند.
مدرّس که این را شنید، گفت پادشاهی که به حزب سوسیالیست رأی بدهد، منعزل است. این بود که مدرّس تعمّدش برداشتن احمد شاه نباشد، چنان که شهرت داده اند؛ بلکه مراد مدرّس این بوده است که: هر پادشاهی که با مخالفان سلطنت همراهی و همکاری کند، طبعاً با عزل خود همراهی کرده است.
سردار سپه مجلس مؤسّسان را انتخاب کرد و در آن مجلس ، مدرّس و اقلّیت رفقای او انتخاب نشدند و هیچکدام در آن مجلس شرکت ننمودند و آن مجلس رأی به پادشاهی او داد و تاج پادشاهی ایران زینت افزای فرق رضاخان شد. بعد از پادشاهی او مدرّس خود را با امری واقع شده برابر یافت.
گفت: این کار نباید بشود، ولی سستی و اهمال هموطنان کار خود را کرد، ما هم تا جایی که بشر بتواند تقلّا کند، سعی کردیم و حرف خود را گفتیم و کشته هم دادیم ، دیگر دینی به عهده نداریم و حالا باید با دولت و شاه موافقت کرد، بلکه خوب بشود و خدمتی کند.
این حرف را مرحوم مدرّس با حضور من و آقای زعیم و سیدجلال الدین منجّم که از دوستان او بود در خانه خود گفت.
همین قسم هم شد. مدرّس و ما ترک مخالفت کردیم.
مجلس پنجم هم به زودی ختم گردید و مدرّس به شاه در نتیجۀ اقدامات بعضی خیرخواهان نزدیک گردید و در انتخابات دورۀ ششم به شاه نصیحت کرد که در انتخابات مردم را آزاد بگذارند.
این پیشنهاد در ایالات مؤثّر نیفتاد، اما در شهر تهران نتوانستند از آزادی مردم جلوگیری نمایند. افکار عمومی در نتیجۀ مشاهدۀ فداکاری ها و شهامت های بی مانند جمعی قلیل در برابر آن قدرت بی باک… متوجّه مدرّس و یاران او بودند و مدرّس 9 نفر از دوستان خود و اعضای فراکسیون اقلّیت را کاندیدا کرده بود.
روزی شاه به او گفته بود بعضی از رفقای شما نباید از تهران انتخاب شوند، بهتر آن است که از ولایات آنها را انتخاب کنیم. او گفته بود: کاندیداهای من اگر انتخاب نشوند بهتر است تا به زور دولت وکیل شوند.
7 تن از 9 تن کاندیدای مدرّس از تهران انتخاب شدند و یک تن از آنها آقای زعیم از کاشان انتخاب شد و مجلس ششم افتتاح گردید.
دولت مستوفی الممالک با موافقت شاه و مدرّس به روی کار آمد و روزهای پنجشنبه مدرّس با شاه ملاقات می کردند و در اصلاحات ضروریه همکاری می کردند.
آوردن آب کرج ، افتتاح خیابان ها و خریداری کارخانۀ آهن ذوب کنی و خیلی نقشه ها و طرحها ریخته شد و از مجلس گذشت و به سرعت به موقع اجرا درآمد. 1
روزی از روزهای تابستان – روز پنجشنبه بود و مدرّس با شاه صبح زود ملاقات کرده بود- مدرّس به من گفت: امروز به شاه گفتم مردم راجع به تهیۀ ملک و جمع پول پشت سر شما خوب نمی گویند - شما پول میخواهید چه کنید، ملک به چه کارتان می خورد، اگر شما پادشاه مقتدر و محبوبی باشید، ایران مال شماست هرچه بخواهید مجلس و ملت به شما می دهد، ولی اگر به پولداری و ملک گیری و حرص جمع مال شهرت کنید، برایتان خوب نیست.
مردم که پشت احمدشاه بد گفتند برای این بود که گندم ملک خود را یک سال گران فروخت و شهرت داشت که پول جمع می کند و چون مردم فقیرند، بالطبع از کسی که پول زیاد دارد بدشان می آید.
