برای شنیدن صدای این مصاحبه، اینجا را کلیک کنید
مرتضی عبداللهی: …می خواستم امروز به مسألۀ یارانه ها بپردازیم. عموماً وقتی به مسألۀ یارانه ها پرداخته می شود، این صحبت پیش می آید که چقدر کسری بودجه دارند، کسری بودجه را از کجا تأمین کردند، از بانک مرکزی قرض کردند، از درآمدهای بعنوان مثال شرکت آب و برق گرفتند، چرا اینگونه شده، چرا به تولید پرداخته نشده، که بنوبۀ خود بحثی است مهم. انشاءالله، در فرصتی دیگری اگر می شود، به آن بپردازیم. اما من پیشتر از آن می خواستم امروز به این مسأله بپردازیم که چرا مسألۀ یارانه ها در ایران به این صورت درآمده است. بهتر می دانید که پرداخت یارانه در هر اقتصادی، در بیشتر اقتصادها، بعنوان یک سیاست محدود، معمولاً موقت، معمولاً با توجه به یک بخش خاصی از جامعه اجرا می شود که گاهی اوقات کارآمد است، گاهی اوقات کارآمد نیست. اولاً بفرمایید که چرا در ایران مسألۀ یارانه ها تا این اندازه گسترده شده، تا این اندازه عظیم شده، و چرا در این رژیم به این صورت درآمده و بعد به این بپردازیم که چگونه شد که تصمیم گرفتند نوع پرداخت یارانه را عوض کنند.
ژاله وفا: ای کاش دغدغه ها و دل نگرانی ها فقط از وضعیت اقتصادی بود. با تشدید جوّ اعدام در ایران و سرکوب و نقض حقوق بشر، انسان دغدغه های بسیار متفاوتی در مورد وطن اش دارد.
اما برگردیم به سوأل شما. برای اینکار، باید یک مقدار به عقب برگردیم. یعنی خاطره ها و حافظه ها را برگردانیم به موقعیت بعد انقلاب که ایران پتانسین برای تغییرات اساسی در ساختار اقتصادی داشت. در دورۀ آقای بنی صدر، در دورۀ کوتاه آن دولت بعلت کودتایی که انجام دادند، وضعیت مستعجل ایجاد کردند. به ضرس قاطع می توانم بگویم بعد از دولت دکتر محمد مصدق که در عمل و آنهم در دورۀ کوتاه نشان داد که می شود اقتصاد ایران را از وابستگی تک محصولی نفت رها کرد که با کودتا نگذاشتند ادامه بدهد، در دورۀ آقای بنی صدر هم همان سیاست به اجرا گذاشته شد. اگر سیاست عدم وابستگی به نفت و کم کردن میزان صادرات نفت و استفاده از پتانسیل انقلاب برای افزایش قیمت نفت و تغییرات بسیار ساختاری که در برنامۀ اقتصادی آقای بنی صدر بود، نبودند و قصد انجامشان وجود نداشت، آن کودتا انجام نمی شد. یکی از علل های مهم کودتا علیه منتخب اول مردم ایران، جلوگیری از اجرای آن برنامۀ اقتصادی بود. در نظام استبدادی بعد از اینکه از فرصت جنگ استفاده کرد تا استبداد خودش را در عرض هشت سال ادامۀ جنگ به کرسی بنشاند، بعد از اینکه ساختارهای اقتصادی ایران در جنگ بقول آقای رفسنجانی- که سهم عمده ای در ادامۀ جنگ داشت- هزار میلیارد دلار فقط ضرر مادی- جان فرزندان ایران بکنار- به اقتصاد ایران خورد، تحت عنوان شعار سازندگی دولتی سرکار آمد و سیاست هایی را اتخاذ کرد که می دانید در دورۀ آقای رفسنجانی تورم به بالای ۵۰ در صد رسید و سیاست قرضه های خارجی شکل گرفت. برای اینکه از آن فشاری که با ایجاد تورم های بالایی که ایجاد شده بود، جلوگیری بکنند، مجبور شدند به پرداخت یارانه به کالاهای اساسی مثل دارو و حامل های انرژی. تا این فشار تورمی را به یک نحوی در برخی از این کالاها بکاهند که تبعات خاص خودش را هم در اقتصاد گذاشت، مثل مسألۀ عدم بهره وری درست در صنایع، دامن زدن به میل به مصرف بی رویه در صنایع و حتی به میل به مصرف بی رویه در آب و گاز و برق خانگی در حالت قیمت ارزان که میل به مصرف را بالا می برد. اینها همه باعث شد که یارانه ها شکل بگیرند و زیادتر و بیشتربشود. تا اینکه بعد، دولت آقای رفسنجانی نیازمند پیاده کردن پیشنهاد صندوق بین المللی پول تحت عنوان سیاست تعدیل اقتصادی شد. یادتان هست، می گفتند که دورۀ اقتصاد ایدئولوژیک بسر آمده و الان تنها نسخۀ اقتصاد لیبرال همین سیاست تعدیل اقتصادی است. منتهی در ایران از آنجا که نظام استبدادی حاکم بود، آن بخش همراه با پیشنهاد به حذف یارانه ها و آزاد کردن قیمت ها که زمینه فراهم کردن برای استقرار دموکراسی و آزادی های سیاسی، فردی، اجتماعی باشد، که همراه با آزاد کردن قیمت ها باشد، حذف شد، نمی خواست این را عملی اش بکند. ماند مسألۀ حذف یارنه ها که به علت همان فشارهای تورمی دورۀ رفسنجانی، عملی نشد. در دورۀ آقای خاتمی هم مایل بود که این ها را حذف بکند، خوش چند بار اظهار کرد که میلش در من بود، منتهی به علت اینکه نگران شورش های مردم بودم، نشد. در دورۀ آقای احمدی نژاد آمدند اینرا به اصطلاح اجرا بکنند …