back to top
خانهدیدگاه هابا رشد به سوی صفات بینهایت خداوند (۶)، از حامد

با رشد به سوی صفات بینهایت خداوند (۶)، از حامد

shams

سوره ی شمس پس از بلد است ، و بلد پس از فجر است ، چه چیزی موتور فجر است؟
 
چه چیزی موتور و محرکِ تلاشِ شدیدِ انسان ، در دریدن بردگی انسان و عبور از گردنه های سخت آزادیِ بردگان و در راه ماندگان است؟
 
چه چیزی باعث تلاش و کوشش انسان در ورود به گردنه ی مبارزه با بردگی و مبارزه برای رهایی انسان و جامعه از شرک و روابط غیر توحیدی است؟
 
چه نیروی محرکه ای انسان را در تلاش برای خارج ساختن ابزار سیستم برای کنترل و انحطاط انسان و جامعه که ، برده داری و به اسارت در آوردن انسان است ، از چنگ سیستم شرک ، به حرکت در می اورد ؟ و در این تلاش عظیم و طاقت فرسا و جان فرسا ، به پیش میراند ، و انسان را با خروج از سیستم تکاثر و شرک ، آزاد و مستقل ، و در رشد او را انسان میکند؟
 
موتور تلاش برای دریدن تاریکی و عبور از این گردنه های سخت و ایمان به تلاش سخت و بی وقفه برای آزادی خود و بردگان و بخشش همه جانبه برای رهایی انسانها و نیروهای محرکه ی بالقوه و به سکون رسیده ، چیست؟
 
چه چیز انسان را برمی انگیزد تا در راه آزادی و برابری و رشد بی وقفه همه انسانها، و ایستادن در افق بی مانعِ ، قله های صفات بینهایت خداوند ، و خود و دیگران را به مقاومت و پایداری در این مسیر و احسان و ایجاد زمینه ی حرکت برای همه در راه آن قله ها سفارش کنند و خود و دیگران در بعثتی دائمی به آن مسیر وصل شوند؟
 
تا با همگرایی نیروهای محرکه ی انسانی برای رها شدن از گردن بندهایِ بردگی قدرت و ثروت ، و موانع سخت آزادی و برابری انسانها ، راه رشد بیمانع و دائمی را بپیماید.
 
این مهم در سوره ی شمس به روشنی بیان گردیده است تا چراغ راه انسان در این تلاش و فجر و عقبه باشد.
 
سوره شمس                  
 
بسم الله الرحمن الرحیم
 
1- وَ الشَّمْسِ وَ ضُحئها
 
شمس: خورشید ( منبع نور و آگاهی )، خورشید تمثیلی از نور حقیقی و فی ذاته است.
 
ضحی: ضحی آفتاب و گسترش شعاع آن است، ظاهر شدن، اول روز، ضحی تابش خورشید است.
 
– قسم به شمس و گسترش شعاع تابش آن.
 
خورشید استعاره از وجودی است که راه مینماید و نور و گرما و زندگی و برانگیختگی و هدایت است و در همه و بر همه میتابد (روح خدایی است ) ، و این در همه ی کسانی خود را جلوه میدهد که آن را حفظ کرده و با تضاد و دوگانگی نپوشانده اند ، پس کسانی میشوند که ، خود قدرت تصمیم گیری دارند و مسیر خود و دیگران را با نور خود روشن می سازند. 
 
2- وَ الْقَمَرِ اِذا تَلئها
 
قمر: ماه، استعاره از نور مجازی
 
تلی: دنبال کردن
 
– و قسم به ماه که از خورشید نور می گیرد
 
و در مقابل ماه کنایه از انسانهایی است که تابش نور را منعکس میکنند و انعکاس بیرون و سیستم هستند ، همواره تحت نفوذ دیگران و تأثیر پذیرند و از خود چیزی ندارند 
 
3- وَ النَّهارِ اِذا جَلّئها 
 
نهار: ( نهر: اتساع و گسترش )، روز، ( جایی که نور خورشید در آن مجال و محل بروز می یابد. )،
 
جلی: تابانش کرد،‌ آشکارش ساخت،‌ آنچه در دل داشت بیان نمود. 
 
– و قسم به روز هنگامی که به نور خورشید جلوه می دهد و آن را آشکار می سازد.
 
و قسم به روز گاهی که آن نور و راهنمایی شمس را جلوه میدهند و آشکار و مبین مینماید ، محیطی که برای رشد و تعمیم نور و آگاهی آماده و مهیا است. استعاره از سیستمی باز که در آن مبادله اطلاعات و انرژی صورت می گیرد. در آن محیط استعدادهای بالقوه و نهفته در ذات ( سرشته شده با فطرت انسان ) محل بروز ، شکفتن و رشد و تعمیم یافتن، می یابند. 
 
4- وَ الَّیْلِ اِذا یَغْشئها
 
لیل: شب، ( جایی که در آن دیگر نور مجال بروز نمی یابد. )
 
غشی: پوشاندن و فرا گرفتن 
 
– و قسم به شب و تاریکی که نور و بروز خورشید را می پوشاند.
 
شب تمثیلی از یک سیستم بسته است که جلوی حرکت و رشد آگاهی ها را می گیرد. حقایق را می پوشاند تا دیگران در جهل و تاریکی و ظلمات باقی بمانند. در یغشیها “ها” اشاره به بروز شمس و نور راهنمایی روح خداوندی است.
 
5- وَ السَّماءِ وَ ما بَنئها 
 
سماء: آسمان، سقف هر چیز سماء آن است ( به معنی چهارچوب و محدوده حرکتی )، هر سیستمی چهارچوب خاص خود را دارد.   هر مرحله ای که در آن به سر می بریم محدوده و سقفی دارد که دارای مشخصات حرکتی است. سماء محدوده رشد بالارونده در تمام جات است و حرکت رو به رشد تا خدا می باشد .
 
بنی: ساختن عمارت و بنا
 
– قسم به آسمان و آنچه بنایش کرده است.
 
و قسم به محدوده ی بروز شمس در هر موجود و آنچه ان را میسازد و آن را بنا میکند ، هر سیستمی چهارچوب خاص خود را دارد.   هر مرحله ای که در آن به سر می بریم محدوده و سقفی دارد که دارای مشخصات حرکتی است. سماء محدوده رشد بالارونده در تمام جهات است و حرکت رو به رشد تا خدا می باشد . پس قسم به محدوده های بروز روشنایی و راهنمایی در هر انسان و هر چیز. 
 
6- وَ الْاَرْضِ وَ ما طَحئها 
 
طحی: گستردن، پرتاب نمودن کره، ظهور کردن، راندن و دفع جسم کروی
 
همچنین اگر طحیها را به معنی راندن و دفع جسم کروی استنباط کنیم، این آیه به دور شدن زمین از خورشید و چرخیدن به دور خود اشاره می کند.
 
ضمناً حرکت وضعی و انتقالی زمین نیز از آیات این سوره استنباط می شود. و در اینجا ارض محدوده ی پایین و ابتدایی حرکت انسان و گسترش حرکات ابتدایی به دور و در رابطه با روح خداوندی و شمس و بروز آن در هر انسان و هر چیز است .                                    
 
زمین به دلیل خصلت نفوذ پذیری که دارد، آب، انرژی و دیگر مواد اولیه را به اعماق درون خود می برد. همچنین زمین دارای خصلت باروری است، می پروراند و رشد می دهد.
 
بدین ترتیب زمین نمونه یک سیستم باز است که با محیط و اطرافش بده بستان و مراوده دارد. ( محیط و بستری مناسب برای جمع آوری، ذخیره، تزکیه ، پرورش ، ارائه ، تغذیه و تعمیم ماده، اطلاعات و انرژی ) 
 
– قسم به محدوده ی پایین و ابتدایی و مهد حرکت هر انسان و گسترش و تکامل و رشد حرکات ابتدایی به دور و در رابطه با روح خداوندی و شمس و بروز آن در هر انسان و هر چیز و حرکت به سمت محدوده های حرکتی مرحله ای آن شمس.
 
7- وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّئها
 
نفس: شخص, ذات‏ و اصل, روح
 
نفس آدمی مجموعه ای از قوا و استعدادهایی است که به طور بالفطره در او وجود دارد و ریشه در فطرت انسان دارد.
 
سوی:صورت دادن، آراستن، مساوی قرار دادن 
 
– و قسم به نفس و فطرت آدمی و ، به آنچه که آن را در همه انسانها به یک میزان و مساوی قرار داده و نفس را در همه برابر کرده است ، و بدین ترتیب همگان را برابر و در برابر قدرت مطلق هستی، نسبی قرار داده.
 
(از آن نور به میزان مساوی در وجود همه قرار داده است) 
 
– یعنی در وجود همه پیش نیاز، توان لازم و زمینه های رشد و حرکت را به یک اندازه قرار داده است.
 
– قسم به نفس و وجود انسان ، روح انسان و آنچه آن را برابر قرارداد با همه و با هستی ، هیچ دو بچه ای را شما پیدا نمیکنید که در اوج اختلاف طبقاتی باشند ولی این برابری را احساس و درک نکنند و حتی به آن عمل نکنند ، بعد روابط طبقاتی و زور و سرکوب نابرابری و زوایط طبقاتی را به او تحمیل میکنند.
 
8- فَاَلْهَمَها فُجورَها وَ تَقْوئها 
 
لهم: القا
 
فجر: شکافتن و پاره کردن
 
فجور عبور از توحید به تضاد است.
 
( وقی: حفظ شیء از آنچه اذیت و ضرر می رساند‌)، تقوی: محفوظ داشتن و پرهیز کردن
 
– پس به این علت که نفس و نور شمس و روشنایی آن را در همگان به یک میزان و مساوی قرار داد، به علت این روح خداوندی که در همه قراردارد ، در همه ی انسانها ،
 
1- راه فجور و یا دریدن و گذشتن از برابری و توحید ، و
 
2- تقوا و یا حفظ این یگانگی و برابری را به انسان الهام و القاء نموده است.
 
یعنی انسان می تواند با دریدن برابری جلوی رشد و تعالی قوا و استعدادهای بالفطره در خود و دیگران را بگیرد و
 
یا انرژی و توان خود را به هدر نداده و از آن محافظت کند و از چیزها و نیروهایی که جلوی حرکت و رشد او را می گیرند، اجتناب کند، تا در مسیر توحید آنها را به جریان بیاندازد.
 
یعنی هر انسانی در هر زمان و هر مکان قدرتِ درکِ دریدنِ برابری (فجور ) و یا حفظ برابری (تقوی ) را دارد.    
 
9- قَد اَفْلَحَ مَنْ زَکّئها
 
فلح: رستن از بند و گرفتاری و دست یافتن به مقصود است.
 
زکی: پاک نمودن و رشد دادن. تزکیه از خود دادن است برای رشد کردن.
 
– کسی که همچون روز اجازه بروزو دادن نور و استعدادهای خود دیگران را بدهد و آنها را پرورش داده و قوایش را در مسیر درست به کار برده و خود و دیگران را از امکانات بهره -مند سازد و برای دیگران زمینه های حرکتی را به وجود آورد، در مسیر بر موانع و مشکلات غلبه خواهد کرد.
 
کسی که همچون روز با بخشش نور و دادن امکان حرکت از خود به دیگران ،اجازه ی بروز دادنِ شمسِ برابر کننده ی خود ، و همچنین دیگران را بدهد و آن را پرورش داده و قوایش را در مسیر درست به کار برده و خود و دیگران را در مسیر آزادی (شمس) و برابری (تقوی) قرار دهد و برای دیگران زمینه های حرکتی را به وجود آورد، در مسیر رشد و پاکی و برابر کننده خواهد بود.
 
به تحقیق وارد کشت و ثمر دهی شد کسی که آن را رشد داد . 
 
10- وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّئها 
 
خیبه: از دست رفتن خواست و آرزو، نا امید شدن، محروم شدن.
 
خاسر کسی است که سرمایه ای داشته ولی آن را از کف داده است ولی خائب،‌ کسی است که دستش کوتاه و تهی شده است. وضعیت خائب از خاسر بسیار بدتر است.
 
دس: آمیختن و داخل نمودن چیزی در چیز دیگر است، ناپاکی و فساد، ( تدسیه: آلودن و خاموش نمودن استعدادها و مواهب آن است‌ ).
 
تدسیه دقیقاً نقطه مقابل تزکیه است .
 
– و به تحقیق کسی که جلوی رشد و تعمیم امکانات و استعدادهای خود و دیگران را گرفت و یا آنها را از مسیر درست خارج کرده و منحرف ساخت، بین خود، دیگران و هستی نمی تواند هماهنگی به وجود آورد،‌ متضرر شده و محروم مانده است. – و به تحقیق کسی که جلوی رشد و تکامل شمس خود و دیگران را گرفت و یا آنها را از مسیر درست خارج کرده و منحرف ساخت، بین خود، دیگران و هستی نمی تواند برابری را نگهدارد و آن را خواهد درید و ،‌ متضرر شده و محروم مانده است. و هیچ امیدی نخواهد داشت 
 
11- کَذَّبَتْ ثَمودُ بِطَغْوئها 
 
کذب: دروغ ، خطا
 
ثمود: ( ثمد: چاله ای که آب باران در آن جمع می شود و به زمین فرو می رود )
 
ثمود قومی بودند که صالح پیامبر بر ایشان نازل شد؛ ایشان در میان صخره ها گودالهایی می کندند.
 
ثمود استعاره از سیستمی است که تمام امکانات رشد را می گیرد و هدر می دهد.
 
طغی: جلوی مسیر آب را گرفتن، از مسیر خارج شدن آب
 
طغیان: نشناختن اندازه ها و عدول از حد و بر هم زدن تعادل است. 
 
– قوم ثمود این حقیقت را تکذیب کرده و با به جریان نینداختن و تسری ندادن مایع حیات و اصول و امکانات حرکتی، جلوی نشر و اشاعه آن اصول را گرفتند و طغیان ایجاد کردند. امکانات و نیروهایی را که باید سازنده باشند،‌ هدر دادند.
 
12ـ  اِذِا انْبَعَثَ اَشْقها
 
بعث: برانگیختن
 
بقشقی: شقی انسان نفوذ ناپذیری است که در سیستم بسته ای به سر می برد. کسی که دچار بیگانگی شده از حالت منعطف و تاثیر گذار و تاثیر پذیرو ارتباط دو طرفه و نسبیت که ناشی از روح خداوندی و آمادگی برای تکامل و وحدت و یگانگی با هستی و خداوند (توحید) است خارج و به سختی و نفوذ ناپذیری و اطلاق رسیده است.
 
شقاوت رسیدن به شری است که موجب نقصان و سقوط می شود. 
 
– آنگاه که بد نهادترینشان برانگیخته شد. یعنی فرد و یا نیرویی که به جای بروز امکان رشد خود و دیگران به تمرکز و جلوگیری از رشد شمس و برابری در خود و دیگران میپردازد و به جای رشد و توحید به برتری طلبی و تضاد میپردازد برانگیختگی و بعث بر پایه ی شرک .
 
13ـ فَقالَ لَهُمْ رَسولُ اللهِ ناقَهَ اللهِ و سُقْیهَا
 
ناقه: شتر
 
سقی: آب دادن
 
شتر موجودی است که در بیابان و در شرایط سخت مترتب بر آن‌ ( کمبود آب،‌ وجود باد و طوفان ) و تحت هر شرایطی دوام می آورد. شتر برای کسی که می خواهد طی طریق کند و در مسیر توحیدی گام بگذارد،‌ الگو و نمونه‌ مناسبی است. او خودش را با محیط وفق می دهد؛‌ آب و غذا را به هنگام بی نیازی ذخیره کرده و در خودش نگاه می دارد و در شرایط سخت و نیاز،‌ کمتر از امکانات استفاده می کند یا به عبارت دیگر از حداقل امکانات بیشترین بهره را می برد. او همواره مسیر مشخصی را می پیماید و طوفان حوادث، او را از مسیر واحد منحرف نمی سازد. به قول معروف آهسته و پیوسته می رود.
 
– ناقه سیستمی است که آب را در خود نگاه می دارد و در تولید و یا کار استفاده می کند. سیستمی توحیدی است که حرکتی پیوسته و دائمی دارد. شمس و روح خدایی در انسان چنین نقشی را دارد و روح و وجدان اجتماعی در جامعه نقش شمس را در اجتماع دارد ، هر جامعه ی انسانی که در طول تاریخ برپا مانده است و توانسته خود را در حد خود حفظ و به زندگیش ادامه دهد ، برآیندی و محدوده هایی دارد که برآیند روابط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی رشد یاب و صحیح آن است که در طول قرنها توانسته است آن جامعه را حفظ کند ، و این روح و وجدان اجتماعی بروز همان نقش روح خداوندی انسانها را در جامعه بازی میکند .  
 
– پس رسول خدا به ایشان متذکر شد که این شتر خدا است، به آن آب بدهید. ( یعنی همانطور که نفس و فطرت شما مثل آن شتری است که آب و آن اصول حرکتی را نگاه می دارد و در موقع لزوم به کار می بندد )این روح و وجدان اجتماعی نقش روح خداوندی انسانها را در جامعه بازی میکند .که باید آن را حفظ کرد و رشد داد .
 
14ـ فَکَذَّبُوه فَعَقَروها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِم ربُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّئهَا
 
عقر: بریدن
 
دمدم: هلاک و نابودی، لرزاندن، ( دمدم اشاره به پشت سر هم بودن عذاب دارد )
 
ذنب: گناه، دم، هر چیز خوار و عقب مانده ای
 
– پس او ( رسول الله ) را تکذیب نموده و به دلیل برتری طلبی روح جمعی و وجدان اجتماعی را در پی نادیده گرفتن و پوشاندنِ روح خداوندی و توحید در خود نابود کردند. پس پروردگارشان ایشان را به سبب برتری طلبیشان به هلاکت رساند و بهره مندی از ( امکانات و اصول حرکتی ) را همانطور که از اول بود، برای همگان مساوی قرار داد.
 
15- وَ لا یَخافُ عُقْبهَا
 
 خوف: ترس و بیم، از نشانه ای پیدا و ناپیدا منتظر چیزی مکروه و ناپسند شدن.
 
عقب: ( عقب: فرزند و نسل, برگشت, پشت ), عقبه: گردنه و راهی تنگ در قله که باید با دقت از آن عبور کرد. ( تعقیب: محافظت و نگهداری)
 
– و پروردگار ایشان از برگشت دادن آن نمی هراسد. 
 
سیستمی که مادر آن زندگی میکنیم به علت اینکه سیستم شرک است قدرتهای حاکم جلوی حرکت آزاد و صحیح مواد لازم برای حرکت وزندگی که پول و قدرت و اطلاعات است گرفته اند و به اندازه ای که آنها صلاح بدانند به میلیاردها انسان داده میشود ، پس مسلم است که در بیابان و خشکی ، ودچار کمبود آب و غذا و اطلاعات هستیم ، و سیستم توحیدی و توحید ، سیستمی است که ایجاد نیرو و ذخیره طولانی حرکت و آنهم در بدترین شرایط را مینماید و با ذخیره آب و غذا و حرکت تعادلی در بدترین شرایط میتواند به هدف برسد و برساند.
 
و سیستم شرک علیرغم علم به این نکته ، ادامه ی تکاثر و پوشاندن شمس برابری در انسان و روح همگانی جامعه را دنبال میکند ، و بنا بر این چاره را ، در نابودی سیستم طبقاتی و شرک و بازگشت به برابری و روح خداوندی در انسان و روح و وجدان همگانی توحیدی و برابر ، خواهد دید ، درست همانطور که در سوره ی فجر بیان مینماید.
 

 در بارۀ صَّلاَه (١)

در بارۀ “ذلک الکتاب لا ریب فیه” (٢)

 در بارۀ سورۀ حمد (٣)

 در بارۀ سوره فجر (۴)

در بارۀ سورۀ بلد (۵)

در بارۀ سورۀ طارق (٧)

در بارۀ سورۀ أَعْلَى (٨)

در بارۀ سوره بروج (٩)

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید