back to top
خانهدیدگاه هااز چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟ و چگونگی تحول...

از چه وقت حجاب وارد اسلام شد و چرا؟ و چگونگی تحول حجاب از عصر پیامبر تا به امروز (١١)، از محمد جعفری

jafari mohammad

آخرین قسمت علل تغلیظ آراء

با وجود یکه حجاب شرعی در عصر پیامبر بدینگونه که امروز در جوامع اسلامی مورد بحث و گفتگو است، نبوده و حتی رسول گرامی چنان دستور شداد و غلاظی که فقها رواج دادهاند که اگر موی زنی پیدا شد با مویش او را در آتش جهنم می افکنند و جهموری اسلامی همه چیز ناموس داشتن، عفت، سلامتی جنسی، داشتن دنیا و آخرت، و… را در امر پوشش و حجاب خلاصه کرده است صادر نکرده اند و چنانکه ملاحظه شده خیلی ساده به مسئله نگریسته و تمام کوشش خود را به کار برده که سلامت جنسی را در جامعه بی بند و بار آن روز تحقق بخشد. ورابطه تن با تن را در چهارچوب قانونی و مشخص بر قرار شود و زنان از اذیت و آزار جنسی « فَلا یُؤْذَیْنَ » در امان بمانند. و قرآن نیز برای سلامتی جنسی جامعه رهنود های لازم را داده اما متأسفانه در طول زمان، این رهنمود ها با احادیث من در آوردی و بی اساس و مخالف نص قرآن به وسیله ای در دست فقها – و به تبعه آن در دست حکام – جهت اسارت و سلب حقوق زنان تغییر پیدا کرده و ازاصل هدف آن رهنمود ها فرسنگها فاصله پیدا کرده است و چنان در جامعه آن را نهادینه کرده اند، که بسیاری از مردم وحتی اکثریتی از طبقه نسوان به خیال اینکه تمامی این فتاوی و دستورها، اوامری است که از دو لب پیامبر گرامی صادر شده، و اگر عمل به آنها را گردن نگذارند وبویژه با روسری موهای خود را نپوشانند، مستحق جهنم خواهند شد، و خلاصه بهشت و جهنم و حتی دین در پوشش وداشتن روسری خلاصه شده است. اینکه چرا همه دین در روسری بانوان خلاصه شده و تا به این حد تغلیظ پیدا کرده نکته ای بس مهم و قابل تحقیقی است و هدف سلسله مقاله های گذشته هم نشان دادن این چرائی بوده است.

آقای ترکاشوند به اهم مواردی که موجب تغلیظ چنین آرائی شده پرداخته و فصل آخر کتاب خود را یعنی از ص 852 تا 995 به توضیح 18 مواردِ اهم شناسائی شده اختصاص داده اند. در این قسمت خلاصه ای از اهم بعضی از آنها آورده خواهد شد. اما قبل از آن نکته مهمی را که در فهم و درک بسیاری از آیات قرآن کریم و رهنمود های آن می تواند به مثابه کلیدی ما را در باز کردن آن مسائل و رهنمود ها یاری کند را یاد آوری می نماید: وقتی ما معتقدیم و یا می گوئیم که قرآن معجزه باقیه پیامبر عظیم الشأن اسلام است و برای همۀ بشریت وتمامی ادوار تا پایان این جهان آمده است، طبیعی است که بایستی رهنمودی برای هر دوره از تاریخ در بر داشته باشد، تا معجزه تلقی گردد. و الا اگر ما قرآن را برای حل مسائل حادثی دوران آن حضرت بدانیم، خیلی روشن است که نمی تواند برای زمان بعد از آن حضرت رهنمودی برای دیگران در بر داشته باشد و لذا این ادعای مسلمان، که قرآن برای همۀ زمانها است، ادعائی پوچ و واهی در عمل به نظرخواهد آمد. اما آنچه که تا به حال به آن توجه نشده و یا بسیار کم توجه شده این است که قرآن بیان امور مستمر در تاریخ است و لذا وقتی قصد رهنودی دارد، امور مستمر را مبنا قرار می دهد و رهنمود شفاف می دهد الا اینکه قدرت در لباس مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی معنوی و حفظ پیروان خود، به میدان می آید و متناسب با قدرتی که در دست و یا در نظر دارد، رهنمود شفاف قرآن را از طریق نقل احادیث و روایات به نفع قدرت تغییر می دهد. و به همین علت است که وقتی فقها به بیان اموری می پردازند، اصلاً لازم نمی بینند که به آیات قرآن مراجعه کنند، بلکه حدیث و یا روایتی که از امامی به هر شکلی نقل شده و یا در کتابی آمده را، مستند و دلیل رأی خود می کنند و لزومی هم نمی بینند که به پیروان و یا مقلدین خود حتی توضیحی بدهند که چگونه به چنین رأی دست یافته اند، زیرا اینان عالمند و دیگران جاهل و جاهل را چه رسد که از عالم پرس و جو کند! نکته دیگر که کمتر به آن توجه می شود اینکه همه می گویند، عدل و عدالت که از اصول دین ما است اما به قول مرحوم مطهری عدالت در فقه مغفول است و حتی «یک قاعده و اصل عام در فقه از آن استنباط نشده و این مطلب سبب رکود تفکر اجتماعی فقهای ما گردیده است» (1) وی در جای دیگر توضیح می دهد که « اصل عدالت از مقیاسهای اسلام است، که باید دید چه چیز بر او منطبق می شود. عدالت در سلسلۀ علل احکام است نه در سلسلۀ معلولات، نه این است که آنچه دین گفت عدل است، بلکه آنچه عدل است دین می گوید این معنی مقیاس عدالت بودن است برای دین» (2). اگر این اصل رعایت و فهم می شد، چگونه ممکن بود که در طول تاریخ فقها با قدرتمداران هم دست شده و این همه ظلم و ستم به طبقه نسوان نیمی از بشریت آورده شود؟ توجه به همین دو نکته اخیر فهم قرآن را در همۀ امور و از جمله مسئله پوشش و حجاب آسان می گرداند.