شما کاری نکنید که مردم از شما بدشان بیاید. شاه فرمود: من پول زیادی ندارم. ولی منبعد هم نصیحت شما را می پذیرم. مدرّس گفت من به ایشان گفتم: پس ، از حالا طوری کنید که این حرفها گفته نشود، قدری پول به بهانه های مختلف خرج کنید، جایی بسازید، مدرّسه ای ، مریضخانه ای ، کاری که بگویند اگر پولی هم داشت ، برای این کارها بود و بعد از این مخصوصاً به املاک مردم کار نداشته باشید.
ملک داری حواس شما را پرت می کند… پس گفت : تو فردا جمعه به سعدآباد خواهی رفت؟ گفتم: صبح های جمعه امر فرموده اند خدمت ایشان برسم و می روم ، مقصود چیست؟
گفت: می خواهم ببینم حرفهای من چه اثری در او کرده است. فردا صبح بسیار زود در سعدآباد، به اتّفاق مرحوم مجلل الدوله به حضور شاه شرفیاب شدم.
داستان یعقوب لیث صفار و عیّاران و جوانمردان قدیم و اوّلین دفعه استقلال ایران بعد از تسلّط عرب را نقل کردم… یک دفعه شاه گفت: بی پولی غریبی پیدا کرده ایم. سه روز است من و مجلل الدوله می خواهیم پنج هزار تومان پول برای مصرفی راه بیندازیم ، میسّر نشده است و رو کرد به مجلل الدوله ، او هم تعظیمی کرده عرض کرد بله واقعاً هنوز فراهم نشده…
بعد از این ، حرف تاریخی عجیب را گفت: «می ترسم اگر بنا باشد ما از این مملکت بیرون برویم ، با این پیرهن برویم» و بعد با دو دست دامن نیم تنۀ نظامی خود را گرفته آن را به من نشان دادند.
بار دیگر فرمودند: راستی گفته ام بهرامی مقاله ای بنویسید از قول من بدهد مجلۀ قشون چاپ کنند. آن مقاله را بگیر و انتشار بده ؛ و آن مقاله ای بود که به قلم استوار و ماهرانه آقای دبیر اعظم در شماره 11 سال 5 مجلّۀ قشون مورّخۀ شهریور ماه 1305 از صفحه 358 تا 361 تحت عنوان «حکم عمومی قشونی نمره361. حسب الامر جهان مطاع اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ارواحنافداه ابلاغ می دارد» منتشر گردید و من چون خود روزنامه نداشتم از مرحوم فرخی مدیر طوفان خواهش کردم در سرمقاله یکی از شماره های طوفان نقل کرد، ولی بعد شنیدم بار دیگر امر شده است که کسی آن مقاله را نقل نکند.
شاه در این مقاله به موجب توصیۀ مدرّس صریح می گوید، پول جمع کردن وبه محاسبۀ بانکها مشغول شدن، خاصه پول را در بانکهای خارجه جمع نمودن تولید بیماری خطرناکی خواهد کرد و ما خود تجربه کرده ایم و از آن عمل منصرف شده ایم و بالاخره به افسران توصیه می فرماید که از جمع ثروت دست بردارند و به حقوق خود و منافع مشروع قانع باشند و اگر پولی به قناعت به دست میآورند، در داخل کشور صرف آبادی کنند. الی آخر… 2
بعضی را عقیده بر این است که شاه از این حرف مدرّس بدش آمد و چندی نگذشت به سفر مازندران عزیمت فرمود و شاه در سفر بود.
روزی اطرافیان شاه او را متغیّر دیدند، معلوم شد تلگرافی از تهران رسیده است که مدرّس را تیر زده اند. کسانی هستند که بعضی از سران شهربانی را در آن ساعت نزدیک قتلگاه دیده اند و خود مدرّس می گفت من قاتل را شناختم و او پلیس بود که بعدها در جنایات محکوم شد و از مردم کشان معروف است.
٭ روابط تیره می شود
به مدرّس چند تیر زدند و قلب او را نشانه کردند، ولی به دست چپ اصابت کرد و به قلب وارد نیامد. صبح سر آفتاب آقای رسا – مدیر قانون – به من تلفن کرد که مدرّس را زده اند و او را به مریضخانۀ نظمیه برده اند. من با عجله درشکه گرفته ، به مریضخانه رفتم.
مرحوم مدرّس روی آمبولانس دراز کشیده بود و از دست چپ او خون جاری بود و هنوز نبسته بودند. علیم الدوله حلقه لاستیکی را که باید بالای زخم قرار دهند تا از جریان خون ممانعت کند، برداشته ، آن را کشید و پاره شد. گفت : اه ، این که پوسیده است و یکی دیگر را گرفته با دو انگشت کشید و قهراً حلقه پاره شد، آن را هم انداخت و یکی دیگر برداشت.
مدرّس مرا دید و گفت: نترس طوری نشده است. بعد به درگاهی گفت: به شاه تلگراف کن و بگو نزدیک بود دوست شما از میان برود، اما خدا نخواست. علیم الدوله مشغول لاستیک پاره کردن بود که مردم آمبولانس مدرّس را برداشته و به مریضخانه دولتی برده تحت نظر دکتر سعیدخان لقمان و اعلم الدوله قرار دادند و زخم را بستند.
در مجلس بعد از این واقعه هنگامه راه افتاد. خاصه آقای آشتیانی و داور نطقهای مهیّج کردند. علت تعقیب مرحوم داور این بود که همان روز تیر خوردن مدرّس ، من وارد اتاق درگاهی شدم. جمعی آنجا بودند.
رئیس نظمیه عقیده اش این بود که اگر دولت مصونیت را از یک نفر وکیل بردارد، ایشان دست قاتل حقیقی مدرّس را گرفته به عدلیه تحویل خواهند داد.
بعضی هم در کریدورهای مجلس گفتند که: داور محرّک اصلی است. عجب این است که بعد از اطّلاع یافتن داور از این تهمت به شاه از درگاهی شکوه کرد و شاه از درگاهی بازخواست کرد و درگاهی با آن که خود این شهرت را داده بود، آن را به گردن من انداخته ، عرض کرده بود که: ملک الشعرا چنین گفت.
بنابراین ، من نیز در حضور شاه ، سوابق بی مهری آقای درگاهی را از عهد حکومت وثوق الدوله با خودم و داستان صحبت او را راجع به یک وکیل مورد سوءظن که در حضور جمعی گفته بود، شرح دادم و بالاخره مرحوم داور قانع شد؛ ولی نطقهای او و سایر وکلا در پیدا کردن ضارب مدرّس به جایی نرسید و همه می دانستیم اما گفتن نمی توانستیم.
حتی مدرّس نام کسی که {کلت} ماوزر را به او قراول {نشانه} رفته و تیر می انداخت مکّرر به ماها می گفت:… این واقعه کدورتی بین شاه و مدرّس ایجاد کرد و دیگر ملاقات های روز پنجشنبه موقوف گردید و کابینۀ حاج مخبرالسلطنه به روی کار آمد و اطرافیان برای پیشرفت خود بار دیگر مدرّس را لولو قرار دادند و او را به مخالفت مجبور می کردند، اما مدرّس دیگر آن دل و دماغ سابق را نداشت و بوی دورویی و فساد و علایم ظلم و اجحاف را از در و دیوار می دید.
رفقایش روز به روز کاسته ، به چند تن انگشت شمار منحصر گردید. من و یکی دونفر افتخار داریم که تا ختم مجلس و بلکه تا شبی که مدرّس را بردند، نسبت به او وفادار ماندیم و به نصیحت مکرّر مرحوم تیمورتاش که آینده را کاملاً (غیر از واقعه خودش را) پیش بینی می کرد توجّه ننمودیم چه به زندگی در زیر سلطۀ قدرت اراذل چندان علاقه نداشتیم.