«در انتخاباتی که نمایندگان مردم بر آن نظارت نداشته باشند، آمارهای اعلام شده الزاماً نمی تواند قابل قبول باشد.»
در چند دهه گذشته پس از استقرار جمهوری اسلامی، مخالفان استبداد مذهبی، حتی برخی از موافقان و گاه کسانی هم که در برهه ای از زمان با سردمداران و گردانندگان نظام همکاری داشته و در خدمت آنان بوده اند و اکنون از آن ها جدا شده اند، گفته و ایراد گرفته اند که قانون اساسی جمهوری اسلامی همه اختیارات کشورداری را به یک تن به نام ولی فقیه داده است و دیگران حتی رئیس جمهور هم کاره ای نیست.
نتیجه کار، با وجود اوضاع و احوال در چند هفته مانده به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اسلامی و تبلیغات حساب شده و گسترده برای کشاندن مردم به حوزه های انتخاباتی حتی به این بهانه که باید به «بد» رأی داد تا «بدتر» انتخاب نشود، به وضوح مشخص کرد که آن طورها هم که گفته می شود در نظام ولایت فقیه، همه اختیارات در دست ولی فقیه نیست.
گرچه قانون اساسی همه قدرت و اختیار را به ولی فقیه بخشیده، اما تنظیم کنندگان آن، حق انتخاب رئیس جمهور اسلامی را به تصمیم مردم واگذارده اند.
به قول شاعر معروف سعدی:
«خدا گر ببندد ز حکمت دری به رحمت گشاید در دیگری»!
چرا رئیسی وارد گود مبارزه انتخاباتی شد؟
خامنه ای با اطلاعاتی که از عمق نارضایتی مردم داشت و مطمئن بود که انتخابات تحریم خواهد شد، با توجه به شرایط روز ایران و منطقه و به ویژه موضع گیری های تند مقام های آمریکا در ضدیت با جمهوری اسلامی، تصمیم گرفته بود که ریاست جمهوری روحانی برای یک دوره دیگر ادامه یابد.
به عبارت دیگر، در واقع شرکت یا عدم شرکت مردم در انتخابات کوچکترین تأثیری در نتیجه آن نداشت. طبعاً عدم حضور مردم در حوزه های رأی گیری و تحریم انتخابات ضربه شدیدی به حیثیت نظام وارد می کرد و مشروعیت و پایگاه مردمی آن را زیر سئوال می برد.
ترفند ولی فقیه این بود که با آوردن رئیسی قاتل و جنایتکار به مبارزه انتخاباتی و تظاهر به اینکه خامنه ای طرفدار برگزیده شدن اوست و فراخوان گروه های تندرو به حمایت از او به مردم تفهیم کرد که عدم شرکت در انتخابات باعث گزینش طبیعی رئیسی خواهد شد. از این رو گرچه حضور مردم کوچکترین تأثیری در نتیجه نداشت ولی باعث شد که مردم برای ایجاد سد در برابر انتخاب رئیسی به صورت غیر قابل پیش بینی در انتخابات شرکت کنند و خامنه ای فریبکارانه این امر را به نشانه پشتیبانی مردم از نظام اسلامی عنوان کرد.
شعار در انتخابات شرکت کنیم تا جلوی انتخاب «بدتر» را بگیریم، بیشتر توسط نسلی داده می شد که در سال 57 وسیله استقرار استبداد مذهبی در ایران شد. اکنون نیز جناح «طرفداران بقای نظام» که نام مستعار و نادرست «اصلاح طلب» را بر خود نهاده اند، در پی ادامه وضع موجود هستند. یکی از سردمداران این جناح که خیلی هم ژست دمکرات منشانه به خود میگیرد، از دوران سیاه تاریخ معاصر ایران به نام «دوران طلایی» امام نام می برد.
اینان یا می خواهند خود را قانع کنند که دنباله رویشان از انقلاب اسلامی و به قدرت رساندن روحانیان، کار درستی بوده است یا اینکه پس از گذشت چهل سال به «مشروطه خود» رسیده اند و موقعیتی دارند که نمی خواهند آن را از دست بدهند. به گونه ای که یکی از فعالان پیشین حزب ملت ایران که در گذشته طرفدار پروپا قرص انقلاب و آیت الله خمینمی بود، زیر عکس مصدق از مردم میخواهد که در انتخابات شرکت کنند و به سرور!! حسن روحانی رأی بدهند! واقعیت این است که با وجود همه ترفندهای سردمداران نظام حدود نیمی از واجدان شرایط در انتخابات شرکت نکردند. آمارهای رسمی اعلام شده، مانند سایر آمارهای نادرست سی و هشت سال گذشته، نمی تواند درست و قابل قبول باشد به ویژه آن که هم گروه وابسته به ولی فقیه و هم گروه طرفداران بقای نظام- اصلاح طلبان- هر دو مشتاق و علاقمند به بالا بردن آمار حضور مردم در انتخابات و حمایت آنان از استبداد مذهبی هستند.
اگر آمارهای منتشر شده درست است، اگر رأی مرد م واقعاً به حساب می آید و اگر رئیس جمهور اسلامی با رأی مردم انتخاب می شود بنابراین، آنان که چنین نظام دمکراتیکی را استبدادی و خودکامه می نامند نه تنها ضد انقلاب بلکه ضد مردم سالاری هستند.
با هر نوع پیش داوری به ماجرای انتخابات بنگریم، برنده اصلی انتخابات این دوره آنانی بودند که در رأی گیری شرکت نکردند.
بیاد بیاوریم ضرب المثل قدیمی «زمستان تمام می شود و روسیاهی به ذغال خواهد ماند.» دیر یا زود برنامه ریزی های عوام فریبانه و تبلیغات گسترده و حساب شده، برای شرکت در انتخابات برملا و آشکار خواهد شد و خواهیم دید، واقعیت را کسانی تشخیص دادند که تحت تأثیرتبلیغات فریبنده و ترفندهای حساب شده سردمداران نظام قرار نگرفتند و در این رأی گیری قلابی شرکت نکردند.
من با آنان که فکر می کنند که مردم فاقد قدرت تشخیص سیاسی هستند موافق نیستم و معتقدم حتی شرکت کنندگان در انتخابات هم با حضور خود سردمداران نظام را متوجه نیروی تعیین کننده خود کردند.
پیام های خامنه ای، روحانی و حتی بازنده انتخابات رئیسی، حاکی از آن است که نه تنها پیام غایبان بلکه پیام حاضران در نمایش انتخابات را هم شنیده اند.
نایب رئیس مجلس اسلامی زیر عنوان «پیش بینی هاشمی رفسنجانی درست در آمد» از او نقل قول کرده بود که «من به دلیل عمق آگاهی مردم، دیگر برای آینده انقلاب نگران نیستم.»
اگر آن مرحوم واقعاً چنین حرفی زده باشد، نشان آن است که انقلاب از این پس در راستای واقعی خود که استقرار مردم سالاری برای رسیدن به آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی است قرار گرفته است. فراموش نکنیم که این سه خواست اساسی از سالها پیش آرمان و شعار ملی گرایان ایران بوده است.
در این استدلال که اگر در انتخابات شرکت نکنیم رهبر شخص مورد نظرش را به ریاست خواهد رساند، یک تضاد و تناقض وجود دارد.
در سال 1388 با وجود آنکه اکثریت رأی دهندگان به شخص خاصی رأی دادند، با وجود کشتار و خونریزی، با تصمیم و اراده ولی فقیه شخص بازنده به ریاست جمهوری اسلامی رسید و به زور تفنگ اعتراض ها فروکش کرد. باید توجه داشت که شرایط امروز نسبت به آن زمان حتی بدتر شده است. زیرا در آن زمان خامنه ای با رقیبی همچون رفسنجانی رو برو بود که می خواست به تدریج او را از مسند رهبری- که خود به او بخشیده بود- پایین بکشد و جای او را بگیرد.
اما این بار با توجه به به شرایط ایران و منطقه و نیز موضع گیری های مقام های آمریکا در ضدیت با جمهوری اسلامی، خامنه ای چاره ای جز این نداشت که روحانی را برای بار دوم در سمت ریاست جمهوری ابقا کند.
از این رو به دلایل بسیار رأی مردم تأثیری در سرنوشت انتخابات نداشت.
نتایج به دست آمده از برگزاری انتخابات چنین است:
غایبان، نشان دادند مخالف نظام استبدادی و طرفدار نظام مردم سالار هستند که آزادی مردم و استقلال کشور را تضمین کند و عدالت اجتماعی را در کشور برقرار سازد.
آنان که تحت تأثیر ترفندهای تکرار شده سردمداران جناحها قرار نگرفتند و اساساً همه جناح حاکمیت را شریک جرم در جنایتها، سرکوبگریها و چپاولگریهای سی و هشت ساله گذشته میدانند.
پیام شان را خامنه ای، روحانی و رقیب بازنده او بخوبی شنیدند و دریافتند.
حاضران نیز نشان دادند خواهان تغییر سیاستهای سرکوبگرانه و آزادی کُش نظام مذهبی هستند. آنها با آگاهی از پیشینه گذشته روحانی که در اوایل انقلاب اسلامی، حتی پیشنهاد کرده بود که افسران میهن پرست ایرانی را در مراسم نماز جمعه اعدام کنند و حضور چهل سالهاش در سازمانهای امنیتی به وعده و وعیدهای وی دل بستند و به او رأی دادند.
اینان نیز بی شک انتظار دارند که دست کم به ننگ کارتون خوابی و گورخوابی و فقر وحشتناک در ایران پایان داده شود، برای پرداخت حقوقهای عقب افتاده کارگران زحمتکش اقدام شود، کارخانههای تعطیل شده بازسازی و راه اندازی گردند و … چه بسا خیال باطل!!
خلاصه اینکه:
• خامنهای
– با تشخیص درست شرایط روحانی را برای چهار سال دیگر ابقاء کرد.
– با تأیید صلاحیت رئیسی باعث ترس و وحشت مردم شد و با ترفند آزادی انتخابات، آنان را به پای صندوق های رأی گیری کشاند. با این ترتیب به انتخاباتی که بی شک با تحریم مردم روبرو شده بود، رونق بخشید.
– با افزایش دروغین آمار شرکت کنندگان، حقانیت نظام استبداد مذهبی را عنوان کرد و کوشید مخالفان کلیت نظام اسلامی را در موضع دفاعی قرار دهد.
• روحانی
– او در این دوره انتخاب خود را نه نتیجه توافق خامنه ای و اوباما، بلکه برگزیده رأی دهندگان می داند.
– با حمایت اکثریت رأی دهندگان و دخالت ایادی خود در حوزه های رأی گیری میدان را به ویژه در انتخابات شوراها از دست تندروها خارج کرد.
– ناخواسته بخشی از جامعه را به اجرای وعده های پیش از انتخابات خود امیدوار کرد که او را بر سر دوراهی، ادامه خودکامگی نظام یا رضایت مردم قرار خواهد داد.
اما مهمترین نتیجه انتخابات آن بود که ملی گرایی که از سوی روح الله خمینی کفر شمرده می شد و ملی گرایان مرتد، امروز سراسر گستره سرزمین ایران را در نوردیده و سران نظام اسلامی را مجبور به پیروی از خود کرده است.
پاریس – سوم خرداد