حال برگردیم به موارد شناسائی شده از علل تغلیظ آرا در مورد پوشش و حجاب. آقای ترکاشوند در فصل چهارم یا فصل پایانی کتب خود به 18 مواردِ ، از علل تغلیظ آراء پرداخته که فهرست آنها به قرار زیر است:

1-احکام کتاب مقدس

2- نا دیده گرفتن شأن نزول وحی و واقعیات عصر پیامبر

3-داستان ستر عورت آدم و حوا

4-روایت عوره المؤمن علی المؤمن حرام

5-روایت المرأه عوره (عورت شمردن زنان )

6-تفسیر إلا ما ظهر منها به صرف “وجه و کفین”

7-تصور پرده نشینی زنان پیامبر و حضرت فاطمه

8-شخصیت عمربن الخطاب

9-احادیث نهی از نگاه

10- احادیث نهی از ورود به حمام

11- احادیث نهی از طواف عریان

12- احادیث نی از خلوت

13- تصور “تشریع” روسری

14-تبدیل حجاب عرفی و اعتباری به حجاب شرعی

15- خارج ساختن زنان از خطاب های مطلق

16-گره زدن تدین ، اخلاق و حیا به حجاب و پوشش

17-افزایش حساسیت های فقهی به موازات افزایش و بهبود

18- دگرگونی معنای واژه ها

و سه عامل مهم دیگر: الف- نگهداری، استمرار و حفظ قدرت، ب- تبدیل شدن فقه شیعی نظیر فقه عامه(= اهل سنت) به فقه حکومتی و ج- پذیرش بی‌چون و چرای گفته‌های فقها که آقای ترکاشوند به آن توجه نکرده و یا کمتر توجه کرده اند و از مهمترین علل تغلیظ در مورد پوشش و حجاب شده است، بدان افزوده می شود.

از این 18 عوامل شناسائی شده ترکاشوند، 10 عامل آن یعنی عوامل: ششم،نهم،دهم،یازدهم، دوازدهم، سیزدهم،چهاردهم ، پانزدهم، شانزدهم و هفدهم در مقاله ها و نیز در متن کتاب حجاب در عصر پیامبربه طور مشروح توضیح داده شده اند، بنابر این از توضیح مجدد آنها در اینجا خود داری می شود. 8عامل باقی مانده یعنی عوامل: اول ، دوم، سوم ، چهارم، پنجم، هفتم،هشتم و هیجدهم هم با وجودی که در متن کتاب و مقاله ها توضیح داده شده است، اما به طور اجمال و مختصر به آن می پردازم:

1-احکام کتاب مقدس

احکام و یا گزارشهای تاریخی کتاب مقدس پیشین ذکر شده که در جامعه نو ظهور اسلامی به وسیله گروهی از اهل کتاب که دین اسلام را پذیرفتند، وارد شده و اثر گذاشته است و در این رابطه می شود به یهودیان و منافقانی که در صدد تخریب اسلام بودند، و مسائل خلاف عقل و منطق و کریح کننده چهره دین را وارد دین کرده که اسرائیلیات نام گرفته است تأثیر گذار بوده است. بویژه که این اسرائیلیات با طبع و مذاق قدرتمداران خوش آمده و برای تسلط بر زنان کارا بوده است.مقایسهحجابدرتوراتبااحکامفقهیجابرایتردیددرتأثیر «اسرائیلیات»برفقهباقینمی‌گذارد.

2- نادیده گرفتن شأن نزول وحی و واقعیات عصر پیامبر

   نظر به اینکه به وضعیت و حال و هوا و شرایط خاصی که در آن عصر آن آیات نازل شده نیستیم و توجه نمی کنیم، نا خود آگاه دچا ر این تفسیر هستیم که آیات حجاب برای مردم عصر ما و آن هم آنطور که ما امروز – و پس از 1400 سال و تغییرات و تعبیراتی که در واژه ها و بر اساس بعضی از روایات و ذهن ما حاصل شده – آن را می فهمیم نازل شده است، در صورتی که مسئله چنین نیست. « یعنی اگر زنان جامعه خود را مبتلا به نمونه هایی از عدم رعایت حجاب تشخیص دهیم فلان آیه را از نهی آن ابتلاء تلقی می کنیم مثلاً اگر: مو و گردن را نپوشانند” یا ” صرفاً با بلوز و دامن تردّد کنند” یا “هنگام خرید روزانه، ساعدشان از زیر چادر خارج شود” یا ” البسه ی زیر و رو و چند لایه استفاده نکنند”یا ” صورتشان را نپوشانند” یا ” از خانه خارج شوند” یا” از البسه بدن نما استفاده کنند” یا ” بالای سینه اشان نمایان گردد” یا ” از چادر سراسری استفاده نکنند” یا …در هر یک از حالات، گمان می رود که آیات پوشش و حجاب، برای آن موارد نازل گردیده، غافل از اینکه آیات “ابتدائاً” برای مردم جزیره العرب نزول یافته است» (3) وحلمسائلمبتلابهآنجامعهکهدرازمنهوامکنه‌هایدیگرهممستمراست،نزولیافتهاست. واولینمخاطبانآنمردممعاصرپیامبربوده‌اند. ایناستکهرهنمودهایقرآنتنظیمرابطهتنباتنومغزبامغزاستکههموارهوبرایهمهبایدباشدتاکهاینرابطه‌ها،رابطه‌هایقدرتنباشدورهنمودبتوانددائمیباشد. رابطهتنباتنورابطهمغزبامغزیکامرمستمراستودراینعصروهرعصردیگری،یارابطهقدرتمی‌شودوحکمیپیدامی‌کندویارابطهحقباحقمی‌شودوحکمیدیگرپیدامی‌کند.

بنابر این ابتداء باید میزان پوشیدگی و برهنگی مردم آن عصر را استخراج کرد و سپس کلام وحی را در آن باره با رهنمودهایش شنید. اگر ما پوشیدگی معاصرین خود را ملاک نزول وحی بدانیم با مشکلات زیادی مواجه می شویم. همچنانکه شده ایم و گیج ویج و حیران سردر گریبان با شک و تردید و ترس از جهنم و یا به امید بهشت، خود را راضی می کنیم. توجه نمی کنیم که «در آن روزگار گروهی از مردم، برهنه یا نیمه برهنه بودند زیرا توانائی تهیه لباس نداشتند،… در روزگار پیش از پیامبر، انگیزۀ اخلاقی قوی برای ستر اندام وجود نداشت…با وجودی که مردم لباس می پوشیدند اما حتی نسبت به ستر عوره نیز جدیت نداشتند» (4). آیا در این عصر وضعیت چنین است؟ «در آن عصر بر مدخل خانه ها دربی نصب نبود و افراد سرزده و ناغافل بر اعضای خانواده وارد می شدند» همین امروز هم در بخشی از جهان هنوز چنین است. من خود تا سال 48 که در ایران بودم، به چشم خود می دیدم، در بسیاری از روستاهای ما وضعیت چنان بود.«در آن روزگار برای پوشش ، از یکی دو قطعه پارچه ی خیاطی نشده استفاده می کردند، آیا مردم عصر حاضر نیز با پارچه ونه لباسِ دوخته خود را می پوشانند؟» البته بخش مهمی از مردم هندوستان و بعضی نقاط دیگر با پارچه های نادوخته خود را می پوشانند، اما نه به علت توانائی نداشتن، بلکه به علت عرف و رسوم جامعه. «در آن روزگار دستِ کم نیمی از اندام مردان و ثلث پیکر زنان، جزو دایره حجاب و پوشش متعارف به حساب نمی آمد، آیا مسلمانان کنونی نیز چنین عرف و شیوه ای دارند؟ و…» (5)

بنابر این قرآن در چنین شرایطی نازل شد و به همین خاطر ناظر به شرایط و واقعیات و آداب و روسوم و عرف آن زمان رهنودهای کلی وهمه گیر صادر کرد. پس «احکام پوشش وحجاب، با نگاه به واقعیات جاریِ ماقبل بعثت نازل شد و در نتیجه زمانی برای بعدی ها قابل فهم و کار بردی خواهد بود که به هر دو مطلب 1- اوضاع جاری ماقبل بعثت 2- رهنمود قرآن – توجه شود» (6) البته باید بکوشیم که امور مستمررا پایه قرار دهیم و اصول راهنمای قرآن را هم برای فهم رهنمود هر آیه لحاظ کنیم. بدون توجه به دو نکته اخیر فهم قران و راه حلهائی را که در مورد مسائل مختلف ارائه داده دچار مشکل خواهد کرد.

عامل سوم – داستان ستر آدم و حوا

می گویند که آدم و حوا در بهشت بر اثر اغوا و وسوسه شیطان ” ساتر شرمگاهشان” را از دست دادند و چون خود را برهنه دیدند و با استفاده از برگ درختان اقدام به پوشاند شرمگاهشان کردند. و خداوند به بنی آدم گفت مراقب باشند که فریب شیطان نخورند که برهنه گردند. در سوره اعراف آیات 19 تا 27 داستان آمده است و چون در قسمت قرآن به تفصیل در مورد آیات صحبت شده است از تکرار آن در اینجا صرفنظر می شود. ام خلاصه اینکه: بر اساس این آیات «گفته می شود که نتیجه اولین سرکشی آدم و حوا که سر سلسلۀ بشر بودند، پیدا شدن شرمگاهشان بود و یا اولین چیز بد که از جانب شیطان به آدمی رسید کشف عوره وی بود: ” اول سوء أصاب الانسان من الشیطان انکشاف العوره” بنابر این از آیات یاد شده نتیجه می گیرند که مطابق حکم قرآن ” پوشاندن فرج و شرمگاه” بر تمام نوع بشر، اعم از مرد و زن واجب است. در واقع مشهورترین و صریح ترین آیاتی که از آن برای لزوم ستر عوره در تمام اوقات استفاده می شود، همین آیات است و چون این بحث با داستان آفرینش گره خورده و نتیجه اولین سرکشی آدم و حوا قلمداد می شود بنابراین اهمیت فوق العاده و درجۀ اول پیدا کرده است.»(7) در این آیات یاد شده حجابی بیش از ناحیه شرمگاه مورد توجه قرار نگرفته است و “فقط” به پوشش ناحیه شرمگاه توصیه شده است. اما همچناکه قبلاً توضیح داده شده است، این برداشت حد اقلی نیز با خدشه های جدی روبرو است. و تقلیل این بحث و تفسیر نادرست از «روز شمار آفرینش د رحد خوردن و نخوردن، افتادن دامن، پوشاندن شرمگاه با برگ درخت و… اشتباه بزرگی است.» اما آقای امیر ترکاشوند در معنا کردن آیات و تفسیر خود، می گوید: وقتی شیطان آدم و حوا را فریب داد و آنها با این فریب سرکشی کرده و اغوا شدند، لباس خود را از دست دادند و عوره شان آشکار شد، یعنی اینکه « زشتی ها و پلشتی های نهان در وجود شان برون زد، ولی آن دو به مدد شاخ و بر گ رحمانی، خطای خود را رفو کردند…» وی سپس از شرح آیات نتیجه می گیرد که:

« الف- ” سوءات” به معنای بدی های بالقوه و زشتی های پنهان در وجود انسان، یا همان خیانتهای ذاتی و صفات بد او است. و ” نه ” شرمگاه آدمی، که نمایان شدنش موجب شرم باشد.

ب- ” لباس پوشاننده سوءات” لباس تقوی و خویشتن داری است که مانع نمایان شدن بدی های نهان در وجود آدمی است. و ” نه ” إذار یا شرتی که شرمگاه را می پوشاند.

ج- منظور از “کنده شدن لباس آدم و حوا و سایر انسانها” از دست رفتن قدرت خویشتن داری و متزلزل شدن جامه تقوی است و ” نه ” در آورده شدن إذار یا شورت.

د- و سفارش به انسانها در مورد “کنده نشدن لباس شان توسط شیطان” توصیه به حفظ جامۀ پرهیزگاری، و در نغلتیدن به آلودگی و زشتی است و ” نه ” مراقبت از شورت یا دامن که شیطان با فریب و دغل در نیاورد.» (8) در اینجا آقای بنی صدر تحشیه زده اند:

« قول شما ناقض آفریده شدن بر فطرت است و با لباس تقوی، انسان استقلال و آزادی خویش را از یاد نمی برد و اگر از یاد ببرد رابطه با خدا را جانشین رابطه با قدرت می کند و درجا سوءت او نمایان می شود که حاصل این غفلت است.» و به نظر من حق با بنی صدر است زیرا اگر در ذات انسان “بدی های بالقوه و زشتی های پنهان در وجود انسان” باشد یا ذات انسان با و یا صفات بد و خباثت عجین باشد، چگونه انسان می تواند مخالف ذات خود عمل کند؟ و اگر موافق ذات خود عمل کرد چه عقاب و یا صوابی می تواند بر عمل او مترتب باشد؟

توضیح زیر قسمت فوق را روشنتر می کند:

