اخیراً نوشتاری از نگارنده با عنوان «خدا کجای انتخابمان قرار میگیرد؟» پیرامون تحریم انتخابات ریاست جمهوری منتشر گردید. دوست صاحبنظر و بزرگواری که پیش از این هم به بنده لطف داشتهاند، سطور زیر را در انذار به نحوه رویکرد من به مقوله مطروحه مرقوم نمودند:
«نیما جان با سلام و احترام فراوان. سپاس و تقدیم شکر به حضرت حق و بندهی شریف ایشان که درد خدا دارد (شما). در استدلالهای بنیادگرایانهی خود، که صد البته مبتنی بر حقایق شریفی هم هست، جایی برای اجتهاد پیامبر باطنی و حجت نهادینهای به نام عقل، لحاظ بفرمایید. چین و شوروی هردو دچار انقلاب کمونیستی شدند. مردم هردو کشور فاقد توان تغییر نوع حاکمیت خود بودند، این ناتوانی در تغییر حاکمیت دلیلی بر انفعال و بیعملی و تسلیم کامل نبود و نیست. خلاف عدالت و عقل سلیم است که حکم شود چون مبتلا به بلایی شدهاید یا بمیرید یا آن بلا را با انقلاب دیگری جایگزین کنید. مطلق گرایی باعث گسترش فقر و بدبختی و فروپاشی شوروی شد ولی عقلانیت و اصلاح، چین را قدرت دوم اقتصادی جهان کرد (هرچند شخصا بر این باورم که هم اکنون چین قدرت اول است و وانمود میکند و به صلاح ملت خود میداند که قدرت دوم تلقی شود). «لیس للانسان الا ماسعی و ان سعیه سوف یری»، در جهانی هستیم که هرروزش قیامت و گذران هر ساعتش عبور از پلی است باریکتر از مو و تیزتر از لبهی شمشیر، دوست جوان و عزیزم مراقب باشید نگاهتان به سلف صالح و حقانیت بنیادین، از حجیت عقل و اجتهاد شریفش غافل نسازد که خدای ناخواسته مشمول «هل انبئکم بالاخسرین عملا؟ الذین ضل سعیهم فی الحیوه الدنیا و یحسبون انهم یحسنون صنعا» شویم. با احترام مجدد و فراوان»
حال در این مجال بر آنم که نکاتی چند را برشمارم:
1ـ متأسفانه جریانات سیاسی جاری، واژگانی نظیر «بنیادگرایی» و «اصول گرایی» را به ابتذال کشانیدهاند و رویکردهای متحجرانه و قدرت طلبانه و انحصارگرایانه و محافظهکارانه را در بار معنایی این واژگان گنجاندهاند، بگونهای که معنا و مفهوم اصیل آنها در محاق قرار گرفته، متبادر به ذهن نمیگردد. آری! استدلالهای بنده بنیادگرایانه بوده، البته بدین معنا که به اصول جهان بینی توحیدی تکیه داشته است و کوشش شده که از «تعقل حقمدار» برآید. نظرگاه خود را در خصوص حجت باطنی یا «عقل» در مقالات «آزادی و نسبت آن با تعقل» و «تعقل قدرتمدار، تعقل حقمدار» تبیین نمودهام، از این رو بدان نمیپردازم چرا که اگر به اختصار بگویم نارسا خواهد بود. اما تحریم انتخابات گام اول خروج از قدرتمداری بود تا صاحبان قدرت در ادوار آتی حداقل کمی از انتخابات نمایشی عقب بنشینند و نیز مجال بیشتری برای داعیان حقمداری مهیا شود تا مردم شنوای دعوت ایشان مبنی بر آگاهی به حقوق خویش و نحوه تحقق آن شوند. باری، شد آنچه نباید میشد و گاه از بیراهه بدرآمدن را به تعویق انداخت و خسارات و هزینههای آن را افزونتر ساخت.
2ـ در مورد مفاهیم «اصلاح» و «انقلاب»؛ باز هم متأسفانه در ادبیات سیاسی جاری، «انقلاب» پدیدهای دفعی و مخرب و کور و فاقد عقلانیت و امثالهم تلقی گردیده و «اصلاح» رویکردی تدریجی و بخردانه و مثمرثمر. پیش از این در نوشتار «پیرامون بحث آزاد 14 فروردین و در پاسخ به استدلالات آقای علیجانی» در این خصوص نگاشتهام و به گمانم ذکر مجدد آن کفایت کند:
«… به نظر میرسد جناب علیجانی و همفکران ایشان در طول تجارب خویش، به این نتیجه رسیدهاند که «انقلاب» پدیده مطلوبی نیست چرا که تغییرات را تدریجی اعمال نمیکند و بنابراین متضمن خشونت ورزی و آثار سوء بسیار میباشد. از این رو «اصلاح» را رویه مطلوب میپندارند. اما باید گفت که ساحت این دو از هم جداست، بدین معنا که بر عکس «انقلاب»، «اصلاح» زمانی کارآیی دارد که بخواهیم سیستم مورد نظر را پایدارتر نماییم نه آنکه در آن تغییر بنیادین ایجاد نماییم. مضاف بر این، «انقلاب» از وجه نظری متضمن تغییر جهت آنی است، اما از وجه عملی، بنا به مصادیق، هم میتواند تدریجی باشد و هم آنی. بدین معنا که در برخی موارد نیاز به اقدام آنی میباشد و در بعضی دیگر نیاز به تحول تدریجی. اما در هر دوی اینها، مهم «تغییر جهت» در تعقل و رفتار مبتنی بر آن است که معنای «انقلاب» را بدان میبخشد.»
3ـ بنده چندان اقتصاد نمیدانم، اما اجازه دهید در اینجا ایده پردازی نمایم. آنچه ثبات و بقا سطح معیشت مردمان کشوری را تضمین میکند، «استقلال» اقتصادی آن کشور است. البته «استقلال» به معنای «اتکاء متقابل» نه به معنای محصور در میان مرزهای سیاسی و سرزمینی. هرچه اتکاء اقتصاد کشوری به اقتصاد کشورهای دیگر متقابلتر باشد، میتوان گفت اقتصاد آن کشور مستقلتر است. از این رو چین دارای اقتصاد چندان مستقلی نیست، چون میزان واردات و صادرات آن متوازن نیست و چنین اقتصادی که بسیار متکی است بر صادرات، بسیار هم آسیب پذیر است. کافی است در معادلات جهانی دگرگونی مهمی رخ دهد و نیاز به کالاهای چینی را تحت الشعاع قرار دهد، در این صورت بر سر معیشت و رفاه مردمی که بسیار وابسته شده است به تولید مصنوعات و صدور آنها چه میآید؟ «رشد اقتصادی» را نباید در فزونی صادرات بر واردات دنبال بود، بلکه باید در چرخش هرچه بیشتر منابع و امکانات اقتصادی آن را جست. به عبارت دیگر باید «رشد اقتصادی» را در افزایش حجم مبادلات اقتصادی و ارزش افزوده حاصل از آن جستجو کرد. هر قدر چرخش منابع و امکانات اقتصادی بیشتر باشد، اقتصاد همگنتر، آزادتر، مستقلتر و آسیب ناپذیرتر میشود. البته مراد بنده از چرخش بیشتر، بدین معنا نیست که هرچه بیشتر میتوانیم تولید کنیم، نه، تولید هرچه بیشتر، مصرف هرچه بیشتر را نیز طلب میکند و این سیر در بلندمدت، چیزی جز تخریب منابع طبیعی و محیط زیست به ارمغان نمیآورد. بلکه مراد از چرخش بیشتر یعنی به تحرک درآوردن منابع و امکانات اقتصادی به طوری که در جایی بی استفاده انباشت نشوند. به عنوان مثال؛ به جای افزودن بر تعداد ماشین آلات در صنعت خاصی، باید کوشید که زمانهای بیکاری آنها را کاهش داد یا به جای تولید مصنوعات از مواد اولیه دست اول، باید صنعت بازیافت را توسعه داد. به طور کلی باید تا آنجا که میشود از تزریق منابع جدید به چرخش اقتصادی یک کشور امتناع کرد و کوشید از همان منابع موجود، بهرهوری بیشتری را حاصل نمود تا هم تورم حداقل شود، هم رکود ایجاد نشود، هم منابع طبیعی و محیط زیست تخریب نگردد و هم استقلال اقتصادی حفظ گردد.
4ـ در چارچوب جهان بینی توحیدی سزا نیست که هدف ما تبدیل شدن به یک قدرت اقتصادی باشد، چرا که قدرت یکی، سلطهپذیری دیگری را میطلبد و به همان میزان که منافع برای صاحب قدرت دارد، حقوق زیرسلطه را تضییع میکند. هدف ما از یک سو باید افزایش بهرهوری توان اقتصادی باشد بدین معنا که منابع و امکانات محدود را هر بیشتر و بهینهتر به خواستها و نیازهای نامحدود اختصاص دهیم و از سوی دیگر کوشش نماییم با اتکاء متقابل، ضمن اینکه استقلال بیشتری را در اقتصاد طلب میکنیم توان اقتصادی خود را افزایش داده و به منابع و امکاناتی که در اختیار نداریم و بدان نیازمندیم دست یابیم.
در پایان امیدوارم «در جهانی … که هر روزش قیامت و گذران هر ساعتش عبور از پلی است باریکتر از مو و تیزتر از لبهی شمشیر» بتوانیم با توسعه حقمداری و پرهیز از قدرتمداری سعادت بیشتری را نصیب خود و جامعه جهانی نماییم.
نیما حق پور ـ 31 اردیبهشت 1396
Email: nima.haghpoor@gmail.com
Telegram: t.me/pazeljahanbini & t.me/nima_haghpoor