نلسن ماندلا
بالا بلندانند ، آنک با تبسمی نا محسوس
که خاموشی فریادت را در تابوت
به آرامگاهی ابدی ، خواهند برد .
نا بخشودگان ِ وجدانهای بیدار
و بخشودگان ِ ناگذیر ِ آپار تاید
در تجربه ای مدرن .
کبوتران ِ دانه چین را می بینم
بر گرداگرد ِ تابوتت
که حاصل ِ رنج ِ حاشیه نشینان ِ شهر ها
هنوز هم
بر پر و بالشان ، آویخته است
و دلباختگان ِ هواپیماهای بی سر نشین
که از اقیانوس ها گذشته اند
تا به بدرقه ات بیایند .
ماندلا
تکرار ِ نامت را
از آواز های دلپذیری می شنوم
که مردم را به رقص واداشته
و تو را می بینم که بر قلبها نشسته ای
تا نظاره گر ِ اشگ هایشان باشی
ماندلا
نامت را می خوانند
ای تنها مسیح ِ بخشش گر ِ
زمانه ِ بی پاسخ
زمانه ِ دیکتاتور های نا سپاس
و شکنجه گران ِ بی مجازات .
ما نیز تیغ هایمان را غلاف کرده ایم
و جیغ های مان را در سینه ، حبس
تا ببخشاییم ، زندانبانانمان را
داریوش لعل ریاحی
17 آذر 1392