وقتی خداوند انسان را آفرید و اختیار و آزادی را ذاتی او قرار داد، : وَ نَفْسٍ وَ مَا سوَّاهَا (شمس/7) فَأَلهْمَهَا فجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا( شمس/8) و” استعداد گناهکاری و تقوی را به او بخشید ” و یا ” گنهکاری و تقوی را به او الهام کرد.” (که دو جمله فوق یک مفهوم را می رساند و آن هم داشتن استعداد و توانایی به فجور و تقوی است.) پس ” استعداد گناهکاری و تقوی را به او بخشید ” و یا ” گنهکاری و تقوی را به او الهام کرد.”   اما خداوند به این انسان مختار و آزاد انذار و هشدار داد و به او گفت: تو در بهشت نه گرسنه می شوی و نه برهنه می مانی ( إِنَّ لَک أَلا تجُوعَ فِیهَا وَ لا تَعْرَی‏ (طه/118) و   در آنجا نه تشنه می گردی و نه آفتاب زده (وَ أَنَّک لا تَظمَؤُا فِیهَا وَ لا تَضحَی‏ (طه/119). اما از غفلت و فراموشی عمل خود مواظب باش! که غفلت کردن، موجب عصیان پروردگار و زشتی را پدید می آورد. و بدان که این ابلیس برای تو و همسرت دشمنی (خطرناک) است. زنهار شما را از بهشت به در نکند تا تیره بخت گردی. فَقُلْنَا یَئَادَمُ إِنَّ هَذَا عَدُوٌّ لَّک وَ لِزَوْجِک فَلا یخْرِجَنَّکُمَا مِنَ الْجَنَّهِ فَتَشقَی‏( طه/117) پس آدم بر اثر وسوسه شیطان که در صورت عمل کردن جاودانگی وملکی دائمی خواهد یافت، فَوَسوَس إِلَیْهِ الشیْطنُ قَالَ یَئَادَمُ هَلْ أَدُلُّک عَلی شجَرَهِ الخْلْدِ وَ مُلْکٍ لا یَبْلی‏( طه/120 ) آدمِ مختار و آزاد در اثر وسوسه جاودانگی و داشتن ملکی دائمی، اغوا شد و به خداوند عصیان ورزید وَ عَصی ءَادَمُ رَبَّهُ فَغَوَی‏(طه/121 ) و به محض اینکه در اثر وسوسه شیطان از درخت عصیان خوردند « فَأَکلا مِنهَا »، در آغازین روزهای آفرینش، زشتی عملشان که عصیان خداوند بود، برشان آشکار گشت « فَبَدَت لهَمَا سوْءَتُهُمَا ».پس گفتند خداوندا! ما به خود ظلم کردیم و اگر بر ما نبخشائی و به ما رحم نکنی، مسلماً از زیانکاران خواهیم بود. قَالا رَبَّنَا ظلَمْنَا أَنفُسنَا وَ إِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَ تَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَسرِینَ‏( اعراف/23) پس توبه کردند و خداوند بر آنها ببخشود « فَتَاب عَلَیْهِ وَ هَدَی‏ »( طه/122) اما نتیجه عمل آدم و همسرش که بر اثر داشتن آزادی و اختیار، به آن دست زده بودند، نتیجه وضعی عملشان خروج از بهشت و هبوط به زمین بود.« قَالَ اهْبِطوا… » (اعراف/24) که دامنگیرشان شد. تا این بار با سعی و کوشش خود و با لباس تقوی به قله رستگاری وملاقات خداوند به بهشت صعود کنند که یَأَیُّهَا الانسنُ إِنَّک کادِحٌ إِلى رَبِّک کَدْحاً فَمُلَقِیهِ( انشقاق/6)  

البته نا گفته نماند، نتیجه نهائی که آقای ترکاشوند در مورد پوشش و حجاب گرفته که «اساساً آیات مورد بحث، نفیاً و اثباتاً، ارتباطی به ساتر مذکور و به مقولۀ حجاب شرعی ندارد» (9) به نظر اینجانب نتیجه درستی است و حق به جانب او است.علامه طباطبائی نیز معتقد است که “سوأت” در آیه 27 به معنای زشتی و معایب آمده است، می گوید: «…بر حسب معنا تتمه همان مفاد است، به شهادت اینکه کلمه “سوأت” دو باره ذکر شده است؛ و بنا براین معنای آن چنین می شود:« ای بنی آدم! بدانید که برای شما معایبی است که جز لباس تقوا چیزی ان را نمی پوشاند، و لباس تقوا همان لباسی است که ما از راه فطرت به شما پوشانده ایم. پس زنهار! که شیطان فریبتان دهد و این جامه خدادادی را از تن شما بیرون نماید، همانطوریکه در بهشت از تن پدر و مادرتان بیرون کرد. ما شیطان را اولیای کسانی قرار دادیم که به آیات ما ما ایمان نیاورده و با پای خود دنبال آنها راه بیفتند» وی می افزاید که: « از اینجا معلوم می شود آن کاری که ابلیس در بهشت با آدم و حوا کرده(کندن لباس برای نمایاندن عورتشان) تمثیلی است که کندن لباس تقوا از تن همه آدمیان به سبب فریفتن ایشان نشان می دهد و هر انسانی تا فریب شیطان نخورد، در بهشت سعادت است. و همینکه فریفته او شد خداوند او را از آن بیرون می کند» (10)

“ریش” در معنای اصلی به پر و بال پرندگان اطلاق می شود که با آن می توانند به پرواز در آیند، و هم الوان و رنگ وارنگ است. انسان هم با لباش تقوا می تواند به پرواز در آید. پس با توجه به این معنی ترجمه آیه چنین می شود:« ای فرزندان آدم، ما برای شما لباسی فرو فرستادیم که [آن لباس] زشتیهای شما را بپوشاند و [برای شما پوشاندن] زشتی ها زینتی است» نظر به اینکه زشتی ها رنگ وارنگ است، پس برای انسان چه زینتی بهتر از این لباس میتواند باشد؟! و ترجمه آیه 27 چنین می شود: ای فرندان آدم! مبادا شیطان شما را بفریبد، همچنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و جامۀ [تقوی] ایشان را از تنشان برکند، تا زشتی هایشان را به آنان بنمایاند»

پس منظور خداوند از کلمه “ریش” که در آیه 26 سوره اعراف آمده، پوشاک و یا لباس زمینی نبوده است زیرا در آیه 31و32 به دنباله همان آیات خود کلمه زینت بکار برده است. یا “ای فرزندان آدم! به گاه عبادت[یا نماز در هر عبادتگاهی] زینت های خود را برگیرید [لباس مناسب بپوشید]” یا در آیه 32 : “بگو: چه کسی زینتی را که خداوند برای بنده اش پدید آورده، حرام کرده است” بنا به گفته کریم زمانی «عموم مفسران گفته اند: از جمله طبرسی، ابوالفتوح، عیاشی، قرطبی، امام فخر رازی و آلوسی از حضرت امام حسن مجتبی(ع) مروی است که هنگام نماز بهترین لباسها را می پوشیدند»(11) .و دلیلی نداشت که در اینجا به جای زینت کلمه ریش را به کار برد. انسان وقتی به آزادی و اختیار خود در تصمیم گیری ایمان دارد، اما این ایمان عریان و برهنه است و در معرض خطر و هم غفلت قرار می گیردو حدیث نبوی مؤید این معنا است که:« ایمان برهنه است و لباس آن پرهیزگاری است و آرایش آن آزرم است و میوه اش دانش» (12)و بنابر این لباس تقوی و یا پرهیزگاری او را از غفلت و تصمیم غلط باز می دارد.

 

عامل چهارم- روایت عوره المؤمن علی المؤمن حرام

این روایت معروف و شناخته شده ای بوده که همواره مورد پرسش راویان بوده تا معنای واقعی آن را بفهمند. خیلی ها این روایت را به حجاب و پوشش ربط می دهند و بر این باورند که منظور از آن، لزوم پوشاندن فرج و شرمگاه در برابر سایرین است و در این رابطه کلمه عوره به معنای شرمگاه گرفته شده و در نتیجه حدیث را چنین معنا می کنند: « مؤمن نباید شرمگاه خود را در برابر مؤمنان آشکار کند و یا به شرمگاه مؤمنان بنگرد» و در تأیید این نظر به احادیث دیگری نیز استناد می کنند و نتیجه می گیرند که « بر طبق این حدیث نبوی، می بایست شرمگاه خود را در همۀ اوقات از دیگر مردم مؤمن پوشاند و نیز می بایست به شرمگاه دیگران نگاه نکرد» (13) با این تفسیر و توجیه از حدیث نبوی می شود فهمید که «تا چه حد در تقویت پوشیدگی شرمگاه و پائین تنه مؤثر بوده است. اما براستی رسول اکرم با بیان آن حدیث، در صدد پرداختن به حجاب شرعی و استتار شرمگاه و پائین تنه بود؟» در این راستا روایات دیگری وجود دارد که سخن حضرت را در این حدیث مربوط به پوشش و نگاه نمی دانند و این دسته معنای آن را به طور کلی چیز دیگری می دانند. و ریشه تفاوتِ این دو نظر به معنای «عوره» بر می گردد. به طور کلی عوره به دو معنای مختلف در بکار رفته است.

1- عورت= شرمگاه و پائین تنه

2- عوره= عیوب و لغزشها و اسرار مگویِ مردم

بر این اساس عده ای کلمه عورت را در این حدیث نه به معنای شرمگاه و پائین تنه بلکه به معنای عیوب و لغزشها و اسرار مگوی مردم توسط دیگران می دانند و این معنا نیز در انطباق کامل با معنای لغوی عوره دارد بنابراین عیوب و لغزشهای باطنی و رازهای ناگفتنی، مصداق کامل و اصلی عوره می باشد. (14) روایات زیادی هم در این رابطه وجود دارد. به ص 865-863 مراجعه شود.

عامل پنجم-روایت المرأه عوره (عورت شمردن زنان )

این حدیث که تأثر گذار ترین عبارت دینی بر روی حجاب بانوان است، در بخش احادیث ملاحظه شد که این حدیث اولاً مخالف نص صریح قرآن است و ثانیاً حدیثی جعلی و ساختگی است و ثالثاً حدیث دنباله ای داشته که «پس هنگامی که خارج شود شیطان او را تعقیب می کند. بهترین محل تقرب به خدا برای زنان ، پستوی خانه است.» اصل حدیث بدین صورت بوده است: «پیغمبر گفت ص : زن عورت است پس هنگامی که خارج شود شیطان او را تعقیب می کند. بهترین محل تقرب به خدا برای زنان ، پستوی خانه است.» (15) که فقها کمتر این دنباله را در کار خود لحاظ می کنند و یا گوئی که حدیث همین بوده و دنباله ای وجود نداشته است. آشکار است که محتوای آن غیر انسانی و هدفش زندانی و خانه نشین کردن بانوان بوده است و لذا انتساب آن به پیامبر مردود است. برای توضیح بیشتر به قسمت نهم همین سلسله مقاله ها مراجعه شود.

عامل هفتم- تصور پرده نشینی زنان پیامبر و حضرت فاطمه.

در مورد پرده نشینی زنان پیامبر و حضرت فاطمه، معلوم شد که این تصور از پایه بی اساس بوده و حتی وقتی حضرت فاطمه خواست که به درگاه خدا ناله و استغاثه سر دهد: « پس فاطمه بیرون آمد و گفت: به خدا قسم باید بیرون بروید اگر نه مویم را برهنه سازم و نزد خدا زاری کنم» و در سوگ امام علی زنان بنی هاشم در حضور دو امام مصوم، امام حسن و امام حسین با سرهای برهنه و موهای پریشان از خانه هاشان خارج شدند. مردان و زنان کوفه، در پی ورود اسرا جمع شدند و با سخنرانی زینب، فاطمه و ام کلثوم سر های خود را برهنه و موشان را آشفته و پریشان کردند و به عزاداری پرداختند. و نیز تمام زنان مدینه و دختران دختران عقیل بن ابیطالب با دریافت خبر شهادن امام حسین، سر برهنه از خانه شان در مدینه خارج شدند و گریه کنان مرثیه سر دادند. و پس از ورود اسرا به شهر مدینه، همه زنان این شهر، خود را سر برهنه کردند و به عزاداری در سطح شهر پرداختند و تمامی این وقایع کهن اکثراً با حضور و سکوت معصوم روی داده است و حتی امام صادق نمازِ بی روسری را جایز می دانسته اند و امام باقر برای بر آورده شدن حاجت فرمود: زنان با سر مکشوف و رو به آسمان با خواندن دو رکعت نماز خداوند درخواست شان را اجابت می نماید.

عامل هشتم-شخصیت عمربن خطاب

رفتار و آرائی که از عمربن خطاب آورده شده نشان می دهد که وی تا چه حد نسبت به پوشش زنان حساس بوده است. صراحت روایات نشان می دهد در حالی که پیامبر موضع خاصی در قبال بعضی از موارد مربوط به پوشش زنان نداشت و بلکه به راحتی از کنار آن ها می گذشت اما او حتی در مقابل پیامبر خواهان تشدید و تغلیظ پوشش آنان می شد. (16)

رأی و نظر و عمل عمر و پافشاری وی در امر حجاب اثر گذار بوده است. رأی نهائی او این بود که زنان باید به گونه ای از دید ها پنهان باشند که چشم هیچ مردی به آن ها نیفتند. درست است که عمر تنها صحابه ای نیست که نسبت به پوشش زنان سخت گیری داشت. اما رأی و نظر او بیش از هر کس دیگری در این باب تأثیر گذار بوده است. زیرا سه سال پس از رحلت پیامبر به حکومت رسیده است و در طول ده سال و نیم که با قدرت حکومت کرد، نظر و آرای وی ملاک عمل قرار گرفت. (17) و لذا آیات قرآن هم به نفع همین آراء توجیه و تفسیر شد. اقدامات و آراء وی در جهت تغلیظ حجاب و خانه نشین کردن زنان در ص 878-875 کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر آمده است، کسانی که مایل به شرح آنها هستند به آنجا مراجعه کنند. بدون شک،جاعلان حرفه ای با توجه به روحیاتی که از وی سراغ داشتند دست به جعل روایات دیگری به نام وی زدند. افزون بر اینکه خود وی بیش از 10 مورد مسلم روش و سنت پیامبر را تغییر داده است.(18)که بعدها این تغییرات سنت دینی و حکومتی رایج گشته است.

18- دگرگونی معنای واژه ها

در لابلای قسمتهای مختلف از دگرگونی و تغییر معانی واژه ها بویژه در قسمت ششم، بحث خمار چیست؟ و قسمت دهم و یازدهم و چگونگی تغییر آنها سخن به میان آمده است. واژه ها به مرور با واقعیات عصر پیامبر فاصله گرفته زیرا دیگر از آن واقعیات خبری نبوده است و در نتیجه خود را با واقعیات جدید منطبق کردند و فاصله گرفتند و فقها واژه های فاصله گرفته را به جای واژه های عصر پیامبر گرفته و در نتیجه دچار نتیجه گیری غلطی از دوران پیامبر و رهنمود های او شدند و همین امر در دوران های بعد باعث اجتهادهای نادرست بنام پیامبر گردید. برای مثال « امروزه وقتی ما با واژۀ درع (پیراهن) در متون روائی بر می خوریم ذهنیتی را که درع های بلند و پوشای اعراب معاصر داریم بر فهممان از درع مذکور در روایات تأثیر می دهیم در حالی که درع های عصر پیامبر نه چندان بلند بود که همچون درعهای امروزی ساق پا را بپوشاند و نه چنان پوشا بود که هم بالاتنه و نیز ساعد را در بر گیرد. در اثر همن تصور اشتباه ، محدودۀدرع های کنونی را ملازم استنباط حجاب شرعی مذکور در روایات می گیریم غافل از آن که صاحب حدیث ، توجه به درع های همان زمان داشته و نه درعهای قرون بعدی در جزیرهالعرب و ایران.

بی تردید “دگرگونی معنای واژه ها و عبارات” و “متفاوت شدن مصداق ها در اثر تغییرات تدریجی” و نیز “فهم نادرست از عبارات و تحریف الفاظ” نقش قابل توجهی در تغلیظ حجاب از خود به جای گذارده است » (19) که با موارد آن در طول بحثها برخورد داشته و آشنا شده ایم. مهمترین واژه هائی که مفهوم آن و یا مصداقش تغییر پیدا کرده عباتند از: واژه های ساق،بدن، خمار،مقنعه،درع، عریان و همچنین عبارت مختلف، از جمله اصطلاح “اجماع” نظر به اینکه در خلال مباحث به توضیح آنها پرداخته شده است، از توضیح مجدد در اینجا خودداری می شود.

« غزالی در تعریف اجماع می گوید: ” اتفاق امت محمد(ص) است در امری از امور دینی.” فخر رازی اجماع را چنین تعریف می کند : ” اتفاق اهل حلّ و عقد است از امت محمد(ص)، بر امری از امور. علامه حلی، در این تعریف با فخر رازی موافق است.” و حاجبی در تعریف اجماع می گوید: “اجماع مجتهدین این امت است در عصری بر امری” »(20)

البته فقهای شیعه حجت اجماع را مشروط به کشف قول و یا فعل معصوم کرده اند. در این صورت هم باز باید اجماع فقها و علما حاصل آید، در غیر آن صورت رأی و یا اجتهاد نمی تواند مبنای عمل عمومی قرار بگیرد. به همین علت بعضی از فقها و بویژه فقهای نزدیک به حکومت و یا طالب قدرت، وقتی بخواهند نظر خود را به عنوان یک نظر شرعی جا بیندازند، کلمه« اجماع» را به کار می گیرند و این طور به مردم و یا علما وانمود می کنند که این نظر تنها نظر من نیست بلکه سایر فقها در این امر با من هم نظر هستند. در این مورد مثالهای زیادی وجود دارد، ولی به عنوان نمونه به یک مثالی که در همین رابطه حجاب و پوشش و میزان است اشاره می کنم: دیدیم،شخصیتی نظیر مقدس اردبیلی وقتی می خواهد، نظر و رأی خود را در مورد لازم نبودن پوشش ” سر، گردن، ساق و بازو” اعلان کند، محتاطانه، از ترس همصنفان خود می گوید:«اگر ترس از اجماعِ ادعائی! نبود علاوه بر “وجه و کفین و قدمین” همچنین “سر” و سایر قسمتها که غالباً [ بنا به عادت رایج زنان] پیدا و برهنه هستند[ مانند: گردن، سینه، بازو و ساق پا که قبلاً آوردم” را نیز از لزوم پوشش استثناء می کردم.» (21)

در آخرین قسمت این سلسله مقاله ها به توضیح سه عامل عامل مهم دیگر: الف- نگهداری، استمرار و حفظ قدرت، ب- تبدیل شدن فقه شیعی نظیر فقه عامه(= اهل سنت) به فقه حکومتی و ج- پذیرش بی‌چون و چرای گفته‌های فقها که از مهمترین علل تغلیظ در مورد پوشش و حجاب شده است، پرداخته خواهد شد.

 

یادداشت و نمایه:

1-بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی مرتضی مطهری ص27؛ کتابی که به دستور آقای خمینی تا به امروز در محاق سانسور باقی مانده است.

2-همان سند، ص14.

3-حجاب شرعی در عصر پیامبر ترکاشوند ص 856.

4-همان سند ص 856 و 857.

5-همان سند ص 857.

6-همان سند ص 856.7

7-ص 859.

8- همان سند ص 861.

9- همان سند.

10- المیزان، ترجمه 20 جلدی، جلد 8، ص 87.

11- قرآن ترجمه روشنگر کریم زمانی، ص 307.

12- عطار نیشابوری مصیبت نامه تصحیح محمد رضا شفیعی کدکنی تعلیقات ص 510، به نقل از: کشف الخفاء، 23:1؛ الایمنُ عریانٌ فلباسهُ التقوی و زینته الحیا و ثمرتُهُ العلم .

13- حجاب شرعی در عصر پیامبر ترکاشوند ص 864.

14-همان سند ص 863.

15- قال رسول الله: المرأه عوره فاذا خرجت من بیتها استشرفها الشیطان و أقرب ما تکون من ربها اذا هی فی قعر بیتها.

16-حجاب شرعی در عصر پیامبر ترکاشوند ص 877.

17-همان سند ص 877.

18-ولایت فقیه، بدعت و فرعونیت بنام دین، محمد جعفری، ص185-182.

19- حجاب شرعی در عصر پیامبر ترکاشوند ص 994.

20- پیرامون ظن فقیه و کاربرد آن در فقه، سید محمد جواد موسوی غروی، ترجمه دکتر سید علی اصغر غروی،چاپ اول 1378،ص 384و385.

21- حجاب شرعی در عصر پیامبر ترکاشوند ص 770.

 

 

 

 
 
 
 
 
 
 
 
  

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید