back to top
خانهدیدگاه هاواقعیت های موجود و دولت "تدبیر و امید" - حسین اسدی

واقعیت های موجود و دولت “تدبیر و امید” – حسین اسدی

Assadi-Hosssein-1آقای روحانی و دوستانشان بجای قدم گذاشتن در مسیری که به حکومت مطلقه و فردی آقای خامنه ای خاتمه داده، و در دراز مدت بتواند شرکت واقعی مردم در سرنوشت خود را ممکن سازد. ترجیح دادند اساس را بر جلب رضایت و خرسندی رهبر، نیروهای سپاهی و امنیتی، و حفظ ساختارهای ضد دمو کراتیک جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن که بارها اصلاح ناپذیری و ناکار آمدی خود را به اثبات رسانده بودند، گذارند. و بنای کار خود را دو باره بر باطلاقی نهند که از حکومت گذشته به ارث برده اند.

 
بیش از صد روز از روی کارآمدن دولت “تدبیر و امید” آقای روحانی میگذرد، و این فرصتی است که بطور معمول مطبوعات و حتی نیروهای مخالف دولت ها در ابتدای کار به رٶسای جمهور و سران حکومتهای منتخب در کشورهای دموکراتیک میدهند، تا آنان قادر گردند خطوط کلی برنامه های خود را تنظیم وعرضه نمایند. به تبعیت از همین سنت دموکراتیک، بسیاری از کوشندگان سیاسی علاقمند به وضعیت و سرنوشت مردم و مملکت و حتی آنانیکه در انتخابات بدلیل غیر آزاد و غیر دموکراتیگ بودن آن شرکت ننموده بودند، و انتخاب آقای روحانی را حاصل رأی مردم در شرایطی آزاد نمیدانستند، با احترام به رأیی که مردم به ایشان دادند، و با در نظر گرفتن منافع ملی کشور، جلوگیری از امنیتی شدن بیش از پیش اوضاع، مقابله با افزایش خطر تحمیل جنگی دیگر بر مملکت، احساس مسٶلیت کرده و حتی الامکان از انتقاد به دولت و عملکرد های آن پرهیز نمودند. اگرچه از همان ابتدا مشاهده میگردید که قولها و وعده های آقای روحانی در مبارزت انتخاباتی بتدریج کمرنگ شده، بفراموشی سپرده میشوند. و مردمی را که با دست رد زدن به سینه خامنه ای و طرفدارانش در انتخابات حماسه آفریدند، برسم معمول در جمهوری اسلامی فریب خورده، بهیچ شمرده شده، و پس از کسب رأی از آنان بحاشیه رانده میشوند. و در صحنه فقط “اصولگرایان” و جیره بگیران نظام باقی میمانند که بدون هیچ مانعی و در سایه سکوت آقای روحانی در برابرشان، می توانند با استفاده های ابزاری از ارگانهای مملکتی (مجلس، دادگستری، نیروهای انتظامی، و نهادهای مذهبی) نیروهای دگراندیش و خواهان تغییر را به بهانه واهی طرفداری از “فتنه ” تهدید نموده، و آقای روحانی را وادار بکنار گذاشتن آنان از هر گونه مسٶلیتی کنند. و حتی تا جاێی جلو روند که از حضور آقای خاتمی در مراسم تحلیف و سوگند او هم جلوگیری نمایند.
 
 علیرغم همه این غفلت ها و کاستی ها باز روشنفکران جامعه دندان روی جگر گذاشته و دم فرو بستند، تا شاید این بار و بر خلاف فر صت های از دست رفته در زمان حکومت آقای خاتمی، آقای روحانی و همه طرفداران نظام که به انتخاب ایشان کمک کرده اند، و باین واقعیت پی برده اند که وضعیت بغرنج اقتصاد ایران دراثر تحریم‌ها چنان گلوگاه‌ نظام را فشرده است، که اگر بزودی تغیرات اساسی در سیاست های نظام و حتی ساختار حقوقی آن صورت نگیرد، هیچ دولتی بدون داشتن اختیارات لازم، عدم پشتیبانی ملت، و متکی به اجرای منویات رهبر بروال گذشته نمیتواند سرنوشتی جز دولت احمدی نژاد و حتی بدتر از آنرا داشته باشد. حوادث سال ۸۸ به همه اینها نشان داد، که کشور در آستانه چه انفجار مهیبی قراردارد، و شرایط موجود میتواند چنانچه اقدامی در جهت رفع مشکلات نشود، دیر یا زود به انفجاری بس وسیع و همگانی و اینبار بخاطر نداشتن لقمه نانی منجر شود.
 
 آقای روحانی و دوستانشان اما بجای قدم گذاشتن در مسیری که به حکومت مطلقه و فردی آقای خامنه ای خاتمه داده، و در دراز مدت بتواند شرکت واقعی مردم در سر نوشت خود را ممکن سازد، ترجیح دادند اساس را بر جلب رضایت و خرسندی رهبر، نیروهای سپاهی و امنیتی، و حفظ ساختارهای ضد دموکراتیک جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن که بارها اصلاح ناپذیری و ناکارآمدی خود را باثبات رسانده بودند، گذارند. و بنای کار خود را دو باره بر باطلاقی نهند که از دولت گذشته به ارث برده اند.
 
 انتخاب چنین روش هایی سبب این گردید که دولت جدید از باز نمودن پرونده حکومت خامنه ای- احمدی نژاد و افشای کلیه موارد چپاول وغارتگری، بهدر دادن سرمایه های ملی، فراهم نمودن زمینه توافقهای بین المللی بر تحریم های کمر شکن، و بالاخره معرفی آمرین و مسٶلین واقعی این حکومت که بنیاد مملکت و اساس زندگی مردم را بدین حد بخطر انداخته است، طفره رود. جریان راست افراطی هم که تمام اهرم های قدرت را کماکان در اختیار داشت امکان این را پیدا نمود، تا بسرعت مرحله شکست انتخاباتی را پشت سرگذاشته و طلبکارانه به سیاست های کارشکنانه خود علیه دولت و نیروهای اصلاح طلب حامی آن بپردازد. علم الهدی امام جمعه مشهد در بر خورد به اوضاع کنونی اعلام میکند که:
 
 “جریانی که روی کار آمده جریان ما نیست، درست است که اصلاح طلبان اکنون امور را تا حدودی در دست گرفته اند؛ اما وظیفه ما غصه خوردن و به گردن گرفتن نیست با وجود گذشت سه ماه از استقرار دولت جدید اما تورم هنوز سرجایش است و تکان نخورده و مرغ نیز به کیلویی ٧٠٠٠ تومان رسیده اگر دولت اصولگرا الان بر سر کار بود آنها چگونه رفتار می کردند ما نیز باید از دولت دلیل این ناتوانی را مطالبه کنیم … دولتی که سر کار آمده ۴٩.٣ درصد رای مردم را با خود ندارد و این تقریبا یعنی نصف آرای ملت ایران اگر تنفیذ رهبری نبود این دولت قدم از قدم نمی توانست بردارد و اینکه ما بگوییم در مجموع نفوذ قدرت را در کشور باید نگاه کنیم این خیلی معیار نیست. “
 
 اشتباه دیگر آقای روحانی و حامیان ایشان این بود، که با وجود تجربه های شخصی و مکررشان از ریاکاریهای خامنه ای در گذشته، باز فریب ریاکاری جدید او را خورده، و عدم دخالت آشکار او در انتخابات، تمکین ظاهری او به رأی مردم، قبول ریاست جمهوری روحانی را، نه بمثابه نیرنگی دیگر و سر خم نمودن تاکتیکی و موقتش در برابر طوفانی که تحریم ها موقعیت و اقتدار نظامش را بخطر انداخته است، تلقی نمایند، بلکه دست بسته تسلیم گردیده و فصل الخطابی شخصی را قبول کردند که خود سهم عمده ای دربوجود آمدن شرایط موجود را داراست.
 
