back to top
خانهدیدگاه هاجمال صفری : مدرّس نماد استقامت در سختیها (1 بخش دوم...

جمال صفری : مدرّس نماد استقامت در سختیها (1 بخش دوم )

◀جلسۀ دوّم مجلس در بارۀ سوءقصد ‏
‏ روز سه شنبه 10 آبانماه 1305 مجلس دو ساعت قبل از ظهر رسمیت یافت و در این جلسه ‏هم شدیداً به ترور مدرّس‏ اعتراض شد و هیئت دولت را خواستند تا در اطراف سوءقصد ‏توضیحات بدهد و بگوید نتیجۀ تحقیقات به کجا انجامیده است. پرواضح است که هر چه ‏نمایندگان داد و فریاد کردند به جائی نرسید و به قول یغمای جندقی: آنچه البتّه بجائی نرسد ‏فریاد است. وقتی رئیس مملکت یعنی رضا شاه به رئیس شهربانی دستور ترور را صادر کرده ‏باشد با آنکه رئیس دولت یعنی مستوفی الممالک از دوستان مدرّس‏ و مخالف ترور هم باشد ‏نتیجۀ رسیدگی به جائی نخواهد رسید.‏
نخستین نماینده ای که در بارۀ سوءقصد به ایراد سخن پرداخت حاج آقا اسمعیل عراقی ‏نمایندۀ اراک و یکی از افراد طرفدار مدرّس‏ بود که بعداً خودش بطوری که مشهور بود ‏هنگامی که دوره های بعد نما یندۀ مجلس بود به شهربانی احضار و بوسیله ای مسموم و به ‏محض آنکه به منزل رسید فوت کرد.‏
عراقی در این جلسه چنین گفت: … آقایان نما یند گا ن هر کدام نسبت به امور جاریه اعتراضاتی ‏دارند، در صورتی که بنده می خواهم در تعقیب عرایض روز گذشتۀ خودم عرض کنم که ‏اوّل باید نسبت به این قضیّه اقدام کرد بعد در سایر قضایا دید چه میشود. چند روز قبل ‏فاجعۀ مهمّی واقع شد ، این واقعه را بنده نمی توانم یک واقعۀ عادّی تلقّی کنم. مدرّس‏ یکی از ‏وکلای عادّی نبود ایشان کسی هستند که برای حفظ استقلال مملکت همیشه سینۀ خود را سپر بلا ‏قرار داده اند. (صحیح است) حالا یک همچو قضیّه نسبت بایشان واقع شده است بنده می بینم ‏دولت بااینکه آن روز خیلی خیلی با کمال پاکیزگی بما میگفت که خیر من مشغول تهیّۀ مقدّمات ‏وکشف موضوع هستم. ولی از آن روز تابحال هنوز از طرف دولت اطّلاعی بما نرسیده که چه کرده ‏اند؟ وچه تحقیقاتی نسبت باین قضیّه بعمل آورده اند؟ آیا ضارب کشف شده؟ آیا استنطاقات او ‏معلوم شده یانه؟ وقتی مجلس شورای ملّی یک چیزی را از هیئت دولت می خواهد، دولت نباید ‏اینقدر مسامحه کرده باشد وجواب ندهد!‏
بنده عقیده دارم که باز دولت را بخواهند و از دولت بپرسند که در این دوسه روزه چه کرده ‏است و تا این قضیّه کشف نشده است بنده تصوّر می کنم که آقایان نتوانند با یک اطمینان ‏خاطری به سایر کارها رسیدگی نمایند.‏

٭ سپس محمد علی بامداد چنین گفت: ‏
‏« قبل از عرض عرایض خودم ازآقای عراقی تشکّر می کنم که در این خصوص مجدداً ‏تذکّردادند امروز چهار روز از واقعه می گذرد و از هر کس دراین خصوص چیزی ‏پرسیدیم اظهاربی اطّلاعی کرد. این مسأله بنده را وادار کرد که مجدّداً تذکّر داده ‏عرض کنم که اگر قضیّه همینطور بماند مطابق سوابق موجوده رفته رفته حرارتها کم ‏شده و از بین می رود و کم کم خواهند گفت حالا که اقای مدرّس‏ حالشان خوب است و خطری ‏ندارند دیگر اهمّیتی ندارد. در دورۀ قبل یکی دونفر وکیل را کتک زدند. و تعقیب نشد ‏حالا هم چنین قضیّه اتّفاق افتاده است . بنده نمی خواهم از مقامات آقای مدرّس‏ عرض کنم ، ‏عرض بنده این است که ما باید پیش خود مان حساب کنیم و ببینیم قضیّه چه بوده است ، ‏مدرّس‏ کسی را کشته بود و قصاص نشده بود که در عوض آن مبادرت به چنین اقدامی شود؟ ‏خانوادۀ کسی را از هستی ساقط کرده بود؟ اینها که نبود پس چه بوده ؟ بنده پیش خود حساب ‏کردم دیدم مدرّس‏ صراحت لهجه و یک شجاعت ادبی دارد . مدرّس‏ اگر به چیزی عقیده پیدا ‏کرد می گوید . مدرّس‏ یک دل دارد و یک زبان و این خصلت البتّه برای مملکت یک منافعی ‏دارد. اصل استفادۀ یک مملکت و ملّت از وکیل درهمین جا است که وکیل و نمایندۀ یک ‏ملّتی بتواند حرف خود را بزند. در دنیا پس از مطالعات زیاد اصل مصونیت نماینده را از ‏همین لحاظ قبول کرده اند. مدرّس‏ این صفت را داشت و این صفت و خصلت مدرّس‏ است ‏که مورد حمله شده است . بنابراین اصل آزادی عقیده مورد حمله شده است. در موقعی که ‏مدرّس‏ یک سید جلیل و پیر مرد عالمی است مورد حمله شود. من که چیزی نیستم چگونه می ‏توانم مطمئن باشم و عقاید خود را آزادانه درمصلحت مملکت اظهار دارم؟ بنده از آقایان ‏نمایندگان محترم بازمی خواهم استدعا کنم که سرد نشوند و قضیّه را تعقیب کنند ، حتّی ‏اگر آقایان اجازه بدهند و موافقت بفرمایند مطابق اصل 33 قانون اساسی که مجلس در تمام ‏کارها باید نظرداشته باشد ازخود مجلس چند نفر انتخاب شوند و همین نظارت را اعمال ‏بکنند و قضیّه را تعقیب و نظارت کنند و به دولت تذکّربدهند که اگر بناشد اصل ‏مصونیت از بین برود دیگر مشروطیت موضوعی نخواهد داشت ( نمایندگان – صحیح است) ‏
‏ ‏رئیس – اگر آقایان اجازه می دهند به آقای رئیس الوزراء و آقایان وزراء اطّلاع داده شود ‏که در مجلس حاضر شوند ( نمایندگان – صحیح است)‏
پس از چند فقره کارهای جاری تنفّس داده شد و مجدّداً مجلس نیم ساعت بعد از ظهرتشکیل ‏گردید و رئیس الوزراء وعدّه ای از وزراء درجلسه حضور یافتند و در بارۀ سوءقصد بدین ‏شرح مذاکراتی به عمل آمد:‏
‏ رئیس – در نتیجۀ مذاکرات قبل از تنفّس به آقای رئیس الوزراء و آقایان وزراء اطّلاع داده ‏شد که در جلسۀ علنی مجلس شورای ملّی حضور بیابند که اگر آقایان مایل هستند اقدامات ‏دولت را نسبت به کشف قضیۀ هالکه بشنوند ، سئوالی دارند بکنند که آقایان جواب بدهند.‏
‏ ‏فاطمی –بنده سه روز قبل درجلسه خصوصی درموقعی که هیئت محترم دولت حضور داشتند ‏عرایضی کردم منتظر بودم برای لااقل جلسۀ امروز درنتیجه جدّ یتی که قطع داشتم هیئت محترم ‏دولت دراین موضوع دارند و سرعت عملی که درسایر قسمتها قبلاً ازنظمیه دیده بودم راجع ‏بسرقتهای مهم ومشکلی که دراین شهر پیش میاید وبا یک عجله ودّقتی کشف میشد. یک چنین قضیّۀ ‏مهمّی که بنده میتوانم عرض کنم که دردرجۀ اوّل اهمّیت است، نتیجه اقدامات خود را در مجلس ‏اظهار نمایند. آقای مدرّس‏ اگر اینجا هدف تیر تروری واقع شدند اوّلا خودایشان البتّه چندین جنبه ‏دارند؛ از جنبه های مختلف دیانتی و شخصیت و وکالت که خودشان دارند . دراین موضوع بنده ‏میتوانم عرض کنم که درحقیقت مجلس شورای ملّی هدف تیر واقع شده است نه شخص آقا ی مدرّس‏. ‏‏(بعضی نمانیدگان –صحیح است )‏
تاکنون متأسّفانه بنده این قضیّه را یک طوری می بینیم که مثل خیلی قضایای عادّی کوچک فرض ‏شده وهیچ آثاری از کشف قضیّه نمی بینیم. درخارج هم یک انتشاراتی هست ویک حرفهائی زده ‏میشود که آنها را هم بنده چون سند ندارم، نمی توانم عرض کنم. مثلا شنیده ام میگویند بین ‏مستنطقین عدلیه ونظمیه اختلاف نظر هست اگر هست تکلیف دولت است که رفع این اختلاف نظر ‏را بکند که قضیّه درهر حال به جریان خود بیفتد واگرنیست، چرا تابه حال هیچ دلیلی برای کشف ‏قضیّه بدست نیامده؟ وباز بنده میخواهم عرض کنم که برای دولت تحقیقات وتفتیشات وهر اقدام ‏دیگری که بخواهد راجع به این موضوع بکند هیچ موقعی بهتر از حالا نیست، چون هیئت دولت جدّیت لازمه را دراین موضوع دارند . مجلس شورای ملّی هم باتّفاق کلمه حتّی یک چند نفری هم که ‏درمجلس شورای ملّی بودند ویکی از آنها خود بنده بودم که نسبت به سایر امورات دولت ممتنع ‏بودیم، مخصوصاً آنروز درجلسۀ خصوصی عرض کردم حالا هم درجلسۀ علنی عر ض می کنم که ‏آن امتناع خودم را برداشتم همه یک جهت ویک کلمه عموماّ متّفق هستیم درتقویب بدولت برای ‏کشف این جنایت از آنطرف هم البتّه از دولت انتظاراتی داریم وانتظارات ما این است که دولت با ‏تمام قوای خود سعی نماید وهرچه زودتر کشف این توطئه بشود چرا ؟برای اینکه ماها هم که شریک ‏ورفیق سیاسی مدرّس‏ هستیم، همۀ ما مطابق عقیده ایشان عقیده داریم وتصوّر نمی کنم ایشان یک ‏عقیده داشته باشند که ما نداشته باشیم اگر چه درمسائل جاری عادّی همیشه ممکن است اختلاف نظر ‏باشد. ولی در آن اصلی که هست وهمه معتقد هستیم آقا ی مدرّس‏ همان عقیده را دارند که بنده دارم ‏وبنده هم همان عقیده را دارم که آقای مدرّس‏ دارند. پس به این جهت باید یک طوری باشد که برا ی ‏ماها هم آزادی باشد که بتوانیم اظهار عقیده کنیم واصلاً با آمدن به مجلس شورای ملّی هم مخالف ‏هستم وبا کمال صراحت اینجا عرض میکنم بنده بعقیده خودم (آقایان را شریک نمی گیرم، خودم ‏شخصاً عرض میکنم که اگردولت تا سه روز دیگر این قضیّه راکشف نکرد، بنده دیگر درمجلس ‏شورای ملّی حاضر نمی شوم وتمام افکار عمومی را هم شاهد میگیرم که بچه دلیل بنده درمجلس ‏حاضر نمی شوم واینهم آخرین عرض بنده خواهد بود واگرتا سه روز دیگر هم از بنده کسی چیزی ‏نبیند یعنی دراین موضوع عرضی نخواهم کرد و بنده دیگر هم حاضر نخواهم شد وبه اصفهان اطّلاع ‏میدهم که بجای بنده یکنفر دیگررا معیّن نمایند. ‏
رئیس –آقای بهبهانی (اجازه )‏
بهبهانی –درمذاکراتی که امروزدرمجلس قبل ازدستورمی شد، یکی از نمایندگان محترم دراوّل ‏فرمایشاتشان فرمودند (که من عقیده ام این است که مذاکرات قبل از دستور اثری ندارد! ) بنده کم کم ‏دارم اعتقاد پیدا میکنم که مذاکرات دستوری هم اثرندارد. برای اینکه درجلسۀ گذشته بطوری مسئلۀ ‏واقعه نسبت به مدرّس‏ تهییج کرده بود مجلس وجامعه را تهییج کرده بود، مجلس که به کلّی ‏صحبتهای راجع بدستور را کنا رگذاشتند واین صحبت را دستور قرار دادند وبا کمال بی صبری از ‏طرف هریک ازآقایان نمایندگان چه آنهائی که صحبت کردند وچه آنهایی که صحبت آنها را تصدیق ‏میکردند یک بی صبری فوق العاده راجع به کشف این جنایت که نسبت به مدرّس‏ واقع شده است ‏نشان داده می شد. البتّه بنده باآن وضعیتی که درآنروز دیدم وبا آن التهابی که درخود هیئت دولت ‏دیدم وبخصوص مذاکراتی که آقای وزیر ما لیه فرمودند. بنده منتظر بودم که امروز قبل از ‏دستوروقبل از جلسۀ رسمی مجلس آقایان وزرا خودشان حاضر شوند واقدامات جدّی که دراین باب ‏کرده اند ویک کشفیاتی که دراطراف این کار در نظر گرفته اند یا دراین مجلس یا درجلسۀ‏خصوصی واگر واقعا هم مطلب خیلی سرّی بود ممکن بود مجلس سرّی تقاضا نمایند ودرآنجا مذاکره ‏نمایند. ولی متأسّفانه می بینم آقایان وزرا امروز را مثل روزقبل از وقوع قضیّه قصور فرموده هیچ ‏توجّه به این همه اصرارهای آقایان وکلا واین تشنجی که امروز درجامعۀ طهران بلکه درجامعه ‏ایران هست ترتیب اثری نداده اند!؟ بنده غرضم اعتراض نیست، غرضم این است که بزرگی ‏مطلب واهمّیت قضیّه را باز ثانیاً ومکرّراً بنظر آقایان برسانم وهم عرض کنم که آقایان خوب بود ‏بیشتر از این وبهتر از این درقضیّه وارد شده باشند ویک قدری خاطر وکلا ونماینگان مجلس شورای ‏ملّی بلکه جامعه مردم را یک تسکینی به عملیات خودشان داده باشند واز این تشریف نیاوردن ‏ومذاکره نکردن بنده همچو تصوّر کردم که شاید هنوز یک اقدامات کافیه دراین باب نکرده اند؟ ‏علاوه براین بعضی مسموعات هم هست که آن مسموعات بیشتر اسباب تزلزل خاطر عموم را فراهم ‏میکند. بنده آن مسموعات را نمی خواهم عرض کنم، زیرا تصوّر میکنم اگر مسموعاتی هست بنده ‏تنها نشنیده ام همه شنیده اند فقط یک قسمت از آن مسموعات راعرض میکنم وتصوّر میکنم چون ‏این قسمت عمده است باید آقایان وزرا دراین باب یک توضیحی بدهند وآن این است که چون جامعه ‏خودشان نیمی توانند درجمع امور اطّلاعاتی پیدا کنند، مگر بوسیلۀ روزنامه متأسّفانه غدغن شده است. ‏روزنامه جات دراین خصوص چیزی ننویسند. درصورتی که اگر باید جلب نظریات مردم بشود ‏ومردم هم ازقضایا مطّلع بشوند، باید روزنامه جات دراین باب چیز بنویسند واقدامات دولت هم باید ‏بتوسّط جرائد منتشر بشود تا عامّه از وقایع مستحضر شوند وچنانچه بنده دیروز وامروز درجبهۀ ‏افراد مردم ملاحظه میکنم (ازبازاری وعمومی )می بینیم وافعاً یک موجبات تأثّری درآنها فراهم شده ‏است واین تأثّر را نمی توانم حمل بر کسالت آقای مدرّس‏ بکنم برای اینکه آقای مدرّس‏ بحمدالله حال ‏مزاجیشان خیلی بهتر شده است. امروز هم خبری نشده است که پریروز واقع نشده باشد پس تصوّر ‏میکنم این انتشار است. (البته وقوع این انتشارات دربین مردم خوب نیست ) ویک قدری طول مدّت ‏عدم معلومیت نتیجه مردم را بحال تأسّف انداخته ومتأثرّ کرده است از آن طرف هم جرائد دراین ‏باب چیزی نمی نویسند که مردم نتیجۀ اقدامات دولت را بدانند!؟ چون بنده نمی دانم حقیقتا جرائد ‏سانسور شده است یاخودشان نمی نویسند؟!‏
والبتّه اگر چیزی هست آقایان وزرا بهتر میدانند وخواهند فرمود درهر صورت مسئوول این مملکت ‏آقایان وزرا هستند وبواسطۀ آن شدّت علاقه مندی که مجلس شورای ملّی مخصوصاً دراین قضیّه ‏ابراز کرده و واقعاً اظهار یک احساساتی نسبت بدولت میکردند. بنده تصوّر میکنم این مسئولیت ، ‏متوجّه دولت است ودولت باید پیش از همه چیز درصدد این باشد که زودتر یک نتیجه بدست بیاورد ‏ومردم رامطّلع بکند. متأسّفانه یا هنوز اقدامی نشده یا مارا مطّلع نکرده اند درجلسۀ گذشته مجلس چه ‏درجلسۀ خصوصی وچه درجلسۀ علنی اینجا عنوان شد که دولت هروسیله برای کشف این قضیّه ‏دارد، باید اعمال کند ومجلس باتمام قوا برای موافقت با دولت حاضر است. من تصوّر نمی کنم ‏درهیچ مواقعی یک مجلس شورای ملّی یک چنین کلمه جامع ویک همچو موقعی کی مجلس ‏شورای ملّی یک چنین ویک همچو اختیارات تامّه بدولت داده باشد دولت چه میخواهد، منتظر ‏چیست، چطور میشود تصوّر کرد که یک دولتی با یک اختیارات محرزه ویک وسائل مبسوطه از ‏قبیل نظمیه وغیره داشته باشد وبگوید تاکنون من دراین قضیّه نظری ندارم وچیزی نتوانسته ام کشف ‏کنم. آقای فاطمی فرمودند من تاسه روز دیگر منتظر میشوم واگر درظرف این سه روز نتیجه ‏حاصل نشد دیگر به مجلس نخواهم آمد! البته این فرمایش آقای فاطمی از روی احساسات واز روی ‏شدّت تأثّر است ولی بنده عرض میکنم از طرف خودم وسایر آقایان نمایندگان بایستی به هیئت ‏دولت عرض شود که ما امروز وفردا وهر دقیقه منتظریم نتیجۀ امر معلوم شود، اما اگرهم نشد بنده ‏تصوّر میکنم که بایستی آقای فاطمی دراین باب موافقت بفرمایند وجدّیت کنند تا بفهمیم موانع چیست ‏که موانع را از بین برداریم ومجلس هم بحال خود باقی بوده وامنیت هم بحال آزادی بماند والاّ بنده ‏که کنار رفتم یا آقای فاطمی کنار رفتند، بالاخره باید این کرسیهای مجلس را یک اشخاصی اشغال ‏نمایند ودخالت درامور این مردم بیچاره کنند وفقط امنیت جانی ومالی این مردم را تامین بنمایند ‏درهرصورت بنده تصّور میکنم اگر آقایان وزرا دراین باب اقدامی کرده ونیتجه گرفته اند خوبست ‏خاطر آقایان نمایندگان را مستحضر فرمایند وراجع بقضیّه سانسور هم اگر معلوماتی خدمتشان ‏هست، بفرمایند که این سانسور واقعیت دارد یانه واگر حقیقت دارد بچه مناسبت است ؟

٭ توضیحات وزیر مالیه ‏
آقای بهبهانی فرمودند به هیئت دولت اعتراضی ندارم ولی متأسّفانه فرمایشاتشان همه اعتراض بود. ‏دراین مسئله هیچ جای شبهه نیست که مجلس شورای ملّی ومردم منتظر نتیجه هستند، نه منتظر ‏اینکه ماهرروز بیائیم اینجا وبگوییم چه کرده ایم. پریروز بعدا ز اینکه هیئت وزرا از اینجا ‏مراجعت کردند، تا سه ساعت از شب گذشته مشغول اقدامات برای تعقیب این مسئله بودند ‏وتعیلماتی که لازم بود برای این مسئله دادند که اینکاررا البتّه مهم ترین کارها حساب کنند تانتیجۀ ان ‏بزودی حاصل شود وبعرض مجلس برسد. بنده تصوّرنمی کنم که مجلس منتظر این باشد ماهر ‏ساعت بیاییم اینجا وبگوییم چه کرده ایم، باید مجلس منتظر بشود تا نتیجۀ عملی این امر بدست آید. ‏دولت دستور العمل وتعلمیاتی که به مأمورین خودش داده است یک چیزی نیست که علنی ذکر بشود ‏یا دراینجا علنی ذکر کنند یا درجلسات خصوصی اسباب تصدیق آقایان را فراهم نمایند. دولت دراین ‏مسئله همانطور که پریروز عرض شد بقدری که آقایان نمایندگان عجله دارند، بیشتر عجله دارد. ‏برای اینکه مسئول امنیت مملکت است. وزرات عدلیه و اداره نظمیه هم هردو با تعلمیاتی که داده ‏شده درتعقیب کارهستند والبتّه اگردرضمن عمل موانعی پیش بیاید دولت آن موانع را حل ورفع ‏میکند واینکه آقای فاطمی فرمودند اگر تاسه روز دیگر نتیجه حاصل نشد، خودشان را کنار میکشند. ‏تصوّر میکنم این مسئله هم هیچ موردی نداشته باشد، زیرا مسائل البتّه ممکن است درتحت اقدام سه ‏روز، چهار روز طول بکشد واین دلیل نمی شود که نمایندگان محترم با کمال بی صبری که دارند ‏از کار کناره بکشند که یک نگرانی های دیگر ی هم فراهم بیاید. بنده عرض میکنم هیئت دولت هم ‏دیروز هم یریروز که از اینجا رفتند یعنی هم قبل از اینکه اینجا شرفیاب شوند وبعد از اینکه از اینجا ‏رفتند تمام اقداماتی که لازمه بوده است کرده اند ومشغولند والبتّه یک همچو قضیّه که اتّفاق می افتد ‏تصوّر نشود که درظرف یک روز دو روز بتوان از او نتیجه گرفت واینکه آقای بهبهانی فرمودند ‏روزنامه ها سانسور شده است. دولت هم در این باب دستوری نداده وموافق هم نیست جرائد سانسور ‏بشود. بجهت اینکه کارهایی که می شود قابل گفتن است، نه اینکه قابل سانسور باشد واگر عدلیه با ‏نظمیه خواسته اند خبرهای استنطاقات خودشان را محرمانه نگاه دارند برای تسریع درعمل بوده ‏است زیرا استنطاقات درمقدّمۀ کار بایدمخفی بماند ونمی توان این مسائل را نشرو انتشار داد واین ‏مسئله ازراه سرعت عمل وحصول نتیجه است نه از بابت این است که اقداماتی نشده باشد وبنده ‏تصوّر میکنم آقایان نمایندگان نباید هیچ نگرانی داشته باشند که دولت دروظایف خودش کوتاهی ‏میکند وتصوّر میکنم آنچه مقدور بشود خواهد کرد وهمینطور که آنروزآقای رئیس بطور خصوصی ‏فرمودند البتّه یک موانعی هم اگر باشد حتماً برمیدارند واگر باشدکه لازم باشد بعرض مجلس برسانند ‏خواهند رسانید وهیچ شبهه ندارد .‏
رئیس –عدّۀ زیادی از آقایان اجازه گرفته اند بنده خیال میکنم بطور سؤال مطلب را بفرمایند ‏
رئیس –آقای فیروز آبادی (اجازه )‏
فیروز آبادی –بنده بعضی عرایضی داشتم که آقایان فاطمی وبهبهانی فرمودند وجواب هم داده شد فقط ‏بنده یک مطلبی را میخواستم عرض کنم وآن این است که امید همۀ ملت ایران درتحت لوای این ‏سلطنت جدید است واین کابینۀ جدید است این است که اگر در ته گردنۀ دزد آب که فرضاً دویست ‏وهشتاد فرسخ تا اینجا راه است یا دریک مکان بعید دیگری اگر یک نفر یک سیلی ناحقّی توی گوش ‏کسی بزند احقاق حقّ میشود، متأسّفانه می بینیم در پایتخت ایرا ن نزدیگ مجلس شورایملّی نیم ‏ساعت از آفتاب گذشته نسبت بآقای مدرّس‏ این قضیّه مهم اتّفاق افتاده است وچند روز است انتظار ‏تمام مّلت از دولت این است که کشف این مسئله شده باشد وبنده امیدوارم که بزودی موفّق بکشف این ‏مسئله بشوند که درواقع بحیثیات تمام این مّلت برمیخورد، بجهت اینکه یک همچو امر به این ‏بزرگی که درروز ونزدیگ مجلس شورای ملّی واقع شده، دولت ونظمیه نتوانند کشف کنند، در ‏واقع به حیثیات تمام مردم برمیخورد وامیدوارم یک جدّیتی بفرمایند که زودتر کشف این امر بشود . ‏
داور – مسئلۀ سانسور جرائد را که آقای وزیر مالیه فرمودند من اطّلاع ندارم بنده با کمال تأسّف ‏اطّلاع دارم وواقعاً اظهار تأسّف میکنم از اینکه دولتی که باید قضیّۀ به این مهمّی را کشف کند از ‏سانسور جرائد اطّلاع ندارد! سئوال بنده راجع به آژان مقتول وتردید دراین قضیّه است بنده می ‏خواستم ببینم هیئت دولت در این خصوص چه جواب میدهند؟ تابعد بنده توضیحات خود را عرض ‏کنم.‏

◀ اظهارات مستوفی الممالک رئیس الوزرا
اوّلاً بنده خیلی خوشوقت هستم از اینکه آقایان به قضیّۀ امنیت وقضایای تامینیّۀ مملکت این قدر ‏اهمّیت میدهند وتأکید میکنند به دولت برای حفظ امنیت وبا هرلحنی ویا هر شدّتی که آقایان دراین ‏باب فرمایشاتی نسبت به دولت بکنند بنده متأ ثّر نخواهم شد. (نمایندگان –صحیح است احسنت )‏
زیرا قضیّه امنیت مملکت است وآقایان حق دارند قضیّۀ امنیت مملکت رابخوهند (صحیح است) وبا ‏هرلحن اعتراض آمیزی هم اگر باشد حمل بر هیچگونه چیزی نکرده وحق میدهم به آقایان که شدیدتر ‏از آن هم صحبت کنند. (نمایندگان –احسنت ) ووظیفۀ دولت هم هست که درموضوع امنیت آخرین ‏اهتمام خودش را بکند وامیدوارهستم که بکند، مضایقه نکند. صرف نظر از مقامات آقای مدرّس‏ ‏مقام روحانی ایشان، مقام وکالت ایشان، مقام سیادت ایشان. اگر این قضیّه نسبت به یک فرد خیلی ‏عادّی هم واقع بشود دولت مکلّف است تا آخرین درجۀ امکا ن سعی کند برای اینکه آن شخص بد ‏کننده را به دست بیاورد وتأمین امنیّت عامّه را بنماید . این وظیفه دولت است تا چه رسد نسبت به آقای ‏مدرّس‏ که محتاج به ذکر نیست وهرچه بنده بگویم زائد است تأثّرات دولت را لازم نیست بنده ‏دراین باب عرض کنم که چقدر به دولت ناگوار است ولی فقط می خواهم یک چیز راعرض کنم ‏وتذکّر بدهم خاطر آقایان را وآن این است که همه آقایان میدانند اینگونه قضایای اسف انگیز که واقع ‏می شود، اگر درهمان ساعت ودرهمان محل عمل ضارب یا فاعل بدست نیاید، برای کشف او، ‏برای پیدا کردن او، حتّی درنظمیه های خیلی عریض وسیع سایر ممالک دنیا هم درعرض یک روز ‏دوروز اینگونه قضایا کشف نمی شود و اگر در آن موقع بدست نیاید شاید چند روز طول بکشد. باید ‏تحقیقات بشود، باید نظمیه دراطراف این کار به وسایل مختلفه یک علائمی بدست بیاورد وتعقیب ‏کند تا به مقصود برسد. متأسّفانه درآن ساعتی که این قضیّۀ ناگوار واقع شد ضاربین را نشد دستگیر ‏کنند. پس حالا اگر چند روزی طول بکشد تا اینکه کشفیاتی بکنند این را آقایان بایستی حق بدهند که ‏دیر نشده است، برای اینگونه کارها حتّی درجاهائی هم که خیلی نظمیه آنها از ما قدیم تر، وسیع ‏تر است ،اینگونه قضایارا درظرف دوروز سه روز نمی توانند کشف کنند واین را حمل برقصور ‏نظمیه یا عدم جدّیت دولت ومراقبت دولت نباید بفرمایند. اما درخصوص روزنامه ای که اشاره ‏فرمودند بنده هیچ اطّلاع ندارم از اینکه منع شده باشد دراینکه روزنامه ها در این قضیّه چیزهایی ‏بنویسند وهمچو چیزی را بنده اطّلاع ندارم وگمان نمی کنم برای اینکه اگر بود می بایستی هرکس ‏که این کار را میکند. بنده رامطّلع کرده باشند ودرخاتمه هم عرض میکنم که آقایان مطمئن باشند که ‏دولت تا آخرین درجۀ امکان سعی کرده وخواهد کرد وقضیّه را یک قضیّۀ کوچکی تلقی نمی کند ‏وراجع به امنیت هم دولت نهایت اهمّیت را به نوع اینگونه قضایا میدهد تا چه رسد به این قضیّه که ‏مربوط به آقای مدرّس‏ ویکی از نمایندگان محترم است ویک مختصر اشاره هم که آقای آقا سید یعقوب ‏فرمودند راجع به اختیار تامّ همچو اختیار تامّی هم دولت از مجلس تقاضا نکرده است و انتظار ‏اختیار تامّ هم نداریم واختیار تامّ هم نمی خواهیم ما فقط درحدود قانون وظایفی داریم وبه وظایف ‏خودمان هم عمل می کنیم اختیار تامّ یک وقتی لازم است که بخواهد از حدود قانون تجاوز کند ‏ماازحدود قانون هیچوقت تجاوز نمی کنیم وهمان حدود قانونهم برای ما کافی است واختیارات تامّ ‏لازم نداریم ودرحدّ قانون هم قضیه را تاهرجا که لازم است تعقیب خواهیم کرد.‏
داور –بنده میخواستم همین را بشنوم یک آژانی که دریک محلّی که یک جرمی واقع شده تیر خورده ‏است وبدون اینکه طبیب قانونی عدلیه ومستنطق ومدّعی العمومی اطّلاع پیدا کنند دفن شده است. ‏درصورتی که البته وقتی یک چنین قضیّه واقع میشود، تمام جزئیات واطرافش باید مطالعه شود ‏ودقّت بشود وبفهمند وضارب یکی بوده دو تابوده واز آن گلوله که خورده یک تحقیقاتی باید بشود حالا ‏لازم نیست که بنده جزئیات آنرا دراینجا عرض کنم ولی البته قانوناً باید به اطّلاع مدّعی العموم ‏ومستنطق برسد. آیا این کارها را کرده اند از همین جاست که دارد کار به اشتباه میرود .‏
رئیس الوزار –این قسمت هائی را که آقا داور اشاره کردند بنده اطّلاع ندارم که به عمل آمده یا خیر، ‏شاید به عمل آمده باشد ولی به طور قطع نمی توانم عرض کنم سئوال می کنم تحقیق می کنم و نتیجه ‏را اطّلاع می دهم.» ‏
مجلس در یکساعت و نیم بعد از ظهر خاتمه یافت.‏
در جلسۀ پنج شنبه 121 آبانماه 1305 مجدّداً از طرف عراقی ، بیات ، بهبهانی و بامداد موضوع ‏سوء قصد مطرح می شود و هر چه از طرف نمایندگان اصرار در کشف ماجرا می شود به ‏جائی نمی رسد زیرا شهر بانی یکی از ضاربین را که دستگیر کرده بودند رها نمود و چون ‏رئیس شهربانی به امر شاه دست به این اقدام فجیع زده بوده به روزنامه ها هم اشاره شد که ‏دیگر در این باره مطلبی نوشته نشود.‏
سوءقصد به مدرّس‏ در بوتۀ اجمال و فراموشی ماند و دیگر تعقیبی نشد! و در مجلس هم ‏دیگر صحبتی در این باره بعمل نیامد، گویا به آنها فهماندند که کمر موضوع را درز بگیرند و ‏پس از ترور مدرّس‏ بود که حتّی مخالفین مدرّس‏ هم فهمیدند که آنچه مدرّس‏ در بارۀ مخالفت ‏با سردار سپه می گفت محقّ بوده و مملکت دچار چه دیو مهیب و خودسری و استبداد گردیده ‏است.‏
بطوریکه در آنموقع گفته شد، در بین نمایندگانی که در بارۀ سوءقصد به جان مدرّس‏ در مجلس ‏صحبت و این عمل را تقبیح کرده و جداً خواستار تعقیب عاملین بوده اند . نمایندگانی هم یافت ‏می شدند که کاملاً طرفدار و گوش به فرمان رضا شاه بودند و همگنان هم آنان را می شناختند ‏و اگر اشاره ای به انها نشده بود هرگز جرئت اظهار چنین بیاناتی را نداشتند. همدردی و ‏اظهار انزجار آنان از مسئلۀ ترور مدرّس‏ و تقاضای تعقیب موضوع صرفاً برای رد گم کردن ‏بوده است، تا افکار عمومی را که سخت به هیجان آمده بود و همه عقیده داشتند عامل اصلی ‏سوءقصد جزشاه دیگری نمی تواند باشد منحرف نمایند. البتّه در آن روز کسانی هم بودند که ‏در این مورد شکّ و تردید داشتند و رضا شاه را عامل اصلی نمی دانستند ولی بعداً که ‏مدرّس‏ دستگیر و تبعید شد و آن نمایندگان به مقامات بالاتر رسید ند آنها نیز حقیقت موضوع را ‏دریافتند، چون با توجّه به طبیعت کینه توز رضاشاه اگر آن نمایندگان بی دستوری در بارۀ ‏سوءقصد به مدرّس‏ چنان بیاناتی را ایراد می کردند الی الابد می بایستی مغضوب و بر ‏کنارباشند نه آنکه ارتقاء یابند.‏ ( 1)

◀ زندگی نامه مدرّس‏ ‏
زنده یاد سید حسن مدرّس‏ می نویسد : ولادت من در حدود یک هزار و دویست و هشتاد و هفت هجری ‏که تقریباً فعلاً قریب شصت سال زندگی را طی نموده‌ام مولد من در قریه سرابه کچو از توابع ‏اردستان پدرم اسماعیل جدّم میرعبدالباقی از طایفه میرعابدین که فعلاً هم اکثر آنها در آن قریه ساکن ‏می‌باشند از سادات طباطبائی و اصلاً زواره‌ای، شغل پدر و جدّ من منبر و تبلیغ احکام الهی، جدّ ابی من ‏میرعبدالباقی از زهّاد محسوب بودند مهاجرت به قمشه واقع در جنوب اصفهان در خط و طریق ‏فارس نمودند، مرا هم در سنّ شش سالگی تقریبا به جهت تربیت هجرت داده به قمشه نزد خود بردند.سنّ صباوت راخدمت آن بزرگوار بسر برده. ‏تقریبا 14 سال از عمرم گذشت که جدّم مرحوم شد، حسب الوصیّۀ آن مرحوم تقریباً در سنّ 16 ‏سالگی به جهت تحصیل به اصفهان آمدم. سیزده سال در اصفهان مشغول تحصیل بودم، در سنّ 21 ‏سالگی پدرم مرحوم شد. مدّت توقف در اصفهان قریب 13 سال شد، قریب سی نفر استاد را در این ‏مدّت در علوم عربیّه و فقه و اصول و معقول درک کردم که از برجستۀ آنها در علوم عربیّه مرحوم ‏آقا میرزا عبدالعلی هرندی نحوی بوده که تقریباً 80 سال عمر داشت و صاحب تصانیف زیاد ولی از ‏بی‌اقبالی دنیا مهجور ماندند. در علم معقول مرحومین جهانگیر خان قشقائی و آخوند ملامحمّد کاشانی ‏که هر دو عمر خود را در مدرس‏ۀ صدر اصفهان به آخر رسانیده به وضع زهد دنیا را وداع فرمودند. ‏بعد از واقعۀ دخانیّه به عتبات عالیات مشرّف شدم بعد از تشرّف حضور حضرت آیت‌الله حاجی ‏میرزا حسن شیرازی رحمت‌الله علیه به جهت تحصیل توقّف در نجف اشرف را اختیار کردم‎.‎
علماء و بزرگان آن زمان را تیمّناً و تبرّکاً کلاً درک کرده و از اغلب استفاده نمودم ولی عمده ‏تحصیلات من خدمت مرحومین مغفورین حجتین کاظمین و خراسانی و یزدی بود‎.‎
تشرّف من در عتبات تقریباً هفت سال شد، بعد مراجعت به اصفهان نمودم در مدرسۀ‏ جدّه مدرسۀ‏ ‏کوچکی است به این اسم در اصفهان مشغول تدریس فقه و اصول شدم بترتیبی که فعلاً هم در مدرسۀ‏ ‏سپهسالار مشغولم و از خداوند توفیق می‌خواهم که به همین قسم بقیّۀ عمر را مشغول باشم. بعد از ‏مراجعت از عتبات در اصفهان فقط از امورات اجتماعی مباحثه و تدریسی را اختیار کرده بودم تا ‏زمان انقلاب استبداد به مشروطه مجبوراً اوضاع دیگری پیش آمد که می‌توان گفت (اتسع الخرق ‏علی الراقع) برحسب امر حجج اسلام عتبات عالیات و دعوت دوره دوّم مجلس شورای ملّی به عنوان ‏طراز اول نظارت مجلس شورای ملّی به تهران آمدم و دوره‌های مجلس تا حال ادراک کرده‌ام. ‏دیدنی‌ها را دیده‌اید و شنیده‌ها را شنیده‌اید. در مدت چند سال انقلاب از جمله وقایعی که بر من روی ‏داده دو سال مهاجرت است با مجاهدین ایرانی در جنگ عمومی که به مسافرت عراق عرب و ‏سوریه و استانبول منتهی شد که تفصیل آن را مجالی باید و نیز دو دفعه مورد حمله شدم، یکی در ‏اصفهان که در مدرسۀ‏ جده بزرگ در وسط روز چهار تیر تفنگ به من انداختند، ولی موفّق نشدند و ‏آنها را تعقیب نکردم، مرتبۀ دوّم سال گذشته بود که جنب مدرسۀ سپهسالار اوّل آفتاب که به جهت ‏تدریس به مدرسه می‌رفتم، درهمین ایّام تقریباً ده نفر مرا احاطه نمودند و فی الحقیقه تیرباران کردند ‏از تیرهای زیاد که انداختند چهار عدد کاری شد، سه عدد به دست چپ مقارن پهلو جنب همد یگر زیر ‏مرفق و بالای مرفق و زیر شانه، حقیقه تیراندازان قابلی بودند. در هدف کردن قلب خطا نکردند ولی ‏مشیه‌الله سبب را بی‌اثر نمود یک عدد هم به مرفق دست راست خورد ولاحول ولاقوه الّا بالله العلی ‏العظیم‎.‎‏ (فی شهر ربیع‌الثانی 346 مدرّس‏- ( 2)
‏ ملک الشعرای بهار که از یاران مدرّس‏ بود بر این نظر است: مرحوم سید مدرّس‏ در نجف اشرف ‏و اصفهان تحصیل کرده بود. او در آغاز مشروطیت در اصفهان توقّف داشت و به هواداری ‏مشروطه مشهور بود و از طرف علمای نجف، جزو « طراز اوّل » معیّن شده بود .(2 ) روزی که ‏وکلای مجلس برای شرکت در مجلس دوّم از اصفهان به طرف تهران حرکت میکردند، دیده شد که ‏سیدی ضعیف اسبا بهای ساده و مختصر خود را در گاری تک اسب نهاده و خود هم بر آن مرکب ‏ساده سوار شده، برای ، شرکت در مجلس به طرف تهران حرکت کرد. این مرد عجیب، « سید حسن ‏مدرّس‏ » بود! به تهران آمد و در مجلس دوّم جزو حزب اعتدال بود. در بین مجلس دوّم و سوّم، در د ‏یکتاتوری ناصرالملک، در یکی از مجالس عمومی که دولت و نایب السلطنه به منظور سیاسی ‏تشکیل داده بودند، سیدحسن مدرّس‏ نطق کرد که مجلس به آن بزرگی برهم خورد. نطق او به ‏هواداری قانون اساسی و برضدّخ خیال ناصرالملک بود. مرحوم سپهسالار تنکابنی در مجلس به ‏مدرّس‏ حمله کرد و مدرّس‏ به تعرّض از مجلس برخاست و مجلس تقّ ولق شد؛ و خواستند او را ‏توقیف کنند که میّسر نشد. ازاینرو، شهرت سیاسی مدرّس‏ شروع شد و در انتخابات تهران و کیل شد ‏و وارد مجلس سوّم (1332 ه . ق./ 1293 ه . ش .) گردید. ( 3 )
◀ بهار پس از شهر یور بیست به مناسبت روز شهادت مدرّس‏ در روزنامۀ نوبهار مدرّس‏ را اینگونه ‏به تصویر می کشد: ‏
یکی از شخصیت های بزرگ ایران که از فتنۀ مغول به بعد نظیرش بدان کیفیت و استعداد و تمامی ‏از حیث صراحت لهجه و شجاعت ادبی و ویژگی های فنّی در علم سیاست و خطابه و امور اجتماعی ‏دیده نشده سیدحسن مدرّس‏ اعلی الله مقامات بوده است.‏
ما رجال اصلاح طلب و شجاع و فداکار مانند امیرکبیر و سیدجمال الدین افغانی… و غیر اینان بسیار ‏داشته و داریم که هر یک از این بزرگان شخصیت های برگزیده و تاریخی می باشند.‏
اما مدرّس‏ از حیث تمامی ، چیز دیگر بود و در مدرّس‏ جنبه فنّی و صنعتی و هنری بود که او را ‏ممتاز کرده بود علاوه بر آن که از جنبه علمی و تقدّس و پاکدامنی و هوش و فکر نیز دست کمی از ‏هیچ کس نداشت و سرآمد تمام این خصال ، سادگی و بساطت و شهامت آن مرحوم بود و مهمتر از ‏همه از خودگذ شتگی و فداکاری او بود که در احدی دیده نشد.‏
مدرّس‏ به تمام معنی عالمی فقیر بود؛ آن فقری که باعث فخر پیغمبر ما صلی الله علیه وآله بود و می ‏فرمود «الفقر فخری»، همان فقری که عین بی نیازی و توانگری و عظمت او بود. ‏
مدرّس‏ پاک و راست و شجاع بود و مقام روحانیت با سیاست نزد او از یکدیگر منفک و جدا بود. با ‏فناتیزم و خرافات دشمن بود. با اصلاحات تازه و نو همراه بود و بالجمله یکی از عجایب عصر خود ‏شمرده می شد. مدرّس‏ مجتهد مسلم بود، فقیه و اصولی بزرگ بود. ‏
به تاریخ و منطق و کلام آشنا و در سخنرانی و خطابه در عهد خود همتا نداشت و چون عوام فریب ‏نبود و غرور و پاکدامنی و ثبات عقیده در او بی اندازه قوی بود، هیچ گاه درصدد دفاع از حمله ها و ‏تهمتهایی که به او زده می شد برنمی آمد. ‏
همچنین هتّاک و بی نزاکت و مفتری نبود. حقایق در افکارش بیشتر متمرکز بود تا ظاهرسازی و ‏مردم فریبی و یکی از اسرار موفقیت های او در خطابه نیز همین معنی بود، کینه جویی در آن ‏مرحوم وجود نداشت.‏
به اندک پوزشی از دشمنان گذشت می کرد و از آنها به جزیی احتمال فایده عمومی حمایت می نمود ‏و احساسات را در سیاست دخالت نمی داد. ‏
مدرّس‏ در مجلس دوم جزو تراز اوّل و در انتخابات دورۀ سوّم تا دورۀ ششم از تهران انتخاب شد… ‏بعد از ختم دوره ششم مجلس دولت و شهربانی و شهرداری شروع به تجهیزاتی کردند و وکلای ‏دولتی دسته بندی هایی آغاز نمودند که تهران را هم مانند ایالات و ولایات در زیر یوغ اطاعت خود ‏درآورند چنانکه خواهیم گفت.‏
مدرّس‏ با تغییر قانون اساسی به آن طریق و حق دادن به مجلس که شاه را خلع کند، از لحاظ حقوقی ‏مخالف بود. مدرّس‏ از احمدشاه راضی نبود. در انتخابات دورۀ پنجم احمدشاه به درباریانی که ‏معروف بود هزار رأی دارند سپرده بود که به شاهزاده سلیمان میرزا رأی بدهند. ‏
مدرّس‏ که این را شنید، گفت پادشاهی که به حزب سوسیالیست رأی بدهد، منعزل است. این بود که ‏مدرّس تعمّدش برداشتن احمد شاه نباشد، چنان که شهرت داده اند؛ بلکه مراد مدرّس‏ این بوده است ‏که: هر پادشاهی که با مخالفان سلطنت همراهی و همکاری کند، طبعاً با عزل خود همراهی کرده ‏است.‏
سردار سپه مجلس مؤسّسان را انتخاب کرد و در آن مجلس ، مدرّس‏ و اقلّیت رفقای او انتخاب نشدند ‏و هیچکدام در آن مجلس شرکت ننمودند و آن مجلس رأی به پادشاهی او داد و تاج پادشاهی ایران ‏زینت افزای فرق رضاخان شد. بعد از پادشاهی او مدرّس‏ خود را با امری واقع شده برابر یافت.‏
گفت: این کار نباید بشود، ولی سستی و اهمال هموطنان کار خود را کرد، ما هم تا جایی که بشر ‏بتواند تقلّا کند، سعی کردیم و حرف خود را گفتیم و کشته هم دادیم ، دیگر دینی به عهده نداریم و ‏حالا باید با دولت و شاه موافقت کرد، بلکه خوب بشود و خدمتی کند.‏
این حرف را مرحوم مدرّس‏ با حضور من و آقای زعیم و سیدجلال الدین منجّم که از دوستان او بود ‏در خانه خود گفت.‏
همین قسم هم شد. مدرّس‏ و ما ترک مخالفت کردیم.‏
مجلس پنجم هم به زودی ختم گردید و مدرّس‏ به شاه در نتیجۀ اقدامات بعضی خیرخواهان نزدیک ‏گردید و در انتخابات دورۀ ششم به شاه نصیحت کرد که در انتخابات مردم را آزاد بگذارند. ‏
این پیشنهاد در ایالات مؤثّر نیفتاد، اما در شهر تهران نتوانستند از آزادی مردم جلوگیری نمایند. افکار ‏عمومی در نتیجۀ مشاهدۀ فداکاری ها و شهامت های بی مانند جمعی قلیل در برابر آن قدرت بی ‏باک… متوجّه مدرّس‏ و یاران او بودند و مدرّس‏ 9 نفر از دوستان خود و اعضای فراکسیون اقلّیت را ‏کاندیدا کرده بود. ‏
روزی شاه به او گفته بود بعضی از رفقای شما نباید از تهران انتخاب شوند، بهتر آن است که از ‏ولایات آنها را انتخاب کنیم. او گفته بود: کاندیداهای من اگر انتخاب نشوند بهتر است تا به زور ‏دولت وکیل شوند.‏
‏7 تن از 9 تن کاندیدای مدرّس‏ از تهران انتخاب شدند و یک تن از آنها آقای زعیم از کاشان انتخاب ‏شد و مجلس ششم افتتاح گردید. ‏
دولت مستوفی الممالک با موافقت شاه و مدرّس‏ به روی کار آمد و روزهای پنجشنبه مدرّس‏ با شاه ‏ملاقات می کردند و در اصلاحات ضروریه همکاری می کردند.‏
آوردن آب کرج ، افتتاح خیابان ها و خریداری کارخانۀ آهن ذوب کنی و خیلی نقشه ها و طرحها ‏ریخته شد و از مجلس گذشت و به سرعت به موقع اجرا درآمد. 1 ‏
روزی از روزهای تابستان – روز پنجشنبه بود و مدرّس‏ با شاه صبح زود ملاقات کرده بود- مدرّس‏ ‏به من گفت: امروز به شاه گفتم مردم راجع به تهیۀ ملک و جمع پول پشت سر شما خوب نمی گویند ‏‏- شما پول میخواهید چه کنید، ملک به چه کارتان می خورد، اگر شما پادشاه مقتدر و محبوبی ‏باشید، ایران مال شماست هرچه بخواهید مجلس و ملت به شما می دهد، ولی اگر به پولداری و ملک ‏گیری و حرص جمع مال شهرت کنید، برایتان خوب نیست.‏
مردم که پشت احمدشاه بد گفتند برای این بود که گندم ملک خود را یک سال گران فروخت و شهرت ‏داشت که پول جمع می کند و چون مردم فقیرند، بالطبع از کسی که پول زیاد دارد بدشان می آید. ‏
شما کاری نکنید که مردم از شما بدشان بیاید. شاه فرمود: من پول زیادی ندارم. ولی منبعد هم ‏نصیحت شما را می پذیرم. مدرّس‏ گفت من به ایشان گفتم: پس ، از حالا طوری کنید که این حرفها ‏گفته نشود، قدری پول به بهانه های مختلف خرج کنید، جایی بسازید، مدرّسه ای ، مریضخانه ای ، ‏کاری که بگویند اگر پولی هم داشت ، برای این کارها بود و بعد از این مخصوصاً به املاک مردم ‏کار نداشته باشید.‏
ملک داری حواس شما را پرت می کند… پس گفت : تو فردا جمعه به سعدآباد خواهی رفت؟ گفتم: ‏صبح های جمعه امر فرموده اند خدمت ایشان برسم و می روم ، مقصود چیست؟
گفت: می خواهم ببینم حرفهای من چه اثری در او کرده است. فردا صبح بسیار زود در سعدآباد، به ‏اتّفاق مرحوم مجلل الدوله به حضور شاه شرفیاب شدم.‏
داستان یعقوب لیث صفار و عیّاران و جوانمردان قدیم و اوّلین دفعه استقلال ایران بعد از تسلّط عرب ‏را نقل کردم… یک دفعه شاه گفت: بی پولی غریبی پیدا کرده ایم. سه روز است من و مجلل الدوله ‏می خواهیم پنج هزار تومان پول برای مصرفی راه بیندازیم ، میسّر نشده است و رو کرد به مجلل ‏الدوله ، او هم تعظیمی کرده عرض کرد بله واقعاً هنوز فراهم نشده…‏
بعد از این ، حرف تاریخی عجیب را گفت: «می ترسم اگر بنا باشد ما از این مملکت بیرون برویم ، ‏با این پیرهن برویم» و بعد با دو دست دامن نیم تنۀ نظامی خود را گرفته آن را به من نشان دادند.‏
بار دیگر فرمودند: راستی گفته ام بهرامی مقاله ای بنویسید از قول من بدهد مجلۀ قشون چاپ کنند. ‏آن مقاله را بگیر و انتشار بده ؛ و آن مقاله ای بود که به قلم استوار و ماهرانه آقای دبیر اعظم در ‏شماره 11 سال 5 مجلّۀ قشون مورّخۀ شهریور ماه 1305 از صفحه 358 تا 361 تحت عنوان ‏‏«حکم عمومی قشونی نمره361. حسب الامر جهان مطاع اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ‏ارواحنافداه ابلاغ می دارد» منتشر گردید و من چون خود روزنامه نداشتم از مرحوم فرخی مدیر ‏طوفان خواهش کردم در سرمقاله یکی از شماره های طوفان نقل کرد، ولی بعد شنیدم بار دیگر امر ‏شده است که کسی آن مقاله را نقل نکند.‏
شاه در این مقاله به موجب توصیۀ مدرّس‏ صریح می گوید، پول جمع کردن وبه محاسبۀ بانکها ‏مشغول شدن، خاصه پول را در بانکهای خارجه جمع نمودن تولید بیماری خطرناکی خواهد کرد و ‏ما خود تجربه کرده ایم و از آن عمل منصرف شده ایم و بالاخره به افسران توصیه می فرماید که از ‏جمع ثروت دست بردارند و به حقوق خود و منافع مشروع قانع باشند و اگر پولی به قناعت به دست می‏آورند، در داخل کشور صرف آبادی کنند. الی آخر… 2‏
بعضی را عقیده بر این است که شاه از این حرف مدرّس‏ بدش آمد و چندی نگذشت به سفر مازندران ‏عزیمت فرمود و شاه در سفر بود.‏
روزی اطرافیان شاه او را متغیّر دیدند، معلوم شد تلگرافی از تهران رسیده است که مدرّس‏ را تیر ‏زده اند. کسانی هستند که بعضی از سران شهربانی را در آن ساعت نزدیک قتلگاه دیده اند و خود ‏مدرّس‏ می گفت من قاتل را شناختم و او پلیس بود که بعدها در جنایات محکوم شد و از مردم کشان ‏معروف است.‏

٭ روابط تیره می شود ‏
به مدرّس‏ چند تیر زدند و قلب او را نشانه کردند، ولی به دست چپ اصابت کرد و به قلب وارد ‏نیامد. صبح سر آفتاب آقای رسا – مدیر قانون – به من تلفن کرد که مدرّس‏ را زده اند و او را به ‏مریضخانۀ نظمیه برده اند. من با عجله درشکه گرفته ، به مریضخانه رفتم.‏
مرحوم مدرّس‏ روی آمبولانس دراز کشیده بود و از دست چپ او خون جاری بود و هنوز نبسته ‏بودند. علیم الدوله حلقه لاستیکی را که باید بالای زخم قرار دهند تا از جریان خون ممانعت کند، ‏برداشته ، آن را کشید و پاره شد. گفت : اه ، این که پوسیده است و یکی دیگر را گرفته با دو انگشت ‏کشید و قهراً حلقه پاره شد، آن را هم انداخت و یکی دیگر برداشت.‏
مدرّس‏ مرا دید و گفت: نترس طوری نشده است. بعد به درگاهی گفت: به شاه تلگراف کن و بگو ‏نزدیک بود دوست شما از میان برود، اما خدا نخواست. علیم الدوله مشغول لاستیک پاره کردن بود ‏که مردم آمبولانس مدرّس‏ را برداشته و به مریضخانه دولتی برده تحت نظر دکتر سعیدخان لقمان و ‏اعلم الدوله قرار دادند و زخم را بستند.‏
در مجلس بعد از این واقعه هنگامه راه افتاد. خاصه آقای آشتیانی و داور نطقهای مهیّج کردند. علت ‏تعقیب مرحوم داور این بود که همان روز تیر خوردن مدرّس‏ ، من وارد اتاق درگاهی شدم. جمعی ‏آنجا بودند.‏
رئیس نظمیه عقیده اش این بود که اگر دولت مصونیت را از یک نفر وکیل بردارد، ایشان دست قاتل ‏حقیقی مدرّس‏ را گرفته به عدلیه تحویل خواهند داد.‏
بعضی هم در کریدورهای مجلس گفتند که: داور محرّک اصلی است. عجب این است که بعد از ‏اطّلاع یافتن داور از این تهمت به شاه از درگاهی شکوه کرد و شاه از درگاهی بازخواست کرد و ‏درگاهی با آن که خود این شهرت را داده بود، آن را به گردن من انداخته ، عرض کرده بود که: ‏ملک الشعرا چنین گفت.‏
بنابراین ، من نیز در حضور شاه ، سوابق بی مهری آقای درگاهی را از عهد حکومت وثوق الدوله با ‏خودم و داستان صحبت او را راجع به یک وکیل مورد سوءظن که در حضور جمعی گفته بود، شرح ‏دادم و بالاخره مرحوم داور قانع شد؛ ولی نطقهای او و سایر وکلا در پیدا کردن ضارب مدرّس‏ به ‏جایی نرسید و همه می دانستیم اما گفتن نمی توانستیم.‏
حتی مدرّس‏ نام کسی که {کلت} ماوزر را به او قراول {نشانه} رفته و تیر می انداخت مکّرر به ‏ماها می گفت:… این واقعه کدورتی بین شاه و مدرّس‏ ایجاد کرد و دیگر ملاقات های روز پنجشنبه ‏موقوف گردید و کابینۀ حاج مخبرالسلطنه به روی کار آمد و اطرافیان برای پیشرفت خود بار دیگر ‏مدرّس‏ را لولو قرار دادند و او را به مخالفت مجبور می کردند، اما مدرّس‏ دیگر آن دل و دماغ سابق ‏را نداشت و بوی دورویی و فساد و علایم ظلم و اجحاف را از در و دیوار می دید.‏
رفقایش روز به روز کاسته ، به چند تن انگشت شمار منحصر گردید. من و یکی دونفر افتخار داریم ‏که تا ختم مجلس و بلکه تا شبی که مدرّس‏ را بردند، نسبت به او وفادار ماندیم و به نصیحت مکرّر ‏مرحوم تیمورتاش که آینده را کاملاً (غیر از واقعه خودش را) پیش بینی می کرد توجّه ننمودیم چه به ‏زندگی در زیر سلطۀ قدرت اراذل چندان علاقه نداشتیم.‏

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید