اگر حقمون را نخواهیم و در این نظام منتظر “مسیح” یا “امام زمان” بمانیم، روزی برای بهتر شدن “وضع”!! به بهانه “واقع بینی !!” باید برویم به احمدی نژاد رای بدهیم!! مگر همین ما نبودیم که خطاب به هاشمی رفسنجانی فریاد میزدیم،
اکبر شاه مرگ بر شاه!
و در همین انتخابات مگر عدهای از ما نبودند که امید بسته بودند که اگر او در انتخابات رای بیاورد وضع خوب خواهد شد !
بیاییم این انتخابات را با کمی چون و چرا بررسی کنیم. مهندسی این انتخابات با مستبد بزرگ، ولی فقیه بود. کسانی که، هم مسلمان شیعه و هم مرد بودند ولی با ولایت مطلقه فقیه مخالف بودند ( در ایران، ایرانی غیر مسلمان شیعه همان حق را که ایرانی مسلمان شیعه دارد ندارد و زن نمیتواند رایس جمهور شود) حق نامزد شدن برای دادن راه حل برای خروج از این مشکلات را نداشتند، چرا؟ چون ولی فقیه اینطور خواسته بود؟ مردم چه خواسته بودند؟ مردم ایران در این استبداد دینی البته برای “خیر خودشان!” حق انتخاب از آنها سلب شده! از آنها که حق نامزد شدن داشتند از ۳ نفر خواسته شد در انتخابات نامزد نشوند، آقایان خاتمی، رفسنجانی و مشایی! کی خواسته بود؟ ولی فقیه! آیا مردم دلیل خواستند؟ نه، این حق هم مردم در این نظام ندارند! آقای خاتمی قبول کرد و نامزد نشد!؟ ولی آقایان مشایی و رفسنجانی نامزد شدند، و شورای نگهبان از نامزدی آنها سلب صلاحیت کرد! به چه دلیل؟ به دلیل خواست ولی فقیه! چرا؟ چون کسی که بتواند مقابل او اظهار وجود کند نمیخواست! خصوصا بعد از تجربه احمدی نژاد که با تقّلب بزرگ سر کار آورد ولی در اخر میخواست مقابلش بایستد! ۸ نماینده مورد تایید ولی فقیه قرار گرفت که از وفاداری آنها به خود مطمئن بود، خب جامعه چه گفت آیا فریاد زد حق انتخاب با او است و نمیخواهد فقط بین منتصبین مستبد بزرگ، ولی فقیه، انتخاب داشته باشد؟ نه، جامعه فراموش کرده که حق انتخاب و نوع آن و حق تعیین سرنوشت، حق ذاتی او است! هیچ نگفت! خب باید بین این ۸ نفر انتخاب میشد؟ خب میتوانستیم بگوییم ببینیم چه کسانی از این ۸ نفر در بازسازی این استبداد دینی نقش داشتند و چه کسانی نه و به آن کس رای دهیم که نقشی نداشته!؟ خب اگر اینکار را میکردیم باید به هیچکدام رای نمیدادیم! بخشی از ما اینکار را هم نکرد! چرا؟ چون هیچ چیز جز دروغ های ساخته شده توسط خائنان به انقلاب، از انقلابش نمیداند!؟ نمیداند چه کسانی به انقلاب بزرگ ایران خیانت کردند و این استبداد سیاه را جانشین استبداد شاه ساختند؟!!! نمیداند چرا انقلاب شد چه کسانی جان و زندگی خودشان را برای استقلال و آزادی ایران و ایرانی دادند و چه کسانی با گروگان گرفتن کارمندان سفارت آمریکا، ادامه جنگ و.. به انقلاب خیانت کردند و به اسم “انقلاب دوم” بزرگتر از انقلاب ایران استبداد دینی را ساختند! حالا شاید ۴ سال پیش و اعتراضات که البته نه برای حقوق سلب شده که برای رای دزدیده شده بود! را به خاطر داشته باشیم و برای انتخاب ببینیم کدام از این ۸ نفر کنار آقایان موسوی و کروبی برای اعتراض به تقّلب بزرگ بودند و چه کسانی کنار مستبد بزرگ، ولی فقیه؟ اگر اینکار را هم میکردیم به هیچکدام از منتصبین مستبد بزرگ، ولی فقیه نباید رای میدادیم! بخشی از جامعه، اینکار را هم نخواست انجام دهد؟ چرا؟ چون، چون و چرا کردن از یادمان رفته! مستبد بزرگ ولی فقیه از آقایان خاتمی و رفسنجانی که به آنها اجازه نداده بود خودشان در این انتخابات نامزد شوند خواست که یک مهر “اصلاح طلب” بر پیشانی آقای روحانی بگذارند! و به مردم بگویند روحانی یک “اصلاح طلب” است، بروید رای دهید؟! کنار آن کسانی مثل آقای گنجی آمدند و فلسفه عمل در حد امکانات را تعریف کردند و توجیه کردند که چون و چرا نباید کرد و باید رفت به آقای روحانی رای داد!؟ یکی نیست از این اشخاص بپرسد مگر زندان فضای آزادی است؟ آیا در زندان امکانات برای آزاد زندگی کردن ممکن است؟ باید به این اشخاص گفت برای بیرون آمدن از زندان باید امکانات خروج را فراهم آورد والا در زندان ماندگار خواهیم ماند! یک عده با وجود این بدون چون و چرا کردن! رفتند و رای به کسی که در آخرین لحظات مهر “اصلاح طلب” به او خرده شده بود دادند! یک سوال از آنها که رای دادند دارم، وقتی آقای بنیصدر برای دفاع از اصول انقلاب و حقوق ایرانی و حقوق ملی مقابل باز سازان استبداد دینی ایستاد تنها ماند! نتیجه خود او به ۷ بار اعدام!! و همکارانش یا اعدام شدند و یا هجرت کردند، هموطنانی که تنها جرمشان پناه دادن به رئیس جمهورشان بود اعدام شدند!! وقتی آقایان موسوی و کروبی به اعتراض به تقلب بزرگ نه برای حقوق ایرانی ولی برای رای در همین نظام ایستادند تنها،
در حصر خانگی قرار گرفتند و یارانشان در زندان هستند! خب فرض کنیم آقای روحانی بخواهد از حقوق ایرانی و ایران مقابل مستبد بزرگ، ولی فقیه و سران سپاه که اقتصاد کشور دست آنها است دفاع کند، چه کسی پشت او است؟ اگر بخواهد از سرنوشت بنیصدر، موسوی و کروبی درس بگیرد حتا اگر هم بخواهد کاری کند جرات نخواهد کرد! این ما هستیم که باید به حقوقمان آشنا بشویم در پی تهیه امکانات برای احیای آنها باشیم، به این نوع مهندسیهای مستبد بزرگ، ولی فقیه نه بگوییم، و از این استبداد گذر کنیم و بیاد بیاوریم باید همیشه در صحنه باشیم و این ما هستیم که انتخاب میکنیم نه شاه ، نه ولی فقیه و نه کس دیگر و منتخب ما از حمایت ما برخوردار خواهد بود تا بتواند با ما کشور را آباد سازد. تا آن زمان استبداد سر جای خود باقی است و زندگی ما سیاه! باید چون و چرا کردن را یاد بگیریم و در زندگی بکار ببریم. زمانیکه دیگر منتظر کسی برای بهبود زندگی خویش نباشیم و خودمان سرنوشتمان را به دست بگیریم و دست در دست همدیگر برای احیای حقوقمان به صحنه بیاییم،استبداد چاره ای جز رفتن نخواهد داشت.
بچه که بودم در کلاس دوم دبستان درسی بود به نام بلدرچین، یک بلدرچین با فرزندش در یک کشتزار زندگی میکردند، روزی فرزند بلدرچین برای او خبر آورد که روستایی پسرش را فرستاده از اهالی ده و اقوام و دوستانش بخواهد که بیایند کمک کنند تا زمین را شخم بزند، بلدرچین به فرزندش پاسخ داد نگران نباش خطری ما را تهدید نمیکند! مدتی بعد فرزند به بلدرچین گفت که روستایی نامید از اهالی روستا و خویشان و دوستان به پسرش گفته فردا خودم و خودت شروع به شخم زدن میکنیم، بلدرچین به فرزنش گفت حال وقت رفتن است! فرزند پرسید چرا دفعه قبل بلدرچین گفته بود خطری تهدید نمیکند و اینبار میگوید باید رفت؟ بلدرچین پاسخ میدهد تا زمانیکه روستایی برای کار خویش منتظر کسی دیگر بود خطری تهدید نمیکرد ولی حال که فهمیده که باید فقط روی خودش حساب کند باید رفت. استبداد هم مثل بلدرچین است وقتی میرود که منتظر تغییر توسط کسی دیگر نباشیم تا آن زمان استبداد میداند که خطری او را تهدید نمیکند، ولی زمانی که تصمیم گرفتیم منتظر کسی نباشیم و خود سرنوشتمان را به دست بگیریم استبداد میداند که باید برود. شاد باشید.