 دیری نگذشت که خامنه ای هرآنچه را که آقای روحانی در نیویورک رشته بودند پنبه کرد. او که به آقای روحانی بظاهر اختیار کامل داده بود، در اولین فرصت ممکنه و پس از اینکه روحانی و وزیر خارجه اش نخستین قدم ها را در جهت رفع مشکلات موجود در سطح بین المللی بر داشتند، مرز اختیارات رێیس جمهور و و وزرای او را ترسیم، و با بیان علنی اینکه “برخی اقدامات در سفر نیویورک نابه‌جا بوده است” عبور از این مرز را بدون اجازه خود ممنوع گردانید. توضیح آقای ظریف وزیر امور خارجه از اقدامات مورد نظر خامنه ای:
 
 “دکتر ظریف وزیر امور خارجه نیز ضمن حضور در کمیسیون امنیت ملی تصریح کرده بود منظور رهبر معظم انقلاب از برخی اقدامات نابجا در سفر نیویورک، مکالمه تلفنی رئیس‌جمهور با اوباما و ملاقات طولانی وی (ظریف) با جان کری وزیر خارجه آمریکا بوده است” ( کیهان ۴ آبان ١٣٩٢) هم حکایت از این دارد که از این پس حتی انجام مذاکرات تلفنی و طول ملاقات ها هم منوط باجازه اوست.
 
 در دوازدهم آبان ١٣٩٢ او باز هم دریچه اختیارات رئیس‌جمهور را تنگتر نموده، و بیان داشت که:
 
 “مذاکره‌ اى که امروز دارد انجام میگیرد با شش کشور – که آمریکا هم جزو این شش کشور است- فقط در مورد مسائل هسته‌اى است و لاغیر. بنده هم اوّلِ امسال در مشهد مقدّس در سخنرانى گفتم [که‌] ….من اعتماد ندارم، خوشبین نیستم به مذاکره، لکن میخواهند مذاکره کنند، بکنند؛ ما هم به اذن‌الله ضررى نمی‌کنیم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجه‌اى را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌اى است و پشتوانه‌ى تجربى ملّت ایران را افزایش خواهد داد”.
 
 با این سخنان خامنه‌ای راه را باز میگذارد تا فرجام مذاکرات روشن گردد، و بسته باینکه مذاکرات به چه نتیجه ای رسد، در صورت مثبت بودن آنرا از کرامات راهنمایی های حکیمانه خود بعنوان “ولی امر مسلمین جهان” معرفی نماید، و اگر هم منتج به نتیجه ای نگردید بگوید که من که:” گفته بودم که به امریکا و مذاکره با آنان خوش‌بین نیستم.”
 
 خامنه ای برخلاف آنانیکه با خوش باوری و ساده‌لوحی بر این تصورند که با چرب زبانی و فریب دیگر در ظرف چند جلسه ی گفتگو، و بدون آمادگی واقعی او بنوشیدن جام زهر، قادرند تحریم ها را لغو، و گشایشی در کار نظام بوجود آورند بدرستی بر این باور است که:
 
 “مسئله هسته‌ای، بهانه‌ای بیش نیست و فرضاً اگر روزی این مسئله با عقب‌نشینی ما حل شود آن‌ها، … ده‌ها بهانه دیگر از جمله پیشرفت‌های موشکی، مخالفت ملت ایران با رژیم صهیونیستی و حمایت جمهوری اسلامی از مقاومت را مطرح می‌کنند.”.
 
 او برخلاف رجزخوانی های علنی اش بخوبی آگاه است، که مساله تحریمها برای کشورهای غربی، مجموعه گرانبها و برگ برنده ایست که علیه سر کشی ها و فریبکاریهای نظام جمهوری اسلامی بدست آورده اند، و مسلما به آسانی نه عجله ای به از دست دادن آن دارند، و نه هم مایلند خللی به ترکیب کلی آن وارد گردد. آنان زمانی حاضر به لغو این تحریم ها خواهند شد که جمهوری اسلامی بهای سنگینی بابت آن بپردازد، بهایی که ممکن است بقای حکومت مطلقه خامنه ای را بخطر اندازد. آقای اوباما چنین ابراز نظر میدارد که:
 
 “احتمال توافقی گام به گام وجود دارد که گام اول آن این است که هرگونه پیشبرد برنامه هسته‌ای آنها متوقف شود و… از این طریق راهی باز شود که ما هم بتوانیم تخفیف بسیار کمی [در تحریم‌ها] بدهیم، اما در عین حال شاکله اصلی تحریم‌ها هم حفظ شود”.
 
بزرگترین خطای آقای روحانی اما که مردم به امید خاتمه یافتن وضعیت اسفناکی که 8 سال حکومت خامنه ای – احمدی نژاد بجای گذاشته بود و برای سر و سامان دادن به امور مملکت به او رای داده اند، اولا وارد کردن افرادی به کابینه خود بود که سابقه آشکار در آدم کشی و جنایت دارند و از جمله منفورترین افراد در نظام بکلی منفور جمهوری اسلامی بحساب می آیند، ثانیا تن دادن او به بازی خامنه ای و مجلس دست نشانده اش، که با بر چسب طرفداری از ” فتنه” به تمامی کسانی که میتوانستند او را در انجام وعده هایش به مردم کمک کنند رأی منفی داده، و وزیرانی با سابقه امنیتی جانشین کسانی گردیدند که سابقه بهتری در ذهن مردم دارا بودند، و میتوانستند به کسب اعتماد مردم به دولت در رفع مشکلات موجود کمک نمایند.
 
نتیجه اینکه آقای روحانی که در جلسه عمومی سازمان ملل متحد اعلام نمود که: “می‌خواهیم مردم در زندگی خصوصی‌ شان کاملاً آزاد باشند و در دنیای امروز دسترسی به اطلاعات و حق گفت‌ و‌ گوی آزاد و حق تفکر آزادانه، حقی برای تمام مردم و از جمله مردم ایران است “
 
 از زمان روی کار آمدنش:
 
– در حالیکه شمار اعدام ها در مملکت روزانه در حال افزایش است، و اعدام های تلافی جویانه هم بشیوه کشتارهای سال ۶٧ بار دیگر در دستور کار قرار گرفته اند( در زاهدان ١۶ زندانی به تلافی جنایتی که دیگران مرتکب شده اند اعدام میگردند)، آقای روحانی در قبال تمام این آدم کشی ها سکوت میکند.
 
– ملاقات کنندگان زندانیان اکنون یا کتک میخورند و یا بشدت تحقیر میگردند، وزیر دادگستری دولت آقای روحانی که خود یکی ازعاملین کشتار ۶٧ می باشد، نه تنها با عاملین چنین رفتار ناشایستی برخورد نمیکند، بلکه آنها را بی اهمیت جلوه داده و اعتراض ها را ” جوسازی و حاشیه‌سازی رسانه‌ای” می نامد.
 
– دولت آقای روحانی در قبال سرنوشت کسانی که به جرم دفاع از حقوق پایمال شده خود بیش از هزار روز است که در ” حصرخانگی” بسر میبرند، از خود سلب مسٶلیت نموده و پورمحمدی، وزیر دادگستری کابینهٔ او بدون هرگونه توضیحی عدم دخالت دولت در ماجرای رفع حصر را به صراحت اعلام میدارد.
 
– در طول حکومت آقای روحانی در اجحاف به زنان و رعایت حقوق و احترام بدانان نه تنها گشایشی حاصل نگردیده است، برعکس گسترش یافته و دامنه آن به کودکان خردسال مدارس کشیده شده است. چه از این پس بر سر در مدارس دخترانه در کشور، ” منشور حجاب و عفاف” نصب میگردد، منشوری که همه دانش‌آموزان و معلمان موظف به اجرای مفاد آنند، و با بی شرمی بالاتر از این مقرر گردیده است که به دانش‌آموزان این مدارس ( که کودکان خردسالی بیش نیستند)، در آخر سال ” کارنامه حجاب” داده شود.
 
– آقای روحانی که در تبلیغات انتخاباتی خود قول داده بود، تلاش خواهد نمود نخستین نشانه‌های بهبود در اوضاع اقتصادی در ظرف صد روز اول صدارتش در کشور مشاهده گردد، اکنون با وضعیتی روبروست که نه تنها باین وعده عمل نگردیده است برعکس بنا به گزارش بانک مرکزی: ” نرخ میوه‌ های تازه با افزایش ۷۵.۹ درصدی و سبزی‌های تازه با افزایش ۸۸.۱ درصدی در یک سال. … متوسط قیمت خرده فروشی گروه لبنیات در هفته منتهی به سوم آبان ماه سال جاری نسبت به هفته مشابه سال قبل ۱۷.۹ درصد، تخم مرغ ۲۲.۳ درصد، گروه برنج ۵۳.۲ درصد، حبوبات ۷۰.۲ درصد، گوشت قرمز ۳۷.۵ درصد، گوشت مرغ ۴۲.۵ درصد، قند و شکر ۲۲.۳ درصد، چای ۳۷.۵ درصد و روغن نباتی ۲۲.۸ درصد. افزایش داشته است”. و صادرات نفت ایران نسبت بسال گذشته ١١% کاهش یافته و به رقم ۷۱۹ هزار بشکه در روز رسیده است.
 
 همه این اوضاع باعث گردیده اند که سخنان آقای روحانی در جلسه عمومی سازمان ملل برای مردم ایران غیر قابل باور گردند:
 
 ” امروز جمهوری اسلامی ایران شما و همه جامعه جهانی را به برداشتن گامی فراپیش می‌خواند؛ دعوتِ « جهان علیه خشونت و افراطی‌گری» ما باید بپذیریم و بتوانیم در اینجا افقی را بگشاییم که درآن بجای جنگ صلح، بجای خشونت مدارا، بجای خونریزی پیشرفت، بجای تبعیض عدالت، بجای فقر برخورداری و بجای استبداد آزادی در سراسر جهان بهتر دیده شود…. ما می‌خواهیم مردم در زندگی خصوصی‌شان کاملاً آزاد باشند و در دنیای امروز دسترسی به اطلاعات و حق گفت‌و‌گوی آزاد و حق تفکر آزادانه، حقی برای تمام مردم و از جمله مردم ایران است.”
 
 در ارتباط با کوشش های دولت آقای روحانی در راه حل معضلات هسته ای و از این طریق بوجود آوردن گشایشی در امر تحریم ها، به نقل از مقاله ای میپردازم که آقای تقی زاده در سایت خبری رادیو فرانسه انتشار داده است. او در این مقاله بدرستی یاد آور ی میکند که:
 
” ارزیابی غرب از وضعیت کنونی جمهوری اسلامی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که در نتیجه افزایش تعهدات مالی، خود را ناگزیر از فروش « حقوق ملی» می‌بیند. بر پایه این جمع بندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوار‌تر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد. پیشنهاد سقف زمانی ۳ ماهه از سوی روحانی برای انجام معامله قطعی با غرب، نشانه وضعیت اضطراری دولت او است که در ژنو در هیأت فروشنده ظاهر خواهد شد”.
 
 همانطور که در بالا اشاره گردید و شیخ دیپلمات آقای روحانی هم بطور قطع آگاهند، کشورهای غربی اکنون در موقعیتی قرار گرفته اند که حاضر نیستند بچیزی کمتر از آنچه روزنامه دیلی‌ تلگراف خبر آنرا میدهد رضایت دهند:
 
 “در توافق محتمل اجازه [!] غنی‌سازی محدود به ایران داده می‌شود اما برنامه هسته‌ای آن به مدت ۶ ماه فریز می شود. قدم اول توافق شامل توقف غنی‌سازی ٢٠ درصد و اکسید کردن ذخایر اورانیوم ٢٠ درصد، کاهش تعداد سانتریفیوژهای فعال در غنی‌سازی ۵/٣ درصد، عدم بهره‌برداری از رآکتور آب سنگین اراک در ۶ ماهه مورد بحث و عدم استفاده از سانتریفیوژهای پیشرفته آی‌ آر ٢ است و در مقابل آمریکا برخی از سرمایه‌های بلوکه شده ایران را آزاد می‌کند.”
 
قبول چنین شرایطی اما برای آقای خامنه ای کار دشواری است، زیرا او در چنین حالتی ناگزیر خواهد بود به افکار عمومی در جامعه ایران و حتی کودنترین طرفداران خود هم جواب دهد، که پس به چه دلیلی او در ٨ سال گذشته امر به دور ریختن میلیارد ها دلار از سرمایه ملی ایران داده است؟ و همین امر باعث گردیده است که خامنه ای تمام راهها را باز گذارد. از طرفی اعلام نماید که: ” من گفته بودم که به امریکا و مذاکره با آنان خوش‌بین نیستم”. و از جانبی دیگر حسین شریعتمداری وظیفه می یابد که « نرمش قهرمانانه» اعلام شده از طرف او را نه دلیل نرمش و انصرافش از سیاست های گذشته ، بلکه تاکتیکی درجهت ” کنار زدن نقاب از چهره زشت و پلید حریفان” و ” تدبیر حکیمانه ای” از جانب او معرفی کند:
 
 “اگر یکی از مصادیق « نرمش قهرمانانه» را بهره‌ گیری از یک « تاکتیک» با هدف رونمایی از هویت واقعی دشمن و کنار زدن نقاب از چهره زشت و پلید حریف تلقی کنیم، با جرات می‌توان گفت که رخدادهای چند هفته اخیر، یعنی نرمش دولت محترم- خواسته یا ناخواسته- و عکس‌العمل خصمانه و کینه‌ توزانه آمریکا در پاسخ به نرمش یاد شده، تاکتیک هوشمندانه‌ ای بوده است که با ضریب و درجه تاثیر بالا جواب داده است…. حضرت آقا با این تدبیر حکیمانه که متاسفانه از سوی هیئت دیپلماتیک کشورمان به خوبی درک نشد و با اقدامات نابجایی نظیر گفت‌ و گوی تلفنی دکتر روحانی با اوباما و ملاقات طولانی‌ مدت وزیر خارجه با جان کری- که دکتر ظریف صادقانه از آن خبر داد- و برخی اظهارات نسنجیده و دور از شأن و جایگاه مقتدرانه ایران اسلامی همراه بود، نقاب از چهره زشت و پلید آمریکای خونریز و جنایتکار برکشیدند.” (کیهان ١٢ آبان ١٣٩٢)
 
آقای روحانی بایستی قبول نماید که پسوند “تدبیر و امید” که او به دولت خود داده مفهوم خود را هر روز و بیش از پیش از دست میدهد، و مردم امید خود را به کارآیی این دولت و امکانات عملی آن در جهت بهبود بخشیدن به اوضاع را از دست میدهند. چه آنان نه تنها تدبیری بجز اطاعت بی چون و چرای ایشان از خامنه ای مشاهده نمیکنند، بلکه دو باره شاهد تکرار تجربه فلج شدن دولت او به سبک دولت آقای خاتمی و تبدیل مجدد ریاست جمهوری به تدارکاتچی دیگری در دستگاه ولایت فقیه می باشند. چنانچه او موفق نگردد تغییری در رورش های پیش گرفته اش تاکنون انجام دهد و کماکان بخواهد در چارچوب حقوقی موجود جمهوری اسلامی و بعنوان دستور بگیر و مجری اوامر ولی فقیه و نهادهای انتصابی او باقی بماند، دیری نخواهد گذشت که دولت او هم به دولتی ناکارآمد و به شیر بی یال و دم و اشکمی نظیر دولت آقای خاتمی و احمدی نژاد تبدیل خواهد گردید.
 
آبان ١٣٩٢

 

 
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید